رورنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۹ بهمن ۱٣٨۶ -  ٨ فوريه ۲۰۰٨


نیروهای تازه نفس در انتخابات هشتم
کم شدن نقش روحانیون در مناصب رسمی
یک سئوال کلیدی در مورد علت رد صلاحیت شدن عده زیادی از کاندیداها
حال فعلی کسانی که تیغ بر کف گرفته اند چیست؟
فعال شدن بخش خصوصی در نقش دیپلمات مطلوب و مفید است

روزنامه اعتماد در گزارشی با عنوان: غایبان بزرگ انتخابات از کاهش تعداد روحانیون در انتخابات مجلس خبر داده و نوشته است:
جایگاه روحانیون در انتخابات مجلس هشتم به یکی از مباحث اصلی این دور از انتخاباتی که قرار است ۲۴ اسفندماه برگزار شود، تبدیل شده است. چرا که در شرایطی که دو جناح اصلی نظام جمهوری اسلامی یعنی اصولگرایان و اصلاح طلبان به شدت مشغول رایزنی برای چینش کاندیداهای خود هستند نامی از هیچ روحانی نام آوری دیده نمی شود. تنها حزب اعتمادملی در نظر دارد رسول منتجب نیا را سرلیست انتخاباتی خود قرار دهد. اگر از این استثنا بگذریم اما دیگر نامی از روحانیون در لیست های انتخاباتی جناح های مختلف دیده نمی شود. در واقع اگر از زاویه یی دیگر یعنی میزان حضور روحانیون در انتخابات مجلس نگاه کنیم می توان آنان را غایبان بزرگ لقب داد. غایبانی که تا پایان مجلس ششم جایگاه مهمی در نهاد قانونگذاری نظام جمهوری اسلامی داشتند اما در مجلس هفتم جایگاه خود را به لباس شخصی ها دادند و اینک در بحبوحه انتخابات مجلس هشتم آینده یی بهتر از پیش برای آنها متصور نیست. سیدمحمد خاتمی، علی اکبر ناطق نوری، مهدی کروبی و حسن روحانی از جمله روحانیون سرشناسی بودند که اگر در انتخابات شرکت می کردند می شد به واسطه آنان بر حضور پررنگ روحانیون در انتخابات تاکید کرد. اما علی اکبر ناطق نوری سال هاست که با دلخوری از سیاست کناره گیری کرده است، مهدی کروبی هم از یکی دو سال پیش از عدم کاندیداتوری قطعی خود سخن به میان آورده بود و سیدمحمد خاتمی هم به رغم برخی شایعات مبنی بر کاندیداتوری انتخابات اما در نهایت مصلحت دید کاندیدا نشود. در این میان تنها نام حسن روحانی باقی مانده بود. در واقع او شخصیتی بود که انتظار داشت در صورت کاندیداتوری در تمامی لیست های انتخاباتی قرار گیرد و در صورت ورود به مجلس به ریاست قوه مقننه هم انتخاب شود. حسن روحانی آخرین شانس روحانیون برای بازپس گیری ریاست قوه مقننه از لباس شخصی ها بود. اما حسن روحانی که یار نزدیک هاشمی به شمار می آید در آخرین لحظات از کاندیداتوری انصراف داد تا ضمن اینکه لقب غایب بزرگ انتخابات را به خود اختصاص دهد پایانی بر حضور موثر روحانیون در انتخابات مجلس هشتم باشد. روحانیون که از ابتدای انقلاب تاکنون به صورت عرفی پست های حساس مملکتی را برعهده داشته اند اما همواره از یک سیر نزولی برخوردار بوده اند. به گونه یی که برای اولین بار و در مجلس هفتم ریاست قوه مقننه از دست آنان خارج شد و یک سال بعد هم ریاست جمهوری را از دست دادند. در واقع دو لباس شخصی دو مقام مهم را از دست روحانیون خارج کردند. روحانیون به لحاظ حضور کمی در مجلس هم همواره با کاهش نفرات مواجه بوده اند.