روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۲ خرداد ۱٣٨۷ -
۱۱ ژوئن ۲۰۰٨
حرکت به سوی ایجاد یک فضای مذاکراتی با ایران؟
اطلاعات و تفاسیر انحرافی از نتایج سفر احمدی نژاد به رم
انتقال دارایی های خارجی و موقعیت ژئوپلتیک ایران
وابستگی اقتصاد و دیپلماسی تهاجمی
به انتقال دارایی ها به بانکهای آسیایی چگونه می توان اعتماد کرد
تأثیر تصمیم گیری های مقطعی بر تورم
روزنامه ایران با عنوان: تخریب دولت به بهای همسویی با صهیونیست ها نوشته است:
پس از سفر ۲۵ ساعته رئیس جمهور به رم برای شرکت در اجلاس اضطراری فائو، محافل سیاسی مخالف دولت، بنا به رویه سه سال گذشته، به تخریب دستاوردهای این سفر پرداختند. روزنامه های مخالف دولت در تکمیل پازل رسانه های صهیونیستی که از یک ماه پیش جوسازی هایشان علیه این سفر را آغاز کرده بودند، استقبال مقامات ایتالیایی از رئیس جمهور را سرد خواندند و از عدم دعوت رئیس جمهور به ضیافت شام نخست وزیر ایتالیا و دبیرکل سازمان ملل سخن گفتند.اما روز گذشته علاءالدین بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی در مجلس هفتم در گفت وگو با خبرنگار ایران این ادعاها را رد کرد و هرچند بروجردی دلیل این گمانه زنی ها را ضعف اطلاع رسانی خواند اما دیگر کارشناسان سیاسی اراده معطوف به تخریب و فحاشی به هر آنچه که به نام دولت نهم و دکتر احمدی نژاد انجام شود را دلیل این اطلاعات و تفاسیر انحرافی از سفر روز سه شنبه گذشته رم برشمردند. در این میان اظهارنظر یک محفل سیاسی افراطی مخالف دولت، پس از روشنگری دفتر رئیس جمهور درباره این سفر جالب توجه بود. این محفل سیاسی با تکرار ادعاهای رسانه های صهیونیستی و مخالف دولت مدعی شد که اصل عزت در این سفر رعایت نشده و کسی به استقبال رئیس جمهور نرفته و به ضیافت شام دعوت نشده و… این اظهارات به خوبی نشان دهنده هماهنگی محافل و رسانه های مخالف دولت نهم، از رسانه های صهیونیستی تا رسانه های داخلی مخالف دولت از اصلاح طلب و… در تخریب وجهه رئیس جمهور در افکار عمومی جامعه ایرانی است.
بی توجهی به روشنگری اطلاع رسانی منابع رسمی از دستاوردهای این سفر، نیز نشان دهنده تصمیم و برنامه ریزی قبلی این محافل در تخریب گری شان است. به هر روی توجه به اطلاع رسانی دفتر ریاست جمهوری می تواند، روی دیگری از این جوسازی رسانه های مخالف دولت را نمایان سازد. ایران سپس توضیحات دفتر ریاست جمهوری را پیرامون این سفر منتشر کرد. در این توضیحات گفته شده سفر احمدی نژاد به رم به دعوت رسمی مدیرکل فائو بود و دولت ایتالیا به عنوان میزبان این اجلاس از سران هیچ کشوری دعوت رسمی نکرده بود و تشریفات استقبال رسمی نداشته است.
هم چنین در این سفر هیچ برنامه ریزی برای ملاقات رئیس جمهور با مقام های ایتالیایی یا پاپ انجام نشده و رئیس جمهور احمدی نژاد به دلیل همزمانی دعوت ضیافت شام نخست وزیر ایتالیا با برنامه ملاقات با جمعی از ایرانیان مقیم ایتالیا ترجیح داده که در این ملاقات حضور یابد و در ضیافت شرکت نکند.
در توضیحات دفتر ریاست جمهوری گفته شده احمدی نژاد در اجلاس فائو هشت پیشنهاد برای تأمین امنیت غذایی در دنیا مطرح کرده و این سفر بحق یکی از پربارترین سفرهای خارجی ایشان به شمار می رود.
تصمیم انتقال دارایی ها
تصمیم تازه دولت برای انتقال دارایی های ایران از بانک های اروپایی مورد نقد وبررسی دو روزنامه وابسته به اصلاح طلبان قرار گرفت.
روزنامه کارگزاران با عنوان: اقتصاد صلح گرا، دیپلماسی تهاجمی نوشته است:
تصمیم اخیر دولت درخصوص انتقال دارایی های خارجی به بانک های آسیایی یک تصمیم ژئوپلتیک ارزیابی می شود که به وخیم تر شدن پرونده هسته ای ایران و تهدیدهای غرب مربوط می شود. البته این نخستین بار نیست که چنین موضوعی مطرح می شود. پیش تر هم این بحث شنیده می شد که با افزایش روزانه ذخایر ارزی، بهتر است این ذخایر هرچه بیشتر پراکنده شود ولی انتقال این ذخایر ارزی به بانک های آسیایی، تصمیم به مراتب بدتری است. این موضوع از اینجا نشات می گیرد که شرایط اقتصادی ایران با موقعیت ژئوپلتیک و سیاسی کشور تعارض دارد. باید در نظر گرفت ایران به لحاظ ژئوپلتیک کشوری منزوی است اما از نظر اقتصادی سیاست ادغام گرایانه در پیش گرفته ایم. افزایش واردات در بخش کالاهای استراتژیک مثل سوخت در تعارض جدی با شعارهای سیاسی است. استراتژی اقتصادی ما صلح جویانه ولی دیپلماسی ما جنگ طلبانه است و این تضاد، آسیب جدی به کشور محسوب می شود. اخیرا بحث تحریم بنزین ایران در دنیا مطرح شده است و طرح هایی که هر روزه به منظور کاهش مصرف بنزین در دستور کار قرار می گیرد جهت کاهش تهدیدها ارزیابی می شود. متاسفانه اقتصاد ایران به شدت وابسته به دنیاست و این حکایت از فاصله قابل توجه با دیپلماسی جنگی دارد. در همین رابطه توجه به آمارها که بیانگر واقعیت هستند ضروری به نظر می رسد. پیش بینی می شود در سال ٨۷ بین ۵۵ تا ۶۰ میلیارد دلار واردات کالا و ۲۰ میلیارد دلار واردات خدمات داشته باشیم. جمع این واردات به ٨۰ میلیارد دلار می رسد که حدود چهار برابر حجم واردات سال ۱٣٨۰ است. این ارقام نشان دهنده وابستگی محض اقتصاد ایران به خارج است. در مدت هفت سال تولید ناخالص داخلی حدود ۴۰درصد افزایش داشته که به عبارتی به ازای ایجاد هر واحد تولید ناخالص داخلی بین سه تا چهار برابر وابستگی بیشتری به واردات پیدا کرده ایم ولی در همین مدت دیپلماسی ایرانی گرایش بیشتری به سیاست های جنگ طلبانه یافته است. درحالی شعار انرژی هسته ای حق مسلم ماست سر داده می شود که روزانه ۲۰ میلیون لیتر بنزین به کشور وارد می شود. لذا تعارض سیاست اقتصادی و دیپلماسی ایرانی زمینه همین مشکلات فعلی است، یا باید اقتصاد ادغام گرایانه در جهت استقلال گام بردارد یا دیپلماسی ما به طرف صلح گرایش پیدا کند. ارزیابی اقدام اخیر دولت در همین راستا نشان می دهد که چنین حرکتی مسائل و مشکلات پیش روی اقتصاد را حل نمی کند چون نمی توان گفت بانک های آسیایی مطمئن تر و معتمدتر از بانک های اروپایی هستند. در حال حاضر دارایی های خارجی ایران روزبه روز بیشتر می شود و نه این امکان وجود داردکه این دارایی ها به داخل کشور منتقل شود و نه به بانک های آسیایی. اگر دولت برای رفع تعارض در بخش سیاست های اقتصادی و دیپلماسی ایرانی چاره ای بیندیشد خودبه خود این مشکلات مرتفع خواهد شد. شایان ذکر است اگر نرخ موثر تعرفه گمرکی در سال ۱٣٨٣، معادل ۱٣,۵ درصد بود در حال حاضر به ۱۰ درصد کاهش یافته است که نشان دهنده این است که ما ایران را به بازار آزاد تبدیل کرده ایم و عیب بزرگ این است که دیپلماسی و اقتصاد در ۱٨۰ درجه مغایر هم در حال حرکتند.
احتیاط در انتقال به بانکهای آسیایی
روزنامه اعتمادملی نیز با عنوان: این تنها مشکل دولت نیست نوشته است: تصمیم ایران برای انتقال دارایی هایش از بانک های اروپایی به بانک مرکزی جمهوری اسلامی می تواند خبر مهمی ارزیابی شود. اقدام ایران در این راستا هر چند پس از انقلاب تجربه شده اما باید هشیار باشیم که هر تصمیمی مبتنی بر منافع بلندمدت و با تکیه بر خرد اقتصادی صورت پذیرد. به نظر می رسد چنین اقدامی نباید از چشمان دولت های غربی دور مانده باشد. لذا باید با تدبیر تامل کرد که نکند ناخودآگاه به مسیری برویم که در نهایت خواست دشمنان این ملت باشد.
یکی از استراتژی های آمریکا در اعمال تحریم ها و کنار نهادن راهبرد استفاده از گزینه های نظامی، استفاده از اهرم های راحت تر و البته متنوع تر علیه ایران است. مطالعه مجموعه دیدگاه های استراتژیست های دشمن ما را به این نتیجه می رساند که آنها امید زیادی به ناکارآمدی و ناتوانی حاکمیت در مهار فشارهای اقتصادی بسته اند. از نظر آنها چنانچه دامنه تحریم ها گسترش یابد و اوضاع اقتصادی از کنترل خارج گردد می توانند به بهترین نتیجه و البته با کمترین هزینه دست یابند.
لذا اتخاذ هر تصمیمی باید با خردمندی و با پرهیز از احساسات صورت پذیرد. مطالعه ای مختصر در باره اقتصاد کشورهای آسیایی و بازارهای بانکی و مالی آن کشورها نشان می دهد که اقتصاد این کشورها در مقایسه با اروپا بسیار آسیب پذیرتر است. انتقال حجم بالای دارایی های ایران ممکن است ما را در آستانه این تهدیدات قرار دهد. ضمن آنکه به نظر می رسد امکان فشار آمریکا بر این بانک ها و دولت ها بسیار بیشتر از دولت های اروپایی است. در حالی که بانک های سوئیس، فرانسه و آلمان ـ که به صورت سنتی چندان در راستای اهداف آمریکا عمل نکرده و برای خود استقلال مالی قائل هستند ـ تا این اندازه در برابر فشار آمریکا منعطف می شوند چگونه می توان به بانک های آسیایی اعتماد کرد؟ به هر حال اگر قرار است در این رابطه اقدامی صورت پذیرد تمام جوانب امر باید سنجیده شود. مشکل دیگر در رابطه با این اقدام کاهش اعتبار بین المللی ایران در زمینه های اقتصادی در جهان است.
این تصمیم مستقیماً به کاهش سرمایه گذاری خارجی در ایران منجر خواهد شد، در حالی که اقتصاد ایران نیازمند سرمایه گذاری در بخش های مختلف اقتصادی از جمله در بخش نفت و گاز است. تبعات این تصمیم نیازمند ارزیابی های غیرشتابزده است. برخی نگرانی ها از کاهش توان ایران در حفظ جایگاه خود در کورس رقابت با کشورهای تولیدکننده نفت در سال های آینده حکایت دارد. لذا به نظر می رسد این تنها یک تصمیم ساده کارشناسی و اقتصادی نیست و باید ارکان اصلی کشور نسبت به این تصمیم توجیه باشند. مشکل دیگر به انتقال این مقدار پول به بانک مرکزی برمی گردد. اقتصاد امروز ایران به شدت از نقدینگی بالا و تورم مهارگسیخته در رنج است. دولت نشان داده که توان کنترل نقدینگی و تورم بالا را ندارد. متاسفانه مجموعه تصمیم های دولت در این راستا نه تنها به کاهش مشکلات منجر نشده بلکه حوزه های جدیدی را نیز درگیر این معضل ساخته است. دولت احمدی نژاد به تنهایی حدود ۲۰۰میلیارد دلار از درآمدهای نفت در سه سال گذشته را وارد اقتصاد ایران کرده است. این حجم نقدینگی نه تنها از مشکلات مردم نکاسته؛ بلکه آنها را آسیب پذیرتر ساخته است. حال نکند که این حجم بالای پول دولت را وسوسه کند تا مستقیما بخش هایی از آن را وارد بازار نماید. با توجه به نزدیک بودن انتخابات ریاست جمهوری و علاقه دولتمردان به استمرار خدمات خود! این نگرانی جای تامل دارد. لذا از همه کارشناسان، اساتید، اصحاب علم اقتصاد و نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی دعوت می شود با ارائه راهکارهای علمی و عملی، به دولت نهم در این راستا مساعدت کنند. این تنها مشکل دولت احمدی نژاد نیست مشکل همه ایرانیان است.
ایجاد فضای مذاکراتی
روزنامه کیهان در سرمقاله دیروزش: فوران اضطرار در غرب نوشته است:
برای کسانی که به دنبال یک تحلیل واقعی از محیط امنیتی و سیاست خارجی ایران هستند این روزها نشانه های مهمی در حال شکل گیری یا شکل گرفته است. در روزهای اخیر اگرچه غربی ها به لحاظ تبلیغاتی سعی در پر رنگ کردن فضای تهدید کردند اما نشانه های مهمی هست که آنها عملا در حال حرکت به سمت ایجاد یک فضای مذاکراتی با ایران هستند. مشخصه اصلی این فضا این است که غرب برای ورود به آن ناچار باید برخی واقعیات را ـ که قبل از این در مقابل پذیرش آنها مقاومت می کرد ـ در رفتار مذاکراتی خود لحاظ کند از جمله اینکه ایران قدرتی موثر در منطقه است که بدون موافقت آن هیچ نظمی در منطقه استقرار نخواهد یافت ، و به این ترتیب ایران طرف مذاکره است نه موضوع مذاکره ، پیشرفت فنی سریع ایران واقعیتی غیر قابل چشم پوشی و معامله است و نهایتا اینکه ایران جمیع مسائل منطقه را هم سرنوشت می داند و این غیر ممکن است که آمریکایی ها از هر فرصتی برای فشار به ایران استفاده کنند و آن وقت توقع داشته باشند ایران امکانات خود در منطقه را برای حل مشکلات آنها بسیج کند .
ملاحظه این واقعیات که اکنون بدل به امری ناگزیر شده است، به فضای جدید شکل داده است و این مهم ترین تفاوت آن با موارد مشابه قبلی است. غربی ها اکنون اراده خود برای مذاکره با ایران و غیر قابل اجتناب بودن آن رابه وضوح بیان می کنند. خاویر سولانا ۴ روز دیگر راهی تهران است تا بسته ای را که غربی ها ادعا می کنند نسبت به پیشنهادهای گذشته بهبود یافته است به ایران ارائه کند اگرچه خبرهای موثق این بهبود یافته بودن را تایید نمی کند و بلکه گزارش های معتبری در دست است که نشان می دهد سولانا در این سفر اهداف مشکوکی را تعقیب می کند. این نکته ای است که در فرصتی دیگر به تفصیل به آن خواهیم پرداخت. در هر حال طراحی غربی ها برای سفر سولانا به تهران هر چه باشد، اصل این سفر علامتی است از اینکه غرب خود را ناچار از تعامل با ایران می یابد و حتی در مورد پرونده هسته ای به این نتیجه رسیده است که هزینه تلاش برای بازداشتن ایران از دستیابی به فناوری صلح آمیز هسته ای بیشتر از هزینه رسیدن به یک توافق راضی کننده با آن است. علاوه بر سفر سولانا به ایران و تلاش ۶ ماهه گروه ۱+۵ برای تدوین بسته ای خطاب به ایران که به قول خودشان رد کردن آن سخت باشد ، علائم دیگر درباره ناچارشدن غرب از مذاکره با ایران را می توان در سخنان رابرت گیتس وزیر دفاع امریکا یافت. گیتس این جمله کلیدی را که امریکا باید ابتدا اهرمی در مقابل ایران به دست بیاورد و بعد با ایران وارد مذاکره شود؛ چون ایران در شرایطی که هیچ چیز از ما نخواهد هیچ چیز هم به ما نخواهد داد را در یک سال گذشته لااقل ٣ بار تکرار کرده است. معنای روشن این جمله این است که امریکا سخت محتاج مذاکره با ایران است فقط مشکل این است که دست خود را خالی تر از آن می بیند که وارد یک گفت وگوی آبرومندانه با ایران شود. پس اول باید دست خود را پر کند و بعد برای ترتیب دادن مذاکره اقدام کند. خود گیتس زمانی در سال ۲۰۰۴ گفته بود به جای اینکه آرزو کنیم رژیم ایران سقوط کند باید با آن تعامل کنیم .
شاهد مهم تری که آشکار می کند غرب راهی جز مذاکره ندارد، سخنان چند روز قبل ولادیمیر پوتین نخست وزیر روسیه است. حرف های اخیر پوتین هم تنها زمانی که از این نظرگاه به آن نگریسته شود، معنای واقعی خود را نشان خواهد داد. او می گوید یقین دارد ایران به دنبال سلاح هسته ای نیست و هیچکدام از قوانین بین المللی را هم نقض نکرده است. این حرف ها را نباید به حساب رفاقت روسیه با ایران گذاشت. در مخالفت روسیه با قدرتمند شدن مستقلانه ایران هم تردیدی نیست. در مقابل روش ساده ای برای فهم این سخنان وجود دارد. روس ها نسبت به امریکا و صهیونیست ها علاقه و انگیزه بسیار کمتری نسبت به همراهی با پروژه تشدید فشار به ایران دارند که از پیش شکست خورده بودن آن کاملا آشکار شده است. درست است که روسیه تا جایی که به منافع حیاتی اش لطمه نخورد با اقدامات ضد ایرانی غرب همراهی خواهد کرد اما در مقابل روس ها به این حقیقت هم واقفند که در گروه ۱+۵ هر روز به نقطه ای که در آن دیگر اجماع ممکن نباشد نزدیک تر می شوند و در ضمن اصرار بر ادامه فرایندی که نه منجر به صدور قطعنامه های قدرتمندی علیه ایران شده و نه بر اراده ایران تاثیر گذاشته، جز بی اعتبار کردن طراحان آن ثمره دیگری نخواهد داشت. روسیه و بسیاری کشورها احساس می کنند پروژه متوقف کردن ایران پروژه امریکایی است که طبعا خود آنها باید هزینه هایش را بپردازند نه دیگران. در این شرایط یعنی در شرایطی که امریکایی ها موضع خود را تا حد لزوم مذاکره فوری با ایران تعدیل کرده اند دیگر عجیب نیست اگر روس ها به گونه ای حرف بزنند که گویی با تداوم برنامه ایران مشکلی ندارند و صرفا خواهان همکاری های جدی تر با آژانس هستند.
بازیگر مهم دیگر در این میان صهیونیست ها هستند که بازی خاص خود را دارند. آنها مدت هاست می خواهند بگویند ایران مسئله کل دنیاست نه مسئله اسراییل به تنهایی؛ اما اگر جهان نتواند برنامه هسته ای ایران را متوقف کند اسراییل مجبور خواهد شد به ایران حمله کند. اگر چه این استراتژی برای امتیازگیری از کشورهایی مثل روسیه و چین تا حدودی جواب داده ولی در دل خود تناقضی دارد: اگر اسراییل می توانست به تنهایی مسئله ایران را حل کند آیا این همه برای اقدام دستجمعی علیه ایران به دیگران التماس می کرد؟
اسراییلی ها در هفته گذشته حتی سعی کردند بر موضع باراک اوباما ـ کسی که کاندیداتوری او به نمایندگی از حزب دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری امریکا قطعی شده و احتمال پیروزی اش بر کاندیدای جمهوری خواهان چندان دور از انتظار نیست ـ تاثیر بگذارند. اوباما تا پیش از این به صراحت گفته بود وارد گفت وگویی بدون قید و شرط با ایران خواهد شد اما صهیونیست ها چند روز قبل او را مجبور کردند تعدیل هایی را در موضع خود وارد کند. محتوای اصلی اظهارات اوباما دو چیز بود: ۱ ـ تنها مذاکراتی را با ایران انجام خواهد داد که برای امریکا مفید باشد. ۲ ـ طرف مذاکره اش لزوما محمود احمدی نژاد نخواهد بود. او با این کار خواست فشارهایی را که دراثر طرح ایده مذاکره با ایران و خصوصا مذاکره با رییس جمهور به او وارد شده بود کم کند. اما پیداست که هر دو این موارد بیش از آنکه نشان از یک تجدید نظر اساسی داشته باشد، رفوکاری هایی برای بیرون آمدن از مخمصه های انتخاباتی بوده است. در مجموع می توان ۲ علت زیر را برای اظهارات اخیر اوباما از میان همه آنچه در این باره گفته شده رصد کرد:
۱ ـ تلطیف فضا درون امریکا و در برخی محافل خاص مهم ترین علت بوده است چون بعد از طرح ایده گفت و گو با ایران، اوباما از جانب محافل پرنفوذ رادیکال مورد هجوم شدید قرار گرفت.
۲ ـ علت بعدی تلاش او برای به دست آوردن رای یهودیان بویژه استفاده انتخاباتی از نفوذ آیپک بوده است. جالب است توجه کنیم که جان مک کین هم روز قبل از آن همین حرف ها را همان جا زده بود.
با این وجود در این باره اتفاق نظر وجود دارد که اوباما نماینده سیستم است. او حرف جدیدی نمی زند. این سیستم امریکاست که به این نتیجه رسیده که باید با ایران مذاکره کند. در واقع مشکل مذاکره ایران و امریکا اساسا در واشنگتن نیست. آنها مدت هاست به این نتیجه رسیده اند که چاره ای جز مذاکره و تعامل با ایران ندارند. این اولا به دلیل حضورمستقیم آنها در منطقه پس از ۱۱ سپتامبر است که آنها را ناچار ساخت با قدرت ایران رویارو شوند و ثانیا محصول این قوت گرفتن این دیدگاه در غرب است که تلاش برای تضعیف شدید قدرت منطقه ای ایران ـ که برنامه هسته ای فقط بخشی از آن است ـ به آن سادگی ها هم که زمانی ـ قبل از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت ـ می پنداشتند نیست و غرب در این کار با محدودیت های بسیار شدیدی روبروست؛ اهرم هایی هم که در اختیار دارد یا به تدریج سوخته اند و یا اینکه ناکارآمدی آنها در تضعیف ایران به مقدار کافی در عمل نمایان شده است. مشکل مذاکره ایران ـ امریکا در تهران است. این جمله کاندولیزا رایس متعلق به مدت ها قبل است که می گوید مشکل اصلی الان این است که چرا ایران با ما حرف نمی زند .
سخنان اخیر شائول موفاز وزیر راه کابینه رژیم صهیونیستی را هم می توان با همین رویکرد تحلیل کرد. اکنون همه اسراییلی ها روی سر جناب وزیر خراب شده اند که تند رفته است و این حرف ها بزرگتر از دهان اوست. موفاز البته به خیال خود درست محاسبه کرده بوده است. مخاطب اصلی او در واقع اساسا نه ایران بلکه اولمرت بود. همچنانکه خود اسراییلی ها هم گفتند او بیش از اینکه کاری با ایران داشته باشد به دنبال جانشینی اولمرت در کادیماست که این روزها موقعیتش سخت متزلزل شده و در آستانه برکناری است.
به این ترتیب می توان دید که درکنار ابراز تمایل های صریح به ورود به مذاکره با ایران، غرب حتی آنجا که بنا به ملاحظاتی لحن خود علیه ایران را تند می کنند جانب احتیاط را از دست نمی دهند. این فضایی است که ایران به خوبی می تواند با اطمینان از اینکه طرف مقابل ابعاد قدرت آن را دریافته، میز بازی را بچیند و بدیهی است که تن دادن ایران به مذاکره با آمریکا نه فقط کمترین سودی برای ایران ندارد بلکه ورود به چنبره فریب شیطان بزرگ است.
روند صعودی نرخ تورم
روزنامه همشهری با عنوان: افزایش میانگین قیمت مسکن و روند صعودی نرخ تورم نوشته است:
ریشه اصلی افزایش نرخ رشد تورم، افزایش نقدینگی، ناکارآمدی های فزاینده در امر تولید و سرمایه گذاری و شکل گیری انتظارات تورمی به دلیل سیاست های موجود است.
اما موضوعی که قبلا نیز پیش بینی می شد آن است که ادوار افزایش قیمت مسکن به تدریج با افزایش قیمت کالاها و خدمات نیز توأم خواهد شد و این اتفاق اکنون در حال شکل گیری است.
با این روند قیمت کالاها افزایش خواهد یافت و به تدریج دستمزدها به شکل اسمی بیشتر شده و مدت زمانی طول می کشد تا مجددا تعادلی در اقتصاد حاکم شود. این اتفاقی است که بسیاری از اقتصاددانان انتظار وقوع آن را داشتند.
از سوی دیگر همیشه پرسش هایی در زمینه واقعی یا غیرواقعی بودن نرخ تورم اعلام شده توسط بانک مرکزی طی سال ها مطرح بوده و به نظر می رسد نرخ تورم اعلام شده از سوی بانک مرکزی چند درصدی از نرخ تورمی که مردم احساس می کنند پایین تر است و به همین دلیل همیشه شک و تردیدهایی در این زمینه مطرح است.
اما این موضوع چندان مهم نبوده بلکه آنچه حائز اهمیت است وجود تورم ۲۵درصدی
منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی
|