جمهوری مهاباد
به‌مناسبت شصت و دومین سالگرد اعلام جمهوری مهاباد


ناصر رحیم خانی


• سرنوشت مهاباد هم نمی توانست از این دگرگونی هائی که در صحنه سیاست داخلی و بین المللی رخ داده بود ، جدا باشد. نیروهای ارتش به فرماندهی سرلشکر همایونی به طرف کردستان و مهاباد حرکت می کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٣ بهمن ۱٣٨۶ -  ۱۲ فوريه ۲۰۰٨


این روزها هم‌زمان است با دوم بهمن یا آن گونه که در زبان کردی گفته می شود : دوی ری بندان.
یعنی دوم ماهی که راه بندان می شود از بسیاری بارش برف.
شصت و دومین سالگرد اعلام جمهوری خود مختار مهاباد است در میدان چار چوار (چهار چراغ) مهاباد با سخنان زنده یاد قاضی محمد در سال ۱٣۲۴ خورشیدی.
اما پیشینه ی جنبش های ملی کرد برای خود مختاری یا استقلال طلبی بر می گردد به روزگار و شرایط پس از جنگ اول جهانی و گاه پیش از آن. پایان جنگ اول جهانی همراه است با فروپاشی امپراطوری اتریش/مجارستان ، روسیه ی تزاری ، و امپراطوری عثمانی .
فروپاشی امپراطوری های کهن ، همراه است با پیدایی و رشد جنبش های ناسیونالیستی ، تأسیس یا برساختن دولت هائی جدید از پس دگرگون کردن و جابجا کردن مرزهای جغرافیای سیاسی پیشین.
میدانیم تا کنون سه موج جهانی فروپاشی امپراطوری ها و به دنبال آن پیدائی و گسترش جنبش های ناسیونالیستی و برساختن دولت های جدید رخ داده است.
نخستین موج از پس جنگ جهانی اول ، دومین موج از پس جنگ جهانی دوم و سیاست استعمار زدائی ، و سومین موج از پس فروپاشی شوروی و « اردوگاه سوسیالیسم ». در این سومین موج فروپاشی ، شاهد روندهای متفاوت واگرایی و همگرایی هستیم.
به این رویدادها بگونه ای بسیار فشرده اشاره شد تا گفته شود پیشینه ی جنبش های ملی کرد برای خود مختاری یا استقلال طلبی بر می گردد به موج اول فروپاشی امپراطوری ها. از پس جنگ جهانی اول ، امپراطوری عثمانی فرو پاشید ، جنبش های ناسیونالیستی در قلمرو عثمانی بپا شد و دولت هائی جدید به جای امپراطوری عثمانی تأسیس شد یا برساخته شد.
فاتحین جنگ در ورسای فرانسه گرد آمدند برای تصمیم گیری در ترسیم نقشه ی جدید جغرافیای سیاسی و باز تقسیم قلمرو های قدرت بر مبنای تعادل قوای جهان پس از جنگ. در پیمان سِور ( دهکده ای در نزدیکی پاریس ) وعده ی تأسیس گونه ای قلمرو خود مختار در بخشی از سرزمین کردها در ترکیه ی پس از جنگ داده شد. دگرگونی های سیاسی بعدی ، پیروزی های نظامی مصطفی کمال ، و سرانجام پیمان لوزان ( در سوئیس ) سبب شد تا وعده ی خود مختاری کرد نادیده انگاشته شود.
اما در باره ی چگونگی تأسیس جمهوری مهاباد ، می‌ بایست نگاه شود به ایران پس از جنگ جهانی دوم.
ایران از سوم شهریور هزار و سیصد و بیست خورشیدی در اشغال نیروهای متفقین است: نیروهای شوروی ، انگلیس و آمریکا. شمال ایران ، خراسان ، آذربایجان و بخش هایی از غرب ایران در اشغال نیروهای ارتش سرخ شوروی است و کمیسرهای سیاسی هم همه جا همراه ارتش سرخ حضور دارند.
در باره حضور ارتش سرخ و کمیسرهای سیاسی در بخش هایی از کردستان ایران ، غنی بلوریان در خاطرات خود ، « برگ سبز » می‌گوید : «با ورود ارتش سرخ شوروی به مهاباد تمامی مظاهر قدرت « تهران » در مهاباد ، نقده ، بوکان و پیرانشهر برچیده شد. در هر یک از این شهرها یک افسر سیاسی روس مسئول امنیت شد. « ماژور عبدالله اُف» در مهاباد ، کاپیتان « صمد اُف » در نقده و کاپیتان « حق وردی اُف» در اشنویه منصوب شدند. همه آنها از ترک های آذربایحان شوروی بودند . کاپیتان « نماز علی اُف» نیز در میاندو آب که تمامی اهالی اطراف آن کرد هستند ، منصوب شده بود و مسئولیت بوکان را نیز به او داده بودند. نامبرده اکثر اوقات که ارتش ایران از سقز به طرف مهاباد می آمد ، در روستای « قره موسالیان» جلوی آنها را می گرفت و اجازه پیشروی نمی داد. به غیر از مناطق مکریان ، در ایلام ، کرمانشاه ، سنندج و سقز که در دست نیروهای انگلیس بود، ارتش ایران صاحب قدرت بود.»
