الا ای ساده مردم!


اسماعیل خویی


• چناچون سگ، چرا باید شما را
به گردن داشتن قلاده، مردم؟!

به سان قطره ها، گر باهم آیید،
یکی دریا شوید، آحاد مردم!

به پیروزی رسیدن رزم خواهد:
به خود، انگور کی شده باده، مردم؟! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۲ بهمن ۱٣٨۶ -  ۱ فوريه ۲۰۰٨


الا، ای ساده مردم ساده، مردم!
همه چیز خود از کف داده مردم!
 
ز چاله ی شاه پا ننهاده بیرون،
به چاه شاهشیخ افتاده مردم!
 
اگرتان ناسزا خیزاند، اینک
سزاتان ناسزا، ای گاده مردم!
 
نه می یابم شما را مرد، نه زن:
زچه جنس اید، ای نر ماده مردم؟!  
 
به دل هاتان تپاند آنچه دلش خواست،
چو ملا دیدتان وا داده ،مردم!
 
به خودتان می کند شلیک و خودتان
کشید این توپ را عراده، مردم!
 
شود از گوشت کوهی شیخنا، چون
نشیند بر سر سجاده، مردم!
 
چو بر خیزد،مترسک می شود، یا
کدویی بر سر لباده، مردم!
 
چرا ترسید باید زین مترسک،
که می ماند به یک جن زاده، مردم!
 
کشدتان سوی خود زآنسان که، انگار،
شما کاه اید و او بیجاده، مردم!
 
شمایان پهلوان روز کارید:
چرا او می کشد کباده، مردم؟!
 
خطا ناکردنی دیدن روا نیست
هرآن را کاو ز مادر زاده، مردم!
 
هم از خلق اند شیخ و شیخ زاده،
چنان که شاه یا شهزاده، مردم!
 
کجا آزادی و شادی کسی را
به سر از آسمان افتاده، مردم!
 
چرا نوشید باید درد آن جام
که مستی نیستش در باده، مردم؟!
 
چرا تاریخ ما یخ بسته نهری است؟!
زمان مرده ست یا استاده، مردم؟!
 
اگر درسی دهد تاریخ، این است
که مردم می ستاند داد مردم.
 
الا، ای سیل برده خان و مان تان،
ایا آتش به جان افتاده مردم!
 
الا خونین تان هر شهر خرم،
شده ویرانه هر آباده مردم!
 
به خود آسان نگردد هیچ دشوار:
الا، ای ساده مردم، ساده مردم!
 
نخواهد شد دلیلی بر نرفتن:
چو ناهموار افتد جاده، مردم!
 
کلیدی دارد و آن را توان یافت،
اگر قفلی بود نگشاده، مردم!
 
به هیچ آیین و دین، خود کامگی را
پذیرا نیستند آزاده مردم.
 
چنا چون سگ، چرا باید شما را
به گردن داشتن قلاده، مردم؟!
 
به سان قطره ها، گر باهم آیید،
یکی دریا شوید، آحاد مردم!
 
به پیروزی رسیدن رزم خواهد:
به خود، انگور کی شد باده، مردم؟!
 
برای رزم در راه رهایی،
به جان باید شدن آماده ،مردم!
 
فقیها! می رسد روزی، به زودی،
که برخیزیم ما افتاده مردم:
 
درون خون ما خواهی شدن غرق:
تو را می گویم، ای جلاد مردم!
 
دهم آوریل ۲۰۰۷- بیدر کجای لندن