در باره رفراندم «ساختار شکن»


ف. تابان


• اصلاح طلبان حکومت ایران باید این موضوع را روشن کنند که آیا آن ها با لغو هرگونه نهاد غیرانتخابی در نظام سیاسی ایران موافق هستند یا خیر ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۴ بهمن ۱٣٨۱ -  ٣ فوريه ۲۰۰٣


از وقتی که عباس عبدی در دادگاه از روی متنی که در دست داشت، مخالفت با «رفراندم ساختار شکن» را اعلام کرد، مرزبندی با این نوع رفراندم در سخنان برخی از چهره های مشهور اصلاح طلب، و از جمله عده ای از سران جبهه مشارکت اسلامی، غلظت بیشتری یافته و برخی سران این حزب به طور مکرر تاکید می کنند که رفراندم مورد نظر آن ها با رفراندم «ساختار شکن» نیروهای خارج از حکومت متفاوت است.
هر چند نیروهای اصلاح طلب حکومت ایران، حاضر نیستند وارد یک گفتگوی مستدل و رودر رو با منتقدین سیاست های خود در بیرون از حکومت شوند، و این امتناع و سرسختی لطمات فراوانی به شکل گیری یک درک عمومی و ملی برای راه های مناسب برون رفت از بحران فعلی و استقرار دموکراسی در کشور وارد می آورد، با این حال به قصد روشن شدن بیشتر مسایل و معضلات پیشاروی جامعه، در یادداشت زیر، کوشش شده است، پاره ای ملاحظات پیرامون «رفراندم ساختار شکن» مورد بررسی قرار گیرد.
 
در میان نیروهای جمهوری خواه مدافع رفراندم، نمی توان جریان یا گرایشی را یافت که طرفدار محو و یا نابودی ساختارهای جمهوری در کشور ما باشد. در بین همه این نیروهای جمهوری خواه این توافق وجود دارد که نهادهایی نظیر ریاست جمهوری، پارلمان، قوه قضائیه، نهادهای مدنی و احزاب و مطبوعات مستقل و همچنین اصولی نظیر تفکیک قوای سه گانه، در دنیای امروز پایه های یک ساختار و نظام دموکراتیک را تشکیل می دهند و از همین رو نیروهای جمهوری خواه به هیچ وجه قصد ندارند جامعه را به «شکستن» چنین ساختاری دعوت کرده و نهادهای جمهوری را تخریب کنند. هدف جمهوری خواهان دموکرات در کشور ما، برعکس، تقویت این ساختارها، و دادن قدرت واقعی به آن ها به عنوان نمایندگان انتخابی مردم است.
جمهوری خواهان و دموکرات ها در کشور ما، همچنانکه بارها به صراحت از سوی بخش های مختلف آن ها اعلام شده است، نه با این ساختارهای جمهوری، بلکه با ساختارهایی در حکومت اسلامی ایران مخالفند که غیرانتخابی و به بخش ولایتی حکومت مربوط است. تجربه چند ساله اخیر جنبش اصلاحات در ایران این ایده را کاملا مسلم کرده است که این نهادهای غیرانتخابی سرمنشا اصلی استبداد و نفی حقوق مردم و مانع جرای شدن جمهوریت در ایران هستند، قدرت انتخاب مردم را از میان برده و تنها پوسته ای از «جمهوری» برجای گذارده اند. اگر کسانی پیش از این فکر می کردند که همزیستی ساختارهای جمهوری و انتخابی با ساختارهای ولایتی و غیرانتخابی ممکن است، اکنون بعد از تجریه اصلاح طلبانه دوم خرداد آشکار شده است چنین همزیستی غیرممکن می باشد و تنها به سلب اختیار از نهادهای انتخابی توسط قدرت انتصابی ولایت فقیه می انجامد. جمهوری خواهان بر این اساس خواهان برچیده شدن کلیه نهادهای انتصابی که انتخاب مردم را محدود، مشروط و یا نقض می کنند و انتقال همه قدرت به ساختار جمهوری و نهادهای وابسته به آن می باشند. بر این اساس هدف جمهوری خواهان برچیدن نهادهایی نظیر ولایت فقیه، شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصحلت، دادگاه های ویژه، شوراهای مختلف انتصابی نظیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و استقلال قوه قضائیه، صدا و سیما و نیروهای مسلح از تبعیت   نهادها و مقام های غیرانتخابی و فراهم آوردن شرایط مناسب برای انتخابات دموکراتیک در چارچوب ساختارهای جمهوری می باشد.
رهبران اصلاح طلب حکومت در ایران، در تناقض بزرگی قرار گرفته اند که با روشن شدن بن بست جنبش اصلاحی به سبک و شیوه دوم خرداد، هر روز عیان تر و آشکار تر می شود. اصلاح طلبان از یک سو می گویند طرفدار مردم سالاری هستند و از سوی دیگر به بهانه «حفظ نظام» و «قانون اساسی» از بقای نهادهای متعدد غیرانتخابی در ساختار نظام سیاسی ایران دفاع می کنند. آن ها اگر صداقت دارند باید به طور صریح و روشن توضیح دهند که وقتی با رفراندم «ساختار شکن» مخالفت می کنند، آیا این مخالفتشان به معنای دفاع از بقای نهادها و قدرت های غیرانتخابی و انتصابی در نظام سیاسی ایران نیست؟ و اگر آن ها مخالف قدرت های غیرانتخابی و نامشروع در کشور هستند، پس مخالفت آن ها با «رفراندم ساختار شکن» که هدفی جز انحلال این نهادهای غیرمنتخب نمی تواند داشته باشد، چیست؟ آگر آن ها موافق آن هستند که در مردم سالاری مورد نظرشان، بیش از هشتاد درصد قدرت (به گفته خود این اصلاح طلبان) در اختیار نهادهای غیرانتخابی و انتصابی بماند، دیگر به کدام دلیل و منطق خود را طرفدار حق حاکمیت ملت ایران می نامند؟
مسئولان و مقامات اصلاح طلب برای آن که سرگردانی و نوسان خود را که ناشی از علاقه آن ها به مردم سالاری و همزمان تعهدشان به نظام اسلامی و نهادهای غیرانتخابی موجود در آن است، پنهان کنند، بطور مستمری جمهوری خواهان دموکرات ایران را به نداشتن برنامه و چشم انداز متهم می کنند. اما واقعیت روشن این است که اگر در ایران تنها بتوان یک نیرو را نام برد که دچار سردرگمی، تناقض و بی برنامگی کامل است، آن نیرو، اصلاح طلبان حکومتی هستند که هنوز به درستی نمی دانند چه می خواهند، دل در گرو یک حکومت فقاهتی دارند و از مردم سالاری نیز سخن می گویند. آن ها می خواهند طوفان در فنجان به پا کنند، در صدد دموکراتیک کردن ساختارهایی هستند که منتخب مردم نمی باشند و به همین دلیل ماهیتا ضددموکراتیک هستند و به همین دلیل باید به صراحت گفت این اصلاح طلبان آب در هاون می کوبند. آن ها باید به طور شفاف به مردم بگویند اگر برنامه جمهوری خواهان دموکرات ایران برای استقرار دموکراسی در این کشور یعنی لغو نهادهای غیرانتخابی و سپردن همه قدرت به نهادهای جمهوری و منتخب را نمی پذیرند، برنامه و پیشنهادشان برای آن که نهادهای غیرانتخابی باقی بمانند اما دموکرات، مسئولیت پذیر و تابع نظر و اراده مردم شوند، چیست؟