فراخوان ملی برگزاری رفراندم
و ضرورت حضور فعال چپ مدرن و جمهوریخواه برای تحقق آن
جلال رستمی
•
در طول چند هفته ایی که از اعلام فراخوان ملی برگزاری رفراندم می گذرد. جامعه سیاسی ما از یکطرف شاهد استقبال گسترده ای بوده که در نوع خود تا امروز سابقه نداشته است و از طرف دیگر چهره ها و نظر هایی راعریان ساخته، که تا کنون زیر نقابی از شعار های به ظاهر فریبنده پنهان شده بودند.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۵ دی ۱٣٨٣ -
۲۵ دسامبر ۲۰۰۴
درطول چند هفته ایی که ازاعلام فراخوان ملی برگزاری رفراندم می گذرد. جامعه سیاسی ما ازیکطرف شاهد استقبال گسترده ای بوده که درنوع خود تا امروزسابقه نداشته است وازطرف دیگرچهره ها و نظرهایی راعریان ساخته، که تا کنون زیرنقابی از شعارهای به ظاهرفریبنده پنهان شده بودند. انعکاس مطبوعاتی - رسانه ایی، بخصوص اینترنتی بعضی ازبرخوردها ی مخالف به مسئله ی فراخوان رفراندم متاسفانه نشان داد که بیشتراین افراد چه درک و چه دریافت دور از ذهنی ازدمکراسی وشرایط امروزجامعه ی ما دارند وبه همین خاطربه آن برخوردهای عقب مانده وسنتی می کنند. این برخوردها نه تنها مناسب با تحولات سیاسی - اجتماعی جامعه ی ما در شرایط کنونی نیست، بلکه از نظرحوزه ی استدلالی نیز تعجب برانگیزبوده وسئوال های متعددی را پیش روی ما می گذارد. این مخالفان که بخشی ازآنها را نیزنیروهای چپ(سنتی) تشکیل داده اند، نه تنها نشان می دهند که ازتاریخ واشتباهات تاریخی خود نیاموخته اند بلکه همچنان جزم گرایی خودرا به نمایش گذاشته و نشان می دهند که هنوزتنها خودرا محورتغیرمسائل سیاسی جامعه ی ایران می دانند.
ضرورت شعار رفراندم:
هرگاه جنبش اجتماعی برای دموکراسی با بن بست ومعضل اجتماعی - سیاسی متعددی درگیر گردد. فعالین ومداخله گران سیاسی برای برون رفت ازاین بن بست وحل این معضلات، ازآنجایی که برای ارائه ی راه حل واقدام مشخص با تنوع نظرات وایده ها و دسته بندی های مختلف سیاسی نیز روبرو هستند، به راه حلی مراجعه می کنند که طی آن بتوانند وفاق عمومی بیشتری را بدست آورند. به همین خاطرطرح موضوع رفراندم مانند طرح هرشعاردیگرسیاسی حاصل فشارهای سیاسی واجتماعی است که دراینجا ودراین مورد مشخص، فراخوان ملی رفراندم، بر بدنه ی جنبش دموکراسی خواهی جامعه ی ما وارد شده وبا به بن بست رسیدن جنبش دوم خرداد ودرمانده شدن اصلاح طلبان حکومتی درپیش برد آن، وارد مرحله ی جدیدی ازمبارزه ی سیاسی خود گردیده است. مرحله ی جدیدی که خواست عمومی برای عبورازجمهوری اسلامی را ازعمق مطالبات سیاسی مردم به سطح مطالبات سیاسی آنها فرا رویانده است. نتیجه ی این فرارویی درحال حاضرعمده شدن هرچه بیشترمضمون دموکراسی با راه حل رفراندم ومراجعه به آرای عمومی است که ازدل این مطالبات رفته رفته شکل گرفته وبیرون آمده است. با دیدن این سیرتحول درجنبش دموکراسی خواهی وبرآمد آن شعاررفراندم دیگرمهم این مسئله نیست که چه کسی ویا چه کسانی، کی ودرکجا ویا چگونه وبا چه درک ودریافتی این شعار را مطرح کرده بلکه مهم این است که مردم به چه نوع شعاررفراندمی وبا چه مضمونی پیوسته ومی پیوندند وازچه رفراندمی دفاع می کنند. اینجاست که نقش یک نیروی سیاسی جدی، که آماده ی شرکت دراقدامات بزرگ اجتماعی- سیاسی مانند اقدام فراخوان رفراندم است، درجهت تقویت مضمون دموکراتیک ومترقی آن درراستای مطالبات تاریخاً سرکوب شده ی مردم برای رسیدن به دموکراسی وآزادی ، برجسته می شود. مشکل چپ سنتی نیز درست ندیدن این موضوع است آنها چپ هایی نیستند که آماده شرکت دراقدامات بزرگ اجتماعی - سیاسی باشند. بلکه چپ هایی هستند که منتظرند اقدامات بزرگ اجتماعی به شعارهای آنها بپیوندد ودرجهت شعارهای آنها حرکت کند. بهمین دلیل است که حضور یک چپ مدرن رادیکال جمهوری خواه درعرصه صحنه ی مبارزه ی سیاسی - اجمتاعی ما محسوس می باشد چپی که حضوردیگران را درصحنه ی مبارزه ی اجتماعی - سیاسی می بیند و آماده است که با توجه به مضامین حرکت های اجتماعی هرگاه در جهت تحقق دموکراسی ومطالبات آزادیخواهانه ی مردم باشد به آنها بپیوندد وبه اندازه ی سهم خود در ارتقاء این حرکت ها در راستای متحقق شدن مطالبات واقعی مردم تلاش و کوشش کند.
صف بندی های اجتناب ناپذیر:
این طبیعی است که هرنیروی سیاسی اگرطرح شعارمشخص سیاسی - مطالباتی اش متناسب با رشد مرحله ی مبارزه سیاسی - اجتماعی مردم باشد واکنش های مختلفی را ابتدا دربین فعالین طبقات واقشاراجتماعی ، احزاب وسازمان ها ،گروه ها و نهاد های مختلف ایجاد کرده وحول خود صف بندی های سیاسی مختلفی را بوجود می آورد، که رفته رفته به صف بندی مخالفان وموافقان حول این شعار سیاسی ارتقاء می یابد. در این مرحله است که موافقان ومخالفان هرچند ازنحله های سیاسی مختلف وارد صف بندی هایی با نکات مشترک می شوند که اجتناب ناپذیراست وبه همین خاطر می توان هرنیرویی را درنهایت نه با هویت سازمانی وحزبی وفردی بلکه با هویت مخالف وموافق این گونه حرکت های سیاسی - اجتماعی تعریف کرد.
حرکت های سیاسی - اجتماعی از نوع رفراندم و حرکت های کوچکی ازنوع اکسیون های گوناگون برای آزادی زندانیان سیاسی ویا جمع آوری امضاء وطومارهای سیاسی و... را در اصطلاح می توان رنگین کمان سیاسی نامید. و این پدیده ی است که امروزما در سراسر دنیا هرجایی که مبارزه ای برای دموکراسی وعدالت اجتماعی درگیراست، شاهد آن هستیم. نمونه اش حرکت های ضد جهانی سازی، حرکت گسترده برای دموکراسی درکشورهای بلوک شرق ویا اخیراً درمورد مسئله ی انتخابات درارمنستان واوکراین می باشد. شرکت دراین حرکت های سیاسی - اجتماعی نباید ونه شایسته است که براساس حضور چه کسی و یا چه کسانی درآنها بنا گردد. بلکه درست این است که معیارشرکت دراین حرکت ها را براساس مضمون واقعی آنها گذاشت. وگرنه می توان ازهرامضاء یا پشتیبانی ویاشرکت هرنیرویی دریافت وپیام وتفسیر خاص خود راداشت.
ما برای اینکه بتوانیم تصویردرست و روشنی از حرکت فراخوان ملی برگزاری رفراندم داشته باشیم وبرای همکاری وهمراهی با آن بتوانیم فعالانه شرکت کنیم. ابتدا شرکت خود را براین اصل می گذاریم که آیا این اقدام متناسب وبراساس یک نیاز اجتماعی - سیاسی درمرحله فعلی مبارزه ی مردم ما باجمهوری اسلامی شکل گرفته است یا نه؟ کسانی که درصدد مخالفت با این حرکت هستند باید مستدل ومنطقی تحلیل کنند که این گونه نیست. وگرنه رجوع به شیوه های منسوخ انگ زدن و نسبت دادن های بی مورد وبی پایه واساس و برخوردهای عصبی ره به جایی نمی برد .
نیرویی که درابتدا ودراساس (عدم) شرکت خود را دریک حرکت اجتماعی - سیاسی براما واگرها و تجزیه ی پیکره واجزاء آن حرکت بنا می گذارد درحقیقت توجیهی برای صف بندی خود دست وپا می کند. درحالی که مسئله ی مهم دراین حرکت های اجتماعی - سیاسی یا رنگین کمان های سیاسی اصالت ووزنه ی نیروهای سیاسی شرکت کننده درآن چه از نظر کمیّ وچه ازنظر کیفی است که می توان با حضور وشرکت فعال نیروهای مترقی کفه ی مطالبات جدی ودموکراتیک این حرکت ها را سنگین کرد.
برخوردی کوتاه به پاره ای ازستدلال ها:
در پاره ای از اظهارنظرها، زمانی که بعضی از افراد مخالف برگزاری رفراندم درمقابل این سئوال قرارمی گیرند که : ... پیشنهاد شما چیست ویا چه طرح وبرنامه ایی را به جای رفراندم پیشنهاد می کنید؟ درجواب به نافرمانی مدنی و بوجود آمدن نهادهای جامعه ی مدنی مستقل ازحکومت اشاره می کنند و رفرندام، به خاطر اینکه مسالمت آمیزاست وبه انقلاب قهرآمیزمردم توجهی ندارد را، مورد نقد قرار می دهند.
کسانی که به این استدلال ها متکی می شوند ابتدا باید کوشش کنند خارج ازهرموضوعی ابتدا تعریفی روشن وشفاف از نافرمانی مدنی (چگونگی آن) و نهاد های جامعه ی مدنی ( حدود وظایف، نقش وکارکرد آنها) ارائه دهند. همانطوری که اصلاح طلبان این کاررا انجام داده ودرعمل نشان دادند که درک آنها از طرح این شعارها چه حد ومرزی داشت وخطوط قرمزآنها کجا ها بود.
- نهاد های جامعه ی مدنی؟ یا هسته ها ی سرخ برای سرنگونی:
اما ما در استدلال بعضی از چپ های طرفدار انقلاب قهرآمیز که بر نافرمانی مدنی و تشکیل نهاد های جامعه ی مدنی نیزتاکید دارند تعریف مشخض وروشنی ازاین مفاهیم وحوزه های کارکردی آنها را نمی بینیم. اگر درک این است که نهاد های جامعه ی مدنی وظیفه ی انقلاب وسرنگونگی یک رژیم را بعهده گیرند پس تفاوت آنها با احزاب وهسته های سازمانی و ارگان های حزبی ( البته بنا برتعریف گذشته ی آنها) چیست؟ نهادهای مدنی که اکثر آنها بجزء احزاب وسازمان های سیاسی واتحادیه ها، امروزه بنام NGO (Non Governmental Organization ) تعریف می شوند تشکل هایی هستندغیرحکومتی که منافع مالی سود جویانه ای را تعقیب نمی کنند ودرپی کاردواطلبانه ی شهروندان چه درحوزه ی محلی وچه درسطح ملی وچه بین المللی وبرای اهداف مشخصی و با افراد ی که علایق مشخصی درجهت آن اهداف دارند تشکیل می شوندوفعال هستند. این NGO ها تلاش می کنند که خدمات مختلفی را با اهداف انسانی در دستورکارخود قراردهند. آنها وظیفه خود می دانند که به حکومت برای متحقق ساختن این اهداف فشارآورده وآنرا وادارسازند که به این مسائل ویژه توجه نشان دهد ودرطرف دیگرهم سعی می کنند مردم را برای متحقق ساختن این اهداف و مسائل، فعال وهوشیار نگاه دارند.
سئوال این جاست. اگرمنظوراین گونه نهادها هستند چگونه می توان با یک انجمن ورزشی که یک نهاد مدنی است یا یک انجمن محله و یا یک سندیکای صنفی ویا طرفداران محیط زیست یا حقوق بشر و... انقلاب راه انداخت وحکومتی را قهرآمیزسرنگون کرد. این نهادها ی مدنی وده ها نوع دیگرآن درکشورهایی مانند کشورما زمانی می توانند بطورمستقل اعلام موجودیت کرده وفعالیت نمایند که یک جنبش نیرومند که برای دمکراسی وحقوق شهروندی همه ی شهروندان تلاش ومبارزه می کند، با پشتوانه ی قوی توده ای وجودداشته باشد. این بدین معناست که، بدون عقب نشاندن حاکمیت درحوزه های سرکوب وبوجود آوردن فضا های آزاد شده و بدون حمایت مداوم ومستمرمردم وبدون فشارهای بین المللی، سازمان ها ونهاد های حقوق بشری ونیروهای ترقی خواه ودمکرات، این نهاد ها نمی توانند در کشوری مانند ایران و تحت حکومتی مانند جمهوری اسلامی تشکیل ویا بقاء ودوام داشته باشند. حضورووجود نهادهای مدنی درعرصه اجتماعی حاصل حضور ووجود یک جنبش نیرومند اجتماعی برای دموکراسی وآزادی است نه عکس آن.
تازه حتا بعد ازتشکیل شدن نهادها ی جامعه ی مدنی، باز هم وظیفه ی آنها وظیفه ی سرنگون کردن یک حکومت آنهم به شکل قهرآمیز نیست. این نهادها وحضور بدون تردید آنها نیازاجتناب ناپذیر یک جامعه ی مدنی ومدرن می باشد. این نهاد دربهترین حالت ودربعضی ازشرایط می توانند عامل ونیروی فشاربرای جابجایی ودست به دست کردن قدرت به صورت مسالمت آمیزباشند آنهم زمانی که احزاب وسازمان های متشکل وآماده، در صحنه ی سیاسی حضوری مشخص وعلنی با پشتوانه ی مردمی وجود داشته باشند.
خوب اگردرحکومتی مانند حکومت جمهوری اسلامی بتوان این نهاد ها را ایجاد کرد.( چنانچه در یک عدم توازن قوا ودر شرایط حرکت توده ای که در دوم خرداد بوجود آمد بعضی ازاین نهادها وانجمن ها ی مستقل شکل گرفتند که بعضاً یا تحت فشاراز بین رفتند ویا هنوز هستند ولی فعالیت آنها خیلی محدود گردیده است.) یعنی اگریک چنین حکومت استبدادی درشرایط آرایش قوای سیاسی تضعیف شده ای قرارگیرد که نهاد ها ی کوچک وبزرگ مدنی شکل گرفته وفعالیت نمایند. اگرواقعاً یک چنین فضایی به وجود آید، چگونه است که نمی توان یک جنبش رفراندم برای تغیر قانون اساسی وتدوین یک قانون اساسی برمبنای حقوق جهانی بشرراه انداخت که اساساً یک شکل ازبهترین نوع نافرمانی مدنی در مقابل یک حکومت مذهبی استبدادی است ؟ اگردرحکومت جمهوری اسلامی زمینه ی فشارآوردن برای پیش برد انتخابات آزاد را می توان بوجود آورد (آنطور که خواست بعضی ازمخالفان رفراندم است) که به معنای دقیق کلمه یعنی برداشتن نظارت شورای نگهبان و نظارت استصوابی ومحدود کردن ولی فقیه می باشد چیزی که انتخابات مجلس هفتم خلاف آنرا نشان داد . چگونه نمی توان جنبش برای رفراندم که بالا ترین شکل مراجعه به آرای عمومی برای حق انتخاب کردن است را، راه اندازی کرد.
اگرچنانچه جمهوری اسلامی سرکوب گراست، که هست- وبه هیچ نهاد وارگانی که بخواهد کوچکترین منافع آنرا زیر سئوال ببرد- حال سرنگون کردن که جای خود - رحم نخواهد کرد، که رحم هم نکرده است. چگونه تشکیل نهادهای مدنی و نافرمانی های مدنی و یا فشاربرای انتخابات آزاد و آزادی مطبوعات و زندانیان سیاسی تحت لوای این حکومت استثناء خواهند بود ومی توان برای بوجود آوردن آنها تلاش کرد واز طریق آنها لابد آنهم با انتشاردستورالمعل ورهنمودهای اعلامیه ایی وهمبسته کردن این نهادهای مدنی انقلاب قهرآمیز راسازمان داد و برای فراخوان ملی برگزاری رفراندم نمی توان این تلاش ها را کرد و آنرا به یک جنبش نیرومند اجتماعی تبدیل ساخت؟ به همین گونه است که سال هاست شعارهای این افراد
برای سرنگونی، فراخوان های آنها برای تحریم های ریز ودرشت، فعالیت آنها درجهت کمیته های اقدام واتحاد عمل ها وهمکاری های مختلف از محدوده ی چند جریان کوچک سیاسی وچندین منفرد سیاسی آنهم در حد انتشار اعلامیه وزدن امضاء پای آنها فراتر نرفته وبا اقبال عمومی روبرو نگردیده وتبدیل به یک حرکت وسیع اجتماعی نشده است.
چپی که عاقل شده و واقعاً به جمهوری خواهی بمعنای واقعی آن روی آورده است و ایدئولوژیک نیست و دیگر خود را تنها محور اصلی تحولات نمی داند و از گذشته درس های لازم را گرفته است می فهمد که با راه اندازی و شرکت درجنبش های قوی اجتماعی می توان شکاف درساختار قدرت سیاسی بوجود آورد و آنرا وادار به عقب نشینی درجهت منافع مردم کرد. این چپ که در مقابل مسائل اجتماعی سریع واکنش مدرن و جدی از خود نشان می دهد این چپی که واقعاً به دمکراسی وحقوق برابرشهروندی برای همه ساکنان ایران وحقوق بشر ومیثاق های آن وجدایی دین وهرگونه ایدئولوژی ازحکومت واقعاً معتقد است و راه های مسالمت آمیز ومتمدانه را با اتکاء به حرکت های وسیع توده ای که خود را جزءای از آن، نه رهبر آن از پیش، می داند. چپی خواهد بود که حرکت ملی برای برگزاری رفراندم قانون اساسی وتغیرآن، برای تبدیل شدنش به یک جنبش اجتماعی، بدان نیاز جدی خواهد داشت. این چپ مدرن وجمهوری خواه که با طرح مطالبا ت اجتماعی جدی وملموس برای دموکراسی و عدالت اجتماعی مبارزه می کند هم اکنون به این فراخوان پاسخ مثبت داده است. دیگرانی که ادعا ها وپروژه هایی دیگری دارند نیزمی توانند ادعاها وپروژه های خود را به فراخوان عمومی بگذارند.
طرح ملی برگزاری رفراندم درجهت ایجاد یک جنبش اجتماعی برای پیشبرد آن:
تاریخ حداقل ده ساله ی اخیرمبارزات مردم وبخصوص جنبش دانشجویان وجوانان وزنان در جامعه ی ما برای دموکراسی با ابداع حرکات واشکال تاکتیکی خودجوش و غیرمنتظره ای که برای مبارزه با جمهوری اسلامی بکارگرفته اند با تمام افت وخیزی که داشته توانسته است تاکنون موفقیت های تاریخی مهمی بدست آورد. این مطلبی است که تاکنون کسی نتوانسته به آن اعتراف نکرده وآنرا نه ستوده باشد. اما آیا این جنبش ها تمام اهداف نهایی را که پیش پای خود گذاشته ، بدست آورده اند؟
این حرکت ها وابداعات واقدامات که بدون شک می توان آنها راازجنس جنبش های نوین اجتماعی دانست که درگوشه وکنار جهان برعلیه جنگ وجهانی سازی وبرای دموکراسی به شکل توده ای گسترده، که درآن جوانان وزنان نقش برجسته ایی دارند شکل گرفته است. نیازمبرم به تداوم تلاش ها واقدامات و ابتکارات مبارزاتی به اشکال مختلف وجدید برعلیه جمهوری اسلامی دارد.
طرح ابتدایی رفراندم که دراصل دربطن همین مبارزات وحرکات شکل گرفته است با فراخوان جدید، مرحله تازه ای را درمبارزه با جمهوری اسلامی درهمین راستا گشوده است. اگرچه این حرکت ازیک اکسیون اینترنتی آغازشده وتا همین مقدارنیزبا موفقیت روبروبوده ولی با تنوع ترکیبی این حرکت وبا پیوستن هرچه بیشترمردم به آن ، برای تدوین تاکتیک های عملی درجهت پیشبرد برنامه ی خود باید بتواند به سئوال های گوناگونی که در زیر نمونه هایی از آن طرح می شود پاسخ دهد:
- با توجه به پلورالیسم این حرکت چگونه می توان یک رفتار سازنده، با توجه به روند رو به رشد آن، که به اختلافات دامن نزند، اتخاذ کرد.
- چگونه می توان یک شکل مدرن دموکراتیک برای برخوردهای مختلف با توجه به گونه گونی ترکیب آن، دراین حرکت بوجود آورد وآنرا ارتقاء داد.
- چگونه وازطریق چه راهکارهایی می توان حمایت سازمان ملل ودیگر سازمان ها ونهادی حقوق بشری را بدست آورد.
- چگونه می توان مسئله مهم آلترناتیوحکومت جمهوری اسلامی وتغیر قانون اساسی را دراین حرکت طرح کرد وآنرا به بحث گذاشت.
- چگونه می توان با توجه به گونه گونگی ساخت قومی وملی کشورما یک سیاست برابرشهروندی با حفظ ویژه گی های قومی وملی درجهت همبستگی هرچه بیشتر، دراین حرکت بوجود آورد.
البته می توان سئوالات متعدد دیگری نیز طرح کرد که هدف از طرح آنها فقط می تواند درجهت تلاش برای دادن توجه بیشترباشد. وگرنه، این مشخص است که جواب های عملی در نهایت از دل حرکت های جمعی در روند مبارزه بدست خواهند آمد. همانطوری که رهبران وفعالین آن نیز.
خاتمه:
این واضح وآشکاراست که اگرهرطرح ویا شعارو پروژه ی سیاسی زمینه های اجتماعی - سیاسی لازم را برای اینکه به یک جنبش قدرتمند سیاسی تبدیل شود، نداشته باشد وفقط درسطح فعالین سیاسی باقی بماند. مسلماً پیش نخواهد رفت وسرکوب خواهد شد. ولی اگر عکس آن باشد. زمانی که این حرکت به یک جنبش قدرتمند سیاسی وعموم توده ای تبدیل گردد، آنگاه است که می تواند مطالبات خود را درست آنطوری که خود می خواهد به هرنوع رژیمی تحمیل کند.
زمینه ی اجتماعی - سیاسی در جامعه ی ما برای پیشبرد فراخوان برگزاری رفراندم آماده است فقط باید آگاهانه بدورازهیجانات سیاسی تلاش وکوشش کرد تااین حرکت آرام آرام به یک جنبش قدرتمند اجتماعی تبدیل شود.
|