گفتگو با عباس عبدی
نقد استراتژی انتخاباتی اصلاح طلبان


عباس عبدی


• به نظر من تعریف سیاست در این مملکت «مسخره» شده است. سیاست این نبوده و این نیست که حرف‌هایی زده شود که صدر آن با ذیل آن همخوانی ندارد، جمله اول با جمله دوم نخواند. این حرف‌های عجیب را برای چه بیان می‌کنند؟ یک خانه را با این حرف‌ها نمی‌توان اصلاح کرد چطور یک مملکت را می‌توان اصلاح کرد. دیدن این اوضاع واقعاً تاسف‌آور است. به نظر من مشارکت آنها خسارت بر حکومت و هم برای خودشان بود. برای هر دو خسارت‌آمیز بود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۱ خرداد ۱٣٨۷ -  ٣۱ می ۲۰۰٨


* در این انتخابات اصلاح‌طلبان چه کردند،‌ ارزیابی شما از رفتار آنها چیست؟
به نظر من جز اینکه امکان اصلاحات را عقب انداختند کار دیگری انجام ندادند.

* چرا؟
برای ارزیابی رفتار فرد یا گروهی ، استناد به انگیزه آنها به تنهایی کفایت نمی‌کند بلکه باید مستندات، دلایل و تحلیل درستی هم داشته باشیم. بسیاری از سیاستهای مضری که در دنیا انجام گرفته با انگیزه خیرخواهانه بوده است همچنان که امروز انتقاد به سیاستهای جاری از منظر غلط بودن انگیزه‌های آنان نیست و چه بسا با انگیزه‌های خیرخواهانه هم باشند. ممکن است در انگیزه خیر بخش اعظم دوستان اصلاح‌طلب شک نداشته باشیم اما این کفایت نمی‌کند و باید تحلیل درستی هم داشته باشند. این نوع رفتار بروزیافته در انتخابات جز اینکه همه چیز را بر هم می‌زند نتیجه دیگری در بر ندارد.

* اینکه می‌فرمایید امکان اصلاحات را به تاخیر می‌اندازد می‌توانید بیشتر توضیح دهید؟
یک دلیل این است که عملادر بی‌اعتبار کردن نهاد انتخابات رفتار کردند.

* چرا بی‌اعتبار؟
اگر فردای روزگار امکان یک انتخابات سالم از هر حیث باشد و این آقایان از مردم برای شرکت در آن دعوت کنند، کسی به حرف آنها گوش نخواهد کرد. مانند قضیه چوپان دروغگو است، که چند بار دعوت می‌کرد و گرگی نبود آخر هم که گرگ بود و دعوت ‌کرد کسی نیامد.قبلا بعد از هر دعوت می‌خندید و می‌گفت گرگ نیست. اینها می‌خندند و می‌گویند در آرا دست بردند اما هیچ کاری هم نمی‌کنند. دفعه بعد اگر شرایطی هم پیش بیاید که انتخابات خوبی بتوان برگزار کرد ( هر لحظه ممکن است این شرائط پیش بیاید ) در آن زمان مردم این دعوت را به حساب دعوت به انتخابات گذشته‌ای می‌گذارند که ادعا کرده اند در آن تخلف شده است. در مورد انتخابات اگر به آن شکل که آنها گفتند دستکاری شده باشد فاجعه است، بنابراین مشارکت و حضور انتخاباتی را در چنین نظامی بی‌اعتبار می‌کند و اگر آن طور که می‌گویند انجام نشده باشد این کار غیراخلاقی و دروغگویی بوده و نمی‌توان نام آن را اصلاحات گذاشت زیرا این کار تخریب است. به همین دلیل به نظرم انتخابات کینه بین طرفین را بیشتر کرد و این مخل عمل اصلاحی است. یکی از اموری که باید برای آن تلاش کنیم که البته لزوماً هم نمی‌توانیم موفق باشیم این است که اگر نمی‌توانیم کینه با متولیان قدرت را کم کنیم، آن را زیاد هم نکنیم. اما این انتخابات قطعاً این کار را انجام نداد. هم افراد حکومت را نسبت به آنها کینه‌ورز کرد، چرا که به آنها اتهاماتی زدند و هم اینها را به افراد حکومت بدبین‌تر کرد زیرا که معتقد هستند در آرای آنها دست برده‌اند. به همین دلیل این رفتار مطلقاً رفتار اصلاح‌طلبانه نبوده و نتیجه‌یی هم در بر نداشته و فقط نتیجه تخریبی داشت.

