روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۷ فروردين ۱٣٨۷ -  ۱۵ آوريل ۲۰۰٨


منتقدان و منطق تغییرات در دولت نهم
وزیران احمدی نژاد هیچ یک برای خود هویتی مستقل قائل نیستند
۶ سئوالی که رسانه ملی باید از رئیس جمهور بپرسد
علت برداشتن لوگوی خاتمی از فهرست جبهه اصلاحات
آیا رفراندوم برای بررسی موقعیت فردی که دستش از سیاست و مقدرات قدرت کوتاه است یکی از هنرهای منحصر به فرد اصولگراها نیست

روزنامه ایران در سرمقاله اش منطق تغییرات در دولت نهم نوشته است:
…احمدی نژاد عزم خود را جزم کرده تا تیغ جراحی به دست گرفته و القائات ناروایی که چونان خوره، تفکر مدیریتی کشور را درهم نوردیده، درمان کند. یکی از کانون های نوآوری در دولت نهم که بسیار مورد طعن غرض ورزان واقع شده، خرافه زدایی از سیستم مدیریت کشور است. رئیس دولت نهم، جابه جایی های معقول و هدفمند را زایش ها و رویش های جدید در عرصه مدیریتی دولت می داند و از بُن دندان اعتقاد دارد که نباید مدیریت ها و مسئولیت ها عرصه ای برای بده ـ بستان های سیاسی و تطاول و تاراج بیت المال باشد. احمدی نژاد با نوآوری های منبعث از دوراندیشی و شجاعت، به بدعت ها و پیرایه هایی پایان داد که سالیان متمادی گریبانگیر کشور بوده و هزینه های هنگفتی را بر دولت و ملت تحمیل کرده اند.
منتقدان امروز دولت نهم چرا آن روی سکه مدیریت های طایفه ای و قبایلی را نمی بینند؟ امروز دوران اعطای اختیارات مطلق بدون پاسخگویی، نظارت، حسابرسی و حساب کشی به پایان رسیده است. وزیران در کابینه دولت نهم، در کانون توجهات رئیس جمهور، مراکز نظارتی، رسانه ها و مردم قرار دارند. واحد زمان مدیریتی که در دوره های پیشین و برای برخی سیاست پیشگان، چهارساله، هشت ساله و گاه دو دهه و بیش از آن بوده است، در این دوره تغییر یافته است.
دولتی که روزها، ساعات و دقایق خود را می شمارد، فرصت چندانی برای مشق و تمرین و قلق گیری ندارد. ترمیم کابینه در دولت نهم، یک سیاست از قبل اعلام شده و براساس اصالت هدف است. همه ابزارها برای هدف عالی خدمت به مردم اند. این کابینه فرصت و مجالی برای محافظه کاری و لاپوشانی ندارد.وزیران دولت نهم در یک مسابقه دو ماراتن امدادی شرکت کرده اند که پس از طی مسیری کوتاه یا طولانی اگر توانی برای ادامه مسیر نداشته باشند، مشعل خدمت را به دیگری می سپارند. هدف هیچ یک، بقای در دولت به هر قیمت نیست بلکه هدف آنان خدمت به مردمی است که حجم مطالبات بر زمین مانده آنان در سال های گذشته، انگشت های حسرت را بر دهان می گذارد.
وزیران احمدی نژاد هیچ یک برای خود هویتی مستقل قائل نیستند. آنها مجموعه ای از یک پازل و گروهی منسجم هستند که به اقتضای موقعیت ها و شرایط، از خود انعطاف نشان می دهند. اعضای این تیم به هیچ وجه به مسئولیت های خود به عنوان یک سرقفلی و طعمه نگاه نمی کنند. آنان فداکارانه و مخلصانه در وادی خدمت گام گذاشته اند تا سخت ترین و در عین حال شیرین ترین دوران خدمت خود را طی کنند و چنانچه در این مسیر احساس خستگی، روزمرگی و ناتوانی کردند متواضعانه و مفتخرانه بار مسئولیت را بر دوش مدیری دیگر می گذارند.
