از : mmm mmm
عنوان : توضیح
توضیح دبیرخانه شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
پیرامون مطلب "پارهای از حقیقت ، حقیقت نیست"
در سایت اخبار روز و کارآنلاین مطلبی با عنوان "پاره ای از حقیقت، حقیقت نیست" به قلم رفیق فریدون احمدی درج شده است. او در این مطلب به یکی از مصوبات شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) اشاره کرده و نوشته است: "کمیسیونی که چند سال پیش تحت عنوان "کمیسیون بررسی عملکرد رهبری" تشکیل شد و می بایست به بررسی عملکرد افراد و ارگانهای مسئول در سالهای ۶۲-۵۹، علل و عوامل ضربات سال ۶۵ و به موضوع دوران اقامت رهبری سازمان در اتحاد شوروی بپردازد، بعد تر به "کمیسیون ثبت عملکرد رهبری" تغییرنام و وظیفه داده شد و اخیرا نیز وظیفه جمع آوری اسناد به آن واگذار شده است."
متاسفانه رفیق احمدی بدون مراجعه به قرار مصوب شورای مرکزی و ارگانهای مربوطه، گزارش نادقیقی از مصوبات شورای مرکزی را در بیرون از سازمان منتشر کرده است. لازم به توضیح است که:
۱ - شورای مرکزی مطابق قرار مصوبه، وظیفه کمیسیون را در زمان تشکیل آن بدین صورت مشخص کرده بود:" وظیفه کمیسیون در این مرحله تا کنگره، جمع آوری و دسته بندی اطلاعات ثبت شده و نشده در مورد تصمیم و عملکرد رهبری است" (به نقل از قرار مصوبه جلسه شورای مرکزی در تاریخ ۲۰۰۴.۱۰.۲۴). شورای مرکزی وظیفه ای را که نویسنده به آن اشاره می کند، به کمیسیون محول نکرده بود.
۲ - رفیق فریدون احمدی در آن دوره عضو شورای مرکزی سازمان بود و به قرار مبنی بر: "جمع آوری و دسته بندی اطلاعات ثبت شده و نشده در مورد تصمیم و عملکرد رهبری" رای مثبت داده بود و از جانب وی هم قراری مبنی بر بررسی عملکرد افراد و ارگانهای مسئول در سالهای ۶۲-۵۹ و علل و عوامل ضربات سال ۱۳۶۵ به اجلاس شورای مرکزی ارائه نشده بود.
۳ - از آن زمان تا کنون تغییری در وظیفه قبلی کمیسیون صورت نگرفته است، بلکه جمع آوری اسناد سازمان از کنگره اول تا کنگره دهم به وظایف این کمیسیون افزوده شده است.
۴ - رفیق احمدی در نوشته اش نسبت به "اسناد منتشر نشده" و "امانتداری" و صلاحیت نگهداری از آن اسناد و امکان دسترسی به آنها ابراز نگرانی کرده و سند مصوبه کنگره نخست سازمان در "بررسی اجمالی خطاهای سازمان ..." را ضمیمه نوشته خود کرده است. شایان ذکر است که همین سند بیش از یک دهه است که برروی سایت سازمان قرار گرفته و همگان به آن امکان دسترسی دارند.
دبیرخانه شورای مرکزی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
۲۷ فروردین سال ۱۳۸۷ (۱۵ آوریل سال ۲۰۰۷)
۶۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ فروردين ۱٣٨۷
|
از : arvan Kiani
عنوان : بحث بدون سانسور ایرانی
هر ایرانی به برتری خود مومن است و می خواهد اولین و مهمترین باشد. می خواهد «من انحصاری» خود را بر دیگران تحمیل کند. من! من! من! من بهتر می دانم، من بیشتر دارم، من به همه کار قادرم. دنیا با من آغاز می شود. من همهٌ جهانم. من! من! من! ... هر گروهی از ایرانیان که گرد هم آیند بلافاصله سلسله مراتب درست می کنند. من اول، تو دوم، او سوم. اما دوم و سوم این ترتیب را نمی پذیرند و هر شگرد و ترفندی را به کار می برند تا زیر پای اولی را جارو کنند
۶۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ فروردين ۱٣٨۷
|
از : نظر نظردهنده
عنوان : فرار بزرگ
این فالانژ با وقاحت کامل می گوئید که" من کلا با لمپن جماعت دهن به دهن نمی شوم. اما آرزوی شفای عاجل برای کاربر نظر دهنده دارم."!
جل الخالق! اولا لمپن خود بزدل او تشریف دارند. این او بود که با اولین نظر خود شروع به عریده کشی کرد و با تهمت "حقوق بگیر" و "جنون" به من فکر کرد که می تواند مرا از اینجا فراری دهد و مانند امام آدمکش خود و بقیه سربازان گمراه امام جنایت پیشه شروع به حملات شخصی به کسی کرد که اصلا نمی شناسد چرا که من یزدی و دارودسته همدست ملایان آدمکش را شیاد خطاب کردم! من این بزدل را مخاطب قرار نداده بودم بلکه یکی از عاشقان امام آدمکشان را شیاد نامیدم و همین مورد باعث شد که او با چماق "جنون" و حقوق بگیر" به من حمله ور شود اما حالا مردیکه فالانژ خود را تاخچه بالا گذاشته و دست پیش گرفته که پس نیفته! این بزدل خودش را لو داده که از همان خودی های این رژیم آدمکشان هست اما حالا دست به فرار بزرگ زده و می خواهد که خود را بالاتر از این حرفها نشان دهد! واقعا که چه موجود ذلیلی هست!
۶۱۶ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣٨۷
|
از : ساسان دانش ور
عنوان : آرزوی شفا
من کلا با لمپن جماعت دهن به دهن نمی شوم. اما آرزوی شفای عاجل برای کاربر نظر دهنده دارم.
۶۱۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣٨۷
|
از : نظر نظردهنده
عنوان : حاج آقا ترشی نخوره یه چیزی میشه!
این نابغه مانند بقیه پاسداران بیسواد جمهوری وحشت مانند عبدی و حجاریان از چماقداری در بخش نظرات به تحلیل گر سیاسی تبدیل شد! در یک تحلیل نبوغ آمیز اظهار نظر کرده اند که "لازمه ارائه یک تحلیل واقعی، تعیین جایگاه خود در جبهه های موجود در سطح جهان است. نمی شود در آن واحد در چند جبهه شمشیر زد."! به به! واقعا از این بهتر نمی شد جفنگ سرهم کرد! این رقم مزخرفات را می توان در سیاه نامه های آدمکشان اسلامی فراوان یافت. برادر دانشور یا دانشمند زیادی ترشی میل نفرمائید زیرا به این نبوغ عظیم شما صدمات جدی ممکن است وارد شود و نتوانید در جبهه ای شمشیر بزنید!!!
۶۰٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣٨۷
|
از : ساسان دانش ور
عنوان : سوسیال دمکراسی یا نئولیبرالیزم؟!
دوستی با نام کیوان بسیار ضعیف سعی کرده حد اقل سوسیال دمکرات بودن فریدون احمدی را به کرسی بنشاند.
البته سوسیال دمکراسی برای کسی که هنوز می خواهد بدین نام مفتخر شود مفهومی بسیار فراگیر است. تونی بلر و شرودر هر دو در راس احزاب سوسیال دمکرات انگلیس و آلمان قرار داشتند اما هیچ فرد صادقی نمی تواند منکر تاثیر سیاست های مخرب این دو آنجا که بر زندگی طبقات کم درآمد این دو کشور باشد.
اگر منظور گیوان از سوسیال دمکراسی این باشد بله احمدی یک سوسیال دمکرات است که البته از نوع مقلد آن.
اما از کنایه و زخم و زبان های معمول در این بحث که بگذریم باید پذیرفت که بعد از فروپاشی شوروی چه در احزاب سوسیال دمکرات و چه در احزاب کمونیست اروپا دو راه (پیشنهادی) در برابر هم قرار گرفتند:
اول نظری که پیشنهاد به پذیرش پیروزی سرمایه داری می کرد و در نتیجه تسلیم را به جنبش چپ جهانی تجویز می کرد. (عاقبت شرودر که در هیئت مدیره کنسرن مافیایی گاز روسیه مشغول بکار شده و یا عاقبت تونی بلر باندازه کافی پرده از انگیزه های لیدرهای این جریان بر میدارد.)
