تقاص اصلاح طلبان و تضعیف رهبری
میزان
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱٣ اسفند ۱٣٨۶ -
٣ مارس ۲۰۰٨
تقاس گرفتن به معنای وصول کردن دین خود از مدیون منکر، به هروسیله ای می باشد. اما تقاص پس دادن، به معنای تحمل مصائبی است که انسان از قبل با کردار خود زمینهی آنها را بدون پیش بینی عواقب آن کردار فراهم آورده باشد. توضیح اینکه تقاص پس دادن، عکس العمل طبیعی کردارهای انسان است که در طول زمان بنابرقواعد جامعه، زمینه ساز فعل و انفعالاتی میشوند که بعدها به انسان تحمیل می گردند. تقاص با خرافات هیچ رابطه ای ندارد بلکه نتیجهی منطقی و علمی کردار انسان می باشد.
حجت الاسلام ابراهیم رازینی رییس هیات نظارت بر انتخابات استان تهران به خبرگزاری ایسکانیوز گفت: "دلایل برخی عدم صلاحیت ها را نمی توان علنی بیان کرد". اما در ادامه به ذکر آن دلائل می پردازد و می افزاید: "اصلاحاتی که دشمن از آن دم می زند حذف ولایت فقیه و یا کم کردن اختیاراتشان است ولی اصلاحاتی که مد نظر ماست به تعبیر مقام معظم رهبری اصلاحات اصولگرایی است و به تایید دین است. در اوایل انقلاب با مختصر مسامحه مردم نتیجه رای اولین رای انتخابات ریاست جمهوری بنی صدر شد، دیگر بعد از ٣۰ سال نباید آن همه خسارت را تکرار کرد".
پس چکیدهی کلام آقای رازینی اینست که کسانی می خواهند اختیارات ولایت فقیه را کم کنند دردرون نظام جائی ندارند و اساس رد صلاحیت ها همین مورد بوده است. به علاوه دلیل کودتای سی سال پیش را هم مخالفت های آقای بنی صدر با استبداد همین ولایت فقیه می داند.
اما سایت آفتاب وابسته به مجمع تشخیص مصلحت نظام از قول ابوالقاسم رئوفیان به تشریح سخنان رازینی می پردازد و می نویسد: وی نظارت بر انتخابات را یک امر هدفمند دانست و گفت: "نظارت، وسیله دستیابی به واقعیتها و حقانیت محسوب میشود".
پس بنا بر اعتراف عضو پیروان خط امام و رهبری، نظارت استصوابی ابزاری هدفمند برای پاسداری از استبداد ولایت مطلقه (حقانیت) و حذف ابزاراعمال حق حاکمیت مردم در تعیین سرنوشت خودشان (واقعیت ها) می باشد.
همچنین سایت آفتاب از قول مصطفی درایتی، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت در پاسخ به اظهارات ابراهیم رازینی مبنی بر اینکه "خروجی مردم در نبود نظارت، بنیصدر بود"، گفت: "آنچه که به عقیده من از این جمله به ذهن متبادر میشود این است که عدهای تصور میکنند وظیفه دارند برای مردم و به جای مردم تصمیم بگیرند".
کمی تأمل در سخنان به حق مصطفی درایتی روشن می کند تصمیم گرفتن "برای مردم"، همان کودتای خرداد ۱٣۶۰ یا "دخالت استصوابی" است، و تصمیم گرفتن "به جای مردم" نظارت استصوابی است که بنابر ادعای رازینی برای پیشگیری دخالت استصوابی (بستن مجلس یا حذف رئیس جمهور) برقرار شده است.
اکنون که پرده ها توسط کارگزاران نظام کنار زده شده اند، بر اصلاح طلبان معلوم میکند موقعیتی که در آن گرفتار آمده اند، ادامهی همان کودتائی است که خود در انجام آن شرکت جستند و بهزاد نبوی هنوز در مجلس ششم به آن افتخار می کرد. نتیجهی طبیعی کودتا یا "دخالت استصوابی"، یعنی تقابل با رأی مردم، برقراری همین نظارت استصوابی توسط قدرت مافوق مردم، منجمله اصلاح طلبان است که این بار خودشان را طعمهی خود کرده است. به سخن دیگر آنها با کردار گذشتهی خود، خودرا مشمول پس دادن تقاص کرده اند.
