"انتخابات" مجلس اسلامی ولایت فقیه، در کشور ما!


غللامرضا زنگنه



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱٣ بهمن ۱٣٨۶ -  ۲ فوريه ۲۰۰٨


فصل زمستان همزمان با مبارزات " انتخاباتی" مجلس هشتم در ایران است. این "انتخابات" همانند "انتخابات" دیگر مجلس "جمهوری" اسلامی تنها در یک مورد قابل حمایت است که در جهت خدمت به برکناری حکومت روحانیون پشت پرده سیاست و در راس آن ولایت فقیه باشد.
از مدتها پیش "جمهوری" اسلامی تنور "انتخابات" و جناح بندیها را داغ کرده تا بار دیگر همانند سالهای گذشته آرزوهای مردم نیازمند و تشنه آزادی و رفاه اجتماعی را با فریب و نیرنگ در آن بیندازد و بسوزاند. این اولین بار نیست که اسلامیون در ایران با توسل به "انتخابات" سازمان داده شده مردم را به پای صندوق های رمالی می برند تا آنچه را که در دنیای متمدن انتخابات نامیده می شود برای بار دیگر به انتصابات تبدیل کنند و به ریش همه آنهایی که در آن شرکت می کنند بخندند.
بعد از ٢٩ سال از گذشت عمر"جمهوری" اسلامی ذکر نکته هایی از نحوه انتخاب در ایران بی مورد نمی نماید تا به مردمی که به پای صندوق های رای که اصولا "به دلیل بی میلی از نتیجه آن اغلب ساعت های پایانی به مراکز اخذ رای هجوم می برند وموجب خشنودی حکومت و تمدید ساعت انتخابات می شوند خاطر نشان کرد، که نمایندگانی که به خانه امت گام می گذارند در واقع وظیفه ای جز این بر عهده ندارند که با شعارهای مردم پسند، مردم تشنه رهایی را به سرچشمه آزادی ببرند وحتی با وقاحت آزادی را نشان دهند وزمانی که مردم می خواهند آنرا در آغوش کشند تشنه برگردانند و آنهایی را که به این کار اعتراض کنند را به بندهای زندان اوین بکشانند.همان کاری که دولت آقای خاتمی انجام داد و تکرار آن دوباره با تنگنایی که سیستم ولایت فقیه در آن گرفتار شده است در صورت عدم مخالفت مردم، هیچ بعید نمی نماید.
انتخاب و"انتخابات" در جمهوری اسلامی را باید به سه بخش تقسیم کرد وهر سه بخش آنرا با آنچه که از نظر عرف بین الملل قابل تعریف است ،قیاس کرده و سپس به قضاوت عموم گذاشت تا خود تصمیم بگیرند.
آن سه بخش عبارت است از:
١- تعریف و مشروعیت انتخابات
٢- روند برگذاری انتخابات
٣- انتخابات شوندگان و برنامه آنان برای وکیل شدن مردم وحقانیت آنان
تعریف انتخاب در مقابل انتصاب که همان توسل به اختیار است معنی می شود که انسان به دلیل قوه عقلیه ای که در طول تاریخ بشریت خود، به تکامل رسانده است به تشخیص خوب از بد به طور نسبی از طریق تمامی امکاناتی که در دست دارد، محک زند و آنچه را خود می پسندد و در شرایطی که پیش بینی می کند که ممکن است آن چیزی که امروز انتخاب می کند وخوب است فردا کارآمد نداشته باشد، را برای اهدافی که دارد به کار بگمارد و یا از آن بهره ببرد و در صورت از دست دادن کارایی آنرا باز هم از طریق انتخاب تغییر دهد..برعکس انتصاب ارتباطی با تشخیص خوب و بد از همدیگر نداشته بلکه تنها بر اساس احساس و در عین حال استیصال و برای گریز از شرایط موجود، قبول شده و از اینجا است که مقوله ای بنام مقاومت در مقابل آنچه که تحمیل می شود از جانب انسان آزاد شکل گرفته است .