باری ، در چنین اوضاع و احوالی ، در شرایط پس از جنگ و حضور نیروهای متفقین در ایران است که گروهی از مردان مهابادی در ۲۵ شهریور ۱٣۲۱ خورشیدی ، جمعیتی تشکیل میدهند به نام « کومه له ی ژیانی کرد» یعنی جمعیت حیات کرد یا جمعیت تجدید حیات کرد. این گروه بیشتر به نام کومه له ژ.کاف شناخته و معرفی می کرد .
کومه له ژ.کاف برنامه ی خود را بر بنیاد های ملی کرد تهیه و تنظیم کرده بود.
اعضای « کومه له ژ.کاف » با سوگند به قرآن ـ کردهای غیر مسلمان به معتقدات خود سوگند می خوردند ـ پایبندی خود را به برنامه های جمعیت بیان می کردند و می پذیرفتند که :
۱ ـ به ملت کرد خیانت نکنند.
۲ـ برای کسب خود مختاری کوشش کنند.
٣ـ هیچ سری از اسرار جمعیت را نه کتبی ، نه شفاهی و نه به هیچ شکل دیگری افشاء نکنند.
۴ـ تا پایان عمر همچنان عضو جمعیت باقی بمانند.
۵ـ تمام مردان کرد را برادر و تمام زنان کرد را خواهر بدانند.
۶ـ بدون اجازه جمعیت به هیچ حزب و تشکیلات دیگری وارد نشوند و نپیوندند.

از اعضای اولیه و پایه گذاران « کومه له ی ژ.کاف » یاد شده است از ملاعبدالله داودی، قاسم قادری ، محمد نانوا زاده ، عبدالرحمن ذبیحی ، عبدالرحمن شرفکندی معروف به هه ژار شاعر کرد معروف و بسیار فرهیخته که نوشته ها و ترجمه های ارزنده ای هم به فارسی دارد ، و نیز هیمن شاعر دیگر کرد.
گفته می شود در جمع مردان مها بادی که جمعیت « کومه له ی ژ.کاف » را تشکیل دادند ، چند تن از کردهای عراق ، از افسران کرد ارتش عراق حضور داشته اند. از میر حاج اسم برده می شود که در گرد همایی های اولیه حضور داشته و نقش موثری داشته است در تنظیم برنامه ی « کومه له ی ژ.گ » .
می دانیم اما که در تشکیل « کومه له ی ژ.کاف » قاضی محمد حضور نداشته و بعدها در سال ۱٣۲٣ خورشیدی است که قاضی محمد به «کومه له ی ژ.کاف » می پیوندد و بنا به معروفیت و شخصیت خود به رهبر اصلی و با اقتدار آن تبدیل می شود.
در این ایام شوروی ها در مناطق اشغالی برای تأمین نیازمندی هایی خود و هم برای تأمین امنیت مناطق با برخی روسای عشایر ، مالکین و متنفذین در ارتباط بودند و شماری از آنان را به شوروی و آذربایجان شوروی دعوت می کردند.
در سپتامبر ۱۹۴۵ قاضی محمد و عده ای دیگر از سران کرد به آذربایجان شوروی دعوت می شوند و با میر جعفر باقراُف دیدار و گفت و گو می کنند. قاضی محمد در این دیدار ها متوجه می شود شوروی ها با برنامه های « کومه له ی ژ.کاف » توافق ندارند. و با موسسین اولیه نیز چندان توافق ندارند. در بازگشت از این سفر قاضی محمد نتیجه گفت و گو ها را با سران کومه له طرح می کندو خواهان دگرگونی هایی در برنامه « کومه له ژ.کاف » و نام آن می شود.
به گفته ی غنی بلوریان شایع شده بود که شوروی از ارتباط بین مسئولین کومه له و انگلیس ناراضی است.
قاضی محمد در جمع رهبری و فعالان کو مه له می گوید شعارهای کومه له برای ما دارای احترام است و می دانیم که به طور کامل از حقوق ملتمان دفاع میکند ولی شرایط روزگار به گونه ای است که هیچ یک از جناح های جهان از خواسته های امروز کومه له دفاع نمی کند.
قاضی محمد نتیجه گیری می کند که لازم است نگاه دوباره ای به خواسته ها بشود و با شرایط روز هماهنگ شوند. خواسته ها باید در چهارچوب خاک ایران ارزیابی شود و چیزی در برنامه گنجانده شود که با متن قانون و شرایط امروز دولت ایران هماهنگ باشد. نام کومه له نیز تغییر کند و قالب و چارچوب جدیدی مشخص شود که با شعارهای جدید مغایرت نداشته باشد.
قاضی محمد اضافه می کند به غیر از شوروی هیچ دولتی در این دنیای بزرگ از کردها طرفداری نمی کند ، معلوم است شوروی نیز منفعتی در این کار می بیند.
پس از دیدار و گفت و گوهاست که بیانیه ای با امضای قاضی محمد و ۱۰۵ تن از سرشناسان کرد منتشر می شود.