یکی از آموزه های کلاسیک علم مدیریت آن است که یک تیم متوسط اما هماهنگ بهتر از یک تیم قوی اما ناهماهنگ است که چرخه سیاستگذاری، طراحی و اجرا را به حرکت درمی آورد. برخی جابه جایی ها در کابینه نهم، درجهت هماهنگ سازی و همخوانی است. در دولت خدمتگزاری که اعضای آن باید چونان ارکستری ملی، هماهنگ و همنوا برنامه را اجرا کنند مجالی برای ساز مخالف زدن و تک نوازی و تک خوانی و همهمه خوانی نیست. تیم اقتصادی دولت باید همدل، همراه و هماهنگ با سیاست ها، اصول، نگرش ها و رویکردهایی باشد که شناسنامه و هویت دولت نهم به شمار می آید…
اگر برای دولت نهم منافع شخصی، حزبی و یا اهداف تبلیغاتی و انتخاباتی اولویت داشت، نباید وارد برخی ساختارشکنی های مدیریتی و روشی می شد زیرا شکستن عادات و شالوده های کهنه و بدعت های ناروا، جاروجنجال به همراه دارد.
برخی مدعیان که امروز تیغ اعتراض به دست گرفته اند، چرا در دوران گذشته از مدیریت های ۱۶ ساله برخی نورچشمی های پرخور و کم کار لب به شکوائیه نمی گشودند؟ چرا از وزارتخانه هایی چون نفت، مخابرات، صنعت و معدن، کشاورزی و… که حوزه هایی از آنها کانون تاخت و تاز گروه های مافیا و رانت خوار شده بود، کلامی نمی گفتند؟ وزیرانی که با تمامی ضعف ها و ناکارآمدی ها، چند دوره بر کرسی وزارت تکیه زدند.
آیا در عمر ۱۶ساله دولت های گذشته، هیچ وزیر و استاندار و مدیر ارشد ناکارآمد و رانت خواری وجود نداشت که باید از کار برکنار می شد؟ چه بسا وزیران و مدیران بی لیاقتی که به بهانه های واهی همچون حفظ آبرو، سال ها به عنوان استخوان لای زخم، آبروی نظام را به تاراج دادند و شلاق ناکارآمدی را بر پیکره نظام اسلامی فرود آوردند…

طرح ۶ سوال اساسی
روزنامه صدای عدالت با عنوان: رئیس جمهور، رسانه و ۶ سوال اساسی نوشته است:
محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران، امشب از طریق رسانه ملی با بینندگان و شنوندگان گفتگو خواهدکرد.
بیشتر که دقت کنیم تعدد این نوع مصاحبه ها را در دولت فعلی خواهیم فهمید. بعضاً حتی این قبیل برنامه ها از شکل گفتگو خارج شده و متکلم تنها می گوید و با هیچ گونه پرسشی مواجه نمی شود.
آقای رئیس جمهور در دوره ریاست جمهوری خود بارها از فضای رسانه ملی برای بیان دستاوردها و ناکامی های دولت بهره جسته است ودر بعضی از موارد گفتگو تنها جنبه توجیه کننده داشته است، بدون آنکه منتخب ملت با پرسشها و دغدغه های رای دهندگان آشنا گردد.
پرسش این است که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران برای در اختیار قراردادن این فضای یکجانبه چه توجیهی برای مخاطبان خواهد داشت و اساساً چگونه می تواند خود را رسانه ملی بخواند.
اگر به تجربه دولتهای قبلی بپردازیم در خواهیم یافت که چنین امکانی در اختیار هیچ یک از روسای جمهور قبلی قرار نگرفته است. در مواقعی اندک نیز که ایشان فرصت مواجهه با افکار عمومی را داشته اند حداقلی از مبانی یک گفتگوی تلویزیونی رعایت می گردیده است. به طوریکه هنوز حافظه ملت برخی گفتگوهای نیمه چالشی با آقای هاشمی رفسنجانی در دولت دوم ایشان را به خاطر دارد.
از سوی دیگر این نوع گفتگوها با هر هدفی که از سوی مشاوران رسانه ای رئیس جمهور طراحی شده باشد، نمی تواند نتایج مورد انتظار را به بارآورد. نشانیدن رئیس جمهور که باید مظهر پاسخگویی باشد در جایگاه یک متکلم وحده، علاوه بر خدشه دار کردن نظارت افکار عمومی روند اصلاح معایب را متوقف خواهدکرد.
ضمن آنکه چرایی امتناع روسای جمهورمان (گذشته تا امروز) از گفتگو با روزنامه یا یک رسانه داخلی (غیر از صدا و سیما) با وجود گفتگوهای طولانی و بسیار صریح با رسانه های بین المللی همچنان یک پرسش اساسی است.
آنچه که در رسانه ها مطرح شده است حاکی از آن است که موضوع سخنان آقای رئیس جمهور درباره تحولات اقتصادی مورد نظر ایشان و بحث تغییرات کابینه است.
شاید تشکیل گفتگوهای چالشی مانند بسیاری از رسانه های جهان دور از انتظار باشد امری که با نگاهی به قوانین اساسی و جاری کشور سندی بر منع آن نخواهیم یافت و حتی روح حاکم بر قانون اساسی وجود چنین فضایی را لازم می شمارد.
اما با این وجود از رسانه ای که خود را ملی می داند انتظار می رود تا حداقل برخی از پرسشهایی را که افکار عمومی در موضوعات طرح شده رئیس جمهور دارد ولی مکانیزمی برای طرحش نمی یابد از ایشان مطالبه نماید.
۱ ـ آقای رئیس جمهور! شما با طرح وعده های اقتصادی پیروز انتخابات بوده اید، در حالی که بیشترین ناکامی های دولت (با رشد اقتصادی ۵ و تورم حداقل ۲۰ درصدی) در همین بخش بوده است.
آیا این تحول جدید که در سال جدید مورد نظر است تنها با عزل یک وزیر امکان پذیر است؟ آیا این عمل را نوعی فرافکنی نمی دانید؟
۲ ـ شما در سخنان روزهای اخیرتان از اینکه چرا اجاره ۷۰ متر آپارتمان باید ۲۰ میلیون پول پیش و ۱۵۰ هزار تومان کرایه باشد گله کرده اید، حال آنکه درست ۹ ماه پیش این موضوع را جنگ روانی رسانه ها می خواندید! آیا این گرانی ها جز ماحصل سیاستهای انبساطی اقتصادی دولت شما بوده است که در فضا به دنبال عاملش می گردید؟ آیا گرانی مسکن بالاخره جنگ روانی رسانه هاست یا یک واقعیت؟!
٣ ـ شما برنامه ای برای عزل ۲ وزیر دیگر از کابینه دارید. در این صورت تعداد وزرای معزول شما به ۱۱ نفر از ۲۱ نفر خواهد رسید. آیا طبق قانون کل کابینه را برای رای اعتماد مجدد به مجلس معرفی خواهیدکرد؟
۴ ـ آقای احمدی نژاد! چرا به جای تکیه بر مکانیزم کارشناسی و علمی به دنبال حل یک شبه مشکلات واستفاده از سیستم بخشنامه ای برای حل آن هستید؟
آیا تجربه ٣ سال اخیر بویژه در عرصه اقتصاد ناکامی این روش ها را برایتان اثبات نکرده است؟
۵ ـ این روزها صحبت از برنامه دولت برای پرداخت نقدی یارانه ها به ملت می شود.آیا در این زمینه از نظرات اقتصاددانان برجسته استفاده شده است؟ آیا برای ملت با این شرایط اقتصادی و تورمی، قدرتی برای تحمل عواقب سوء احتمالی این طرح باقی مانده است؟
۶ ـ درآمدهای ارزی ناشی از افزایش قیمت نفت متاسفانه به جای آنکه به سمت طرحهای بزرگ ملی جهت گیرند وگره ای از کمبود اعتبارات آنها را بگشایند یا تبدیل به نقدینگی شده و تورم زا شده اند، یا بر حجم واردات و تضعیف صنعت و تولید ملی افزوده اند و یا به سمت طرحهای زود بازده ای سرازیر شده اند که به دلیل عدم نظارت کافی در بسیاری موارد تحقق نیافته اند. در این شرایط برای نجات تولید ملی وکنترل حجم نقدینگی چه برنامه ای دارید؟…

سنجش میزان محبوبیت خاتمی
روزنامه کیهان در سرمقاله دیروزش: لحظه سرنوشت نوشته است:
لایه افراطی جبهه اصلاحات روز شنبه اعلام کرد لوگوی سیدمحمد خاتمی را از صدر فهرست خود در دور دوم انتخابات مجلس هشتم، حذف می کند. برای کسانی که تحولات داخلی اصلاح طلبان افراطی به عنوان نزدیک ترین نیروهای سیاسی داخل ایران به غرب را رصد می کنند این خبر به خودی خود اتفاق مهمی است و جا دارد تامل شود که چرا چنین تصمیمی گرفته شده است. اگر به نتیجه انتخابات مجلس هشتم توجه کنیم، چنین اتفاقی باز هم مهم تر می شود. اصلاح طلبان مبارزات انتخاباتی خوشمزه خود را در این دوره با ادعای عدم وجود رقابت در برخی حوزه های انتخابیه آغاز کردند. کمی که گذشت، با اعلام اسامی کاندیداها در حوزه های مختلف معلوم شد که اصلاح طلبان تقریبا در همه حوزه ها نه فقط حضور دارند بلکه در بسیاری موارد از ماه ها قبل مشغول تدارک و رایزنی بوده اند و دیگر مجالی برای انکار نماند. پس از به بن بست رسیدن مسیر بهانه جویی ورق برگشت. کسانی که تا چند روز قبل از آن می گفتند تکلیف اکثریت مجلس از پیش مشخص شده، یکباره ادعا کردند انتخابات را خواهند برد و اکثریت مجلس هشتم از آن اصلاح طلبان است! با این حال اشتباه تکراری اپوزیسیون فرض کردن مردم باز هم کار دست تندروها داد و شعارهای تند و تیز در نفی اساس اندیشه انقلاب اسلامی و دولتی که مردم به عزم آن برای خدمتگزاری باور دارند، شکستی قاطع برای سردهندگان آن به دنبال آورد. غربگرایان افراطی انتخابات را باختند و معانی این باخت البته بسیار وسیع تر از آن بود که در نگاه اول به نظر می رسید.
نکته بسیار مهم در تحلیل رفتار اصلاح طلبان رادیکال در آستانه انتخابات مجلس هشتم این است که آنها در این مدت هر چه کردند به نام خاتمی کردند. تندروها عمدا و به دنبال یک برنامه ریزی به خیال خودشان هوشمندانه تلاش می کردند خاتمی را به عنوان لیدر خود معرفی کنند و البته عملا هم علائم روشنی وجود داشت که نشان می داد خاتمی صاحبان آنچه را که خود زمانی صدای دشمن در اردوگاه اصلاحات خوانده بود، به عنوان حواریون خود پذیرفته و آنها را مدیریت می کند. به این ترتیب اصلاح طلبان خود شرایطی به وجود آوردند که بتوان نتیجه انتخابات مجلس هشتم را مستقیما به پای خاتمی نوشت. هدف از این برنامه ریزی هم البته این بود که میزان محبوبیت خاتمی برای انتخابات ریاست جمهوری آزموده شود و اصلاح طلبان ببینند می توانند به او امید ببندند یا نه؟ به عبارت دیگر، ۱ ـ اصلاح طلبان انتخابات مجلس هشتم را صرف نظر از اهمیتی که به خودی خود دارد به عنوان مقدمه ای برای انتخابات ریاست جمهوری مهم می دانستند، ۲ ـ به این نتیجه رسیده بودند که خاتمی تنها کاندیدای قابل سرمایه گذاری برای آنها در این انتخابات است؛ و به این ترتیب ٣ ـ عمدا انتخابات مجلس هشتم را با این تصور که می توانند در آن توفیقی نسبی به دست بیاوردند به آزمونی برای محبوبیت خاتمی تبدیل کردند و خود خاتمی هم البته این ریسک را پذیرفت که هم نام او لوگوی فهرست تندروها باشد و هم آشکار و نهان بگویند خاتمی صحنه گردان ستاد ائتلاف اصلاح طلبان است. ستادی که فهرست آن نهایتا در تهران عاقبتی جز یک شکست سنگین نیافت.
آنچه ستاد ائتلاف اصلاح طلبان درباره حذف نام خاتمی از پیشانی فهرست تندروها اعلام کرد نشان دهنده این است که برنامه ریزان جبهه اصلاحات اگرچه کمی دیرهنگام، بالاخره پیام ۲۴ اسفند را دریافته اند. اگرچه فردای آن روز، کسانی مانند یک عضو همزمان سازمان مجاهدین وحزب مشارکت به قاعده همیشگی خود مارش پیروزی نواختند و ضمنا نتیجه گرفتند اقبال مردم به شخصیت خاتمی بی نظیر بود! ، اما حالا معلوم شده در کنار این سخنان بامزه تلاش هایی برای تفکیک واقعیت از خیالات هم در میان اصلاح طلبان در جریان است.
چرا اصلاح طلبان تصمیم گرفتند نام خاتمی را از تابلوی خود خط بزنند؟ به این سوال دو پاسخ کمی متفاوت ولی هر دو به یک اندازه با اهمیت می توان داد. اما اجازه بدهید ابتدا سخنان بسیار جالب مرتضی حاجی عضو ستاد ائتلاف اصلاح طلبان در تهران را که در توجیه این تصمیم بیان شده بخوانیم، آن وقت بهتر می توان پاسخ آن سوال را دریافت. حاجی دیروز درباره چرایی تصمیم اخیر اصلاح طلبان گفته است: به استنباط من دلیل اصلی این تغییر این است که هم خود کاندیداها و هم اصلاح طلبان ترجیح داده اند که لزومی ندارد این هزینه به نام آقای خاتمی انجام شود و گفته شود که هم از نام آقای خاتمی خرج کردید اما نتیجه ای به دست نیاوردید. . . با توجه به نتیجه انتخابات در دور اول، امیدی به این که نتیجه مورد نظر ما به دست آید، وجود ندارد؛ لذا توجیه زیادی برای فعالیت گسترده وجود ندارد، اما آقای خاتمی همواره مورد علاقه همه اصلاح طلبان بوده و خواهند بود. در عین حال حمایت ایشان از نامزدهای اصلاح طلب نیز وجود خواهد داشت. حال این که آیا به مصلحت است که نام آقای خاتمی با توجه به این نتایج قابل پیش بینی خرج شود و مورد استفاده قرار بگیرد، به نظر من لزومی ندارد؛ لذا این تصمیم، یعنی حذف لوگوی خاتمی در این دوره دوم انتخابات عاقلانه بود و وفاداری و علاقمندی نامزدهای اصلاح طلبان را به حفظ شخصیت آقای خاتمی نشان می دهد .
در خلال سخنان این یار دیرین رئیس جمهور سابق و کنار هم نهادن مجموعه ای از قرائن می توان دو تحلیل درباره این تصمیم ارائه داد که هر کدام درست باشد آقای خاتمی را در معرض یک آزمون تاریخی بزرگ قرار می دهد.
۱ ـ شکل اول تحلیل این است که فرض کنیم تندروها بالاخره این حقیقت را پذیرفته اند که مردم ایران قاطعانه از آنها روی گردانده اند و نخواهند توانست از انتخابات آینده پیروز بیرون بیایند، بنا بر این تصمیم گرفته اند اجازه ندهند شکست آنها به پای خاتمی نوشته شود و چهره او را به عنوان تنها امید اصلاح طلبان به حضور موثر در انتخابات ریاست جمهوری آینده مخدوش کند. این طرز تلقی فراگیر در میان اصلاح طلبان که می گوید پس از شکست سنگین انتخابات مجلس هشتم، خاتمی تنها مجرای بازگشت دوباره آنها به قدرت است، باعث شد آنها نگران از به هدر رفتن این آخرین تیر در ترکش، از جلو انداختن خاتمی در مبارزه ای که می دانند باخت در آن حتمی است، پرهیز کنند.
۲ ـ اما شکل دوم تحلیل ضعف را در خود خاتمی می بیند نه لزوما تندروهای اصلاح طلب. بنا بر این تحلیل ـ که حاجی به تلویح نزدیک به تصریح آن را تایید کرده ـ می توان این اقدام را علامتی از ناامیدی اصلاح طلبان از خاتمی ارزیابی کرد. اکنون کسانی در جبهه اصلاحات می گویند خاتمی لکوموتیو قدرتمندی برای کشیدن قطار اصلاح طلبان نیست و اساسا محبوبیتی ندارد که بخواهد چیزی از آن را به فهرست یک ستاد خاص وام بدهد.
این تحلیل ها صرف نظر از اینکه کدام درست باشد، قبل از هرکس باید خود آقای خاتمی را به عنوان کسی که علاقمندی اش به آرمان های انقلاب را انکار نمی کند، حساس کند. اگر تندروها نامحبوبند پس چرا خاتمی پذیرفت با این شدت و حدت بازار گرم کن آنها باشد و اگر خاتمی محبوبیت خود را از دست داده چه کسانی و کدام رفتارها عامل این سقوط بوده اند؟ فقط درصورت برخورد صادقانه با این سوال هاست که خاتمی می تواند راه کم آسیب تری برای آینده خود برگزیند.

هنر منحصر به فرد اصولگراها
روزنامه کارگزاران با عنوان: اینجا بهشت است نوشته است:
ایران کشور یگانه و منحصر به فردی است. سرشار از واقعیات خیال انگیز برای آنهایی که دستی بر قلم دارند اما در حیرتم که چرا رئالیسم جادویی به جای ایران در آمریکای لاتین پا گرفت و چرا با اینکه هنر نزد ایرانیان است و بس، هنر و ادبیات مدرن ایران جهانی نشده است؟ از نگاه روزنامه نگاری در هیچ جای جهان گوناگونی و وفور سوژه به اندازه ایران یافت نمی شود. روزی سخنگوی دولت تغییر در کابینه را دروغ سیزده رسانه ها می خواند و چند روز بعد خبر از تغییر دو وزیر می دهد. یک بار دولت و مجلس با استناد به نظر کارشناسان تصمیم می گیرند ساعت را یک ساعت به جلو بکشند، چند سال بعد تغییر ساعت به همان دلایل کارشناسی متوقف می شود. بار دیگر مجلس به دلایل کارشناسی و صرفه جویی اقتصادی تصمیم به تغییر ساعت در آغاز فصل بهار می گیرد و دولت را ملزم به آن می کند و بازهم دولت به همان دلایل خبر از بی اثر کردن تصمیم مجلس و برگرداندن ساعت به وضع قبلی می دهد. ایران سال هاست برای ورود به سازمان تجارت جهانی تلاش می کند که یکی از شرایط آن کاستن از میزان تعرفه های واردات است. اغلب کشورهای جهان سوم به این دلیل که تن دادن به این شرایط برای آنها به مثابه از بین رفتن تولید داخلی به دلیل ناتوانی در رقابت محصولات آنها با کالاهای کشورهای پیشرفته تر است، با شرایط زمانی این تعهد را می پذیرند. اما ایران به یکباره آزادی ورود همه گونه کالایی را آن هم در دولتی که با شعار حمایت از فقیران و محرومان داخلی مصدر کار شده است، تصویب می کند بی آنکه امتیازی از سازمان تجارت جهانی یا جهان سرمایه داری بگیرد. از این دست مثال ها بسیارند و فایده و مجال برای برشمردن آنها اندک، اما اشاره به یکی از آخرین های این شگفتی ها (البته تا زمان نگارش) گفتاری از یکی از نمایندگان محترم مجلس هفتم و منتخب مجلس هشتم است که انتخابات اخیر را رفراندوم شکست خاتمی خوانده است. احتمالا خواننده ای که از فضای سیاسی ایران در چند سال گذشته بی خبر باشد می پندارد نکند خاتمی رئیس جمهور است و در این انتخابات شکست خورده است یا نکند این سخنان مربوط به سال ۱٣٨۴ و یا شوراهای دوم در سال ٨۱ است و یا شاید منظور ایشان رفراندوم دیگری مثلا شکست احمدی نژاد در اولین انتخاباتی است که برگزار کرد و به شکست رایحه خوش خدمت در شوراهای سوم انجامید یا حتی ناکامی رئیس جمهور در انتخابات مرحله اول مد نظر بوده است وگرنه چه دلیل داشت وزیر کشوری که انتخاباتی موفق را برگزار کرده برکنار کرد. در کجای دنیا رسم است دولتی که توسن کامیابی را جولان می دهد به جای به رفراندوم گذاشتن سیاست هایش، سیاست دولت های گذشته را به رفراندوم بگذارد؟
