نتایج ناخواسته رویداد ۲۴ اسفند


عباس عبدی


• در دفاع از مشارکت گفته می‌شد که یا باید منفعل بود و کنار رفت، یا براندازی و انقلاب را پیشه ساخت یا در انتخابات مشارکت کرد و این تنها راه موجود است. گرچه راه‌های معین شده، کامل نیست و جای بحث فراوان دارد، اما در این یادداشت می‌کوشم نشان دهم که شرکت در انتخابات با اوصاف و رفتار مشاهده شده چگونه موجب تضعیف راه‌های اصلاحی شده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۵ فروردين ۱٣٨۷ -  ٣ آوريل ۲۰۰٨


رویداد ۲۴ اسفند تحول مهمی در نگرش جامعه به نهاد انتخابات ایجاد خواهد کرد.این یادداشت که به نظر خودم حاوی نکات قابل توجهی است (گرچه برای رعایت فضا مختصر نوشته شده است) نیازمند بررسی انتقادی بیشتر خوانندگان محترم است.

برخی به طور جدی یا مطایبه موضوع علم جامعه‌شناسی را نتایج ناخواسته کنش انسانی می‌دانند. به معنای دیگر می‌خواهند بگویند بخش مهمی از کنش‌های اجتماعی ما منجر به نتایجی می‌شود که از نظر کنشگر ناخواسته است. مثال‌های مهم بسیاری را می‌توان ذکر کرد، ملموس‌ترین آن برای من و شما عملکرد و سیاست‌های رژیم گذشته که قصد داشت با افزایش سرکوب بقای خود را تضمین کند، اما نتیجه ناخواسته‌اش، بروز انقلاب بود. در رفتارهای فرد هم از این موارد بعضاً مشاهده می‌کنیم، مثلا پدران و مادران نوع خاصی از شیوه تربیتی را برای تربیت فرزند خود بکار می‌گیرند، اما بعداً متوجه می‌شوند که این شیوه نتایج معکوس و ناخواسته‌ای داشته است. از همین روست که تأکید بر انگیزه افراد در کنش اجتماعی به تنهایی برای توجیه و پذیرفتن یک کنش کفایت نمی‌کند. به عبارت دیگر این که فلان شخص یا گروه خواهان اصلاح جامعه است (بر فرض که در چنین خواستی هم صداقت کامل دارد و هم برای تحقق خواست خود حاضر است انواع هزینه‌ها را بپردازد) به منزله درست بودن سیاست‌ها و برنامه‌هایش برای تحقق این هدف نیست، چه بسا در جهتی کاملاً مخالف در حال حرکت باشد.
رویداد ۲۴ اسفند سال ۱٣٨۶ هم به پایان رسید و مواضع اتخاذ شده در آن به نام اصلاح‌طلبی از مصادیق روشن همین قاعده است که نتایج ناخواسته‌ای را برای شرکت‌کنندگان اصلاح‌طلب رقم زد، و اگر فرض بگیریم که تمام آنان با انگیزه‌ای صادقانه و خدمت به جامعه قدم در این راه گذاشتند، اما نتیجه کار امری غیر اصلاح‌طلبانه شد و فضای عمومی جامعه را برای پیشبرد اصلاحات احتمالی در آینده بسته‌تر کرد و سرمایه اجتماعی موجود را که اندک هم بود، با اتلاف بیشتری مواجه نمود. چرا؟
در دفاع از مشارکت گفته می‌شد که یا باید منفعل بود و کنار رفت، یا براندازی و انقلاب را پیشه ساخت یا در انتخابات مشارکت کرد و این تنها راه موجود است. گرچه راه‌های معین شده، کامل نیست و جای بحث فراوان دارد، اما در این یادداشت می‌کوشم نشان دهم که شرکت در انتخابات با اوصاف و رفتار مشاهده شده چگونه موجب تضعیف راه‌های اصلاحی شده است.
تاکنون چند بار در یادداشت‌های خود نوشته‌ام که تأکید و رد صلاحیت‌ها فقط یک رکن انتخابات است و برای نتیجه‌گیری در باره شرکت یا عدم شرکت باید درباره دیگر ارکان انتخابات نیز نظر روشنی داشت. از جمله درباره رکن دوم که سلامت انتخابات است. اما طرفداران و دعوت‌کنندگان به مشارکت هیچگاه حاضر نشدند که درباره این رکن قبل از انجام انتخابات نظر روشنی دهند. نظر روشن به این معنا که بگویند ما اجرای صحیح انتخابات را در مرحله رأی‌گیری و شمارش آرا تضمین می‌کنیم. یا بگویند که به سلامت آن اطمینان داریم یا در صورتی که با سلامتی کامل برگزار نشد، در برابر آن ایستادگی می‌کنیم. مثال‌های آن خیلی روشن است مشهورترین آن انتخابات ریاست جمهوری اوکراین بود و اخیراً هم دو مورد در آفریقا اتفاق افتاده است. که یک مورد آن به دخالت نیروهای بین‌المللی هم منجر شد.
اما آنچه که در اینجا و در عمل رخ داد، به گونه دیگری بود که مطلقاً با اصول و ضوابط یک کنش سیاسی معقول و اصلاح‌طلبانه هماهنگی و تطابق نداشت.
از یک طرف افراد و گروه‌های اصلاح‌طلب مردم را به شرکت دعوت کردند، تا نقشه طرف مقابل را از میان بردارند. اما در عین حال در این مرحله اقدامی را در جهت تضمین سلامت رأی‌گیری و شمارش آرا از نظر خود به عمل نیاورند، و حتی به گفته خودشان هزاران نفر از ناظرانشان را عملاً رد کردند. از سوی دیگر بلافاصله پس از انتخابات اطلاعیه‌ها و نامه‌هایی را در خصوص وجود ابهامات در سلامت انتخابات منتشر کردند و خواهان رسیدگی شدند، و بالاخره بدون اینکه هیچ کس پاسخی به آنان بدهد انتخابات (به طور مشخص تهران) را تأیید کردند و آقایان معترض هم طبعاً هم تمکین کردند یا خواهند کرد.
درست است که در اعتراضات رسمی این گروه‌ها اتهام مشخص تقلب مطرح نشده است (تا آنجا که من به خاطر دارم) اما این مسأله ناشی از عدم اعتقاد آنان به نبود تقلب نیست، بلکه ناشی از ترس و احتیاط آنان است و لذا به زبان دیگری که شنونده هم بفهمد و چندان بار حقوقی نداشته باشد اتهام تقلب را مطرح کرده‌اند و جامعه هم منظور واقعی و مورد نظر آقایان را استنباط کرده است. تبعات این رویداد چیست؟

۱ـ مردمی که مخاطب آقایان در دعوت به مشارکت بودند، از آنان می‌پرسند که ما را به کاری دعوت می‌کنید که خودتان هم سلامت آن را قبول ندارید. مثل اینکه کسی را به خوردن غذایی دعوت کنیم که مسموم است. و نکته مهمتر این که اعتراض آقایان هم در حد نامه‌پراکنی است و اقدام جدی‌تری که لازمه دفاع از نهاد انتخابات و حفظ حق مردم است بروز نمی‌دهند. طبیعی است که با این رفتار، مردمی که مخاطب آقایان هستند، در آینده بیش از پیش از مشارکت در انتخابات استنکاف خواهند کرد. و جالب اینکه اگر روزی و روزگاری شرایط برای اجرای انتخاباتی مناسب و اجرای سیاست اصلاحی فراهم شد، به دلیل بی‌اعتباری دعوت‌های پیشین، باز هم کسی از خود رغبتی به پذیرش دعوت جدید از سوی آقایان بروز نخواهد داد.

۲ـ اگر واقعاً نتایج اعلان شده ناشی از تقلب باشد، و کاری هم از دست شرکت‌کنندگان برای تغییر و اصلاح نتایج برنیاید، اصلاح طلبان از این پس چگونه خواهند گفت که ما از این ساختار و نظام هستیم و به آن پایبندیم و در درون آن عمل می‌کنیم؟ میان تقلب و رد صلاحیت تفاوت زیادی هست. تا حدودی مثل تفاوت میان گران‌فروشی و کم‌فروشی است. (فقط یک مثال است) گران‌فروشی عملی غیر منصفانه است، که خریدار و فروشنده هر دو از قیمت گران آگاهند و فروشنده یا جنس را می‌خرد یا نمی‌خرد. اما کم‌فروشی نوعی دزدی است که براساس توافق طرفین نیست و به صورت پنهانی صورت می‌گیرد. در گران‌فروشی، انصاف اجتماعی خدشه‌دار می‌شود، اما در کم‌فروشی اعتماد اجتماعی زایل می‌شود. رد صلاحیت گرچه عملی غیر منصفانه است، اما از نوعی شفافیت نسبی برخوردار است و رد صلاحیت‌کننده هم هزینه عمل خود را می‌پردازد، اما در تقلب چنین نیست و امور پنهانی و با انکار صورت می‌گیرد. خوب وقتی آقایان نتایج انتخابات را تقلبی می‌دانند، و کاری هم نمی‌کنند، بنیان نهاد انتخابات و اعتماد عمومی و نسبی به حکومت را که شرط لازم برای عمل اصلاحی است از میان برمی‌دارند، و اگر خودشان کماکان به این نظام پایبند باشند، نه تنها این ضعف را جبران نمی‌کنند، بلکه خودشان را هم در معرض اتهام جدی قرار می‌دهند و از این حیث هم اصلاح‌طلبی را تضعیف کرده‌اند. بعلاوه وقتی که اتهام تقلب زده شود و مرجعی نهایی رسیدگی نکند، در این صورت فقدان مرجع فصل‌الخطاب در جامعه نمودار می‌شود. چنین فقدانی به منزله فقدان زمینه عمل اصلاح‌طلبانه است.

٣ـ اگر تقلبی صورت نگرفته باشد، یا تقلبات اندک و بی‌تأثیر در نتیجه انتخابات باشد، در این صورت ایراد اتهام تقلب از چند جهت خلاف عمل اصلاحی است. یکی از جهت اخلاق سیاسی. کسی که در انتخابات شرکت می‌کند باید همان قدر که آماده در آغوش‌گیری پیروزی است، آمادگی شکست و اقرار به آن را هم داشته باشد و این عملی بسیار ناجوانمردانه است که برای نپذیرفتن شکست، اصل نهاد انتخابات را مخدوش کنیم. هم‌چنین بیان این ایده موجب می‌شود که طرفداران آنان در ارزیابی خود و میزان حمایت از خودشان و نیز ارزیابی از طرف مقابل دچار توهم شوند و توهم نقش مهمی در رفتارهای غیر دموکراتیک دارد. اصولاً یکی از وجوه مثبت جامعه دموکراتیک این است که توهم از خود و از دیگری را به حداقل می‌رساند. انسان‌های متوهم در چنین جامعه‌ دموکراتیکی اندک هستند. برخلاف جامعه بسته که همه در توهم‌اند. توهم از توان خود، توهم از واقعیت، توهم از طرف مقابل و... وقتی جامعه دچار توهم شد و براساس آن عمل کرد، هر چیزی از این عمل درمی‌آید بجز اصلاحات. از سوی دیگر اگر تقلب نشده باشد، حکومت بهتر از هر کس از واقعیت امر آگاه است و ارزیابی درست‌تری از جایگاه خود و مخالفانش به دست می‌آورد و براساس همین جایگاه با آنان برخورد تندتری می‌کند، چرا که می‌داند آنان وزن چندانی ندارند و این نیز ناقض ادعاهای اصلاحی است.

۴ـ هم‌چنین اگر تقلب نشده باشد، در این صورت ایراد اتهام تقلب به انتخابات موجب کدورت و کینه بیشتر حکومت از این افراد می‌شود و برخلاف ادعای اولیه طرفداران مشارکت، فاصله آنان را با حکومت بیشتر می‌کند و تخم کینه و دشمنی را بیش از پیش میان این شکاف می‌کارد و این یکی از مخرب‌ترین زمینه‌ها برای عمل اصلاحی است.

۵ـ جالب‌تر اینکه اگر تقلب شده باشد که حکومت هم طبعاً از آن مطلع است، در این صورت تمکین در برابر این تقلب، موجب نهادینه شدن امر تقلب در آینده خواهد شد. و به قول معروف از قضا سرانگبین صفرا فزود. آنان که با مشارکت خود خواهان نهادینه کردن نهاد انتخابات می‌بودند، با تمکین خود در برابر نتایج متقلبانه، به براندازی این نهاد کمک کرده‌اند.

۶ـ به نظر من در ایران نتایج چنین اتهامی شامل همه موارد پیش گفته و نه فقط بخشی از آنها می‌شود. زیرا اگر تقلب شده باشد، لزوماً به مقامات بالا گزارش داده نمی‌شود، و آنان اساس را بر صحت انتخابات می‌گذارند و بر این اساس با اظهارات دیگران برخورد می‌کنند، در نتیجه کلیه عوارض منفی فوق که مخل زمینه‌های مناسب برای بروز رفتار اصلاحی است، گریبان جامعه را خواهد گرفت.
از اینجاست که می‌توان گفت، نتایج مذکور روشن‌تر از آن است که از پیش به ذهن برخی افراد دعوت کننده به مشارکت نرسیده باشد. بنابراین وقتی با علم و اطلاع چنین سیاستی را برمی‌گزینند، باید به انگیزه‌های آنها هم شک نمود.

                                                                                                   ۱۶ فروردین ۱۳۸۷

منبع: www.ayande.ir