اما، تو رنگم زدی ...


سهیل قاسمی


• تو کوله بارو بستی
هر چی که بود شکستی
رفتی و من غم شدم
خیلی بودم، کم شدم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲٨ فروردين ۱٣٨۷ -  ۱۶ آوريل ۲۰۰٨


 
یه توپ دارم قل قلیه
سرخ و سفید و آبیه
می زنم زمین، هوا می ره
نمی دونی تا کجا می ره
من این توپ و نداشتم
بذار بگم چی داشتم:
 
یه پشت بوم، یه مهتاب
صدای پای سهراب
یه قاب عکس خالی
یه چهره ی خیالی
  یه دست مداد رنگی
طرحی واسه ی قشنگی
یه قلب صاف و ساده
دلی به کس نداده
 
صدای پای عابر
کیه؟ کیه؟ مسافر
تو از سفر رسیدی
نقاشیمو کشیدی:
یه بیشه نور و شیشه
یه بیستون، یه تیشه
یه من، یه تو، یه نیمکت
یه خط به قد عادت
یه تیکه نون، یه قلّاب
یه ماهیگیر، یه مرداب
 
از آب دل بریدم
تو تور ِ   تو پریدم
اما،   تو رنگم زدی ...
چه ساده سنگم زدی
نقاشیمون تموم شد
سفیدیا حروم شد
 
تو کوله بارو بستی
هر چی که بود شکستی
رفتی و من غم شدم
خیلی بودم، کم شدم
دیدن همه، غم دارم
انگار یه چیز کم دارم
برای بی خیالی
به جای تو،   توخالی
بابام به من عیدی داد
یه توپ قل قلی داد ...