بحث بر سر شکل نظام را از اهمیت انداخته ایم!
گزارش نشست بیست ونهم دفتر پژوهش حزب مشروطه ی ایران



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲٣ فروردين ۱٣٨۷ -  ۱۱ آوريل ۲۰۰٨


اخبار روز: حزب مشروطه ی ایران در گزارش بیست و نهم دفتر پژوهش این حزب که تحت عنوان «چرا و از چه مواضع و محافلی به حزب حمله می شود و پاسخ ما چیست؟» منتشر کرد، مدعی شده است که بحث در مورد شکل نظام سیاسی آینده را از اهمیت انداخته و توجه ها را به مضمون آن جلب کرده است. در این جلسه همچنین به چپ ایران نیز رهنمود داده شده است خود را از میراث شصت ساله ی تجزیه طلبانه ی حزب توده ی ایران جدا کند.
در این گزارش که نسخه ای از آن برای انتشار در اختیار اخبار روز قرار گرفته، چنین آمده است:


در بخش خبرها، جشن نوروزی گروهی از ایرانیان در آرامگاه کورش بزرگ از یک سو و اقدامات رژیم در اسلامی کردن نوروز از جمله حذف آهنگ نوروزی در رادیو - تلویزیون از سوی دیگر و نشستی که سازمان های قومی ایران توسط یک "لابی گر" امریکائی با حضور دو نماینده کنگره امریکا داشتند و انتشار نقشه "جمهوری فدرال" آینده حزب دمکرات کردستان در ایران که بخش بزرگی از آذربایجان تا ایلام را دربر خواهد گرفت بررسی شد. در این بخش همچنین به ادامه سیاست محدود کردن تولیدات صنعتی به سود واردات اشاره و اظهار نظر شد که هدف دراز مدت رژیم در فشار آوردن به بخش صنعت، ضعیف کردن جنبش کارگری است. در این بخش همچنین با اعلام درگذشت فریدون آدمیت، اهمیت کاری که او در زمینه تاریخنگاری جنبش مشروطه و برجسته کردن عنصر آزادی و ترقی در آن جنبش انجام داده است یادآوری شد.

در ادامه بحث عمومی درباره حملات به حزب و موضع گیری های حزب و حملاتی که به آن می شود آقایان رحیمی، داودیان و کردی و مختاری و اشکان و بهمن زاهدی سخنانی در این زمینه ها ایراد کردند:

رشد گفتمانی که حزب مشروطه ایران دنبال کرده مایه اصلی حملاتی است که به حزب می شود. در دوم خرداد حزب از تکانی که به سیاست جمهوری اسلامی داده شد استقبال کرد بی آنکه از دوم خرداد هواداری کند. اما مخالفان نخواستند دریابند که حزب موقعیت را از نظر کاربرد آن در مبارزه نگاه می کند و به جناح های حکومت توجهی ندارد. مبارزه ای که در رژیم اسلامی در دهه گذشته برای زدودن آثار دوم خرداد صورت گرفته به خوبی نشان می دهد که ارزیابی حزب درست بود و در دوم خرداد مردم فرصتی یافتند که هنوز رژیم اسلامی گرفتار پیامد های آن است. در جنبش رفراندم پشتیبانی حزب از آن چون موثرتر از دیگران بود به مصادره تعبیر شد ولی حزب خود را از شرکت در اداره آن جنبش کنار کشید و دیگران هم دنبال نکردند. در نشست های برلین و لندن و پاریس حزب چون به دامن زدن شعارهای فدرالیسم و امثال آن اعتقاد ندارد و شائبه چلبی سازی هم از بعضی اقدامات و سخنان احساس می شد شرکت نجست و بجای آن اقدامات، پشتیبانی از جنبش رفراندم را توصیه کرد. آن نشست ها به جائی نرسید ولی دنباله های آن با تهمت زدن و شایعه پراکنی به مقابله حزب برخاستند و هنوز حملاتی می کنند.

یکی دیگر از جبهه های حمله به حزب تحریف موضعی بود که در مسئله مبارزه گرفته شد و اینکه ما بجای شعار سرنگونی دادن که از خارج ایران تنها در حد شعار می ماند و حداکثر به کار توجیه حمله امریکا می آید، تاکید را روی مبارزه برای سرنگونی بگذاریم که قابلیت همسو کردن نیروهای مخالف را نیز دارد. مخالفانی که بجای توجه به روشن شدن مسائل دنبال بهانه اند حزب را متهم کردند که نمی خواهد رژیم سرنگون شود. پاسخ ما البته این بوده است که شعار سرنگونی مال شما و مبارزه اش مال ما.
در موضوع یکپارچگی و یگانگی سرزمین و ملت ایران، حزب بزرگ ترین نقش را داشته است و بیشترین حملات را هم تحمل کرده است. هنگامی که خطر حمله به ایران بالا گرفت حزب صراحتا اعلام داشت که در آن صورت در کنار هر نیروئی که از خاک ایران دفاع کند خواهد ایستاد که مسلما شامل حکومت کنونی ایران هم می شود. این موضع گیری اصولی به دفاع از رژیم تعبیر شد ولی دیگر کسی جرات نکرد بگوید که در صورت جنگ، با متجاوزان همکاری خواهد کرد. هشدار های حزب که ایران را نیز به روز عراق خواهند انداخت در چهار گوشه فضای سیاست ایران بازتاب یافت.

