پایان دولت اصلاحات
سرآغاز سیاست پست خمینی ایستی در جمهوری اسلامی ایران


جلال رستمی


• اگر در خمینی ایسم چاشنی بیشتر شعارها ی مذهبی را مضمون سیاسی تشکیل می داد در پست خمینی ایسم چاشنی بیشتر شعارهای سیاسی را، مضمون مذهبی تشکیل می دهد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۰ دی ۱٣٨۴ -  ٣۱ دسامبر ۲۰۰۵


توضيح کوتاه
بکارگيری واژه خمينی ايسم ناظر برهمگی طرفداران خمينی است که خود را درگذشته با اصطلاح "پيروان خط امام" تعريف می کردند. آنها که امروز خود را" اصلاح طلب" معرفی می کنند اگرچه سال هاست دربرخی ازحوزه های نظری وسياسی از خمينی فاصله گرفته اند،اما هنوزهم خود را ازطرفداران وادامه دهندگان راه او می دانند .
پست خمينی ايسم درمجموع اما ناظربرگرايش های مختلف سياسی درجمهوری اسلامی است که برای پيش بُرد اهداف سياسی  وبرای ايجاد پوشش دفاعی خشن بدورخود، چه درحوزه سياست داخلی وچه درعرصه ی سياست خارجی بعلت نداشتن ايده وبرنامه ی مدرن درعرصه ی سياسی - اجتماعی درجهت همسازی با شرايط امروزجهان وفشاری که همه جانبه از اين طريق برآنها وارد می شود، ناگزيربه بازگشت به دهه ی اول حکومت جمهوری اسلامی هستند. بهمين سبب تلاش می کنند حرکات سياسی خودرابرايده ها وشعارهای سياسی واجتماعی اين دهه (سرکوبگرانه در داخل وبحران آفرين درخارج) که توسط خمينی رهبری می شد، استوارسازند.
 
از نظر کلی گرايش سياسی پست خمينی ايستی درشرايط فعلی برآمد واکنش به سياست اصلاح طلبی طی هشت ساله ی اخيردرجمهوری اسلامي، ادامه ی سياست سرکوب و اعمال فشارداخلی و تجهيزقوابرای دخالت بيشتردرمنطقه وپيش بردن سياست هسته ای است. به همين خاطربيشتراعضای کابينه ی احمدی نژاد را نظاميان ومقامات امنيتی تشکيل می دهند.
 
 
پيش زمينه های برآمد پست خمينی ايسم
درشرايطی که برخی ازمقلدان وپيروان اصلی "خط امام" پس از مرگ خمينی آرام آرام ازمستضعف پناهی دست شستند و خود بخشاً به هيئت تکنوکرات های طبقه ی متوسط درآمدند، عطش جامعه ايران بخصوص نسل جوان برای آزادی ودموکراسی وعدالت اجتماعی به اوج خود رسيده بود.
جامعه ی جوان ايران برای برطرف کردن اين عطش، بدنبال زمان وفرصت مناسبی بود، تا نيازخود رابرای دموکراسی عريان ساخته وبرای تحقق آن تلاش کند.
خط امامی های ديروز وتکنوکراتهای امروز که تعداد قابل توجهی از آنها کم کم خود به کسوت اصلاح طلبان در آمده بودند وبخشاً نيزبنا بردرک خود به ايدئولوگ هايی تبديل شده بودند که برای حفظ وبقای جمهوری اسلامي، تئوری های اصلاح طلبانه صادرمی کردند، بنا برشناخت وارزيابی ازاوضاع بحرانی وانفجاری جامعه - که دراواخر دهه ی دوم حاکميت جمهوری اسلامی به اوج خود رسيده بود-  به فکر اصلاحات سياسی درجمهوری اسلامی افتادند.
در حقيقت می توان گفت اصلاح طلبی درجمهوری اسلامی حاصل نياز جامعه ی جوان ايران برای تحولات اساسی درزمينه ی سياسی -اجتماعی از يک طرف وازطرف ديگرتغيراتی بود که درنحوه ی نگرش سياسی - اجتماعی بخشی از نيروهای بدنه ی حاکميت جمهوری اسلامی بوجود آمده بود. اين نيروی سياسی - طرفداران خط امام ودانش جويان وابسته به آن - اگرچه ازابتدای انقلاب تا مقطع مرگ خمينی ازمجريان وپيش برندگان اصلی سياست های رهبرجمهوری اسلامی به شمارمی آمدند، اما با تحولات نظري- سياسی نسبی که دراثرجمع آوری تجربه و مطالعه درآنها بوجود آمده بود، با ديدن شرايط روبه اضمحلال جمهوری اسلامي، برای اينکه بتوانند درراستای مطالبات مردم، برای حفظ حکومت جمهوری اسلامی چاره انديشی کنند، با قراردادن  شعار دفاع از آزادي، دموکراسی  وجامعه ی مدنی ، که اصول پايه ای درخواست های مردم را تشکيل می داد - درراس برنامه ی خود - توانستند رهبری اين مطالبات را بدست گيرند.
طرح شعاردموکراسي، قدری ليبرايزه کردن اسلام، محدود نمودن قدرت رهبری وشورای نگهبان وهمچنين باز انديشی در سياست خارجی که لازمه اش کاهش دادن سياست های خصومت آميزبا آمريکا بود، خطوط  برجسته ی برنامه ايی رهبری اين طيف رانشان می داد. مجموعه ی برآيند پيشبرد سياسی اين برنامه درابتدا، که باحمايت توده ايی همراه بود وتحولات جانبی ناشی ازآن درعرصه ی سياسي- اجتماعی که باافشای قتل های زنجيره ای همراه شد، باعث گرديد که درساختاريک پارچه ی ماشين سرکوب جمهوری اسلامی وقدرت سياسی حامی آن شکا ف های جدی ايجاد شود. حاصل اين شکاف برآمد دونيرو ی سياسی درعرصه ی اجتماعی ايران بود يکی با سمت سوی جمهوری خواهی وحقوق بشری که قصد فرارفتن ازجمهوری اسلامی رادارد و ديگر نيرويی کاملاً عقب مانده ی وارتجاعی با گرايشات پست خمينی ايستی که برای تبديل کردن جمهوری اسلامی به حکومت ولايت اسلامی تلاش می کند. اين نيروی اخيرکه کيان اسلام را درخطر می ديد معتقد بود اگروضع براساس سياست های اصلاح طلبان پيش رود نه نامی ازاسلام ونه نامی ازحکومت اسلامی باقی خواهد ماند. به همين خاطرنتيجه ی دوره هشت ساله ی رياست جمهوری خاتمی صرف چالش های فرسايشی بااين نيرو، ودرنتيجه عقب نشينی کامل اصلاح طلبان درعرصه های گوناگون با توجيه " اولويت منافع نظام" بود . سرانجام اين عقب نشينی اما، منجربه قدرت گيری نيروی سياسی با گرايشات پست خمينی ايستی درعرصه ی سياست کلان درجمهوری اسلامی شد، که کم کم با فتح مجلس وتمامی ارگان های قدرت، که با حمايت بيت رهبری وشورای نگبهان وديگر نهادهای رسمی وغيررسمی امنيتی - قضايی و نظامی صورت می گرفت، توانست با پيروزی درانتخابات رياست جمهوری تمامی قدرت را کاملاًبدست گيرد.
بدست گيری قدرت توسط اين نيرو نه نتيجه ی عدم شرکت " تحريميان" درانتخابات رياست جمهوري، آنطوری که بعضی از اصلاح طلبان و طرفداران آنها مطرح می کنند - که خود ساده کردن صورت مسئله است  - بلکه نتيجه ی درک متزلزل وتوهم آميزاصلاح طلبان ازرابطه ی حکومت دينی ودموکراسی و ساده نگاشتن نقش ارگان های تحت اختياررهبری جمهوری اسلامی ووارد شدن به بازی انتخاباتی بود که سرانجام آن بخصوص درمرحله ی دوم، به نفع جريان سياسی پست خمينی ايستی که احمدی نژاد آنرا نمايندگی می کرد، کاملاً مشخص وقابل ارزيابی بود.
 