آیا رفراندوم برای بررسی موقعیت فعلی فردی که دستش از سیاست و مقدرات قدرت کوتاه است برای دولت فعلی یکی از همان هنرهای منحصربه فرد دوستان اصولگرا نیست؟ اگر چنین نتایج درخشانی در رفراندوم گرفته می شود، چرا نظیر آن درباره سیاست های اقتصادی دولت در زمینه واردات و تصمیم گیری های خلق الساعه به اجرا گذاشته نمی شود؟ کسانی که یک تنه به قاضی می روند همیشه خشنود برمی گردند، اما مسئله این است که این کسان خود قاضی اعمال خویش و رقابت شان با دیگرانند وگرنه کیست که منکر وجود اختلاف در میان طیف اصلاح طلب باشد؛ ولی با همه تنگناها اصلاح طلبان با توجه به بضاعت و توانایی خود، در شرایط سیاسی کشور به نتایج درخشانی در انتخابات دست یافتند. بالا بودن میزان مشارکت مردمی در حوزه ها و شهرستان هایی که اصلاح طلبان یک پای رقابت بودند گواه این کامیابی است و مشارکت نزدیک به ٣۰ درصدی مردم تهران نشان می دهد که پیروزی اصولگرایان و از جمله این نماینده محترم به خاطر مشارکت پایین تر از میانگین دوره های گذشته در پایتخت است. زمینه این مشارکت را مجریان انتخابات باید با دادن اطمینان عینی به مردم در مورد نتیجه انتخابات و احترام به رای آنان و تاثیر آرا در زندگی روزانه شان فراهم آورند و هنوز هم برای دادن چنین اطمینانی با توجه به در پیش بودن مرحله دوم انتخابات دیر نیست.

اعتراف به اقتدار
روزنامه رسالت با عنوان: اعتراف به اقتدار ایران نوشته است:
امروز ایران اسلامی با قدرت و صلابت در معادلات جهانی نقش آفرینی کرده و اهداف خود را به پیش می برد. اقتدار ایران در حدی است که دیگر قدرت های استکباری نمی توانند با تهدید و ارعاب ایران را در راهی که در پیش گرفته است باز دارند.
نمونه بارز اقتدار ایران پیشبرد برنامه صلح آمیز هسته ای بدون توجه به تهدیدات آمریکا و چند کشور هم پیمان اوست. در جریان پروژه هسته ای ایران، آمریکا از همه ابزارهای ممکن از جمله شورای امنیت استفاده کرد تا ملت ایران را از حق مسلم خود محروم کند و حتی از چند سال پیش بارها ایران را به حمله نظامی تهدید کرده است اما مواضع قاطعانه مسئولین ایرانی و حضور با صلابت ملت ایران در صحنه هایی همچون راهپیمایی ۲۲ بهمن و انتخابات های مختلف باعث شده است تهدیدات آمریکا اثر معکوس داشته باشد و نه تنها این تهدیدات ایران را از اهداف خود باز نداشته بلکه پوچ و توخالی بودن آن را به جهانیان اثبات کرده است. اکنون مقامات بلند پایه آمریکا و رژیم صهیونیستی نیز به این باور رسیده اند که تهدیدات علیه ایران کارایی خود را از دست داده است به طوری که بوش رئیس جمهور آمریکا اخیرا در مصاحبه با شبکه تلویزیونی ای بی سی صراحتا اعلام کرد آمریکا قصد حمله به ایران را ندارد و از سوی دیگر نتانیاهو نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی برنامه هسته ای ایران را بازگشت ناپذیر یاد کرد و گفت: با بمب اتمی هم ایران را نمی توان متوقف کرد.
اعترافات مقامات بلند پایه آمریکا و رژیم صهیونیستی که همواره آرزوی ساقط کردن نظام جمهوری اسلامی را در سر دارند نمی تواند یک مسئله ساده و پیش پا افتاده باشد. این اعترافات نشان از صلابت و اقتدار ایران در صحنه بین المللی و عجز و ناتوانی دشمنان در آسیب رساندن به ایران می باشد.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی