مبارزات زنان داخل ایران و نقش ما در خارج از کشور
منیره کاظمی
•
مشخصه اصلی و مهم شبکه همبستگی خواست های حداقلی مشترک انسانهای تشکیل دهنده آن است. افراد مرتبط شده در یک شبکه هویت فردی، استقلال فکری و یا سیاسی خود را حفظ خواهند کرد. به معنی دیگر شبکه سازمان و یا حزب نیست، شبکه اتحاد و یا ائتلاف نیروهای ایدئولوژیک و سیاسی هم نیست. شبکه بر مبنای همبستگی با مبارزات زنان داخل ایران شکل می گیرد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲٨ اسفند ۱٣٨۶ -
۱٨ مارس ۲۰۰٨
در حال حاضر جنبش زنان ایران ایام خطیری را تجربه میکند. با اینکه هر روز از حمایت بینالمللی بیشتری برخوردار میگردد، اما در داخل متحمل سرکوب شدیدتری میشود. از یکسو توجه افکار عمومی غیر ایرانی را به خود جلب مینماید و از سوی دیگر به علت محروم بودن از هر گونه تجمع، داشتن تریبون و فعالیتهای عمومی و از همه مهمتر بی تفاوتی، ناامیدی، خفقان و وحشت حاکم بر فضای داخل نمیتواند آنطور که باید و لازم است صدای حق طلبانه اش را در جامعه انعکاس دهد.
سوالی که این روزها میتواند اذهان خیلی از فعالین خارج از کشور را به خود مشغول سازد این است که، چگونه میتوان موثرتر از قبل فعالین داخل کشور را حمایت کرد، تا آنها اولاً کمتر متحمل فشار و سرکوب گردند و دوماً نهالی که با زحمات فراوان رشد و نمو پیدا کرده از ناملایمات و شرارتها در امان مانده و به رشد خود ادامه دهد و بارور شود؟
شاید بهتر باشد برای پاسخ دادن به این سوال، نخست نگاهی به تاریخ اخیر سرزمینمان بیاندازیم:
آیت الله خمینی در سخنانی که در ١٦ اسفند ٥٧ در مدرسه رفاه ابراز داشت ضمن انتقاد از دولت مهدی بازرگان، میگوید: در وزارتخانه اسلامی نباید معصیت بشود. در وزارتخانه های اسلامی نباید زنهای لخت بیایند. زنها بروند اما باحجاب باشند. مانعی ندارد بروند کار کنند لیکن با حجاب شرعی باشند.[١]
این سخنان زنان زیادی را به خیابانها کشاند و اولین مقاومت در مقابل حکومت نوپای اسلامی را سازمان داد که باعث شد خمینی حرف خود را پس بگیرد. اما دریغ که این نوع دید و تلقی از زن، و پوشش اش در میان زنان سیاسی لائیک نه تنها حساسیت لازم را برنیانگیخت، بلکه تعدادی از آنان اجباری شدن حجاب را مساله ای فرعی قلمداد کردند. برای نمونه هما ناطق در سخنرانی خود یعنی بعد از اظهارات خمینی و تظاهرات زنان در اسفند ٥٧ میگوید:
« رفتند گزارش دادند که ما لخت به وزارتخانه ها رفته ایم. من از شما می پرسم در این زمستان سرد چطور یک زن لخت می تواند به وزارتخانه ها برود؟ عنوان کردن مساله زن در این برهه از مبارزه یک مساله انحرافی است. ما نباید در این شرایط مساله ای به نام مساله زن داشته باشیم. یک بار چیزی در مورد حجاب گفتند و بعد هم پس گرفتند بنابراین برای این مساله نباید درگیری ایجاد کنیم باید با مجاهدین همراه باشیم حتی اگر روسری به سر کنیم بشرط آنکه ما بدانیم به نام ما توطئه نمی شود و نظام شاهنشاهی برگردانده نمی شود.» [٢]
در یادبودی که به همت مهناز متین برای مسعوده آزاد تهیه شده آمده: در جریان مبارزات انتخاباتی برای گزینش اولین رئیسِ جمهوری اسلامی ایران، اتحاد ملی زنان طی اطلاعیهای که در نشریه برابری نیز به چاپ رسید، از کاندیداتوری آیت الله طالقانی پشتیبانی کرد. این کاندیداتوری که بیشتر جنبه ی سمبلیک داشت تا واقعی، از سوی سازمان مجاهدین پیشنهاد شده بود. مسعوده آزاد از هیئت موسس اتحاد ملی زنان، حیرتزده به این انتخاب اعتراض می کند و مینویسد:
