ترقی خواهان هوادار اوباما


تام هایدن، بیل فلچر، باربارا ارنریش، دنی گلور - مترجم: هاتف رحمانی


• جنبش اوباما خواهد بود که پایان دادن به جنگ عراق را ضروری و امکان پذیر خواهد ساخت، اقتصاد مارا با سمت گیری مردمی بازسازی خواهد نمود و با چالش گرم شدن جهان مواجه خواهد شد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٣ فروردين ۱٣٨۷ -  ۱ آوريل ۲۰۰٨


ترقی خواهان امریکا باید در حمایت از باراک اوباما متحد شوند. ما میراث دار سنت پرافتخار جنبش های اجتماعی مستقلی هستیم که امریکا را کشور بسیارعادلانه و دموکراتیکی ساخته اند. ما اعتقاد داریم جنبشی که امروز از اوباما حمایت می کند به این سنت کبیرکه منشا مشارکت و جلب میلیون ها نفر بی تفاوت به شرکت در اتخاذ تصمیم هایی است که بر زندگی همه ما تاثیرمی گذارد، ادامه می دهد. ما معتقدیم که بیوگرافی باراک اوباما پتانسیل مثبت روند جهانی سازی را بازتاب می دهد. در عین حال وقتی (جهانی سازی) بر اساس منافع تنگ نظرانه شرکت های خصوصی در بازار آشفته جهانی عملی می گردد، چنین تهدید های مرگ باری را هم برای دموکراسی ما در بر دارد. ما درعوض می توانیم ارزش های برابری، دستمزدهای بسنده امرار معاش و حفاظت از محیط زیست را در نظم جدید جهانی، جهانی کنیم، وامیدی نداشته باشیم که نگرانی های عمیق ما از سوی اقتصادهای قطره چکانی یا سخاوت میلیاردرها برطرف خواهد شد. کارزار انتخاباتی اوباما با موجودیت واقعی خود منظری از جهانی سازی از پایین را بر خواهد انگیخت.
ما بعنوان ترقی خواهان، اعتقاد داریم این جنبش ناگهانی وغیرمترقبه، دقیقا همان چیزی است که امریکا نیاز دارد. آینده فرا رسیده است. بدیل (این جنبش) می تواند به معنای بازگشت به اوضاع ملال انگیز سیاست های حزبی فعلی باشد که تاکنون در تامین صلح، بهداشت عمومی، ایجاد اشتغال کامل، و دادن پاسخ های اثر بخش به بحران هایی نظیر گرم شدن جهان شکست خورده است.
در دوران اوج ترقی خواهی گذشته در تاریخ سیاسی ما، – اواخر دهه سی، اوایل دهه شصت – جنبش های اجتماعی فشار طاقت فرسایی فراهم آوردند و مبتکر ایده هایی بودند که پذیرش راه حل های غیرقابل تصور از سوی رهبران میانه رو رامقدور ساخت. ما امروزخود را درست در چنین موقعیتی می بینیم.
ما قصد داریم با پیوستن به این جنبش، همراه با برادران و خواهران خود در این رنگین کمان گسترده جنبش اجتماعی برای یکی شدن در حمایت از کارزار انتخاباتی بی سابقه ی اوباما و نامزدی او تلاش کنیم. اگرچه او کاندیدای مرکز محور است، اما شکی نیست که کارزار یک جنبش اجتماعی است، جنبشی بزرگتر از آن که خود نامزد هرگز تصورش را می کرد.
ترقی خواهان می توانند در مبارزات مقدماتی پیش رو، همچون پنسیلوانیا، کارولینای شمالی، اورگون و پورتوریکو و در انتخابات عمومی نوامبر تفاوت ایجاد کنند. ما می توانیم با دلارهای خود کمک کنیم. ما استعداد انلاین خود را برای دست رسی به میلیون ها رای دهنده سر گردان در مرحله مقدماتی و انتخابات عمومی ثابت کرده ایم. ما می توانیم و از اوباما در برابر حملات منفی از هر گوشه ای دفاع خواهیم کرد. ما در برابر کسانی که ادعا می کنند بین اوباما ومک کین فرق واقعی وجود ندارد، حمایت تازه ای را پیگیری خواهیم کرد. ما هر تلاش نمایندگان ممتاز دموکرات را برای سرکوب برنده آرا توده ای و نمایندگان، یا بهانه قرار دادن نقایص انتخابات میشیگان و فلوریدا مورد انتقاد قرار خواهیم داد. ما دستور کار خود را در کنوانسیون ملی دموکراتیک معرفی خواهیم کرد و با کار پایه ای تاکید کننده بر اولویت های مترقی بعنوان مسیر تا پیروزی، می جنگیم.
سخنرانی ۱٨ مارس اوباما در باره نژاد پرستی، سخنرانی بزرگی بود که تاکنون از سوی یک نامزد ریاست جمهوری ایراد شده است، که نشان دهنده ژرفای فلسفی، اعتبار شخصی، وتیزهوشی سیاسی او بود که می تواند هر کسی به جز ایدئولوگ های متحجری، که از پتانسیل بی همتای رهبری تاکتیک های "تفرقه انداز وحکومت کن" برای پیروزی برخوردارند را متقاعد کند، که این (تاکتیک ها) از زمان رسیدن اولین بردگان در زنجیر به اینجا، امریکایی هارا دچار تفرقه کرده است.   
آیا سخنرانی اوباما تنها الفاظ بود؟ آنها چه الفاظی بودند.
به هر حال، حقیقت آن است که باراک اوباما، اشکارا خود را بعنوان سنتریستی (مرکز محور) معرفی می کند که شکل گیری این نیروی مترقی را در داخل ائتلاف خود می طلبد. هر چیزی کمتر از این می تواند با فرا رسیدن انتخابات عمومی، به انحراف احتمالی او به سمت راست منجر شود. در دهه ۱۹٣۰ این اعتصابات صنعتی و سازمان های رادیکال بودند که روزولت را به حمایت از "نیو دیل" وادار ساختند. جنبش حقوق مدنی و دانشجویان بود که تصویب حق رای را در حکومت لیندن جانسون تحقق بخشید و کارزار "ضد جنگ" دوران اوژن مک کارتی و بابی کندی را پیش راند. آن جنبش اصلی "روز زمین" بود که ریچارد نیکسون را به امضای قوانین محیط زیست وادار کرد. و جنبش اوباما خواهد بود که پایان دادن به جنگ عراق را ضروری و امکان پذیر خواهد ساخت، اقتصاد مارا با سمت گیری مردمی بازسازی خواهد نمود و با چالش گرم شدن جهان مواجه خواهد شد.
ما نه تنها باید ادامه فشار را حفظ کنیم بلکه باید موضوعاتی را که اوباما موضوع مرکزی کارزار انتخاباتی خود قرار داده است به افق دیدگاهی مترقی وصل کنیم.

•- جنگ عراق نه در عرض ۵ سال بلکه باید تا حد ممکن به سرعت خاتمه یابد
تمام سربازان ما باید از عراق خارج شوند. دیپلماسی و تجارت باید جایگزین اشغال نظامی بیشتر یا افزایش ارتش در داخل عراق و افغانستان گردد.ما نباید مانع اصرار باراک اوباما برای خودداری از باقی گذاشتن مشاوران امریکایی در پشت سر در عراق ودر یک باتلاق شورش علیه اشغال نظیر افغانستان امروز یا امریکای مرکزی در دهه های ۱۹۷۰ و۱۹٨۰ باشیم. او به سادگی نمی تواند نیروهای رزمنده امریکا را از مرداب عراق به باتلاق افغانستان انتقال دهد.

• - عراق نمی تواند از بحران اقتصادی ما تفکیک شود.
عراق در حال مصرف میلیاردها دلاری است که می توانست در ایجاد اشتغال، تامین بهداشت عمومی ، آموزش وپرورش ،تامین مسکن وخدمات عمومی در کشور هزینه شود.خلیج ساحلی خود ما نیازمند توجه وسرمایه ای است که در حال حاضر در خلیج نفت خرج می شود.

•- عراق نمی تواند از بحران انرژی ما تفکیک گردد.
ما مبلغ بی سایقه ۱۰۰دلار برای هر بشکه نفت را می پردازیم.ما رسما در جنگ هایی بر سر ذخایر نفت بیشتر در آینده در گیرهستیم .ما در عوض این جنگ به جنگی علیه گرم شدن زمین وبرای استقلال انرژی ازکشورهای پلیسی خاورمیانه وشرکت های چند ملیتی نیاز داریم .
ترقی خواهان باید ازطرح ۶۰ماهه بازگرداندن سربازان اوباما در مقایسه با طرح بی انتهای کلینتون حمایت کنند ودر خواست کنند که هر دو کاندیدا از لغزیدن به داخل چهار سال دیگراز شورش ضد اشغال ِ کمتر قابل رویت اجتناب نمایند.
نامزدهای دموکرات باید به جای صحبت های محجوب مشاوران امنیت ملی خود ،بیشتر به نظرات صریح رای دهندگان گوش کنند.دو سوم رای دهندگان امریکا ودر صد بسیاربالایی ازدموکرات ها مخالف این جنگ هستند واز خروج سربازان در کمتر از دوسال، وتقریبا نیمی از آن ها در کمتر از یک سال حمایت می کنند.همان درصد اعتقاد دارد که جنگ تاثیرات منفی در زندگی در امریکا، داشته است ، در حالی که تنها ۱۵درصد اعتقاد دارند جنگ مثبت بوده است . امروزبدون این احساسات صریح ،نه اوباما ونه کلینتون نمی توانستند جایگاهی را که بر اساس آن عمل می کنند کسب کنند.
بعلاوه ، نزدیک به ۷۰ درصد ازمردم خردشده ومورد تجاوز قرار گرفته عراق خواهان خروج نیروهای امریکایی هستند.
به گستاخی دولت امریکا در مخالفت با این اکثریت قدرتمند مردمی در امریکا و در عراق باید همین نوامبربا درخواست قدرتمند صلح پایان داده شود.
گذارعمیق از سیاست های گذشته آسان نخواهد بود، اماخوشبختانه کارزار انتخاباتی اوباما با بادهای جدید تغییرارتقا یافته است . در هر حال ،ما نه تنها برای تغییر سیمای مقامات بالا ، بلکه برای نجات کشور خود از مرگ تدریجی در اثر سیاست های حریصانه وضع موجود وفقدان افق تلاش می کنیم. وضع موجود نمی تواند خیلی دوام داشته باشد، هم به خاطرسیاست های جاری وهم به خاطر امنیت ، انرژی وسیاست های اقتصادی.ما از آینده نسل بعدی سرقت می کنیم وبا زمان قرضی زندگی می کنیم.   
دولت بوش " جنگ علیه تروریسم را " به رهبری همان مجتمع نظامی – صنعتی، که رئیس جمهور ایزنهاورعلیه آن هشدار داد، جایگزین جنگ سرد کرده است. امروزواقعیت وترس عمومی از تروریسم کمتر ازواقعیت ترس از کمونیسم ونابودی هسته ای دریک نسل پیش نیست . ولی ما در بسیاری از کشورهای مسلمان، بدون افزودن بر تعداد جهاد گران تندرو علیه خود ، بدون به خون اغشتن ارتش واقتصاد خود ،بدون وابستگی هر چه بیشتر به نفت خاورمیانه ،بدون ایجاد اتحاد نا خوشایند با دولت های پلیسی،بدون آلودن چهره آزادی های مدنی خود وبدون قرار دادن خود در معرض خطر حمله یازده سپتامبری دیگر به راحتی قادر به ادامه تجاوزچند جانبه نظامی نیستیم.
ما به بازگشت شجاعانه به سوی صلح و حل تعارض در خاورمیانه وجهان اسلام نیاز مندیم.خروج از عراق،پذیرش راه حل دو دولت بین اسرائیل وفلسطین، پایان دادن به اتحاد با دولت های پلیسی در جهان عرب ، آغاز کردن یک جانبه استقلال واقعی انرژی وراندن جهان به دوری از بحران گرمایش کره زمین قدم هایی هستند که باید بر داشته شوند.
ما دیگر نمی توانیم پیمان های بازرگانی به شیوه نفتا را بر بسیاری از ملت ها که تنها کنترل بر منابع ملی و سرنوشت اقتصادی خود را دنبال می کنند تحمیل کنیم . ما نمی توانیم شرکت وقدرت مالی را در میان ارزش ها ونهاد های دموکراتیک، جهانی کنیم.از زمانی که دولت کلینتون به خاطر نفتا در برابر اکثریت دموکرات کنگره پافشاری کرد،ملت های امریکای لاتین یکی پس از دیگری دولت های مترقی را بر گزیده اند که قراردادهای تجاری با امریکا وسر کردگی آن را رد می کنند. ما در امریکای لاتین به خاطر جنگ سرد خود وحمایت از سرکردگان جنگ مواد مخدر، با اختصاص ۵۰۰میلیون دلاربرای سرکوب شورش علیه اشغال در کلمبیا ، حمایت از تلاش کودتا ی ۲۰۰۲ در ونزوئلا ومحاصره بی فایده کوبا منزوی شده ایم .
ضروری است ما به سیاست های "همسایه خوب" فرانکلین .دی روزولت باز گردیم ، سیاست هایی که تجاوز ارتش های بیگانه را رد کردوحق مکزیکو را برای ملی کردن نفت خود در مواجهه با مخالفان صنعتی به رسمیت شناخت . پیگیری سیاست بازرگانی به شیوه نفتا ، بحران مهاجرت ما را نیز با ریشه کن کردن بیشمارافراد حاشیه نشینی که برای نجات خود نا چاربه جستجوی کارهای ارزان قیمت در مرزشمالی هستند ، شعله ور می سازد.ما به پیمان های تجاری متوازن، وبه صورت دموکراتیک تایید شده ای نیازمندیم که بر نیازمندی های زحمتکشان، مصرف کنندگان ومحیط زیست متمرکز باشد ." جمهوری موز"(۱) یک خرده فروشی زنجیره ای است ونه مستعمره امریکا تحت محافظت دکترین مونرو.
ما خوشوقتیم که امسال هیلاری کلینتون در برابر جریان افکار رای دهندگان پاسخگو بوده است ،وامکان انتخاب نهایی یک رئیس جمهور زن امریکایی را تحسین می کنیم. اما ترقی خواهان باید از مواضع چندگانه اودر باره عراق ونفتا آزرده باشند.او هنوز انکار می کند که رای سال ۲۰۰۲ او در تصویب قانونی که لایحه جنگ سالاران خوانده می شد رای به جنگ سالاران بود.او اکنون قول می دهد که " به جنگ پایان دهد " اما نمی خواهد برای خروج سربازان جدول زمانی تعیین کند،و ده ها هزارنفراز سربازان ضد تروریسم ومربیان را در عراق در میان در گیری فرقه ای باقی نگه خواهد داشت .
در عین این که ضروری است اوباما موضع خودرادر برابر شورش ضد اشغال روشن نماید،اما لفاظی " پایان دادن به جنگ " کلینتون تعهد آشکار به حفظ سربازان امریکایی در عراق را تا زمانی که دشمنان بیمارگونه تعریف شده ما شکست بخورند پنهان می کند- مانند نقاله گردانی که تنها تخم ریزی بیشتر دشمنان را تضمین می کند. در مورد نفتا ، کلینتون ادعا می کند ، وقتی بانوی اول امریکا بود با معامله تجاری پشت درهای بسته مخالفت کرده است .اما بایگانی عمومی واسناد اخیرا اعلام شده در پاسخ به این ادعا، ثابت می کند که اوشیپورچی نفتا در برابر مخالفت شدید سلسله مراتب دموکرات ها بود. در حالی که میلیون ها امریکایی بدون محافظت های قانونی از آنها در برابر ضربات بازار بی پناه رها شده اند، کلینتون ها، دموکرات هایی که رفتار بی قاعده آنها به طور نا متعادلی گسترش یافته است، در وال استریت دربانی می کنند .
ادعای بسیار عجیب کلینتون آن است که اوباما فاقد صلاحیت لازم برای فرماندهی کل قوا است.خود کلینتون هرگز خدمت سربازی نرفته است، وهیچ تجربه ای در نیروهای مسلح به غیرازعضویت در کمیته نیروهای مسلح سنا ندارد.شوهر او هم قبل از ریاست جمهوری هیچ تجربه نظامی نداشت . در حقیقت ،اودر دوران جنگ ویتنام مخالف آن بود ، موضعی که مورد احترام ماست .او بانوی اول بود ، وشوهراو فرماندار یکی از کوچکترین ایالت های ما.آنها به کاخ سفید ،تجربه بیشتر وبصورت قابل بحث کمتری نسبت به آنچه اوباما می تواند در سال ۲۰۰۹ بیاورد نیاوردند.
ما این استدلال را که امریکایی ها می تواننداولین رئیس جمهور زن را انتخاب کنند خیلی جدی می گیریم ، واز لا پوشانی تبعیض جنسیتی در این دوران فرضا فرا فمینیستی متنفریم.اما هیچ یک از ما نمی تواند به کاندولیزا رایس بعنوان اولین زن رئیس جمهوریا اولین رئیس جمهور افریقایی – امریکایی رای دهد .
ما متاسفیم که بسیاری ازدوستان مترقی وهم پیمان را انتخاب چنین از هم جدا می کند،اما اعتقاد داریم که دوره ریاست جمهوری هیلاری کلینتون می تواند عینا تجدید دوران ریاست جمهوری کلینتون باشد ،( پیروزی او)نه یک پیروزی برای فمینیسم بلکه تجدید دوره ای است که وقتی ،در هر لحظه آن این همه ابتکارات تازه امکان پذیر است بازهای دموکرات از قدرت رانده شده وال استریت بدان نیاز دارند. پیروزی کلینتون تنها از طریق زنده کردن امید در میان میلیون ها افراد جوانی که به آینده بهتر مربوطند قابل دستیابی است .
روش حمله کلینتون علیه اوباما،که به موازات کاهش شانس برد او، احتمالا درحال گسترش است،از پیش اتلاف آرای بسیاری از دموکرات ها ومستقل هارا درانتخابات نوامبردر معرض مخاطره قرار می دهد.ما معتقدیم که هیلاری کلینتون سال ۱۹۶٨ می تواند یک اوبامای داوطلب امروز باشد،همانطور که او قبلا در برف های نیو همپشایر در حمایت از اوژن مک کارتی علیه تشکیلات دموکراتیک راه پیمایی کرد.
ما ادعا نمی کنیم که محرک جنبش اجتماعی کارزار اوباما است. بسیاری ازما از نامزدهای دیگری حمایت می کردیم ، یا به صورت مردد با گذشت هفته ها و ماه ها منتظر بودیم . اما نزدیکی مسابقه ضروری می سازد که همه کنارخط ایستاده ها ،همه مرددین ، همه دودل ها ،همه بیمناکان از خیانت ونابودی امید، همه اختلاف کنندگان برسر درستی مشی سیاسی ،الزاما برای تمام کردن به این پیکار بپیوندند.از زمان کارزار انتخابات رابرت کندی در سال ۱۹۶٨ تاکنون چنین اشتیاقی برای تصور دنیایی نوین همانند اشتیاق وتعداد بی سابقه ازمردم بسیج شده در این کارزار، وجود نداشته است .

برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به:
progressivesforobama.blogspot.com
۲۴مارس ۲۰۰٨
--------------------------------

۱- "جمهوری موز" زمانی به برخی ازکشورهای کم بنیه و تک محصولی امریکای لاتین تحت سلطه دولتی وابسته به امریکا اطلاق می شد .نویسندگان با ذکر این که جمهوری موز یک خرده فروشی زنجیره ای است در حقیقت به فروشگاه های زنجیره ای "جمهوری موز" عرضه کننده لباس که در امریکا بیش از ۶۰۰شعبه دارد اشاره می کنند ویاداور می شوند که دوران دکترین مونرو برای سلطه بر کشور ها سر آمده است .(برگرداننده)