معیارهای دوگانه رژیم خودکامه ایران - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : یهمن مرادی

عنوان : قواعد بازی
دوست عزیز آقای شفا، برخورد اندیشه را ارج بگذاریم و یک کمی هم "وسواس" داشته باشیم که مردم بیشتری به اندیشه ورزی روی آورند. در باره ی آقای گنجی و هر فعال دیگر سیاسی و اجتماعی میشود خیلی نکته بین و دقیق بود ولی باید دید که برخورد "انتقادی " ما چه تاثیری بر اندیشه ی آقای گنجی و خوانندگان او میگذارد. اگر فرض را بر این بگذاریم که می نویسیم ،فقط برای این که نوشته باشیم خب ، بنده عرضی ندارم . اما اگر واقعا میخواهیم نکته ای را روشن کنیم یا آنرا تکمیل کنیم ، حتما باید رعایت امانت را بکنیم. شما یک قسمتی از مطلب آقای گنجی را برداشته و آنرا مورد نقد قرار دادید. در این مورد ، متاسفانه خیلی صحبت شده و نمی دانم جرا شما تمام حرف های گنجی را پایه ی یحث خود قرار نداده اید.
"در شرایط کنونی انتقاد از سیاست خارجی دولت آمریکا، بویژه در منطقه خاورمیانه، که تنها دستاورد سیاست های ویرانگر نظامی گرایانه اش، رشد و گسترش بنیادگرایی و تقویت رژیم های استبدادی بوده، کار دشواری نیست. زمامداران بنیادگرای حاکم بر ایران انتقاد از آمریکا را راهی برای سرپوش نهادن بر بی کفایتی های دولت در حلّ مسائل معیشتی مردم و توسعه ایران می بینند. آنها می کوشند تا آمریکا را علت اصلی تمام مشکلات جامعه ایران قلمداد کنند تا از این طریق مسوولیت خود را در ویرانی کشور و سرکوب جامعه مدنی پنهان نمایند."
بنظر من گنجی جمهوری اسلامی را نشان گرفته . بحث او عوامفریبی جمهوری اسلامی ست .شما موضوع را عوض کردید و در باره ی مسئله ی دیگری استدلال میکنید.ما می توانیم در باره ی نظرات دیگران اظهار نظر کنیم ول یاین به آن معنی نیست که مبادی اصول و قواعد بازی نباشیم.
آری کسی که نمی داند خواجه حافظ ست که آمریکا در ایجاد کمربند سبز به تمام "مجاهدین " جهان کمک کرد ولی گنجی که منکر این نشده داره به جمهوری اسلامی میگوید ، "سه پایه میگه صله علی ! "

موفق باشیم
۲۲٣ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۶       

    از : کاوه شفا

عنوان : نگاهی دیگر!
جناب گنجی گرامی:
نوشته اید: «در شرایط کنونی انتقاد از سیاست خارجی دولت آمریکا، بویژه در منطقه خاورمیانه، که تنها دستاورد سیاست های ویرانگر نظامی گرایانه اش، رشد و گسترش بنیادگرایی و تقویت رژیم های استبدادی بوده، کار دشواری نیست.»
عرض می کنم:
رشد و گسترش بنیادگرائی و تقویت رژیم های استبدادی، تنها دستاورد سیاست های ویرانگر نظامی گرایانهء آمریکا نبوده بلکه این سیاست ضمناً منجر به عظیم ترین موج آگاهی جهانی نسبت به خطر هول انگیز رشد و گسترش اسلام هم شده است. اگر فراموش نکرده باشید رشد و گسترش بنیادگرائی با بقدرت رسیدن خمینی در ایران آغاز شد و سراسر جهان منجمله کشورهای اروپائی را در نوردید. اگر واقعهء ۱۱ سپتامبر و سیاست جدید آمریکا نبود مردم جهان و بویژه اروپائیان امروز هم کماکان در
خواب خرگوشی بودند و اسلام که شبکه های وسیع خود را زیرکانه در این کشورها
وسیعاً گسترده بود بهمان شیوه ای که ما ایرانیان خواب آلود را به روز سیاه نشانید، اروپای متمدن را هم به عصر حجر پرتاب می کرد. نگوئید مگر ممکن است؟ در تاریک ترین گوشه های ذهن غالب ما ایرانیان هم تصور این که ایران روزی اسلامی شود وجود نداشت و دیدیم که شد. و با این خیال ِ راحتی که اروپائیان داشتند و هنوز هم بعضاً دارند، هیچ بعید ندانید که وادارشان می کردند مثلاً در کاخ باکینگهام یا الیزه نماز جماعت برگزار کنند. من بنوبهء خود با علم به این که بنیاد گرائی اسلامی آشی بود که در دوره های پیش از «بوش» و «چینی» از سوی همین آمریکا برای ما پخته شد، بغایت از سیاست جدید آمریکا که مبتنی بر درک خطر اسلام است خوشحالم و امیدوارم تداوم پیدا کند.

فرموده بودید:
«در این بین خصوصاً پروژه عظمت طلبی اتمی رهبر جمهوری اسلامی بیش از همیشه مردم ایران را با خطر اجماع جهانی علیه ایران و تحریم اقتصادی روبرو ساخته است.»
عرض می کنم که این عظمت طلبی ویژهء این رهبر جمهوری اسلامی نیست و از پایه گذار جمهوری اسلامی و از همان روز نخست انقلاب شوم ۱۳۵۷ شروع شد و ت ابه امروز ادامه دارد و تا زمانی که این بساط برچیده نشود در بر همین پاشنه خواهد گردید.
فرموده اید:
«شایسته است که مردم شریف آمریکا از دولت خود بخواهند که سناریوی حمله نظامی به ایران، و نیز پروژه "تغییر رژیم" را از دستور کار خود خارج نماید، و در عوض باب مذاکره و ارتباط انتقادی و سازنده را با دولت ایران بگشاید، بدون آنکه مذاکرات و توافقات احتمالی بر سر مسائل هسته ای به نادیده گرفتن نقض حقوق بشر در ایران بینجامد.»
عرض می کنم:
درخواست درست و خوبی بود اگر مسألهء ایران محدود به مرزهای جغرافیائی ایران می شد. اما هم شما و هم من و هم بخش قابل ملاحظه ای از مردم ایران و جهان می دانند که مسألهء ایران سالیان سال است که دیگر یک امر «ملی» نبوده بلکه تمامی جهان را درگیر کرده است و مسأله ای ست «بین المللی». مسائل بین الملی راه حل های بین المللی هم می طلبند. ضمناً اگر مذاکرات و توافقات احتمالی بر سر مسائل هسته ای به نادیده گرفتن حقوق بشر در ایران انجامید، بفرمائید که باید یقهء چه کسی را بگیریم؟ آیا شما پاسخگوئید؟
فرموده بودید:
«گذار ایران به دموکراسی و مبارزه با حکومت سرکوبگر و ظالم بنیادگرایان حاکم بر ایران وظیفه ایرانیان شجاع و آزادیخواه است، نه دولت آمریکا.»
عرض می کنم:
باز هم سخنی ست سنجیده و متین اما دو اشکال دارد اول این که این ایرانیان شجاع و آزادیخواه فعلاً سی سال است که کاری از دستشان ساخته نبوده و حق هم داشته اند، زیرا با رژیمی درگیرند که بشریت تا کنون شبیه و نظیرش را تجربه نکرده بود، دوم آن که تکرار می کنم که مسألهء ایران مدت هاست که یک مسألهء ملی نیست و بشریت متمدن باید، نه بخاطر ما، بلکه بخاطر آیندهء تمدن بشری حتماً پا به میدان بگذارد. اگر آلمانی های شجاع و آزادیخواه دوران هیتلر و موسولینی هم چنین می اندیشیدند که شما توصیه می کنید، لابد امروز هم باید با آقایان «گوبلز» و «گورینگ» و سایر بزرگان به گفتگو می نشستیم و در باره شان در «نیوزویک» مقاله می نوشتیم.
پیروز باشید.
۲۲۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ بهمن ۱٣٨۶