مراسم "رأی ریزان" پیش رو
اگر این انتخاب است، پس انتصاب چیست؟


کاووس نشاط


• بدون توجه به اینکه اپوزیسیون در خارج چه سیاستی را در قبال "انتخابات" در پیش بگیرد برای شرکت در مراسم "رأی ریزان" حکومت، میلیونها ایرانی مسخ و غرق شده در فقر، اعتیاد، خرافات و یا از روی اجبار وجود دارند که بازارش را گرم کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱٣ بهمن ۱٣٨۶ -  ۲ فوريه ۲۰۰٨


انتخابات دارای دو وجه مهم و یک عمل کرد مشخص است که هیچکدام از آنها در ایران تا کنون شکل واقعیت به خود نگرفته است.
انتخابات ترکیبی از حق انتخاب شدن و قدرت انتخاب کردن است. در جمهوری اسلامی هیچ شهروندی حق انتخاب شدن را ندارد مگر اینکه قبل از آن توسط نظام حاکم منصوب شده باشد. در عین حال کسی حق انتخاب کردن را ندارد مگر اینکه انتخابش از قبل بخشی از منصوبین باشد.
آنچه بنام انتخابات در ایران به وقوع میپیوندد در حقیقت "حق" مردم در تائید یا عدم تائید منصوبین حاکمان در نظام است که میتواند با شرکت یا عدم شرکت در مراسم "رأی گیری" اعلام گردد. این تازه در حالتیست که در شمارش آرا تقلبی صورت نگیرد که بنا بر تجارب تقلب در شمارش آرا به نحو گسترده یک واقعیت غیر قابل انکار میباشد.
انتخابات، گذشته از قدرت انتخاب کردن و حق انتخاب شدن مکانیزمی کنترل کننده است. کنترل شهروندان بر افعال انتخاب شدگان در یک دوره معین. بدین مفهوم که شهروندان از طریق رأی خود میتوانند با دوباره انتخاب کردن یا نکردن کاندیدا ها نمره قبولی یا مردودی را به کاندیدا ها اهدا کنند. این مشخصه که ابزار کنترل قدرت در هر سه قوه را باید در اختیار شهروندان قرار بدهد اهمیتش از دو جزء ترکیب انتخابات بیشتر است. در ایران مراسم "رأی ریزی" فاقد این مشخصه بسیار مهم نیز هست.
با توصیف بالا با مراسم "رأی ریزانی" که بنام انتخابات در ایران برگزار میشود چه باید کرد؟ تحریم یا شرکت؟
تا جائی که به ایرانیان مقیم خارج از کشور مربوط میشود، این مراسم کاملا تحریم شده است، چون تنها یک تعداد بسیار اندک چند صد نفری یا چند هزار نفری از میان یک جمع چند میلیون نفری با مراجعه به سفارتخانه ها در مراسم "رای ریزان" شرکت میکنند. تحریم در تمام سالهای حکومت اسلامی همواره در میان توده های ایرانی مقیم خارج تکرارشده است. سیل اعزام و تزریق "اصلاح طلبان" حکومتی به خارج از کشور نیز تا کنون نتوانسته کمترین تغییری در این وضع ایجاد کند. ولی در عین حال این توده تحریم کننده در تمام این سالها خاموش مانده و به نظر میرسد که همچنان خاموش خواهد ماند. هیچ نیروئی در خارج از کشور تا کنون نتوانسته اعتماد این خیل عظیم را بدست آورد. اصرار فعالین خارج از کشور بر اینکه "نیروی اصلی تغییر در ایران است" را باید در شکست آنان در جلب اعتماد ایرانی های مقیم خارج دانست.
در درون کشور اما ما با موضوعی کاملا متفاوت روبرو هستیم.

