روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٨ خرداد ۱٣٨۷ -  ۱۷ ژوئن ۲۰۰٨


آموزه های انتخابات نهم
اصولگرایان به توزیع قدرت میان دو جریان عمده سیاسی اعتقاد ندارند
موج جدید تغییرات مدیران استانها
نقد دیگری بر پیشنهادهای گروه ۱+۵ به ایران
رابطه کتاب خواندن و زیاد شدن غصه!

روزنامه ایران با عنوان: آموزه های ۲۷ خرداد ٨۴ نوشته است: در حالی انتخابات ۲۷ خرداد ۱٣٨۴ را مورد مطالعه قرارمی دهیم که با گذشت سه سال از آن رخداد به یادماندنی، هنوز آن انتخابات و روز تاریخی تکمیل کننده آن (سوم تیر) درس های بسیاری را برای نخبگان و افکار عمومی باقی گذاشته است. انتخابات ۲۷خرداد ریاست جمهوری از آن حیث که با انتخابات گذشته تفاوت های ماهوی داشت، از زوایای مختلف قابل بررسی و تحلیل است. شاید تحلیل این انتخابات در مقطعی که بازار داغ نظرسنجی های ساختگی فضای تردید را در جامعه گسترش می داد، سخت به نظرآمد، ولی امروز که آن فضا شکسته شده و جامعه ایران شاهد روند شکل گیری اقتدار جدیدی در سپهر سیاسی کشور بوده است، نخبگان می توانند این پدیده تاریخی را به درستی بررسی و تحلیل نمایند. آن روز این احتمال برای بسیاری قریب به محال بود که ممکن است افکار عمومی متفاوت از تحلیل های رسانه های خبری و نظرسنجی های هدفمند، به گزینه ای رأی دهند که به ظاهر از کمترین شانس برای انتخاب شدن یا راهیابی به مرحله دوم برخوردار بود.
فردای انتخابات با اعلام اولین آمار نتایج انتخابات، بسیاری شگفت زده شدند. این جماعت شگفت زده که عادت کرده بودند تنها از منظر خود پدیده های سیاسی را تحلیل کنند، در اولین واکنش ها در چند دسته تقسیم شدند. برخی که انتخاب مردم را خارج از چارچوب مردم سالاری تعریف کردند و رأی به احمدی نژاد و راهیابی او به مرحله دوم را نشأت گرفته از رأی عوام بویژه در استان های محروم تفسیر کردند، غافل از آن که احمدی نژاد خود را برای همین محرومین تعریف کرده و با هدف خدمت به همین جماعت پا به عرصه انتخابات گذاشته بود.
برخی نیز رأی نیاوردن خود را دستاویزی برای هجمه به دستگاه های مختلف نظام در کوتاهی امر نظارت دانستند، هرچند که به درستی می دانند مجری انتخابات از همان گروهی است که وی بدان تعلق دارد و اگرمی توانستند مانع ورود احمدی نژاد به مرحله دوم انتخابات شوند، از هیچ کوششی فروگذار نمی کردند.
برخی دیگر دلخوش به گزینه نزدیک به خود، در سر سودای انتخابات مرحله دوم در سوم تیر را می پروراندند و با محاسبه کمی در صورت ریختن آرای همه دوم خردادی ها در یک سبد در مرحله دوم، هاشمی را پیروز نهایی انتخابات معرفی کردند. غافل از این که مردم این معادله را به گونه ای دیگر تعریف کرده اند. صرف نظر از همه این موارد، چند نکته حائز اهمیت در انتخابات ۲۷ خرداد وجود دارد که می توان آنها را به عنوان آموزه انتخابات نهم در نظر داشت:
۱ـ ملت ایران در انتخابات ۲۷ خرداد بر خلاف تصور اپوزیسیون خارج از کشور و برخی عناصر داخلی با حضور وصف ناشدنی خود بار دیگر برگ زرینی را بر تارک انقلاب نشاندند و بر تمامی تحلیل های بی اساس خط بطلان کشیدند. حضور نزدیک به ٣۰میلیون ایرانی در پای صندوق های رأی و مشارکت ۶۵ درصدی مردم، بر خلاف انتظار رسانه های خارجی و سرپل های خبری آنها در داخل بود. هرچند باید این رفتار مشارکت جویانه مردم را نشأت گرفته از نگاه تیزبین و استراتژی رهبر معظم انقلاب بدانیم که توانستند با یک تدبیر مناسب، مردم را به حضور در صحنه انتخابات امیدوار کنند.
۲ـ آموزه دیگر انتخابات ۲۷خرداد، ترکیب آرای مردم به نامزدهایی بود که در این دوره فعالیت می کردند. در این ترکیب، دو اتفاق مهم رخ داد. از یک سو پیش بینی افزایش رأی تا رتبه اول و دوم برای فردی وجود داشت که بر خلاف تمام نظرسنجی های ساختگی و هدفمند پس از شمارش آرا مشخص شد که وی در مرتبه پنجم قرار گرفته است و از سوی دیگر فردی که احساس می شد در انتهای لیست قرار خواهد گرفت، در جایگاه دوم ارتقا یافت.
٣ـ از دیگر نکات مهم اولین مرحله انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری، بروز رفتار متفاوت مردم و واکنش نسبت به اخبار مطبوعات و نظرسنجی هایی بود که در روزهای منتهی به ۲۷ خرداد شاهد آن بودیم. روزنامه دوم خردادی اقبال در تیتر اول خود در روزهای چهارشنبه و پنجشنبه جانشین خاتمی را تعیین کرد و به صراحت با تیتر جانشین خاتمی امروز معین می شود برای یک ملت با تعیین یک فرد ـ که در رتبه پنجم قرار گرفت ـ تعیین تکلیف کرد. بنابراین برخی اقدامات در این مقطع که چه بسا در دوره های بعدی نیز توسط گروه های سیاسی دنبال شود، از آموزه های این دوره از انتخابات می باشد که نمی توان بدان بی توجه بود.
۴ـ نکته مهم دیگر این که انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ٨۴ خواسته ملتی بود که از فضای التهاب سیاسی در کشور خسته شده بودند و خواهان رویکردی بودند که فرد برگزیده آنها بتواند مطلوب های زندگی آنها را در کنار توجه به معنویات دنبال کند. مولفه ای که مردم بارها در وجود احمدی نژاد در دوران تصدی او در شهرداری تهران و زندگی شخصی اش دیده بودند.

دو راه پیش روی اصلاح طلبان
روزنامه کارگزاران با عنوان: دوراه پیش روی اصلاح طلبان نوشته است: شاید زمان کنونی برای تصمیم گیری اصلاح طلبان در خصوص نحوه حضور در انتخابات ریاست جمهوری زود باشد اما با نگاه به آینده می توان دورنمایی از مواجهه اصلاح طلبان با انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری به دست آورد.
واقعیت این است که برای شرکت در این انتخابات دو راه به صورت مشخص و یک راه به صورت حاشیه ای پیش روی اصلاح طلبان قرار دارد. راه اول حضور آقای خاتمی است. این امر در صورت تحقق باعث وحدت و اجماع قطعی اصلاح طلبان روی ایشان می شود، ضمن آنکه رقابت آقای خاتمی با هر کاندیدای دیگری نتیجه از پیش مشخصی دارد که همان پیروزی قاطع و با فاصله ایشان است.
حالت دوم مسئله، نپذیرفتن دعوت ها برای نامزدی در انتخابات از جانب آقای خاتمی است که در این صورت اصلاح طلبان باید تمام توان خود را برای اجماع روی یک گزینه مورد توافق عمومی در جریان اصلاحات انجام دهند. البته راه حاشیه ای دیگری هم وجود دارد که توسط برخی از اصولگرایان معتدل و وابسته به جریان سنتی مطرح می شود.
این دسته از اصولگرایان به علت آنکه شرایط کنونی مدیریتی و اجرایی کشور را شرایط خطرناکی برای حکومت، منافع ملی و رشد و پیشرفت کشور می دانند، گاه پیشنهاداتی مبنی بر توافق اصلاح طلبان و اصولگرایان بر سر نام یک شخصیت فارغ از گرایش سیاسی او می دهند و نجات کشور را در اجماع هر دو جریان عمده کشور روی یک کاندیدا در انتخابات می بینند، اما باید دانست که این گزینه آنگاه جواب خواهد داد که پیش زمینه و سابقه ای در میان اصولگرایان که نشان دهنده اعتقاد آنها به توزیع عادلانه قدرت باشد، وجود داشته باشد که این امر وجود ندارد. متاسفانه اصولگرایان به این مسئله بدیهی که توزیع قدرت باید میان هر دو جریان عمده سیاسی کشور صورت بگیرد اعتقادی ندارند و از انواع و اقسام و حربه ها و ترفندها برای قبضه کامل قدرت نزد خود استفاده می کنند. شاهد این امر هم کنترل کامل تمام نهادهای قدرت در ایران از جمله قوه قضائیه، شورای نگهبان، مجلس، دولت، صدا و سیما، نهادهای اقتصادی عمومی مانند بنیادها و. . . توسط اصولگرایان است. این در حالی است که اصلاح طلبان حتی آنگاه که دولت و مجلس را در اختیار داشتند از کنترل نهادهای اصلی قدرت و ثروت در ایران محروم بودند.
البته باید در نظر داشت که حضور اصلاح طلبان در دولت و مجلس هم نه به خاطر اعتقاد جناح راست به توزیع قدرت بلکه به علت حضور مردم در صحنه و اراده عمومی ملت بود که اقتدارگرایان را وادار به عقب نشینی کرد وگرنه تجربه یک دهه گذشته و به ویژه سه سال اخیر اثبات می کند که اصولگرایان به هیچ وجه اعتقادی به این مسئله ندارند. این اعتقاد امروز هم در اصولگرایان وجود ندارد. بنابراین و با توجه به مسائل پیش گفته، اصلاح طلبان نباید تمام فکر و توان خود را معطوف کاندیدای احتمالی خود کنند و مسائل اساسی را فراموش کنند. توزیع عادلانه قدرت در ایران قطعا نیازمند بلوغ فرهنگی و سیاسی در جامعه است که هنوز تا تحقق این امر فاصله زیادی داریم. با این اوصاف اصلاح طلبان دو راه بیشتر ندارند؛ یا راضی کردن آقای خاتمی به نامزدی در انتخابات یا اجماع روی شخصی دیگر که هر دوی این مقوله ها نیازمند شکل گیری راهبرد اقناعی برای اجماع در این جریان است. اصلاح طلبان باید توجه داشته باشند که تنها راه پیروزی حضور با یک کاندیدا در انتخابات آتی ریاست جمهوری است و حضور آقای خاتمی می تواند به تمام این مباحث خاتمه دهد. چرا که احتمالا اجماع روی گزینه ای دیگر به جز خاتمی بسیار سخت است.

موج جدید تغییرات
همین روزنامه در یک گزارش خبری با عنوان تغییرات مدیران استانی در سال آخر دولت پیش بینی کرده است در موج جدید تغییرات، مطمئن ترین حامیان و نزدیکان احمدی نژاد به استانداری ها خواهند رفت .
کارگزاران نوشته است: سرپرست وزارت کشور دیروز در گفت وگو با خبرگزاری رسمی دولت از دور تازه تغییر مدیران در استان ها خبر داد. وی تغییر آن دسته از مدیران ضعیف و کم اثر وجایگزینی مدیران فعال، باانگیزه و پیگیر را مبتنی بر بررسی ها، ارزیابی ها و کارشناسی های انجام شده از سوی وزارت کشور توصیف کرده است. تغییر استانداران و مدیران دولتی در استان ها، شایعه ای بود که از اواخر سال گذشته و همزمان با افزایش احتمال برکناری مصطفی پورمحمدی از وزارت کشور در محافل سیاسی منتشر شده بود. آن زمان گفته می شد که یکی از گلایه های جدی احمدی نژاد از پورمحمدی، خودداری وی از انتصاب مدیران باب طبع رئیس جمهور در جایگاه استانداری ها و مدیریت های کلان شهرستان ها بوده است. در محافل سیاسی، تاکید احمدی نژاد بر ضرورت تغییرات گسترده در مدیریت های وزارت کشور با انتخابات آتی ریاست جمهوری مرتبط دانسته می شد. ناظران سیاسی معتقدند که نگرانی احمدی نژاد از کاهش آرایش در انتخابات ریاست جمهوری سال آینده، او را واداشته تا مطمئن ترین و همسوترین چهره ها را از هسته اصلی حامیان خود در جایگاه استانداران و حتی فرمانداران و بخشداران جای دهد. این در حالی است که با انحلال سازمان مدیریت و برنامه ریزی و سپرده شدن اختیار بودجه های استانی به استانداران و نیز بودجه های ویژه ناشی از سفرهای دولت به استان ها، استانداران و مدیران محلی از قدرت اقتصادی زیادی هم برخوردار شده اند و همین مسئله، بر جدیت تیم جدید مدیریتی وزارت کشور برای انجام تغییرات طبق نظر احمدی نژاد افزوده است…

جست و جوی عقلانیت در بسته
روزنامه کیهان در سرمقاله دیروز خود نیز بررسی بسته پیشنهادی گروه ۱+۵ را دنبال کرده و با عنوان: در جست وجوی عقلانیت نوشته است: بسته پیشنهادی گروه ۱+۵ به ایران دیروز توسط خاویر سولانا که به گفته خودش به عنوان نماینده ۶ کشور به تهران سفر کرده بود منتشر شد. دراین بسته همچنان که از قبل پیش بینی می شد هیچ نکته درخور اعتنایی وجود نداشت و غربی ها حتی برای جذاب سازی ظاهری آن هم خلاقیت قابل توجهی از خود به نمایش نگذاشته بودند. بسته عمدتا شامل یک سلسله وعده است که اولا تضمینی برای تحقق آنها نیست و ثانیا حتی اگر محقق شود هیچ مشکل و مسئله مهمی در ارتباطات ایران با دنیای خارج یا شتاب بخشیدن به روند توسعه اقتصادی آن را حل نخواهد کرد. بسته پریروز ۱+۵ نشان داد که غرب علاقه ای به دست کشیدن از ذهنیت کهنه و غبار گرفته خود درباره احتمال موفقیت دیپلماسی فشار و مذاکره همزمان ندارد و همچنان تصور می کند می تواند با پیشنهاد همکاری درباره مسائلی از قبیل بلایای طبیعی ایران را به دست شستن از برنامه خود در زمینه غنی سازی اورانیوم یا احداث راکتور آب سنگین وادار کند.
بسته غرب همچنان از ایران می خواهد در طول دوران مذاکرات برنامه غنی سازی خود رابه حال تعلیق درآورد. ضمنا در این باره هم چیزی نمی گوید که از دید پیشنهاد دهندگان این بسته آیا ایران می تواند پس از پایان مذاکرات ـ که بسته معلوم نمی کند تا کی طول خواهد کشید ـ برنامه غنی سازی خود را از سر بگیرد یا نه. همه چیز در بسته موکول به ایجاد اطمینان از ماهیت کاملا صلح آمیز برنامه هسته ای ایران شده است که طبعا چیزی بیش از یک شوخی نیست. چنین اطمینانی به طور طبیعی باید توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی ایجاد شود اما در این مدت ۶ سال که از آغاز پرونده هسته ای ایران می گذرد، غربی ها به وضوح تمام نشان داده اند هر وقت لازم باشد کاملا آماده اند کل حیثیت آژانس را با هیچ یکی بگیرند. هنوز مدت زیادی از آن روز نگذشته که مقام های غربی در مواجهه با یکی از گزارشهای آژانس در سال ۲۰۰۷ که برخی از مهم ترین ابهامات موجود در پرونده ایران را حل شده اعلام می کرد، آشکارا گفتند وقتی آژانس حرفی بزند که مطابق نظر آنها نیست، ارزشی برای آن قائل نخواهند شد. با این وضع، اگرچه ایران به همکاری فعالانه با آژانس ادامه خواهد داد اما به طور طبیعی اعمال حقوق خود را به زمانی که غربی ها اجازه گفتن حقیقت را به آژانس بدهند، موکول نخواهد کرد.
مشکل دیگر تحفه جناب سولانا این است که توازن بین پیشنهادها و توقعات در آن رعایت نشده به گونه ای که هنگام خواندن بسته ناگهان این احساس به آدمی دست می دهد که غربی ها این بسته را عمدا به گونه ای نوشته اند که ایران بلافاصه آن را رد کند. در حالی که ایران سعی کرده بود در بسته خود برای مسائل واقعی ، راه حل های واقعی ارائه دهد، در بسته غربی ها ـ تازه اگر خیلی خوش بین باشیم ـ برای مسائل واقعی تنها راه حل های تخیلی ارائه شده است. ایران در بسته خود انبوهی از مشکلات منطقه ای و فرامنطقه ای را فهرست کرد و بعد نشانه هایی ارائه داد از اینکه چگونه قصد دارد از امکانات و قدرت خود برای حل و فصل منصفانه آنها استفاده کند. در مقابل، بسته غربی ها هیچ علاقه ای به درگیر شدن با مسائل واقعی از خود نشان نمی دهد و در مهم ترین بخش خود به جای تلاش برای رسیدن به یک فرمول قابل قبول در مورد غنی سازی ایران - که به تعبیر سولانا اصلی ترین نقطه اختلاف است - با کاهلی تمام صورت مسئله را پاک می کند و از ایران می خواهد در ازای مذاکراتی با سرنوشت نامعلوم، یکی از اصلی ترین اهرم های قدرت خود را تعطیل کند. غربی ها دراین کار سابقه دارند: از ایران می خواهند نقدا امتیازاتی مهم واگذار کند و در عوض مذاکره تحویل بگیرد.
نقد درونمایه فقیر سومین بسته پیشنهادی ۱+۵ به ایران را می توان همچنان ادامه داد اما بهتر آن است که به جای نگاهی چنین جزئی نگرانه، یک رویکرد کلان اتخاذ کنیم و ببینیم آن کدام آبشخور فکری و مبنای نظری است که منجر به تهیه چنین بسته های خوشمزه ای با عاقبت از پیش معلوم، می شود. اشکال از این بسته یا آن بسته نیست، بلکه در مبانی تفکر استراتژیک غرب راجع به ایران است. استراتژی فشار و مذاکره همزمان یا همان چماق و هویج مدت هاست به آخر خط رسیده و این را غربی ها دیگر باید بفهمند. این ناکارآمدی دو علت عمده دارد:
۱ـ غربی ها از ابتدا بنا را بر این گذاشتند که تشویق و تهدید همزمان روشی کارآمد برای مواجهه با ایران است و مشکلی هم اگر باشد فقط در اینجاست که اندازه تشویق و تهدیدها به حد مناسبی افزایش پیدا کند. به همین دلیل هم بیش از ٣ سال است که با ناشی گری تمام سعی می کنند مشوق ها و تهدیدهای خود را بهبود ببخشند تا جایی که بالاخره بر اراده ایران تاثیر بگذارد. البته هر کسی این اجازه را دارد که تا هر زمان خواست با هر میزان از توهم زندگی کند ولی عملکرد ایران به وضوح سعی در زدودن این توهم داشته که ایران اساسا در مقابل هیچ بسته ای از مشوق ها (و تهدیدها) هرچقدر غنی (و پر زور) حاضر به معامله بر سر غنی سازی نخواهد بود و تنها راه پیش پای غربی ها این است که راهی برای کنار آمدن با این حقیقت بیابند.
۲ـ دومین اشتباه محاسبه عمیق غربی ها که به ناکارآمد شدن استراتژی آنها در مقابل ایران انجامیده این است که خیال می کنند تهدید پشتوانه مذاکرات است ولذا ضرورت دارد. به همین دلیل مثلاً قبل از ارائه این بسته - و در موارد مکرری قبل از آن - سعی کردند پشتوانه ای از تهدید برای آن فراهم کنند. پیام روشن این نحوه عمل برای ایران این است که غرب به دنبال زورگویی است نه تفاهم متقابل، والا چه ضرورتی داشت که در همان حال که لبخند مذاکره بر لب دارند، چماقی هم به دست بگیرند. از دید ایران تهدید نه فقط به تقویت فرایند مذاکرات منجر نمی شود بلکه اساسا مخل است و اعتماد و روحیه همکاری متقابل را از بین می برد. توجه دقیق به این دو عامل روشن می کند که غرب نیاز به یک بازنگری استراتژیک درمقابل ایران دارد و هر روز که این امر را به تاخیر بیندازد، هزینه های لازم برای بازگرداندن آب رفته به جو افزایش خواهد یافت.
اکنون علائمی در دست است که ظاهرا خود غربی ها هم فهمیده اند آنچه در این بسته ها نوشته اند به هیچ دردی نمی خورد و ایران هم مثل آب خوردن آن را دور خواهد انداخت. به همین دلیل آنچه در اظهار نظرهای شفاهی می گویند با آنچه در بسته خود نوشته اند تفاوت دارد. عموما هم اینطور است که متن مکتوب را تیز و تندتر می نویسند و ملاحظات اجرایی و واقعی را شفاهی بیان می کنند. سولانا دیروز برخلاف انتظار از بسته ایران تمجید کرد و گفت که مشترکات این بسته و بسته غرب ـ که طبعاً شامل تعلیق نمی شود ـ می تواند مبنایی برای یک مذاکره احتمالی در آینده باشد. سرگی کیسلیاک معاون وزیر خارجه روسیه هم که جزو همراهان سولانا بود، تاکید کرد که هیئت غربی در مذاکرات خود تاکیدی بر تعلیق نکرده است. این سخنان اگرچه ریاکارانه با متن مکتوب ارائه به ایران فاصله دارد اما نشان می دهد که نمایندگان غرب خودشان هم به آنچه نوشته اند چندان اعتقادی ندارند. آنها می دانند ایران تعلیق نخواهد کرد پس باید تلاش کنند ـ چنانکه می کنند ـ تا با این واقعیت کنار بیایند. ایران خوب می داند که پذیرش تعلیق علاوه بر آنکه زورگویانه و غیر قانونی است مستقیما به بی معنا و خاصیت شدن مذاکرات خواهد انجامید و لذا هرگز زیر بار آن نخواهد رفت. در این حال، طرفی که اکنون باید چرخشی انجام بدهد غرب است و می توان منتظر ماند و دید که آیا عقلانیتی که به این نتیجه بینجامد در غرب وجود دارد یا خیر.

غصه از بابت برخی ترجمه ها
دکتر عطاءالله مهاجرانی در انتقاد از برخی ترجمه ها در سایت خود با عنوان عمو نبی و کتاب تازه نوشته است : عمونبی همیشه می گفت، کتاب غصه ی آدمو زیاد می کند! هرچه بیشتر بخوانی غصه ات زیادتر می شود… عمو نبی دعانویس مارون بود… همیشه خدا مثل گل آفتاب گردان درخشان و خندان بود… هر وقت کتاب تازه ای به دستم می رسد انگار عمونبی سبز می شود و می گوید: دنبال غصه تازه می گردی؟
نکته ای که می خواهم برایتان بگویم، اندوه آزاردهنده ترجمه در کشور ماست که به یمن روش آموزشی که داریم اگر صد سال هم زبان دیگری بیاموزیم دست آخر نه می توانیم صفحه ای به آن زبان بنویسیم و یا درست حرف بزنیم.
در کلاس تفسیر مثنوی یکی از دانشجویان صفحه کتابی را نشانم داد، پرسید معنی این عبارت چیه؟
کتاب عیسی پسر انسان نوشته جبران خلیل جبران بود که به فارسی ترجمه شده بود. عبارت این بود: کنار دریاچه ی جلیله به خود زیان فراوان زدیم تا راهمان را به سوی پدر بیابیم و افسوس که اندک بود… اندک بود آن زیانی که به سود تبدیل شد.
پیدا بود که عبارت گنگ است. کتاب را به امانت گرفتم. همان صفحه را داشتم نگاه می کردم. در پایین صفحه، سطر آخر این جمله بود که: از کشاورزانی که شامگاهان با گاوشان از خانه بیرون می آیند… (ص: ۷۵) به نظرم رسید، کشاورز که شب با گاوش از خانه بیرون نمی آید.
دیدم کتاب با تیراژ خوب به چاپ سوم رسیده است.
می دانید که دقت و میناگری های جبران خلیل در نوشتن نظیری ندارد. و نیز سرشاری عبارات او از معانی یکه است. او فقط! چهار سال صرف ویرایش پیامبر کرد. عیسی پسرانسان هم همان لطافت ها را داراست.
مترجمی که می خواهد نوشته او را ترجمه کند، بایستی نوشته را به درستی درک کند. آن عبارت نخست این است:
By the Lake of Galilee we lost ourselves to find our way to the Father...
در کنار دریاچه ی جلیله خودمان را گم کردیم تا راهمان به سوی پدر را پیدا کنیم...
خود را گم کردن تا خدا را پیدا کنیم کجا و به خود زیان زدن کجا...
آن جمله آخر هم درستش این بود که:
of the ploughman coming homme with his oxen at eventide...
برزگرانی که شامگاه با گاوهاشان به خانه می آیند…
دیدم که نه، کشته از بس که فزون است، کفن نتوان کرد. آن وقت یاد عمونبی افتادم و غصه خوردم، غصه جوانانی که کتاب را با ذوق و شوق می خرند و می خوانند…
مثلاً می رسند به این عبارت: در همین هنگام مهتاب پیر در افق پدیدار شد! (ص: ٣۹) مترجم ماه بدر را مهتاب پیر ترجمه کرده است.
و: آن گاه به بسته های علف های خشک تکیه زدیم…
یعنی: روی سبزه ها لمیدیم…
و: ما گوش هایمان را حجامت کرده ایم. (ص: ۱۱٨)
تو را به خدا ترجمه را ببینید!
جبران نوشته:
...We would cup our ears
یعنی برای بهتر شنیدن لاله گوشمان را پیاله کردیم. مثل آنانی که گوششان سنگین است، می خواهند بهتر بشنوند.
و: حتی آن هنگام که دست بدنش بر صلیب رفته و خونین بود، آن را می نواخت. (ص: ۱۲۵)
و: نه بر عرشه کشتی رسومات ما سایه بیفکند. (ص: ۲۱۲)
منظور از عرشه کشتی رسومات تابوت عهد است.
و… مرادم این بود که به ترجمه ها مطمئن نباشید… نام ناشر و مترجم را ننوشتم تا آزرده نشوند. گرچه انگارعمونبی می گوید: من که گفته بودم!
سیدعطاءالله مهاجرانی

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی