پاره ای از حقیقت، حقیقت نیست!
نکاتی پیرامون پاسخ به نامه "جمعی از مادران و خانواده های جان باختگان فدائیان خلق"


فریدون احمدی


• آنچه که سوسیالیسم دموکراتیک نامیده می شود در بنیان های نظری خود با سوسیال دموکراسی مشترک بوده و در چارچوب همان نحله و شاخه، گیرم در منتها الیه سمت چپ آن قرار می گیرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۹ فروردين ۱٣٨۷ -  ۷ آوريل ۲۰۰٨


به دنبال دریافت نامه ای با امضای "جمعی از مادران و خانواده های جان باختگان فدائیان خلق" از سوی هیات سیاسی اجرایی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) پاسخی به آن داده شد که در برخی سایت های اینترنتی درج گردید. از آنجا که به نظر من این پاسخ از جنبه هایی دارای کاستی هایی جدی بوده و از دقت کافی برخوردار نیست، و نیز به این دلیل که در پاسخ به "جمعی از مادران و ..." و در فضایی عاطفی، شعاری وارد برخی مباحث نظری جاری در میان فعالین چپ شده است، لازم دیدم در ربط با آن، نکاتی را از نظرگاه خود طرح نمایم. اضافه کنم من نیز با وجود تلاشی که کردم نتوانستم به نام های معینی از امضاکنندگان نامه دسترسی یابم. منظور از این بیان در وجه نخست این نیست که شایسته نبود به آن نامه پاسخ داده می شد، بلکه تاکید بر این امر است که در جواب به برخی پرسشها که برزمینه وضعیت موجود، احتمالا با چشم داشت دریافت پاسخ هایی مطلوب و قابل انتظار و یا تغلیظ جنبه هایی از مواضع طرح شده اند، هشیاری بیشتری طلبیده می شود.

پدیده ها را با نام خود به نامیم
مضمون سوسیال دموکراتیک تحولات در سازمان

جانمایه پاسخ "هیات سیاسی..." به نامه "جمعی ازمادران..." این است که "سازمان ما در هیچ مقطعی از حیات خود از آرمان های سوسیالیستی و سوسیالیسم روی بر نتافته... ما نه با آرمان های سوسیالیستی، بلکه ("با سوسیالیسم واقعا موجود") با آن نظام توتالیتاریستی که زیر عنوان "سوسیالیسم" در دوره استالین مرتکب اقدامات جنایت آمیز علیه مردم شوروی و علیه اندیشه سازان و کنشگران فکر و عمل سوسیالیستی شد، قاصله گرفته ایم... مخالفت ما با مناسبات سرمایه داری و باور ما به مبارزه طبقاتی تغییری نکرده است. از نظر ما: " سرمایه‌داری‌ سرچشمه ستم‌ طبقاتی‌، بی‌عدالتی‌، بهره‌وری‌ غارتگرانه‌ از طبیعت‌، جنگ‌ و بیکاری‌ توده‌ای‌ و منشأ بسیاری‌ از نابسامانی‌ها و ناهنجاری‌های‌ اجتماعی‌ است‌... ما اکنون نه به دولت سالاری، بلکه به جامعه سالاری، نه به دولت ایدئولوژیک، بلکه به دولت دمکراتیک و سکولار اعتقاد داریم. به نظر ما باید حوزه جامعه و دولت از هم تفکیک شود و دولت و ایدئولوژی از هم جدا گردد، جامعه مدنی و جامعه سیاسی شکل گیرد و حوزه شخصی انسان ها توسط دولت ها به رسمیت شناخته شود."
واقعیت این است که تحولاتی که سازمان فدائیان خلق (اکثریت) در نگاهی کلی به مجموعه بخش متشکل و ثقل اصلی عمده فعالین آن، از متحول ترین ها تا پا برجاترین ها و تکان نخورده ترین ها از سر گذرانده است بسیار فراتر از آن است که در چارچوب بیان و توصیفات فوق به گونه ای که حق مطلب ادا شده باشد، بگنجد. بیان اینکه سازمان از سوسیالیسم و آرمان سوسیالیستی روی بر نتافته، بیان تمام حقیقت نیست و نیز دنیایی تفاوت است میان اعتقاد به سوسیالیسم به مثابه یک نظام (فرماسیون) اقتصادی- اجتماعی و سوسیالیسم به مثابه یک نظام ارزشی و به عنوان آرمان. به گونه ای به همان میزان تفاوت میان پلاتفرم کمونیستی و سوسیالیستی با پلاتفرم سوسیال دموکراتیک و البته منظور در عرصه بنیان های نظری و آماج ها است و نه در عرصه سیاست که موضوع دیگری است. این بحث از همان کنگره اول (۱٨ سال پیش) در سازمان بالا گرفت و در اسناد کنگره های آن نیز بازتاب یافت (۱).
واقعیت هایی که (علاوه بر آنچه که در "پاسخ..." آمده) باید مدنظر قرار داد و تحولاتی که در سازمان فدائیان (اکثریت) پیش رفته و شایسته است پوشیده نمانده و با صراحت مورد تاکید قرار گیرند به این قرار است:
- نفی دیکتاتوری طبقاتی و فاصله گیری از مفاهیمی چون دیکتاتوری پرولتاریا و رهبری طبقه کارگر و الگوهای دولتی و نیز سیاست های منتج از چنین مفاهیمی.
- نفی انقلاب اجتماعی و در مقابل آن پذیرش پی گیری تحولات تدریجی در نظام سرمایه داری از طرق دموکراتیک و متکی به اراده آزاد همگانی، پذیرش دموکراسی و روش های دموکراتیک به مثابه روش و پیش شرط و زمینه جاری شدن و پیشبرد و حل کشمکش ها و تفاوت ها و اختلافات سیاسی و طبقاتی و ...
- نفی حزب و دولت ایدئولژیک و عدم اتکا به "ایسم" ها (مارکسیسم، لنینیسم،...) و فاصله گیری از مجموعه آموزشهای به هم پیوسته ای که سوسیالیسم علمی نامیده می شد که البته الزاما به معنای عدم توجه به "آموزشهایی" از مارکس و مارکسیست ها نیست. (۲)
- پذیرش شکست الگوها و نظام های سوسیالیستی ارائه و پیاده شده تاکنونی مانند: شوروی و کوبا و آمریکای لاتین و در شرق اروپا و شرق آسیا. بالنتیجه این امر، به دلیل عدم تبیین سوسیالیسم مطلوب به مثابه یک نظام و سامانه تعریف شده اقتصادی اجتماعی، توسط چپ در سطح جهان، به عروج سوسیالیسم به حد آرمان و آمال و آماج دور منجر شده است. (٣)
- پذیرش دولت رفاه اجتماعی
- پذیرش حقوق و آزادی های فردی به مثابه بنیاد آزادی (۴)
- عدم ارائه آلترناتیو سوسیالیستی برای ایران، نفی آن و فاصله گیری از الگوهای رشد و اشکال مختلف "حاکمیت های خلقی" چون راه رشد غیر سرمایه داری، "جمهوری دموکراتیک خلق" و... . نظام پیشنهادی و هدف برنامه ای سازمان فدائیان (اکثریت) استقرار یک جمهوری پارلمانی دموکراتیک و سکولار در ایران و طبعا با تاکید بر ضرورت تامین عدالت اجتماعی است. این هدف آشکارا در چارچوب یک نظام سرمایه داری و مبتنی بر پذیرش و تضمین حق مالکیت خصوصی و پذیرش بازار به مثابه یکی از مهمترین مکانیزم های کنترلی تولید و توزیع، است.   
- ...
ملاحظه می کنید که اولا:
این تحولات که در اسناد سازمان فدائیان (اکثریت) نیز بازتاب یافته است، آنچنان ژرف و گسترده است، که نمی توان آنها را در ظرف های کوچک و نارسای احکامی چون ما همچنان به سوسیالیسم و آرمان های سوسیالیستی پایبند هستیم، "ما نه راه اول (راه فاصله گرفتگان از اندیشه سوسیالیستی) را برگزیدیم و نه راه دوم (جمود فکری) را" جا داد و یا موضوع را با چوب زدن به مرده در مرز کشیدن با "سوسیالیسم واقعا موجود" (سابقا موجود) و استالینیسم خلاصه کرد. بعنوان شاهد مدعا کافی است اهداف برنامه ای و سیاسی، نظرات، اسناد و ترمینولژی کنونی سازمان فدائیان (اکثریت) و از بعد از کنگره اول را با نظرات، اسناد، ترمینولژی و فرهنگ سازمان در دو دهه قبل از آن یعنی دهه های ۵۰ و ۶۰ مقایسه کنید تا عمق تغییرات و تحولات فکری محسوس شود.
ثانیا: سمت و سو و مضمون تحولات ذکر شده آشکارا در ادبیات سیاسی در سطح جهان نام شناخته شده و تعریف شده ای دارد. گذر از بنیانهای تفکر کمونیستی، و پذیرش مبانی فکری سوسیال دموکراتیک. اگر ملاحظات و مصلحت های سیاسی و نیز فضا و جو در سازمان، پوپولیسم ظاهرا عدالت جویانه در پهنه سیاسی ایران و همچنین برآمد جوانان چپ رادیکال در داخل کشور، بیان صریح آن را مانع شده است و شهامت ابراز را ستانده است، در واقعیت امر تغییری پدیدار نخواهد شد. امید که بازآفرینی و زنده کردن برخی و جنبه هایی از آن اندیشه ها و نگرشهای کهنه و بدفرجام ثمره و حاصل کار نباشد. سازمان فدائیان (اکثریت) اگر توانسته است خطر فروپاشی را به نوعی از سر بگذراند و مانند برخی احزاب دیگر فقط به تابلویی تبدیل نشود، اساسا به خاطر فاصله گیری از آن اندیشه ها و پذیرش بنیان های نگرش سوسیال دموکراتیک است.

سوسیال دموکراسی، سوسیالیسم دموکراتیک

آنچه که (عمدتا در کشورهای اروپایی) سوسیالیسم دموکراتیک نامیده می شود در بنیان های نظری خود با سوسیال دموکراسی مشترک بوده و در چارچوب همان نحله و شاخه، گیرم در منتها الیه سمت چپ آن قرار می گیرد. پذیرش دموکراسی و سازوکارهای آن، کنار گذاردن انقلاب اجتماعی و سوسیالیستی و پی گرفت رفرم ها و تحولات تدریجی دموکراتیک واجتماعی در نظام های سرمایه داری و گنجانده شدن سوسیالیسم به مثابه آرمان نهایی در برنامه حداقل بخش بزرگی ازسوسیال دموکراسی، آن دو یعنی سوسیال دموکراسی و سوسیالیسم دموکراتیک را در یک خانواده سیاسی- اجتماعی قرار می دهد. و در حقیقت در نگاهی تاریخی به موضوع جدال کمونیسم و سوسیال دموکراسی صرف نظر از مواضع نسبت به رویدادهای زمانه (همچون جنگ اول جهانی) معنای آن گسستن بخشی از چپ ها تحت عنوان سوسیالیسم دموکراتیک از پلاتفرم و اندیشه کمونیستی و پذیرش بنیانهای اندیشه سوسیال دموکراسی است.
بی تردید اشتراک در بنیانهای فکری به معنای پیشبرد سیاستهای یکسان نیست. تفاوت اولویت و جایگاه عدالت اجتماعی و دموکراسی در نظام ارزشی، سیرتکوینی هر جریان و بسیاری عوامل دیگر خود را از جمله در سیاست بازتاب می دهد. بدین سان بر اساس نوع نگاه و سیاست ها و پیشنهادها نسبت به شیوه سازمان یابی اجتماعی، سیاست های رفاهی و تامینی، زیست محیطی، مالی ومالیاتی، نقش دولت و بازارو نحوه ایجاد تعادل میان آنها، نوع سلوک با شرکت های فراملیتی و سرمایه بزرگ و نحوه نگرش به مشکلات، شکاف ها و تعارضات جهانی و بسیاری امور دیگر از این دسته، ما بطور مثال در میان چپ ها در اروپا با احزاب و سازمانیابی ها و گرایش های گوناگونی مواجهیم، اما وجود گوناگونی و یا کشمکش و یا حتا تقابل در این عرصه ها ربطی به تعریف یک هویت و یک جریان تاریخی دیگری چون سوسیالسم دموکراتیک ندارد. مگر آنکه مبانی هویتی و نظری دیگری تعریف شود. جدا از امر"ایرانی کردن و بومی کردن" این مفاهیم، و مبهم گویی و مبهم اندیشی رایج، من تصور می کنم این وضعیت بیشتر نشان از یک دوران گذار و ملزومات روانشناسانه و سیاسی آن دارد.
بر همین اساس من این سخن که: "نگاه ما به کمونیست ها نه همانند سوسیال دمکرات ها است و نه به سوسیال دمکرات ها همانند کمونیست ها. ما در عین حالی که از آن دو فاصله داریم و منتقد نگرش های هر دو جریان هستیم، ولی آن دو را جزو نیروهای چپ به حساب می آوریم." که در متن "پاسخ به مادران..." آمده است را فاقد پایه و اساس نظری و تئوریک قابل اتکا می دانم که بیشتر بازتاب کشمکش فکری و درهم اندیشی آنانی باید ارزیابی کرد که هنوز در پیچ و خم گذار مانده اند. نتیجه این گذار می تواند از جنبه هایی رجعت به گذشته و گرایش به واپس، ویا جهش به پیش باشد.

دموکراسی ارزشی مستقل و قائم به ذات است

در پاسخ هیات سیاسی به نامه "جمعی از مادران..." آمده است: "ما امروز به آزادی، حقوق بشر و دمکراسی و سوسیالیسم اعتقاد داریم و بر این باوریم که آزادی با عدالت اجتماعی، دمکراسی با سوسیالیسم پیوند عمیقی دارند و از هم تفکیک ناپذیرند." اتفاقا با تاکید باید گفت سوسیالیسم بدون دموکراسی به همان جا می انجامد که انجامید اما دموکراسی بدون سوسیالیسم وجود دارد، از آن تفکیک پذیر است و در دوران ما تنها تجربه موفق بشری در سامان دهی جوامع بشری بوده است. البته که نقص دارد، تکمیل و تکامل می طلبد اما برای آن بدیل وجود ندارد. یکی از بنیادی ترین تحولات فکری که چپ دموکرات از سر گذرانده و او را از گذشته خود متمایز می کند این است که درک کرد دموکراسی، همین پدیده ای که در جوامع پیشرفته غربی به درجات گوناگون وجود مستقل دارد، دستاورد تاکنونی بشری است و آن را به عنوان پدیده ای قائم به ذات و تفکیک پذیر، پذیرفت و استقرار آن و منشور جهانی حقوق بشر ا آماج مقدم خود قرار داد. منوط و وابسته کردن دموکراسی و هر بخش آن مثلا تامین برابر حقوقی زنان به استقرار سوسیالیسم و مقابله و نه حتا رقابت با "دموکراسی بورژوایی" نشان از عدم بلوغ سیاسی دارد که هم اکنون متاسفانه بخشی از نسل جدید جوانان چپ در ایران دچار آنند. در کشور ما که حکومتی تئوکراتیک با همه هنجارهای قرون وسطایی بر آن حاکم است، استقرار نظامی دموکراتیک و مدرن جهشی چند سد ساله به پیش است. درک این آموزه و تلاش برای انتقال آن، از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.

بررسی خطای سال های اول انقلاب ، بررسی ضربات سال ۶۵
کتمان و انکار یک سند؟

درپاسخ هیات سیاسی به نامه "جمعی از مادران..." آمده است: "شما در نامه به مسائلی که به خط مشی سیاسی سازمان در سال های اول انقلاب و به ضربات سال ۱۳۶۵ برمی گردد، اشاره کرده اید. برای آگاهی شما لازم است گفته شود که ما در سال های اول مهاجرت نقد خط مشی سیاسی را در دستور کار قرار دادیم که حول آن بحث های مفصلی صورت گرفت. حاصل آن بحث ها سندی بود که به پلنوم کمیته مرکزی سال ۱۳۶۵ ارائه گردید و به تصویب رسید. در کنگره اول سازمان نیز سخنرانی های زیادی پیرامون آن خط مشی صورت گرفت و به نقد کشیده شد.... بررسی علل و عوامل ضربات سال ۱۳۶۵ در دستور کار ما قرار دارد. طبعا نتیجه بررسی در اختیار همگان قرار خواهد گرفت."
نخست اینکه پذیرفتنی نیست که پس از گذشت بیش از ۲۲ سال گفته شود "بررسی علل و عوامل ضربات سال ۶۵ در دستور قرار دارد" مگر اینکه تاریخ شروع مسئولیت برخی مسئولین بعد از کنگره اخیر سازمان (کنگره دهم) مبدا و آغاز تاریخ سازمان و در ربط با این موضوع تلقی شود. از بعد از کنگره نخست سازمان، بارها در این راستا تلاش شد اما هرباربه دلایل گوناگون از انجام همکاری های ضرور سرباز زده شد و پیشرفت کار وکار کمیسیون های تشکیل شده با مانع و مشکل مواجه شد و نیز کمیسیونی که چند سال پیش تحت عنوان "کمیسیون بررسی عملکرد رهبری" تشکیل شد و می بایست به بررسی عملکرد افراد و ارگانهای مسئول در سالهای ۶۲-۵۹، علل و عوامل ضربات سال ۶۵ و به موضوع دوران اقامت رهبری سازمان در اتحاد شوروی بپردازد، بعد تر به "کمیسیون ثبت عملکرد رهبری" تغییرنام و وظیفه داده شد و اخیرا نیز وظیفه جمع آوری اسناد به آن واگذار شده است.
دوم اینکه همانگونه که ملاحظه شد در پاسخ هیات سیاسی آمده "حاصل آن بحث ها سندی بود که به پلنوم کمیته مرکزی سال ۱۳۶۵ ارائه گردید و به تصویب رسید. در کنگره اول سازمان نیز سخنرانی های زیادی پیرامون آن خط مشی صورت گرفت و به نقد کشیده شد." یعنی به سند نیم بند مصوب کمیته مرکزی در چهار سال قبل از کنگره اول استناد می شود اما با فروکاستن روند طی شده در کنگره اول در حد اینکه سخنرانی هایی انجام شد، سند مصوب، مهم و اظهارنظر صریح نمایندگان کنگره نخست کتمان شده و نبوده قلمداد می گردد. قابل درک است که کسانی بویژه آنهایی که به نوعی خود را از جمله مخاطبین آن سند کنگره می دانند، هنوز نسبت به آن قطعنامه بیاد ماندنی و درمقیاس سازمانی تاریخی، مشکل داشته باشند. اما بهیچ وجه قابل پذیرش نیست که وجود این سند انکار و کتمان شود. اندیشه خام و کودکانه ای است اگرآن کسان تصور کنند سیر و سرگذشت این سازمان را می توان بازنویسی کرد. اگر این امر، سهوی و اشتباها صورت گرفته، شایسته است صریحا توضیح داده شود در غیر این صورت، نگرانی بجا نسبت به اسناد منتشر نشده برانگیخته خواهد شد و نسبت به امانت داری و صلاحیت نگهداری آن اسناد و اینکه بتواند بهنگام نیاز به سهولت در دسترس محققین صاحب صلاحیت قرار گیرد تردیدهای جدی پدیدار خواهد شد.
در پایان برای روشن تر شدن جوانب مختلف موضوع و برای دستیابی سهل تر علاقمندان به سند مزبور کنگره اول فداییان (اکثریت) (برگزار شده در مردادماه ۱٣۶۹ ) متن کامل آنرا به نقل از کتاب اسناد چهار کنگره سازمان می آورم:

f_ahmadi@gmx.net

قطعنامه
(بررسی اجمالی خطاهای سازمان در دهه اخیر)
(مصوب کنگره اول)

۱- کنگره سیاست و برنامه سازمان در راه شکوفایی جمهوری اسلامی را به جهت تقابل آن با دموکراتیسم، پیشرفت و تجدد، بزرگترین خطای سیاسی سازمان ارزیابی می کند. این سیاست و برنامه، محصول بینشی بود که جهان را به دو جبهه تقسیم می کرد و با توجه به ضد امپریالیسم ارتجاعی رژیم خمینی، که آن زمان این گونه تصور نمی شد، ادامه حیات آن را به سود مردم ایران، به سود یک جبهه و به طور مشخص اردوگاه سوسیالیسم ارزیابی می کرد. در تدوین این مشی، به منافع و نیازهای عاجل مردم ایران توجه نشد. بی اعتنایی به دموکراتیسم و عدم شناخت دستگاه روحانیت، از جمله عوامل موثر در شکل گیری این سیاست و برنامه بودند.
سیاست شکوفا سازی جمهوری به سود رژیم و ضد منافع ملت ایران بود. این مشی ضربات بسیار سختی به اعتبار جنبش فدایی، جنبش دموکراتیک و حق طلبانه مردم ایران، به ویژه خلق کرد و ترکمن، وارد ساخت و موجب اتخاذ سیاست های ستیزه جویانه و خصمانه نسبت به دیگر نیروها و فعالین جنبش گشت.
کنگره این سیاست و برنامه را محکوم می کند و مسئولیت اصلی آن را متوجه رهبران وقت سازمان می داند.
۲- سیاست وحدت با حزب توده ایران، که در روند خود به سیاست ادغام سازمان در حزب منجر می گردید، ناقض استقلال سازمان بود و به اعتبار جنبش فدایی ضربات جدی وارد آورد. این سیاست یکی از عوامل موثر و جدی جدایی بخشی از فعالین جنبش فدایی محسوب می شود.
کنگره کمیته مرکزی سابق را مسئول اصلی این خطای بزرگ می شناسد و برآن است که بخشی از کادرهای موثر سازمان نیز در دوره ای معین در تسریع این روند موثر بوده اند.
کنگره گرایشی در رهبری را که تا سالها بعد مصرانه بر صحت سیاست وحدت با حزب توده ایران پافشاری کرد، منفی ارزیابی می کند.
٣- کنگره سیاست سازمان در برخورد با اتحاد شوروی و سایر کشورهای "اردوگاه سوسیالیسم" را نادرست ارزیابی می کند. این سیاست که پس از پذیرش اسناد جلسات مشاوره احزاب کارگری و کمونیستی ۵۷، ۶۰، ۶۹ و برپایه این اسناد اتخاذ شده بود، بر واقعیت انطباق نداشت. ناباوری نسبت به وجود برتری طلبی در حزب کمونیست اتحاد شوروی، صحه گذاشتن بی قید و شرط بر سیاست ها و عمل کردهای آن ها، تبلیغات غیرواقعی به سود این کشورها و معرفی جامعه شوروی و دیگر کشورهای سوسیالیستی به مثابه تنها مدل سوسیالیسم و جامعه آرمانی، به اعتبار سازمان به مثابه نیرویی که از منافع ملی مردم ایران پیگیرانه دفاع می کند، لطمات جدی وارد ساخت.
۴- کنگره ساختار تشکیلاتی سازمان را که بر پایه تمرکز قدرت در دستگاه رهبری، بی حقوقی کامل اعضا و نیز پرورش روحیه فرمانبری استوار بود، مانع شکوفایی اندیشه ها و بهره گیری از خرد جمعی می گشت، ساختار غیردموکراتیک می داند. دستگاه رهبری با نقض مکرر حقوق اعضا تا حد تادیده گرفتن اساسنامه مصوبه خویش، موجب تخریب روابط درون سازمان، تشدید منازعات و گسترش بحران، شکل گیری دسته بندی و تخریب روابط سالم در بین فعالین سازمان در تمامی سطوح تشکیلات گردید. کنگره بدین وسیله از رفقایی که به دلیل اقدامات غیرمسئولانه رهبران و یا مسئولین، سازمان را ترک کرده اند، دعوت می کند به سازمان خود باز گردند.
۵- کنگره رژیم جمهوری اسلامی را عامل ضربات فاجعه بار سال ۶۵ که موجب دستگیری و شهادت صدها تن از فدائیان گشت، اعلام می دارد. کنگره در عین حال ارزیابی نادرست از اوضاع سیاسی کشور، عوارض سیاست تشکیلاتی مبتنی بر مشی شکوفاسازی جمهوری اسلامی، مش چپ روانه سیاسی – سازمانی پس از سال ۶۲ را که به سازمان دهی نادرست و تعرض تبلیغاتی – تشکیلاتی انجامید، از عوامل موثر در وقوع این فاجعه می شناسد.
کنگره در عین حال خاطر نشان می کند که برای مهار ضرباتی که در شرف وارد آمدن بر پیکر سازمان در داخل کشور بود، امکانات عملی معینی وجود داشت ولی به علت نارسایی های حاصل از دسته بندی های درون کمیته مرکزی، ارگان های ذیربط از پرداختن به این مهم غفلت ورزیدند و نتوانستند ابعاد فاجعه را در سال ۶۵ و بعد از آن تا حد ممکن تقلیل دهند.
۶- فداییان خلق راه بسیار سختی را با تمام مسائل و بغرنجی های یاد شده، طی کرده اند. راهی که دشواری های آن در اساس بر عهده فداییان خلق در داخل کشور بوده است . کنگره از تمامی این رفقا که در سخت ترین شرایط ، پرچم مبارزه علیه جمهوری اسلامی را برافراشته داشتند، قدردانی می نماید و نقش والای آنان در بالا بردن اعتبار جنبش فدایی را می ستاید. کنگره از تمام تلاش هایی که تاکنون در جهت تداوم پیکار فدائیان در راه سعادت و بهروزی مردم ایران و در جهت طرد انحرافات گذشته و برون رفت از بحران صورت گرفته، قاطعانه دفاع میکند.   
۷- کنگره، کمیسیونی را جهت بررسی دقیق تر عمل کرد کمیته مرکزی، شعب و یکایک اعضای آن انتخاب می کند. شورای مرکزی منتخب موظف است کلیه اسناد موجود را در اختیار این کمیسیون قرار دهد. گزارش این کمیسیون به کنگره دوم ارائه خواهد شد.
٨- کنگره، از رفقای هیئت سیاسی و کمیته مرکزی که فروتنانه جای خود را به شورای مرکزی منتخب سپردند، صمیمانه سپاس گذاری می کند.
***
زیر نویس ها:
(۱) کنگره اول، سند درباره هویت سازمان: "آرمان ما سوسیالیسم است. ما برای دست یابی به ارزش های سوسیالیستی مبارزه می کنیم."
(۲) و (٣) کنگره دوم سند آماج ها : "سازمان ما یک سازمان ایدئولژیک، یعنی سازمانی که از نظام فکری – فلسفی خاصی پیروی می کند نیست ... سازمان ما مدافع حقوق بشر و دموکراسی، عدالت اجتماعی، رشد اقتصادی و رفاه مردم ایران است ودر راستای باور به ارزش های انسانی و عموم بشری، خواهان تامین منافع ملی و استقلال کشور، صاح و ارزش های سوسیالیستی می باشد. ... سازمان ما در راه سوسیالیسم به مثابه یک آرمان اجتماعی و نظام ارزشی پیکار می کند."
(۴) کنگره دوم سند آماج ها: "به باور سازمان، بنیاد آزادی، آزادی فردی است و فرد باید از حق تعیین سرنوشت برخوردار باشد."