روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۷ -  ۷ می ۲۰۰٨


تجدید سازمان اصولگرایی با نگاه و تعریف تازه
محتمل ترین اتفاق که بخاطر توفیق در انتخابات و عرصه سیاست خارجی، خوشی و تن آسایی دل اصولگرایان را بزند!
بهترین راه ایجاد حسن ظن میان مسئولان و صاحبان قدرت
وقتی ارزش پول از بین می رود چندان تفاوتی ندارد که به کدام سمت می رویم
اگر به این ترتیب پیش برود، زبان فارسی از بین خواهد رفت
ضرورت تخصص برای ورود به هر موضوع

روزنامه همشهری با عنوان: سخنی با مسئولان نوشته است: در مدلی که تقسیم قدرت جزء ارکان اصلی سیاست پذیرفته می شود و قانون اساسی هم بر این اصل تاکید می کند که قدرت دریک نقطه متمرکز نشود، وجود قدرتهای هم افزا از استبداد جلوگیری می کند؛ به این معنی که در این مدل، هریک از رئوس قدرت، خود را نه تصمیم گیرنده صرف بلکه مکمل یکدیگر می دانند.
همدلی میان مسئولان به این معناست که قوانه تنها مانع هم نباشند بلکه در رفع موانع احتمالی سایر قوا بکوشند و حرکت دیگراضلاع را روان تر کنند. این اصل در کار نظام مند اجتناب ناپذیر است. بر این اساس اگر در دیدگاههای شخصی، اختلافی بین مسئولان یا صاحبان قدرت وجود داشته باشد، این اختلاف باید در همان حوزه شخصی دفن شود؛ چرا که نگاه حاکم بر روابط مسئولان در یک نظام، نگاهی به مراتب فراتر از دیدگاه شخصی است و اختلاف نظرهای سیاسی نباید ملعبه دست عده ای برای ایجاد اختلال در نظام قرار گیرد.ایجاد حسن ظن در میان مسئولان هم که دیروز مورد تاکید رهبر معظم انقلاب قرار گرفت، پیش زمینه هایی را می طلبد. همچنین مواردی نیز وجود دارد که می تواند باعث انحراف این مسئله شود. وقتی مسئولی قدرت را به دست می گیرد، حاشیه قدرتی برای وی به وجود می آید که این مورد می تواند به دلایلی وی را منحرف سازد. لذا این حاشیه قدرت به وجود آمده نباید برای این مسئول باعث تعریف اطرافیان از او و در عین حال مذمت سایر رقبا شود. این تعریف و تمجیدها یا مذمتها می تواند از شخص مسئول، شخصیتی بیافریند که قبل از قدرت وجود نداشت؛ یعنی ذهنیت وی نسبت به سایر همکاران خود، به ذهنیتی منفی و نامطمئن تبدیل شود.مورد دیگر اینکه اگر فضای قدرت مسئولان، فضایی غیرمنسجم باشد که عملاً زمینه دستیابی به قدرت بیشتر را برای یک مسئول فراهم کند، باز هم انحراف از مسئولیت و سوءظن به همکاران شکل خواهد گرفت. بنابراین بهترین راه ایجاد حسن ظن میان مسئولان و صاحبان قدرت این است که عملکرد و نگاه کلان یکدیگر را قبول داشته و با تهذیب نفس در ایجاد همدلی تلاش کنند. البته این موارد به معنای حذف فضای بحث میان مسئولان نیست بلکه بحث و تبادل نظر برای پیدا کردن یک راه حل عملی تر برای حصول پیشرفت باید بین مسئولان وجود داشته باشد و همانگونه که رهبر معظم انقلاب فرمودند، احساس مسئولیت مردم ومسئولان و حسن ظن به یکدیگر که از ملزومات آبادانی و ساخت کشور محسوب می شود، محقق شده و ایران به یک الگوی اسلامی در همه ابعاد تبدیل شود.

وقتی پول بی ارزش می شود
روزنامه کارگزاران در سرمقاله دیروزش: پول بی ارزش می شود نوشته است:
بحث تعیین نرخ بهره بانکی به اصلی ترین موضوع گفتگوهای کنونی اقتصاد ایران بدل شده است. در رایزنی های مختلف نرخ بهره را حدود ۱۲ درصد اعلام کرده اند. این نرخ هنوز به صورت رسمی ابلاغ نشده است ولی شاید چندان تفاوتی نداشته باشد که نرخ بهره در همین حدود باقی بماند و یا بیش از این کاهش یابد. وقتی ارزش پول از بین می رود و ارزش آن رعایت نمی شود چندان تفاوتی ندارد که به کدام سمت می رویم. اکنون فعالیت های تولیدی دچار مشکل شده اند و نقدینگی و سرمایه به سمت تولید حرکت نمی کند به موازات آن سرمایه
به سمتی می رود که گردش تندتری داشته باشد و فرآیند سودآوری آن رشد پیدا کند. تولید نیز در دسته اموری قرار ندارد که با سرعت زیاد، سود را برگشت دهد. بنابراین پول و سرمایه های موجود به جای حرکت به سوی فعالیت های تولیدی به سمت اموری می رود که سرعت گردش مالی بالایی دارند. وقتی پول ارزشی نداشته باشد با پول با ارزش، کار با ارزش هم انجام می دهند ولی در حال حاضر همه تلاش می کنند تا سرمایه را به سمتی هدایت کنند که سودآوری سریع داشته باشد و از پول نهایت استفاده را بکنند. امور تولیدی نیز چنین است که به سرعت بازدهی داشته باشد. بنابراین پول به تولید کمکی نمی کند. کاهش نرخ بهره به تنهایی برای تولیدکننده مزیتی به شمار نمی آید چرا که اصلا این سرمایه ها به سمت تولید نمی رود. در چنین شرایطی هم فرقی ندارد که نرخ بهره چقدر باشد. شرایط عمومی اقتصاد کشور باید با اجرای گوناگون آن همخوانی داشته باشد. یعنی اگر نرخ تورم بالای ۲۵ درصدی وجود دارد و نقدینگی سرگردان در جامعه جذب فعالیت های تولیدی نمی شود، اقتصاد کشور را به صراحت می توان ناتوان نامید. در چنین شرایطی تعیین نرخ بهره با توجیه کمک به تولیدکننده چندان قابل اعتنا نیست. از طرفی دیگر باید توجه داشت که همین نرخ بهره ۱۲ درصدی در سال گذشته تا چه اندازه به تولید و اقتصاد کشور یاری رساند. برای اثبات اثرگذاری آن هم باید اعداد و ارقام دقیقی اعلام شود و ادعاهای مدیران دولتی نمی تواند مبنای تحلیل قرار گیرد. آمارهای رسمی نشان می دهد که سال گذشته بخش وسیعی از وام های زودبازده ای که با هدف حمایت از تولید اعطا شده بود به بیراه رفته است. بنابراین مشخص می شود که سیاستگذاری حراج پول هیچ منفعتی نداشته است. سال قبل دولت به صورت رسمی پول ارزان قیمت را به جامعه تزریق کرد و در نهایت نیز هیچ سودی حاصل نشد. برخوردهای دستوری در فضای اقتصادی کشور اثرگذاری مثبتی نخواهد داشت. اقتصاد مجموعه ای به هم پیوسته به شمار می آید که تمام اجزای آن باهم ارتباط دارند. به همین دلیل نمی شود که به صورت اجباری و دستوری ابلاغ کرد که میزان نرخ بهره بانکی چه اندازه باشد. برخوردهای دستوری در اقتصاد عوارضی دارد که در آینده اقتصاد کشور هزینه های آن را پرداخت خواهد کرد. وقتی ارزش واقعی پول را پایین می آوریم، نقدینگی به جای کمک به تولید به سمت فعالیت های واسطه ای و سودآور حرکت می کند که در کوتاه مدت جواب می دهدبنابراین کاهش و یا تثبیت نرخ بهره در همین حدود با توجه به شرایط عمومی اقتصاد ایران به حمایت از تولید نمی تواند تعبیر شود. در حال حاضر میزان نرخ تورم به عددی فراتر از ۲۵ درصد رسیده است. در همین دوران می آیند و نرخ بهره را به میزان نصف تورم تعیین می کنند، بنابراین رابطه تعیین نرخ بهره و تورم به صورت کامل نادیده گرفته می شود. این تورم بیش از ۲۵ درصدی هم در شرایطی لحاظ می شود که بانک مرکزی هر ساله پایه محاسبه تورم و کالاها و ضرایب سبد را نیز تغییر داده است. اما با وجود این بازهم تورم بیش از ۲۵ درصدی ایجاد شده است. اقتصاد ایران در دوران کنونی گرفتاری های بسیاری را تجربه می کند که بسیاری از آنها از سیاستگذاری های اشتباه دولت ناشی شده است. مسئله ای مانند تورم و گرانی اتفاقی نیست که تنها تحت تاثیر یک عامل رخ داده باشد. افزایش نرخ رشد نقدینگی در کنار بحران فعالیت های تولیدی موجب شده تا اقتصاد کشور با دردسرهایی جدید مواجه شود. در همین فضا دولت اقدام به حراج پول و سرمایه های حاصل از فروش نفت می کند، پس از این اتفاق بازهم زنجیر دردسرهای اقتصاد ایران دنبال می شود یعنی از طرفی تورم و گرانی ادامه می یابد و از سوی دیگر تولید با بحران مواجه می شود. متاسفانه دورنمای فضای کسب و کار در کشور چندان امیدوارکننده نیست و به همین دلیل اقداماتی مانند کاهش نرخ بهره بانکی به نفع تولیدکنندگان نیز چندان قابل اعتنا به شمار نمی آید. گرانی های اخیر که به وجود آمده نیز نتیجه سیاست های دولت است که همچنان این سیاستگذاری ها ادامه می یابد.

تجدید سازمان با نگاه تازه
سازمان تصمیم ساز عنوان سرمقاله دیروز روزنامه کیهان است که در پی نقل شده است: تدوین مدل و ترسیم نقشه راه ، مقدمه ضروری هر حرکت به سمت آرمان ها و اهداف است. حرکت بدون نقشه و مدل معمولاً یا به بیراهه می کشد، یا در مواجهه با کوچک ترین چالش ها و موانع، به رکود و در جا زدن می انجامد و یا به یأس و از هم پاشیدگی و تشتت در جمع قائل به آرمان ها و غایات مشترک منجر می شود. مدل نوشتن و نقشه چیدن، یعنی پیش بینی پذیر ساختن مسیر به جای سیر تصادفی و غافلگیری، از طریق برآورد همه اهداف، موفقیت ها، فرصت ها، امکانات بالفعل، ظرفیت های بالقوه، و موانع و چالش ها. یا به تعبیر دیگر، نوشتن معادله ای با اجزاء و مشتقات معلوم (و نه مجهول). در چنین فرآیند پیش بینی پذیر و ارزیابی شده ای است که می توان به خطرپذیری و ریسک موفق در کنار نوآوری اهتمام کرد وگرنه راه پیمودن در تاریکی، هرچه پرشتاب تر باشد، احتمال گم شدن و از مقصد دور افتادن را تقویت می کند. مدل و نقشه به ما می گوید که کجا ایستاده ایم و از کدام مسیر با کدام امکانات به مقصد می رسیم و در راه چه خطرها و تهدیدهایی در انتظار ماست.