دوم پیشنهاد مبنی بر جستجوی راه سوم. دوستانی که از نزدیک با تحولات آلمان در ارتباط باشند خوب می دانند که این گروه از توفیق روز افزونی بر خوردار می شوند. اتحاد طیف چپ حزب سوسیال دمکرات آلمان با حزب سویالیسم دمکراتیک آلمان که با استقبال روزافزون جامعه آلمان روبرو شده و می رود که دمکراسی چهار حزبی آلمان را برهم بریزد، تاییدی بر توفیق این راه سوم می باشد.
تا آنجا که به سازمان اکثریت بر می گردد، این سازمان که بدرستی اشاره شده ارتباط ارگانیکی با ایران ندارد، بیشتر چشم به احزاب آلمان دوخته و در بین احزاب مطرح در این کشور حزب سبزها را که در آن حکم احساسات بر منطق می چربد را بعنوان الگو پذیرفته. البته بدین شکل که بیشتر سعی در تقلید و کپی برداری از این حزب را دارند. از این روست که سازمان اکثریت از یک سو با مشروطه طلبان نشصت و برخاست دارد (مثل سبزها با دمکرات مسیحی ها) و از سوی دیگر با راه کار گر بیانیه مشترک صادر میکند. (مانند شرکت سبزها در حرکت های اجتماعی در کنار کمونیستها و ...). در اصل این سازمان سعی می کند در هر دیگی سری داشته باشد. از این روست که امثال فریدون احمدی و جمشید طاهری پور ( هر دو نئولیبرال و خواهان ائتلاف با فرزند شاه) با طیف فرخ نگهدار و رضا جوشنی و یا حتی با امثال رحیم عبدالرحیم پور که گاهی چپ و گاهی راست می زند در یک تشکیلات همزیستی می کنند. از ین رو نباید از این سازمان انتظار تحلیل واقع بینانه ای از اوضاع ایران و یا کلا جهان داشت. لازمه ارائه یک تحلیل واقعی، تعیین جایگاه خود در جبهه های موجود در سطح جهان است. نمی شود در آن واحد در چند جبهه شمشیر زد.
۶۰۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ فروردين ۱٣٨۷
|
از : نظر نظردهنده
عنوان : چه درسی؟
جناب کیوان چه درسی باید یاد می گرفتیم که نگرفتیم؟! اشتباه می کنید که فکر می کنید که عقده های چند ده ساله با اکثریت داریم و هدف عقده کشی است. واقعیت است که این سازمان صدمات جدی به رشد سیاسی مردم ایران وارد کرده است و در مواردی عملا همراهی و همکاری با رژیم فاشیستی حاکم کرده است. این یک تهمت نیست و شواهد و دلایل بسیاری موجود است که این را اثبات می کند. باید این موارد بیشتر بازگو شوند تا نسل جوان و مبارز ایرانی بتوانند آگاهانه تر برای سرنگونی رژیم ضد انسانی اقدام کنند و بتوانند دوست و دشمن را بهتر شناسائی کنند.
۵۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱٣٨۷
|
از : جیج غانی
عنوان : آرامش اولین شرط تبادل نظر
کیوان عزیز سلام و خسته نباشی
آرامش اولین شرط تبادل نظر است. من هم با شما موافقم و همین جا آرامش شما را می ستایم.
اما تا آنجائی که به من مربوط می شود؛ چه زن باشم و چه مرد؛ من اساسا در سایت هائی که نظرات "نگهداران" رژیم اسلامی را منتشر می فرمایند سرنمی زنم. فکر هم نمی کنم که برای برخورد به نظرات "سوسیال دموکراتیک" حضرات متشکل در "مجمع المحافل سراسری اکثریت" در نفی انقلاب و در نفی سایر مقولات کمونیستی بایستی به ایشان تک تک و جدا جدا برخورد کنم.
اگر مطلب من برای شما قابل فهم نیست شرمنده ام. این آن چیزی است که برای دفاع از لزوم عبور دموکراتیک از این نظام؛ جهت استقرار آزادی، استقلال و عدالت؛ در چنته داشتم. من ضمن اعلان شرمندگی از ناتوانی در دفاع شایسته از کمونیسم از شما خواهشمندم یکبار دیگر مطلب آقای فریدون احمدی و حاشیه نویسی من را بخوانید.
من برای این کوشش حداقل چهار بار مطلب آقای احمدی را؛ برای فهم بهتر آن؛ خواندم و بعد دست به قلم بردم. از شما هم خواهش می کنم یکبار دیگر دو مطلب را به دقت مطالعه فرمائید، شاید مطلب من در دفاع از کمونیسم و مفاهیم مربوط به آن بیشتر قابل فهم شود. دوست عزیز بنظر من برای احساس و درک یک ترانه نیز حداقل چند بار بایستی آنرا گوش کرد.
اگر شما بر این باورید که با یکبار خواندن مطالب "پیچیده" ای حول مقولهء انقلاب و نفی انقلاب قادر به درک جوهر مطلب می باشید از نظر من سخت در اشتباهید. لطفا در خواندن نظرات دیگران کمی بیشتر همت نمائید و وقتی هم که چیزی را نمی فهمید لطفا در کمال صداقت بنویسید کدام بخش را نمی فهمید تا نگارنده آن قسمت را توضیح دهد.
به هر تقدیر اگر شما همت کردید، مطلب مرا مجددا خواندید و انتقادات خود را به طور مشخص مطرح فرمودید، در گام نخست از شما سپاسگزار خواهم بود، آنها رابگوش خواهم گرفت و در گام بعدی در همین صفحه آمادهء پاسخگوئی به انتقادات شما و سایر دوستان و رفقای دموکرات خواهم بود.
از صمیم قلب برای هموطنان دموکراتی چون شما آرزوی موفقیت دارم.
۵۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱٣٨۷
|
از : جواد حسینی
عنوان : نکاتی مثبت
فرمایشات جناب کیوان دارای نکاتی مثبت است. واقعیت آن است که مباحث طرح شده براستی از هر دری سخنی است. از یک سو ما شاهد حضور موجود مریض و بیسوادی چون "R یک مارکسیست" هستیم که در حالیکه شهروندی یک کشور "امپریالیستی" را گدایی کرده، در کمال وقاحت از استالین دفاع میکند (او حتی شهامت آن را ندارد که به بیسوادی خود در مورد برخورد حزب کمونیست شوروی با استالین اعتراف کند) و سنگ آیت الله کیانوری و دارودسته اش را به سینه میزند. دیگران نیز از این موقعیت استفاده کرده و به دنبال تصفیه حساب های شخصی خود با تشکیلات اکثریت هستند.
امیدوارم که روزی واقع بینی جایگزین تعصبات ایدئولوژیکی شود.
۵۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱٣٨۷
|
از : R یک مارکسیست
عنوان : پاسخی به آقای کیوان
جناب آقای کیوان والا من نفهمیدم که از چه چیزی باید درس بگیرم!
اما با شما موافقم که بحث ها بسیار گسترده شدند و از هر دری سخنی به میان آمد. و به نظر من دلیلش اینست که نیروهای چپ دیگه از دست این لیبرالهای چپ نما خسته شدند. اینها به قدری بی شرم هستند که در یک حزب کمونیستی اعلامیه میدهند و کمیسون کمونیستی را به رسمیت نمیشناسند و از سوسیال دموکراسی حمایت میکنند.
جناب کیوان گفتند که باید در باره سوسیال دموکراسی بحث شود. اما موضوع اصلاً این نیست. موضوع اینست که اگر آن آقایان و خانم ها مثل نگهدار و احمدی به این نتیجه رسیدند که کمونیزم بده و سوسیال دموکراسی خوبه! خیلی خب پاشند و از آن حزب برند بیرون. اونها حق ندارند که آرمان حزبی را که هزاران فدائی در راهش به شهادت رسیدند تغییر دهند. موضوع اینه. اینها چون از اعتبار نام جزب با خبرند نفع را در این دیدند که به جای خارج شدن از حزب اونرا بدزدند.
وگرنه بحث بر خوب یا بد بودن سوسیال دموکراسی یک چیز دیگر است.
اما این بحث ها مفید هستند از چند نظر. اولاً نیروهای چپ با عقاید مختلف هم آشنا میشوند که میتواند دریچه ای برای نزدیکتر شدن اونها بشه. دوماً آدمهای مریض و عقده ای مثل جواد حسینی که معلومه با انقلاب مردم از آلاف و علوفی که در نظام قبلی نصیبش شده بود محروم شده عقده گشائی کنه و عقده ای نمیره.
