آفتاب گردان


مه ناز طالبی طاری


• اندیشه های روشن
پنجره های مخفی را کماکان
در مه صبحگاهی
به ستارگان وام میدهند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۴ بهمن ۱٣٨۶ -  ۱٣ فوريه ۲۰۰٨


میگوید چراغ را خاموش کن
تا نبضِ شکوفه ها
در حافظه ات ضبط شود
 
نمیدانم
کنار پنجره ام سروده های خیس
بر آینه‍ی قدی جاری شده اند
و همسایه ها، پیداست
صداها را به وضوح نمی شنوند
 
اما
زمین هنوز عریان است
و روز
از بستر دریا تن نکشیده
 
من این صورتکها را
که در کوچه و خیابان
آبیِ آسمان را هم
رشته رشته میکنند
نمی شناسم
 
و مخملِ "دوست داشتن"
میدانم
همین در زمستان است
که در بن بست ها مدام
برف را بهانه‍ی سکوت کرده
 
اندیشه های روشن
پنجره های مخفی را کماکان
در مه صبحگاهی
به ستارگان   وام میدهند
 
و جوانان
باز هم بر این باور میمانند
که میتوان با عطر نارنج
در شیشه های خالیِ مربا
حفره های زمان را
با جنازه های شب پُر کرد
 
چرا باید دلتنگی را
از همه‍ی پایان ها پاک کنیم؟
 
آشوبِ برگ
ذهنِ باد را آشفته میکند
ساعت چند است؟
 
دورترها را نمیتوان دید
رنگ سپید
همه‍ی دیوارها را پوشانده
 
و حتا از پشت عینکِ آفتابی هم
دنیا به سپیدی میزند