نامهها هرگز دروغ نمی گویند
برگردان دو نامه از دو نقاش صاحب نام «ادوارد مونش» و «کلود مونه»
پیرایه یغمایی
•
در نامههای هنرمندان میتوان رد پای ذهن هنری آنان را دنبال کرد و به شیوهی نگرش و باورهای آنان در مورد هنر و هنرمندان دیِگر پی برد.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۷ -
۷ می ۲۰۰٨
نامههای هنرمندان مثل نامههای مردم معمولی نیست که در آن اخبار فامیلی یا وضعیت آب و هوا گزارش شود و در پایان هم بار توماری از سلامهای به این و آن را بر دوش بکشد.
در نامههای هنرمندان میتوان رد پای ذهن هنری آنان را دنبال کرد و به شیوهی نگرش و باورهای آنان در مورد هنر و هنرمندان دیِگر پی برد.
متأسفانهی نامههای هنرمندان ایرانی، همواره به صورت پراکنده منتشر شده - یا در مجلهها و یا در ضمن باز گفت زندگی نامهی آنان - و تا به حال کسی آنها را در یک کتاب جمع آوری نکرده است.
اما در انگلستان شخصی به نام Richard Friedenthal نامههای هنرمندان نقاش را از گوشه و کنار دنیا فراهم آورده و آنها را در کتابی به نام (Letters of the great artists) به چاپ رسانیده است. این کتاب خواندنی شامل نامههایی است که نقاشان به خانوادههای خود، فروشندگان تابلوها و حتا گاه به مدلهای خود نوشتهاند وچون نامه است و برای شخص ویژهای نوشته شده بسیار صادقانه از فلسفهی ذهنی هنرمند، باورهای او نسبت به هنر نقاشی و رنگ، دید گاهش نسبت به هنرِ هنرمندان دیگر و حتا مشکلات شخصی و اجتماعی او گفتگو میکند مثل نامهی رافائل به پدر و عمویش که عقیدهی خود را جسورانه در مورد همسری که آنها برایش برگزیدهاند بیان میکند و از یک ازدواج اجباری سر باز میزند. (ص 45)
یا نامهی پل گوگن که از شر طلبکاران و افتضاحی که دامنگیرش شده، ناچار به خوردن ارسنیکی میشود که پزشک برای درمان بیماری اگزمایش به او داده است (ص 164 )
یا شرح محاکمهی ورونز نقاش ایتالیایی که به خاطر کشیدن تابلوی شام آخر مسیح، که مطابق قواعد کلیسا نبوده، در بدترین شرایط مالی محکوم به پرداخت مبلغ قابل توجهی جریمهی نقدی و تغییر و اصلاح تابلوی خود میگردد. (ص 113 )
گرد آورنده بعد از هر نامهای ضمن معرفی نقاش، موقعیت زمانی و مکانی نامه را تا آنجا که میدانسته و میتوانسته توضیح داده و نیز تصویری از تابلوی مربوط به آن را چاپ کرده که خواننده را کاملا ً در فضای نوشته قرار بدهد. بطوریکه این کتاب شامل 99 تابلوی سیاه و سفید و 51 تابلوی رنگی است.
این کتاب شاهد زنده و موجه زندگانی پر نشیب و فراز هنر مندانی است که برای رسیدن به حقیقت ِ هنر و بر جای نهادن یک نام ماندگار، از تنگناهای پر نشیب و فراز زندگی گذشته، اما خود را به آن نباخته اند و با ایمان به هنر خود با عشق مجنونانهای در راه آن پای افشردهاند که به قول حافظ :
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن،
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
و اینک برگردان دو نامه از دو نقاش صاحب نام «ادوارد مونک» و «کلود مونه» پیشکش می شود:
از ادوارد مونک به عمه اش کارن بیلستاد ، برلین 1903
امشب اشغال مداوم «کریستیانا بوهمیانس» بود. تا خرخره مشروب میخوردند و مزاحم کار من بودند.
من متوجه شدم که بعضی از آنها فهمید ند که میخواهم از کریستیانا و بیشتر اعضای آن بطور قطع کناره بگیرم و هر گونه ارتباط را با این حلقه به سر پرستی«ایکس» – کسی که باعث تلخ کامی زندگی من است و با من اینگونه شیطانی و غیر عادلانه رفتار میکند – ریشه کن کنم.
همچنین برایم روشن است که باید برای رهایی از شر بیماری عصبی ام «نیو راستینا» که بانی اش آن زن دیو سیرت سالهای شکنجه است، قدمهایی اساسی بر دارم. من اکنون خوب میتوانم بفهمم که این چشم انداز خشونت بار، پی آمد بیماری مزمن و شکنجه آور من است.
من میخواهم بروم جایی را پیدا کنم ، کاملا ً ساکت – برای اینکه بتوانم در آرامش نقاشی کنم.
هنوز هم از آلمان نامههای تشویق آمیزی دریافت میکنم. در« ویمار» هر کاری که از دستشان بر بیاید برای باز گرداندنم میکنند و دو سفارش کار هم به من دادهاند. علاوه بر آن از شهر«شمنیتز»در ایالت ساکسونی از من خواسته شده که یک پرتره بکشم، اما من تا وقتی که وضع اعصابم روبراه نشده، نخواهم رفت.
به «اینگر» و «لورا » سلام برسان.
دوستدار شما : ادوارد مونک
*ادوارد مونک (Edvard Munch 1944 - 1863) نقاش و طراح نروژی این نامه را زیر فشار سخت روانی، هنگامی که طعمهی مالیخولیایی شدید شده بود، برای عمه اش کارن بیلستاد (Karen Buolstad) نوشت. محرک شرایط روانی مونک زن پلیدی بود که سالها پیش با او روابطی نزدیک برقرار کرده و او را بطور منظم و مداوم به پرداخت هزینهی زندگی اش ناچار میکرد.
کریستینا بوهمیانس (Christiania Bohemians) گروهی از هنرمندان و نویسندگان نروژی بودند که مونش سالهای آغازین کارهای هنری اش را با آنها گذرانده بود. نقاشیهای عجیب و طلسم شدهی مونک همراه با مالیخولیای مرگ زده، جنجال ناقدان نروژی را بر انگیخت و در نتیجه مونک از نروژ خارج شد و ابتدا به پاریس و سپس به آلمان رفت. بخصوص سالهای بین 1892 تا 1908 را در آلمان بود و همان جا بود که ارزش کارهایش شناخته شد و نام هنری اش بر سر زبانها افتاد.
در 1908 مشکلات روانی او به جایی رسید که به درهم شکستن وضعیت جسمی و عصبی اش انجامید. بطوری که او را در آسایشگاهی در دانمارک بستری کردند. بعد از بهبود چون جزو چهار موسس هنر نوین در کنار «سزان»، «وانگوگ» و «گوگن» شناخته شد، جای والایی را در نمایشگاه ساندر باند (sonder bund ) در شهر ( ( cologne) به خود اختصاص داد. اهمیت کارهای مونک در کشور خود زمانی حاصل آمد که در برابر پول به او سفارش یک سری نقاشی دیواری برای دانشگاه «اسلو» دادند.
مونک تأثیر عظیمی روی نقاشان اکسپرسیونیست گذاشت و اکنون بهترین نقاش اسکاندیناوی زمان خود به شمار میآید. مونک هیچگاه ازدواج نکرد و تنها نوشتههای احساسی او نامههایی است که به خانواده اش بخصوص به عمه و دو خواهرش نوشته است چرا که آنها را بسیار دوست میداشت.
از کلود مونه (Claude Monet) به جرج چارپن تیر (George Charpentier) ، ناشر.
من به معنای واقعی این جا بی پولم. بطوری که ناچارم خاضعانه از مردم استدعا کنم از من نگهداری کنند، بدون داشتن یک پنی برای خریدن بوم و رنگ.
امروز صبح سری به تو زدم به امید اینکه بتوانیم معاملهی کوچکی با هم داشته باشیم. مهم نیست که چقدر کوچک. همان قدر که دست خالی به خانه بر نگردم. نتوانستم ببینمت و خیلی حیف شد.
برایت یک تابلو میفرستم. فکر میکنم خوشت بیاید. در مقابل آن تقاضای 150 فرانک دارم. اگر به نظرت زیاد است 100 فرانک. خیلی از تو ممنون خواهم شد اگر پول را برایم به «وتو یل» در « سانه اووی» بفرستی. اگر این تابلو دلخواه تو نیست، وقتی بر گشتم آن را با یکی دیگر عوض میکنم.
پیشاپیش از تو ممنونم
مخلص صمیمی تو: مونه
در حاشیه :
من احساس میکنم که میتوانستم این خواهش را از تو داشته باشم. برای اینکه خودت از خیلی وقت پیش مرا امیدوار کرده بودی که چیزهایی ازمن بخری. می خواهم خواهش کنم اگر ممکن است لطف کنی و 5 یا10 لوییز( = Louis ) به من قرض بدهی یا برایم بفرستی، چرا که من در حال حاضر با مشکلات وحشتناکی در گیرم. ده روز در پاریس بودم بدون در آوردن یک پنی و نمیتوانم دست خالی به خانهای بر گردم که همسرم در آن به سختی بیمار است. با دادن این پول به حامل، در حق من لطف بسیار بزرگی میکنی. به محض اینکه برای همیشه به پاریس برگشتم، به تو سری میزنم و یا با دادن تابلو و یا با پس دادن پول، آن را جبران میکنم.
امیدوارم مرا جواب نکنی. مونه
* سال 1876 به خصوص برای مونه سال بدی بود. باز هم شرایط مالی بسیار بدی داشت. همسرش نیز به سختی بیمار بود و سال بعد نیز بر اثر این بیماری در گذشت.
در ژانویه او با همخانگی خانم «هوشه ده» (Madame Hoschede) و شش فرزندش خانهای در وته ویل (Vethevil) اجاره کرده بود. در 1880 مونه به عنوان یک نقاش بزرگ شناخته شده و یکه تاز صحنهها بود ، اما این توفیق فقط فشار سنگین تری به تقلای درونی اش وارد آورد. در 1883 برای زندگی به روستای گیورنی (Giverny) در نزدیکی مرز نرماندی رفت. در آن جا او در میان حلقهی خانوادگی خود میزیست، چرا که در سال 1892 با خانم هوشه ده ازدواج کرده بود و دوستانش نیز گهگاه با او دیداری داشتند.
pirayeh163@hotmail.com
|