"جنبش چپ دانشجویی"
بخش اول: ۱۶ آذر سرخ


پ. هاشمی


• توطئه ی سکوت شکست خورده و ثابت شده بود، جنبش چپ دانشجویی نیازی به حمایت رسانه ها، گروه ها و افرادی ندارد که تنها حاضرند از کسانی که هم رآی و هم نظر آنها باشند، دفاع کنند. هر آنچه این جریانات می توانستند انجام دهند، جنبش دانشجویی با کمک شبکه ی وسیعی از نیروهای مستقل توانست انجام دهد. سرکوب و شکنجه ی دانشجویان چپ در تاریک خانه های دستگاه های امنیتی رژیم پنهان نماند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٣ بهمن ۱٣٨۶ -  ۱۲ فوريه ۲۰۰٨


در 11 آذر ماه امسال یورش قطعی نیروهای امنیتی به دانشجویان چپ آغاز شد. گویا قرار بود مراسمی در داشگاه های سراسر کشور برای بزرگداشت خاطره ی 16 آذز برگزار شود. ظاهراً این یورش برای ممانعت از برگزاری این مراسم آغاز شد. رهبران فکری دانشجویان همچون جنایتکارانی که سال هاست تحت تعقیب هستند، دستگیر شدند. تعداد زیادی از دانشجویان چپ به وزارت اطلاعات احضار شدند و محل سکونت آنها مورد تفتیش و جستجو قرار گرفت. در نتیجه ی این اقدامات فضای تهدید و ارعاب به شکلی بی سابقه در سطح دانشگاه ها گسترده شد. هیچکس فکر نمی کرد در چنین فضایی دانشجویان چپ بتوانند مراسم خود را برگزار کنند.
دانشجویان چپ با وجود آنکه می دانستند در صورت هرگونه حرکتی بسیاری از آنها ربوده و زندانی خواهند شد و تحت آزار و اذیت نیروهای امنیتی قرار خواهند گرفت، بر حق خود برای ابراز عقیده پافشاری کردند و توانستند در تهران و برخی از شهرستان ها مراسم خود را برگزار کنند. این موفقیت موجب واکنشی عصبی و دستپاچه از جانب دستگاه های سرکوب جمهوری اسلامی شد. واکنشی که نظیر آن در سال های اخیر کمتر دیده شده بود.
استقامت و یکپارچگی دانشجویان چپ شگفت انگیز بود و آنها به خوبی نشان دادندکه حضور چشمگیر نگرش های چپ و رادیکال در دانشگاه های ایران، نه یک نمایش بلکه واقعیتی انکارناپذیر است و نمی توان با شعار و جو سازی این گرایش را نادیده گرفت.
پیش از این، اتهاماتی از جانب برخی از محافل نزدیک به اصلاح طلبان حکومتی بر علیه دانشجویان چپ مطرح شده بود. در این اتهامات که به شکلی وسیع در سایت های اینترنتی خارج از کشور منتشر گردید، ادعا شده بود که دانشجویان چپ و رادیکال گروهی متشکل از 20 الی 30 نفر هستند که با "بی اخلاقی سیاسی" مراسم مشترک دانشجویی را تحت الشعاع خود قرار می دهند. در این اتهامات ادعا شده بود که این دانشجویان با ترفند های رسانه ای سعی می کنند وزن خود را بسیار بیشتر از آنچه در واقع هست نشان بدهند. به دنبال این اتهامات، شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت طی اطلاعیه ای اعلام کرد که دیگر حاضر نیست پلاکارد های سرخ و شعار های دانشجویان چپ را در مراسم مشترک دانشجویی تحمل کند و از آنان خواست تا از این پس مراسم دانشجویی را جداگانه برگزار کنند.
این شاید یکی از دلایل اصلی اصرار دانشجویان چپ برای برگزاری گردهمائی 13 آذز در دانشگاه تهران بود؛ مراسمی که در جریان و بدنبال آن تعداد زیادی از این دانشجویان دستگیر و زندانی شدند. آنها سعی داشتند در عمل ادعاهای خود را ثابت کنند و علیرغم سرکوب دستگاه های امنیتی رژیم در انجام این کار موفق شدند.
بنا به گزارش سایت "ادوار نیوز" (سایت رسمی ادوار تحکیم وحدت)، در شرایطی که دانشگاه تهران در محاصره ی نیرو های امنیتی قرار داشت و دانشجویان چپ شناخته شده به شکلی بی سابقه در صحن دانشگاه شکار و تحویل وزارت اطلاعات می شدند، تحت فضایی به شدت پلیسی 500 نفر گرد هم آمدند و مراسم 13 آذز را با موفقیت برگزار کردند. تقریباً تمامی سخنرانان و سازمان دهندگان این مراسم دستگیر و زندانی شدند و علاوه بر آن تعدادی از شرکت کنندگان عادی این گرد همایی نیز بازداشت و تحت بازجویی قرار گرفتند. عده ای از این شرکت کنندگان عادی به زندان اوین منتقل شدند و تحت سخت ترین شرایط، زیر فشار قرار گرفتند تا به جرم هایی اعتراف کنند که زمینه را برای اعمال فشار به رهبران فکری دانشجویی فراهم می کرد. دامنه ی دستگیری ها به شهرستان ها نیز کشیده شد و ظرف چند روز شمار کل دانشجویان چپ زندانی به بیش از 40 تن رسید.

