زنان و مردان زمینی - هنگامه مظلومی

نظرات دیگران
  
    از : علیرضا بلاغی

عنوان : با نظرات شما در خیلی از موارد موافق نیستم ... چون :
شما میگوئید:
" زنان با مردان بسیار متفاوند " و این از جمله احکامی است که بارها به عنوان نقطه ی توجیه پذیریِ نابرابری و به رسمیت نشناختن شآن انسانی برابر زنان با مردان ، ظاهر شده است.
من میگویم :
این طور نیست ... انسان هستیم ، بشر هستیم ... حق و حقوق و مسئولیت برابر داریم ولی متفاوت هستیم ... پذیرش تفاوت اما به معنی توجیه کردن نابرابری نیست ! پذیرش تفاوت شآن انسانی را زیر علامت سئوال می برد ! بلکه تجاوز گران و سوء استفاد کنندگان هستند که هر نقطه و دلیلی و بهانه ای را پیدا میکنند تا به حق و حقوق انسانها تجاوز کنند ...


شما میگوئید:
تاکید بر تفاوتهای فیزیکی- بیولوژیکیِ مابین زن و مرد (در بسیاری موارد از سوی علوم پزشکی و روانشناسی) دیری است که محمل پذیرش بسیاری نارواییها و نابرابریهاست، که بارزترین و تجربه پذیرترینشان در کتب روانشناسی پرتیراژ انباشته اند و نمونه ی آشنای آن، کتاب " زنان ونوسی، مردان مریخی" است.

من میگویم :
این تفاوت ها در هرمون ها نهفته است ... نه احتیاج به دانش و نه تفحص و تحقیق دارد ... من مردم و تو زن ... این چه برتری به من یا تو میدهد ؟
اگر زن بودن تو و مرد بودن من را بهانه ای کرده اند برای مورد تجاوز قرار دادن حق و حقوق مان ... با آن باید در بیفتیم ... و اتفاقا با تشریک مساعی ما دو نفر انسان مختلف و متفاوت و حتی در گاهی موارد متضاد و متناقض و متکامل هم هم هستیم و رفتار میکنیم و ... میتوانیم بهتر با این سوء استفاده های تاریخی متحد شویم ... و حرمت انسانی مان را با کشف خصلت کرداری و رفتاری و ... بهتر و کاملتر رشد و پرورش دهیم ...
این اختلاف هست ...چه بخواهی و چه نخواهی ! و این اختلاف (چه بخواهی و نخواهی ) بد و خوبی ندارد ، برتری و پستی نمیدهد .. ، حرمت و بی حرمتی نمی آورد ... و اشاره و تاکید بر آن این اختلافات هیچ محملی نیز نه برای توجیه و نه پذیرش کلی ناروائی ها و نابرابری ها و یا در نظر گرفتن شان انسانی نمی باشد و نه میتواند بشود ...

بلکه این که آن نتیجه گیری های منتج از آن تفاوت است که ممکن است اینجا و آنجا ... در این فرهنگ و آن سنت ... غلط ، درست ، به ضرر ما و یا به نفع ما باشد ...


شما میگوئید :
اینگونه متون همراه با مستنداتی از نتایج تحقیقات پزشکی ، تصویری از زن و مرد و خصوصیات رفتاری آنان به دست می دهد که گویی از ازل خطی سترگ به واسطه ی تفاوتهای آشکار و لایتغیر ، میان این دو جنس کشیده شده . به گونه ای که لاجرم یکی از این دو جنس از ذیل تعریف انسان ( همراه با حقوق انسانی اش) خارج می گردد!

من میگویم :
وقتی در باره ی تفاوت های آشکار و مستند و لایتغیر زن و مرد میزنیم چرا - باز هم تائید میکنم که این جمله را هم نتوانستم بفهمم - لاجرم یکی از این دو جنس ( و مقصود شما احتمالا زنها هستند !) باید از تعریف انسانی خارج شود ؟ و یا حقوق انسانیش زیر علامت سئوال برود ؟
به چه دلیلی ! چرا ؟ چون سیستم ما سنتی و غلط بر خورد میکنند ! چون تعاریف این خرافه های مذهبی و قوانین اجتماعی این کشور و آن قبیله و امراض روحی و روانی این شخص حکمیت میکند ! بنظر من این تعابیر غلط و این افکار غلط باید تصحیح شوند و نه کشافان و محقینی که بعد از میلیونها سال ، تازه سی سال هم هنوز نیست که شروع کرده اند به تحقیقات ریشه ای شناخت اولیه ی تفاوت ها ی بین زن و مرد و شناخت تاثیر و تاثر آن بین روابط انسانی ...


شما میگوئید:
و متاسفانه اینها تعاریف عمومیت یافته از ویژگی های زنانه مردانه هستند که وجوه اختلاف  میان آنان را (که اغلب به صورت سمج وار رنگ ذاتی بودن نیز بر آن می زنند) چنان موکد بیان می کنند که گهگاه جایی برای لحاظ زمینه های اجتماعی، سیاسی و تاریخی این تفاوتها و همچنین وجوه اشتراک میان این دو جنس از  انسان باقی نمی گذارند و این شاید یکی دیگر از وجه های تمایلات پوزیتیویستی در جهت تقسیم بندی قاطع سوژه ی انسانی است.

من میگویم :
چه دیگران ذاتی بدانند و یا ندانند ... واقعیت این است که هم ذات و هم محیط پرورش و رشد و نمو و امکانات در تکامل شخص و شخصیت افراد تاثیر و تاثر می گذارد ... ولی این چه ربطی به شان انسانی و حق و حقوق و مسئولیت انسانی و بشری آنها دارد و میتواند داشته باشد ...

شاید مقصود این است که زیر پا گذاشتگان و لگد مال کنندگان حق و حقوق بشر ها و سیستم های ضد انسانی میخواهند از تفاوت های زن و مرد بهانه و گزکی برای توجیه اعمالشان بخواهند سوء استفاده کنند !
چه تاکید بر تفاوت ها کمک میکند که اتفاقا به شناخت از هم و در نتیجه تفاهم برسیم و حتی در بکار بری خودمان و بر آوردن نیاز ها و توقع های همدیگر از هم در جهت درست و بهتری بیندازد ...


شما میگوئید:
تکراری است اما جای تاکید دارد که در تقابل با این دست تقسیم بندیها بگوییم که زن و مرد را در دو نقطه ی متمایز و شاید متقابل  نباید تصور نمود و بلکه باید طیفی از خصوصیات رفتاری  را لحاظ کنیم که در آن کم نیستند زنانی که به سر مردانه ی طیف نزدیک هستند و مردانی که به سر زنانه ی آن و حتی افرادی که به عنوان مثال نقض تمایز مطلق خصوصیات ، در وسط این طیف قرار می گیرند بطوریکه با وجود داشتن آلت مخصوص به یک جنس، آلت جنس دیگر را نیز در بدن نهفته دارند.

من میگویم :
با این موافقم ... متمایز و مختلف بودن در زن و مرد بودن وزنانه و مردانه دیدن باید تعریف و باز تعریف شود تا از بار های غلط تاریخی رهائی یابد ...


شما میگوئید :
اما اصل بحث در جای دیگری است؛  به موازات این روند تاریخی جداسازی قاطع خصوصیات زنانه و مردانه ، در دوره ی پساصنعتی خصوصیاتی به عنوان خصوصیات انسان کامل در بستر سرمایه داری برجسته شدند که از قضا اکثریت قاطع آنان برای مردان تعریف گشت و اگر تاملی در کتب روانشناسی مذکور شود ، آشکار است که یکی از محوری ترین خصوصیات  متمایز کننده ی دو جنس ، کنترل پذیری (روحی) و کنترل ناپذیری  آنان است.


من میگویم:
جدا سازی قاطع بین خصوصیات زنانه و مردانه و مختص کردن آن به زن و مرد کاملا غلط و غیر علمی است ... حتی اگر در سنت و یا محیطی ظاهرا اعمال شوند ... در عمل نشدنی است ...



شما میگوئید :
به عبارتی دیگر ، دائما یاد می شود که زنان موجوداتی دارای نقص رفتار پیش بینی ناپذیر، نا آرام و متلاطم روحی هستند در صورتی که مردان انسانهایی خودکنترل کننده، ثابت و پیش بینی پذیر هستند و البته اولی نشانه ی ضعف محسوب میشود و دومی نشانه ی قوّت  و جالب است که با ذمّ تغییرات نابهنگام خلقی ، خصوصیان بیولوژیک زنان نیز از جمله پدیده ی قاعدگی که همگی زایایی وی را می سازند مخلّ رفتار معقول و ثابت محسوب گشته و نا مطلوب جلوه می کنند؛ برخلاف دوره ی پیشا صنعتی که به دلیل عدم وجود تکنولوژی و دستگاههای پیشرفته ی صنعتی با وابستگی اقتصاد به نیروی انسانی، ( اما باز به صورت ابزارانگارانه) ویژگی های مبتنی بر زایایی زنان از مطلوبیت بیشتری برخوردار بود، اکنون که مسئله ی کیفیت نیروی انسانی و نیروی مصرف کننده به اقتضای اقتصاد سرمایه داری بیشتر از کمیت آن مورد توجه است ، رفتار منطقی (مبتنی بر منطق صوری) و پیش بینی پذیر ستودنی گشته است.

من میگویم :
آنچه کار را خراب میکند ... قیمت و ارزش گذاری به خصلت ها است ... کنار آمدن با خصوصیات به معنی بد ویا خوب بودن نیست ... حتی نشانه ای برای ضعف و قدرت نمیتواند باشد .. بلکه کار برد آنها در جای خود است ... مثالی بزنم از پیچ و مهره ... هر دو ضروری هستند و بدون هم ناقص ...هر کدام کار برد خودش را دارد ... هر دو اما میتوانند مکمل هم بوده و در تکمیل هم هستند که میتوانند در سایر متناسب و کاربرد بهتری داشته باشند !...


شما میگوئید :
در اینجا اگر بنا به سنت مارکسیستی اقتصاد را زیربنا و فرهنگ را روبنا پنداریم و یا حتی نه، وجود رابطه ی متقابل فرهنگ و شیوه ی تولید اقتصادی را بپذیریم ، رابطه ی این دست کتابهای نوظهور و پاپیولار روانشناسی همراه با قوام فرهنگ سرمایه سالاری در جهت ترویج و تحسین رفتار های پیش بینی پذیر و لایتغیر و در نهایت کنترل پذیر، کمی روشن می شود و در نهایت این فرهنگ در پیوندش با مردسالاری پوشش سرمایه سالارانه ی خود را کامل می کند  و در آخر اگر کمی پیشتر رویم، باید بگوییم که این منطق تسلط جویانه( مبتنی بر طبقه بندیهای پوزیتیویستی) در عرصه ی این کتابها در همین حد و حدود باقی نمی ماند و نوع دیگری از کتابها را پیش روی ما می گذارد که روانشناسی را به کنترل رفتار مردان از سوی زنان و زنان از سوی مردان تقلیل می دهد: "چگونه مرد خود را بشناسیم" ، " چگونه با همسر خود رفتار کنیم" و ...و عجیب نیست که زنان در جایگاه فروتر اجتماعی خود در برابر مردان در مبارزه ای سترون و اخته وار بیشتر به اینگونه کتب روی می آورند. 


من میگویم :
دخترم بنظر من این بحث کاملا غلط است ... استدلالات مارکسیستی مال ۱۵۰ سال پیش بود و الان خیلی پیشتر رفته ایم ...
و استدلالات دیگری جایگزین آن شده است ... مهمترین آن تئوری ( به غلط در ایرانی ترجمه و متداول شده ی ) آشوب است ... بنظر من درست ترین آن تئوری در هم برهمی و یا بی نظمی یا شلوغ و پلوغی ... است ( کائوس ) ...
ولی میدانم در زمانی که من چپی ( چپول ، یا بقول این آقا چپ اندر قیچی ) بودم ... فکر ما این بود که تاکید بر زنیت و مردیت ، را فکری بورژوازی و .... و حتی ضد انقلابی !!! و کار دشمنان انقلاب میدانستیم ... که قصدشان رخنه و ایجاد انشعاب در جبهه ی انقلاب پرولتاریا بود !!!
نه عزیزم ... بکش بیرون خودت را .. ببین و بمن بگو آیا فرق واقعی تو با همکلاسی دختر و پسر خودت نمیگذاری ! حتی در یک بحث دقیقه ای ساده ! آیا فرقی بین برخوردت با دوست پسرو دوست دخترت نمیگذاری ! ... بین برادرت وخواهرت همینطور! ... با پدر و مادرت چی ؟ با پسرت یا دخترت چی ! بقیه پیش کش !!!!
۵٣۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ فروردين ۱٣٨۷       

    از : ایرج رشتی

عنوان : "زیر بنا , روی بنا"
خانم مظلومی شما در نوشته تان از زیر بنا(اقتصاد) و رو بنا(فرهنگ)نوشتید."در اینجا اگر بنا به سنت مارکسیستی اقتصاد را زیربنا و فرهنگ را روبنا پنداریم... "
این واژه ها را هر گز کارل مارکس در نوشته هاش ذکر نکرده و در واقعه ربطی به خود مارکس ندارد. فقط یک بار انگلس در پاورقی این را نوشت و استالینیست ها هم این را پیراهن عثمان کردند تا روابط "حسنه" شان را با دیکتاتورها و مرتجعین جوامعه ای که رشد اقتصادی ضعیفی داشتند, توجیه کنند. استفاده از این متافر ها(Metapher)
سعی دارد , پدیده های انتزائی را با مثال های قابل لمس روشن کند. هژمونی ایدلوژی اسلام در ایران(یافرهنگ اسلامی) از شیوه های مختلف اقتصادی عبور کرد.
متاسفانه بسادگی نمیشود از "زیر بنا و روی بنا" صحبت کرد و هژمونی اسلام در انقلاب و در واقع افکار نابرابری را در ذهن ایرانیان توضیح داد.
شاد باشید
۵۱۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ فروردين ۱٣٨۷