نیک که بنگری، می بینی در این مورد حق با اصولگرایان است. اینان به اصلاح طلبان می گویند، شما که در کودتای خرداد ۶۰ با ما هم صدا بودید که ولایت رااز آن ولی فقیه می دانستیم و به مصاف رای مردم زدیم، نباید اکنون تغییر رویه بدهید و خواهان شراکت با ولایت مطلقه در قدرت باشید. این گفته، در درون نظام، از جنبه ای سخنی درست و بجا به نظر می آید. توضیح اینکه، تازمانی فردی در درون این نظام است و آن را قبول دارد و به این قانون اساسی اعتقاد دارد، باید به آن عمل کند و اگر با آن به مخالفت ایستاد، بر طبق همان قرار و مدار حذف و کودتا که جناح های مختلف درون نظام با یکدیگر بسته اند حذف می گردد. به قول محمدرضا باهنر نایب رئیس مجلس، اگر اصلاح طلبان زنده هستند، دلیلش رأفت اسلامی است، یعنی آنان را حتی از حق حیات هم محروم میکند. پیام ابراهیم رازینی به اصلاح طلبان یادآوری همین مطلب است. به آنان یادآوری می کند، در نظامی که خود برای مقابله با منتخب مردم شب و روز به دسیسه چینی مشغول بودید و به رهبر وقت مراجعه می کردید و او را در کودتا تشویق می کردید تا بتوانید به دور از ارادهی مردم به قدرت چنگ زنید، نباید به تضعیف رهبری بپردازید، در غیر این صورت حذف می شوید. حق با اصولگرایان است زیرا، نظامی که با حذف ابزار اعمال حق حاکمیت مردم برسرنوشت خویش شکل گرفته است، باحضور دوبارهی ارادهی مردم، حتی درپی یک انتخابات آزاد، نخواهد توانست برجای بماند. خود اصلاح طلبان هم به این امر کاملا واقف هستند زیرا در زمانی که دو قوه را در اختیار داشتند، کمترین گامی را برای ورود مردم به صحنه برنداشتند. به علاوه، همین نظارت استصوابی را خود با دسته ای دیگر ازاصلاح طلبان با زدن انگ "تندرو" به آنها، اعمال می کنند.
اصلاح طلبان باید تکلیف خود را با خودشان و هم با هم پیمانانشان و هم با مردم روشن کنند. باید این سخن رازینی را درک کنند، در نظامی که خود ساخته و پرداخته اند، و بارها هم اعلام کرده اند که مقدس است و به آن اعتقاد دارند، نمی توانند ادعای مردم سالاری داشته باشند. تا زمانی که اعتقاد شما بر این سخن آقای خمینی باشد که "اصل حکومت اسلامی است"، باید ذوب در رهبری باشید و هنگامی که او اراده کند بر حذف شما، طبق همان نظامی که ساخته اید باید به اوامر او تمکین دهید همچنان که در مجلس ششم دادید.
اکنون آنانی که براین باورند راهی را که درگذشته پیموده اند ناصواب بوده است و از آن گریز دارند، نمی توانند در چنین نظامی عمل کنند و باید از آن خارج شوند. همان گذشتهی ناصواب را با شهامت و شجاعت به نقد بکشند تا مردم به آنها باور بیاورند و وثوق داشته باشند که مسبب وضع نابسامان امروز، چیزی جز استبداد نیست. زیرا این نظام به گفتهی مصطفی درایتی، بنا بر آنچه خود ساخته اید نظامی است که به جای مردم تصمیم میگیرد. اگر در گفتارتان صداقت دارید، به ترتیبی که با تمام وجود خود شاهد هستید و آن را لمس می کنید، باید بدانید که درون این نظام محلی حتی برای شعار مردم سالاری دادن وجود ندارد چه رسد به عمل به آن.
"حکومت اسلامی" ای که مردم را از تشکیل قریب الوقوعش می ترسانید، سالها است که به دست توانای خودتان بر پا کرده اید. آیا کودتای خرداد ۶۰ بر ضد استبداد ولایت فقیه و برای مردمسالاری بود که شما آتش بیار آن شدید؟ آن همه خونها که به ناحق ریخته شدند، آن همه زندانها و شکنجه ها و بگیر و ببندها و اعدامهای دسته جمعی، همه و همه برای برقراری حکومتی مردمسالار بود که اکنون مردم را از تشکیل "حکومت اسلامی" می ترسانید؟ نه، "حکومت اسلامی" از فردای خرداد ۶۰ برقرار است. آن چه شما را از ورود به مجلس محروم کرده امری عادی و جزئی و تقاصی بیش نیست که پس می دهید، آن چه مهم است این است که از بعد از خرداد ۶۰ مردم از آزادی محروم شدند، از انقلابشان جدا شدند، از زنده بودنشان بیزار و درمانده شدند، به اعتمادشان خیانت شد، نسل ها فنا شدند و...
خواهران و برادران عزیز اصلاح طلب، قبل از اینکه نظامی را که ساخته اید شمارا بکلی ترد کند و همانند گنجی ها نفله شوید، به بهار آزادی انقلاب بازگردید. حرکت لازم برای مردم سالاری، پیوند و پیوستگی با مردم است. به سخن همکار خود مصطفی درایتی در سایت آفتاب باور بیاورید که "اگر به فرض، مردم در جایی به خطا بروند، یقینا خطای آنان کمتر از خطای عده معدودی خواهد بود که میخواهند به جای مردم تصمیمگیری کنند". باور بیاورید زیرا این سخن نه تنها بازگو کنندهی حق مردم است، بلکه حیات بشر صحت آن را به اثبات رسانده است. حاکمیت مردم امری ذهنی نیست تا بتوان آن را با شعار و در هر محیطی به عمل درآورد. حاکمیت مردم در جامعهی امتیازها و انحصارها و ناامنی ها نه قابل طرح است و نه قابل اعمال کردن. اعمال حق حاکمیت مردم محتاج جامعه ای قانون مدار است، محتاج جامعه ای در امنیت است، محتاج جامعه ای عادل است، محتاج آزادی است که این نظام باهمهی اینها غریبه می باشد.
فضای بسته و محدود و مسموم نظام به مثابه زندان پرخطری است که در آن قصهی آزادی خوانده شود. گویا در ذهن خود این نظام را به اندازهی دنیائی چنان بزرگ کرده اید که خروج از آن را به نظرتان غیرممکن گردانده باشد. به تعبیر قرآنی این نظام تارعنکبوتی بیش نیست که خود را بدان گرفتار کرده اید. اکنون که شورای نگهبان این فرصت طلائی را در اختیارتان قرارداده است و شما را علیرغم آن همه خدماتی که برای تشکیل این نظام ارائه داده اید، صالح برای خدمت به ولایت مطلقه تشخیص نمی دهد، از آن استفاده کنید و به سوی جامعه بازگردید. تا بتوانید فرصتی فراهم کنید و دین خود را به مردم ستمدیدهی کشورمان ادا کنید و برای برقراری حق حاکمیتشان، در خدمتشان قرار گیرید. بیرون رفتن از این نظام، بیرون رفتن از نظریه ای شکست خورده است و نه تنها کاری ساده و شدنی است، بلکه کاری عاقلانه و ضروری می باشد. خارج شدن از نظام، خروج از ذهنیات و باطل و وارد شدن به حق، یعنی به مردم و کشور است. زیرا نظام هم از مردم بیگانه است و هم از کشور.
مردم برای رهائی از نظام طاغوت، به همکاری شما نیاز دارند. غل و زنجیر را از گردن و دست و پا پاره کنید و آزاد به آغوش مردم بازگردید تا دین خود را در خدمتگزاری به آنها ادا نمائید.
Mizan.۵۷@gmail.com
|