مافیا - عسگر آهنین

نظرات دیگران
  
    از : arvan kiani

عنوان : چه شعر زیبا و عمیقی
ضحاک عزیز با سلام
متشکرم که به سوال من پاسخ گفتید و ان هم باچه شعر زیبا و عمیقی. سعی میکنم در همین صفحات به شعرهای زیبا و عمیق شما دسترسی پیدا کنم
برای شما روزهای خوشی ارزو میکنم
کوچک شما اروان کیانی
۱۷۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ تير ۱٣٨۷       

    از : عسگر آهنین

عنوان : سپاس، اما...
من کجا « مُنجی » ی ایران شده ام؟
« این میان ناطق ِ طغیان شده » ام؟
فوق ِ فوقش که بگیری، شاید
پهلوان ـ پنبه ی میدان شده ام!
چون خروسان ِ « سحر » بسیارند،
این چنین مردم ِ ما بیدارند!
تو سپاس ام بپذیر از ره ِ دور،
بس کنم، قافیه ام شد ناجور!
۱۶۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱٣٨۷       

    از : ضحاک ماردوش

عنوان : ای کیانی جان
ای کیانی تو بگو من به چه نام
شعر خود چاپ کنم این ایام؟

نام ضحاک ؟ مگر منگم من
که ز هر خس بتراشم دشمن؟

بگذارم که چنین گم باشم
دور از دیده ی مردم باشم

شهرت از هر سرطان است بتر
مایه شرّ و فساد است و ضرر

مکتب من همه در گمنامی است
گاه هم در پوکر است و رامی است

رست جان می زنم و نیست بلوف
که به پهنای جهان باید تُف

کاره ام قلب پر از عشق من است
عشقم آن اهرمن خوش سخن است

پانویس: چون کلمه (همه:مکتب من همه در ...) در نوشته ی اول(هم) شده بود این پاسخ دوباره نوشته شد.
۱۶۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ تير ۱٣٨۷       

    از : ضحاک ماردوش

عنوان : ای کیانی
ای کیانی تو بگو من به چه نام
شعر خود چاپ کنم این ایام؟

نام ضحاک ؟ مگر منگم من
که ز هر خس بتراشم دشمن؟

بگذارم که چنین گم باشم
دور از دیده ی مردم باشم

شهرت از هر سرطان است بتر
مایه شرّ و فساد است و ضرر

مکتب من هم در گمنامی است
گاه هم در پوکر است و رامی است

رست جان می زنم و نیست بلوف
که به پهنای جهان باید تف

کاره ام قلب پر از عشق من است
عشقم آن اهرمن خوش سخن است
۱۶۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣٨۷       

    از : arvan kiani

عنوان : به اقای ضحاک عزیز
اقای ضحاک عزیز
ایا شما دفتر شعری هم دارید, چگونه میشود به دیگر شعرهایتان دسترسی داشت?
۱۶۵۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣٨۷       

    از : ضحاک ماردوش

عنوان : نظر ضحاک
عسگر آقای عزیز ماهم
این میان ناطق طغیان شده است

چون که حساس تر است از همگان
یک تنه وارد میدان شده است

گویی از این نفس خوابزده
خسته و مات و پریشان شده است

چون خروسی ز پی بیداری
خواب را نقطه ی پایان شده است

از چپ و راست همی می غرّد
همچو شیری است که غرّان شده است

کوس رسوایی این و آن است
ناجی کشور ایران شده است

لیک این بی خبران در خواب اند
شاعر عشق و گل و مهتاب اند
۱۶۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣٨۷