در دنیای سیاست و در جامعه تعریف فوق به شکل گسترده تری به کارمیرود. از آنجا که مردم به طور پراکنده نمی توانند هر چیزی را انتحاب کنند که تنها منافع شخصی فرد فرد جامعه را در بر بگیرد، سعی می شود که بر اساس منافع مشترک گروهای اجتماعی مختلف آن چیزی را که به نفع عامه مردم ودر عین حال حافظ منافع تک تک افراد یک جامعه است را انتخاب کنند.
پیشبرد آنچه که بتواند در جامعه به انتخاب سالم بی انجامد از وظایف اصلی دموکراسی است که همرا با دستگاه های سالم مجریان انتخاباتی میسر است. بار اصلی انتخابات سیاسی بر عهده دستگاه اجرایی سالم است که انتخابات را به طور سالم به پیش برد.در عوض دمکراسی امکاناتی را فراهم می کند تا آنانی که، ازجمله پیشروان جامعه که در شکل احزاب ظاهر می شوند می خواهند در سیاستگذاری برای پیشرفت جامعه برنامه ارائه دهند، با استفاده از تریبونهای آزاد مردم را به برنامه های خویش جذب کرده وراه انتخاب بهترین را برای مردم فراهم نمایند.در غیر این صورت مقاومت مردم شکل می گیرد وراه را برای اجرای صحیح دمکراسی باز می گذارد.
حال ببینیم که در "جمهوری "اسلامی انتخاب وانتخابات با تعریف بالا هم خوانی دارد واگر نه مردم و سیاستمداران، روشنفکران و خانواده رسانه های اطلاعاتی، مردم را چگونه در مقابل این پدیده نا میمون، یعنی تحمیل، به مقاومت دعوت می کنند.
اینکه ایرانیان از فرهنگ غنی گذشتگان خویش برخوردارند امری نیست که قابل انکار باشد و مورد احترام جهانیان نباشد اما متاسفانه فرهنگ ایرانی به شکل مدار بسته عمل می کند و تا سال ٥٧ و انقلاب بهمن زمینه حضور فرهنگ دمکراسی در آن رشد نکرده بود واز آنجایی که نظامی در حال فرو پاشی بود هیچ نشانی از تمیز انتخاب از انتصاب در جای گزینی نظام نوین مبتنی بر انتخاب دیده نمی شد وبه همین دلیل نیز بوده است که تا به امروز به جای نظام موقتی "جمهوری" اسلامی بدیل تازه ای که بتواند انتخاب اصلح را جای گزین انتصاب مرجع کند، یافت نشده است ویا اگر یافت شده است به دلیل عدم مقاومت توده های مردم هنوز جامه عمل به خود نگرفته است .گسترش روح مقاومت ورشد ونمو آن در میان جامعه در گرو اتحادرهبران دمکرات است که به طور پراکنده عمل می کنند.
بار اصلی این تساهل بر عهده اغلب روشنفکران وسیاستمداران ملت همزاد کرد، یعنی ملت فارس است که به یکسو نگری وسازش مذهب وسیاست در طول تاریخ صد ساله اخیر تنها برای حفظ ناسیونالیسم افراطی ایرانی که متاسفانه نه تنها در جهت پیشرفت ملت فارس نیز عمل نکرده است بلکه همیشه این نوع بر خورد زمینه رشد افراطی گری وانحطاط تمامی ایران نیز بوده است .