۵۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱٣٨۷
|
از : کیوان
عنوان : این نظرات که از هر دری سخنی است
من بعد از خواندن این نوشته می خواستم اینجا نظرم را بنویسم و تاکید کنم که لازم است این بحث سوسیال دمکراسی از جانب فعالین سیاسی مورد توجه و بحث قرار گیرد و خوب است که اقای فریدون احمدی علیرغم شانتاژهایی که در جنبش چپ وجود دارد از سوسیال دمکراسی دفاع می کند. برای نوشتن نظرم به اینجا آمدم و با بسیاری از نظراتی مواجه شدم که احساس کردم گویا کمتر علاقه ای به بحث وجود دارد . عده ای که ناراحت هستند چرا ناپرهیزی کرده اند و از استالین انتقاد کرده اند عده ای عقده های چند ده ساله را با یک سازمان سیاسی دارند اینجا خالی می کنند و من نمی دانم فریدون احمدی چه ربطی به فرخ نگهدار دارد شما که مواضع این آقای فرخ نگهدار را قبول ندارید خوب است همانجایی که او مقاله می نویسد جوابش را بدهید. یا آن اقا و یا خانم جیج غانی که با آن نوشته بلندشان معلوم نیست چه می خواهند بگویند و می نویسند "که آقایان "احمدی" ها امروز همه چیز را می گویند اما در وحشت از یک برآمد تودهای و احتمال از جاکندن این نظام؛ که مستقیما در نتیجهء سیاست ها خانمان برانداز حاکمیت کنونی است؛ هیچ اشاره ای نمی فرمایند." معلوم نیست که از کجا متوجه شده اند فریدون احمدی از برآمد توده ای و عوض شدن نظام ترس دارد واقعا که چه استعدادهای کشف نشده ای وجود دارد. ولی من به عنوان کسی که به هرحال سالهاست دوربر جنبش چپ هستم بعد از خواندن نظرات "مارکسیست و نظر دهنده" و امثال آن متعجب شدم که پس چه چیزی باید اتفاق بیفتد تا اینها درس بگیرند. آرزوی شفای عاجل برای ایشان دارم.
۵۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱٣٨۷
|
از : نظر نظردهنده
عنوان : دیگ به دیگ میگه روت سیاهه!
این هم عاقبت فلاکت بار اکثریتی ها است که این خانم نشانه های آن را به روشنی در اینجا به نمایش می گذارند. از طرفی آبروی رفیق رهبری اکثریتی خود را در نوشته اول خود می برد بعد هم یقه هر که با او موافق نباشد را می گیرد. الحق که یک اکثریتی جا افتاده است. اگر فقط یک نتیجه از کل نوشته های مندرج شده در اینجا بگیریم این است که محفل اکثریت توسط اکثریت کاربران مورد سرزنش و نکوهش می باشد و حتی یکی نیز از این فریدون خان عضو سابق رهبری اکثریت و یا رهبر کل سابق اکثریت جناب نگهدار دل خوشی ندارد! این آینده اسفناک یک سازمان سیاسی است که زمانی طرفداران فراوان در ایران داشت اما حالا حتی توسط مادران اعضا سابق شهید فدائی نیز مورد قبول نیست!
۵٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ فروردين ۱٣٨۷
|
از : شهلا لنگرودی
عنوان : تصحیح و پوزش
در مطلب قبلیم نام آقای جواد حسینی از قلم افتاده که بدین وسیله از ایشان و سایر غوغاسالاران پوزش می طلبم!
۵٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱٣٨۷
|
از : شهلا لنگرودی
عنوان : چماقداران فرنگ، یا برادران خلف سربازان گمنام امام زمان
مرد کاسبکار و آقای نظر دهنده وساواکی شرمنده همه اگر یک تن نباشند از یک توبره نشخوار می کنند. شیوه بحث های اینان همانند چماغ بدستان برهم زننده کنفرانس برلین می باشد که اتفاقا همان زمان با سکوت رضایت آمیز امثال فریدون احمدی ها مواجه شد.
این شلوغ بازی ها هیچ مشروعیت و یا حقانیتی برای شما دست وپا نمی کند.
اما در رابطه با بچه های زندان رفته که حالا از قول این غوغاسالاران فرنگ همه وارد کار و کسب درآمد شده اند باید بگویم:
آقای کاسبکار و آقای ساواکی، در ایران سوسیال و کلا حقوق بیکاری خبری نیست و بر عکس شما ها که در اروپا به پول مفت عادت کرده اید در ایران مردم باید کار کنند.
البته من منکر این نمی شوم که تعدادی از زندانیان سابق در ایران مانند خیلی های دیگر به بیزینس مشغولند و پول در می آورند. اما کجای این امر ایراد دارد. آیا کار در ایران بهتر از پول گرفتن از صدام حسین، آمریکا یا اسرائیل نیست؟
البته با پوزش از مجاهدین، شاه پرستان(مرده پرستان) و کمونیست های کارگری (کمونیستهای کارمندی یا دکتر مهندسی منظورم نیست)!
اتفاقا تجربه نشان داده که کسانی که چشم می بندند و دهان پاره می کنند و دیگران را به جاسوسی و عامل حکومت متهم می کنند خود از مواجب بگیران حکومت بو ده اند. هشیاری لازم است اما از غوغاسالاران بی هویت که فریاد آی دزد سر می دهند باید بیشتر ترسید.
۵٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱٣٨۷
|
از : جواد حسینی
عنوان : باز هم از آقای R مارکسیست
یکبار دیگر چشممان به جمال آقای R مارکسیست افتاد تا همچون استاد "مرحومشان"، آیت الله کیانوری، بالای منبر روند و موجب سرگرمی جمعی شوند. براستی که جناب R آدم یک بعدی است، حتی در استانداردهای کمونیستی. در تازه ترین اظهار نظر ایشان، آمده که کمونیست ها نمیبایست "خدمات" رفیق استالین را از مد نظر دور دارند و تحت تاثیر "دروغ گوئیهای امپریالیزم" خدمات او را نفی کنند. استالین بدنامترین چهرهء دنیای مارکسیزم است و بیشتر کمونیستها، حتی به ظاهر هم که شده، سعی میکنند خود را از او دور نگاه دارند تا شاید بشود حداقل آبروی لنین "بزرگ" را حفظ کرد. براستی یک فرد چقدر میتواند دون صفت باشد که علنا از چنین جنایتکاری حمایت کند! من نیازی نمیبینم که بخواهم از جنایات این جنایتکار سخنی به میان آورم زیرا که جنایات او بر همهء بشریت کاملا آشکار است. فقط میخواهم توجه جناب R را به این مسئله جلب کنم که جنایات استالین، ابتدا و به طور رسمی، توسط خود حزب کمونیست شوروی افشا و محکوم شد (علی رغم آنکه جانشینان استالین نیز کماکان به گونه ای دیگر به این جنایات ادامه دادند). اولا، این استالین بود که گروه قابل توجهی از رهبران حزب بولشویک (همچون کامنف، بوخارین، زنوویف،و دیگران) را، به جرم جاسوسی برای غرب به جوخه های اعدام سپرد. پس اگر حرف این رفیق بزرگوارتان درست باشد، عوامل امپریالیسم غرب سبب بوجود آمدن "انقلاب" اکتبر شدند. پس خوشحال باشیم که نهایتا این "انقلاب" رهسپار گورستان تاریخ شد.
آقای R، رفیق استالین شما در جریان پلونوم رسمی حزب کمونیست، در دوران خروچف، محکوم به جنایت، سرکوب، و آدم کشی شد. پس اگر حرف شما در مورد تبلیغات "امپریالیسم" بر علیه استالین درست باشد، باید حزب کمونیست شوروی را نیز از عوامل امپریالیسم قلمداد کنیم. استالین زدایی همچنان در زمان برژنف (که باید مدال برنز "رهبر جنایتکار" شوروی را، بعد از استالین و لنین به او داد) نیز ادامه یافت تا جایی که تمام نشان هایی که به نام استالین بنیان شده بود تغییر نام یافت. حتی نامهای دو شهر استالینگراد و استالین آباد نیز که در زمان خروچف تغییرکرده بود، همچنان به قوت خود باقی ماند. با تمام این احوال اگر درفشانیهای آقای R مارکسیست را صحیح فرض کنیم، پس باید از سقوط حزب کمونیست شوروی، این عامل تبلیغات "امپریالیسم"، راضی باشیم. آقای R، به شما پیشنهاد میکنم که کمی مطالعه کنید تا اینقدر اسباب "سرگرمی" دیگران نشوید!
۵۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱٣٨۷
|
از : جیج غانی
عنوان : مهارت و ظرافت طبع در "کتمان بخش مرکزی حقیقت"، به بهانهء پاسخ "تکمیلی" به مادران فدائی!
پاره ای از حقیقت حقیقت نیست! حقیقت چیست؟
چند کلامی در بارهء مهارت و ظرافت طبع آقای فریدون احمدی در "کتمان بخش مرکزی حقیقت" به بهانهء پاسخ "تکمیلی" به مادران فدائی بیفایده نخواهد بود. آقای نگارنده متن اصلی هنرمندی است زبردست که به بهانهء نامهء بخشی از مادران فدائی خلق دست به قلم می برد، چندین صفحه کاغذ و مرکّب، وقت و زندگی خود را "فدا" می کنند تا "همه چیز" را بگویند، الّی یک چیز را! ایشان حتی آن چیزهائی که با امضای جمعی تشکیلاتشان در پاسخ به مادران آمده را نا کافی تلقی نموده است و سعی در تکمیل آنها نموده اند. براستی این همه برای چه؟
برای اینکه یک امر سیاسی در پیش رو را؛ بدون اینکه حتی نامش را ببرد و بحثی از آن نماید از "ذهن" همهء ما خارج نماید. ایشان با بیان حواشی "حقیقت" در زمینه های سیاسی و بفراموشی سپردن اصل مرکزی "حقیقت" می خواهند این جوهر اصلی حقیقت را در ذهن من و شما محاصره نماید و بدین طریق من ِنوعی را نیز "استحاله"ی فکری بفرمایند. آقای "احمدی" همه چیز را در مورد استحالهء نظراتشان؛ در مجمع المحافل "اکثریت" در خارج از کشور (دروغ چرا در دوران حاکمیت جهل، جنایت، جنون و جنگ ِجمهوری اسلامی و "خطرات" ارتباط با نزدیکان در داخل کشور اینجانب از وضع رفقای بازماندهء فدائی و خانواده هایشان بی اطلاعم. به همین دلیل ساده از هر نوع قضاوت سیاسی راجع به این عزیزان قاطعانه خودداری می کنم و مجددا تاکید می کنم که روی سخن من و سرتیز قلمم با شخص نگارنده، سایر همنظران ایشان و در نهایت تمامی دموکرات ها و کمونیست های ایرانی است) آنهم پس از تلاشی سوسیالیسم واقعا ناموجود (می توانید بخوانید سرمایه داری دولتی که آقای احمدی و سایر رهبران آن دورهء اکثریت و "حزب" تودهء ایران بمثابه سوسیالیسم واقعا موجود به ما می خواستند قالب بفرمایند!) را فرمودند تا بدون اینکه اسم اعظم ، "موقعیت انقلاب"ی در پیش را بگویند خیلی "علمی"! آنرا با طرح حواشی نامربوط به امروز جامعهء ایران،انکار نمایند. انکار نمایند تا این برآمد ناگزیر اجتماعی در ایران را از دستور کار همهء فعالین اجتماعی کشور خارج نمایند. در سراسر این اثر تاریخی آقای احمدی بحث راجع به "نفی" همهء اصول اساسی کمونیسم ؛ که عنصر فدائی کماکان عمیقا به آن ها باور دارد؛ شده است الّا موقعیت انقلابی. اما براستی چرا؟
یک اتفاق ساده. ایشان از نفی سوسیالیم، انقلاب، «دیکتاتوری پرولتری» و نفی بسیاری دیگر از مفاهیم کمونیستی سخن بمیان آورده است اما نفی "موقعیت انقلاب"ی که در راه است ظاهرا از دستور موضوعات مورد بحث ایشان اساسا خارج گردیده است. آیا مشکل ایشان از آنجائی آغاز نمی شود که بحث موقعیت انقلابی، به ضرورت بحث در بروز ناگزیر بودن بروز موقعیت انقلابی در شرایط امروز ایران ختم می شود؟ آیا مشکل ایشان این نیست که در روند چرخش چرخ غدار و گشترش سرکوب های گسترده و بی سابقه، اعتراضات مردمی، سرکوب های بیرحمانه تر و نهایتا حرکات بی سابقهء توده های مردم به تنگ آمده، بحث در بارهء هر یک از مفاهیم به روز ِ کمونیستی؛ در ذهن خوانندگان بویژه در ایران؛ به عبور از نظام ختم می گردد؟
بحث آقای "احمدی" و "نگهدار" نظام اسلامی! (رجوع بفرمائید به نامهء اخیر این آقا در باب "انتخابات" اسلامی دور نهم "مجلس قانونگزاری اسلامی" به مقام ولایت مطلقهء فقیه و راهنمائی ایشان به رعایت مصالح نظام! جلّ المخلوق)در یک کلام تنها نفی روند رو به گسترش عبور از این نظام است. ایشان که تحولات نظری دو دههء گذشتهء خود را در دموکراسی نیم بند کشورهای غربی و در اروپا طی نموده اند، ظاهرا کماکان سوسیالیسم را به مثابه یک ساختار اقتصادی – اجتماعی می پذیرند اما کوشش در راه استقرار آن از همین امروز؛ در این دهکدهء کوچک جهانی؛ را "حرام" می دانند و به یک آیندهء نامعلوم حوالت می دهند. ایشان در عمل سیاسی خویش نیز؛ آنهم در رابطه با ایران و نه کشور میزبان خود و نه در کشورهای بورژوازی دموکراسی های نیم بند ِ"پارلمانی" غرب؛ عبور از این سد استقرار آزادی و دموکراسی، جمهوری اسلامی؛ را که در اسناد خود ظاهرا می پذیرند؛ مجددا به آینده ای نا معلوم حوالت می دهن. ایشان همچون رهبر خود این نظام کوشش در راستای عبور از "انتخاب میان بد و بدتر" در صدو اند سالی پس از انقلاب مشروطیت و عبور از این نظام و رسیدن به انتخاب "خوب" از طرف مردم سراسر کشور را نفی می فرمایند. آقای احمدی، خوانندهء عزیز، امروز هیچ بخشی از حقیقتی کل حقیقت و بویژه حداقل جوهر این حقیقت را بیان نمی کند تنها اگر به "حق" حاکمیت مستقیم و مساوی مردم سراسر ایران بر سرنوشت خویش نپردازد و در راه آن کوشش ننماید
آقایان "احمدی" ها امروز همه چیز را می گویند اما در وحشت از یک برآمد تودهای و احتمال از جاکندن این نظام؛ که مستقیما در نتیجهء سیاست ها خانمان برانداز حاکمیت کنونی است؛ هیچ اشاره ای نمی فرمایند. چه از نظر ایشان پرداختن به این مقوله حتی در نفی آن، در شرایط اعتلا به درک این مفهوم یاری خواهد رساند. ظاهرا ایشان بقول مادر من را عمیقا باور دارند که: "چیزی را که نمی خواهی بسرت بیاد نه فکرش را بکن و نه حرفش را بزن"! این چنین است که حتی در نفی نیز حضرت ایشان دیگر سخنی از برآمد توده ای در آیندهء ایران نمی گویند تا بر سرشان نیاید! اما از طرف دیگر آگاهانه "ولی امر مسلمین جهان" را نصیحت می فرمایند که : « نکنید این طور وگرنه نظام در خطر خواهد افتاد" و قس علیهذا
اینجا دو نکته برای من ایرانی مطرح می شود. یکم اینکه این نوع از حقیقت گوئی خود پرده ای می شود بر ضد این "حق" سراسری؛ "حق حاکمیت مستقیم توده ها بر سرنوشت خویش و در سراسر کشور"؛ تنها در جهت پوشاندن این حق ِعبور از این نظام. دوم اینکه براستی چرا آقای احمدی با این همه دانش سیاسی و اجتماعی این روند تاریخی عبور از نظام را ندیده می گیرند و بکمک پذیرش یک سوسیالیسم ِ"ناممکن" امر انقلاب سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را چون امام راحل حوالت به "قیام القیامه" می دهند؟
"این دو ملقمه در صورت تلفیق چسبی دو قلوئی را می سازد که انقلاب و سوسیالیسم را در "نظر تعطیل و عبور از این نظام و استقرار آزادی و دموکراسی در ایران بدون "کمک" خارجی را در "سیاست" نا ممکن می سازد. آقای فریدون احمدی خود بهتر از من؛ به مثابه مشاور شورای هماهنگی اول "جنبش جمهوریخواهان" می داند که در اسناد هویت "جنبش جمهوریخواهان دموکرات و لائیک ایران"؛ آنهم در اولین بند اشتراکات می خوانیم که:
الف. وجوه مشترک:
در کشور ما ایران، تنها با برچیدن جمهوری اسلامی و مبارزه برای استقرار یک جمهوری مبتنی بر انتخابات آزاد، همگانی با رأی مخفی برابر و مستقیم همهی شهروندان، راه گذار به جمهوری، دموکراسی و تحقق آزادیها و حقوق مصرح در زیر هموار میشود:
و قس عایهذا
هنگامی که توجه داشته باشیم که این گفته در چهار سال پیش به تصویب رسیده است و آقای احمدی نه تنها به آن رای داده اند بلکه سال ها مشاور شورای هماهنگی این جنبش بوده اند دچار این تناقض می شوم که این دوست عزیز من، در دورانی که روز به روز امر لزوم عبور از این نظام برای استقرار آزادی، استقلال و عدالت اجتماعی، اجتماعی تر می شود چگونه است که این جوهر حقیقت را نمی بیند. مشکل من از جائی اوج می گیرد که ایشان به شهادت مصوبات نشست پاریس به این مشترکات باور داشته اند، به آن ها رای داده اند و نقش مشاور اصلی شورا را نیز احراز فرموده اند! مجددا جل المخلوق
سوال من از شخص آقای احمدی هم میهن عزیز ایرانی، این است که اگر شما چهار سال پیش این اسناد را باور داشته اید و نقش سر مشاور شورای هماهنگی آن؛ به مثابه ارگان پیشبرندهء اهداف این جنبش در میان دو نشست سراسری؛ انجام وظیفه کرده اید، به چه تجربهء مشخصی از "پیشبرد" این اهداف نایل شده اید که آنچه را که در زیر می آید و خود نیز چهار سال قبل رای داده اید در صندوق خانهء فراموشی قرار می دهید؟
در همین اسناد چهار ساله می خوانیم:
راهبردهای سیاسی:
خواست ما این است که این نظام بیدادگر به شیوهی مسالمتآمیز برچیده شود؛ هرچند که کارنامهی خشونتبار آن از وجود چنین ظرفیتی حکایت نمیکند. ما از شکلهای گوناگون جنبشهای اعتراضی مردم علیه بیدادگری و ستم حمایت میکنیم و برین باوریم که در نهایت، شکل گذار را قدرت حاکم به جنبش مردم تحمیل میکند. قیام علیه جباریت حق مردم است
آیا ایشان در پایان دوران "اصلاحات"؛ و تصویب اسناد این جنبش؛ واقعا به این امر باور داشته اند که در ایران "در نهایت شکل گذار را" به "جنبش های اعتراضی مردم علیه بیدادگری و ستم"، قدرت حاکم تحمیل می نماید؟
فریدون عزیز آیا روند تطور نظام اسلامی در این چهار ساله، حقانیت این نظر که بهار آزادی در راه است و این بهار بدون عبور از این زمستان "اسلامی" ناممکن است را به اثبات نمی رساند؟ آیا تحولات دوران پس از تصویب این اسناد چه در بالای جامعه که شاهد تبعیض، دزدی، فساد، چپاول، ارتشاء، بهدر دادن ثروت های ملی و در راس آن ها حبس، شکنجه و اعدام شریف ترین جوانان این میهن هستیم و چه در پائین جامعه که شاهد تورم، گرانی، بیکاری، فقر و عدم امنیت و هر روز از دست دادن عزیزان مان حتی در تصادفات بیشمار رانندگی می باشیم، برای اثبات لزوم عبور از این نظام ِپلیسی – نظامی و بقول شما استقرار "ساختاری نوین" (که شما از آن به مثابه "فرماسیون سوسیالیستی" نام برده این و من از آنجائی که "برای" ایرانیان در جهت آشنائی با بخش دیگری از حقیقت، با شما می بحثم! آنرا بفارسی، "ساختاری برای استقرار آزادی، دموکراسی و کوشش در راه ایجاد مساوات حقوقی و عدالت اقتصادی" ترجمه می کنم)؛ نمی باشد؟
در آرزوی عبور دموکراتیک از این نظام و استقرار آزادی، استقلال و عدالت جاوید در این فلات پهناور
۵۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱٣٨۷
|
از : احمد
عنوان : وقاحت
یک نفر به این آدم بی چشم و رو "R یک مارکسیست" بگوید که با چه رویی از جنایتکاری چون استالین حمایت میکند؟ لابد فردا باید از خدمات هیتلر در مبارزه با سرمایه داری نیز حمایت کرد.
۵۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱٣٨۷
|
از : جواد حسینی
عنوان : به آقای "نظردهنده"
جناب نظر دهنده
واکنش من در قسمت نظرها (شمارهء ۵۵۷) در اصل واکنشی بود به نظر شما (شمارهء ۵۵۵). ضمن دفاع از دیدگاههای عقیدتی خودم، از اینکه شما را به آن تندی و بطورمستقیم مورد خطاب قرار دادم از شما پوزش میطلبم. بویژه که شما من را در نوشتار خود(شمارهء ۵۵۵) مورد خطاب قرار نداده بودید. امیدوارم پوزش مرا بپذیرید.
جواد حسینی
۵۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱٣٨۷
|
از : مرد کاسبکار
عنوان : شهامت را اکثریتی ها دارند که دکان خود را در ایران محض رضای اسلام عزیز تعطیل کردند
خانم لنگرودی چرا ناراحت شدید؟ شهامت را آن بچه های جوانی داشتند که در مقابل آخوندهای مورد حمایت شما اکثریتی ها مقاومت کردند و جان عزیز از دست دادند و از پاسداران بیسواد و آخوندهای هفت خط امامی دنباله روی نکردند.
در کاسبکار بودن من شک بکنید یا نکنید فرقی ندارد اما کاسبکاری های رفقای فدائی خلق خنده آور است. شما می گوئید که "وضع بچه های از زندان رهایی یافته در ایران را همه می دانند. چه آنها به پولی رسیده و چه آنها در نانوایی ای مثلا در میدان بهارستان شاگردی می کند و هنوز به آرمانهایش پایبند است. شما چرا خفت تسلیم خود به قدرت پول و سرمایه را بقیمت خراب کردن همه زندان رفته ها توجیه می کنید؟"
کدام یکی شاگرد نانوائی می کند؟ الحمدالله بیشترشان که تاجر و کاسب شدند و حتی از اروپا با ایران مشغول معامله و بیزینس می باشند. رفقای رهبریتان که به قول خودتان در جشنهایتان غذا می فروشند تا شاید کمی دستشان بیشتر به دهانشان برسد بنابر این داستان دلخراش نانوائی کسی را دیگر فریب نمی دهد. کدام یکی از اکثریتی ها به آرمانهایشان پابند مانده است؟ تازه مگر آرمانی هم مانده؟ اگر منظور از آرمانتان آن چیزی است که رفیق نگهدار و رفیق احمدی عزیزتان دارند که پیشکش خودتان باشد و محض رضای خلق صدایش را نیز در نیاورید.
اما اینکه نوشته اید "شما که از برکت خون و زندان عده کثیری از همرزمان سابق تان در سایه امن اروپا لمیده اید، لا اقل یک جو شهامت داشته باشید. بنویس که با سلطننت طلبها هم کاسه شده ای! بنویس که قصد خالی کردن عقده های حقارت دوران چریک بودنت را داری! یا شاید دچار موج گرفته گی شده بودی و برای سازش با قدرت حاکم دیر شده بود و یا شاید هم ...."
نه جانم این خبرها نیست. نه چریک فدائی بودیم که بعدتر خط امامی بشویم و نه مثل رفقای اکثریتی شما خواستار سرکوب بچه های جوان ایرانی بودیم و نه خواهان اسلحه های بزرگتر و بهتر برای برادران پاسدار ضد امپریالیست و نه حامی آدمفروشانی مانند حجاریان و آرمین و بقیه بچه آخوندهای هفت خط بودیم. اگر هم کاسبی کنیم حداقل با خون مردم بیگناه کاسبی نکردیم و نمی کنیم و تا دیروز فدائی خلق و اکنون فدائی جیب خلق نشدیم. از بی آبروی این رفقای جنابعالی فقط حالت تحوع دارم و برای من یک بازاری خرفت مذهبی احترامش از این رفقای تازه بورژوا و کاسب شده شما بیشتر است.
۵۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱٣٨۷
|
از : R یک مارکسیست
عنوان : از ماست که بر ماست
پیش از هر چیز احترام خودم را به همه شما رفقائی که پاسخ یاوه گوئی های دزدان و خودفروختگانی (و به قول دکتر محیط چپ های بریده) امثال احمدی و یا فرخ نگهدار و کوتوله هائی مثل جوادی که اگر حرف نزنه میگن لاله ! را دادید نثار میکنم. خوشحالم که اینگونه خوب عکس العمل نشان دادید تا این نوکران جدید امپریالیزم فکر نکنن که شهر اینچنین بی صاحاب شده.
اما رفقا بیایید کمی از خود هم انتقاد کنیم. ببینیم که ما به عنوان کمونیست چه کردیم که اینها اینگونه دریده شدند؟
رفقا ما هم مقصریم! ما در واگذاری عرصه به این نئولیبرالهای چپ نما مقصریم!
آنموقع که مهر تائید زدیم به دروغ گوئیهای امپریالیزم در رابطه با استالین ما اشتباه کردیم. آنموقع که باور کردیم که استالین بد بوده اشتباه کردیم. آنموقع که خدمات بی سابقه استالین در جنگ جهانی دوم و رهبری او و مبارزات خلق قهرمان شوروی را فراموش کردیم اشتباه کردیم. آنموقع که رهبری استالین در تبدیل کردن شوروی به یکی از قطب های جهان را فراموش کردیم آنروز اشتباه کردیم. آنموقع که اشتباهات استالین را با توجه به آن شرایط بحرانی تحلیل نکردیم تا به یک نتیجه درست برسیم اشتباه کردیم.
رفقا
آنروز که قبول کردیم که نظام شوروی یک نظام سوسیالیستی بوده اشتباه کردیم!
خود لنین بزرگ هیچگاه از پیروزی سوسیالیزم سخن نگفت و تنها از حکومت کارگران سخن میگفت اما ما آن رژیم را سوسیالیستی نامیدیم. آنروز اشتباه کردیم.
رفقا اما باید دوباره برخواست. باید عرصه را بر این گرگان در لباس میش تنگ کرد.
برخی از رفقا احمدی را با داریوش همایون مقایسه کرده بودند. اما رفقا داریوش همایون شرف سیاسی دارد. من و او دشمن طبقاتی هم هستیم اما او انقدر صداقت و شرف دارد که میگوید من مشروطه طلب هستم اما مخالف حمله آمریکا به ایران. اما این احمدی و نگهدار به قدری بی شرف و بی پرنسیپ هستند که بر خود نام چپی میگذارد اما از نئولیبرالیزم حمایت میکند و نگهدار از حمله آمریکا به افغانستان حمایت میکند.
رفقا دیگر کافیست
باید از رخوت ناشی از سقوط شوروی برخواست. رفقا در داخل ایران پرچم سرخ را به هوا برخواسته اند. آنها تجربه یکصد سال مبارزه را دارند و تحصیل کرده و آگاه میباشند. پس رفقای خارج از کشور باید بروند عضو احزاب شوند نیروهای مرتجع مثل احمدی را بیرون اندازند تا آن احزاب دوباره جان بگیرند تا به نیروهای داخل کشور کمک کنند.
بگذارید که احمدی و احمدی ها بدانند که فرزندان حیدر عمو اغلی چه ها میتوانند بکنند.
۵۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱٣٨۷
|
از : نظر نظردهنده
عنوان : انتظار نا معقول
شهلا خانم:
انتظار جنابعالی از کاربران این سایت برای شهامت به خرج دادن و با نام حقیقی در بحث شرکت کردن نا معقول است. شخصی مانند فرخ نگهدار که بطور علنی از ملایان آدمکش حمایت می کند مطلقا قابل اعتماد نیست و فکر می کنم تمام کاربران علنی و غیر علنی این سایت و بقیه سایتها باید نهایت احتیاط را در برخورد با او و همفکرانش داشته باشند. چگونه است که یک عضو شناخته شده اکثریت که من نام نخواهم برد به تهران رفت و آمد می کند هنگامی که اعضا رتبه پائین تر از او سالها زندان بودند و بعد از آزادی باید به اطلاعات رژیم گزارش از خود می دادند؟ این یک تهمت نیست. خانم عزیز دشمن در سازمان اکثریت رخنه کرده است و باید بدانید که این یک توهم نیست بلکه حقیقت دارد. به نظر من تمام کاربران باید نهایت هوشیاری را داشته باشند و به پاسداران و عوامل علنی و مخفی رژیم و همچنین اکثریتی های ماند احمدی و نگهدار اعتماد نکنند. ای کاش اینها فقط به غذا فروختن قناعت می کردند!
۵۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱٣٨۷
|
از : اسد تهرانی
عنوان : عضو سابق؟
این مرد کاسبکار که احتمالا از دوستان این احمدی است مدعی شده که احمدی از اعضای سابق سازمان است ! اگر اینطور باشد که اصلا به این احمدی چه مربوط که خود را وارد بحث های این جنینی می کند؟ برود دنبال کاسبی اش و ملاقات های افتخاری با فرزند شاه مخلوع.
۵۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱٣٨۷
|
از : شهلا لنگرودی
عنوان : به کاربر "کاسبکار"
کمی شهامت بخرج دهید و با نام های مختلف به بحث وارد نشوید. برای من هویت نویسنده کاملا روشن است. البته در کاسبکار بودن شما شکی ندارم.
وضع بچه های از زندان رهایی یافته در ایران را همه می دانند. چه آنها به پولی رسیده و چه آنها در نانوایی ای مثلا در میدان بهارستان شاگردی می کند و هنوز به آرمانهایش پایبند است. شما چرا خفت تسلیم خود به قدرت پول و سرمایه را بقیمت خراب کردن همه زندان رفته ها توجیه می کنید؟
شما که از برکت خون و زندان عده کثیری از همرزمان سابق تان در سایه امن اروپا لمیده اید، لا اقل یک جو شهامت داشته باشید. بنویس که با سلطننت طلبها هم کاسه شده ای! بنویس که قصد خالی کردن عقده های حقارت دوران چریک بودنت را داری! یا شاید دچار موج گرفته گی شده بودی و برای سازش با قدرت حاکم دیر شده بود و یا شاید هم ....
۵۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱٣٨۷
|
از : مرد کاسبکار
عنوان : اکثریتی ها در ایران هم کاسب شدند
با تشکر از خانم لنگرودی که علت مادی تحول فکری آقای احمدی این عضو سابق اکثریت را به مرام پر افتخار بازاری روشن کردند باید بعرض برسانم که بنده شخصا چند عضو سابق اکثریت را در ایران می شناسم که زندانهای امام ضد امپریالیست را از نزدیک تجربه کردند و بعد از رهایی از زندان به کاسبی پرداختند و دست سرمایه داران حاجی بازاری را در امر کاسبی از پشت بسته اند. چریک و کمونیست دیگه که نیستند هیچی خودشون بهترین سمبل نظام پر افتخار سرمایه داری شدند و از هر چه عمله و کارگر هم هست بدشون میاد. کار دنیا را چه دیدی؟ شاید فریدون خان نیز با فروش غذا به چریکهای سابق و سوسیال دمکرات های جدید و فتوکپی کردن نشریات اکثریت به پولی برسد و اصلا از همین سوسیال بازی هم دست بردارد. دنیا را چه دیدی؟
۵۶٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱٣٨۷
|
از : الهام خیرخواه
عنوان : آقای احمدی، زیر دفاع دروغین از تمام حقیقت پنهان نشوید. شهامت داشته باشید.
آقای احمدی شهامت داشته باشید. بحثهای نظری شهامت مطلبت که متاسفانه در مطلب شما من ندیدم. اتفاقا یکی از وجوح بارز آنهایی که به رهبران مستقل و تاثیرگذار تبدیل میشوند این است که از نظراتشان بطور صریح دفاع و نظراتشان را آنگونه که هست عرضه میکنند. شما بهتر است بجای استناد به سند آماجهای کنگره دوم به سند بازنویسی شده و با رای ۸۵ درصدی به تصویب کنگره پنجم استناد میکردید. که در آن سند سوسیالیسم را بعنوان فرماسیون و آلترناتیو سرمایه داری تعریف کرده است. شما بهتر است خودتان را در جناح راست سوسیال دمکراسی که قرار داده اید، نظرات خودتان را تبعیین بکنید و در سطح جنبش منتشر بکنید. و از آن دفاع بکیند اینطوری هم جایگاه خودتان را معلوم میکنید و هم دیگران نسبت به شما نظر خواهند داشت. شما متاسفانه معلوم نیست که چرا این مطلب را نوشته اید. نه حقیقتی را روشن کرده اید و نه تعریفی از خودتان بطور شفاف ارایه داده اید. فقط خوانندگان تیزبین میفهمند که شما از سوسیالیسم و حتی مبارزه برای ارزشهای سوسیالیستی هم دست شسته اید. برای عدالت اجتماعی فقط در چارچوبه سرمایه داری مبارزه میکنید. اصلان معلوم نیست برای چی خودتان را چپ میدانید. شما با انگیزه خودتان را مطرح کردن و دل داریوش همایونها را آوردن این مطلب را نوشته اید. بعد از کنگره اخیر اکثریت که در رهبری آن انتخاب نشده اید و یا از ترس انتخاب نشدن کاندیدا نشده اید. خواستید ارض اندامی کرده باشید. آن مسایلی که در تحول سازمان اکثریت نوشته اید هر فرد اسناد این سازمان را بخواند میداند که این سازمان دیگر به دیکتاتوری پرولتاریا، دولت ایدولوژیک و غیره اعتقاد ندارد. اما بحث بر سر اعتقاد سازمان اکثریت به سوسیالیسم بمثابه نه فقط نظام ارزشی بلکه بعنوان آلترناتیو نظام سرمایه داری که من که سند آماجهای کنگره پنجم اکثریت را خواندم. آنجا نظرات شفاف بیان شده است. آقای احمدی دیگر امروز همه اسناد و بحثها به خاطر دنیایی الکترونیک در دسترس هماگان است. دیگر نمیتوان با اسناد و مدارک انحصاری فخر فروشی کرد. اگر نظرات تو در مورد مسایل درونی که نوشته اید، همانطور باشد که در مورد تحولات فکری سازمان اکثریت نوشته ایی باشد. وای به حال آن حقیقتی که تو از آن دفاع کرده ایی. من چون اطلاعات دقیقی از مسایل درونی کمیسیون ثبت اسناد و غیره خبری ندارم آنها را به مسئولین سازمان اکثریت وامیگذارم. در پایان توصیه ام به آقای احمدی این است که شهامت داشته باش، از نظرات جناح راست سوسیال دمکراسی را تدوین بکن و دفاع بکن. آن دوره گذشت که با نوک زدن به مسایلی و نقد و این آن به رهبری تبدیل شد. نیروهای جنبش دیگر زیر بار رهبری هر کسی که فقط با نقد دیگران میخواهد به رهبری برسد. نخواهند رفت. لطفا بنویس که تا کنگره اول سازمان اکثریت در کدام جناح اکثریت بودی. در راست یا چپ. خدمت به جنبش در گروه داشتن شهامت نظری است.
۵۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱٣٨۷
|
از : نظر نظر دهنده
عنوان : تحریف و جعل
این جناب حسینی معلوم می شود که آنچه من در زیر نوشتم را حتی نخوانده و عجولانه شروع به متهم کردن من به این می کند که: "شما از یک دیکتاتوری مرده جانب داری میکنید. این تنها من نیستم که میگویم شما و امثال شما یاوه میگویید"!
حال آنکه من در همین مورد نوشتم که: "بعد از شکست نظام های سرمایه داری دولتی اوردگاه سوسیالیسم واقعا موجود و همچنین نا امیدی از حزب کمونیست سرمایه داران چین در تمام نقاط جهان عده ای موفق به کشف دوباره سوسیالیسم لیبرالی شدند و محفل سر در گم اکثریت نیز از این قاعده مستثنی نبود"
در کجای نوشته من یکی حتی کمتری دفاعی از "دیکتاتوری مرده" بود؟! او در ذهن دگم خود همه را مدافع نظام سابق و پو شالی و به اصطلاح سوسیالیستی می داند و سپس مانند حاکمان شرع رژیم آدمکشان رای به محکومیت می دهد! با لیبرال دمکرات های مانند او کسی احتیاج به فاشیستهای دست راستی ندارد!
۵۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱٣٨۷
|
از : اسد تهرانی
عنوان : آقا "جواد"
همین که شما خود را موظف به دفاع از نئولیبرالیسم می دانید برای من کافیست.
۵۶۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱٣٨۷
|
از : اسد تهرانی
عنوان : حمایت های آریامهری
حمایت این "جواد" حسینی مرا یاد حمایت های نظام آریامهری می اندازد.
می گویند کافر همه را به کیش خویش پندارد؛ پهلوی طلبان و ساواکی های فراری چون خود داغ ادامه دیکتاتوری وابسته پهلوی به دلشان مانده گویا فکر می کنند نیروهای مترقی هم چون ایشان دیدی واپسگرا به تحولات اجتماعی دارند.
نه آقا "جواد" با دعای گربه کوره باران نمی آید. با تسلیم امثال احمدی نئولیبرالیزم از فرجام حتمی خود نجات پیدا نمی کند
۵۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱٣٨۷
|
از : جواد حسینی
عنوان : به آقای اسد تهرانی
آقای اسد تهرانی
بعد از پاسخ گویی به "فرمایشات" آقای نظردهنده، متوجه "درفشانیهای" شما نیز شدم. محض اطلاعتان خانوادهء بنده در زمان حکومت شاه بیشترین صدمات را از ساواک متحمل شد و بنده نیز به هیچ عنوان خواستار بازگشت حکومت اقتدار گرای گذشته نیستم. حال شما هر چه دوست دارید فکر کنید. در اراجیف خود نوشته بودید
"......نئولیبرالیزم از فرجام حتمی خود نجات پیدا نمی کند....". آقا جان! این فعلا شما هستید که بازی را به مفتضحانه ترین شکل ممکنه باخته اید. شما کلاه خود را سفت نگه دارید، نمیخواهد نگران "فرجام نئو لیبرالیزم" باشید (((:
۵۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱٣٨۷
|
از : جواد حسینی
عنوان : به آقای "نظردهنده"
جناب نظر دهنده چرا ناراحت میشوید. شما از یک دیکتاتوری مرده جانب داری میکنید. این تنها من نیستم که میگویم شما و امثال شما یاوه میگویید. این میلیونها انسان تحت ستم در اردوگاه سابق "سوسیالیزم" هستند که فرمایشات و نظرات شما را قبول ندارند. این کارگران دلاور همبستگی در لهستان بودند که به همراه دیگر ملل اروپای شرقی با نابودی "پردهء آهنین" یکی از کثیفترین دیکتاتوریهای تاریخ را نابود کردند و خط بطلان بر باورهای ارتجاعی امثال شما کشیدند. آیا شادمانی مردم آلمان "دموکراتیک" را در از بین بردن دیوار برلین فراموش کرده اید؟ آیا نمیبینید که شرکت کنندگان در سالروز کودتای بولشویکی (در مسکو) روزبه روز کمتر و پیرتر میشوند؟ آیا نمیبینید که دسته دسته رفقای سابقتان در کشورهای غربی به بی اساس بودن طرز تفکر سابق خود پی میبرند و از آن فاصله میگیرند؟ اینها است دلایل یاوه گویی آنهایی که از دیکتاتوری پرولتاریا حمایت میکنند!
آرام باش بابا جان، آرام باش!!
۵۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱٣٨۷
|
از : اسد تهرانی
عنوان : حمایت های آریامهری
حمایت این "جواد" حسینی مرا یاد حمایت های نظام آریامهری می اندازد.
می گویند کافر همه را به کیش خویش پندارد؛ پهلوی طلبان و ساواکی های فراری چون خود داغ ادامه دیکتاتوری وابسته پهلوی به دلشان مانده گویا فکر می کنند نیروهای مترقی هم چون ایشان دیدی واپسگرا به تحولات اجتماعی دارند.
نه آقا "جواد" با دعای گربه کوره باران نمی آید. با تسلیم امثال احمدی نئولیبرالیزم از فرجام حتمی خود نجات پیدا نمی کند
۵۵۶ - تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱٣٨۷
|
از : نظر نظردهنده
عنوان : حامیان جدید
مشت نمونه خروار است. لیبرال های اکثریتی باید قوت قلب بگیرند که افرادی دون مایه مخالفان فکری را به "یاوه گویی" متهم می کنند. اما این گستاخی ها و بیشرمی ها دوای درد بی درمان این حامیان استثمار و برده داری نکبت بار سرمایه را نخواهد کرد و بحران و تشنج بخشی جدا ناپذیر از این سیستم غیر انسانی می باشد و از آن فراری برای اینان نیست. اینها بارها پایان تاریخ را اعلام کرده اند اما باز با چشمان کور خود می بینند که مردم در اقصی نقاط جهانی بهتر را می خواهند و دنیای بهتر تنها با پایان نظام استثماری سرمایه میسر می باشد.
۵۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱٣٨۷
|
از : جواد حسینی
عنوان : درود بر آقای احمدی و حرکت مثبت در درون سازمان اکثریت
نامهء آقای فریدون احمدی بسیار مفید و امیدوار کننده است. ضمن آنکه از لحاظ عقیدتی با ایشان اختلاف نظرهایی دارم، ولی از حرکت مثبت ایشان و سازمان اکثریت به سمت دموکراسی و سوسیالیزم واقعی پشتیبانی میکنم. سازمان اکثریت باید تکلیف خود را با عناصر هوادار آخوندها (همچون نگهدار و ملیحه محمدی) و نیروهای ارتجاعی مبلغ مارکسیسم لنینیسم روشن کند تا در انجام این حرکت مثبت موفق باشد.
اکثریت نباید تحت تاثیر یاوه سرایی های عزاداران انقلاب اکتبر و "اردوگاه سوسیالیزم" (بخوانید دیکتاتوری مارکسیستی) واقع شود. در هر صورت باید از حرکت مثبت اکثریت به سوی سوسیال-دموکراسی قاطعانه حمایت کرد.
۵۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ فروردين ۱٣٨۷
|
از : اسد تهرانی
عنوان : از چپ روی کودکانه تا نئولیبرالیسم
اگر برای درک "تحولات" (زیگزاگ های) سازمان اکثریت نیاز به یک نمونه بارز باشد این احمدی بهترین نمونه است. توجه به اینکه این سازمان در طول ۴۰ سال حیات خود حداقل چهار بار تغییر جبهه داده است و به "مشی" ای نو رو آورده، به اندازه کافی پرده از بی بضاعتی و سردرگمی و در عین حال کاسبکاری نقش آفرینان این سازمان بخصوص همدستان این احمدی (که من آنان را کوتوله های سیاسی پرمدعا می نامم) بر میدارد. از مشی چریکی آمیخته به افکار مائوئیستی تا مشی فاجعه آمیز مبارزه مسلحانه در کردستان و ترکمن صحرا از حمایت از ج. ا. تا مبارزه برای سرنگونی آن (بعد ممنوع اعلام شدنشان از سوی حاکمیت)و بالاخره از عضویت در خانواده اردوگاه سوسیالیزم تا ترک آن با شرمندگی (البته پس از فروپاشی) و سپس انتقاد از لنینیسم و کمی دیرتر مختومه اعلام داشتن جهان بینی م.ل. و در نهایت پذیرش نئولیبرالیسم (تسلیم با خفت و خواری)!
این سازمان به دفتری برای انشا نویسی و بازی با کلمات دهان پر کن تبدیل شده که به هر بهانه ای برای اعلام حیات "بیانیه ای" صادر می کند. گو اینکه سازمانی که نام ایران را یدک می کشد ولی تشکیلات داخل کشور را از سال ۶۹ منحل کرده و هیچ پیوند ارگانیکی با داخل ندارد نباید چیز زیادی برای گفتن داشته باشد.
در آخر به یک جمله از احمدی اشاره باید کرد، آنجا که می گوید نامه گانواده ها بدون امضا بوده ...و باید در برخورد با این نوع نامه ها محتاطانه تر برخورد کرد! برای من جای بسیار تعجب است که این آقا همه فعالین داخل کشور را زیر سوال می برد که چگونه در ایران خفقان زده فعالیت سیاسی می کنند اما در عین حال از خانوده اعدامیان سازمان که پایبند به آرمان هایی هستند که فرزندانشان برای آنها به دار آویخته شدند (در پی توطئه همفکران (نئولیبرال ) جدید احمدی) انتظار امضا و نام و نشانی دارد.
من که احساس شرم می کنم.
۵۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱٣٨۷
|
از : نظر نظردهنده
عنوان : لیبرالیزم دوباره توسط اکثریتی ها کشف شد
آنچه این جناب اکثریتی دوباره افتخار کشفش را دارند همان لیبرالیزم می باشد و هر آنقدر هم که بزکش کنند و نامش را سوسیال دمکراسی و غیره بخوانند همان وظیفه تاریخی نجات کاپیتالیزم یا نظام برده داری سرمایه می باشد. بعد از شکست نظام های سرمایه داری دولتی اوردگاه سوسیالیسم واقعا موجود و همچنین نا امیدی از حزب کمونیست سرمایه داران چین در تمام نقاط جهان عده ای دموفق به کشف دوباره سوسیالیسم لیبرالی شدند و محفل سر در گم اکثریت نیز از این قاعده مستثنی نبود. این آقای احمدی همان را می خواهد که ابراهیم یزدی می خواهد با این تفاوت که این لیبرال سکولار سوسیال دمکرات خود را می خواند و آن یکی مانند دمکراتهای مسیحی اروپائی لیبرال دمکرات اسلامی می باشد. محفل اکثریت فقط یک اسکلت از آنچه که سابقا بود می باشد و مهم نیست که اکنون خود را چه می داند. این محفل اکنون در واقع یک محفل سیاسی لیبرال می باشد و بازگشتی نیز برای آن وجود ندارد. افرادی که هنوز می خواهند نام فدائی را مانند ارث پدر نگهداری کنند و حاضر نیستند که از این جریان دور شوند در نهایت با واقعیت تلخ روبرو خواهند شد. این سازمان به پایان حیات سیاسی خود سالها است که رسیده است و حتی در شکل لیبرال خود ناقص می باشد و برای نیاز لیبرال ها یا سوسیال دمکرات ها نیز کفایت ندارد. محفلی که هنوز حامیان رژیم در آن جا خوش کرده اند و حامیان دیکتاتوری شاهنشاهی را لابی می کند نمی تواند به وزنه ای مهم تبدیل شود.
۵۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱٣٨۷
|
از : R یک مارکسیست
عنوان : دزدی
بنده قصد ندارم به نقد مواضع آقای احمدی در رابطه با کمونیزم و سایر موارد ذکر شده در مقاله بپردازم بلکه قصد من از نوشتن این مطلب اینست که بگم که آقای احمدی و سایر دارودسته سوسیال دموکرات در داخل سازمان اکثریت دزد هستند. ایشان به این نتیجه رسیدند که کمونیزم و دیکتاتوری پرولتاریا بد هستند. بسیار خب! پس جنابعالی و دوستانتان خیلی بی جا کردید که در داخل یک حزب مارکسیست- لنینیست مانده اید و تلاش بیشرمانه خود را برای به استحاله کشیدن آرمان اولیه حزب ادامه میدهید.
این حزب -خوب یا بد- یک حزب کمونیست بوده. حالا اگر شما تغییر ایدئولوژی دادید باید از این حزب جدا شوید.
آن شهدای که جنابعالی به عضویتشان در سازمان اکثریت افتخار میکنید همه کمونیست بودند و هوادار دیکتاتوری پرولوتاریا و اگر زنده بودند به امثال شما اجازه نمیدادند که حرکت غیر اخلاقی خودتان را ادامه بدهید.
از کجا معلوم شاید فردا شما فاشیست شدید ولی از این حزب بیرون نرفتید. حتماً آنموقع هم حزب را فاشیستی خواهید کرد.
دارودسته نگهدار و این آقا دزد هستند. دزدانی که با ماموریت یا بی ماموریت میخواهند آرمان یکی از بزرگترین احزاب کمونیست ایران را تغییر دهند. اینها به قدری بی شرم هستند که در یک حزب کمونیستی بیانیه میدهند و فراکسیون کمونیست را به رسمیت نمیشناسند.
من به عنوان یک توده ای خیانت این جماعت دموکرات را محکوم میکنم و از تمام نیروهای کمونیستی ایران در هر حزب میخواهم که به کمونیستهای داخل در سازمان اکثریت کمک کنند تا بتوانند این خائنین را از حزب بیرون اندازند.
۵۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱٣٨۷
|