در این بیانیه تاسیس حزب دموکرات کردستان و هدف های آن بیان می شود :
۱ـ مردم کرد ایران باید از آزادی و خودگردانی در اداره امور خود بهره مند باشند یا در چارچوب کشور ایران خودمختاری داشته باشند.
۲ ـ زبان کردی ، زبان رسمی آموزشی و اداری باشد.
٣ـ انجمن ایالتی کردستان باید بی درنگ ، موافق با قانون اساسی انتخاب شود و بر تمام امور دولتی نظارت کند.
۴ ـ کلیه کارکنان دولت در منطقه کرد تبار باشند.
۵ـ قانون واحد برای کشاورزان و مالکان وضع گردد و آینده ی این دو طبقه تامین شود.
۶ـ حزب دموکرات کردستان برای تامین وحدت و دوستی کامل در مبارزه با مردم آذربایجان و سایر اقوامی که در آذربایجان زندگی می کنند ( آسوری ها، ارمنی ها و غیره ) کوشش خاص مبذول خواهد داشت.
۷ ـ ما آرزومندیم مللی که در ایران زندگی می کنند بتوانند آزادانه در راه تامین سعادت و پیشرفت کشور خویش بکوشند. زنده باد خود مختاری دموکراتیک کردستان.

در باره تغییر در برنامه های « کومه له ی ژ.کاف » غنی بلوریان بر این نظر است که « کومه له ی ژ.کاف » یک جمعیت مستقل بوده و خواهان این که با دولت های مختلف در تماس باشد. غنی بلوریان اشاره می کند به مناسباتی که کومه له ی ژ.کاف با نمایندگی دولت انگلیس در عراق داشته است . غنی بلوریان همچنین می گوید که«کومه له ی ژ.کاف» چه پیش از عضویت قاضی محمد و چه پس از آن به مولوتف ، وزیر امور خارجه شوروی هم نامه می نوشته . غنی بلوریان تصریح می کند که هدفش از یاد آوری این نامه نگاری ها این است که بگوید « کومه له ژ.کاف» یک حزب مستقل بوده و خواهان این بوده که از هر دولتی که خواهان کمک به جنبش کرد بود ، کمک بگیرد.
غنی بلوریان می گوید پس از تغییر در برنامه ی کومه له ژ.کاف و تبدیل آن به حزب دموکرات کردستان، روزی با میر حاج و مصطفی خوشناو ـ از کردهای عراق که در تاسیس کومه له ژ.کاف نقش داشتند و دفتری در محل کومه له ژ.کاف برای خود داشتند ـ روبرو می شود که دفتر را ترک می کنند و در پاسخ پرسش غنی بلوریان که چرا می خواهند دفتر را ترک کنند می گویند مشکلاتی هست می خواهیم برویم.
غنی بلوریان می گوید « کومه له ی ژ.کاف » شعار کردستان بزرگ را اعلام کرده بود. رهبری کومه له با هدف همکاری با کردهای تحت سلطه ی ترکیه و عراق در اولین اقدام جلسه ای مرکب از نمایندگان سه بخش کردستان در کوه « دالامپر » تشکیل داد که به پیمان سه مرزی مشهور است. کومه له در میان مردم به طور آشکارا شعارهای خود را اعلام می کرد و برای این که صدای خود را به جهانیان برساند ، می خواست نه تنها با اتحاد جماهیر شوروی ، بلکه با هر دولتی که امکان داشته باشد ارتباط برقرار کند و شرایط و اوضاع زندگی کردها را به گوش آنها برساند و برای آزادی کرد و استقلال کردستان بزرگ درخواست پشتیبانی کند. کومه له در حد و اندازه یک تشکیلات مستقل کرد ، این شیوه مبارزه را حق خود می دانست ، ولی این نوع نگرش با علایق روس ها هماهنگی نداشت »
اما نتیجه گیری مهم تری که غنی بلوریان دارد آنجاست که از کنگره اول حزب دموکرات کردستان می گوید و می نویسد : « بدین طریق روز دوم آبان سال ۱٣۲۴/۱۹۴۵ کنگره اول حزب دموکرات منعقد شد . در این کنگره نام کومه له ی ژ.کاف و شعارهایش را تغییر دادند. با کمال تاسف ، تغییر شعار های کومه له ی ژ.کاف یک عقب نشینی تلخ در تاریخ جنبش آزادیخواهانه کردستان بود که شرایط بر مردم ما تحمیل کرد »

جا دارد کمی بپردازیم به گفته های غنی بلوریان. معنای گفته های غنی بلوریان این است که می بایست برنامه کومه له ی ژ.کاف ، تلاش برای تاسیس کردستان بزرگ و مستقل ، دنبال می شد و برنامه ی حزب دموکرات جایگزین برنامه ی کومه له نمی شد. می گوید این تغییر برنامه یک عقب نشینی تلخ در جنبش کردستان بوده است.