دفتر تحکیم وحدت به سرعت مواضع خود را اصلاح کرد و بر خلاف پیش بینی نیروهای امنیتی رژیم و علیرغم تهدید های مکرر وزارت اطلاعات، به دفاع از دانشجویان چپ دستگیر شده برخاست. در روز 18آذر گردهمائی دفتر تحکیم که به مناسبت سالگرد 16 آذر برپا شده بود، به محل اعتراض یکپارچه ی تمامی گروه های دانشجویی بر علیه سرکوب جنبش دانشجویی تبدیل شد. در این مراسم که حضور دانشجویان کرد در آن چشمگیر بود، دانشجویان شرکت کننده یکدل و یکپارچه خواستار آزادی همه ی دانشجویان زندانی از تمامی گروه ها و گرایشات سیاسی و عقیدتی شدند. به گزارش سایت "ادوارنیوز" حدود 2000 تن در این گردهمائی شرکت کردند و درآن عکس و نام 3 دانشجوی زندانی امیرکبیر، دانشجویان چپ دستگیر شده و دانشجویان و فعالین مدنی خلق کرد که هم اکنون در بند هستند، در کنار هم به چشم می خورد. نمایندگان طیف های مختلف دانشجویی در این مراسم سخنرانی کردند و طی آن خواستار آزادی تمامی دانشجویان زندانی شدند.
پاسخ جمهوری اسلامی به این درخواست ها، دستگیری 3 تن از دانشجویان کرد بود که در این مراسم سخنرانی کرده بودند. ظاهراً سرکوب جنبش چپ دانشجویی ابعادی پیدا کرده بود که دستگاه های سرکوب رژیم در ابتدا آن را پیش بینی نمی کردند. دستگاه های سرکوب رژیم گمان می کردند که با دستگیری چند نفر قبل از برگزاری مراسم 13 آذر، حرکت جنبش چپ دانشجویی متوقف خواهد شد و با توجه به مواضعی که پیش ار این بر علیه جنبش چپ دانشجویی و توسط اصلاح طلبان حکومتی و محافل نزدیک به آنها اتخاذ شده بود، آنها فکر نمی کردند سرکوب این جنبش انعکاس وسیعی در فضای سیاسی ایران پیدا کند.


اشتباه محاسبه ی نیروهای امنیتی

ایستادگی و پافشاری دانشجویان چپ برای برگزاری مراسم 13 آذر و به دنبال آن حمایت دفتر تحکیم وحدت و سایر گروه های دانشجویی از حق فعالیت این دانشجویان، اولین نشانه های شکست توطئه ای بود که زیرکانه طراحی شده بود. اساس این توطئه را سکوت تشکیل می داد؛ سکوتی که گمان می شد بر بستر تنگ نظری های لیبرالی، در فضای سیاسی ایران با موفقیت به پیش خواهد رفت. دستگاه های سرکوب جمهوری اسلامی گمان می کردند می توانند بی سرو صدا و با کمترین هزینه به "غائله ی چپ" در دانشگاه های ایران خاتمه دهند تا از این طریق خواب آرام به چشمان کسانی باز گردد که از مدت ها پیش نگران رشد گرایشات رادیکال در جامعه هستند.
اما این تنها دلیل اعتماد به نفس و عزم جدی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی برای سرکوب گرایشات چپ و مارکسیستی در دانشگاه های کشور نبود. شکل خشن و وحشیانه این تعرض نشان از اوج گیری دوباره ی فضایی دارد که همیشه در سرکوب نیروهای مارکسیستی مورد استفاده قرار می گیرد. استفاده ی ابزاری از مذهب و باورهای دینی در منازعات سیاسی، فضایی را ایجاد می کند که در آن اهداف سیاسی، کج و معوج نشان داده می شوند و بستر مناسبی برای توجیه سرکوب نیرو های چپ و مارکسیست فراهم می گردد.
در چند سال گذشته و بخصوص بعد از اتحاد استراتژیک نیروهای اصلاح طلب با هاشمی رفسنجانی، این نیروها نیز سعی کرده اند در رقابت با جناح مقابل، مذهب و نهاد های حاکم بر آن را به مرکز منازعات سیاسی تبدیل کنند و با تسلط بر آن، اهداف سیاسی و اقتصادی خود را پیش ببرند. متآسفانه کمتر کسی به این تصمیم اصلاح طلبان توجه کرد؛ تصمیمی که می تواند تآثیرات شومی در فضای سیاسی ایران ایجاد کند. هنگامی که نهادهای مذهبی در مرکز منازعات سیاسی قرار گیرند و موضع گیری شخصیت های مذهبی نقشی تعیین کننده در رقابت های سیاسی بازی کند، نیروهای امنیتی و دستگاه های سرکوب نظام میدان وسیعی برای حرکت پیدا می کنند. نیروهایی که خود را "سربازان گمنام امام زمان" می خوانند و از ده ها "مجوز شرعی" برای توجیه اقداماتشان برخوردارند، در چنین فضایی استقلال و قدرت وسیعی پیدا خواهند کرد. این نیروها می توانند شدت عمل و خشونت خود را پشت تفاسیر مذهبی متعددی پنهان کنند که با توجه به شکل رقابت سیاسی جناح های حکومت، هیچ مقامی نمی تواند آنها را به چالش بگیرد. نیروهای امنیتی رژیم به خوبی می دانستند در صورت اشتباه محاسبه، هیچکس آنها را مواخذه نخواهد کرد و همین موجب اعتماد به نفسی شد که ما در برخورد های خشن و وحشیانه ی این نیروها با دانشجویان چپ شاهد آن هستیم.

ایکاش این جریان به همین جا ختم می شد. نیروهای امنیتی رژیم تنها سکوت و رضایت ضمنی اصلاح طلبان حکومتی را برای سرکوب دانشجویان چپ در اختیار نداشتند. این نیروها گاهی حتی متهم می شدند که چرا برای جلوگیری از گسترش گرایشات چپ و رادیکال کاری نمی کنند! محمد قوچانی سردبیر روزنامه ی توقیف شده ی شرق که با حمایت های مالی محافل نزدیک به هاشمی رفسنجانی اداره می شد، دو ماه قبل از سرکوب دانشجویان چپ یک شماره ی کامل نشریه ی "شهروند امروز" را به خطر چپ در دانشگاه ها ی ایران اختصاص داد. وی در سرمقاله ی این نشریه که در تاریخ 15 مهر 1386 منتشر شد ضمن انتقاد از دولت احمدی نژاد، نوشت: "نفوذ اندیشه های کمونیستی از نوع استالینی آن در دانشگاه های ایران خطری نیست که صادق ترین اصول گرایان و سنت گرایان از آن نگران نباشند و این خطر واقعاً وجود دارد" وی با تآکید بر آنچه آن را "قواعد اساسی فقه اسلامی در اصالت فرد و اقتصاد آزاد" نامید از "بازگشت دوباره ی چپ ها به دانشگاه" ابراز نگرانی کرد و نوشت: "به همین دلیل است که ضروری است محافظه کاران سرشناس از جمله همان مقام عالی رتبه ی دولت فعلی این بار مانع از تکرار فاجعه شوند تا التقاط جدید نفاقی تازه نسازد".
به دنبال این ویژه نامه، روزنامه ی اعتماد ملی نیز که زیر نظر مهدی کروبی اداره می شود، در تاریخ 22 مهر 1386 صفحاتی را به خطر چپ در دانشگاه های ایران اختصاص داد. در این شماره طی گزارش ها و مصاحبه هایی که با شخصیت های سیاسی شناخته شده انجام شد، از گسترش "اندیشه های الحادی" در دانشگاه های ایران ابراز نگرانی شده بود و بسیج و مسئولین دانشگاه مورد مواخذه قرار گرفتند که چرا خطر چپ را دست کم می گیرند و در مقابل آن کاری انجام نمی دهند.
ادبیاتی که در این نوشته ها از آن استفاده شده است، به شکل عجیبی مشابه ادبیاتی است که در سال های 60 برای توجیه سرکوب جریانات چپ از آن استفاده می شد. در این ادبیات جریانات چپ نه به عنوان جریاناتی سیاسی بلکه به عنوان عوامل کفر و الحاد معرفی می شوند و به جای مواضع سیاسی بر بی دینی و نقطه نظرات فلسفی آنها تآکید می گردد. بی جهت نیست که در اطلاعیه ای که وزارت اطلاعات در ارتباط با دستگیری دانشجویان چپ صادر کرد، یکی از اتهامات اصلی که بر علیه این دانشجویان مطرح شد؛ مطالعه و نگهداری "کتب ضاله" بود. این اطلاعیه به خوبی نشان می داد که وزارت اطلاعات برای توجیه این دستگیری ها، قبل از هر چیز بر روی اعتقادات این دانشجویان تآکید می کند.

در شرایط فعلی هیچ تشکیلات جدی مارکسیستی نمی تواند به شکلی وسیع و گسترده در داخل ایران فعالیت کند. برای سازمان دهی چنین تشکیلاتی ایده ها، نظریات و تئوری هایی لازم است که جریانات موجود کوچک ترین شناختی از آنها ندارند. هیاهوی تبلیغاتی احزاب و گروه هایی که مدعی حضوری پررنگ در داخل کشور هستند، بیشتر نمایشی رسانه ای است. این احزاب و گروه ها جهت ادامه ی بقای خود در خارج از کشور، مجبورند تا برای جذب کمک های مالی و امکانات به عناصر متزلزل و بعضاً بریده ای مراجعه کنند که سال ها پیش سیاسی بودند و برای زندگی بهتر به کشورهای اروپایی مهاجرت کرده اند. ادعای حضور موثر در داخل کشور که از جانب برخی از احزاب و گروه های تبعیدی عنوان می شود، صرفاً نمایشی تبلیغاتی است که بینندگان اصلی آن در خارج کشور قرار دارند. البته همه ی این گروه ها هوادارانی کم تعداد در داخل کشور دارند ولی فعالیت این گروه ها درخارج از کشور معطوف به ضرورت ها و مقتضیات حرکت هوادارانشان در داخل کشور نیست؛ بلکه برعکس فعالیت این هواداران در داخل ایران اکثراً در خدمت نوع و شکل فعالین این گروه ها در شرایط تبعید قرار می گیرد و بر حسب آن تعریف می شود. به نظر من این مهم ترین دلیل ضعف جنبش چپ در ایران است و تا هنگامی که چپ داخل کشور خود را از زیر بار اسطوره ی "حزب – سازمان" هایی که در خارج از کشور مستقر هستند رها نکند، این ضعف ادامه خواهد داشت.
جنبش چپ دانشجویی یک تشکیلات مارکسیستی نبود. یک جنبش نمی تواند تشکیلات باشد و هر گونه تلاشی در این راستا پیشاپیش محکوم به شکست است. مسلماً درون جنبش چپ دانشجویی گروه های مختلف دانشجویی می توانند فعالیت کنند ولی منحصر کردن هویت جنبش چپ دانشجویی به یک گروه خاص دانشجویی حرکتی فرصت طلبانه و به شدت مضر است. تلاش هایی که در این راستا و بعد از دستگیری رهبران شناخته شده ی این جنبش صورت گرفته است، باید در معرض انتقاد جدی فعالین و گروه های سیاسی چپ قرار بگیرد و عوامل اصلی آن باید افشا و طرد شوند.
جنبش چپ دانشجویی حرکتی نظری و کاملاً علنی بود که ایده هایی را در فضای دانشگاهی مطرح می کرد. تظاهراتی چند صد نفره نمی تواند حاکمیتی را متزلزل کند. ترس جمهوری اسلامی و لیبرال های نزدیک به آن از ایده هایی بود که در این تظاهرات مطرح می شد، ایده هایی که عمدتاً ارزشی نظری داشتند. این ایده ها نمی توانستند در سطح جامعه گسترش یابند چون برای گسترش یک ایده در سطح جامعه تشکیلاتی دیگر، جنبشی دیگر و حتی زبانی دیگر لازم بود. جنبش دانشجویی به تنهایی نمی تواند ایده ای را توده ای کند. ارزش این جنبش قبل از هر چیز در صداقت، صراحت و شفافیت نظریاتی است که در سطح آن مطرح می شود، نظریاتی که دیگران باید آنرا صیقل دهند و به زبانی ساده و معمولی به میان توده ها ببرند. دوستان جوان ما در ابتدای راه بودند. آنها سعی داشتند چیزهایی را یاد بگیرند که دیگران به آنها یاد نداده بودند. جرم اصلی آنها آموختن بود و این جرمی است که خیلی ها آنرا نمی بخشند.
جمهوری اسلامی برای سرکوب دانشجویانی که فعالیت آنها کاملاً علنی و عمدتاً محدود به محیط دانشگاه بود، دانشجویانی که قریب به اتفاق آنان را جوانانی 20 تا 25 ساله تشکیل می دادند، به گونه ای رفتار کرد که گویی در صدد قلع و قمع یک گروه جنایتکار مسلح است و در این میان، توجیه اصلی جمهوری اسلامی برای رفتارهای وحشیانه اش تنها یک چیز بود: «این دانشجویان مارکسیست هستند.»

در اینجا بوی نفرت انگیز زندان ها و شکنجه های سال های 60 بار دیگر به مشام می رسد و خاطره ی تلخ قتل عام های سبعانه بار دیگر زنده می گردد. شکل برخورد و شیوه هایی که حکومت در مواجهه ی با دانشجویان چپ به کار برد و مهم تر از آن توجیهی که برای این برخوردها به آن متوسل شد، یادآور منطقی است که در سال های 60 به کرات از آن استفاده می کرد. منطقی متحجر که ظاهراً هدف آن را مبارزه با کفر و الحاد تشکیل می دهد.
در این منطق بجای آنکه مواضع مشخص سیاسی مورد توجه قرار گیرد، بر هویت ایدئولوژیک و نظرگاه های فلسفی افراد تأکید می گردد و از همین جا راه برای تفتیش عقایدی قرون وسطایی باز می شود.
اما ما دیگر در شرایط سال های 60 نیستیم و باورهای دینی مردم دیگر نمی تواند برای پیشبرد این منطق مورد سوء استفاده قرار گیرد. اکنون پس از گذشت سال ها و بعد از آنکه مردم ایران تجربه ی گران سال های 60 و حاکمیت جمهوری اسلامی را با گوشت و پوست خود تجربه کرده اند، این توجیهات حداقل در بین مردم عادی چندان خریداری ندارد. آنها به خوبی می دانند که در پشت این دغدغه های به ظاهر دینی، منافع میلیاردرهای "اسلامی" پنهان است؛ اما بر خلاف این نگرش ساده ولی عمیقی که در بین مردم عادی رایج است، بخش مهمی از نیروهای سیاسی و به خصوص نیروهایی که تحت تآثیر نگرش های لیبرالی هستند، از تحلیل منازعات ایدئولوژیک و سیاسی بر مبنای منافع عینی و واقعی خودداری و آن را در هزار توی پیچیده ی عبارت پردازی های بی معنی گرفتار می کنند.
یکی از ویژگی های بارز دانشجویان چپ و رادیکال این بود که صریحاً روی این منافع انگشت گذاشتند و آنرا از میان ابرهای ایدئولوژیک دین مدارانه و یا اصلاح طلبانه بیرون کشیدند. آنها درگیری جناح های حکومتی را درگیری منافعی اقتصادی می دیدند که خود را در پشت شعارهای مذهبی یا سیاسی پنهان می کند. این رمزگشایی از ماهیت اصلی درگیری های حکومتی شآن "قهرمانان حفظ اصالت دین" را خدشه دار می کرد. و قداست "مبارزه در راه اصلاحات و نجات باور های دینی" را به شدت کاهش می داد؛ بنابراین تعجبی ندارد که هر دو جناح حکومتی کینه ی دانشجویان را به دل گرفتند و برای ریشه کن کردن نگرش های رادیکال در دانشگاه ها یکدل و هم نظر شدند.

اشتباه محاسبه ی نیرو های امنیتی رژیم از همین جا شروع شد. آنها روی نفوذ اصلاح طلبان حکومتی بر نیروهای مخالف جمهوری اسلامی بیش از اندازه حساب می کردند. آنها گمان می کردند که دستگیری چند دانشجوی چپ، عملاً سکوتی تآیید آمیز را به دنبال خواهد داشت و فضای سیاسی کشور واکنش چندانی در قبال آن از خود نشان نخواهد داد. شرط موفقیت جمهوری اسلامی این بود که منطق قرون وسطایی آن بی سر و صدا به میدان بیاید و از طرف فضای سیاسی به عنوان واقعیتی موجود پذیرفته شود. شهامت و پایداری دانشجویان چپ این منطق را از میان حصارهای سکوتی که قرار بود بدور آن کشیده شود بیرون آورد و در معرض دید و قضاوت همگان قرار داد. مقاومت و ایستادگی این دانشجویان سکوتی را به هم زد که قرار بود زمینه ساز کارآمدی دوباره ی این منطق باشد. چهره ای از جمهوری اسلامی به نمایش درآمد که مدت ها بود سعی داشت آنرا پنهان کند؛ چهره ای که یادآور سال های سیاه 60 است.

منطقی که در سال های 60 معرکه گردان اصلی اعدام ها و قتل عام های سیاسی بود، نمی توانست از جانب نیروهای آزادیخواه و مترقی تحمل شود. با وجود سکوت مزورانه ی رسانه های غربی و علیرغم انفعال و خاموشی معنادار محافلی که کوچکترین ارزشی برای آبروی سیاسی خود قائل نیستند، از همان ابتدا خیل عظیمی از نیروها به میدان آمدند و نفرت و انزجار خود را از رفتاری که با دانشجویان چپ شده بود اعلام کردند. کمپین ها و کمیته های متعددی تشکیل شد و فعالیت های متشکلی برای آزادی بی قید و شرط تمامی دانشجویان و بخصوص دانشجویان چپ آغاز گردید. گروه های مستقل دانشجویی اخبار مربوط به دانشجویان زندانی را منتشر کردند و سایت های اینترنتی متعددی این اخبار را پوشش دادند. گزارش لحظه به لحظه ی این تحرکات دهان به دهان می گشت و گسترش می یافت.
توطئه ی سکوت شکست خورده و ثابت شده بود، جنبش چپ دانشجویی نیازی به حمایت رسانه ها، گروه ها و افرادی ندارد که تنها حاضرند از کسانی که هم رآی و هم نظر آنها باشند، دفاع کنند. هر آنچه این جریانات می توانستند انجام دهند، جنبش دانشجویی با کمک شبکه ی وسیعی از نیروهای مستقل توانست انجام دهد. سرکوب و شکنجه ی دانشجویان چپ در تاریک خانه های دستگاه های امنیتی رژیم پنهان نماند و در معرض دید و نفرت تمامی کسانی قرار گرفت که چشمانی برای دیدن و وجدانی برای متآثر شدن دارند.


از همین نویسنده:

هویت گمشده
بررسی بحران در جنبش فدائیان خلق و چپ ایران - ۱
www.iran-chabar.de

هویت گمشده
بررسی بحران در جنبش فدائیان خلق ایران - ۲
بخش دوم: چپ در مهاجرت - بخش سوم: اسطوره ی قطب جهانی
www.iran-chabar.de