چرا به یاس و ناامیدی دامن می زنید؟
پاسخ به یک انتقاد


ف. تابان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲ شهريور ۱٣٨۱ -  ۲۴ اوت ۲۰۰۲


«یک بار دیگر تیترهایی را که در روز چهارشنبه این هفته در بالای صفحه اول استفاده کرده اید، ملاحظه کنید. همه آن ها این ایده را القا می کند که اصلاحات شکست خورده است و وضعیت خیلی بدی است. تازه زیر آن هم از قول دکتر سروش نوشته اید: «نامیدی تنها گزینه نیست!». آیا فکر نمی کنید با این تصویری سیاه که ایجاد می کنید، مردم را ناامید می کنید و به محافظه کاران کمک می کنید که می خواهند القا کنند ملت در این چند سال به هیچ چیز نرسیده است؟»
بخشی از انتقاد یکی از خوانندگان «اخبار روز»

این انتقادی است که چند بار دیگر نیز از سوی خوانندگان اخبار روز مطرح شده است و از همین رو بر آن شدیم که توضیح مختصری درباره آن بدهیم. در ابتدا یاد آوری کنیم که تیترهای مورد اشاره این خواننده گرامی این هاست. علیرضا علوی تبار: راهکارهای اصلاح طلبان در پیشبرد اصلاحات شکست خورده است. بهزاد نبوی: مجلس هیچ کاره است. عباس عبدی: در این میدان نمی شود بازی کرد. این سخنان البته همه سخنان فعالین سرشناس اصلاح طلب است که از قضا در فاصله یک یا دو روز بیان شده است و جز گزینش آن ها کار دیگری نکرده ایم.
از نظر کار رسانه ای، این نوع اطلاع رسانی را مفیدتر و حرفه ای تر می شناسیم. یعنی به جای تکرار سخنان مشابه و غالبا مبالغه آمیزی که در وصف شکست ناپذیری و موفقیت های اصلاحات گفته می شود، سخنان نو و نکات تازه را بیابیم و آن ها را در معرض دید و قضاوت قرار دهیم.

اما از نظر سیاسی نکته ای که در این انتقاد به آن اشاره شده است، نکته حایز اهمیت و در خور تاملی است.
۱. هر گاه به تبلیغاتی که از سوی فعالین و همچنین رسانه های وابسته به اصلاح طلبان در چند ساله گذشته صورت گرفته است، دقت کنیم، می بینیم همواره با استناد به این موضوع که باید مردم را «خوشبین» و «امیدوار» ‌ نگاه داشت، تصویری از وضعیت جنبش اصلاح طلبانه ترسیم کرده اند که واقعی نبوده است. دست کم بعد از انتخابات مجلس ششم، دشواری های فراوان و رو به افزایشی در برابر این جنبش پدید آمد و بن بست و ناکارایی روش های مورد استفاده رهبران جبهه دوم خرداد، از جمله سیاست آرامش فعال به تدریج آشکار شد. رهبری جریان اصلاحات نه تنها این واقعیت را نپذیرفت، بلکه کسانی را که با دیدی واقع بینانه با مشکلات روبرو شده و از وضعیت موجود و سیاست های آنان انتقاد می کردند، به ناامید کردن مردم و همسویی با محافظه کاران متهم کرد. این حرف حقیقت بود و هست که محافظه ‌ کاران می خواستند و می خواهند مردم را نسبت به سرانجام اصلاحات و هر تحول دموکراتیکی در کشور ما ناامید کنند. اما موضوع در این بود و هست که راه مقابله با این ناامیدی چیست؟ شاید اصلاح طلبان بر این تصور بودند که با حلوا حلوا گفتن دهان خود و مردم ایران را شیرین کنند.   آن ها به جای این که با اقدامات موثر و مفید جامعه را در عالم واقع به جنبش اصلاحات و سرنوشت آن علاقمند و امیدوار سازند، تصویری غیرواقعی در اختیار مردم ایران قرار دادند که منطبق با حقیقت نبود. آن ها تنها زمانی از دشواری کار سخن می گفتند که از آن ها خواسته می شد اقدامات معینی را صورت داده و به وعده های خود عمل کنند. تاکید بر این دشواری ها در چنین مواقعی نیز بیشتر در جهت توجیه ناکارآمدی ها و انفعال ها و فراموش کردن وعده ها صورت می گرفت. در عمق چنین دیدگاهی که متاسفانه در چند سال گذشته به صورتی افراطی دنبال شده است، توده مردم نامحرم است.
اما اگر این سخن واقعی است که مردم ایران خالقان و صاحبان واقعی حرکت اصلاحی و دموکراتیک هستند، طبیعتا این سخن نیز درست خواهد بود که آن ها باید بطور دقیق با میزان موفقیت ها و ناکامی ها و دشواری ها آشنا باشند و با شناخت دقیق نسبت به این توانایی ها و دشواری ها در صدد حل مشکلات و تحقق مطالبات خود برآیند. کسانی که می خواهند حقایق تلخ را پنهان یا کم رنگ کنند، کسانی هستند که در واقع به چنین نقشی برای مردم کشور ما باور ندارند و خیال می کنند با تکرار این حرف که اوضاع خوب است، جامعه نیز باور خواهد کرد که اوضاع خوب است!
۲. اما اتهام ناامید کردن مردم که از سوی رهبران دوم خرداد متوجه منتقدین دموکرات خود شده و همچنین می شود، از این نیز جالب تر است. زمینه واقعی ناامیدی ها و سرخوردگی هایی که امروز نسبت به موفقیت جنبش اصلاحات در جامعه ما به وجود آمده است، بیش از هر چیز ناشی از ناکامی سیاست های اصلاح طلبان و انجام نشدن وعده هایی است که آن ها در سطح جامعه مطرح کردند. مردم ایران هیچ توهمی نسبت به محافظه کاران نداشته و انتظار نیز نداشته اند آن ها به خواست ها و مطالبات شان پاسخ دهند، اما این انتظار در مورد جریان اصلاح طلب درون حکومت ایجاد شد. آن ها خود چنین مسئولیتی را بر دوش گرفتند و وعده های بسیاری به مردم دادند که هیچکدام آن ها متحقق نشده است و زمینه واقعی سرخوردگی که امروز در جامعه ما وجود دارد، قبل از اینکه ناشی از تبلیغات محافظه کاران و یا دیگران باشد، ناشی از این واقعیت است. رهبری جبهه دوم خرداد کوشید با توصیف غیرواقعی از میزان موفقیت های خود، این حقیقت تلخ را بپوشاند. این سیاست همان سیاستی است ک به «گفتار درمانی» مشهور شد و امروز نتایج تلخی را به همراه آورده است که سرخوردگی ها و ناامیدی ها یکی از ثمرات آن است.
٣. جامعه ایران برای اینکه بتواند راه حل های مناسبی برای نجات آرمان ها و ایده ‌ ال های خود جستجو کند قبل از هر چیز لازم است تصویری واقعی از وضعیت خود داشته باشد، اگر این تصویر ناامید کننده است، هیچ خدمتی به مردم نیست که آن را طور دیگری وانمود ساخت. چه دلیلی دارد وقتی راه کارهای اصلاح طلبان شکست خورده است و آن ها حتی خود در محافل خصوصی شان به این حقیقت اعتراف می کنند در تریبون های عمومی به گونه دیگری سخن بگویند. چه دلیلی دارد وقتی مجلس در واقع امر نیز هیچ کاره است، کسانی پیدا شوند و بگویند «مجلس جلوی خیلی از حرکات ضد مردمی را گرفته است» و با تبلیغاتی نظیر این، همچنان مردم و خود را در امیدواری کاذبی نگاه دارند که وقتی فرو ریخت، بسیار دیر خواهد بود. وضعیت ناامید کننده شاید گروهی از مردم را ناامید کند، اما می تواند گروه دیگری را نیز به فکر بیفکند که با در پیش گرفتن راه حل ها و سیاست های تازه و ترک راه حل ها و سیاست هایی که باعث این وضعیت شده اند، افق های امیدوارکننده ای را خلق کنند.
بدون کنار گذاردن سیاست «گفتار درمانی» که آقای خاتمی نماینده برجسته آن است و بدون شناخت دقیق و بی طرفانه سیاست های راهبردی پنج ساله اخیر طیف اصلاح طلب حکومت و بدون «ناامید شدن» از این سیاست های راهبردی و گذار به سیاست های راهبردی تازه، ما نمی توانیم گریبان خود را از این وضعیت نجات دهیم. اعتراف به شکست این سیاست ها هر چند در بخش هایی از جامعه ناامیدی ایجاد کند، اما چه بسا گام اول برای پی ریزی یک سیاست امیدبخش نیز باشد. ناامیدهای و سرخوردگی ها تنها برای آن ها که سیاست های حاکم بر جنبش اصلاحات در ایران و اصلاح حکومت اسلامی را یگانه راه تحقق مردم سالاری در ایران می دانستند و می دانند و همه سرمایه خود را در این راه گذاشتند، شاید هرگز جبران پذیر نباشد.