ارمنی ستیزی ترکان یا ترک ستیزی ارامنه؟ - اورین سهندلی

نظرات دیگران
  
    از : امید امیدی

عنوان : فردا برای زندگی است دیروز تاریخ شد
آقای سهندلی عزیز از نوشته شما ممنونم . مطالب صحیح و مهم تر ازآن خوش نیت است . نوشته آقای ایرج رشتی هم هشدار دهنده و اصولی است. ناسیونالیزم تجاوز کار ارمنی به رهبری داشناکها و همراهی کلیسا و روحانیت ارمنی با آن ،متاسفانه در صد سال اخیر موجب فلاکت زیادی هم برای ملل منطقه و هم برای خود ارامنه شده است متاسفانه ارامنه هنوز متوجه نشده اند که باید با ملل این منطقه زندگی کنند و اگر امروز به کمک دیگران دست بالا را داشته اند فردا چنین تضمینی وجود ندارد و بایستی راهی برای تفاهم با همسایگان پیدا نمایند
٨٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣٨۷       

    از : ایرج رشتی

عنوان : بدون پیش داوری
بخاطر اینکه همه خوانندگان دست رسی به این کتاب ندارند, چند نقل و قول مستند از این کینه توزی بی پایان می آوردم.

" نفت بزرگترین ثروت آذربایجان است و در هر گوشه ای از باکو وجود دارد. در بعضی از مناطق کافی است شن ها را کنار بزنید و چاله ای درست کنید, پس از چند لحظه پر از نفت می شود. فقرا بدین گونه نفت استخراج می کردند. نفت را از چاله ها با ملاقه ای به سطل می ریختند و می فروختند.
در دشت شیروان در جنوب باکو تکه های پارچه را در شن فرو می کردند. زمانی که نفت را جذب کرد در سطلی می فشردند. در بعضی جاها گازهایی را که از زمین خارج می شد آتش می زدند. در سوراخان آتشکده "آتش جاودان" وجود دارد که تا به امروز هم زرتشتیان ایران در آن گرد می آیند و به آتش جاویدان احترام می گذارند. خانه ها را در باکو با نفت گرم می کردند و در کارخانه ها برای راه اندازی دستگاه ها از نفت استفاده می شد. سوخت کشتی بخاری که روی دریای خزر حرکت می کرد نفت بود."

" کارگران مناطق نفتی از همه ملیت ها بودند, بی خبر, بی سواد, با دستمزدی نا چیز( چنانچه کینه ترک ها و ارامنه را که از آغاز خلقت بشر وجود دارد به آن اضافه کنیم) زمینه عالی برای احزاب سیاسی بود.
سال ۱۹۰۵ قتل عام بزرگ ارامنه صورت گرفت, بعد ها چند قتل عام دیگر در حدی محدود بر بین تاتارها و ارامنه تکرار شد. باکو دیگی بود که در آن احساسات و دردهای شرقی همراه با اندیشه غرب در حال جوشیدن بود."

"کارگران نفت بیشتر روس ها, تاتارها, ارامنه, داغستانی ها, لزگی ها, و ایرانی ها بودند. صبح تا شام با دستمزد های اندک, به کارهای بسیار مشکل و خطرناک مشغول بودند. محلی ها و ایرانی ها از زندگی شان راضی بودند و خواسته بیشتری
نداشتند.روس ها نا راضی بودند و اکثر اوقات کارشان را عوض می کردند. در بین آنها آدم های رندی هم پیدا می شد."

"پس از انقلاب بلشویکی در سال ۱۹۱۷تا چندی آرامش در باکو بر قرار بود, اما همه چیز بسیار زود تغییر کرد.سر بازان از جبهه عثمانی در ایران فرار می کردند و خواه نا خواه در گیری هایی به وجود می آمد. سربازان خسته, فقر زده, از نظر اخلاقی در پایین ترین حد ممکن و وظیفه نشناس بودند. در برابر مردم عادی می ایستادند, در بیشتر موارد اسلحه به دست خواسته های خود را به دست می آوردند. در بازار معروف به " بازار سر بازها" همه چیز می فروختند: اسلحه, مهمات, انیفورم, و دیگر اجناس دزدی......مسلمان ها قطار را متوقف می کردند و خواستار تحویل دادن ارامنه می شدند و در جای دیگر بر عکس آن صورت می گرفت."

" پس از یک ماه ارامنه و تا تارها(خویشاوند ترک ها) حمله را با فریاد و فراخواندن همکیشان خود به جنگ مقدس آغاز کردند. خارجی ها, روس ها, گرجی ها ویهودی ها بدون اینکه خبر دقیقی از جریان داشته باشند خود را در خانه هایشان حبس کردند......مردم عادی ارمنی و تا تار که با آن هنگام در هیچ کشمکش سیاسی شرکت نکرده بودند, هر چه سریع تر به این یا آن جهه ملحق می شدند. کارمندان کارخانه ما به یک باره غیبشان زد. آن اواخر با تفنگ و خنجر به کمر به محل کارشان می آمدند. تمام کارگران فرار کردند. حیات کارخانه پر از زنان و بچه های ارمنی بود که بقچه ای با چند با رو انداز و مقداری مواد غذایی همراه داشتند و شتابان خودشان را به ساختمان های محکم برای مخفی شدن می رساندند. وحشت و نفرت از چشمان شان می بارید. سکوت کامل بین شان بر قرار بود. حتی بچه های کوچک هم صدایشان در نمی آمد. از کارگران فقط چند مرد مسن در کارخانه با قی مانده بود."

" تیر اندازی شدت گرفته بود و صدای مسلسل هم به گوش می رسید. تیر اندازی را از خیلی نزدیک می شد شنید. فریاد همراه با گریه, لعنت و دشنام نیز در هوا پخش بود.لحظه ای به پنجره نزدیک شدم. در بیرون مردم هفت تیر, تفنگ, خنجر وحتی شمشیر در دست می دویدند. زخمی و خون آلوده, مثل اینکه عقل خود را از دست داده باشند به هر سوئی شتابان بودند و فر یادهای نا مفهومی می کشیدند. فریاد زنی برای کمک شنیده می شد. یک گروه عیسی مسیح را به کمک می طلبیدند, دیگران الله را. چند تایی هم قالی وپتو ها ی زیر بغل شان را وسط راه می انداختند و به فرار ادامه می دادند. به خانه ها نیز حمله می کردند."

" در نزدیکی های ما ارامنه خیلی زود در نبرد بر تری پیدا کردند. تا تا رها در اقلیت بودند و از خانه هایشان ناله زخمی ها و افراد در حال مرگ به گوش می رسید. در همه جبهه های شهر ارامنه پیروز شده بودند و بد جوری انتقام می گرفتند.حتی به زن ها و بچه ها رحم نمی کردند ..... از ارامنه هم تعداد زیادی کشته شدند. قتل عام سه روز طول کشید.روز سوم که جنگ خوابید, به شهر رفتم. انتظار داشتم که آقای پشه رئیس انجمن چک را ملاقات کنم. او همراه خانواده اش در محله تا تار ها زندگی می کرد, محلی که در آن بیشترین کشتارها انجام شده بود. نگران خانواده او بودم, به ویژه دخترش که تمام مردان مجرد چک نظری به او داشتند. به آنجا نرسیدم. قدرت تماشای آن صحنه وحشتناک را نداشتم. خیابان پر از اجساد در حال فاسد شدن بود. توان بیان صحنه هایی را که با چشم خود دیدم ندارم و نمی خواهم آن ها را دوباره به یاد بیاورم. در این لحظه بود که فرق بین جنگ و قتل عام را فهمیدم. .....کلمه ای که بتوانم با آن قتل عام در شرق را بیان کنم نمی یابم. کشتگان را چندین هزار تخمین می زدند. ارامنه پیروز شدند, اما تا کی؟ تا تار ها چندین روز پس از آن مخفی شدند تا کم کم جرات پیدا کردندبه خیابان ها بیایند."

گرفته از کتاب
یان کولارژ :
بیگانه ای در کنار کوچک خان, نشر پژوهشی فرزان ,تهران ۱۳۸۴
٨۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۷       

    از : ساناز احمدی

عنوان : تشکر
میخواستم از نوشته کوتاه اما گهرواره جنابعالی تشکر کنم

امروز در شرایطی که تمام جهان علیه تروریسم به مبارزه برخاسته است تروریسم ارمنی باید از سوی جامعه جامعه جهانی افشا شده و پاسخ شایسته خود را بیابد فاجعه ای که در تاریخ ۲۶ فوریه سال ۱۹۹۲ توسط ارمنیان در شهرخوجالی پدید آمد تنها یک عمل تروریستی عادی نیست بلکه جنایتی است بی سابقه علیه تمام بشریت.
٨۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ ارديبهشت ۱٣٨۷       

    از : سهند نسیمی

عنوان : کوتاه و کافی
سهندلی عزیز: با تشکر از این نوشته کوتاه ولی کافی. یه نفر شاکی برای شکایت پیش ملا نصرالدین میره و از دست شخصی شکایت میکنه که آخرش ملا بهش میگه که " حق با شماست." بعدا ان طرف دیگر پیش ملا آمده و از دست نفر اولی شکایت میکنه که ملا بعد از شنیدنش بهش میگه که" حق باشماست." زن ملا که از اول شاهد ماجرا بوده از ملا می پرسه که چگونه این دو نفر که از دست همدیگر شاکی هستند می توانند حقدار باشد که ملا باز هم میگه که" حق با شماست." درسی که از این لطیفه می توان گرفت اینه که هر کسی به تنهائی پیش قاضی بره برنده بر می گرده. با یه آزمون ساده می توان ثابت کرد که این ارمنی ها که اینهمه به " نسل کشی" توسط ترکها چسبیده اند دروغ می گویند و از اینهمه جعل تاریخ سود می برند. اگر اینها ریگی در کفش ندارند پس چرا با دولت ترکیه همصدا نشده و تمامی پرونده های آن دوران را اشکار نمی کنند که مورخینهر دو طرف و دنیا از ماجرا با خبر شوند.؟ علت اش خیلی ساده است. الان اگر یه ایرانی با بالاترین مدارج تحصیلی بخواهد با یکی از دول اروپایی یا آمریکای شمالی مهاجرت کند باید از هفت خوان رستم بگذرد اما یه ارمنی کفشدوز دست مادر و پدر و خاله و مادر بزرگ و پدر بزرگ و همه زاده و عمو زاده اش را گرفته و می تواند از هر سفارت خانه ای برایشان ویزا گرفته و تازه بعد از ورود به کشور میهمان از مزایایی که فقط برای این ارامنه-- نور چشم خدا-- در نظر گرفته شده بهره مند شوند. نمونه اش شهری در کالیفرنیای جنوبی به نام گلندل که به ارمنستان مشهور است و با اینکه دولت آمریکا اصلا برنامه های رفاهی برای مهاجران ندارد ولی از آنجائیکه لابی ارامنه بخوبی سر آمریکایی ها شیره مالیده اند از مزایای رفاهی آمریکا بر خوردارند و از آنجائیکه ارامنه در همه سطوح اداری شهر گلندل نفوذ کرده اند خیلی راحت می توانند مدارک ارایه شده را به نفع ارامنه تغییر داده و دهان و شکم گرسته شان را به پستان گاه شیر ده آمریکا اتصال دهند. من خودم بارها شاهد بود ام که خانم ارمنی ۴۰۰ دلار اغذیه مجانی گرفته در حالیکه سوار ماشین های آخرین مدل شده. معلومه که این مفت خورها نمی خواهند که مردم دنیا از دروغ هایشان با خبر شوند. من هیچ دشمنی با ارامنه ندارم و سال ها هم در شهری دز آذربایجان مانند یه هموطن با ایشان زندگی کرده ام و به شخصه شاهد هیچ کار غیر اخلاقی از ایشان نشده ام اما انگار زمانه عوض شده و این ارامنه بجای قبول واقعیت در دنبال یه مشت تروریست و جانی داشناک سینه می زنند که دود این ناآگاهی شان به چشمان شان خواهد رفت. حتما که آن وئدیوی ارامنه ایرانی را که در آن از شیعه ها هم صد مرتبه شیعه تر شده و اسم فرزندانشان را حسین و حسن و ابولفضل می گذارند را دیده اید. می توان حدس زد که اینهائی در این عصر و زمانه مردم را احمق فرض می کنند و با این شیادی ها ---که یه بچه دبستانی هم این شیوه دورغ گویی و شارلاتانی و شیادی را از صد ها متر می فهمد --- فقط خواهان ادامه حمایت دولت ایران از دارو دسته سادیست و جنایتکار داشناک ها هستند در بحبوجه جنگ جهانی اول به بلایی به سر ترک های مهمان نواز که نیاورده اند. اره این داشناک ها همان دو رویان شیادی هستند که در خیابانهای تهران گلویشان را با " مرگ بر آمریکا" پاره می کنند گله گله وارد آمریکا می شوند. اینه دروغ گو و دو رو و شیاد و شارلاتان هایی هسنتد که روزی جزای اینهمه احمقیت خودشان را خواهند پرداخت.

بخاطر اینکه این ارامنه همیشه الت دست دول بیگانه شده اند رابطه خوبی با همسایه های خود ندارند و بخاطر طبیعت فقیر و کمبود ذخایر زیر زمینی بدون کمک شوینیست های گندیده ایران از گرسنگی تلف می شدند. الان هم خدا را شکر که آمبولانس هایشان هم بنزین کافی ندارند.

طبیعت نا موزون و فقیر آدمی را متجاوز بار می آورد که یکی از نمونه هایش عملکرد داشناک های سادیست در اراضی اشغال شده آذربایحان است که پدر را پیش چشم دختر خردسالش از درختی آویزان کرده و کبابش کردند. ولی این مردار خواران بدانند که این جنایات شان بی پاسخ نه خواهند ماند.
٨۵۷ - تاریخ انتشار : ۹ ارديبهشت ۱٣٨۷       

    از : مریم اهرلی

عنوان : نظرات آموزنده
تحلیل جالب و نظرات آموزنده ای بود . خیلی ممنون از نویسنده این مطلب.
٨۴۹ - تاریخ انتشار : ٨ ارديبهشت ۱٣٨۷