بر خلاف آرزو های اپوزیسیون خارج، جامعه ایرانی درون بشدت غیر سیاسی، بی تفاوت، منفعل و در مقابل درندگی حکومت کاملا اخته شده است. هیچ نوع ارتباطی بین مردم داخل و اپوزیسیون خارج حتی به لحاظ نظری یا احساسی وجود ندارد. آنچه بنام اپوزیسیون داخل تبلیغ میشود نیز افرادی هستند که هر از گاهی به خارج سفر میکنند و در حقیقت برای "کنترل" نظری اپوزیسیون خارج مجال بودن یافته و در داخل ایران غیر قابل احساس و باید بخشی از اپوزیسیون خارج که نظریه مدارا با رژیم را پپیش میبرد، شناخته شود. البته به هیچ روی با توجه به شرایط داخل نمیتوان به آنها ایرادی گرفت تنها اشکال در آن است که اشتباها آنها را نماینده یک جنبش در ایران فرض کنیم.
بدون توجه به اینکه اپوزیسیون در خارج چه سیاستی را در قبال "انتخابات" در پیش بگیرد برای شرکت در مراسم "رأی ریزان" حکومت، میلیونها ایرانی مسخ و غرق شده در فقر، اعتیاد، خرافات و یا از روی اجبار وجود دارند که بازارش را گرم کنند. در میان توده های میلیونی مردم که صبح تا شب و هر روزه با ده ها مصیبت و بدبختی روبرو هستند، نه شناختی از حق وجود دارد و نه تلاشی برای احقاق حقوق. برای آنها انتخابات همانی است که در ایران وجود دارد و نه بیشتر. دموکراسی، حقوق بشر و.... مقولاتی لوکس و منحصر به درج در خطابه های منتشره در خارج از کشورند که حتی در همین خارج هم قادر به جلب توجه کسی نیستند.
مردم ایران به جز گروه کوچکی از آنها آن مردمی که صبح تا شب در مورد و در ستایششان خطابیه صادر میشود نیستند. تنها صاحبان اصلی قدرت در ایران مورد توجه مردمند و بس. مردم از ترس و در پی مشاهده سرکوبهای خونین به عینه در یافته اند که جز به زبان قدرت گوش فرا ندهند. سه دهه پس از انقلاب از مردم ایران موجوداتی ناتوان در مقابل زور و زورگو و بی رحم در مقابل فرو دست ساخته است. در چنین شرایط اسفباری صدور احکام شرکت یا تحریم "انتخابات" از سوی کسانی که صاحب هیچ قدرتی نیستند بیشتر حکم یک شوخی را دارد. برای بسیار مردمی که باید در روزهای پس از انتخابات باز هم در همان محیط زندگی کنند، خوردن مهر شرکت در انتخابات یک اجبار است. گذشته از این باید این واقعیت را در نظر گرفت که در جامعه ای که میلیونها نفر در عین فقر و نداری گاه تنها اندوخته ناچیز خود را نثار چاه جمکران یا مقبره خمینی و هزاران امام زادهء کوچک و بزرگ دیگر میکنند، کشیدن مردم به مراسم "رأی ریزان" توسط حکومت نباید کار چندان سختی باشد.
مسائل کوچک اما بسیار مهمتری در ایران وجود دارد که باید به آنها پرداخت. پیامهای خارج از کشور یا اساسا به گوش مردم داخل نمیرسد یا اگر هم برسد و به فرض محال بتواند از دیوار ضخیم بی اعتمادی آنها عبور کند، آنقدر ذهنی و شعاری هستند که هیچکس آنها را جدی نمیگیرد.
این واقعیت تلخ را باید پذیرفت که میانگین سطح مطالبات مردم در ایران بسیار نازل و تحمل حکومت از آنهم نازل تر است. هر دستور العملی از خارج از کشور باید منوط به این گردد که آیا خود صادر کننده حاضر است راهی ایران شده و آنرا بکار ببندد؟
آش مراسم انتخاباتی اینک چنان آشکارا شور شده که اصلاح طلبان حکومتی به علت تصفیه های گسترده صحبت از تحریم میکنند، هر چند برخی امروز چنین میگویند ولی چنین کاری را نخواهند کرد و یا اگر بکنند هیچ اثری بر میزان شرکت مصلحتی، اجباری یا اعتقادی میلیون ها نفر در ایران نخواهد داشت.
تقاضای نظارت بین المللی توسط نهضت آزادی بر حسن اجرای "انتخابات" در ایران نیز هیچ فایده ای ندارد، چون مسئله اصلی در ایران سد های موجود در گزینش نمایندگان قبل از "انتخابات" است و این سئوال مهم که مجلس شورای اسلامی یا رئیس جمهور مگر چه قدرتی دارند؟ گیرم مجلسی با اکثریت اصلاح طلبان تشکیل شود این اکثریت چگونه میتواند در مقابل شورای نگهبان، شورای مصلحت نظام و مهمتر از همه "حکم حکومتی" فقیه مقاومت کند؟ تجربه نشان داده که بالاترین مقامات بیرون از "بیت رهبری" به راحتی میتوانند کنار گذاشته شوند.
متاسفانه معضل اصلی ایران در نوع نگاه و باور مردم از یک سو و رأس هرم قدرت (بیت رهبری) از سوی دیگر جای دارد. رأسی (بیت رهبری و نه لزوما شخص رهبر بتنهائی) که خودش دارای همه ابزار لازم برای ادامه حیات از جمله منابع سرشار مالی و ارتش خصوصی (سپاه پاسداران) میباشد و مردمی که به نظر میرسد توان و اراده ای برای تغییر دادن ندارند.
اینبار نیز مراسم "رأی ریزان" با حضور به اندازهء کافی مردم برگزار خواهد شد و تورم و فقر به حرکت رو به بالایش ادامه خواهد داد و تا زمانی که مردم به همین شیوه از زندگی ادامه بدهند امید به تغییرات مثبت تنها یک امید باقی خواهد ماند.