خودی و غیر خودی در اندیشه آقای تاج زاده!


ف. تابان


• برای آقای تاج زاده، مرز هنوز از میان موافقین و مخالفین «نظام» می گذرد نه موافقین و مخالفین مردم سالاری. در این تقسیم بندی او خود را با شریعتمداری – مصباح نزدیک تر حس می کند تا دموکرات های مخالف نظام استبدادی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲٨ دی ۱٣٨۱ -  ۱٨ ژانويه ۲۰۰٣


آقای مصطفی تاج زاده، از  شخصیت های مهم جبهه مشارکت اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب، در مقاله ای به نام «ریزش و رویش» در روزنامه ایران مطالبی را مطرح کرده است که نشانگر بینش محدود و اشتباهی است که در پدید آمدن وضعیت فعلی جامعه ما بی تاثیر نیست.
تاج زاده در تحلیل آرای مردم، این آرا را به سه دسته طرفداران اصلاح طلبان، طرفداران محافظه کاران ‌ و جناح خاموش تقسیم بندی کرده و نتیجه گرفته است تلاش هر دو جناح نظام باید این باشد که بر تعداد اکثریت خاموش اضافه نشود. تاج زاده می نویسد افزوده شدن آرای اصلاح طلبان از حساب محافظه کاران و جناح خاموش و برعکس بالا رفتن آرای محافظه کاران از جیب اصلاح طلبان و جناح خاموش، امری طبیعی است که با منافع ملی ایران تضادی ندارد.
 
نتیجه گیری های اساسی این یادداشت این هاست:
« موفقیت نظام جمهوری اسلامی در گرو آن است که با جلب رضایت شهروندان به تدریج از میزان ٣٣درصد جمعیت خاموش که هیچ یک از دو جناح نتوانسته اند مشارکت آنان را جلب کنند، بکاهد. »
 
« اگر ٣٣ درصد جناح خاموش ثابت بماند یا کمتر شود، کاهش طرفداران یکی از دو جناح اصلاح طلب یا محافظه کار مطلقاً نگران کننده نیست چرا که ۶۷ درصد مردم در انتخابات شرکت می کنند .»
 
« بد ت رین حالت برای جمهوری اسلامی، رشد ٣٣ درصد جمعیت خاموش است، فرق نمی کند این افزایش با کاهش آرای اکثریت همراه باشد یا ریزش آرای اقلیت، نکته منفی این است که ناامیدان از هر دو جناح به کسانی بپیوندند که نظام را اصلاح پذیر نمی دانند. فرع مس ا له این است که از ۵٢ درصد کم شود یا از ١۵درصد .»
 
« کاهش جمعیت خاموش به سود رشد گرایش های وفادار به قانون اساسی مطلوب است اما ریزش هواداران جمهوری اسلامی به نفع رویش جمعیت خاموش می تواند فاجعه آفرین باشد .»
 
از این نتیجه گیری ها به خوبی روشن است آقای تاج زاده افزایش آرای محافظه کاران تا حد تبدیل شدن دوباره آن ها به اکثریت را به افزوده شدن بر آرای جناح خاموش ترجیح می دهد و نام آن را «نگرش ملی» می گذارد.
آقای تاج زاده زحمت ارزیابی و کندوکاو در جناح خاموش را به خود نداده است، زیرا برای او آن چه مهم است این است که افراد این جناح، به دو جناح فعال و در واقع به جمهوری اسلامی رای نمی دهند، دلیلش هر چه باشد، از نظر ایشان مهم نیست.
اما برای این که بتوان سود و زیان نظرات آقای تاج زاده را محک زد، باید جناح خاموش را کمی دقیق تر بررسی کرد. این «جناح خاموش»، ‌ خود شامل چند جناح است. بخشی از آن، کسانی هستند که به هر دلیل از موضعی غیرسیاسی در انتخابات شرکت نمی کنند و نسبت به تعیین سرنوشت خود توجه درخوری نشان نمی دهد. بخشی از آن ها معترضین به نظام اسلامی هستند که خود به دو گروه عمده تقسیم می شوند، یکی معترضینی که به نام های مختلف از برقراری حکومت های استبدادی دفاع می کنند و اعتقاد به مردم سالاری و رای مردم ندارند. این گروه در شرایط فعلی از یک وضعیت «هر چه بدتر بهتر» برای سرنگونی این حکومت دفاع می کنند. بخش دیگر «جناح خاموش» دموکرات ها هستند، ‌ منتقدین و معترضین به نظام اسلامی و شیوه های عمل جبهه اصلاح طلب دوم خرداد که از وضعیت اصلاحات راضی نمی باشند و به دلیل این که انتخابات به آن ها اجازه نمی دهد این اعتراض خود را بیان کرده و یا نمایندگان واقعی خود را برگزینند، در این انتخابات شرکت نمی کنند. این بخش، هواداران دموکراسی و مردم سالاری در ایران هستند و هدفشان استقرار یک حکومت دموکراتیک در کشور است.
به دلیل آن که سیستم انتخاباتی در ایران یک سیستم غیردموکراتیک است و اجازه آن را نمی دهد مردم آزادانه به گرایشات سیاسی مورد علاقه خود رای دهند، وزن اجتماعی سه گروه پیش گفته را نمی توان در «جناح خاموش» تعیین کرد و تنها می توان به ارزیابی ها و حدس و گمانه ها متوسل شدند. اما در اینجا صحبت از میزان نفوذ این سه گروه در «جناح خاموش» در میان نیست. تفاوت های آن ها مورد نظر است.
 
بین گروه های پیش گفته که در آخرین انتخابات در بخش «جناح خاموش» جای گرفتند، تفاوت بسیار است. گروه سوم، یعنی معترضین به روند اصلاحات و روند غیردموکراتیک انتخابات در جمهوری اسلامی، که خواهان استقرار یک دموکراسی گسترده تر در جامعه ایران هستند، با جناح رادیکال و منتقد نیرویی که به اصلاح طلبان رای می دهد، تقریبا همسایه دیوار به دیوار (یک دیوار بسیار کوتاه!) ‌ هستند. مقدار مهمی از جابجایی ها که در طی چند سال بعد از انتخابات ۱٨ خرداد ٨۰ صورت گرفته است، متوجه جابجایی در این دو بخش همسایه است. بخشی از آرای جناح ناراضی اصلاح طلبان به بخش معترض و دموکراتیک «جناح خاموش» که به روند اصلاحات و انتخابات غیردموکراتیک در ایران اعتراض دارد، منتقل شده است. با اطمینان کامل می توان گفت روند معکوس در این جریان وجود ندارد و در این مدت، از طیف ناراضیان، به طیف موافقان برنامه اصلاحات افزوده نشده است. نظرسنجی های دوستان آقای تاج زاده نیز گواه همین ارزیابی است.
 
اما چرا آقای تاج زاده این تفاوت های مهم در «جناح خاموش» را نمی بیند و آن را یک پارچه در برابر دو جناح اصلاح طلب و محافظه کار قرار داده، آرزوی کوچک کردن و به اقلیت بیشتر رساندن آن را می کند؟
 
۱. یک دلیل می تواند این باشد که برای اکثریت سیاستمداران جمهوری اسلامی (و از جمله جناح اصلاح طلب آن) چیزی که مهم و تعیین کننده است این است که مردم ایران طرفدار جمهوری اسلامی هستند یا مخالف و منتقد آن و دیگر مهم نیست که این مخالفت ها (یا موافقت ها) از کدام موضع سیاسی صورت می گیرد. مخالفت یا موافقت با «نظام»  برای آن ها تقسیم بندی اصلی را می سازد. آقای تاج زاده به این تقسیم بندی کاملا وفادار است، آن جا که آرای جناح محافظه کار و اصلاح طلب را با هم جمع می کند و در برابر جناح خاموش قرار می دهد. او در این نگرش و در این دعوت، به غیر از اعتقاد عمیق خود به تقسیم بندی «خودی و غیر خودی» چه چیز را اثبات می کند؟
برای آقای تاج زاده اصلا مهم نیست که این اکثریت خاموش خود دارای چه گرایش هایی است و از معترضین و منتقدین به اصلاحات تا طرفداران دوآتشه استبداد های تازه تا آدم های غیرسیاسی را در بر می گیرد، همچنین که برای او (ظاهرا) مهم نیست، اصلاح طلب یا محافظه کار در انتخابات برنده شود، مهم این است که «طرفداران نظام» رای بیشتری داشته باشند. بر اساس این دیدگاه است که او به محافظه کاران پیغام می دهد باید به کمک هم آرای «جناح خاموش» را کم و کم تر سازند، زیرا آن ها وفادار به قانون اساسی نیستند، ‌ و اصلاح طلبان و محافظه کاران وفادار به قانون اساسی(!؟) هستند.
۲. آقای تاج زاده به صراحت می نویسد برای او اکثریت شدن دوباره محافظه کاران مطلوب تر از آن است که جناح خاموش (فرق نمی کند چه جناح آن)، بر آرایش اضافه گردد. تصاحب اکثریت آرا از جانب محافظه کاران به معنای استقرار دوباره و کامل جمهوری ولایی در ایران است. تاج زاده استقرار چنین حکومتی و بازگشت به پیش از دوم خرداد را به تقویت جناح دموکرات – لائیک در جامعه ما که خواهان یک جمهوری عرفی و دموکراتیک و به رسمیت شناخته شدن رای مردم است، ترجیح می دهد. او همچنان خواهان آن است که دست خود را در دست محافظه کاران قرار دهد تا دموکرات های ایرانی. او هنوز ترجیح می دهد آرای خود را با آرای کسانی مثل حسین شریعتمداری، مصباح یزدی، علی فلاحیان و دیگر محافظه کارانی از این دست روی هم بریزد و در برابر آرای کسانی بگذارد که در پی یک حکومت دموکرات مردم سالار، اصلاح طلبان را دعوت می کنند از این پیوندهای محفلی و «خانوادگی» با خودکامگان (که آقای تاج زاده نام آن را مصالح ملی گذاشته است) بگسلند و به به تشکیل یک جبهه دموکرات و مردم سالار در برابر خودکامگان یاری برسانند.
آقای تاج زاده با نظرات خود به تشکیل یک صف بندی واقعی میان دموکرات ها و مردم سالاران ایران در برابر خودکامگان و مستبدین کمک نمی کند، او همچنان مایل است ایران را به دو گروه طرفداران و مخالفان حکومت اسلامی تقسیم کند و به کمک «خودی ها»، ‌ «غیرخودی ها» را کوچک و کوچک تر ساخته و شاید روزی به «صفر» برساند!