درباره رسوایی های اخلاقی مسئولان حکومتی
سرهنگ برهنگی، برهنگی فرهنگی


مازیار سمیعی


• سردار و رییس حراست و معاون دانشجویی اجزای پیکر آن دیگری بزرگی هستند که مردم آسوده خاطر تقصیر همه فساد و فحشا و... را به گردنش می اندازند. مردمی که فیلم معاون دانشجویی زنجان را با غیض و فیلم زهرا ابراهیمی را با ولع تماشا می کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲٨ خرداد ۱٣٨۷ -  ۱۷ ژوئن ۲۰۰٨


چهره رقت (و البته نفرت) انگیز، معاون دانشجویی تجاوزکار در لحظه ای که در تله دانشجویان افتاده و حتی نمی تواند دوربین را بپوشاند آشنا نیست؟ در سریال میتی کمون همیشه پس از آن که آقای تسوکه با نشان دادن علامت مامور مخصوص حاکم بزرگ فریاد می زد که: "احترام بگذارید!" مردی کچل را می دیدیم که زانو زده، وحشت آلود زیر لب می لندید و از ترس و شرم عرق می ریخت، کلانتر یا کدخدایی که اتفاقا مامور حاکم بزرگ بود و از جانب او امین بر جان و مال و ناموس مردم، در امانت اما خیانت کرده بود. تیپ کلیشه ای حاکم فاسد عیاش و سرچشمه گل آلود نمونه های پر شماری دارد؛ آن "محتسب (که) شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد" یکی از انبوه داروغه ها، شحنه ها، مفتی ها و واعظانی است که در کو چه پس کوچه های راز آلود شرقی هزاران هزار و یک شب است که کار دیگر می کنند.

آخرین افسانه و حکایت پند آموز این چنینی که سینه به سینه نقل می شد ماجرای آن سرداری بود به حکم عفاف زنان را حد زد و در خلوت برای امر خیر شش عفیفه گرد آورده بود، لابد که با خودش که سبت و نماد خوشی بود هفت روز هفته شوند. دستگیری سردار زارعی جامعه را مثلا تکان داد و به خود آورد. غیرت ها را جوشاند و دل ها را بر فساد خروشاند. مخالفان سیاسی با زرنگی مچ سردار را سر بزنگاه گرفتند: همان که به بهانه برهنگی و فساد اخلاقی زنان را سرکوب می کرد، با زنان برهنه بود و به لحاظ اخلاقی فاسد از آب در آمد؛ چه تناقضی! برهنگی سردار تکثیر شد و مردم لعن و نفرینش کردند. خود سردار هم تکثیر شد؛ در چند ماه اخیر مسئولان حراست چند دانشگاه به دختران دانشجو تجاوز کرده اند. این همه خوراک مخالف خوانی ها شده اند، به ویژه در تاکسی ها که گویی عمده ترین بخش از کالبد عرصه عمومی اند. تحرکات معروفی حضرات مسئول به حکم جنبیدن منکراتی ذکرشان از سوی مردم زیر سوال رفته و بی اعتبار شده است.

اما آیا دقیقا آن وقتی که فساد آن چنان گسترده شده که رییس پلیس فانتزی های عجیبش را تحقق می بخشد، وجود گشت های ارشاد برای مقابله با مفسدان توجیه نمی شود؟ بر خلاف مچ گیری ها، زنای پلیس بی اعتباری سرکوبگری اش را نتیجه نمی دهد. آیا خود آغاز طرح امنیت اجتماعی آغاز نفی آن نبود؟ ماموری که با ولع و به زور لباس دختری را در می آورد تا به او تجاوز کند دقیقا برابرنهاد ماموری است که با حرص و به زور روسری دختری را جلو می کشد (و به او تجاوز می کند) این که فرمانده سرکوبگران و منادیان اخلاق منطبق شده بر سرآمد عیاشان و فاسدان، تصادفی و عجیب نیست. اتفاقا مشکل از میتی کمون است که فلان کلانتر فاسد را از شخص حاکم بزرگ جدا می سازد؛ اساسی ترین بی اخلاقی خود اخلاق (مسلط) و بزرگترین بی فرهنگی خود فرهنگ (غالب) است. باز کردن مشت قدرت درست در موضعی که مورد ادعایش است آن را بی اعتبار نمی کند؛ اثبات این که سرمایه داری ثروت و رفاه به ارمغان نمی آورد، شاهد آوردن رفتارهای ضددینی از قدرت دین سالار و... چرا که روح این وضعیت اساسا از پیش بی اعتبار شده است.

این مخالف خوانی های ضروری به دلیل دیگری نیز بیهوده اند. علاوه بر وحدت پلیس اخلاق و پلیس فاسد الاخلاق، مردمی هم که با کشف تضاد آن دو، هر دو را زیر سوال برده و ضدیت خود را ابراز می کنند، در عین تضاد، خود پلیس هایی زبده اند. سردار و رییس حراست و معاون دانشجویی اجزای پیکر آن دیگری بزرگی هستند که مردم آسوده خاطر تقصیر همه فساد و فحشا و... را به گردنش می اندازند. مردمی که فیلم معاون دانشجویی زنجان را با غیض و فیلم زهرا ابراهیمی را با ولع تماشا می کنند. مردمی که سردار زارعی را به خاطر آن که شش خانم به خانه آورده فحش می دهند و خود در آرزوی آوردن جفت شیش هستند. در پس طرد و نفی این تجاوزها اتفاقا کامجویی مردمی هم هست که داستان هایی جنسی برای روایت یافته اند، ورنه مرگ چندین زندانی سیاسی در زندان ها اهمیت بیشتری برای تبدیل شدن به موضوع روز تاکسی ها داشت. دانشجویان زنجانی امتحانات را لغو کرده اند، موضع آنان هنگامی راستین خواهد بود که دامنگیر خودشان نیز بشود در غیر این صورت مبارزه شان برای کسب شادی ریاکارانه ای است؛ چیزی که از مقوله حقیقت نیست.