از آئین گفت و گو
اسماعیل خویی
•
جُز این است آیا که شما اندیشه های مرا « ملی گرایانه » نیافتید و نخواستید مردم بدانند که یک سوسیالیست هم می تواند، با انگیزه های مردم گرایانه، رویاروی «جدایی طلبی» بایستد؟
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۴ تير ۱٣٨۷ -
۲۴ ژوئن ۲۰۰٨
از آئین گفت و گو
در تارنمای « تلاش »
چند ماه پیش، خانمی ـ که صدای مهربان اش هر گز از یادم نخواهد رفت ـ به من تلفن زد و سخنانی گفت بدین معنا که:
ـ من شعر «قانونِ تکامل و جدایی طلبی» ی شما را خواندم و پسندیدم. می خواهم، در باره «جدایی طلبی»، گفت و گویی با شما داشته باشم، از سوی و برای تارنمای «تلاش».
گفتم:
ـ باشد.
و قرار شد چند شب بعد این کار را انجام دهیم. و دادیم. و قرار شد ایشان گفت و گو را از نوار برون نویسی کند و برای من بفرستد تا، پیش از آمدن بر روی تارنما، من خود آن را ویرایش کنم.
آن شب گذشت و هفته ای و هفته هایی و ماهی و ماه هایی پس از آن نیز؛ و از آن گفت و گو اثری که هیچ، خبری نیز به من نرسید.
سر انجام، از دوست و برادرم دکتر سیاوش جان عبقری خواستم پی جو شود و ببیند «تلاش» با آن گفت و گو چه کرده است، یا چه می خواهد بکند.
و اینک پاسخِ گردانندگانِ این تارنما به ایمیلِ او:
دوست گرامی
با سلام، متاسفانه کیفیت ضبط بسیار بد بود بطوریکه بیش از دو سوم گفت و گو قابل فهم و پیاده کردن نبود. ما همان موقع به آقای خویی گفتیم که ممکن است قابل بدلیل ضعیف بودن صدا مناسب نباشد. بهمین دلیل گفت و گو را از کیفیت ضبط کردیم. چون دستگاه را برابری گفت و گوهای دیگرمان حافظه دستگاه ضبط پاک کردیم باید استفاده می
با احترام ـ تلاش»
این متن، همچنین که هست، خود، چندان که باید، نشان دهنده ژرفا و درازا و بلندای «احترام» ی ست که گردانندگانِ «تلاش» به «دوست گرامی» ی خود می گذارند.
باز سازی شده ی این پاسخ ِ «احترام» آمیز ـ به زبان آدمیزاد که نه، به زبان خودشان ـ چنین چیزی می شود:
« دوست گرامی:
با سلام، متاسفانه کیفیت ضبط بسیار بد بود، به طوری که بیش از دو سوم گفت و گو قابلِ فهم و پیاده کردن نبود. ما همان موقع به آقای خویی گفتیم که ممکن است به دلیل ضعیف بودن کیفیت ضبط صدا مناسب نباشد. بهمین دلیل گفت و گو را از حافظه ی دستگاه ضبط پاک کردیم؛ چون دستگاه را برای گفت و گوهای دیگرمان باید استفاده می کردیم. »
اصل متن این پاسخ، آشکارا، نشان دهنده ی میزان «حرفه ای» بودن ِ گردانندگانِ تارنمای «تلاش» است؛ و باز سازی شده ی آن روشنگر این که « تلاشگران»، حتا در دروغ گویی و بهانه تراشی نیز، تازه کارانی بیش نیستند.
منفجرم می کند از خشم این دروغ بی شرمانه که:
« ما همان موقع به آقای خویی گفتیم که ممکن است، به دلیل ضعیف بودنِ کیفیت ضبط صدا [گفت و گویی که با شما می کنیم ] مناسب [ چاپ شدن ] نباشد »!
من تا کنون از «سیاسی کارانی» که، در این بیدرکجای بی همه چیز، به دلیل هیچکاره بودن در همه ی زمینه های دیگر، آسانگیرانه، به کار روزنامه نویسی یا تارنماگردانی روی آورده اند چندان آسیب دیده ام که چنین سخنی را بشنوم و، باز، به گفته ی حافظ، « سخن به خاک بیافکنم ». پاسخ من، در برابر چنین هشداری، بی گمان، این می بود ـ و نمی توانست جز این باشد ـ که:
ـ نخست بروید کار خود را یاد بگیرید؛ آنگاه، از من بخواهید که وقت و اندیشه های خود را ـ «بی مزد و منت» ـ در دسترس شما بگذارم.
می فرمایند:
ـ بیش از دو سوم گفت و گو قابل فهم و پیاده کردن [ ! یعنی برون نویسی کردن از نوار ضبط صوت ] نبود.
خوب، همان « بیش از دو سوم» را برون نویسی می کردند، برای من می فرستادند و ازم می خواستند دنباله ی کار را دیگر بار بگیریم. نیازی به هیچ گونه پوزشخواهی نیز نبود.
یا، شاید، می خواهند بگویند تنهاکمتر ازیک سوّم گفت و گو را می شد به روشنی شنید و فهمید؟خوب، در آن صورت، دست کم، نسخه ای از نوار گفت و گو را برای خودم می فرستادند و می فرمودند خودت با آن هر کاری می خواهی بکن.
گردانندگان ِ تارنمای « تلاش »!
چرا، بی درنگ، آن را « از حافظه ی دستگاه ضبط پاک کرد » ید؟
جُز این است آیا که نمی خواستید کمترین نشانه ای از آن بر جا بماند؟
جُز این است آیا که شما اندیشه های مرا « ملی گرایانه » نیافتید و نخواستید مردم بدانند که یک سوسیالیست هم می تواند، با انگیزه های مردم گرایانه، رویاروی « جدایی طلبی » بایستد؟
شرم تان باد که « فرهنگ سانسور » را از ایران ِ خودکامگی زده به بیدرکجای آزادی نیز با خود آورده اید.
اروپائیان راست می گویند:
«تو می توانی کلیسا را ترک کنی، اما کلیسا تو را ترک نخواهد کرد» !
یا، روشن تر بگویم:
«تو می توانی از کلیسا بیرون آیی؛ اما کلیسا از تو بیرون نخواهد آمد» !
آری،
شما از فرهنگ سانسور گریخته اید؛ اما فرهنگ سانسور در شما همچنان برجاست و کار می کند هنوز، سرسختانه و بی آزرمانه.
با خشم و بیزاری،
اسماعیل خویی
دهم ژوئن ۲۰۰۸ ،
بیدرکجای لندن
|