از : علی فیاض
عنوان : زبان شما و ...
خشایار عزیز؛ شاید همه ی حرفای شما درست باشد. اما چون مترجمی پیدا نشد که برای من ترجمه کند، شرمنده شدم از فهم دیدگاه انتقادی شما، که برای من بسیار هم محترم می باشد. البته خودتان سعی کرده بودید که ترجمه هم بکنید. ولی ظاهرا چندان موفق نبودید..!
۵۵۴٨۰ - تاریخ انتشار : ۴ تير ۱٣۹۲
|
از : مهتاب الف
عنوان : سلام بر شریعتی
با سلام و تشکر از آقای فیاض و سایت اخبار روز برای ارائهء این مطلب عالی، و به خاطر زنده نگاهداشتن خاطرهء بزرگترین متفکر تاریخ معاصر ایران معلم شریعتی، معلم عرفان برابری و آزادی .
در بخش نظرات، فردی بنام رخسان -و فردی دیگر هم- با کاربرد لغاتی زشت و لحنی موهن هم به شعور خوانندگان و هم به ملت ایران که معلم شریعتی نماد آگاهی و دانایی آن است توهین کرده اند.
این عمل زشت نشان می دهد که چنین افرادی قبل از اینکه موضوع فکری داشته باشند مشکل اخلاقی دارند. بنابر این تا زمانی که این گونه خشونت طلبان فاقد شرایط ابتدایی مباحث فکری و منطقی هستند، مناسب ترین پاسخ به آنها سکوت است.
اما لازم است در همین زمینه چند نکته را برای خوانندگان گرامی مختصرآ توضیح دهم :
۱- تمامی ادعاهایی که این فرد به تاریخ ایران و اسلام نسبت داده کذب محض هستند. به این دلیل ساده که ادعاهای او یا در کتب تاریخی نیامده اند یا اگر آمده اند توسط مورخین مزدور حکومت های ستمگر که دشمنان تاریخی و قاتلان خاندان پیامبر اسلام بوده اند، جعل و تقریر شده اند. بنابر این جایی در تاریخ واقعی اسلام ندارند و از نظر تاریخ نویسی علمی نیز فاقد ارزش هستند.
خاتم پیامبران با پیش بینی اینگونه جعلیات که دشمنان اسلام بعد ها وارد تاریخ کرده اند معیار پذیرش هر موضوع و روایت تاریخی اسلامی را مطابقت با عقل سلیم و متن درخشان قرآن کریم رهنمود داده اند.
نوشتن مجدد این جعلیات و تحریفات در واقع چیزی جز تکرار شایعات جاعلین اولیه، و ادامهء خط ضد انسانی دشمنان قدیمی دین مهربانی نیست.
۲- بر اساس تحقیقات مورخین بزرگ معاصر از جمله ویل دورانت / در تاریخ تمدن/ و جواهر لعل نهرو / در نامه های پدری به دخترش/ مشخص شده است که ادعای سوختن کتابخانه های ایرانی توسط مسلمانان یک دروغ محض است که فریبکاران ۳۰۰/۴۰۰ سال بعد از ظهور اسلام وارد تاریخ کرده اند. بنابر این امروزه هیچ مورخ و نویسنده منصفی و هیچ آدم عاقلی به روایات متناقض موجود در کتب تاریخی و به دروغ ها و شایعاتی از قبیل کتابسوزی مسلمانان استناد نمی کند مگر اینکه غرض و مرض داشته باشد.
۳-- هر انسانی دوست دارد به تاریخ کشور خود افتخار کند. اما بلف زدن در مورد ایران قدیم و توهین به ملت های دیگر تنها نشانهء نژادپرستی وحشیانه است . خنده آور است اگر در قرن بیست و یکم فردی از سیستم و فرهنگی دفاع کند که به قول فردوسی آموزش را برای عموم مردم ممنوع کرده بود و آن را مختص بچه آخوندها و طبقهء مفتخور حاکمه می دانست. فرهنگ و سیستمی که اصلآ زنان را داخل آدم حساب نمی کرد. چنانچه فردوسی از قول آنها نوشته است /زن و اژدها هر دو در خاک به/ . و خنده آورتر اینکه اگر کسی فکر کند چنین سیستم ضد بشری و فاسدی صاحب دانشمند و کتاب و کتابخانه خواهد بود! خوشبختانه انسان امروزی سنت ها جاهلی و افتخار بازی های نژادپرستانه مخصوصآ چنین ادعاهای بی اساس را شدیدآ نکوهش می کند و خارج از دایرهء تمدن و ادب می شمارد.