اگرچه رهنمودهای راهبردی رهبر فرزانه انقلاب طی سال های اخیر به تناسب محورهای مطرح شده متوجه اقشار گوناگون ملت بوده و موج های مهم اجتماعی را در حوزه هایی چون نهضت نرم افزاری و نهضت عدالت خواهی فراهم آورده اما در عین حال می توان گفت که این رهنمودهای بنیادی، مسئولیت های مهمی را متوجه جبهه بزرگ اصولگرایان می کند، جبهه ای که با رأی اعتماد مستمر ملت سکان مدیریت دولت و مجلس را به دست گرفته است. نمی توان ادعای پیروی از رهبری داشت اما چون او در تدارک جوشش و حرکت های فراگیر اجتماعی - سیاسی نبود یا از تدوین ساز و کار کارآمد برای فهم شرایط فعلی و نحوه رسیدن به آرمان ها و اهداف غافل ماند.با وجود چالش ها و موانع داخلی و خارجی پیش رو واقعیت این است که ایران، امروز در دنیا به عنوان قدرتی منطقه ای و ذی نفوذ شناخته می شود.
دوست و دشمن اذعان دارند که به برکت انقلاب اسلامی، ایران به قدرت اول منطقه خاورمیانه تبدیل شده است؛ تا آنجا که یوشکا فیشر وزیر خارجه سابق و صهیونیست آلمان اخیراً طی تحلیلی در نشریه دی سایت ضمن تأکید بر به هم خوردن موازنه قدرت در خاورمیانه به نفع ایران می نویسد ظهور قدرت ایران، تهدیدی برای ساختار لغزنده قدرت در منطقه است. در سال های اخیر اسلام سیاسی هرچه بیشتر قدرت می گیرد… به دنبال جنگ در عراق، تغییر قدرت سیاسی منطقه به سمت خلیج فارس متمایل شده است. آمریکا با حمله به عراق، ساختار قدرت قبلی را نابود کرد بی آنکه جایگزینی برای آن داشته باشد. ایران اکنون در موضع قدرت بی نظیری است. شیعیان هم در عراق قدرتی به دست آوردند که موجب افزایش نفوذ و قدرت ایران شد و این در حالی است که ایران در حال تبدیل شدن به قدرت هسته ای هم هست… تبعات چنین تغییر بزرگی در معادلات قدرت خاورمیانه حتی در لبنان و فلسطین هم قابل لمس است، جایی که تقریباً هیچ کاری برخلاف نظر متحدان منطقه ای ایران (حزب الله و حماس) امکان پذیر نیست . این تحلیل را اضافه کنید به تحلیل اخیر نشریه آمریکایی نیویورک پست که در مقاله ای تحت عنوان ایران، برنده بازی قدرت در آمریکای لاتین با اشاره به پیروزی زنجیره ای جریان های ضدآمریکایی در انتخابات برخی کشورهای منطقه و توسعه قدرت متحدان و دوستان ایران در حیاط خلوت واشنگتن می نویسد بر اساس دکترین مونروئه طی قرن گذشته هرگونه ایفای نقش اروپا در قاره آمریکا نفی می گردید اما در مورد ایران این سیاست نادیده انگاشته شده است. آنچه ایران مایل است گوشزد کند این است که آمریکایی ها دارند خارج و ایرانی ها وارد منطقه می شوند .
این قدرت یابی و الهام بخشی - که مجال بسط آن در این نوشتار نیست - طبیعتاً قدرت های استکباری نظیر آمریکا و صهیونیسم و سرمایه داری بین الملل را به هراس می اندازد. آنها اکنون فقط در ایران و صرفاً برای چپاول منافع ملت ایران نمی جنگند بلکه در خاورمیانه بزرگ و حتی آمریکای لاتین با چالش های جدی مواجه شده اند و به رغم بن بست های بزرگ در مهار ایران، مدام طراحی های تازه می کنند تا آب رفته را به جوی بازگردانند. مانع تراشی ها و چالش آفرینی ها از سوی آنها با تمام توان ادامه دارد و حساسیت و تدبیر مضاعفی را می طلبد.
اصولگرایان در برابر چنین صورت مسئله پراهمیت و حساسی، مسئولیت بزرگی بر دوش دارند که ادای این مسئولیت جز با تدوین مدل و ترسیم نقشه راه و برآورد فرصت ها، امکانات و ظرفیت ها، و موانع و چالش ها امکانپذیر نیست. اگر توجه و تجدید سازمان در این جهت صورت نگیرد، محتمل ترین اتفاق این است که به خاطر توفیقات بزرگ در عرصه سیاست خارجی و انتخابات اخیر مجلس، اصطلاحاً خوشی و تن آسایی زیر دل اصولگرایان بزند و به جای آن که آغاز به کار مجلس هشتم را در تقویم، نقطه آغاز مجاهدت تازه و جهش بزرگ تلقی کنند، چشم بر چالش ها و تهدیدها ببندند و دوره جدید را دوران فراغت و رخوت و آسایش بدانند یا به رقابت های پرهیجان اما کم عمق سیاسی بسنده کنند، چیزی که دشمنان یا حریفان با پیش کشیدن بحث هایی نظیر ریاست مجلس یا انتخابات ریاست جمهوری سال آینده می کوشند به آن دامن بزنند. تنوع و رقابت مثبت البته مبارک است اما بی تردید این تنوع و رقابت ها و مسابقه ها نیازمند ساماندهی و مدیریت است تا کار به اختلاف و اصطکاک و تزاحم و مهار یکدیگر و غفلت از اهداف و چالش ها نکشد.
ساز و کارهایی که تاکنون تعبیه شده ـ نظیر شورای هماهنگی نیروهای انقلاب و ائتلاف جبهه متحد اصولگرایان ـ عمدتاً مربوط به دوره چند ماهه انتخابات و منحصر در معرفی نامزد و تلاش برای جلب اجماع اصولگرایان بوده است، حال آن که این فعالیت ها با همه ارزشمندی، حرکت در سطح است و الگوی تاثیرگذارتر و مطلوب تر، آن است که این ساز و کارها از حالت فصلی و مقطعی و انتخاباتی، خارج و تبدیل به باشگاه ها، اتاق فکرها و حلقه های دایمی هم اندیشی و همدلی در جهت مدل سازی، برنامه نویسی و تصمیم سازی های بلندمدت شود. طبیعی است که نامزدبازی ! کار به مراتب آسان تر و جذاب تری است تا نظریه پردازی، نقادی، مدل نویسی، تدوین برنامه و کادرسازی. اگر برای نوع جریان های سیاسی، حضور در امر انتخابات امری جذاب، باکلاس و آسان به نظر می رسد، شق دوم فعالیت ها معمولا جزو کارهای سخت، حوصله بر، کم جلوه و به اصطلاح کار کارگری تلقی می شود و معمولا کم طرفدار است. در تمهید سازوکار جدید، قبل از هرچیز باید این تلقی را از ذهن ها زدود تا بتوان به پیشواز تهدیدها و چالش ها و حل مسائل رفت. اگر این سختی را به جان نخریدیم و در رقابت های کم عمق متوقف ماندیم، باید بر جای ماندن چالش ها و تشدید مشکلات را به جان بخریم و در آینده، سختی و هزینه مضاعفی را به دوش بکشیم. اگر در این متوقف ماندیم که مثلاً حداد عادل رئیس مجلس می شود یا لاریجانی، از کدام حمایت کنیم و احیاناً زیر پای دیگری را خالی نماییم، یا به صرافت افتادیم که برای انتخابات ریاست جمهوری آینده از همین حالا به تبلیغ کدام نامزد بپردازیم و کدام را نفی کنیم؛ بعید است که دیگر فرصت یا زمینه همدلی و همفکری موثر باقی بماند و به چالشی ـ داخلی یا خارجی ـ اندیشیده شود، چه رسد به اینکه آن چالش مرتفع گردد.
فرمول عملی، عقلی و شرعی این است که به جای آن که هر رجل سیاسی و حواریون و طرفداران دو آتشه او بپرسند چه سهمی از قدرت به ما می رسد، این گونه از خود بپرسند و پاسخ دهند که سهم و مسئولیت ما در برداشتن بار خدمتگزاری و پاسداری از حریم انقلاب چیست و ما چقدر در به هم رساندن دل ها و فکرها و برنامه ها از خود هزینه کرده ایم . لازمه چنین وضعیتی البته غایت محوری، روند محوری و اخلاق محوری به جای شخص محوری و نامزد محوری و تک روی است. فربهی بی اندازه چهره ها و رجال به گونه ای که بزرگ تر از اهداف و آرمان ها تلقی شوند و اشخاص جای اصول و مقدم بر آنها بنشینند، آفت بزرگی است که متاسفانه از سوی برخی طرفداران دوآتشه تندمزاج یا فرصت طلب ـ با این تلقی که اگر فلان رجل باشد من هم در موقعیتی هستم ـ یا احیاناً نفوذی ترویج می شود. شخصیت ها محترمند اما اصول و اهداف از آنها محترم تر است. بدنه اصولگرایی نباید با تصلب و تعصب روی اشخاص، مقدمه اختلاف های لاینحل و پراکندگی و درگیری با هم را فراهم کنند و راه تفاهم را به روی همان چهره ها ببندند.
اختلاف افکنی با شیوه های جدید و عملیات روانی وسیع برای رویارو قرار دادن چهره ها و جریان های اصولگرا، کانون طراحی های جبهه ضدانقلاب خارجی و عمله های سیاسی ـ رسانه ای آنها در داخل کشور است. با تکریم و احترام و رحمت و محبت نسبت به هم به جای میل به استخدام دیگران در خدمت خود می توان بر بسیاری از این دام گذاری های دشمنان اصولگرایی فائق آمد. اگر هم اختلاف در سلایق و برداشت ها و شیوه ها و برنامه هاست، چاره آن نه در سخنرانی های یکطرفه و آتشین و نامه پراکنی و مجادله، بلکه در گفت و شنید و تفاهم و تصمیم سازی جمعی است. اهتمام به تولید نظریه و مدل و تصمیم در فرآیندهای جمعی، ملاط و چسب اصلی انسجام در سازمان اصولگرایان است. از این طریق می توان جلوی ریزش ها و پراکندگی و تقابل را گرفت بلکه هر روز بر رونق و شوکت و برکت اصولگرایی افزود.
تجدید سازمان اصولگرایی مستلزم نگاه و تعریف تازه هر یک از ما نسبت به خویش است؛ با طرح این پرسش مقدماتی که سهم و مسئولیت ما در قوت بخشیدن به انسجام این سازمان و تدوین مدل و نقشه راه توسعه اسلامی ـ ایرانی چیست؟

دقت در فارسی نویسی
روزنامه ایران به مناسبت هفته کتاب، نوشته ای با عنوان مصرف زدگی فرهنگی دارد که در پی نقل شده است: انسان به طور طبیعی مثل هر جاندار دیگر مصرف کننده است، ولی وقتی که صحبت از مصرف زدگی می شود، مسأله خاص دیگری مورد نظر است. منظور، بیشتر مصرف چیزهایی است که مصرف واقعی ندارند و ما در شرایط خاص اجتماعی و اقتصادی، تمایل به چنین فعالیتی پیدا می کنیم که در نهایت به صورت نوعی بیماری جسمانی و روانی درمی آید و نشانه مسلمی از انحطاط جامعه و فاصله گیری از ارزش های واقعی فرهنگی است.
درست است که در ایران، کتاب بسیار کمتر از کالاهای خوراکی و پوشاکی و غیره مورد توجه است و خرید آن عمومیت پیدا نمی کند و معمولاً در مورد آن از حرص و آز نمی توان صحبت کرد، ولی در هر صورت به مرور به نظر می رسد که کتاب نیز از آفت مصرف زدگی مصون نمی ماند و گاهی کتاب هایی ـ در اثر تبلیغات ـ به فروش می رسند که ارزشی ندارند و کتاب هایی که احتمالاً واجد ارزش هستند، بر روی قفسه ها باقی می مانند و یا در انبارها خاک می خورند. در سال های اخیر بیش از پیش سنت بساز و بفروش در مورد کتاب ها نیز رایج شده و گویی براساس نوعی روانشناسی اجتماعی خاص، سلیقه ها و امیال مردم مورد شناسایی قرار می گیرد و براساس آنها، سلسله کتاب هایی توسط غیرمتخصصان و با جمع آوری ازآثار دیگران تهیه و به بازار می آید. این جنبه به نحو خاص در کتاب هایی که به اصطلاح به تاریخ معاصر ایران اختصاص دارد به چشم می خورد. گویی بساز و بفروش های این نوع آثار به فراست دریافته اند که در خارج از کشور نیز این نوع کالاها طالبان زیادی دارند و احتمالاً از طریق بازاریابی های دقیق، سود فراوانی به دست خواهند آورد. این جریان صرفنظر از انگیزه های تجاری که به هر ترتیب اجتناب ناپذیر است، حاکی از وضع ناخوشایند فرهنگی است که در واقع به خودی خود نوعی دگرگون سازی ارزش هاست. به نظر می رسد که کتاب و کتابخوانی را باید صرفنظر از بازارهای فروش آن ترویج کرد به جای این که فروش کتاب ها را ملاک ارزش آنها قرار دهیم، بهتر است امکاناتی فراهم بیاوریم که در کتابخانه های عمومی که بر تعداد آنها نیز باید افزوده شود، جوانان ما بتوانند به مطالعه آثار ارزشمند بپردازند. وقتی که ارزیابی ما درست باشد و کتاب ها را با ضوابط معتبری معرفی و مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم، نوعی خودباوری نزد خوانندگان به وجود خواهد آمد و آنها به صحت انتخاب خود متکی خواهند بود. در خاتمه یادآور می شویم که در تشخیص و چاپ و انتشار کتاب ها حتی با نوعی تعصب در فارسی نویسی دقت زیادی بشود و از آوردن کلمات خارجی در متن فارسی ممانعت به عمل آید. نباید گذاشت که کتاب و کتابخوانی در ایران موجب تخریب زبان فارسی شود، چه همانطور که از بحران محیط زیست صحبت می شود، از بحران حیات روحی و فرهنگی نیز می توان سخن گفت. اگر به این ترتیب پیش برود، زبان فارسی که به هر طریق زبان معیار و نشانی از هویت فرهنگی ماست، از بین خواهد رفت و ما به دست خود، بر سرشاخ بن خواهیم برید.

واکنش مجید انصاری
روزنامه اعتماد ملی در ستون میز خبر واکنش مجید انصاری به مقاله روزنامه کیهان درباره آیت الله العظمی صانعی را درج کرده که در آن آمده است: مجید انصاری، عضو شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز با اشاره به یادداشت اخیر حسین شریعتمداری درباره اعلام نظر فقهی آیت الله العظمی صانعی درخصوص حدود شرعی درزمان غیبت، اظهار داشت: من از این امر بسیار متأسفم که حدود و حریم افراد در کشور ما رعایت نمی شود و اشخاص بدون توجه به جایگاه، تخصص و دانش خود وبدون رعایت آداب نقد و نزاکت وارد هر موضوعی می شوند و حرمت ها را می شکنند.
مجید انصاری با اشاره به اینکه پس از خواندن یادداشت آقای شریعتمداری با آیت الله صانعی تماس داشته و دیدگاه ایشان را مستقیماً جویا شده است، تاکید کرد: آیت الله العظمی صانعی در گفتگو با اینجانب تصریح داشتند که موضوع اجرای حدود در زمان غیبت امام عصر یک بحث جدی فقهی است که اقوال مختلفی درباره آن وجود دارد؛ از طرفی برخی فقها و از جمله حضرت امام(ره) قائل به اجرای مطلق حدود شرعی درزمان غیبت هستند و عده ای دیگر نیز معتقدند که حدود در زمان غیبت جاری نمی شود و صرفاً باید به دست امام معصوم اجرا شود. این عده به جای حدود، تعزیر را جایگزین می کنند که براساس مصلحت اندیشی و میزانی که حاکم اسلامی پیش بینی می کند به اجرا درمی آید. فقهای دیگری نیز هستند که دیدگاه های دیگری دارند.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی