پیرامون وضع موجود


مرتضی مساکنی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۹ تير ۱٣٨۷ -  ۲۹ ژوئن ۲۰۰٨


آنچه امروز بیش از هر زمانی در فضای آکادمی چشم را می آزارد، اپیدمی عقلانیت معطوف به منافعی است که به طرز وقیحانه ای در جهت حفظ نظم موجود عمل می کند. نگاهی که پیشتر درمیان بورکرات های دانشگاهی، به عنوان جزئی از دستگاه های ایدئولوژیک دولت و با توجه به منافع آنان رایج بود را، امروز در نگاه و عملکرد کسانی می بینیم که تا دیروز خود را پرچم دار مبارزه برای حقوق بشر ودموکراسی در دانشگاه می دانستند.این نوع نگاه که اجازه دهید آن را نگاه بیمارگون بخوانم بیش از پیش در دوسال گذشته در بین جریانات لیبرالی تبلور یافته است .جریاناتی که تا دیروز به امید حمله آمریکا و به اصطلاح دموکراسی آمریکایی حتی به قیمت وقوع یک جنگ تمام عیاربودند، امروز نا امید از آن طرف، به آغوش احزاب اصلاح طلب جمهوری اسلامی بازگشته و شعار شرکت در انتخابات سر می دهند . جریاناتی که فساد، نابرابری، فقر را با ایجاد فوبیای عمومی نسبت به حامیان تغییر وضع موجود با ارجاع به تجربه تاریخی، طبیعی وکارکردی توجیه میکنند و از این طریق در جهت حفظ منافع طبقاتی خود گام بر میدارند.جریاناتی هستند که در راستای قدرت طلبی خود،دانشگاه را به مکانی برای پیشبرد منافع جناح های داخل سیستم تبدیل نموده اند وتنها چیزی که در این بین فراموش گردیده حیات دانشجویی و مسایل و دغدغه های آن است. دفتر تحکیم وحدت که تا دیروز خود را رأس جنبش دانشجویی می دانست، امروز برای برگزاری جلسه ای از مکان حزبی استفاده می کند که هنوز سیاهه عملکرد اش در مقابل چشمانمان است. فعالینی که با تحلیل نبود فضا ومکان برای پراتیک هاشان وارد سیستم می شوند و از این طریق مجوز فعالیت را از دست حاکمیت گرفته (البته این مجوز دادن در واقع همان هضم کردن و ممنوع کردن را به ارمغان می آورد)و فاتحه آکادمی را می خوانند.هرچند بین این جریانات وسیستم ، تفاوت های بنیادینی دیده نمی شود،از این رو نگاه لیبرالی از هرسکویی در واقع نگاهی اخته و بی خطر و بازتولید گر نظم موجود است. پس تفاوت چندانی ندارد که در داخل سیستم باشد یا بیرون آن ، در واقع خود عینیتی از سیستم است و سمپتومی بیرون از سیستم برای آن نمی توان متصور شد. منطق عقلانیت سرمایه داری آنها را وا میدارد که به اصطلاح خودشان به سرعقل بیایند ونتیجه اش عمومی کردن واقع گرایی متوهم و عامیانه ای است که از آن نان می خورند و استثمار می کنند،.آنچه که برای ما پرداختن به این موضوع را ضروری می نماید نه نگرانی از استحاله شدن افراد منصوب به این جریان در احزاب متعلق به حاکمیت (چرا که در هر صورتی ما را به خیرآنان امید نبود ونیست ) بلکه افزایش فشار حاکمیت بر دانشگاه با استفاده از این نیروهای تازه نفس است . بدیهی است که استحاله کردن دستگاه های دولتی از درون بیشتر به شوخی بزرگی می ماند چرا که این افراد توهم سوژه بودن را در این ساختار برای خود قائلند اما این ساختار به آنان به عنوان پیاده نظام می نگرد : به عنوان خرده بوروکرات های آینده. افرادی که با نگاه ساختی- کارکردی، جامعه را مانند ارگانیزم بدن می نگرند و از این رو وجود نابرابری در جامعه را طبیعی وکارکردی جلوه می دهند، این خود فرم دیگری از دیکتاتوری را با ورنی شعارهای دموکراتیک عمومی می کند. کسانی که در داخل اتاقک های جدا و پراکنده ای نشسته اند و به نام فعالیت دانشجویی، اجتماعی، سیاسی همچون سوپاپ اطمینانی مانع عمومی و همه گیر شدن فعالیت از پایین می شوند .حاصل این همه شبه فعالیت چیست؟ درخدمت چه کسانی است؟ در خدمت دانشجو یا تریبون تبلیغات احزاب حاکمیت،دانشجو یا سرمایه دار ایرانی ساکن دبی؟ در حالی که وضعیت معیشتی دانشجو ، معلم، کارگر فاجعه آمیز است، در حالی که قیمت مایحتاج اولیه ای چون قند و برنج و چای.... هرروز بیش از گذشته می شود در حالی که وضعیت خوابگاه های دانشجویی اسف بار است، این جریانات به سرکردگی دفترتحکیم وحدت از چه چیزی حرف می زنند؟ جریاناتی که با وارد کردن دانشجویان به بازی های فرسایش زایی که تولید توهم سوژه بودن را می کند اما عملا خنثی کننده است ، جلوی تمام خواسته های دانشجویان را می گیرند

عده ای دیگری هم در آکادمی هستند که با استفاده از نگاه تقلیدی و تقلیل یافته ،هر از گاهی مونولوگ های شخصی شان را بلند بلند تکرار می کنند و از پایان آکادمی دم میزنند ،کسانی که خود اتفاقا بازتولیدگر آکادمی هستندو بی هیچ مقاومتی تن به وضع موجود می دهند و با این حال از امکان مقاومت حرف می زنند.کسانی که دچار جنون تئوریک هستند ، هیچ نمود عینی نداشته و تنها در جهت انقیاد و افسردگی بیش از پیش نیروها گام برمی دارند .

در حالی که تورم، وضعیت معیشتی مردم را روز به روز بحرانی تر می کند و دم ودستگاه رویا سازی سرمایه داری با آفریدن توهم طبقه متوسط شهری با ابزارخرید قسطی ،افراد ناتوان را روز به روز رویایی تر وتشنه تر می کند ،( رویاهایی که جز لولیدن در حوزه ی خصوصی و مصرف بیشتر خاصیت دیگری ندارند) از سوی دیگر با انقیاد ودست کاری شدن فضای دانشگاه وفضاهای اجتماعی دیگر برای فعالیت از چه آلترناتیوی برای رهایی از وضع موجود می توان استفاده کرد؟

چگونه می توان تریبون و ابزار دست سرمایه داری ، چه از نوع حاکمیت دینی، چه از نوع سرمایه داری مبتذل آمریکایی، نشد؟ به گمانم در این شرایط باید به پس زدن هر نوع سازش فریبکارانه وعمومی کردن دغدغه ها اجتماعی ،اقتصادی وفرهنگی متن جامعه پرداخت؛ آلترناتیوی که اتفاقا برابر نهادِ روابط و مناسبات غیر انسانی و فاجعه آفرین لیبرالیسم است تا به قول حافظان وضع موجود رمانتیسم قرن نوزدهمی .

جریان چپ نه برخاسته از جنون عمل و نگاه خشونت طلب بلکه پاسخی به جامعه نابرابر، شی واره وانسانیت زدا است که با توهم آزادی ودموکراسی بر زندگی انسان ها آوار می شود.

منبع: سایت آزادی و برابری