* استفاده از لوگوی یاران خاتمی و استفاده از نام یک فرد برای پیشبرد یک جریان را چطور ارزیابی می‌کنید؟
تحلیل درک آنها از این مساله مهم است. این نکته بسیار روشن است ، وقتی در دوراول این شعار را به کار می‌برند، در دوره دوم آن را کنار می‌گذارند، برای چه این کار را انجام می‌دهند؟ گفتند برای این که اگر رای نیاوریم اعتبار آقای خاتمی از بین می‌رود. خوب این که در دفعه اول هم همین مساله وجود داشته است و اگر منجر به بی‌اعتباری می‌شد که در دفعه اول شده است و در دور دوم چیز بیشتری بر بی‌اعتباری نمی‌افزاید .اما قضیه چیز دیگری است .احتمالا آنها به اشتباه فکر می‌کرده‌اند که اسم یاران خاتمی را که بر خود بگذارند رای می‌آورند. اتفاقاً ممکن است این بار در ذهن‌شان به این صورت بوده که این نام را بردارند تا رای بیشتری بیاورند، اما برای آنکه نمی‌توانند به صراحت موضوع را بگویند، عکس آن را مطرح می‌کنند. مگر آقای خاتمی نگران از میان رفتن اعتبارشان برای انتخاب دوستانشان است که این نام را حذف کردند؟یا مگر دوستان می‌خواستند از اعتبار ایشان سوء استفاده کنند و به مجلس بروند؟. هر جای قضیه را که بگیریم جای دیگر در می‌رود. این اصلاح‌طلبی نیست، این سیاست نیست. شرط اصلی اصلاح‌طلبی نوعی عقلانیت قابل دفاع است. حداقل ممکن است من با تصمیمات طرف خود مخالف باشم ولی او را می‌فهمم زیرا رفتار چارچوب‌داری انجام می‌دهد اما این اشخاص رفتار چارچوب‌داری ندارند، وقتی گفته می‌شود این انتخابات، انتخابات سنا و شورا است چرا در آن شرکت می‌شود؟ این دوگانگی باید حل شود، از یک طرف به یک شکل بیان می‌کنند و می‌خواهند نان آن طرف را بخورند ولی چوب آن را نخورند.

* قدرت دارند؟
اوضاع بدتر از این صحبت‌ها است. در انتخابات شرکت می‌کنید و می‌گویید در انتخابات دست برده شده است. آقای کروبی در صحبت خود می‌گوید ما نامه‌یی تحت فشار دوستان نوشته‌ایم. یعنی چه تحت فشار دوستان نوشته‌اید؟ اگر شما خودتان دعوت‌کننده بوده‌اید باید از آرای مدعوین خود دفاع کنید. اگر معتقدید تخلف صورت گرفته بدون فشار دوستان خودتان باید اعتراض کنید و این کار را در دفاع از کشور خود و حقوق مردم انجام دهید، نه اینکه دوستان فشار وارد کنند که بنویسید. من متوجه نمی‌شوم این حرف‌ها یعنی چه؟ از طرف دیگر می‌گویند ما این طور نگفته‌ایم در حالی که آنچه گفته‌اند بسیار روشن بود، چرا زیر آن می‌زنند الان هم همه آنها پس از مرحله دوم همان حرفها را می‌گویند می‌گویند ناگفته ها را خواهند گفت ،حتما نامه‌ای به کمیسیون اصل نود مجلس هشتم به عنوان شکایت می نویسند؟، اینها اصلاح‌طلبی نیست. ابتدای اصلاح‌طلبی این است که به یک حداقل از ذهنیت مشترک که قبلاً رسیده بودند و در دوم خرداد وجود داشته است، برسند. الان به دلیل اینکه آن استراتژی را کنار گذاشته‌اند صحبت‌های متفاوت و متضاد و غیر قابل فهم می‌کنند.

* یعنی همین وضعیت آشفته برای انتخابات ریاست‌جمهوری هم ادامه می‌یابد؟
تا وقتی که مشخص نیست که چه می‌گویند، امکان ندارد اصلاحاتی ادامه پیدا کند. به نظر من تعریف سیاست در این مملکت «مسخره» شده است. سیاست این نبوده و این نیست که حرف‌هایی زده شود که صدر آن با ذیل آن همخوانی ندارد، جمله اول با جمله دوم نخواند. این حرف‌های عجیب را برای چه بیان می‌کنند؟ یک خانه را با این حرف‌ها نمی‌توان اصلاح کرد چطور یک مملکت را می‌توان اصلاح کرد. دیدن این اوضاع واقعاً تاسف‌آور است. به نظر من مشارکت آنها خسارت بر حکومت و هم برای خودشان بود. برای هر دو خسارت‌آمیز بود.

* رفتار آنها یا کلاً انتخابات؟
فرقی نمی‌کند، انتخابات هم جزیی از رفتار آنها بود و مساله عجیبی نبود. آن یک رفتار کلان‌تر بود، اما چون رفتار کلان آنها چارچوب مفهومی دقیقی نداشت و کاملاً متناقض بود و در واقع انفعالی و انعکاسی بود بنابراین وقتی در جزئیات وارد شویم مخدوش و مغشوش و... می‌شود و نوعی ناامیدی در مردم ایجاد می‌کند. من معتقدم عده‌ بسیاری از مردم که رای دادند واقعاً با امید رای دادند،اما حالا وقتی ملاحظه کنند دیدگاه‌ها و حرف‌ها بی‌اعتبار است، بار دیگر نخواهند آمد و شما نمی‌توانید آنها را قانع کنید همچنان که در دور دوم این امر را دیدید. ممکن است بتوان عده‌یی را قانع کرد ولی در مورد اکثریت بزرگ مردم امکان‌پذیر نیست. وقتی اعتماد از بین برود مانند شیشه‌یی است که می‌شکند، باید این شیشه را ذوب کرد و از ابتدا قالب‌گیری کرد. متاسفانه یکی از چیزهایی که بسیار در صحبت‌های دوستان مطرح است این است که اگر این کار را نکنیم چه کار کنیم.

* دقیقاً آنها می‌گویند ما همین یک راه را داریم، واقعاً همین یک راه را دارند؟
از بس که در بند این کارها هستند ذهن آنها به جایی نمی‌رود که کار دیگری انجام دهند و این یک مغلطه آشکار است. اگر تخلفی نشده یا تخلف مهمی نیست حق ندارید مدعی تخلف شوید ولی اگر معتقدید و یقین دارید که تخلف صورت گرفته در این صورت نباید سکوت کرده و وضعیت برآمده از تخلف را تائید کنید. این چطور جمع کردن امور متناقض است؟ این کارها فقط برای توجیه گذشته است، یک سرمایه اجتماعی که سال‌ها بوده، شکل گرفته و قوام پیدا کرده را از بین می‌برند، در واقع از بین برده‌اند و چیزی هم از آن باقی نمانده است. این‌طور نیست که فکر کنیم مورد قضاوت قرار نمی‌گیرند .اصلاح وضع مستلزم یک بازنگری جدی در اصول سیاست‌ورزی و گذشته مخدوش است، اما آن‌طور که مشخص است بسیاری از دوستان علاقه‌یی به این نوع بازنگری ندارند و همان راه را ادامه می‌دهند، با استدلال بی‌ربطی که اگر این کارها را نکنیم چه کار کنیم؟ پس چرا توقع دارند کسی در انتخابات شرکت کند و به آنها رای دهند؟ مردم عقل دارند، اما برخی چون مرغ یکپا همین کارها را ادامه می‌دهند و می‌گویند اصلاح‌طلبی است در حالی که هیچ ربطی به اصلاح‌طلبی ندارد. در مجلس پنجم عملا مشارکت نکردند و کنار رفتند. چطور در آن زمان این کار خوب بود، الان بد است. بنابراین نام ادامه این وضع را نمی‌توان اصلاح‌طلبی گذاشت و این مسما با این اسم جور در نمی‌آید.