شاید نیاز به یاد آوری نباشد که غنی بلوریان از فعالان پیشینه دار و مبارز و مقاوم حزب دموکرات کردستان ایران است ، همراه با زنده یاد کاک عزیز یوسفی ، سالهای بسیاری از زندگی را در زندان ، در تبعید ، زندان برازجان و زندان قصر گذراند. کاک عزیز یوسفی پس از آزادی در ماه های پیش از انقلاب درگذشت. غنی بلوریان در رهبری حزب دموکرات کردستان به فعالیت سیاسی ادامه داد.
در بهار ۱٣۵۹ خورشیدی انشعابی در حزب دموکرات کردستان ایران سازمان داده شد با گرایش به برنامه ها و سیاست های حزب توده ایران در پشتیبانی از سیاست های جمهوری اسلامی.
این گرایش در برابر طرح خودمختاری حزب دموکرات و سیاست های آن ، از طرح های دیگر در نزدیکی با طرح ها و سیاست های حزب توده دفاع می کرد. انشعابیون معروف شدند به طرفداران کنگره ی چهارم . بهر صورت انشعابی که به سود برنامه ها و سیاست ها و خط مشی حزب توده ایران سازمان داده شد ، انشعابی بود به رهبری غنی بلوریان.
اما حالا در ۱۹۹۷ میلادی وقتی غنی بلوریان خاطرات خود را می نویسد می گوید تغییر شعارهای کومه له ی ژ.کاف در باره کردستان بزرگ و مستقل ـ در سال ۱٣۲۴ خورشیدی ـ یک عقب نشینی تلخ بود در تاریخ جنبش آزادیخواهانه کرد.
از این اشاره ها می خواستم به نکته ای بپردازم در باره نگاه به تاریخ و بازخوانی رویدادهای تاریخی. می‌دانیم برنامه ها و فعالیت های حزب دموکرات کردستان ایران در زمانه ی پس از جنگ جهانی دوم یعنی در جهان دوقطبی صورت می گیرد . شوروی و « اردوگاه سوسیالیسم » در یکسو و « جبهه امپریالیسم » در سوی دیگر. حزب دموکرات کردستان بویژه در سال ها و دهه های بعد هر چه بیشتر به سمت چپ گرایش می یابد و یگانه پشتیبان جهانی خود را شوروی و اردوگاه سوسیالیسم می داند. شماری از رهبران و کادرهای حزب دموکرات کردستان از جمله غنی بلوریان بیشتر و در اصل توده ای پروسویت بودند. حزب دموکرات کردستان بهر رو خط مشی خود را با شعار « دموکراسی برای ایران ، خودمختاری برای کردستان » معرفی می کرد. و نیروی پشتیبان بین المللی خود را « اردوگاه سوسیالیسم » میدانست.
امروزه از پس فروپاشی « اردوگاه سوسیالیسم » در جهان ظاهرا یک قطبی یا واقعا تک قطبی ، آن دیدگاه ها و ارزیابی های پیشین فروریخته است.
از اینجا این نکته نتیجه گیری می شود که در بازخوانی و بازنویسی تاریخ، متاثر هستیم از پیش زمینه های ذهنی ، از دیدگاه های ایدئولوژیک ـ سیاسی و از زمانه ی خود . شاید بتوان گفت در بازنویسی تاریخ گذشته ، بگونه ای تاریخ زمانه ی خود را هم می نویسیم. نویسنده و پژوهشگر تاریخ ، و یا خاطره نویس را هم گریزی از این امر نیست. گاه اما غلبه دیدگاه ایدئولوژیک ـ سیاسی از پیش ، چارچوب باز خوانی تاریخ و نتیجه گیری سیاسی را رقم می زند. باری فقط می خواستم توجه بدهم که چگونه در شرایط گوناگون ، پدیده ها و رخدادهای تاریخ گذشته را به گونه های متفاوت نگاه می کنیم.
باری ، چند ماه پس از تشکیل حزب دموکرات کردستان ، در اجتماع بزرگ میدان چهارچراغ مهاباد در ۲ بهمن ۱٣۲۴ خورشیدی ، قاضی محمد ، تاسیس جمهوری مهاباد را اعلام می کند. سپس کابینه ی دولت جمهوری معرفی می شود.
قاضی محمد رئیس جمهور و حاجی بابا شیخ نخست وزیر. جاجی بابا شیخ ( صدر هیئت رئیسه ) اهل بوکان، سیاستمداری شصت و پنج ساله ، از خانواده ی سادات زمبیل اطراف بوکان ، در زمان رضا شاه از دوستان وفادار و قابل اعتماد رضا شاه بود و نزد او نفوذ و اعتبار داشت. حاجی شیخ بابا نزدیکی خاصی با قاضی محمد نداشت و چنین استنباط می شد که برای خنثی کردن اعمال و کردار خانواده ایلخانی زاده های بوکان به مقام صدارت عظما رسیده است. او رفتار بسیار خوبی با مردم داشت اما هرگز فرد قدرتمندی در حکومت نبود.
وزیر امور خارجه عبدالرحمن ایلخانی زاده فرزند حاجی بایزید آقا بود.