زمينه ي برآمد احمدی نژاد بعنوان نماينده ی گرايش پست خمينی ايستي
درحقيقت برآمداحمدی نژاد حاصل تزلزل ،عقب نشينی ومماشات هشت ساله ی اصلاح طلبان با بيت رهبری وشورای نگبهان و ازدست دادن يک به يک سنگرها يی بود که با حمايت مردم فتح شده بودند. روی کارآمدن احمدی نژاد حاصل دست نکشيدن اصلاح طلبان ازترکيب دين وحکومت وتعويض مفهوم جامعه ی مدنی با جامعه ی نبی و پشت کردن به مطالبات مردم برای آزادي- دموکراسی وعدالت اجتماعی بود. درمجموع پديده ی احمدی نژادحاصل تلاش برای حفظ" منافع عاليه ی نظام" و "حاکميت جمهوری اسلامي" به هرقيمت است.
چيزی که اصلاح طلبان هيچگاه فکرش راهم نمی کردند اين بودکه نتيجه ی تلاش سياسی آنها برای اصلاحات دردرون جمهوری اسلامی منجربه روی کارآمدن نيرويی شود که با طرح شعارهای مستضعف پناهی ، بردن پول نفت برسرسفره ی مردم، مبارزه با استکباروغرب واسرائيل، که سال های اوايل انقلاب ازشعارهای اصلی خمينی وطرفداران اوبود - اين بار با مهمات مدرسه ی حقانی ورهنمودهای انديشه پردازان حجتيه - شخصی به قد وقواره ی احمدی نژاد را براريکه ی قدرت پرتاب کند. 
 
  غرب ستيزی از کانال اسرائيل ستيزی
همانطور که آمدانتخابات رياست جمهوری در دوراخير طليعه ی فراگرد يک گرايش سياسی درجهت پست خمينی ايسمی است که اين بار به جای اولويت شعارمبارزه با امپرياليسم آمريکا اولويت درجه ی اول خودرا به شعارمبارزه بااسرائيل قرارداده است . اين شعارکه خيلی زيرکانه برای نفوذ بيشترسياسی درمنطقه ی خاورميانه داده می شود هدف اش از يک طرف جلب حمايت ضمنی بعضی از حکومت های کشورهای عربی است، که تحت فشارشديد آمريکا برای پروژه ی دموکراسی سازی قراردارند واز طرف ديگرهدفش، بدست آوردن سمپاتی نيروها وگروه های کوچک وبزرگ ترويستی وغيرتروريستی اسلامی و حمايت افکارتوده ها ی قشری درکشورهای منطقه است.
 کشورها ی عربی که خود بخاطر روابط ومناسباتی که سران آنها با آمريکا دارند، علناً وبا سياست رسمی نمی توانند زيرپرچم شعار ضد آمريکايی جمع شوند. عملاً بهترمی توانند تحت لوای شعارهای ضد اسرائيلی که هم تفکراً وازنظراعتقادات دينی وهم از زوايه ی سياسی بخاطرمسئله ی  فلسطين با آن مشکلی ندارند، جمع گردند. بی جهت وبی مورد نيست که احمدی نژاد درست در نشست سران کشورهای مسلمان به موضع گيری شديد برعليه اسرائيل می پردازد.
مبارزه ومخالفت ازکانال اسرائيل با آمريکا وغرب که فشارهای زيادی را برعليه جمهوری اسلامی در رابطه با مسئله ی اتمی ايران وارد می آورند وحاضر نيستند که اجازه غنی سازی اورانيوم را به ايران بدهند، بهتر می تواند صورت گيرد تا رو دررويی مستقيم با آنها آنهم البته نه به تنهايی بلکه با حمايت تمامی گروه های تروريستی و غيرتروريستی اسلامی وهمچنين پشتيبانی بعضی ازحکومت های کشورهای مسلمان که اگرچه ممکن است حمايت های علنی آنها را دربر نداشته باشد ولی حمايت های ضمنی  آنهارا حتماً درکوتاه مدت ازاين سياست دربرخواهد داشت.
 
مضمون شعارهای پست خمينی ايستي
 اگردرخمينی ايسم چاشنی  بيشترشعارها ی مذهبی را مضمون سياسی تشکيل می داد درپست خمينی ايسم چاشنی بيشترشعارها ی سياسی را، مضمون مذهبی تشکيل می دهد. پست خمينی ايسم سعی براين دارد که شعارهای سياسی خود رامبتنی بربدوی ترين عقايد مذهبی قرارداده وآنهارابا استفاده از ابزارمدرن پيش ببرد وجامعه ی مدنی را درجهت هم خوان سازی با عقب مانده ترين وخرافی ترين برداشت ها ی خود ازمذهب، منطبق سازد. اگرشعارهای ضد امپرياليستی وآزاديخواهانه و مستضعف طلبانه ی خمينی دراوايل انقلاب به بسيج توده ای برعليه شاه منجرشد وحمايت تمامی گروه های سياسی مخالف شاه را تا مقطع سرنگونی او در برداشت، سياست پست خمينی ايستی بخاطرعدم اين پشتيبانی تلاش می کند که همچنان با رجعت  وتکيه بربقايای شعارهای خمينی و باطرح خرافات مذهبي، با اتکا به نيروی بسيج وپاسداروروحانيون طرف دار خود، عقب مانده ترين اقشار جامعه وعقب مانده ترين نيروهای اسلامی در منطقه را، حول شعارهای خود بسيج نمايد. خمينی ايسم برای پيشبرد مسائل سياسی - مذهبی خود به توجيه روشنفکرانه می پرداخت اما پست خمينی ايسم سعی بر اين دارد که با استفاده ازخرافات وتعلقات دينی ومذهبی توده ی مردم شعارهای سياسی خود را پيش ببرد.
 
تلاش برای بازتوليد برخی ازروابط دوران جنگ سرد
يکی ازگرايشات مشخص سياست پست خمينی ايستي، بازگشت به برخی از سياست های دوران جنگ سرداست که اوضاع بحرانی منطقه، بخصوص عراق دردامن زدن به آن نقش جدی دارد.
بهمين خاطرما ازبدو روی کارآمدن دولت احمدی نژاد شاهد گرايش وتلاش ديپلماتيک ازجانب دولت اوبرای رجعت وبازتوليد برخی ازروابط پيچيده ی دوران جنگ سرد، که در آن تضاد ورقابت بين اتحاد شوروی سابق و غرب بخصوص با آمريکا برجسته بود، می باشيم . اين گرايش وتلاش که ازکانال بستن قراردادهای خريد تسليحات نظامی وهمکاری هرچه بيشتردرمسئله ی هسته ايی با روسيه و اتخاذ سياست خشن دربرابرغرب وآمريکا پی گرفته می شود، با مداخله علنی وغيرعلنی دراوضاع عراق ولبنان وفلسطين وافغانستان که ازطريق حمايت گروهای ستيزه گروتروريست اسلامی در اين مناطق صورت می گيرد، ادامه می يابد.
 
اشاره ای به سياست روسيه درايران
اگرچه بافروريختن ديواربرلين وازهم پاشيدگی اتحاد شوروي، روسيه ديگرازاقتدارلازم برای ايفای نقش يک ابرقدرت برخودار نيست وخودبا مسائل ومشکلات  عديده ای مانند مسئله ی چچن، مشکل مالی وضعف اقتصادی ، پيچيدگی روابط با جمهوری های سابق (که اکنون آمريکا درآنها بيشترين نفوذ را دارد) نيزدست به گريبان است، اما با وجود  تمامی اين مسائل بنظرمی رسد که اين کشورهنوزدررويای ابرقدرت بودن گذشته ی خود بسرمی برد ودرست برهمين مبناست که می توان  خطوط اصلی سياست روسيه را با ايران بر پايه ی سه محور زيرارزيابی کرد :
- محورتاريخی - سياسی : روسيه در طول تاريخ خود بخصوص از جنگ جهانی اول به اين طرف به ايران بعنوان سرزمين همسايه ای که جزء گستره ی قلمرو سياسی او می باشد نگاه کرده است.
- محور اقتصادی :  شوروی سابق وروسيه امروز نيز مانند کشورهای غربی درايران هميشه بدنبال منافع اقتصادی خود بوده اند. روسيه  بخصوص با برنامه های هسته ای گسترده ای که ايران در دستور کار خود قرار داده است بيش ازهرزمان ديگری در ايران منافع دارد .
- محور سياست دشمن دشمن من، دوست من است : سياستی بوده است که شوروی سابق وروسيه امروزاز بدوروی کار آمدن رژيم جمهوری اسلامی درقبال سياست های ضد آمريکايی جمهوری اسلامی داشته است وبنظر می رسد بی ميل نيست که در شرايط فعلی باروی کارآمدن احمدی نژاد زيرکانه مهمات بيشتری به توپخانه ی ضد امپريالستی احمدی نژاد برساند.
درمجموع با درنظرگرفتن اولويت محورهای بالا درروابط  ديپلماتيک، چه شوری سابق وچه روسيه فعلی با ايران ماهيچگاه وبه هيچ وجه شاهد وناظراعتراض اين کشور به نقض حقوق بشر، به تعدی به حقوق زنان ،کارگران، دانشجويان وجوانان ودگرانديشان درايران، بخصوص درزمان جمهوری اسلامی نبوده ايم. حال زمان فعلی جای خود، حتها دردوران شوروی سابق که  اين کشورخودرا مهد سوسياليسم و کعبه ی آمال کمونيست ها می دانست زمانی که تسمه از گرده ی کمونيست ها ونيروهای چپ ايران کشيده می شد ودسته دسته توسط جمهوری اسلامی اعدام می گرديدند ما هيچ گاه شاهد اعتراض رسمی وغيررسمی آنها به جمهوری اسلامی نبوديم واسف بارتراين بود، زمانی که توده ای ها نيز قلع وقم می شدند هيچ اقدام واعتراضی ازجانب اين حزب برادر بزرگترکه حزب توده تا مرحله ی خادمی آن پيش رفت، نيزديده نشد. بهمين خاطردرکنارنقد وانتقاد ازسياست های غرب وآمريکا در رابطه با ايران توسط بعضی از نيروهای چپ ونيروهای جمهوری خواه، لازم وضروری است که گوشه ی جايی هم به پی گيری و نقد سياست روسيه درايران داده شود. اين امربه نفع آينده دموکراسی درايران خواهد بود.
  
آيا اوضاع جاری درداخل ايران واوضاع جاری درجهان ودرمنطقه اجازه خواهد داد که پست خمينی ايسم بارديگر به قد وقواره خمينی درآيد؟
مسلماً اگر نيروهای آزاديخواه وعدالت طلب وجمهوريخواه که برای جدايی دين از حکومت وبرای دموکراسی ومبانی حقوق بشر مبارزه می کنند نتوانند اين قد وقواره رابا اتخاذ سياست های انديشمندانه به موزه ی تاريخ بسپارند. آنگاه شرايطی برای کشور ومردم ما پيش خواهد آمد که ابعاد ونتايج آن ازهم اکنون قابل پيش بينی نخواهد بود.