زیرا روحانیون به لحاظ تعداد در مجالس اولیه از کمیت قابل ملاحظه یی برخوردار بودند اما به تدریج از تعداد روحانیون راه یافته به مجلس کم شد به گونه یی که در مجلس هفتم برای اولین بار نبود یک روحانی سرشناس در مجلس احساس شد.همان زمان بود که از برخی روحانیون راه یافته به مجلس به عنوان روسای احتمالی نامی به میان آمد اما بلافاصله با این استدلال که هیچ روحانی سرشناسی در مجلس وجود ندارد راه برای ریاست یک کت و شلوارپوش به مقامی که به صورت سنتی روحانیون بر آن تکیه زده بودند، باز شد. به هم ریختگی که در ترکیب نیروهای سیاسی به وجود آمده بود مهم ترین عامل کاهش حضور روحانیون در مجلس به شمار می رفت، زیرا تحولاتی که در جریان انتخابات مجلس هفتم شروع شد و در انتخابات ریاست جمهوری تداوم یافت و ظاهراً در انتخابات مجلس هشتم نهادینه شده است، یکی از نتایج ملموس آن کم شدن نقش روحانیون در مناصب رسمی بوده است.البته استدلال برخی ها این بوده که ذائقه رای دهندگان ایرانی عوض شده و آنان ترجیح می دهند بعد از تجربه حدود سه دهه حضور موثر روحانیون در مناصب قانونگذاری و اجرایی راه برای دیگران هم باز شود. تغییر ذائقه رای دهندگان در شرایطی رخ داده که در درون جریانات سیاسی نیروهای تازه نفسی سر برآورده اند که عمدتاً غیرروحانی هستند.در واقع می توان گفت یکی از دلایل کاهش حضور روحانیون در مناصب اجرایی به ویژه قانونگذاری به آن خاطر بوده است که حوزه ها نتوانسته اند نسل جدیدی از روحانیون قوی و بانفوذ ـ به مانند آنچه در سالیان گذشته رخ می داد ـ را به جامعه تحویل دهند. تجربه سه دهه حضور روحانیون در کنار ظهور نیروهای قوی سیاسی غیرروحانی و نیز عدم پرورش نسل جدیدی از روحانیون سرشناس سه عاملی بودند که به تدریج بر موقعیت روحانیون تاثیرگذار شدند و راه برای کاهش حضور آنان باز شد.اکنون شرایط به گونه یی درآمده است که در تعیین سرلیست های انتخاباتی مناقشه نه بر سر اینکه کدام روحانی سرلیست باشد بلکه بر سر این است که کدام لباس شخصی در راس قرار بگیرد. حتی مناقشه بر سر قرار گرفتن نام یک روحانی یا غیرروحانی در سرلیست های انتخاباتی نیست. شهرهای قم و مشهد که از بار مذهبی برخوردارند هم از این قاعده مستثنی نیستند. در این شهرها به ویژه قم که پایتخت روحانیت شیعه به شمار می آید از کاندیداهای غیرروحانی رسماً دعوت به عمل می آورند برای کاندیداتوری به شهر قم بیایند و جالب تر اینکه برخی مراجع و نهادهای روحانی به چنین کاندیداهایی اطمینان می دهند از کاندیداتوری آنان حمایت خواهند کرد. به عبارت روشن تر نهادهای روحانی هم به تدریج به سمت پذیرش وضع موجود حرکت کرده اند و خود پذیرفته اند به جای معرفی تعدادی روحانی سرشناس از افراد غیرروحانی استفاده کنند. اکنون باید دید و منتظر ماند که آیا کاهش حضور روحانیون در مجلس یک استثنا است یا قاعده یی است که به تدریج در حال نهادینه شدن است.

حال قبلی و فعلی تیغ بر کف گرفتگان
روزنامه کارگزاران در یادداشتی با عنوان صالح کیست به قلم سراج الدین موسوی عضو دفتر امام خمینی نوشته است:
شاید اگر این خبر، ۱۵ سال پیش شنیده می شد، باعث بهت و تعجب می شد اما امروز باید تعجب کرد که چرا چنین خبری باعث تعجب کسی می شود، خبر برای من که به لطف خدا عمری را از نزدیک در کنار امام و بیت امام سپری کرده ام، تلح است و تعجب آور، تلخ است و باور نکردنی، تلخ است و عبرت آموز: جناب آقای علی اشراقی نوه امام ردصلاحیت شده است. چند ساعت بعد از شنیدن خبر از حاج حسن آقا جویای مسئله شدم، گفتند من هم شنیده ام. آقای کرباسچی زنگ زدند که بگو علی آقا شکایت کند چرا که علی خیلی ناراحت است و نمی خواهد شکایت کند. من هم گفته ام از من که نپرسیده است ولی اگر بپرسد می گویم عطای انتخابات رابه لقای مجریان و ناظران واگذار. راستی چه شده است؟ چه کسی پاسخگو است؟ و چرا کسی نمی پرسد که اگر علی اشراقی صلاحیت ندارد پس چه کسی صالح است؟ یادم می آید سال های نخستین انقلاب را، علی آقا را در منزل امام، شوخی های امام را، درس و مدرسه اش را، بعد هم دانشگاه و دوران حضورش را در شهرداری تهران، بی شک یکی از پاک ترین مدیران شهرداری تهران بود که بدون آنکه گرایش سیاسی خویش را در کار برای مردم دخالت دهد هم با آقای کرباسچی کار کرد و هم با آقای احمدی نژاد. دوستان می پرسند بیت امام نمی خواهد سخن بگوید با خودم می اندیشم مگر این خانواده تاکنون برای خود چیزی خاص و جدای آنچه برای مردم خواسته اند، طلب کرده است. لابد دل آنها به حال همه فرزندان معنوی امام می سوزد و من از دوستان می پرسم آیا نباید هیچ یک از ما در برابر این هتک حرمت بیت امام سخنی بگوییم و آیا واقعاً کار به جایی رسیده است که باید حرمت این حریم را تنها اهل حرم نگهبانی کنند. شنیده ام علی اشراقی که به شهادت همه دوستان و نزدیکان بیت و دفتر امام، فردی متدین، پاک دامن و انقلابی است، از شکایت صرف نظر کرده است و همین مرا در نوشتن این سطور راسخ تر می کند و دیگر کسی نخواهد پنداشت که این نوشته، قصه عجز و استغاثه و امید رحمت دارد ولی آیا این وظیفه ما را سخت تر نمی کند. این روزها می نویسند میزان، حال فعلی افراد است. راستی حال فعلی کسانی که تیغ به کف گرفته اند، چیست؟ شاید به درستی پاسخ این سوال را ندانیم ولی حال قبلی آنها را خوب به یاد داریم و حال آینده آنها را هم می توان حدس زد!!

فعال شدن بخش خصوصی در دیپلماسی
بخش خصوصی در نقش دیپلمات عنوان یادداشتی در صفحه اقتصادی روزنامه همشهری است که در پی نقل شده است:
یکی از ویژگی های عصر کنونی موسوم به جهانی شدن اقتصاد، خارج شدن بسیاری از قواعد، فعالیت ها و اقدامات از حیطه انحصار دولت و فراهم شدن امکان حضور و تأثیرگذاری عوامل مختلف در عرصه های اقتصادی و سیاسی است.سیاست خارجی نیز که به طور سنتی و ماهوی از کارکردها و حوزه های کاملا دولتی به شمار می آیند از این قاعده مستثنی نیست.
امروزه با قدرت یافتن بنگاه ها و فعالان اقتصادی و همچنین باز شدن دست عوامل اقتصادی در مناسبات بین المللی، عملا زمینه نقش آفرینی مستقیم و غیرمستقیم بازیگران غیردولتی اقتصادی در مناسبات دوجانبه و چندجانبه بین المللی فراهم شده و این تحول به نرم شدن تعاملات بین المللی کمک کرده است.
جدای از کشورهای توسعه یافته صنعتی، تجربه بسیاری از کشورهای درحال توسعه ای که در فرایند پرسرعت توسعه و رشد قرارگرفته اند، بیانگر بهره مندی بهینه و هدفمند از توان تأثیرگذاری فعالان و بنگاه های اقتصادی در بهره مندی هرچه بیشتر از فرصت های اقتصادی و سیاسی جهانی و حتی کاهش چالش های موجود است.
این هدفمندی به معنای هدایت عوامل اقتصادی بخش خصوصی از سوی دولت در دیپلماسی یا استفاده از این عوامل به عنوان ابزار دیپلماسی نیست، چراکه در این صورت عملا نقش و کارایی مورد نظر در بهره مندی از این متغیر تحقق پیدا نمی کند.
در واقع زمانی می توان از بخش خصوصی و عوامل اقتصادی انتظار نقش آفرینی مثبت در مناسبات سیاسی بین المللی را داشت که این عوامل در نقش واقعی و فارغ از ملاحظات سیاسی آشکار هویدا شوند.
به نظر می رسد اگر عوامل اقتصادی و بخش های خصوصی به حال خود گذاشته شوند تا بر پایه منافع و مصالح خود، اقدام به رایزنی و چانه زنی کنند، اثرات آن در تأمین اهداف اقتصادی کشور و تأثیرگذاری مستقیم و غیرمستقیم مثبت بر سیاست خارجی کشور افزایش می یابد.
فعال شدن بخش خصوصی کشور در نقش دیپلمات در شرایطی که فشارهای سیاسی و اقتصادی در قالب تحریم های اقتصادی افزایش یافته، مطلوب و مفید است اماچنانچه در سطور بالا اشاره شد، این حضور و فعالیت باید هدفمند، فارغ از روابط کلیشه ای و سنتی و مبتکرانه و خلاقانه باشد.
به عبارت دیگر دادن هشدار به طرف های خارجی مبنی بر ازدست دادن فرصت درایران در این شرایط کارساز نیست.
بخش خصوصی در عمل باید توان جذب و تشویق طرف های اقتصادی خارجی و در نتیجه کاهش اثرات فشارهای خارجی را داشته باشد وگرنه راضی شدن به حرف و هشدار، مفید فایده نیست.

ما خود را باور کردیم
روزنامه کیهان درسرمقاله دیروزش: … ما خود را باور کردیم نوشته است:
قرآن کریم درباره فرعون می فرماید او کسی بود که برای اعمال قدرت و تداوم حاکمیت، قوم خود را تحقیر می کرد (واستخف قومه) و همچنین میان آنان اختلاف و درگیری ایجاد می کرد تا در سایه تفرقه میان مردم، به اهداف خود برسد. این روش البته مختص فرعون و محدود به یک دوره تاریخی خاص نیست، خوارکردن و تحقیر نمودن و ایجاد اختلاف داخلی میان مردم، یکی از شناخته شده ترین روش هایی است که قدرت های ستمگر و مستکبر برای اعمال سلطه خود و تاراج سرمایه های مادی و انسانی، علیه ملت ها در طول تاریخ به کار بسته و امروز نیز می بندند. قدرت های شیطانی و ضد بشری ابتدا با شیوه های مستقیم و تهاجمات نظامی، آنان را از لحاظ فیزیکی تسلیم می کنند و آنگاه با رسوخ و نفوذ در هویت ملی و ویژگی های فرهنگی، و استفاده از پیشرفته ترین روش ها و به کارگیری دانشمندان و عالمان علوم مختلف به ویژه علوم انسانی، برای تهی کردن مردم تحت سلطه از هرچه نشانه هویت مستقل فرهنگی و شخصیت معنوی آنها است، تلاش می کنند. حربه تحقیر و تخفیف اینجا به میان می آید. آنان می دانند برای این که ملتی را مطیع و رام دست خود نمایند، باید بیش از هر چیز، هویت و تاریخ و فرهنگش را از او بگیرند، لذا ابتدا برتری خود (و امروز برتری انسان غربی ) را در قالب نظریه های علمی، تئوریزه و آنگاه با به کار گرفتن روش های مختلف، به طور مستقیم و غیرمستقیم به ملت های تحت سلطه تلقین می کنند که چیزی نیستند، گذشته تاریک و شرم آوری دارند که قابل اتکا و الگوبرداری نیست و اگر می خواهند از این پس در مسیر آدم شدن و متمدن شدن و سری در میان سرها درآوردن حرکت کنند چاره ای ندارند جز اینکه واقع گرا ! باشندو الگوها و استانداردهای سلطه گران را در همه ابعاد به عنوان الگوهای خود بپذیرند و خلاصه از خود و هر آنچه بوی خودی می دهد متنفر شوند و بگریزند و برای مثل دیگری شدن ، گوی سبقت را از یکدیگر بربایند!
این بلایی بود که تقریبا از اوایل دوره قاجار بر سر کشور و مردم ما نیز نازل شد و در دوران رژیم پهلوی به اوج خود رسید. ایران طی این دوران به صورت جولانگاه سلطه گران زمانه و قدرت های استعمارگر روس، انگلیس و بالاخره آمریکا درآمد و استکبار خارجی با همدستی مستبدان داخلی و دست پروردگان خود، ایران را به کشوری کاملا وابسته و اعتماد به نفس از دست داده مبدل کردند.
سرزمینی برخوردار از آن سابقه مدنیت و پیشینه تاریخی و آن همه مفاخر علمی و فرهنگی که در طول تاریخ به ویژه دوران پس از اسلام به جهان عرضه داشته بود، و ملتی بااستعداد، باهوش و صاحب ذوق و برخوردار از قوه ابتکار در این دوران سخت تحقیر می شدند استکبار خارجی با همدستی استبداد و تحت تاثیر قراردادن عناصر روشنفکرمآب و اجرای برنامه های وسیع فرهنگی و فکری طی این دوران سیاه و طولانی، تلاش می کرد، روح نتوانستن و استیصال و ضعف را در همه عرصه ها به جسم و جان این ملت تزریق نماید آنها می دانستند که هویت ملی با فرهنگ شکل می گیرد و برای سلب این هویت، حمله بی محابا را بیش از هر جا به استقلال فرهنگی این ملک و ملت آغاز کرده بودند چرا که وقتی ملتی بی هویت شد و از نظر فرهنگی خود را وابسته به اجانب دید آن وقت راه برای سلطه تمام عیار آنها هموار می شود. آنان چنان وانمود می کردند و دنباله های داخلی آنان چه کسانی که در راس حکومت بودند و چه عناصری که از نظر فکری مجذوب و مقلد بی چون و چرای غرب شده بودند، چنان القاء می کردند که: علم و تمدن و پیشرفت مختص به غابرقدرت هاست ف و آنان خصوصا غربی ها و اخیرا آمریکایی ها نژاد برتر هستند و دیگران نژاد پست و ناقص و ترقی آنان در اثر والانژادی آنان است و... به تعبیر دیگر آنان انسان های تکامل یافته هستند و اینان در حال تکامل که پس از میلیون ها سال به تکامل نسبی می رسند. پس کوشش برای پیشرفت بی فایده است و غملت هاف یا باید وابسته به سرمایه داری غرب باشند و یا کمونیسم شرق، به بیان دیگر ما از خود هیچ نداریم و باید همه چیز را از ابرقدرت ها بگیریم، علم را، تمدن را، قانون را و پیشرفت را. (امام خمینی(ره)، ۶۲,۶/۱۲) و این چنین بود که یکی از روشنفکران و تئوریسین های استبداد قاجار و پهلوی علنا و صریحا اعلام کرد که: برای پیشرفت راهی نداریم جز آنکه از فرق سر تا ناخن پا غربی شویم و یکی از فرماندهان نظامی و نخست وزیران دوره پهلوی، در اوج نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران، به عوض اینکه با توجه به جایگاه مهم و حساسی که داشت به دفاع از منافع ملی برخیزد و حرکت غیرتمندانه ملت و بعضی رهبران دینی و سیاسی را حمایت کند و آنان را دلگرمی و اعتماد به نفس بخشد، وقیحانه و صریح از پشت تریبون مجلس اعلام کرد که: ملتی که از ساختن لولهنگ (آفتابه) عاجز است، چگونه می تواند صنعت عظیم نفت را اداره کند؟! و قیام مردم و توان متخصصان و مهندسان ایرانی را به باد استهزاء گرفت.
انقلاب اسلامی در واکنش به چنین اوضاع و احوالی و برای خط ابطال کشیدن به آن نظریات باطل و روحیه سلطه پذیری و کتمان خویشتن و پایان دادن به حاکمیت چنان حکومت و حاکمانی برپا شده و بدون تردید مهم ترین دستاورد این انقلاب را ـ آن چنان که رهبر فرزانه انقلاب هم بر آن تأکید دارند ـ رهایی کشور از بیماری سنگین و تاریخی استبداد پذیری باید دانست.
معمار بزرگ انقلاب اسلامی با دمیدن روح آگاهی و اعتماد به نفس در کالبد ملت، نهضت عظیمی را برای احیاء هویت دینی و زنده کردن شخصیت ملی و معنوی مردم این سرزمین پایه گذاری و رهبری کرد. او که مردی از تبار پیامبر ختمی مرتبت بود با الهام از سیره آن رسول مرسل و تکیه بر مکتب اسلام، این چنین مردم مظلوم و تحت ستم ایران را خطاب قرار داد که: اول باید باورتان بیاید که ما هم انسانیم، ما هم قدرت تفکر داریم... این قدرت در همه افراد بشر به قوه هست... مهم این است که افکار شما آزاد شود، اگر افکار شما آزاد شد و باورتان آمد که ما می توانیم مستقل باشیم، وابسته به غیر نباشیم خواهید توانست... مجتمع شوید و دست خیانت ابرقدرتان را از غمملکت ف خود و خزائن سرشار آن کوتاه کنید و... به فرهنگ اسلام تکیه زنید، با غرب و غربزدگی مبارزه نمائید و روی پای خودتان بایستید و بر روشنفکران غرب زده و شرق زده بتازید و هویت خویش را دریابید... بدانید که قدرت معنوی شما بر همه قدرت ها چیره و... تمام قدرت ها را در هم می شکند... نصرت کنید خدا را تا نصرت کند شما را...
و به برکت این رهبری بود که ملت ایران خود را باور کرد، و هویت و فرهنگ خویش را احیاء کرد و صاحب رأی و صاحب اراده شد، و با وجود همه موانع و سنگ اندازی های دشمن، مسیر استقلال و آزادی را در پیش گرفت و در همه عرصه ها با موفقیت به پیش رفت. در عرصه نظامی با دست های خالی و تنها، هشت سال در برابر تهاجم وحشیانه و همه جانبه متجاوزان اجیر شده و حامیان ابرقدرت آنها ایستادگی کرد و بدون آنکه وجبی از خاک خود را از دست بدهد، دشمن را خوار و رسوای عالم کرد. در عرصه سیاسی، کشوری که روزگاری بازیچه بازیگران قدرتمند بود و با یک اولتیماتوم شفاهی از طریق سفیر یا کاردار خارجی، دست و پایش را گم می کرد و از صدر تا ذیلش از ترس به لرزه درمی آمد امروز به قدرتی غیرقابل انکار تبدیل شده که نه تنها در منطقه نفوذ بی بدیل و تأثیری تعیین کننده دارد، بلکه در عرصه های جهانی و بین المللی در حالی که دشمنان علیه او متحد می شوند و گروه های ۱+۵ و... تشکیل می دهند و شورای امنیت را علیه ایران بسیج می کنند، بدون ذره ای عقب نشینی از اصول و آرمان هایش، حرف خود را به کرسی می نشاند و شجاعانه از حقوق مسلم مردم خود دفاع می کند و... اما مهمتر از همه کشوری که روزگاری مسخره می شد که نمی تواند حتی آفتابه بسازد، امروز باز برخلاف خواسته دشمنان در عرصه های مختلف علمی و صنعتی به طور شتابنده در مسیر نوآوری و خودکفایی حرکت می کند. مسئولان و ملت ایران خوب می دانند که امروز حرکت علمی برای کشور ما یک ضرورت مضاعف است و به قول مولای متقیان(ع): العلم سلطان، من وجده صال و من لم یجده یصال علم اقتدار است، هرکس آن را به دست آورد، می تواند غلبه کند و هرکس از آن بی بهره باشد، بر او غلبه می کنند به همین دلیل با تکیه بر روحیه خودباوری، هر روز در این عرصه دست به کشف و اختراعی تازه می زنند و دل دوستان را شاد و خاطر دشمنان را نگران و هراسناک می سازند... اما از دشمن دیگر کاری ساخته نیست. کار از کار گذشته و ایران انقلابی از بسیاری از خط قرمزها گذشته و حریم های ممنوعه را شکسته، و ایران با پیشرفت های خود اینک جزء باشگاه اتمی ، باشگاه فضایی و... درآمده است و دشمن مثل آقای مک کورمک سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در واکنش به پیروزی ها و احداث مرکز جدید فضایی از سوی ایران که حداکثر می تواند آن را در مدار اقدام آزاردهنده ! تلقی کند.
ملت ایران راه خود را پیدا کرده و به پیش می رود... هرچند که از آغاز پیروزی انقلاب کسانی بوده و هستند که به قول دکتر شریعتی عوض بگیر هستند ، از درک حقایق عاجزند و آنچه را هست نمی بینند و آنچه را نیست می بینند و هنوز رسوب های گذشته از ذهنشان پاک نشده و روحیه مقهور خارجی بودن دست از سر آنها بر نداشته است و جالب این جاست که دشمنانی که از پیشرفت ها و اقدامات انقلابی و موفقیت آمیز ایران ناراحت و عصبانی می شوند، از این جماعت حمایت می کنند و سعی دارد به لطائف الحیل آنان را به عنوان الگوهای فکری و سیاسی و نمادهای فرهیختگی و روشنفکری در اذهان جا بیاندازند عناصری که جانمایه و ترجیع بند همه نظرات و نق و نوق هایشان القای نتوانستن است تا آنجا که همین اواخر طی بیانیه ای از آمریکا خواستار تعلیق فعالیت های هسته ای ایران شدند!کسانی که اگر قرار بود به منطق آنها توجه شود، مثلاً در جنگ می خواستیم ایده های آنان را عملی کنیم، اینک بدون اغراق نه از تاک نشانی بود و نه از تاک نشان و حتی خاک کشورمان را هم تقدیم متجاوزان می کردیم... برای این جماعت که یا از نظر قلبی بیمار هستند و یا از نظر فکری منحرف، کاری از دست کسی ساخته نیست، جز اینکه برای شفا بیماردلان دعا برای اصلاح منحرفان... شاید هنوز دیر نشده باشد و با بازگشت به آغوش ملت و همراهی و همگامی با انقلاب همچنان در خروش آنان، روسیاهی را در تاریخ به نام خود ثبت نکنند!

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی