بر ما چه رفته است؟ - ۴
بخش پایانی


کوروش گلنام


• راه آینده مبارزه برای آزادی ما می تواند این باشد که هم زمان، هم با نارسایی های فرهنگی خود و سلطه خرافه در جامعه مبارزه کرده و هم تا آنجا که امکان دارد یک مبارزه منفی گسترده را بر علیه حکومت به پیش بریم. این دو جنبه مبارزه، به یکدیگر وابسته است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۵ تير ۱٣٨۷ -  ۲۵ ژوئن ۲۰۰٨


ما و آینده
با توجه به آنچه در بخش های پیشین آمد، از هم اکنون می توان برای یک زندگی در خور انسان پیشرفته امروز در ایران آینده، کار وکوشش نموده و راه را هموار نمود. چه بپذیریم و چه نپذیریم در ایران مسلمانان، از گونه بنیاد گرا، تنگ چشم، خود بین وخودخواه آن گرفته تا مسلمانان نرم خوتر وامروزی تر وجود دارند و در آینده نیز اگر چه بنیاد گرایان بسیار ناچیز خواهند بود و با از بین رفتن نیرو و نفوذ ملایان، آنها نیز پشتوانه خود را از دست داده و این بار در شکست و درماندگی"ذوب" خواهندشد (که با توجه به آنچه که ملایان بر مردم روا داشتند، می توان با اطمینان بیشتری در این مورد سخن گفت)ولی به هر رو تا زمانی که سطح دانش و فرهنگ همگانی به درجه بالایی نرسد، به گونه و شکلی دیگربازهم خواهند بود. چه بپذیریم و چه نپذیریم، ملی مذهبی ها، جمهوری خواهان، سلطنت خواهان و مشروطه خواهان، چپ ها با رنگ های گوناگون، از کمونیست تند رو تا سوسیال دموکرات که بخش زیادی ازآنها امروز دموکراسی و آزادی را با اهمیت تر از هر چیز دیگر می دانند و.. در ایران آینده نیز وجود خواهند داشت. چه بپذیریم وچه نپذیریم زرتشتی ها، یهودی ها، بهایی ها، ارمنی ها، مسیحی ها، پیروان اهل حق و... خواهند بود و به همآن اندازه دارای حق شهروندی هستند که مسلمانان. چه بپذیریم وچه نپذیریم هم میهنان کرد، آذری، بلوچ، عرب و ترکمن ها ساکن ایران خواهند بود و به همآن اندازه حق شهروندی دارند که فارس ها. ایران زمانی به شکوفایی وپیشرفت دست خواهد یافت که همه ساکنان آن بی هیچ اما و اگر، از حق شهروندی برابر برخوردار باشند.

روش هایی که در آینده نباید کارآمد باشد
درآینده ایران، روش های خشونت بار و کوشش های نادرست برای از میدان به در کردن مخالفان با دست زدن به هر شیوه ناپسند وغیر اخلاقی حتا تا مرز هراسناک"حذف فیزیکی"، نباید کاربرد داشته و ما می بایست به چنان پیشرفتی برسیم که این گونه روش ها ره به جایی نبرده و نبرد. نیرنگ و زد و بندهای زشت "رابطه ای"(دوستی و هم اندیشی مذهبی، حزبی، سازمانی ـ گروهی) و رفتارهای ناشایست در برابر هم آوردهای سیاسی، درآینده ایران نمی تواند و نباید جایی داشته باشد. آن گروه، سازمان و حزبی می تواند پیش رود و سیاست خود را پیاده نموده وپیشرو شود که نخست وپیش از هر چیز، قانونمندی خود یعنی پایبندی و احترام به قانون مورد پذیرش همگان، که به تصویب نمایندگان حقیقی و منتخب مردم رسیده باشد، را به خوبی نشان داده و بتواند اعتماد بیشترین میزان مردم را به دست آورد. قانون، احترام به آن و اجرای آن یکی دیگر از پایه های مهم پیشرفت ایران آینده خواهد بود. حتا اگر حزب اللهی ها نیز وجود داشته باشند، به همآن میزان باید حق کوشش داشته باشند که ملی مذهبی ها، چپ ها، جمهوری خواهان و سلطنت خواهان ولی با یک شرط ویژه و مهم : پذیرای قانون اساسی تایید شده همگانی بوده و تنها به شیوه ای که قانون روشن نموده است و با روش های کاملن انسانی و مسالمت آمیز در این میدان به مبارزه بپردازند.
چنین سخنانی در این روزگاری که مردم در جهنم حکومت اسلامی و زیر بدترین زورگویی ها، فشارها، تهدیدها، تحقیرها و بی حرمتی های هر روزه قرار دارند، نه تنها برای گوینده آن می تواند بدگویی وتهمت هایی به دنبال داشته باشد که خوش خیالی و باور نکردنی نیز بنماید ولی از دید نگارنده برای رهایی ایران و ایرانی از دور بیهوده خودکامگی و استبداد، جنون انتقام جویی و قدرت خواهی( که اگر به همین منوال پیش رود هرگز پایان نخواهد یافت و هم اکنون نیز حکومتی تازه بر سر کار بیاید، چوبه های اعدام را در هر کوی و برزن براه انداخته و نخستین هدف و کارش انتقام از آدمکشان حکومت اسلامی و خودفروختگانی خواهد بود که به آن خدمت نموده اند) می بایست زمینه این گفت و گو ها را از همین امروز فراهم نموده، خود را برای یک دگرگونی بزرگ در اندیشه و نگرش تا کنونی خود، آماده نمود. سخت و درد آور است که در فکر انتقام از مسببان از میان رفتن این همه جان های پاک وسرمایه های ملی در دوران حکومت اسلامی نبود به ویژه برای فراوان خانواده هایی که فرزندان، بستگان ودلبندان خود را از دست داده ورنج بزرگی برده اند؛ ولی اگر برای ایران و فرزندان ایران آینده، آزادی، آسایش، پیشرفت و تمدن می خواهیم، باید از خونریزی و انتقام جویی های خونین دوری کنیم. بی گمان سران این حکومت باید در دادگاه هایی به شکلی عادلانه به محاکمه کشیده شوند و کسی نمی تواند با ابن خواست مردم خون به دل مخالف باشد. در این باره بر مبنای همآن دگرگونی مورد دید برای آینده ایران، نگارنده نکته هایی را که پیش از این نیز در نوشته هایی به میان آورده است، بازهم بیان می دارد:
۱ ـ مخالفت با مجازات اعدام چه سیاسی و چه غیر سیاسی به هر بهانه و آماده ساختن جامعه برای نفی همیشگی آن.
۲ ـ مخالفت با هر گونه شکنجه، به هر بهانه و انگیزه ای.
٣ ـ احترام به قانون و اجرای دقیق آن نه تنها به وسیله حکومت و دولت مردان و دارندگان پست های کلیدی، که وسیله تک تک شهروندان و در نتیجه کوشش همگانی برای قانون مدار کردن مردم و جامعه. همه حکومت ها از دل مردم بیرون می آیند حتا حکومت های واپس گرایی چون "ج"اسلامی و یا حکومت های کودتایی که خود بحث ومجال دیگری می خواهد. نمی توان همیشه همه کمبودها و سستی ها را به گردن حکومت ها نهاد. تا جامعه ومردم نپذیرند و به ده ها انگیزه (بی سوادی، کم سوادی، سنت ها، آیین ها ،عادت ها، دین و مذهب و..) تن به تسلیم و خفت و خواری ندهند، حکومت هایی چون حکومت اسلامی پا نمی گیرند. آیا در کشورهایی چون انگلستان، آمریکا، سوئد و یا فرانسه حکومتی چون حکومت کنونی ایران حتا یک در میلیون هم می تواند شانس بر سر کار آمدن داشته و ٣۰ سال چنین خون مردم را به شیشه کند؟
۴ ـ پذیرش آزادی بیان و باور مردم با هر ریشه نژادی، دیدگاه وباوری که هستند.
۵ ـ بر داشتن و حذف یکبار برای همیشه دین اسلام به عنوان دین رسمی کشور. ایران آینده کشوری سکولار خواهد بود وقانون اساسی آن بر این مبنا تهیه خواهد شد.
۶ ـ برداشتن آموزش اجباری فقه و اصول دین و زبان عربی از سیستم آموزشی کشور.(زبان عربی نیز مثل همه زبان های دیگر می تواند به دلخواه و آزاد فراگرفته شود).
۷ ـ برداشتن همه روزهای تعطیل، عزاداری و دیگر آیین های اجباری دینی ـ مذهبی چون ماه رمضان، محرم و صفر که تنها سود آن هدر دادن زمان و آسیب رساندن به جسم وروح مردم و جلوگیری از روند کار وپیشرفت های روزانه جامعه است.
این آیین ها باید بکلی دل بخواهی و شخصی شده، هر گونه اجبار و زور وفشار به اجرای آن از دل جامعه کنده و به دور ریخته شود. در این راستا بسیاری از مسجد ها می بایست بر چیده شده و به مرکزهای فرهنگی و جشن وسرور تبدیل شوند. آن میزان نیز که باقی می مانند هم چون مکان های گردهمآیی دیگر دین ها و باورها، باید بر مبنای قانون و زیر کنترل قانون اداره شوند.
٨ ـ ملایان دیگر نباید در زندگی روزانه مردم که هیچ ربطی به آنها نداشته و آنها قرن ها با نیرنگ برای خود وسیله کاسبی راه انداخته اند، دخالت نمایند. بنابر این مردم می باید در اجرای آئین های ازدواج، جدایی، مرگ، خاکسپاری و.. آزادی کامل داشته و ملایان در این گونه آیین ها دخالت نکنند. استانداری ها، شهرداری ها، فرمانداری ها و یا در مکان هایی کوچک تر دیگر سازمان های اداری، می توانند مکانی برای اجرای مراسم ساده پیوند ازدواج و یا جدایی باشند.
۹ ـ هر گونه کنترل و تسلط وسیله هر دین، مذهب و باور و ایدئولوژی ای بر اجرای قانون ممنوع شده و بدین وسیله دست های کسانی چون ملایان نیرنگ باز از دامان قانون، مردم و جامعه کوتاه وبریده شود.

مبارزه مدنی یا مبارزه منفی
روشن نیست که به چه دلیل کسانی از کوشندگان راه آزادی، پی در پی از "مبارزه مدنی" نام برده و از هم میهنان درون ایران می خواهند که با این شیوه مبارزه خود را پی بگیرند! در کشوری که حق شهروندی مردم به رسمیت شناخته نشده، قانون به بازیچه دست گروه های مافیایی بدل شده و هر گونه که بخواهند آن را تفسیر نموده و از آن بر علیه خود مردم استفاده می کنند، از چه مبارزه مدنی می توان سخن گفت؟ نگارنده در گذشته نیز این دیدگاه را به میان آورده است که مبارزه مدنی در کشوری می تواند کارساز باشد که حکومت قانون خود نوشته را قبول داشته ودست کم بخشی از آن را اجرا کند؛ مردم امکان گردهم آیی واعتراض را داشته و این حق آنها به رسمیت شناخته شده باشد؛ دانشجویان ، کارمندان، کارگران، زنان و... ، تشکل های صنفی و گروهی خود را داشته و آزادانه بتوانند نشست های خود را بر گزار کنند؛ در حکومت، دست کم کسانی باشند که اهل حرف حساب و گفتگو بوده و بتوان بر گفته و تعهد آنها اعتماد کرد. در آن هنگام است که مردم برای رسیدن به خواست هایی و یا حتا دگرگونی وبه سازی در بخش هایی از قانون که مورد اعتراض آنها است، می توانند به شکل مسالمت آمیز و قانونی اعتراض کرده(۱)، به ضدیت بر علیه نظام، جاسوسی برای بیگانگان و ده ها اتهام بی پایه دیگر متهم نشده و با پرونده سازی های گونه "آخوندی" آن، زندگی و هستی اشان به نابودی کشیده نشود. آیا منصور اسانلو، ارژنگ داودی، فرزاد کمانگر، محمد صدیق کبودوند، احمد باطبی، بهروزجاوید تهرانی و ... فراوان مبارزان آزادیخواه دیگر، اسلحه به دست بر علیه آدمخواران در حکومت اسلامی بپا خواسته وخرابی ببار آورده بودندیا به شیوه کاملن مسالمت جویانه تنها حق خود، هم کاران، هم صنفان و هم میهنان خود را درخواست کرده و هدف آنها نیز رسیدن به خواسته ها با همین شیوه "مبارزه مدنی" بود؟ نتیجه کار این"مبارزه مدنی" از هم پاشیدن زندگی و آسیب های جسمی و روحی شدید(اگر از آسیب های مالی سخن نگوییم) به آنها شد. مبارزه مدنی در سرزمین و جامعه ای شدنی اشت که"مدنیت" رسمیت داشته و سرنوشت مردم با توهم، خیال و شعبده بازی به دست هر بی خرد خود خواهی سپرده نشده باشد که با همه نیرو در پی بازگرداندن چرخ روزگار به گذشته ۱۴۰۰ سال پیش باشند. در جامعه ای که دست وپا می برند و سنگسار می کنند وچشم از حدقه در می آورند، در خیابان ها شلاق زده و انسان ها را به بدترین شکل تحقیر نموده وزیر شکنجه وادار به هر آنچه خواسته مافیاهای حکومتی است می کنند، چگونه می توان از مبارزه مدنی گفت وگو کرد؟!
آنچه از دید من درست است مبارزه منفی است. راه آینده مبارزه برای آزادی ما می تواند این باشد که هم زمان، هم با نارسایی های فرهنگی خود و سلطه خرافه در جامعه مبارزه کرده و هم تا آنجا که امکان دارد یک مبارزه منفی گسترده را بر علیه حکومت به پیش بریم. این دو جنبه مبارزه، به یکدیگر وابسته است و ما نمی توانیم بدون برخورد با نارسایی های دامن گیر خود، مبارزه با رژیم را به درستی به پیش بریم هم آن گونه که تا امروز نتوانسته ایم. همه ما دوستاران آزادی به یاری یکدیگر نیاز داریم تا ریشه نارسایی ها و همه گرفتاری های جامعه ملازده ایران خشکانیده و از میان برداشته شود. این دیگر با خود مردم و به ویژه جوانان گرامی ایران است که چگونه تا آنجا که بتوانند علیه فرمان های حکومت حرکت کرده و تا آنجا که بتوانند و شدنی باشد از اجرای آن ها سرباز زنند. شناسایی موشکافانه سرسپردگان و کارگزاران رژیم در هر جا و در هرمقام و پوششی که هستند، تهیه مدرک و سند از آنها، شناساندن آنها به مردم، منزوی کردن و بیرون راندن آنها از میان خود و بی اهمیتی کامل به آنها می تواند بسیار کار ساز باشد. اینکه مردم در انتخابات فرمایشی و قلابی شرکت نکردند را من مبارزه منفی می دانم که شکست سنگینی برای رژیم بوده و نشان از بی اعتباری آن نزد مردم دارد. مردم ایران نیز هم چون جهانیان رژیم را در درون ایران تحریم کرده و مبارزه منفی خود را گسترش داده اند. ارزیابی وتفسیر نادرستی است که کسانی "مبارزه مدنی" را به جای "مبارزه منفی" پیشنهاد می دهند. آیا شیوه ای که گاندی بکار برد مبارزه منفی بود یا مبارزه مدنی؟

پا نویس:

۱ ـ همآن گونه که در کشورهایی که دارای دموکراسی بوده، آزادی شهروندان پذیرفته شده و مورد احترام و اجرا قرار می گیرد. در کشورهای اروپا و ایالت های آمریکا سال و ماهی نیست که از این گونه اعتراض ها نباشد که گاه با پیروزی کامل اعتصاب و یا تظاهر کنندگان پایان می یابد.