"انتخابات": یک رای همه چیز ۴۰ میلیون رای هیچ چیز!
علی کشتگر
•
آنهائی که به بهانه"سیاست ورزی" شرکت در این انتخابات فرمایشی را تبلیغ می کنند، دانسته یا ندانسته در کار شکل گیری جنبش ملی دموکراسی خواهی کارشکنی می کنند و عملا در خدمت خود کامگی خامنه ای هستند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲٣ بهمن ۱٣٨۶ -
۱۲ فوريه ۲۰۰٨
«هیچ ملتی در سایه استبداد به جایی نمی رسد و هیچ استبدادی بدون مبارزه و فداکاری دائمی مردم نابود نمیشود و هیچ مستبدی تفکر آزاد و بیان اندیشه نقاد را تحمل نمیکند.» دکتر محمد مصدق
یکصد سال پس از انقلاب مشروطیت و روزهای برافراشته شدن پرچم پایداری ملت در برابراستبداد صغیر محمد علیشاه که به سرنگونی و فرار وی و ایادیش انجامید، ۶۰ سال پس از آغاز نهضت ملی مصدق و بالاخره ٣۰ سال پس از انقلاب بهمن، چه مصیبتی بالاتر از آن که هنوز در این مملکت یک نفر به خود جرات می دهد با تکیه به "سرنیزه" همان گونه که می خواهد همه نمایندگان مجلس را گزینش کند، اما ۴۰ میلیون رای دهنده حق ندارند حتی یک نفررا همان گونه که می خواهند انتخاب کنند.
و چه ننگی از این بزرگتر اگر در برابر این همه تحقیر، فریاد اعتراضی بلند فضای سیاه اختناق را درهم نشکند! وچه تلخ خواهد بود، اگربسیاری از ما مدام همین حرفها را شفاهی و کتبی تکرار می کنیم بدون آن که در عمل چیزی را عوض کنیم!
تدارک یک مجلس صددرصد فرمایشی گام دیگری است در جهت گسترش بنیادگرائی و تحکیم خودکامگی خامنه ای در غیاب یک نیروی بازدارنده و معتبر اپوزیسیون در فضای سیاسی مرعوب و نسبتا خاموش ایران. گامی که در شرایط متحول منطقه چشم انداز آینده ایران را تاریک تر و نگران کننده تر می سازد و منافع و تمامیت ارضی ایران را دستخوش ماجراجوئی های نظامیان قدرت پرست داخلی و مقاصد و مطامع خارجی قرار می دهد.
کار کبر و نخوت "رهبر" به جائی رسیده که دیگرحتی "خودی"های معتقد به نظام "خودی"های تسلیم به شخص رهبر و "خودی"هایی که جانباز جنگ هستند هیچ کدام به آسانی نمی توانند نامزد مجلس شوند و می بینیم که چندین هزار تن از وفاداران به نظام حاکم از جمله نوه آیت اله خمینی پیش از آن که نوبت به غربال شورای نگهبان برسند توسط وزارت کشور و هیات های نظارت حذف شده اند!
از این پس برای وزیر کشور و اعضای شورای نگهبان منصوب رهبر حتی وفاداری پیگیر نامزدها به ولایت (سلطنت) مطلقه خامنه ای و منویات او نیز به خودی خود کافی نیست بلکه برای کسب جواز نامزدی لازم است که شورای نگهبان این وفاداری و توانائی نامزدها در پیشبرد منویات رهبر را احراز کند! و کسی که فرصت و بخت اثبات کردن این کیفیت های درخشان خود را به وزارت کشور، شورای نگهبان و وزارت اطلاعات ندارد، هرکه می خواهد باشد شایسته نامزد شدن نیست!
ماده بیست و یکم اعلامیه ی جهانی حقوق بشر که ایران هم در پای آن امضا گذاشته می گوید:
۱ ـ هر شخصی حق دارد که در اداره امور عمومی کشور خود مستقیما یا به وساطت نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده باشند شرکت جوید.
۲ - هر شخصی حق دارد با شرایط برابر به مشاغل عمومی کشور خود دست یابد.
٣ـ اراده ی مردم، اساس قدرت حکومت است، این اراده باید در انتخاباتی سالم ابراز شود که بطور ادواری صورت می پذیرد. انتخابات باید عمومی، با رعایت مساوات و با رای مخفی یا به طریقه ای مشابه برگزار شود که آزادی رای را تامین کند.
(اعلامیه ی جهانی حقوق بشر، ترجمه محمدجعفر پوینده)
انتخابات آزاد در تعریف فرهنگستانی آن، روشی است که به مردم اجازه می دهد سرنوشت خویش را در دست بگیرند، و اگر بخواهند قوانین و سیاستهای جاری را دگرگون و حکومت گران را تغییر دهند. در حکومت خودکامه خامنه ای اما انتخابات بیش از پیش به وسیله ای برای کشف هرچه بیشتر وفاداران به حاکمیت و تحکیم حکومت گران تبدیل شده است. در اینجا انتخابات از روح خود تهی شده، و صرفا ابزاری است در خدمت مهره چینی های استبداد!
روز شنبه ۲۰ بهمن ماه علی خامنه ای در دیدار با گروهی از فرماندهان نیروی هوائی ضمن تائید رد صلاحیت ها گفت: "مهم ترین مساله شرکت مردم در انتخابات است" او در برخورد با کسانی که شرکت در انتخابات غیررقابتی را بی معنی می دانند، ضمن آن که انتخابات ایران را سالم ترین انتخابات در جهان نامید گفت: " همه باید خود را موظف به شرکت در انتخابات بدانند و در این مسیر نیز بهانه جویی نکنند."
وقتی یک دزد و یا یک جنایتکار به مال و ناموس یکی از آحاد جامعه تعرض می کند همه کس کار او را مذموم و شایسته مجازات می دانند. اما شگفتا که تجاوز علنی یک حاکم خودکامه به حقوق طبیعی و انسانی همه آحاد جامعه یعنی به حق انتخاب و حق تعیین سرنوشت که تجاوز به وجدان و شرافت یک ملت است و اثرات منفی آن همه کس و همه چیز را در بر می گیرد، هنوز آن چنان که بایسته است توسط ملت ها مذموم و محکوم شناخته نمی شود. و هنوز انگار در انظار عمومی شان جنایتکار سیاسی تا به آن حد تنزل نکرده است که همگان اقدام وی را مذموم ومحکوم بشمارند. و تا چنین است امثال خامنه ای به خود حق می دهند باد در غبغب پای بر حقوق ملت بگذارند. به خود حق می دهند همه حق وحقوق ملت را برای خود مصادره کنند، چنان که رای حاکم خودکامه تعیین کننده همه چیز است اما رای ۴۰ میلیون ایرانی هیچ چیز!
زمانی، در آینده – شاید هم نه چندان دور- وقتی که بساط خودکامگی دینی برچیده شد و مردم ایران نیز مثل بسیاری از کشورهای جهان سرنوشت خود را در دست گرفتند، این پرسش برای اذهان نسل های فردا مطرح خواهد شد که چگونه یک جمعیت ۷۰ میلیونی اجازه می داد یک آخوند خودکامه ومشتی از گماشتگان اوچنین گستاخانه حقوق انسانی او را لگدمال کنند. آیندگان احتمالا دلایل این وضعیت فلاکت بار را به عقب ماندگی فرهنگی و سیاسی جامعه، ترس زدگی مردم و بسیاری از چیزهای دیگراز جمله تسلیم خفت بار اصلاح طلبان در دورانی که تاریخ فرصتی طلائی در اختیار آنان گذاشته بود، و نیز اشتباهات وخیم سیاست خاورمیانه ای جورج بوش که مستقیما در خدمت تحکیم موقعیت بنیادگرایان ایران قرار گرفت منسوب خواهند کرد.
اصلاح طلبان زمانی که سه تکیه گاه مهم یعنی حمایت مردم، و دو نهاد انتخابی را در اختیار داشتند و تقریبا همه چیز برای دفاع از خواسته های دموکراتیک مردم فراهم بود نه فقط در برابر تجاوزات خامنه ای به جامعه مدنی و نهادهای انتخابی عقب نشستند بلکه کارشان به جائی رسید که خود مجری غیررقابتی ترین انتخابات دوران جمهوری اسلامی یعنی انتخابات مجلس هفتم شدند. وبدیهی است وقتی رهبر مطمئن شد که آنها حمایت مردم را از دست داده اند، همه شان را از گردونه قدرت به زیر انداخت. و شگفتا که آنان نه فقط هرگز انتقادی از پراتیک هشت ساله خود ارائه ندادند، بلکه هنوز درنیافته اند که دیگر تاریخ آن فرصت قبلی را در اختیار آنان نخواهد گذاشت و حالا که از آنجا رانده و از این جا مانده اند، اگر بخواهند جبران مافات کنند باید دست کم این بار به جای گرم کردم تنور انتخابات و خواهش و تمنا از رهبر برای پذیرفتن صلاحیت چند تن از آنان مردم را به تحریم فراخوانند. کاری که به نظر می رسد درظرفیت آنان نیست.
در شرایط کنونی اپوزیسیونی که بتواند با فراخواندن مردم به اعتراض و تظاهرات خیابانی فعال موجب چالشی ملموس علیه برگزاری انتخابات صددرصد فرمایشی خامنه ای شود در کار نیست. در خارج از مرزهای ایران نیز خامنه ای شکست سیاست خاورمیانه ای جورج بوش و گسترش بنیادگرائی را به حساب پیروزهای درخشان خویش واریز می کند. و فعلا در توهمات خود از غزه و لبنان تاعراق و افغانستان را درچنبره نفوذ و اثرگذاری خویش می بیند! او فعلا خود را پیروز میدان سیاست هسته ای و سیاست مقابله با آمریکا و اسرائیل در منطقه می پندارد و بدینسان نه در داخل و نه در خارج از ایران نیروئی که بتواند تکیه گاه نظامی و امنیتی وی را متزلزل کند در برابر خود نمی بیند. او حالا به اصلاح طلبان و حتی به مصلحت اندیشان جناح راست نیز به دیده تحقیر و نگاه عاقل اندر سفیه می نگرد. او در صدد است با تکیه به محافل نظامی و امنیتی و تشکیل مجلس هشتم اسلامی حتی روحانیون بلند پایه و سابقه دار نظام را که صددرصد در خط خود نمی بیند از گردونه قدرت اخراج کند!
اگر میدان رقابت انتخاباتی جمهوری اسلامی در حدی بود که رای دهندگان دست کم هم چون دوم خرداد ۷۶می توانستند میان بنیادگرایان حاکم و اصلاح طلبان وفادار به نظام که خواهان اندکی گشایش در فضای سیاسی کشور بودند انتخاب کنند، نه فقط تحریم انتخابات جایز نبود، بلکه در خلا سیاسی جامعه ایران که اپوزیسیون مخالف نظام حاکم حضور ملموس و موثر ندارد و توان و وزن آن در حدی نیست که بتواند رژیم را بطور موثر برای برگزاری انتخابات آزاد زیر فشار بگذارد، فراخواندن مردم به شرکت در انتخابات ضروری بود.
اما سرنوشت نمایشی که در اسفند ماه به نام انتخابات به صحنه می آید از هم اکنون معلوم است.
درسی که خامنه ای از انتخابات دوم خرداد و انتخابات مجلس ششم گرفت آن بود که نظام حاکم و نهاد ولایت ظرفیت و تاب تحمل رقابت جناح ها را ندارد. بویژه آن که این گونه رقابت ها در انتخابات جمهوری اسلامی به مردم ناراضی از حاکمیت فرصت می دهد در بازی سیاسی دخالت کنند و حتی نامزدهای مورد علاقه رهبر را ناکام کنند. او از آن زمان همواره برآن بوده است که با حذف رقابت در انتخابات از هرگونه پیشامد غافلگیر کننده و ناخوشایندی ممانعت به عمل آورد. در انتخابات اسفندماه نام اکثریت کسانی که قرار است ازتهران و دیگر شهرهای بزرگ کشور راهی مجلس هشتم شوند از هم اکنون برای رهبر و گماشتگان او در وزارت کشور و شورای نگهبان معلوم است. تاثیر۴۰ میلیون رای دهنده به هیچ وجه در حدی نیست که بتوانند سرنوشت انتخابات را عوض کنند و یا دست کم تا اندازه ای بر آن اثر بگذارند، چرا که ترکیب نامزدهای برگزیده شده توسط منصوبان رهبر در وزارت کشور و شورای نگهبان چنین اجازه ای را به رای دهندگان نمی دهد. برعکس هرچه مردم بیشتری به پای صندوق های رای بروند و یا برده شوند خامنه ای و ایادی او بیشتر می توانند آن را به حساب رضایت مردم از اوضاع کنونی و سیاستهای جاری حاکمیت بگذارند و موضع خود را مستحکم تر کنند. برگزاری چنین نمایش افتضاحی آنهم به نام انتخابات، توهین بزرگی به شعورواراده مردم است و حالا دیگر چنین کاری حتی در کشورهای آفریقائی بسیار عقب مانده تر از ایران نیز مایه اعتراض مردم می شود و زمامداران از توسل به آن می ترسند.
با این اوصاف عمل فراخواندن مردم به شرکت در این بازی سرتا پا دغلکارانه، اگر به خواهیم آن را به معنای واقعی آن به نامیم خیانت به آزادی و به مردم نام دارد. در روزهای اخیر بسیاری از صفحات رایانه ها و تلفن های همراه در ایران حامل این پیام است: "اگر می خواهید زمستانها بدون گاز باشید و تابستانها بدون یخچال و کولر بازهم در انتخابات شرکت کنید." تحریم این نمایش، گرایشی که حالا در میان جامعه ی ایران به ویژه نسل جوان درحال بالا گرفتن است، واکنشی منفی است که می تواند سر آغاز یک جنبش دموکراسی خواهانه باشد!
ناتوانی مجلس ششم و نهاد ریاست جمهوری در دوره خاتمی به برداشتن گامهای موثر در جهت اصلاح نظام سیاسی و گسترش فضای باز و سرانجام تسلیم کامل خاتمی به برگزاری قلابی ترین انتخابات های تاریخ جمهوری اسلامی در آخرین روزهای تصدی وی (مجلس هفتم و ریاست جمهوری نهم) نشان دهنده آن است که: التزام به هریک از دو نظام حقوقی و حقیقی جمهوری اسلامی مغایر با اندیشه های اصلاح طلبانه است.
این استدلال برخی اصلاح طلبان که می گویند بالاخره داشتن چند نماینده اصلاح طلب در مجلس بهتر از هیچ است خود کوششی است برای پیدا کردن بهانه شرکت در انتخاباتی که سراسر با روح منشور حقوق بشر در تضاد است و نتیجه آن از پیش معلوم. و تبلیغ شرکت در آن مانعی است در راه شکل گیری جنبش اعتراضی علیه استبداد. اصلاح طلبانی که با این گونه استدلال ها در انتخاباتی شرکت می کنند یا برای حفظ برخی منافع و رانت های شخصی تلاش می کنند و یا دست کم اهل پرداخت هزینه تحریم نیستند. مسوولان جمهوری اسلامی که نگران تحریم گسترده انتخابات هستند، ازهم اکنون سازمان بسیج را برای گرم کردن تنور نمایش انتخاباتی به حرکت درآورده اند. پورمحمدی وزیر کشور پیش بینی کرده است که ٣۵ میلیون نفر در انتخابات شرکت خواهند کرد. روزنامه کیهان و رسالت پیشاپیش تحریم را آرزوی دشمن و تبلیغ جاسوسان اعلام کرده اند. آنها بدینوسیله به اردوی رد صلاحیت شدگان هشدار داده اند که اگر حرفی از تحریم به میان آورند باید- در انتظار عواقب آن باشند. شکل گیری تحریم به صورت یک جریان قوی در جامعه ایران سرآغاز پیدایش جنبش ملی دموکراسی خواهی و وحدت ملی علیه استبداد است. نه گفتن فعال و علنی یک ایرانی آزادیخواه علیه انتخابات فرمایشی قوی تر و اثرگذارتر از میلیونها رایی است که از طریق تهدید و تطمیع و روش های مشابه وارد صندوق های رای می شود.
آنهایی که به نام "سیاست ورزی" و یا به هردلیل دیگری حق طلبی و آزادیخواهی مردم را در تنور این انتخابات فرمایشی می سوزانند در امر شکل گیری جنبش ملی آزادیخواهانه کارشکنی می کنند و خود نیز اگر هنوز اعتباری برایشان مانده باشد در این بازی بیهوده برباد می دهند! آنچه در فضای سیاسی کنونی ایران غایب است یک نیروی متشکل آزادیخواه معتبر و مورد اعتماد مردم است. و این خود مهمترین نقطه قوت نظام حاکم است. برای تولد چنین نیروئی که وجود آن شرط دامن زدن و هدایت جنبش ملی آزادیخواهانه است، فرصت کنونی که می شود به هزار دلیل نمایش انتخاباتی خامنه ای را تحریم کرد یک غنیمت است. اگرکنشگران سیاسی شجاعت نه گفتن صریح به این گونه نمایش های فریبکارانه استبداد حاکم را به خرج دهند، و آمادگی پرداخت هزینه آن را نیز داشته باشند، آنگاه می شود گفت که گامی در شکل گیری جنبش ملی دموکراسی خواهی برداشته شده است.
|