۴- حضور عناصر مسیحی یا یهودی در اسلام نمایانگر تسلسل تاریخی پیامبران و منبع واحد ادیان الهی است .این تشابهات در واقع از نشانه های قوت و حقانیت اسلام هستند و تدام تکاملی ادیان توحیدی -که قرآن مجموعهء آنها را اسلام می نامد - را نشان می دهند.
۵- وجود لغات ایرانی در قرآن هم تنها یک ادعای مضحک مستشرق ساختهء آخوندی است که از نظر زبان شناسی علمی هیچ پایه و اساسی ندارد. در دو زبان بسیار دور از یکدیگر هم می توان بطور اتفاقی کلماتی پیدا کرد که ظاهرشان به هم شبیه است بی آنکه هیچ ارتباطی با هم داشته باشند.
۶-ادعای دروغین وجود احکامی از قبیل سنگسار در قرآن نیز چیزی جز هم صدایی با آخوندیسم تبهکار نیست. قرآن برای محکوم کردن و پلید شمردن این حکم آن را به دشمنان و قاتلین پیامبران نسبت داده است. بنابر این سنگسار متعلق به دشمنان قرآن و کسانی است که خلق و خوی غیر توحیدی- ضد انسانی- دارند و شناختشان از اسلام یک شناخت آخوندی است .
۷- بازی با کلمات از ترفندهای فریبکارانه ای است که تعلق به دوران خرافه پرستی داشته است. با اینهمه امروزه برخی به دلیل ضعف اندیشه و از سر حیله گری و بیمارگونگی سعی می کنند این سنت ارتجاعی را حفظ کنند، و با ادای کلماتی که خودشان هم معانی شان را نمی دانند و متوسل به پرانتز بازی و دیکشنری می شوند به قرآن اتهام ضد خرد گرایی می زنند. چیزی شبیه انکار خورشید در روز روشن. اتهام و انکاری که تنها ناشی از غرض ورزی و بی خبری و بیگانگی آنها با این کتاب روشنایی بخش زندگی است . کتابی که در رهنمود دادن و سفارش کردن انسانها به زندگی بهتر و سالم تر بیش از ۵۰ بار واژه خرد ورزیدن را -آن هم در حالت مصدری - بکار برده است. اساسآ هیچ کتابی به اندازهء قرآن به استقلال اندیشه انسان ها اهمیت واقع بینانه نداده است بطوری که ظهور قرآن ظهور عصر تفکر تجربی بشر نام گرفته است. کتابی که آزادی و انتخاب ،شورا و مشارکت عموم مردم در سرنوشت خود را از مشخصه های جامعهء مورد نظر خویش می داند.
معاندت با معلم شریعتی -و سایر شخصیت های ارزشمند ایرانزمین- پدیدهء جدیدی نیست. این پدیده را ساواک شاه و آخوندهای تبهکاری همچون آخوند میلانی و شیخ قاسم با تمام توان اجرا کردند و البته که ره به جایی نبردند. زیرا ارادهء الهی بر حقانیت راستی و رهیافتگی تعلق گرفته است. بنابر این طبیعی است که وامانده های ناچیز طریقت ساواکی ها و شیخ قاسم ها نیز محکوم به زمین گیر شدن هستند و گرفتار خفت و خسران ابدی خواهند شد.
به امید آزادی و آبادی ایران و محو ارتجاع و لمپنیسم از جامعهء ایرانی
و سلام بر شریعتی
۱۴٨۵ - تاریخ انتشار : ٣ تير ۱٣٨۷
|
از : خشایار رُخسانی
عنوان : شریعتی و فتنه اسلام در ایران
آقای علی فیاض،
چهارده قرن پیش مُشتی عرب بیابانگرد بی فرهنگ به آزِ چپاول کردن سرمایه هایِ ایران ولی به بهانه آزادی و برابری بر این کشور چنگ انداختند و چیره شدند. دشت نهاوند و دیگر دشت هایِ ایران را با خونِ آزادگان که برادران شما و من بودند گلگون و زن و بچه هایِ آنها را که خواهر و برادر های شما و من بودند را به بندگی و بردگی بهمراه بردند تا در بازار برده فروشانِ مکه، شام و حجاز بفروشند. شهر های ایران را با خاک یکسان کردند و نسک خانه های (کتابخانه) که گنجینه های دانشیک (علمی) و مانداک های (میراث) پژوهشی دستکم ۱۵۰۰ در این کشور بوده اند را نابود ساختند. و با این کار ملتی با فرهنگ که پیشرو شهرینگی (تمدن) در جهان بوده است را نابود کردند. آزرنگی (مصیبتی) که هَنایشِ (تأثیر) آن نه تنها ایران ونکه (بلکه) جهان را از راه گُوالِش (رشد) برای دست کم ۱۴ سده باز داشت.
چکیده سخنِ شما این است که "تمامِ گرفتاریهایِ امروزِ مردم در ایران، برآیندِ برداشت هایِ واپسگرایانه از "تشیع سیاه صفوی" میباشند که آخوندها از سرِ نادانی آنها را درجایگاهِ قراردادهای همبودگاهی (اجتمایی) بکار میبندند، کاری که زندگی را بر مردم دوزَخ کرده است، درحالیکه اگر "اسلام راستین" و یا "تشیع سرخ علوی" دکتر علی شریعتی در ایران بر سرکار میآمد، نتنها این دشواری ها را امروز نمی داشتیم ونکه (بلکه) ایران به بهشت روی زمین فرامیرویید".
پیش از این که بخواهیم از راه داوریِ خردورزانه بینِ اسلامِ صفوی و اسلام سرخِ علوی، اسلامِ راستین را پیدا کنیم، واکاوی این پدیده برای من جالب است که جادویِ اسلام در چیست که چشم باورمندان به آن همچون شما را کور و خردِ آنها را بازستانده است و بر باد داده است. قرآن چه پیام تازه ای در برداشته است که ادیانِ دیگر پیش ا ز آن به آن رویکردی نداشته اند.
نخستین قربانیِ اسلام خردِ انسان است که به او میآموزد که خود را همچون بنده بی اراده ای به سرنوشتِ از پیش نشاخت (تعیین) شده اش واگذارد. همه برداشت هایِ دکتر شریعتی از قرآن افسانه های "اتوپیایی" بودند که او در دستگاهِ گمانه زنی ها و پنداشت های خود ساخته بود، اَنگاشت هایی (تصوراتی) که هیچ پیوندی با جوهر قرآن نداشته و ندارند. آن درس های آزادگی ای که دکتر شریعتی دواشِ (ادعای) برهیختنِ (استخراج) آنها را از قرآن داشت، ریشه در این آیین ندارند. در این آیین بجز گسترش فرهنگِ بندگی ، ترس و مرگ و کشتن، چپاول کردن چیز دیگری یافتنی نیست. اسلام راستین آن گندآب ژرفی است که زمینه پیدایشش را دکتر شریعتی با دیدمان (تئوری) های بی پایه "تشیعه سرخ علوی" و افسانه سرایی های بیخردانه فراهم آورد. همان اسلامی که ۳۰ سال است که در ایران گسترده شده است ، زندگی را بر مردم ایران همچون گُهنام (جهنم) کرده است و دارد آنها را به ته گندآب میکشد.. و افرادِ ساده و نا آگاه چون شما و مجاهدین هنوز هم دست بردار نیستند و امید دارند که شاید بتوانند با دروغ و نیرنگی دیگر در آینده سامانی تازه در ایران بر پایه "تشیع سرخ علوی" برپا کنند...
آیین اسلام نه پایندِ (ضامن) پاسداری از هوده ها (حقوق) آدم است و نه آدم را آزاد میگذارد که با کمک خرد خود راه درست را برگزیند. آنجا که قرآن از خلیفه بودن انسان بر روی زمین سخنی میگوید، کسانی ویژه همانند ولایت فقیه، امام و یا پیامبرانِ مورد نگر اوست که همچون شبانان باید که مردم را که از نگر قرآن گوسپندانی بیش نیستند به "راه راست" هدایت کنند. زیرا آدم در این آیین اراده ای برای برگرفتنِ سرنوشت بدست خویش ندارد.
میخواهم بدانم آن فَرجود (معجزه ای) یا برنامه ای که شما با پُشت گَرمی به آن میخواهید این "بهشت روی زمین" را در ایران و (وشاید سپس در جهان) بسازید چیست؟ مگر سوایِ دات (قانون) هایی هستند که از قرآن بَرهیخته (استخراج) میشوند؟
نخست بگذارید تا درونمایه این نسکی (کتابی) که باید در لابلای برگ هایِ آن فَرجودی (معجزه ای) نهان باشد وابکاویم. نسکِ قرآن پدیدآمده است از بازگویی و دوباره گویی و پادگویی ها (تناقض گویی) هایِ داستان ها و افسانه هایی که بدون پیوستگی به یکدیگر و نارسا از روی تورات رونویسی شده اند و پذیرفتن بخشی از دات های (قوانین ) یهودیان (ختنه کردن)، قرارداده های کیفری همچون سنگسار زناکاران، بریدن دست و پای دزدان، چشم درآوردن و قرارداده های همبودگاهی ای (اجتمایی) که در مکه و حجاز در آن دوران رواگ (رایج) بودند همچون آیینِ بجا آوردن حج، نگه داشتن روزه و ماه های حرام، پذیرفتنِ وجودِ موجوداتی بنام جن؛ برگرفته شده از آیین اعراب، و بخشی از آیین زرتشتیان (بجاآوردن پنج بار نماز در روز، باور داشتن به توحید، بهشت و گُهنام (جهنم) [۱] ، و دنیای دیگر، پُل سرات، باورهایی که دست کم ۱۵۰۰ سال پیش از برآمدن اسلام در ا یران شهررَوا و رَواگ (رایج) بودنده اند. آن فرجودی که شما در لابلایِ برگ هایِ این نسک بدنبال آن هستید کجاست؟
اکنون پرسش اینجاست: این چه کالایِ "نو و گرانبهایی" بود که ما ایرانیان از داشتن آن بی بهره بوده ایم که خداوندگارانِ آن ( "آیین اسلام") که داوِشِ (ادعای) تازه بودنِ آنرا داشتند و میخواستند آنرا به زور شمشیر به ما پیشکش کنند؟ آیا این کالا ارزشِ آنرا داشت که برای خرید آن بهایی بس گزاف پرداخته شود، بهایی به اندازه به بندکشیدنِ زن و بچه های ایرانیان، مادران و خواهران شما و من، دست یازیدن و چیره شدن بر ایران، کشتار همگانی ایرانیان، نابودی شهرها و مانداک (میراث) های دانشیک (علمی) که برآیند دست کم ۱۵۰۰ سال پژوهش های دانشیک بوده اند؟ در یک گفته نابودی فرهنگ و شهرینگی پیشرفته ایرانیان؟ تا جاییکه در آستانه سده بیست و یکم به چم (یعنی) گذشتن چهارده قرن هنوز ما از این آزرنگ کمر راست نکرده ا یم و بدهکار این کالای "گزاف" هستیم. ارزش این کالا در چیست ؟ در فراگیری باور داشتن به خداوند یکتا (توحید)، دادگری یا آموزش هایِ فراگیری ناسانی (تفاوت) بین پاکی از ناپاکی (آداب طهارات و نجاسات)، یا اینکه پاسداری و ارج از هوده انسان؟
فَرجود (معجزه) این آیین در چیست؟ زمانیکه خداوندگارانِ آن که داوشِ ساختنِ جهانی تازه بر مبنایِ دات های تازه میکردند از ابتدایی ترین آیین مندیِ شهرینگی (تمدن) که بکارگیری گاهنامه (تقویم) بود، بی بهره بودند؟. و نگاشتن گاهنامه را باید که از ایرانیانی فرامیگرفتند (تاریخ تبری) در جاییکه همه مانداک های دانشیک آنها را که برآیند دست کم ۱۵۰۰ سال کار پژوهشی بودند نابود ساخته بودند. فرجود (معجزه) گسترشِ آیین اسلام سوایِ زورِ شمشیر و پراکندن فرهنگ ترس مگر و کشتار چیز دیگری بود؟
این دین بجز واماندگی آزرنگ (مصیبت) و بدبختی هیچ چیز دیگری برای این مردم به ارمغان نیاورده است. که امروز ایرانیان ناآگاهی مانند شما هنوز در لابلای این نسکِ شیطانی بدنبال فَرجودی (معجره ای) میگردند. تِلَنگری (ضربه ای) که اعراب به این کشور وارد کردند به ا ندازه ای بود که پس از رفتن آنها از ایران، این کشور به اندازه ای سست و ناتوان شده بود که دیگر تاب و توان خود را در پایورزی (مقاومت) و ایستادگی در برابر دیگر اقوامِ تازی به ایران (مغولها) از دست داد و این همان فرجودی است که شما در قرآن بدنبال آن میگردید. فرجودِ نابودیِ یک ملت با فرهنگی پُرشکوه، بدست مُشتی بیابانگرد بی فرهنگ.
به گواه تاریخ دستکم ۱۵۰۰ سال پیش از برآمدن اسلام ایرانیان از راه آشنایی با آموزش های اشو زرتشت آیین یکتاپرستی را برگزیدند و اهورا مزدا را که خدای دانش و خرد میباشد در خاستگاه خدای یکتا نیایش میکردند و به کمک این آیین ما دادگری، راستی در پندار، گفتار و کردار، آزاده بودن و بکارگیری خرد خود را برای جهان به ارمغان آوردیم. بگونه ای که هیچ ملتی خداپرست تر از ایرانیان نبودند.
و بدبختی این است که امروز ما با فراموش کردن کیستی و فرهنگ آدم ساز خود، با هزینه کردن سرمایه های سرسام آورِ انسانی و پولی، پافشاری در نگهداری از یک فرهنگِ وپسگرایی میکنیم که نخست به زور شمشیر بر این مردم پذیرانده شده است و دوم این آیین شوم تنها مبشر بندگی، ترس، دروغ، نیرنگ، کشتار و نابودی فرهنگ و شهرینگی در جهان میباشد.
کسانی که جادویِ این آیین شیطانی شده اند و از اینرو چشم های آنها کور و خرد آنها کشته شده است، با شیپور صوراسرافیل نیز بیدار و بینا نخواهند گشت.
[۱] جهنم واژه ای است با ریشه پارسی که مسلمانان از ایرانیان وام گرفته اند که در نهاد (اصل) گُهنام بوده است. این گواهی است بر این راستینگی که تنها این واژه وام گرفته نشده است ونکه همراه این واژه بسیاری از باورهای ایرانیان را همچون زندگی پس از مرگ (بهشت و دوزخ)، پل سرات و نماز های پنجگانه که ریشه در آیین زرتشتی دارند نیز اعراب مسلمان از ایرانیان گرفته اند.
۱۴۵۰ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣٨۷
|
از : رامین پورسعیدی
عنوان : شارلاتانی بنام شریعتی
بدون مقدمه میگویم که ببینید جامعه فرهنگی ما چقدر بی بضاعت بوده و است که شیادی بنام شریعتی سالهاست که از دو سو مورد نقد و حمایت قرار میگیرد ، با مطالعه بخشی از کتب این فرد هرچه سعی کردم که بالاخره مبانی بنیادی و فکری این آدم بر چه راهی استوار است ؟ در آخر دیدم که این فرد جز با لغت بازی و ایجاد نوعی احساس کاذب آنهم در کسانی که خودشان فاقد اندیشه و نو آوری میباشنددر واقع اشکی از احساسات مذهبیون امل میگیرد . و چه دردناک است که آدمی مرموز و با ماموریتی ویرانگر موجی را در میان مذهبیون براه انداخت که فکر میکردند و میکنند که پاسخ مشکلات بشر امروز را در رابطه با فرایند گلوبالیسم و مدرنیسم دریافته اند ! در حالی که تابلوی کار گذارده شده از سوی این جریان فکری در واقع تامین کننده اهداف استعماری و مشغول کردن جوانانی است که در عصر کشف د/ان/آ و پیشرفتهای شگرف علمی در تمام زمینه ها آنها را مشغول به بحث یاجوج و ماجوج کرده و دنبال ناسود و ناسوچ میفرستد تا دست نشاندگان استعمار در لباس آخوند و پاسدار دروازه های غارت ملت را بسوی غرب و شرق باز نگاه دارند ) قصه شریعتی و بحث در مورد او قصه درازی است ولی در یک کلام او یکی از مرموزترین چهرهای دوران معاصر بود که ماموریتش را به انجام رساند و سپس مثل لورنس عربستان به شکل دیگری از صحنه بازی حذف شد !
۱۴۴۲ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣٨۷
|
از : جیج غانی
عنوان : خسته نباشید.
با سلام
خسته نباشید. من چون از مذهب تا امروز درکی نداشتم خیلی استفاده کردم. کاش باز هم برای ما غیر مذهبی ها شما بنویسید.
ممنون از شما.
۱۴۱۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۷
|