حملات به حزب از سه سو صورت می گیرد و یکی از آنها که مرکزش در خود ایران است واکنشی است به سنگین شدن گفتمان مشروطه خواهی یعنی تجدد. در ایران فعلا احزاب و شخصیت ها کمرنگ شده اند و گفتمان است که دست در دست جامعه مدنی کار می کند. نظریاتی که در موضوع مبارزه و سرنگونی از سوی حزب ابراز شده است نیاز به شکافتن و کار کردن بیشتر دارد تا معنی و اهمیت آن آشکارتر گردد. در ایران به چپ و طرفداران جبهه ملی امکان فعالیت داده می شود ولی جلو ما را می گیرند. در این شرایط چه می توان کرد که پیام ما نیز به مردم برسد.

گفتمان دمکراسی لیبرال در ایران گفتمان چپ و مذهبی را عقب نشانده است و کسانی خوش ندارند که سخن درست را دیگری گفته باشد. مردم امروز با احساس مسئولیت بیشتر از گذشته عمل می کنند. بحثی که ملت سازان راه انداخته اند برای ایران خطرناک است و باید با دلائل محکم در برابرش ایستاد. شاید بهتر باشد که بجای وارد شدن در این مجادلات موصوع را به مجلس موسسان واگذار کنیم. کسانی هم هستند که با حرف های ما مشکلی ندارند ولی دست از پادشاهی و جمهوری به عنوان مهم ترین موضوعات بر نمی دارند.

در جمع بندی و نتیجه گیری به نکات زیر اشاره شد:

حزب موفق شده است بحث بر سر شکل حکومت را از اهمیت بیندازد و همگان را متوجه اهمیت مرکزی نوع نظام سیاسی سازد. نظام سیاسی اگر دمکرات و لیبرال باشد هر شکل حکومتی چه پادشاهی و چه جمهوری دمکرات خواهد بود. ولی با یک فرهنگ سیاسی استبدادی و نظام سیاسی غیردمکراتیک چه تفاوت می کند که پادشاه یا رئیس جمهوری یا دبیر کل حزب قدرت را در دست داشته باشد؟ مسئله این نیست که طرفداران پادشاهی کم یا زیاد می شوند. یک روز ما هم خواهیم توانست در ایران حرف خود را بزنیم. مهم آن است که چه اندازه همرائی در اصول پیدا می کنیم. ما می بینیم که گروه هائی حتی معنی حقوق شهروندی را نمی فهمند و باز صحبت از حقوق ماهیت های غیر مشخص می کنند. هنوز به اینجا نرسیده اند که دو سه هزار سال زحمت کشیده شده است برای آنکه فرد به عنوان خودش و نه به سبب تعلق به یک مذهب یا قوم یا عقیده سیاسی یا ملت یا هر چیز دیگر دارای حقوقی باشد که هیچ مذهب و قوم و ملت و جامعه و عقیده سیاسی نتواند از او بگیرد.

وارد شدن در بحث قومی و رویاروئی با ملت سازان لازم است. نباید در برابر تحریف و ناآگاهی و ادعاهای بی اساس خاموش ماند و اجازه داد افکار عمومی را گمراه کنند. ما باید از این سربلند باشیم که در بحث دمکراسی لیبرال در برابر سوسیالیست های شورائی؛ و در بحث حقوق اقوام و حکومت های محلی در برابر ملت سازان و فدرالی ها؛ و در سیاست خارجی دربرابر حمله به ایران و مسلح شدن جمهوری اسلامی به بمب اتمی، هر دو، ایستاده ایم. ما بوده ایم که ایران را در تمامیت آن به عنوان یک کشور یک ملت در مرکز بحث ها قرار داده ایم و دفاع از موجودیت ایران را برفراز همه ملاحظات گذاشته ایم و نقش اصلی را در پیش بردن گفتمان دمکراسی لیبرال داشته ایم. اگر حزب وارد این مبارزات نشود حزب نیست. رهبری یعنی همین، یعنی موضعگیری در مسائل دشوار و مایه اختلاف، ایستادن بر اصول و هشدار دادن در برابر هر حرکت انحرافی. ما هیچ باکی از این نباید داشته باشیم که بگوئیم دفاع و نگهداری از ایران برای ما از همه چیز، از زندگی خودمان، از شکل حکومت، از مبارزه مهم تر است. اول ایران بعد هر چیز دیگر. هیچ کس هم امروز بیش از ما مورد دشمنی جمهوری اسلامی نیست.

پاسخ ما به اینکه اگر مردم فلان منطقه خواستند از ایران جدا شوند چه می کنید این است که اگر مردم هر شهر خواستند از ایران جدا شوند چه می کنید؟ این کشور مال همه مردم آن است، به اصطلاح ملک مشاع همه ایرانی هاست و در باره سرنوشتش می باید اکثریت مردم ایران تصمیم بگیرند. ما از رای اکثریت اطاعت می کنیم ولی اینکه عده ای جمع شوند و بخواهند هر کار می خواهند بکنند در هیچ جای دنیا پذیرفته نیست. ما نباید اجازه دهیم دیگران سرنوشت ما را تعیین کنند. چپ ایران باید خود را از بقایای تجزیه طلبی میراث شصت هفتاد ساله حزب توده آزاد کند. سرنوشت و رسالت چپ ایران این نیست؛ ساختن یک ایران آزاد و آباد است، و بدون همکاری با راست دمکرات و پایبند حقوق بشر (لیبرال) نخواهد توانست.

حزب مشروطه ایران