« نظر من این بود که یک سازمان زنان نمیبایستی یک آیت الله را - حالا هرچقدر هم مبارز و مترقی باشد - به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری انتخاب کند. گفته های آیت الله طالقانی بعد از فتوای خمینی در رابطه با حجاب و تظاهرات زنان [٣]، فرقی با گفته های دیگر روحانیون نداشت... به نظر من آیت الله یعنی انسانی با ایدئولوژی مشخص، آن هم اسلام. آیا ما طرفدار قوانین اسلام، آن هم در مورد زنان بودیم؟... مگر ما طرفدار جدائی دین از دولت نبودیم؟ چطور شد که به یکباره همه ی این اصول را زیر پا گذاشته با مجاهدین همصدا شدیم؟ »[٤]
شهین نوائی در" نقدی بر گزارشی از فعالیت سه ساله اتحاد ملی زنان" میآورد « وقتی مسعوده مطرح کرد که طالقانی دو زن دارد و چرا باید یک سازمان زنان از یک مرد دو زنه حمایت کند، برای اولین بار چنین مسئلهای به ذهن من آمد. این درس مهمی بود. این حساسیت را من نداشتم... در برخی از ما که فعالیتمان در اتحاد تعیین کننده بود، این حساسیتها کم بود».[٥]
با توجه و تعمق به یادآوریهایی مانند مثالهای آورده شده در بالا از تاریخ سی ساله اخیر ایران، نکات لازم و ملزومی در امر مطالبات یک جنبش اجتماعی ( در اینجا جنبش زنان ایران) مشاهده میشوند:
١- نهادینه شدن آگاهانه مطالبات و خواسته های ( اینکه چه نمیخواهیم، چه میخواهیم و چگونه میخواهیم ) افراد تشکیل دهنده یک گروه اجتماعی و به بحث و گفتگو گزاردن (شفاف سازی) آنان در سطح جامعه،
٢- داشتن حساسیت لازم در راستای اهداف و خواسته ها از سوی عناصر گروه،
٣- همبستگی در امر رسیدن به مطالبات در بین افراد و نیروهای آن جنبش.
* * * * * * *
از اولین روزهای چیره گی حکومت اسلامی بر قدرت تا همین لحظه، زنان و دختران ایرانی بر سر حق پوشش در فضاهای عمومی مانند مدرسه، دانشگاه و اداره، کوچه و بازار و همچنین بر سر داشتن حضور فعال درهمه سطوح اجتماع نگاه دار سنگر مبارزه با اسلامیستها و واپسگراها بوده و همچنان میباشند.
موازی با این مبارزات بر سر حقوق فردی، زنان کثیری را هم در راهروهای دادگستری در رسیدن به خواسته های حقوقی خود سرگردان می یابیم. هر کدام از آنها سعی دارد با تدابیر و ترفندهای شخصی و در صورت داشتن امکانات، توان مالی و یا روابط خصوصی قوانین ضد زن را دور بزند.
البته پس از به قدرت رسیدن اسلامیستها در ایران بودند زنان مذهبی همسو با ایدئولوژی حاکم که تعدادی از آنها حتی در ارتباط آشنایی و خانوادگی با دولتمردان قرار داشتند، ولی تفسیرهای زن ستیزانه بنیادگران اسلامی را نمی پذیرفتند اما با دفاع خود از مواضع جنگ با شیطانهای بزرگ و کوچک خمینی و مرزبندیهای پررنگ خود با زنان لائیک کمتر به دفاع علنی و صریح از مواضع خود پرداختند.
ولی در سالهای بعد از جنگ و مرگ خمینی و با بالا گرفتن اختلافات درون رژیم، فعالیت این زنان رفته رفته شکل جدیدی به خود گرفت و به شکلهای مختلف نظرات خود را بیان کرده و بر سر اینکه میتوان تفسیرهای دیگری هم از اسلام داشت و بر این تعبیر که زن ستیزی قوانین جمهوری اسلامی نه از اسلام بلکه از تفسیر خاصی از آن مربوط میباشد، پای میفشردند. این زنان "فمینیسمتهای اسلامی" نام گرفتند اگر چه خیلی از آنها خود این اصطلاح را نپذیرفتند.
بعد از سرکوب سالهای اول پس از انقلاب، و بعد از شروع جنگ و ادامه سرکوب شدید نیروهای مخالف، شاهد دوران برپایی محفلهای زنانه و گروههای مطالعاتی و غیرو ... هستیم و در ادامه این نوع از فعالیتها در سالهای پس از جنگ ایران و عراق ایام فعالیت در NGO های مختلف زنان، محیط زیست و حمایت از حقوق کودکان آغاز میشود. اما فعالیتهای این دوران (چه درمحفلها و گروهها و چه در NGO ها ) محدود و تاحدی بسته بودند.
به تدریج و با شکست "اصلاح طلبان" داخل رژیم اعتقاد مشترک به این که نمی توان مطالبات زنان برای آزادی و برابری را با هیچ توجیه و تفسیر از جمله رعایت هویت های قومی، مذهبی و ملی محدود کرد، تقویت یافت و به موازات آن زنان لائیک و زنان موسوم به "فمینیستهای اسلامی" با داشتن همکاریهای مقطعی در گذشته به توافقاتی ضمنی رسیدند که بر سر چگونگی پرداختن به امور شخصی، حقوقی و یا به قولی زمینی ناگزیر نیستند بر سر مذهب و امور آسمانی به جدل بپردازند، چرا که به مانند همان جدل همیشه گی وجود اثبات خدا هیچکدام به نتیجه مطلوب نرسیده و مسائل زمینی بر روی دستشان خواهند ماند.
البته در این میان تجربه به بن بست رسیدن "فمینیسم اسلامی" ،" حقوق بشر اسلامی" و همچنین پی بردن به اینکه همیاری اشخاص مذهبی ( مذاهب گوناگون) و غیر مذهبی در دفاع از ارزشهای زمینی حقوق بشر، آزادی و برابر حقوقی، راه رسیدن به بهروزی فرد و جامعه را هموار خواهد ساخت، نقش مهمی را در همکاری گروههای مختلف و چندگونه زنان ایفا نمود .
رفته رفته نشست های زنان اقشار مختلف از گردهمایی های خانگی به برگزاری مراسم های روز زن و سپس ایجاد اکسیونها و کمپین هایی متفاوت و با خواست های مشخص انجامید. این اشکال مبارزات علنی زنان بود که علیرغم سلطه گفتمان بنیادگرایی مذهبی در اجتماع، مفاهیم و اصطلاحاتی مانند کودک آزاری، خشونت خانگی، تبعیض جنسیتی، مردسالاری، حقوق بشر، حقوق زنان، فمینیسم، زن ستیزی، پدرسالاری، برابری حقوقی و غیرو را متداول کرده و میروند که گفتمان و نگرشهای غالب را کمرنگ و بی رنگ سازند [٦].
نقش زنان (و مردان) فمینیست در خارج از کشور
هایده مغیثی میگوید: " .. ونیز بتدریج (هر چند هنوز به دشواری) میآموزیم که فرضیه ها، تئوریها و تحلیل های سیاسی و اجتماعی تنها از طریق گفتگو، مبادله افکار و شنیدن نظرات مخالف است که شفافیت یافته و میتوانند راهنمای پراتیک سیاسی شوند. فعالیتهای آگاهی دهندهء افشاگرانه و تئوریک فمینیست های خارج از کشور خدمت زیادی به گسترش ایده های فمینیستی و افزایش آگاهی زنان ( و مردان) در داخل و خارج از کشور کرد. اما این جنبش زنان داخل ایران بود که اولویت ها و پالایش نظرات بر زمینه واقعیات سیاسی ملموس و در به اصطلاح جا انداختن خواسته های برحق زنان در جامعه تأثیر عمده را داشت. آنچه مسلم است مجموع این فعالیتها " مسئله زن" را در قلب مسائل سیاسی ایران نشاند و در دستور کار جمهوری اسلامی و تمام گروهها و تمام گرایش های سیاسی قرار داد." [٧ ]
سالیان سال بود که ما اکثر ایرانیان مقیم خارج از کشور به سرکوب، شکنجه و اعدام مخالفین و دگراندیشان در ایران اعتراض داشتیم و از خود می پرسیدیم که چرا افکار عمومی غرب به این جنایات توجه لازم را معطوف نمی دارد.
با گفتن اینکه آنها (غربیان) تنها به منافع اقتصادی خود میاندیشند، سر را در لاک خود فرو میکردیم و مراسم یادبود به زبان فارسی برپا میداشتیم و خود را با غم خود تنها می دیدیم (البته در اینجا و آنجا کارهایی صورت گرفته است اما نه در سطحی وسیع). آیا در نزد ما منافع دولتها و صاحبان قدرت با افکار عمومی مخدوش نشده بود؟ ما در افشاگری جنایات رژیم و در مقابل همکاری دول غربی با رژیم ولایت فقیه، خود را شاخ و مات می دیدیم و تنها نقش نظاره گر غمگینی را ایفا میکردیم. غافل از آنکه ما در کشورهایی که "دموکراسی موجود" بر آن حاکم است به سر می بریم و از امکانات بیشتر و وسیعتری نسبت به فعالین داخل ایران برخور بوده هستیم. می بایست که میتوانستیم حداقل در افکار عمومی جوامع میزبان دست به افشاگری زده و از طریق آنان و سازمانها بین المللی، دولتمردان ( و یا دولتزنان) را مجبور میساختیم که درمقابل نقض حقوق بشردر ایران ساکت نبوده و تا حد امکان رژیم ایران را در مورد نقض حقوق بشر تحت فشار قرار دهند. برای نمونه در حال حاضر موثرترین پرونده برای ایزوله و محکوم کردن جمهوری اسلامی نه پرونده دستیابی رژیم به بمب اتمی که رسیدگی و اعتراض بین المللی در مورد نقض حقوق بشر (زنان، اقلیتهای قومی، مذهبی و ....) میباشد. چرا که رژیم با پررنگ جلوه دادن غنی سازی اورانیوم به مانور موفقی برای سرپوش گذاشتن بر سرکوب جنبشهای داخل ایران دست یافته است.
ما حتی میتوانیم با لابی گری در سازمانهای بین المللی به اهداف خود (هر چند میلیمتری ) نزدیک شویم. برخلاف نظر عمومی ما ایرانیان، لابی گری همیشه بار منفی مناقشات با بالایی ها را ندارد و میتوان برای اهداف انسان دوستانه و یا مثلاً حفظ محیط زیست، دست به فعالیتهای لابی گری زد. با طرح چند مورد منظورم را روشن میکنم:
١- مربوط به مسائل ایران
- موفقیت، تلاش و لابی گری فعالان زن مقیم برلین [٨ ] در توجه دادن افکارعمومی و نظر سیاسمتداران محلی برلین و حتی وزیر امور خارجه وقت آلمان[٩ ] به سرنوشت ٨٣ زن زندانی که بعد از کشتار تابستان ١٣٦٧ که در زندانهای انفرادی به سر میبردند.
- نقش لابی گری فعالین مقیم آلمان و به خصوص برلین در نجات و آزادی فرج سرکوهی
- نتیجه فعالیتها و تلاش ایرانیان بود که در جریان و بعد از اعلام حکم دادگاه میکونوس برخلاف دیگر قاتلان دولتی فرستاده شده از تهران، کاظم دارابی مجبور شد ١٥ سال در آلمان در حبس به سر برده و سریع با یک غربی گروگان گرفته شده در ایران و یا منطقه مبادله نشود.
- تاثیر فعالیتهای زنان ایرانی تبعیدی و مهاجر در میان فمینیست ها و اذهان عمومی کشورهای میزبان در خنثی کردن تبلیغات رژیم ولایت فقیه مبنی بر یک شکل و یک گانه بودن زن ایرانی و اینکه زنان با انتخاب و اختیار خود حجاب را برگزیده اند و آماده اند که به نام مذهب از حقوق انسانی و شهروندی خود صرف نظر کنند و همچنین مبارزه با به فراموشی سپردن تاریخ دیگری از زن ایرانی به غیر از آنی که از سوی جمهوری اسلامی شناخته میشود.
٢- در سطح بین المللی
- موفقیت همکاری زنان مهاجر شمال آفریقا با فمینیست های غربی در بیدار کرد وجدان جهانی در مبارزه با مثله جنسی کردن (ختنه) دختران و ایجاد کمپینهای علیه اعمال این نوع از خشونت بر زنان منطقه.
- با اینکه سازمان ملل تشکیلاتی است که از دولتها تشکیل شده که در اصل ترکیبی مردانه و ماهیتی مردسالارانه دارد ولی ما شاهد آن هستیم که در پی لابی گری و تلاش زنان فعال، و همچنین سازمانهای غیر دولتی ملی و بین المللی در طی چند دهه اخیر تعییرات مهمی در کارکردهای آن در حوزه زنان صورت گرفته است.
همبستگی
در دورانی که سرکوب مداوم جنبشهای اجتماعی در داخل ایران و به خصوص جنبش زنان به دست حکومت اسلامی، امواج یاس و ناامیدی در سطح جامعه را گسترش میدهد و هر روز بیش از پیش دلهره را بر دل و نبض افکار فعالین چیره میسازد، شاهد رشد انگیزه هایی در دلهای گروهی از فعالین خارج از کشور میباشیم. اینکه نباید خاموش ماند و نظاره گر بود. انگیزه آنکه تنها در حرکت و همبستگی است که میتوان ناممکن ها را ممکن ساخت. اینکه با قدمهایی هر چند کوچک میتوان بذر امید را در دلهای مضطرب کاشت و با گرمای همبستگی به مبارزه با یاس و در نهایت سرکوب رفت.
برای پایه ریزی همبستگی به پایه های مشترک حداقلی نیاز است. از این منظر همبستگی نه به معنای یکی شدن، بلکه داشتن مبانی مشترک در رسیدن به خواسته های حداقلی و با وجود تفاوت بر سرخواسته های حداکثری است.
از آنجائیکه اکثر فعالین ایرانی خارج از کشور تجارب دیگری (سنتی) از فعالیتهای اجتماعی دارند و میل و سرسختی عجیبی در میان آنان موجود میباشد که افراد به زیر یک تعریف جمع شده و یک نوع سازماندهی شوند، و از آنجائیکه ما شاهد مقاومتی در میان تعدادی از فعالین خارج از کشور در برداشتن قدمهای مشترک بر سر خواستهای حداقلی میباشیم، پرداختن و توجه به همکاری و همیاری "شبکه ای" شاید بتواند از یک سو به شکافتن راههایی در سدهای ناامیدی، عدم اعتماد بیانجامد و از سوی دیگر به قول هایده مغیثی به گفتگو، مبادله افکار و شنیدن نظرات مخالف در امر شفاف سازی فرضیه ها، نظریه ها و تحلیل های سیاسی یاری رساند.
به دنبال سرکوب مستمر زنان ایرانی در سالهای گذشته و به خصوص پس از دستگیری وسیع در ٢٢ خرداد ٨٥ در میدان هفت تیر تهران و متعاقب آن در اسفند ٨٥ درمقابل ساختمان دادگاه انقلاب، در میان تنی چند از فعالین زن خارج از کشور پیشنهاد ایجاد یک شبکه همبستگی در دفاع از مبارزات زنان ایران بر سر خواسته های حداقلی مطرح شد که نتیجه آن در مرور کردن مطالب وب سایت "شبکه بین المللی همبستگی با مبارزات زنان ایران"
iran-women-solidarity.net
قابل مشاهده میباشد.
مشخصه اصلی و مهم شبکه همبستگی خواست های حداقلی مشترک انسانهای تشکیل دهنده آن است. افراد مرتبط شده در یک شبکه هویت فردی، استقلال فکری و یا سیاسی خود را حفظ خواهند کرد. به معنی دیگر شبکه سازمان و یا حزب نیست، شبکه اتحاد و یا ائتلاف نیروهای ایدئولوژیک و سیاسی هم نیست. شبکه بر مبنای همبستگی با مبارزات زنان داخل ایران، دینامیسم ارتباط مابین افراد تشکیل دهنده (فمینیستهای خارج از کشور) و فعالیت بیرونی خود را بر سر توافقاتی مشخص و از قبل تعیین شده (خواست های حداقلی مان [١٠]) تعریف کرده و شکل میدهد.
موفقیت و یا شکست این طرح بستگی به این دارد که تا چه حد ما به درک درست و سازنده ای از همکاری بر سر خواسته های حداقلی و در نتیجه همیاری شبکه ای رسیده باشیم.
نمیتوان انتظار داشت که ایرانیان پراکنده دراقصی نقاط جهان که با توجه به شرایط حساس کنونی در رابطه با سرکوب فعالین داخل، معتقد به انجام فعالیتهایی در خارج از کشور میباشند، در همه موارد و از جمله مطالبات اکثریتی به مانند هم و یکسان بیاندیشند و در همه موارد هم نظر بوده وهمه جا هم یک حرف را بزنند تا بتوانند قادر به اقدامات عملی و اکسیونهایی علیه سرکوب داخل باشند.
