"سکولاریسم" و مسئله ما - حسین میرمبینی

نظرات دیگران
  
    از : سلامت کاظمی

عنوان : قدردانی!
بدین وسیله می خواستم قدردانی خودم را از ورود یک روشنفکر چپ به این نحوه برخورد با دین اکثریت مردم ایران ابراز نمایم. در سلسله مقالاتی مندرج در سایت وزین ایران امروز، این جانب چند باز بر این نکته تاکید کرده بودم که روشنفکران چپ نباید روشنفکران دینی در ایران را دست تنها بگذارند، چون که اصلاح دینی در ایران بخشی از جنبش ملی در ایران و در راستای رهایی تاریخی ملت ایران می باشد. اگر چپ ها به این حقیقت باور کنند، توانمندی ها و ذخایر بیکران تئوریک و فرهنگی برای ورود به این صحنه دارند و می توانند کمک های ذیقیمتی به این جنبش نمایند. باور کنیم که اسلام سیاسی با سقوط حکومت کنونی از بین نخواهد رفت و مثل دوران پهلوی و دوران های ما قبل ، حکومت در سایه خودش را بر قلوب و زندگی مومنان خواهد داشت و بر سر راه برپایی هر دولت مدنی سنگ خواهد انداخت. این به معنای متوقف کندن مبارزه سیاسی با رژیم حاکم نیست. چون که مبارزه برای دموکراسی در هر حال از تقدم برخوردار است، اما به موازات آن باید یک مبارزه فرهنگی برای مدنی کردن تشیع در ایران صورت گیرد. ساده ترین و تنزه طلبانه ترین کار، دامن زدن به هیستری مذهب ستیزی و کنار کشیدن خود از این صحنه ملی است. کم نیستند چپ هایی که - صرف نظر از تقابل ایدئولوژیک به حق شان با تفکر ماوراء طبیعی - از ترس مارک خوردن توسط رفقایشان، از ورود به این صحنه خود داری می کنند. ورود انقلابیون و روشنفکران چپ در خارج کشور به این صحنه، دانشجویان و جوانان چپ در ایران را هم تشویق به همه جانبه تر کردن مبارزه و اتخاذ صف بندی های واقعی تر خواهد کرد. آرزوی تداوم این بحث از جانب شما و سایر فرهیختگان چپ را دارم.
ضمنا تا آن جا که من تحقیق کرده ام، جمله "فرزند زمان خویشتن باش" از علی امام اول شیعیان است و نه پیامبر. هم او گفته است : "هر کس در برابر زمانه خویش بایستد، نابود می شود". طبعا اشاره ام به این دو جمله شگفت انگیز از حضرت علی به این معنی نیست که همه سخنان او درست و منطقی است. موفق و شادکام باشید.
٨۰۷ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۷       

    از : سیامند سیامند

عنوان : سکولاریسم را تعریف کنیم، تبیین آن را به زمان واگذارید
امیدوارم خطا از من باشد و من به خطا متوجه شده باشم، اما نویسنده در مطلب خود بارها موکدا بر جدایی دین از دولت تاکید نموده و آن را همانند سکولاریسم معرفی می کند، شاید این امر در اثر سهو قلم صورت گرفته باشد، اما ایشان به یقین اطلاع دارند که سکولاریسم نه به معنای جدایی دین از سیاست و یا آنطور که ایشان فرموده اند جدایی دین از دولت، بلکه به معنای جدایی دین و دستگاهِ مذهب از حکومت است، و حکومتی سکولار می تواند صاحب دولتی مدعی دین باشد.
تجربه ی احزاب دمکرات مسیحی در اروپا و همین حالا در ایتالیا شاهدی بر این مدعاست که حکومت لائیک و سکولار ایتالیا، دولت خود را با رای پارلمان به حزب دمکرات مسیحی می سپارد و بنیادهای لائیسیته در این کشور نیز با فترت روبرو نمی شوند.
به گمانم طرحِ جدایی دین از دولت، در جامعه ای همچون ایران و یا بطور کل جوامع مسلمان و خاورمیانه ای، نظرگاهی دمکراتیک نبوده و از ابتدا می کوشد راه را بر گرایشاتِ مذهبی ببندد. این گفتمان نه سکولار، بلکه ایدئولوژیک است و می کوشد همه ی معتقدین به مذاهب (و در این مورد خاص مسلمانان) را از شرکت در مبارزه ی سیاسی بازدارد و به دلایل اعتقادی آنها را از حقوق اولیه ی سیاسی خود محروم کند.
متاسفانه این نگاهِ غیردمکراتیک به روند سکولاریزاسیونِ جامعه ی ایران توسط بخش بزرگی از چپِ ایران تبلیغ و اجرا شده است. نگاهی که بخش بزرگی از اپوزیسیون چپ به اپوزیسیونِ مبارزاتیِ مسلمان در ایران داشته، برخاسته از چنین نظرگاهی بوده است. شاید فقدان تاثیرگذاری چپِ ایرانی بر روند تحولاتِ اجتماعی را بتوان به این امر نیز نسبت داد، در حالی که نیروهای مبارزِ مسلمان و لائیک در داخل و خارج از کشور در حد توانِ خود در مبارزه ی عمومی و دمکراتیک مردم ایران نقش به عهده گرفته اند، چپ به دلیل چنینِ نگاهِ ایدئولوژیکی هرگز قادر به تاثیرگذاری و برقراری ارتباط و گفتمانِ دمکراتیک با این نیروها نشد.
تصور می کنم نزدیک ترین افراد به مبارزه ی افرادی همچون تقی رحمانی، رضا علیجانی و اکبر گنجی و ... ما چپ ها بودیم، اما نگاه ایدئولوژیک حاکم بر چپ نوعی رفتار کرد که این افراد متحدین و نزدیکانِ خود را نه در چپ، بلکه در راست و در کنار دکتر یزدی و نهضت آزادی یافتند. این گروه که امروزه می توان آنها را «سوسیالیست های خداپرست» دوره ی ما نامید، توسط ما چپ ها به دامانِ دکتر یزدی و راست رانده شدند، و نه هیچ چیز دیگر.
٨۰۱ - تاریخ انتشار : ۶ ارديبهشت ۱٣٨۷