وزیر راه اسماعیل آقا ایلخانی زاده ، پسر عموی عبدالرحمن ایلخانی زاده . هر دو از خانواده های متنفذ بوکان از ایل ده بکری که نوعی رقابت با قاضی داشتند و انتخاب آنان انتخابی سیاسی و ضروری بود. ایلخانی زاده ها عضو « کومه له ژ.کاف» و حدودا سی و پنج ساله بودند.
وزارت جنگ به عموزاده قاضی محمد یعنی محمد حسین سیف قاضی واگذار شد.
برای این که صحبت طولانی نشود از خواندن اسامی همه ی وزیران کابینه صرفنظر می شود. بسیاری از افراد کابینه انسانهای خوشنام ، اهل کار و صمیمی بودند.
در باره شمار نیروهای مسلح جمهوری مهاباد برآوردها و ارزیابی های گوناگون شده است . شمار آنها را تا ۱٣۰۰ سرباز و افسر گفته اند . برخی ، نیروی کار آموزده چریک را از ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ برآورد کرده اند. سرلشکر حسن ارفع در کتاب کردها و یک بررسی تاریخی و سیاسی، نیروهای ملا مصطفی بارزانی را که به کردستان آمده بودند « حدود دو هزار نفر عشایر » بر آورد می کند. در کتاب « جمهوری مهاباد» همراهان مسلح بارزانی هزار نفر با خانواده هایشان برآورد شده .
جمهوری مهاباد در زمینه گسترش فرهنگ و زبان کردی ، فعالیت هایی را در مدارس آغاز کرد. یک روزنامه و یک ماهنامه سیاسی هر دو بنام « کردستان » و دو مجله بیشتر فرهنگی به نام « هاوار» ( فریاد) و «هلال » به کردی منتشر شدند.
سرنوشت جمهوری مهاباد اما با سرنوشت فرقه دموکرات و حکومت ملی آذربایجان، با مناسبات با دولت مرکزی و با سیاست های دولت شوروی و تعادل قوای بین المللی گره خورده بود.
می دانیم در بهمن ماه ۱٣۲۴ خورشیدی قوام السلطنه نخست وزیر می شود . و بعد سه تن از رهبران حزب توده به عنوان وزیر وارد کابینه ی قوام می شوند.
قوام در اواخر بهمن ماه به مسکو سفر می کند. سفری طولانی . موضوع امتیاز نفت شمال ، حکومت ملی آذربایجان و زمان خروج نیروهای ارتش سرخ از ایران در دستور مذاکرات هستند.
گفت و گو های و توافق ها به این جا می انجامد که : شوروی از خواست امتیاز نفت شمال صرف نظر می کند ، پیشنهاد تشکیل شرکت نفت ایران و شوروی را می دهد ، سهم شوروی ۵۱ و سهم ایران ۴۹ درصد.
درباره آذربایجان، شوروی می‌گوید : در خصوص آذربایجان ایران که امری است داخلی و مربوط به خود دولت ایران ، توصیه می شود ترتیبی اتخاذ گردد که به اصلاحات اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی آنجا توجه کامل بعمل آید.
مجلس ملی آنجا به همان نام انجمن ایالتی و ولایتی تبدیل گردد، نخست وزیر محلی آذربایجان ، استاندار دولت مرکزی ایران باشد و ... نیروهای ارتش سرخ هم به تدریج از دوم مارس از ایران خارج می شوند.
می‌دانیم گفت و گو ها به سادگی صورت نمی گرفت و توافق ها نیز به آسانی عملی نمی شد.
در دگرگونی های بعدی و گفت و گو های دولت مرکزی با فرقه دموکرات و حکومت ملی آذربایجان ، پیشه وری صدر هیئت رئیسه حکومت ملی آذربایجان به تهران دعوت می شود.
از پس گفت و گو ها با دولت مرکزی با گونه ای اختیارات محلی برای انجمن ایالتی آذربایجان موافقت می شود ؛ وزارت خانه های حکومت ملی آذربایجان دوباره به همان نام پیشین اداره های استانی نامیده می شوند ؛ وزرای کابینه حکومت ملی دیگر نه به عنوان وزیر ؛ بلکه به عنوان مسئولین اداره های استانی نامیده می شوند ؛ پیشه وری از مقام نخست وزیری حکومت ملی آذربایجان دست بر می دارد و سلام اله جاوید از رهبران فرقه دموکرات آذربایجان ، به سمت استاندار آذربایجان از طرف دولت مرکزی ، گمارده می شود.
همین گونه توافق ها و دگرگونی ها نیز در قلمرو اقتدار جمهوری مهاباد پذیرفته و انجام می گیرد.
وزارت خانه های جمهوری مهاباد به همان نام و موقعیت پیشین ادارات شهر مهاباد نامیده می شوند ؛ وزرای جمهوری مهاباد به سمت رئیس مسئولیت اداره های شهر مهاباد را عهده دار می شوند؛ شخص قاضی محمد در این دگرگونی ها دیگر هیچ سمت و موقعیت دولتی ندارد؛ اما همچنان پیشوای حزب دموکرات کردستان ایران است.
اما نکته ی جالبی که در توافق های تهران دیده می شود و در بازخوانی ها و بازنویسی های تاریخی کمتر به آن پرداخته می شود ، توافق دولت مرکزی برای به رسمیت شناختن آموزش زبان ترکی و کردی در مدرسه های ابتدائی تا کلاس پنجم است. امیدوارم اگر روزی گفت و گوئی داشته باشیم در باره زبان فارسی و زبان ترکی و کردی به پیشینه ی گفت و گو در باره ی زبان و رویکردهای گوناگون به این امر بپردازیم.
باری ، همان‌گونه که می دانید از پس خروج نیروهای ارتش شوروی از ایران ، سیر و جهت رویدادها دگرگون می شود. ارتش بسوی آذربایجان حرکت می کند. سران فرقه دموکرات آذربایجان ، به شوروی می گریزند ؛ در غوغای آشوب و هزیمت، ارتش ایران وارد تبریز می شود، کشتار هولناکی می‌کند ، بسیاری از مردم تبریز و طرفداران فرقه دموکرات را به شیوه های بسیار وحشیانه پیش چشم همگان در خیابان ها می کشند.فاجعه بسیار به بار می آورند.
سرنوشت مهاباد هم نمی توانست از این دگرگونی هائی که در صحنه سیاست داخلی و بین المللی رخ داده بود ، جدا باشد. نیروهای ارتش به فرماندهی سرلشکر همایونی به طرف کردستان و مهاباد حرکت می کنند.
در اینجا از درایت های شخصی قاضی محمد این است که برادرش را به دیدار همایونی می فرستد ، با او گفت و گو می کند و از او می خواهد که فقط نیروهای منظم ارتشی وارد مهاباد شوند یعنی نیروهای عشایری ، نیروهای چریک عشایری که به ارتش پیوسته بودند و نیروهای نظامی را همراهی می کردند وارد مهاباد نشوند.
می‌دانیم که در آذربایجان ، همزمان با ورود ارتش و بسیار پیشتر از آن ، دولت ، عشایر ذوالفقاری را مسلح کرده بود و آنها بودند که به شهرهای آذربایجان و مردم طرفدار فرقه دموکرات آذربایجان حمله می کردند. قاضی محمد هم نگران ان بود که عشایر کرد ، آنها که مدت ها پیش از پایان کار جمهوری مهاباد ، بطور پنهان با دولت مرکزی ، با دربار و با ارتش مکاتبه و مراوده داشتند ، این ها ، وارد مهاباد شوند.
باید گفت بخشی از نیروهای عشایر و چریک عشایر که بنا بود پیشاپیش و همراه ستون های ارتشی به فرماندهی سرهنگ دوم غفاری وارد مهاباد شوند ، نیروهای مسلحی بودند از قبیله مامش ، منگور و ده بکری . و این خاندان عشایری ده بکری دو وزیر در کابینه جمهوری مهاباد داشتند ، از قاضی محمد رویگردان شده بودند. آنجا که مصلحت و منفعت قومی و قبیله ای اقتضاء می کرد چرخیده بودند به سوی دولت مرکزی و می خواستند پیشاپیش نیروی ارتش وارد مهاباد شوند . درایت قاضی محمد، مهاباد را از یورش و غارت و یغمای عشایری در امان داشت.
و باز از درایت و شهامت اخلاقی قاضی محمد همین بس که از مهلکه نگریخت ، ایستاد ، با آرامش ، و همه ی مسئولیت ها را خود به عهده گرفت تا مجازات ها متوجه افراد کابینه ی جمهوری مهاباد و کسان دیگر نشود.
این نکته را هم در بازخوانی تاریخ باید دید و گفت که به‌نظر می آید در تهران بر سر چگونگی برخورد با قاضی محمد و همراهانش ، تفاوت نظرهائی وجود داشته است و چنین دیده می شود که دولت قوام یا مشاورین قوام با اعدام قاضی و یارانش موافق نبوده اند. اما فرماندهی ارتش به پشتیبانی دربار ، شماری از افسران ارتش را راهی مهاباد کرد تا با تشکیل دادگاه ویژه نظامی ، قاضی محمد و کسان او را محاکمه و به اعدام محکوم کنند.
قاضی محمد ، برادرش صدر قاضی ـ نماینده ی مجلس شورای ملی ـ که نقش رابطه و میانجی با دولت مرکزی را به عهده گرفته بود و نیز محمد حسین سیف قاضی در میدان چوارچرای مهاباد بردار شدند. کاری ناجوانمردانه و نابخردانه.
نکته ی آخر این که در کردستان و مهاباد ، آن آشوب و هزیمتی که در آذربایجان رخ داد ، پیش نیامد، فجایع تبریز در مهاباد تکرار نشد. و این همه مرهون شخصیت انسانی و بزرگ خود قاضی محمد.
اما در بازخوانی رویدادها و در نگاه به امر اعلام تأسیس جمهوری مهاباد ، دست کم سه تناقض یا سه ناسازگاری به چشم می خورد که همزاد و همراه خود اعلام جمهوری مهاباد هستند.
نخست ناسازگاری میان مفهوم حقوقی حق تعیین سرنوشت آزادانه ملت کرد و واقعیت وابسته بودن تأسیس و بقای «جمهوری مهاباد » به قدرت شوروی و تعادل قوای جهانی.
دوم ناسازگاری میان مفهوم و ساختار سیاسی «جمهوری خودمختار » و چارچوب قانونی اساسی رژیم مشروطه سلطنتی .
از آنجا که در برنامه حزب دموکرات آمده بود خودمختاری برای کردستان در چارچوب ایران و بنیاد ساختار سیاسی ایران آن زمان بر پایه قانون اساسی رژیم مشروطه سلطنتی بود ، آنگاه چگونه می شد در چارچوب رژیم مشروطه سلطنتی ، جمهوری اعلام کرد ؟
این پرسشی است که در بازخوانی تاریخ رویدادهای جمهوری مهاباد پیش می آید. چرا جمهوری ؟
این پرسش بوِیژه در قیاس با موقعیت آذربایجان ، بیشتر بچشم می آید.
فرقه دموکرات در آذربایجان قلمرو بسیار وسیعتری را در اختیار داشت ، دستگاه اداری استان گسترده تر بود، فرقه دموکرات تشکیلات حزبی و نیروی مسلح بیشتری در اختیار داشت که بر وزن و نقش آن می افزود ، با اینهمه در آذربایجان جمهوری اعلام نشد. در مهاباد چرا و چگونه تصمیم به اعلام جمهوری گرفته شد ؟
این پرسش گرچه همراه دومین ناسازگاری ، به ذهن می رسد اما پرسشی مستقل است بدین معنا که اساساً چرا جمهوری؟
بازخوانی رویدادها و دوباره خوانی کتاب ها و نوشته ها ، پاسخی به این پرسش نمی دهند. شاید تنها بتوان یکی دو گمانه را مطرح کرد.
اولین گمانه بر می گردد به چگونگی مناسبات حزب دموکرات کردستان و فرقه دموکرات آذربایجان.
به خلاف آنچه در برنامه حزب دموکرات پیرامون « تأمین وحدت و دوستی کامل با مردم آذربایجان » آمده بود ، مناسبات حزب دموکرات کردستان و فرقه دموکرات آذربایجان هم در زمینه قلمروهای اقتدار و هم در زمینه مقام و موقعیت قدرت سیاسی و نسبت و رابطه آن دو قدرت ، مناسباتی دوستانه و بی خدشه نبود. فرقه دموکرات آذربایجان نگاهی فزون خواهانه و برتری جویانه به حزب دموکرات کردستان ، قلمرو اقتدار و موقعیت آن داشت . غنی بلوریان می گوید روس ها بر اساس خواست « باقراُف » رئیس جمهور آذربایجان شوروی حاضر نبودند کردستان و آذربایجان غربی مستقل باشند بلکه آنها می خواستند بر اساس تقسیمات جغرافیایی رضاشاه ، آن بخش از کردستان که شامل آذربایجان غربی است ، بخشی از خاک آذربایجان باشد. بعدها نیز در دوره کوتاه توافق های تهران با آذربایجان و برگماری سلام اله جاوید به عنوان استاندار آذربایجان ، گفت و گوی مشاجره آمیزی بین سلام اله جاوید و قاضی محمد بر سر قلمرو خود مختاری آذربایجان و کردستان رخ داد. با توجه به این نشانه ها ، گمانه نخست این است :
در برابر گرایش فرقه دموکرات آذربایجان که قلمرو خود مختاری کردستان را جزئی از کل قلمرو اقتدار حکومت ملی آذربایجان می دید، شاید ـ شاید ـ قاضی محمد و یارانش خواسته اند با اعلام جمهوری مهاباد ، استقلال قلمرو خود را در برابر فرقه دموکرات آذربایجان ، تضمین کرده باشند.
گمانه ی دیگر :
در بازخوانی رویداد ها دیدیم در دیدگاه شماری از پایه گذاران اولیه« کومه له ژ.کاف» و برنامه های آن ، خواست کردستان بزرگ و مستقل ، نمود داشت.
این خواست متفاوت و متمایز بود از برنامه حزب دموکرات کردستان دایر بر خواست خودمختاری در چارچوب ایران . خبرنگاران خارجی که با قاضی محمد دیدار کرده بودند به این نکته اشاره کرده بودند که قاضی محمد خواهان خودمختاری در چارچوب ایران است. قاضی محمد می گفت از آنجا که کردها از لحاظ نژادی عضو همان شاخه ی ایرانی ای هستند که فارس ها نیز عضو آنند ، لذا وی دلیل و موجبی نمی بیند که نتواند همان اتحادی را با هم داشته باشند که مادها و پارس های باستان داشته بودند . با این همه جای انکار نیست که پیروانش تمایلات و آرزویهای « پان کردی » داشتند.
با توجه به آنچه گفته شد ، گمانه ی دوم آن است که شاید ـ شاید ـ اعلام جمهوری برآیند این وضعیت نیروها ، پاسخی به این خواست و در همانحال راهی برای کاستن از فشار گرایش کردستان بزرگ و مستقل بوده است.
برگردیم به ناسازگاری های امر اعلام جمهوری .
ناسازگاری سوم : ناسازگاری میان مفهوم « جمهوری» به عنوان دولت مدرن و واقعیت مناسبات و ساختار قبیله ای نیرومند در کردستان.
در کردستان آن زمان هنوز ، ساختار قبیله ای ، ساختار نیرومندی بود . شهرنشینی رشد نکرده بود و نیروهای شهری حضور فعالی در جنبش ها نداشتند.
به عنوان نمونه جمعیت مهاباد در سالهای ۱٣۲۱ و ۱٣۲۲ خورشیدی حدود ۱۴۰۰۰ نفر برآورد شده . آمار دیگری جمعیت مهاباد را بین ۱۷۰۰۰ تا ۲۰۰۰۰ نفر بر آورد می کند.
اما از این سه ناسازگاری اعلام جمهوری مهاباد که بگذریم ، در نگاهی عمومی‌تر به کل جنبش ناسیونالیسم کرد بنظر می رسد که این جنبش همواره با دو مشکل بزرگ روبرو بوده است.
نخست از جنبه درونی گرفتار مناسبات سنتی و روابط قبیله ای بوده است و می توان گفت در پاره ای مناطق و موارد هنوز هم هست.
دوم ، گرفتار چنبره‌ی رقابت دولت های منطقه و قدرت های بین المللی است.
گفتنی است که بازی در شکاف تضاد و رقابت قدرت ها ، بازی یک جانبه ای نیست و همیشه طرف یا طرف های قدرتمند ، میدان بازی ، قواعد بازی و نتیجه ی بازی را به سود مصلحت و منفعت خود، آرایش می دهند و به پایان می رسانند.
نمونه ها بسیار است. جنبش کردها در ترکیه در فاصله دو جنگ ، سرانجام با پناهنده شدن احسان نوری پاشا به دولت رضا شاه به پایان رسید.
ملا مصطفی بارزانی از پس شکست « جمهوری مهاباد » به شوروی پناهنده شد.
زمانی دیگر و بدنبال توافق شاه و صدام در حاشیه کنفرانس الجزایر و قطع پشتیبانی نظامی و سیاسی رژیم شاه از جنبش کردهای عراق ، ملا مصطفی بارزانی از کوهستان های عراق به آپارتمانی در حشمتیه کرج رانده شد. و عبرت انگیز است یادداشت های خونسردانه امیراسداله علم در بیان « مصلحت سیاسی » و « منافع عالیه دولتی » آنجا که می نویسد اعلیحضرت سکوت می کرد و ملا مصطفی را نمی پذیرفت.
از بیان نمونه های دیگر ، از گرفتاری جنبش های کردستان ایران و عراق در چنبره‌ی رقابت و بازی های سیاسی ایران و عراق می گذرم تا باز یادآوری کنم که جنبش ناسیونالیسم کرد دو گرفتاری بزرگ داشته است:
- گرفتاری در مناسبات سنتی و روابط قبیله‌ای
- گرفتاری در چنبره ی رقابت دولت های منطقه و قدرت های بین المللی.

پی‌نوشت:
آنچه خواندید بخش اول گفتار بلندی است در اتاق پالتالک انجمن سخن در ۵ بهمن ۱٣٨۶ خورشیدی .
بخش دوم، بنیاد ها و چشم اندازها، نگاهی است به مفهوم نوین ملت و مفهوم ملت ایران در جنبش مشروطه خواهی ایران و نیز ریشه کمینترنی اصطلاح « کثیر المله بودن کشور ایران »
بخش سوم ، پرسش و پاسخ است.
بخش دوم و سوم این گفتار به صورت جداگانه ارائه خواهد شد.
هر سه بخش گفتار ، برای ارائه در سایت ها به صورت نوشتاری، بازنویسی و ویرایش شده اند. در بازنویسی پاره‌ای گفته‌ها گسترش یافته‌اند بدون کمترین دگرگونی در مضمون.
در این گفتارها از کتاب ها و نوشته های زیر بهره برده ام.
• جمهوری ۱۹۴۶ کردستان نوشته ویلیام ایگلتون
• جمهوری مهاباد نوشته آرچی روزولت
• کردها و کردستان ، کینان درک
• کردها و یک بررسی تاریخی و سیاسی ، سرلشکر حسن ارفع
• قاضی محمد در آینه ی اسناد ، بهزاد خوشحالی
• مختصر تاریخ کرد ، کینان درک
• تاریخچه جنبش های ملی کرد ، سعید شرفکندی
• بخثی کوتاه در سوسیالیسم ، عبدالرحمن قاسملو
• ئاله کوک ( برگ سبز ) غنی بلوریان
• گذشته چراغ راه آینده است ، جامی ۲ جلد
• مدرنیته سیاسی ، موریس باربیه
• ملت چیست ؟ ارنست رنان
• ارنست رنان و مفهوم ملت، بیژن رضایی
• زبان آذربایجان و وحدت ملی ، ناصح ناطق
• یعقوب لیث، باستانی پاریزی
• جمهوری خواهی در ایران ( پیشینه ی تاریخی ) ، ناصر رحیم خانی
• آرمان ملی و جمهوری خواهی ، ناصر رحیم خانی