اگر تاریخ صد ساله اخیر ایران را به دوره های متفاوت تقسیم کنیم که روشنفکران و توده های مردم برای تغییر در سیستم حکومتی اقدام کرده اند با کنار گذاشتن حکومت مصدق که خود تنها در جهت ملی کردن نفت شناخته شده است وارتباطی غیر مستقیم ونه مستقیم با تغییر سیستم حکومتی داشته است چرا اگر مستقیم می داشت مسلما"کودتا ٢٨ مرداد چندان آسان اتفاق نمی افتاد.به دو دوره اساسی انقلاب مشروطه و انقلاب بهمن بر می خوریم که اولی به تقلید از خارج وعدم آمادگی اکثریت جامعه از درون ودخالت نیروهای خارجی در به شکست کشاندن آن ودومی از درون جامعه اما با کنار گذاشتن تجربه خارج در امر دمکراسی شناخته شده اند .
خشت اول چون نهد معمار کج                تا ثریا میرود دیوار کج

اگر ما کسانی را که قبل از انقلاب ٥٧ به عنوان "روشنفکران" اسلامی ونه روشنفکران اجتماعی آنطوری که در جوامع مدرن غرب قبل ودر حین رنسانس فرهنگی مقایسه کنیم به این مهم پی می بریم که "روشنفکران" اسلامی ما به جای استفاده از تجربه جوامع بشری در ضدیت با آن بر خواسته و در عین حال که خواهان تغییر بوده اند اما در جهت سازش سنت با مدر نیته بر نخاستند و سعی کردند که سنت مذهبی را به شکل مدینه فاضله و"پیشرفته" توجیه وغالب کنند . طرح جامعه توحیدی ویا نوشته های دکتر علی شریعتی ،مفتح ومطهری از آن دسته اند . خاصه اینکه با ترساندن مردم از کمونیسم در جهت جلب مردم که متاسفانه با بزرگ نمایی کمونیسم از جانب امپریالیسم نیز همراه بود در مقابل مردم به جای اختیار وانتخاب اجبار را ترویج کردند ومردم ما را به حمایت از استبداد کبیر سوق دادند.
این را باید یاد آور شد که مردم ایران یک شبه به آیت الله خمینی آری نگفتند بلکه روحانیون معمم وغیر معمم در تمام دوران ١٥ ساله بعد از ٤٢ خرداد در تبلیغات ونوشته های خویش همراه با حمایت بازاریان سنتی در شکل گیری این پدیده نقش داشتند.در اینجاست که همان تعریف انتصاب که ارتباطی با تشخیص خوب وبد از همدیگر ندارد عمل می کندکه تنها بر اساس احساس( در این مورد خا ص احساس مذهبی) ،در عین حال از روی استیصال وبرای گریز از شرایطی که خود انتصاب کنندگان بوجود می آورند، عمل می شودو گام نخست را اینگونه نها دند که بر همه عیان است .رهبران انقلاب دمکرات نبودند وبنا به اعتقاداتی که دارند هیچگاه دمکرات نیز نخواهند شد.
اما بنای خشت های بعدیش را آیتالله خمینی نهاد و به کج شدن نظام موقت ولایت بزرگترین کمک ها را کرد تا جاییکه با هیچ ستونی قابل کنترل از سقوط نیست و مردم را در برابر این خواست حکومت که در انتصابات شرکت کنند تا از سقوط سیستم ولایت جلوگیری شود باید به مقاومت دعوت کرد تا به این خواست تن در ندهند،که نخواهند هم داد.
همیشه گفته اند که گذشته چراغ راه آینده است نگاهی به گذشته برای ما روشن خواهد ساخت اگر خمینی ویارانش از جمله نهضت آزادی در آنزمان دمکرات بودند ممکن بود روند حوادث به شکل دیگری رقم بخورد وما هزینه ٢٩ سال نظام موقت وخونین را بر نمی گزیدیم.آیتالله خمینی نماد بیگانگی جامعه بسته ما با دنیای مدرن بود وهم او بود به جای دعوت کردن مردم به انتخابات آزاد و تغییر دولت بختیار در عین حال که ملیون ها مردم پشت سر وی گرد آمده بودند به این گفته معروف بسنده کرد که من توی دهن این دولت می زنم ومن دولت تعیین می کنم وزمینه مخالفت با روند دمکراسی را فراهم ساخت . سنگ بنای کج دیگر را در انتخابات برای نحوه گزینش جمهوری اسلامی گذاشت . با اینکه وی آشکارا می دانست که در هر دوی انتخابات وی اگر سالم برگذار می شد به دلیل احساسات مذهبی برنده می شد اما تمامیت خواهی و نداشتن چشم دیدن مخالفین،شکل پاسخ به انتخاب جمهوری اسلامی را به آری ویا نه خلاصه کرد . ایشان پایه تحمیل عقیده را از همان ایام پایه گذاری کردندو مخالفت خویش را با دمکراسی اعلام نمودند.جای تاسف است که حکومتی که خود انتخابات وروند انتخاب بر اساس اختیار را مشروع نمی داند .چگونه باید از جانب برخی از اپوزیسیون خود ساخته مشروعیت پیدا کند .