پیرامون تهدید اصلاح طلبان به کناره گیری
آن ها که باید کنار بروند غیر انتخابیها هستند!


ف. تابان


• تئوری سازش بین جمهوریت و ولایت مدتهاست رنگ باخته است. یکی از این دو باید از نظام سیاسی کشور کنار گذاشته شود اما آنی که کنار خواهد رفت جمهور مردم نخواهد بود! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲٣ ارديبهشت ۱٣٨۱ -  ۱٣ می ۲۰۰۲


تهدید آقای خاتمی به استعفا و کنار رفتن، با تهدیدات مشابهی از سوی عده ای از نمایندگان مجلس همراه شده است. این تهدیدات هر چند در محافل سیاسی ایران به عنوان تهدیدی که قرار است عملی شود تلقی نشده است، اما دشواریهایی را آشکار میکند که جناح اصلاح طلب حکومت در تحقق وعده های خود به جامعه، با آن هاروبروست. نکته قابل توجه در این است که موضوع کنار کشیدن و استعفا تنها مدت کوتاهی بعد از طرح مسایلی نظیر "وفاق ملی" صورت میگیرد که از قرار معلوم همچون فرزند مرده ای متولد شده است و اقدامات تعرضی محافظه کاران هیج جایی برای آن باقی نگذاشته است. امیدهای زودهنگامی که بر اثر این مباحث و برخی اقدامات، در میان پاره ای از فعالین سیاسی کشور پدید آمده بود، بار دیگر رنگ باخته است و محافظه کاران هر روز به هزار زبان و به هزار طریق به همه اعلام میکنند تغییر ناپذبرند و از دشمنی با خواست های مردم دست برنخواهند داشت.

تهدید به استعفا از سوی رئیس جمهور و نمایندگان هوادار او از یک سو نشانه ناتوانی و ناامیدی در ادامه مسیر اصلاحات و از سوی دیگر نشانه اصرار بر ادامه این ناتوانی است. اصلاح طلبان حکومتی صرفنظر از سخنانی که در مورد اصلاح پذیری حکومت جمهوری اسلامی ایران در برابر افکار عمومی بر زبان میآورند، اما در خلوت خود و تحلیل های درونی خود مدتهاست به این نتیجه رسیده اند که امکان ادامه اصلاحات در چارچوب ساختار سیاسی موجود کاملا به "نقطه صفر" نزدیک شده است. قرار گرفتن اصلاح طلبان در دوراهی "ماندن یا رفتن" خود از همین واقعیت ناشی میگردد که با ادامه وضعیت موجود امید به تحقق اصلاحات هر روز کمتر میشود.
بخش هایی از مردم ایران مدت هاست به این نتیجه رسیده اند که برای ادامه مسیر اصلاحات در کشور ما هیچ راه دیگری نمانده است که از رئیس جمهور و جناح اصلاح طلب حکومتی عبور کرده و تلاش ها و مبارزات خود را متوجه اهداف و نفاطی سازند که اصلاح طلبان در چند سال گذشته نه تنها حاضر به قدام گذاشتن در جهت آنها نشده اند، بلکه با همه توان خود مانع آن نیز بوده اند.
شاید عملی شدن تهدیدات آقای خاتمی و یاران او در مجلس به این روند کمک کند و جامعه ایران را از چنگال یک نگرش به شدت محافظه کارانه به اصلاحات و ایده های گمراه کننده ای نظیر اصلاح حکومت و آشتی دادن ولایت با جمهور مردم نجات دهد، اما مطلقا به این قصد صورت نمیگیرد.
سران جناح اصلاح طلب دوم خرداد تا به حال بارها بصورت روشن اعلام کرده اند که اصلاحات را تنها در چارچوب نظام سیاسی فعلی میخواهند و در انتخاب بین اصلاحات و نظام سیاسی جانب دومی را خواهند گرفت. آنها اکنون به زمان این انتخاب کاملا نزدیک شده اند و تهدید به استعفا و کنار رفتن هر چند از موضعی شرافتمندانه صورت بگیرد اما معنای روشن آن تاکید بر همین انتخاب "نظام" بر ادامه اصلاحات است. زیرا در صورتی که اصلاح طلبان جبهه دوم خرداد همچنان مصرانه هر گونه امکان تحول از بیرون حکومت را نفی و با آن مخالفت میکنند کنار رفتن آن ها از مقامات انتخابی به چه معنای دیگری جز اعتراف به شکست در اصلاح حکومت از یک سو و اصرار بر حفظ ساختار سیاسی موجود حتی به بهای قربانی شدن نهادها و نمایندگان انتخابی آن و سرانجام تن دادن به وضعیت موجود میتواند باشد؟ استعفای رئیس جمهور و نمایندگان اصلاح طلب پارلمان به معنای تسلیم رکن جمهوریت در برابر رکن فقاهت در حکومت ایران خواهد بود.
اما آیا نمایندگان جمهوریت همه تلاش های خود را برای دفاع از رای مردم و حرمت آن کرده اند یا طرح چنین تهدیداتی را برای خلاصی خود صورت می دهند؟
متاسفانه باید بر این نکته تاکید کرد که نه آقای خاتمی و نه نمایندگان اصلاح گر پارلمان به اندازه اندکی از تواناییها و امکاناتی که در اختیار داشته اند را نیز برای دفاع از رای مردم و رکن جمهوریت مورد استفاده قرار نداده اند. حتی امروز که جنبش اصلاحات به دلیل همین خلف وعده ها در بدترین وضعیت خود قرار دارد، امکانات بسیار فراوانی وجود دارد که اصلاح طلبان به دفاع موثر و مثبت از رکن جمهوریت در جامعه ما برآیند و در جهت جاری ساختن اراده مردم گام های موثر بردارند. مراجعه به آرای عمومی و پذیرش بی قید و شرط نتایج آن پیرامون انتخاب مجلس یا شورای نگهبان، رهبر یا رئیس جمهور، جمهوریت یا ولایت راهی است که همه از آن سخن میگویند و جامعه ما کاملا آمادگی اجرای آن را دارد. اما رهبران اصلاح طلبان دولتی از این گام و استفاده از افکار عمومی برای خنثی کردن فشارهای ولایت بدلیل دلبستگی های شدید خود به نظام اسلامی امتناع کرده اند و اکنون با تهدید به استعفا همچنان بر این امتناع از مسئولیت خود پای میفشارند.

خواست قاطعانه اکثریت بزرگ مردم ایران نه کنار رفتن نمایندگان جمهوریت و تعطیل رکن انتخابی حکومت در برابر رکن انتصابی آن، که کنار رفتن همه مقام ها و نهادهایی است که بطور انتصابی مقام های کلیدی حکومت را در اختیار گرفته و با خواست های مردم دشمنی می کنند. احترام به افکار عمومی و پایبند ماندن به مسئولیتی که اصلاح طلبان در برابر مردم بر عهده گرفته اند، ایجاب میکند که دفاع از این خواست را بالاتر از هر مصلحتی قرار میدادند.
پنج سال بعد از شروع جنبش دوم خرداد و علیرغم حمایت های بیدریغی که مردم ایران در چندین انتخابات و در فرصت های مختلف نسبت به یک جناح از حکومت ایران ابراز داشتند، امروز ظاهرا در برابر رهبران اصلاح گر حکومت ایران دو راه بیشتر باقی نمانده است. یا تسلیم شدن به اراده ولایت و یا کنار رفتن.این دو پایان غم انگیز اما تنها سرنوشت آن هایی خواهد بود که مصالح مردم ایران و دموکراسی را همواره تابعی از یک "مصلحت برتر" یعنی مصلحت نظام سیاسی موجود کرده اند. در این چهارچوب شاید سرنوشت دیگری مقدور نباشد. اما قرار نیست "بازی" تنها در همین چارچوب ادامه یابد و این سرنوشت تلخ بر مردم ایران نیر تحمیل شود.
شاید مهم ترین دستاورد جنبش بزرگ دوم خرداد که اکنون به ایستگاه های پایانی خود نزدیک میشود آن بود که ظرفیت های واقعی حکومت مستقر در ایران را در برابر چشمان همگان آشکار کرد و تناقض های آن را به صراحت در برابر جامعه نهاد و هدف های اعلام شده از سوی گروه های سیاسی را به چالش کشید. اکنون دیگر اکثریت بزرگی در جامعه ما میدانند جمع ولایت و جمهوریتـ،، مردم سالاری و حکومت دینی ناممکن است و به چشم خود میبینند و به گوش خود میشوند آن ها که پیگْیرانه مبلغ چنین نظراتی بودند اکنون سخن از استعفا و کناره گیری میگویند.
آقای خاتمی گفت ملت به راه خود ادامه خواهد داد، اما نگفت این راه اکنون مدت هاست از آن چه او میگفت و میخواست یعنی مردم سالاری دینی و سازش با ولایت فقیه جدا شده است. راهی که ملت ادامه خواهد داد در جامعه ما هر روز روشنی بیشتری مییابد. نتیجه گیری نهایی برای اکثریت بزرگ جامعه، برای همه اصلاح طلبانی که مصلحت اصلاحات را بر هر مصلحت دیگری ارجح می شمرند جز این نخواهد بود: آن ها که باید بساط خود را در این کشور جمع کنند و کنار بروند نهادها و مقام های انتصابی هستند.