از دست زدن به تجارب جدید نهراسیم و فراموش نکنیم که شیشه عمر جمهوری اسلامی در ایران و کلاً اسلامیسم (اسلام سیاسی) در جهان در دست زنان ایرانی است. به یاری آنان بشتابیم.
منیره کاظمی
توضیحات
[١] - کیهان ١٦اسفند ٥٧ شماره ١٠٦٥٥ صفحه ١
[٢ ] - کیهان ٢١ اسفند ٥٧ شماره ١٠٦٥٩ صفحه ٤
[٣]- هو و جنجال راه نیاندازند و همانطور که بارها گفتیم همه حقوق حقه زنان در اسلام و در محیط جمهوری اسلامی محفوظ خواهد ماند. و از آنها خواهش می کنیم که با لباس ساده با وقار، روسری هم روی سرشان بیاندازد به جائی بر نمی خورد. اگر آنهائی هم که میخواهند مویشان خراب نشود اگر روی مویشان روسری بیاندازند بهتر است و بیشتر محفوظ می ماند ... چه جنگها چه قتلها چه فجایع که تا یک سال قبل دائما هر روز یک قسمت از اخبار روزنامه ها همین فجایع بود. منشا اینها کی بود؟ منشا اینها از کجا بود؟ غیر از همین تحریکات بیجا بود؟ واقعا یک عده زنها این جوانها را اذیت میکردند. آنها یک عده ای شکایت داشتند جوانها ما را اذیت میکنند. یک جوانی که وسیله زن گرفتن ندارد وسیله کار ندارد زندگی سرو سامان ندارد وقتی این زن را با این صورت می بیند که گاهی یک پیرزن پنجاه شصت ساله خودش را مثل یک دختر ١٤ ساله نمایش می دهد توی خیابان یا سر کوچه این بیچاره اذیتش میکند. ناراحتش میکند و این یک جور آزار جوانها است و امیدواریم که بعد از این جوانهای ما هم سر و سامان پیدا کنند... اجباری حتی برای زنهای مسلمان هم نیست. چه اجباری؟ حضرت آیت الله خمینی نصیحتی کردند مانند پدری که به فرزندش نصیحت میکند راهنمائیش می کند که شما اینجور باشید به این سبک باشید. (کیهان ٢٠ اسفند ٥٧ شماره ١٠٦٥٨ صفحه ٣)
پس از گذشت بیست و نه سال در مقایسه با سخنان کنونی روحیانیان درون قدرت در میابیم که نگاه آیت الله طالقانی همان گفتمان حاکم بر صاحبان قدرت میباشد برای نمونه سید احمد علمالهد امام جمعه مشهد و عضو مجلس خبرگان رهبری در مراسم نماز جمعه میگوید: «برخی اوقات از مردم جامعه تعجب میکنم. چرا که این فساد موجود در جامعه همچون آتشی است که بخشی از یک خانه را میسوزاند اما افراد آن خانه در صدد خاموش کردن آن برنمیآیند»، ادامه داد: این زنان و دختران بدحجاب که در محل و کوچه شما هستند، مانند آتشی میباشند که جوان شما را میسوزاند و خاکستر میکنند. (٢٢ دی ٨٦ norooznews.ir
[٤]- www.iran-women-solidarity.net
[٥]- بازبینی تجربه اتحاد ملی زنان، گردآورده و ویراستار مهناز متین – نشرنقطه ١٩٩٩
[٦] - تاکنون کمپینها و یا اکسیونهای مختلفی از سوی فعالین زن در ایران متولد شده اند که مهمترین آنها به قرار زیر میباشد:
- کمپین " مادر من ، وطن من"
- منشوری از آن خود
- دفاع از حق ورود زنان به ورزشگاهها
- کمپین قانون بی سنگسار
- نه! به لایحه حمایت از مردان در خانواده
- تحصیل سهم من نیست، حق من است!
- نه به طرح امنیت اجتماعی
- کمپینهای زنان کرد، آذری و بلوچ که مسئله زنان را اضافه بر ایرانی بودن از دید قومی هم مورد توجه قرار میدهند
- کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیضآمیز
[٧] - نگاهی به تحولات فکری و سیاسی فمینیسم ایرانی / هایده مغیثی
www.iran-women-solidarity.net
[٨]- کمیته موقت زنان علیه اعدام در ایران در برلین
[٩]- ابرهاد دیبگن شهردار برلین و هانس دیتریش گنشر وزیر امور خارجه
[١٠]- www.iran-women-solidarity.net
|