*فکر می‌کنید فشار اطرافیان آقای خاتمی برای اینکه دوباره به صحنه بیاید، می‌تواند این مساله را دوباره احیا کند، ذوب کند و دوباره قالب‌گیری شود؟
من به موثر بودن فشار عقیده ندارم. آقای خاتمی با علاقه خود این کارها را می‌کند و آن‌طور که دیگران می‌گویند فشاری در کار نیست یا اگر هم باشد تاثیری در تصمیم نهائی ندارد.بعلاوه این که خیلی بد است انسان کاری را بر اثر فشار دیگران بپذیرد بدون این شخصا مسئولیت آن را قبول کند. از بس در جامعه با ریا مواجه بودیم همیشه عده‌یی می‌گویند که ما در بند قدرت نیستیم و دوستان فشار آوردند و تکلیف کردند. اصلاً کسی که با فشار دیگران بیاید بهتر آن است نیاید و این از خصلت‌های ریاکارانه ما است. به نظر من بهتر آن است که افراد بگویند که ما قدرت را برای تحقق این اهدافی که اعلان کرده‌ایم دوست داریم و کسب آن را ضروری می‌دانیم و می‌آییم، با دوستان هم مشورت کرده‌ایم، نظرات خوبی دیده‌ایم، پسندیده‌ایم و آمدیم، نه اینکه مقاومت کند و تحت فشار و خنده و گریه بخواهد بیاید زیرا مشخص است عاقبت آن چه خواهد شد. بنابراین در دور بعد اگر ایشان بیایند، نه فشار دوستان است و نه چیز دیگری، بلکه با رغبت و علاقه خودشان خواهند آمد، ولی فکر نمی‌کنم بیایند، یعنی اگر امروز باشد نمی‌آیند، دلیل هم این است که به احتمال قوی رای نمی‌آورد.

*احتمال اینکه رای نیاورند واقعاً وجود دارد؟
نمی‌دانم انسان باید چند بار از پشت بام بیفتد تا بگوید «آخ». هیچ‌کس به دیگری چک سفیدی نداده است. وقتی من در انتخابات مجلس ششم گفتم آقای هاشمی زیر ٣۵ نزدیک ۲۵ می‌آورد همه شاخ درآوردند که مگر امکان دارد، دیدید که شد، در انتخابات قبلی هم همان پیش‌بینی که کرده بودم محقق شد. این‌طور نیست که برخی‌ها فکر می‌کنند رمل . اسطرلاب هم نداریم. متاسفانه بعضی از دوستان ما عین حکومت فکر می‌کنند، فریبی که حکومت می‌خورد آنها هم می‌خورند. مثلاً وقتی در جایی می‌روند و هزار نفر اطراف آنها را می‌گیرند، شوق و شعف نشان می‌دهند و فکر می‌کنند تمام شده است. ملت باید رای دهد، این دو، سه هزار نفر نیستند که فقط رای می‌دهند، به همین دلیل اصلاً متوجه نیستند که بخشی از آن مردم به هر دلیلی به این شکل رفتار می‌کنند ، البته نمی‌خواهم به‌طور قاطع برای سال بعد هم بگویم ولی اگر الان باشد رای نمی‌آورد، تردید نداشته باشید.

* قرار است از شرایط کنونی تا سال آینده چه اتفاقاتی بیفتد؟
قراری از طرف من نیست!!! اتفاقی بیفتد اما حساب و کتاب که وجود ندارد.

* منظورم این است چه اتفاقاتی ممکن است بیفتد که آقای خاتمی رای آورد؟
من نمی‌دانم.

*نه شخص آقای خاتمی، شخص دیگری از اصلاح‌طلبان معرفی کنند.
اصلاً به اینجا نمی‌رسد که ایشان بیاید. اگر هم بدانند ایشان شانس رای دارند طوری به او می‌گویند که اصلاً نزدیک نشود.

*ایشان هم حرف‌شنوی دارد؟
مگر تا به حال به غیر از این کاری کرده که بعد از این بخواهد بکند؟ در آنجا که حقوق دیگران ضایع می‌شد گوش می‌کرد، در اینجا که می‌گوید حق خودم است. علاوه بر آن در اینجا توجیهات مناسبی هم وجود دارد مثلا این که بهتر است جوانان بیایند، دو دوره کافی است و حرف‌هایی که معقول و منطقی نبود را گوش می‌کرد، اینجا که منطقی است دیگر هیچ. بعد ممکن است عده‌ای بگویند شما شهوت قدرت دارید و این یکی را دیگر ایشان تحمل نمی‌کند ولذا به آنها برمی‌خورد و نامزدی را کنار می‌گذارند تا بگویند ما اصلاً اهل این حرف‌ها نیستیم و تقوای الهی اجازه نمی‌دهد در بند قدرت باشیم. اینها ساده‌تر از این حرف‌ها است که فکر می‌کنید. در این مملکت همه چیز شدنی است.

*اصلاح‌طلبان در شرایط وخیم اقتصادی که دولت نهم و مجلس هفتم بانی و باعث آن شدند سرمایه‌‌گذاری زیادی کردند و می‌کنند. به نظر شما اینها بهانه مناسبی است که بتوانند از طرف مردم رای بیاورند؟

آنها یک اشتباه کلیدی دارند که اصلاً متوجه آن نیستند.

*چه اشتباهی؟
نمی‌دانم چرا این اشتباه را انجام می‌دهند و آن اشتباه این است که مثلاً اگر مردم کالائی را بیشتر می‌خرند که آن کالا نیاز آنها را برآورده می‌کند اما به قیمت توجه می‌کنند. فرض کنید یک فرد پولدار حاضر است ۱۰۰ میلیون بدهد و یک بنز بخرد ولی همان فرد حاضر نیست ۲۵میلیون بدهد و پژو بخرد زیرا برای پژو قیمت ۲۵ میلیون را گران‌ می‌داند ولی بنز ۱۰۰ میلیونی را می‌خرد .البته می توان یک بنز چند میلیونی هم داشت و یک پژوی چند ده میلیونی هم باشد لذا فقط مارک اهمیت ندارد، کیفیت باعث شده مارک مهم شود، اگر روزی مارک بنز پابرجا باشد، اما کیفیت آن از بین برود و مدت زمانی بگذرد، برند و اعتبار مارک آن هم از بین خواهد رفت. علت گرایش به اصلاح‌طلبان قیافه، سیدی، خوش‌تیپی و خوش‌حرفی فلانی نبوده است،مردم به مضمون، جهت و حرف (حال درست یا اشتباه بحث نداریم) و به ایده، آرمان یا آرزویی رای دادند. ۱۲ – ۱۰ سال از آن گذشته و کیفیت آن مارکی که دیده بودند تغییر کرده است، اما اصلاح‌طلبان فکر می‌کنند مردم در آن زمان به مارک رای دادند و هنوز این مارک باقی است. به همین دلیل عنوان یاران خاتمی را به کار می‌برند. فکر می‌کنند مارک هنوز هست. مانند این است که بنده پژو درست کنم و روی آن مارک بنز را بزنم، یک بار می‌توان این تقلب را انجام داد، بعد از سوار شدن متوجه می‌شوم این پیکان یا پژو است و بنز نیست و بعد اعتبار مارک هم از بین می‌رود. آنچه به آن توجه ندارند همین است که فکر می‌کنند مارکی وجود دارد که می‌توانند همیشه از این مارک استفاده کنند. اشکال دیگری هم که وجود دارد این است که بیش از اینکه به وجه ایجابی خود بپردازند به مسائل سلبی طرف مقابل می‌پردازند.البته این هم راهی در سیاست است ولی برای جلب نظر مردم هیچ‌گاه کفایت نمی‌کند. شرایط باید بسیار بحرانی شود تا مردم از بغض یک چیز به چیز دیگر رای دهند. در انتخابات همیشه کوشش می‌شود نکات منفی طرف مقابل برجسته شود اما این مساله باید با نقاط مثبت خود همراه شود ولی اگر نتواند از خود نقاط مثبت بروز دهد، حتی قادر نیست نقاط منفی طرف مقابل را (که واقعی هم هست) برجسته کند. بیان نقاط منفی طرف باید خریدار داشته باشد .این مساله در کنار ایجابیات طرف خود است که تاثیر گذار است وحتی مردم دوست دارند برای دفاع از ایجابیات گروه مورد علاقه خود، سلبیات و منفی‌های طرف مقابل را بزرگ کنند، اما اگر من نقطه ایجابی از خودم ارائه ندهم، کسی به دنبال شنیدن سلبیات شما هم از زبان من نخواهد رفت و نمی‌توان آن را بزرگ کرد. این نکته بسیار کلیدی است. اگر براساس سلبیات محض بود، باید در همین انتخابات در تهران اینها پیروز می‌شدند، اگر هم بگویند پیروز شده‌ایم و تقلب شده است که واویلا است چون بدان معناست که این تخلف می‌تواند در انتخابات ریاست جمهوری هم رخ دهد. فرقی نمی‌کند، وقتی آرای صندوق را ندهند چه کسی می‌داند چه مقدار رای در کجا بوده است، بنابراین کل منطق ناخوانا است. اما اینکه تا آن زمان چه رویدادهایی ممکن است رخ دهد، مسائل زیادی است. به دلیل اینکه ایران اوضاع ناپایداری دارد هر اتفاقی ممکن است رخ دهد و این هم مساله عجیبی نیست، برای همین من سال آینده این موقع را پیش‌بینی نمی‌کنم. سخت است.

* پیشنهاد می‌کنید اصلاح‌طلبان در انتخابات شرکت کنند؟
اینکه شرکت کنند یا خیر، من همیشه با شرکت در انتخابات موافق هستم زیرا بهار سیاست انتخابات است. انتخابات بهار احزاب است. اما شرکت کردن به منزله این نیست که تا آخر بروی و رای هم بدهی و بعد هم جر زنی کنیم. شما با من مصاحبه می‌کنید این نیست که اینجا بنشینید و یک ضبط بگذارید و بگویید هرچه می‌خواهید بگویید، ممکن است من مسائل بی‌استفاده‌‌یی را بگویم، شما به اینجا می‌آیید و کوشش می‌کنید ‌با بهترین چالش و بهترین سوال، بهترین مصاحبه را ایجاد و خلق کنید، نه اینکه من یکسری قصه بی سرو ته بگویم و شما بردارید و بروید. بخشی از مشارکت در انتخابات هم همین است. باید شرکت کردن به نحوی باشد که به انتخابات معنا و مفهوم بدهد، نه اینکه فقط بگویند ما هم هستیم. معنا و مفهوم آن را دیگران تعیین کرده‌اند ما دیگر چه هستیم؟ پس هیزم آتش دیگران خواهیم بود، بنابراین بی‌تردید از امروز باید برای این کار فعالیت کنند، اما در انتخابات تا حد ممکن باید ردصلاحیت‌ها را حل کنند، سپس به فکر سلامت انتخابات و نهاد برآمده از انتخابات باشند. این سه عنصر اصلی در هر انتخاباتی است و در ایران مضمون انتخابات هم مهم است که این چهار تا یک پکیج و بسته است و از الان باید دیده شود، مثلاً بگویند مضمون انتخابات چیست، به دنبال آن هستیم و این مضمون را می‌خواهیم به مردم منتقل کنیم، ابزارهای اینچنینی هم داریم. صلاحیت‌ها تا یک حد خط قرمز دارد، از آن عبور کند رد و محکوم می‌کنیم، سلامت انتخابات یا به این شکل تضمین می‌شود یا اگر این طور نشد این رفتار را انجام می‌دهیم. نهاد برآمده از انتخابات هم باید مشخص شود که البته هر سه به مضمون انتخابات برمی‌گردد، اما این نوع مشارکت فله‌‌یی را نمی‌دانم یعنی چه؟ نام‌نویسی می‌کنید، اینکه کار نشد، به چه دلیل من یا شما باید به آنها رای دهیم؟ به چه مضمون و به چه امید و آرزویی باید رای دهیم؟ چرا باید به کسی که نمی‌شناسیم یا می‌شناسیم ولی برنامه موثری ندارد رای دهیم؟
* نامزد خاصی پیشنهاد می‌کنید؟ در بین نخبگان سیاسی جریانی که مارک اصلاحات را دارد، شخصیتی که بتواند آرمان‌هایی که در دوم خرداد مردم پشت سر آن بسیج شدند و قرار بود بیاید و ساخت سیاسی را معطوف به اصلاح ساخت اقتصادی و ‌ فرهنگی کند، وجود دارد؟ اساساً ما چنین شخصیت‌هایی داریم؟
اولاً من همیشه بحث شخصیت را فرع بر مضمون و جریان می‌دانم البته بین اشخاص‌‌ تفاوت‌هایی وجود دارد ولی کوشش اصلی احزاب سیاسی باید روی اصلاح زمینه سیاسی متمرکز باشد و در ایجاد زمینی تلاش کنند که افراد متوسط هم بتوانند در آن کارهای موثر و شایسته انجام دهند . اگر کوشش آنها بر این قضیه متمرکز شود، افراد قابل توجهی (۴ یا ۵ نفر) شایستگی آن را دارند که به میدان بیایند. وقتی افراد طرف مقابل در این سطح می‌آیند، به طریق اولی در بین اینها بیشتر از ۱۰ یا ۲۰ نفر می‌توان افراد شایسته را یافت.

* شخص خاصی مدنظر شما است؟
در غیاب سیاست راهبردی بحث در باره فرد خاص درست نیست. بستگی به زمینه دارد، اگر زمینه فراهم شود برای من چندان فرقی نمی‌کند. معتقد هستم از هرکس که در این زمینه بیاید باید حمایت کرد. علی‌القاعده به لحاظ شخصیتی فردی بهتر از دیگری یا بدتر از دیگری است، اما آنچه مهم است اینکه شخصی بتواند اجماع بیشتری را جلب کند اما مساله مهم زمینه است، اگر فقط تمرکز روی فرد باشد هیچ نتیجه‌‌یی نمی‌دهد.

* پس از هر انتخابات ریاست جمهوری این رسم اصلاح‌طلبان است که از خرداد ۷۶ به بعد به سراغ آقای مهندس موسوی بروند و این خود یک رفتار و پدیده انتخاباتی برای ما شده است. شما این مساله را به چه شکل ارزیابی می‌کنید؟
من نمی‌دانم این چه کاری است که انجام می‌دهند. آقای مهندس موسوی شخصیتی است که نخست‌وزیر بوده، می‌فهمد و درک دارد، تصمیم خود را هم گرفته و این چه کاری است که هر روز به سراغ او می‌روند. اگر تصمیم ایشان عوض هم بشود خودش بروز می‌دهد و فعالیت و مشارکت می‌کند و همگان به تدریج متوجه می‌شوند که ایشان هم تصمیم خود را تغییر داده است اما زمانی که تصمیم خود را تغییر نداده چه کار ناشایستی است که انجام می‌دهند. به سراغ افرادی بروند که اهل این کار هستند یا فکر می‌کنند می‌توانند اهل آن باشند، کسی که نیست به چه دلیل به زور به او اصرار کنند. من هم نمی‌فهمم. این از همان بازی‌هایی است که هم اشخاص را در معذوریت می‌گذارند و هم بیهوده و بی‌نتیجه است. البته ممکن است یک کار تبلیغاتی به حساب آید.

گفتگو از کیوان مهرگان

۶ خرداد ۱٣٨۷
منبع:اعتماد