روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۴ تير ۱٣٨۷ -  ۴ ژوئيه ۲۰۰٨


آرام تر برخورد کردن با پیشنهاد طرف آمریکایی ممکن است بتواند به دستاوردی منجر شود
ایران می تواند به راه خود با استواری ادامه دهد و صدالبته هزینه افزایش اقتدار خود را نیز بپردازد
استفاده از افزایش اعتماد به نفس در موضع هسته ای و توجه به پیشنهادهای ۱+۵
تحریم انرژی ایران، ضربه آمریکا به اروپا

گشایش دفتر حفظ منافع آمریکا عنوان سرمقاله دیروز روزنامه کارگزاران بود. با توجه به اخبار و اظهارنظرهایی که پیرامون این مسأله در محافل سیاسی و رسانه های ایرانی منتشر شده، بخشهایی از سرمقاله کارگزاران در پی نقل شده است: اگر نقطه اوج دیپلماسی ایرانی نه گفتن به آمریکایی ها باشد، کوتاه نیامدن از این جایگاه یا مصرف نکردن نه بزرگ سیاست خارجی ایران پس از حدود دو دهه، از سوی مجامع دیپلماتیک ضعف سیاسی یا ناتوانی و عقب افتادگی دیپلماتیک تعبیر می شود زیرا جهان سیاست هر روز متحول و مفاهیم عینی و ذهنی منافع، دوست، دشمن، تهدید یا متحد دگرگون می شود. پیشنهاد ضمنی و نه صریح وزارت خارجه آمریکا برای گشایش یک دفتر حفظ منافع در تهران که در روزنامه واشنگتن پست منتشر شد از آن ابتکارهای دیپلماتیک است که تفسیر کلاسیک و مدرن از سیاست خارجی ایران را به چالش می کشد. برداشت سنتی سیاست سازان ایرانی از روابط بین الملل مبتنی بر این دیدگاه است که آمریکایی ها طی سه دهه گذشته دشمن شماره یک بوده اند و گشایش هرگونه دفتر دیپلماتیک واشنگتن در تهران به مفهوم بنیانگذاری یک لانه جاسوسی جدید است، اما تفسیر متفاوتی نیز از سیاست خارجی ایران در میان دایره ای از تحلیلگران ایرانی وجود دارد که معتقدند دوران اصرار بر نه بزرگ گذشته و وقت آن فرا رسیده تا برای پیگیری منافع ملی حتی با دشمن روابط دیپلماتیک برقرار کرد.
امضای قرارداد طولانی مدت صادرات گاز ایران به سوئیس و امتناع آن کشور از پیروی سیاست های تحریم آمریکا در مورد خرید نفت و گاز از ایران، واشنگتن را به این سو متمایل کرده تا در صورت امکان دفتر حفظ منافع این کشور در سفارت سوئیس را که با کارمندان تبعه سوئیس فعالیت می کند مستقل کنند. این برای چندمین بار است که آمریکایی ها سیگنال های گشایش دفتر مستقل حفظ منافع را برای ایرانی ها ارسال کرده اند. آنها قصد دارند خود راسا مشاهده کنند در ایران چه می گذرد و مستقیما با ایرانی ها در تماس باشند. مفهوم عبارت فوق آن است که مهاجران، پناهندگان، فراریان، اپوزیسیون و ایرانیان مقیم آمریکا تاکنون قادر نبوده اند تصویری منطبق با واقعیت را از جامعه ایران رسم کنند. وقتی با آمریکایی ها صحبت می کنید آنها تفاوت بین ایرانی های سنتی و مدرن و نیز تفاوت بین غربزده های دونبش و مذهبی ها را در چارچوب فکری خود درنمی یابند و همه را یکی تلقی می کنند.
آمریکایی ها بارها در تحلیل چالش سیاسی بین اصلاح طلبان و محافظه کاران ایرانی دچار خطا شده اند زیرا به اعتقاد آنان طیف محافظه کاران سنتی ایران در برخی از مواضع از اصلاح طلبان مدرن تر رفتار کرده اند و مدرن ها گاهاً رفتار بسیار سنتی و محافظه کارانه تری را از خود بروز داده اند. آمریکایی ها خودشان معتقدند هیچ چیز از ایران جدید نمی دانند و با غیبت سی ساله از ایران، عکس های جدید چاپ شده از منطقه برج های سفید الهیه تهران که در زمینه ای از کوه های توچال چاپ شده و از زیبایی ساحل منهتن نیویورک چیزی کم ندارد را درک نمی کنند. به رغم دیدگاه برخی از سیاست سازان ایرانی که وزارت خارجه، پنتاگون و شورای روابط خارجی آمریکا را یکدست و همه هیات حاکمه آمریکا را طرفدار اسرائیل می دانند، طی سی سال گذشته طیف هایی از وزارت خارجه و پنتاگون با دور زدن کنگره و سنا و با تمسک به لوایح و قوانینی که رئیس جمهور آمریکا همواره حق ویژه ای برای تفسیر یا وتو آنان برای خود قائل است درصدد تماس و معامله با ایرانیان بوده اند، اظهارات اخیر رایس وزیر خارجه آمریکا مبنی بر اینکه آمریکا مایل است فعالیت دفتر مستقر در دوبی را به ایران منتقل کند و مایل است ایرانی های بیشتری به آمریکا سفر کنند این مضمون دیپلماتیک را با خود دارد که آمریکایی ها احتمالا از دفتر حفاظت منافع خود در تهران برای متقاضیان ویزا نیز صادر خواهند کرد، زیرا دفتر دوبی در حال حاضر صدور ویزا برای ایرانیان را نیز برعهده دارد. براساس عرف دیپلماتیک دفتر حفاظت منافعی که ویزا صادر کند در صورت تمایل و توافق طرفین قابلیت آن را دارد تا به سطح کنسولگری و سپس یک سفارتخانه کامل ارتقا یابد.
واکنش سنتی ایرانی ها به گشایش دفتر مستقل حفاظت منافع آمریکا در ایران این است که این دفتر به زودی به مرکزی برای جمع آوری اطلاعات حساس از کشور مبدا تبدیل شود و هسته های اولیه یک لانه جاسوسی را تشکیل دهد. توجه را باید به این نکته جلب کرد اساسا بخشی از ماموریت اداری دفاتر حفاظت منافع، کنسولگری ها و سفارتخانه های هر کشوری در کشور دیگر جمع آوری اطلاعات از آن کشور و تحلیل و جمع بندی و نهایتا مخابره آن به مرکز است. اگر دیپلمات های ایرانی خارج از کشور به جمع آوری و تجزیه و تحلیل و ارسال اطلاعات از محل ماموریت خود نمی پردازند این مشکل دیپلماسی ما است نه مشکل دیگران. نکته دیگری که این حساسیت امنیتی را منتفی و منطقی می کند این است که فکر نکنیم دیگر سفارتخانه ها و کنسولگری های فعال در تهران اطلاعات و آمار حساس از ایران جمع آوری و به مراکز خود ارسال نمی کنند، زیرا همه وزارت خارجه های سراسر جهان از نمایندگی های خود می خواهند اطلاعات مربوط به محل ماموریت خود را جمع بندی شده به مرکز ارسال دارند.
اداره سیاست خارجی آمریکا برای برخورد با بحران های گره خورده ای همچون برقراری روابط دیپلماتیک با ایران بیش از آنچه به نظر می رسد دچار اختلاف نظر و دیدگاه است. احتمال دریافت پیشنهادهای کاری تر و کاراتر همان قدر است که ممکن است طرح پیشنهاد اخیر برای گشایش دفتر حفاظت منافع به فراموشی سپرده شود.
در شرایطی که بحث پیرامون فعالیت هسته ای ایران اصلی ترین مرکز ثقل برخورد جامعه بین الملل و ایران است، آرام تر برخورد کردن با پیشنهاد طرف آمریکایی ممکن است بتواند به دستاوردی منجر شود. بسیاری از دیپلمات ها معتقدند برگه های اصلی وسط پرونده هسته ای ایران هیچ ربطی به فعالیت های هسته ای ایران ندارد بلکه این برگه ها مربوط به بلاتکلیف ماندن روابط دو کشور ایران و آمریکاست و دست نیافتن به توافقنامه های امنیتی با ایران در ارتباط با عراق. سیاست سازان ایرانی ممکن است بتوانند همزمان مذاکره در دو میز متفاوت اما مرتبط با هم را بیازمایند یا تجربه کنند؛ چانه زنی پیرامون فعالیت هسته ای ایران و نیز ایجاد نوعی تغییر در روابط با آمریکایی ها. دیپلمات های اروپایی همواره در پاسخ دادن به یک سوال دچار لکنت زبان هستند و آن پاسخ به این سوال که چقدر مواضع آنان در پرونده هسته ای ایران از آمریکایی ها تاثیر می پذیرد و چقدر مواضع کشورهای اروپایی مستقل از آمریکایی هاست. بنابراین در شرایطی که جامعه بین الملل در برخورد با ایران هرچه بیشتر با آمریکایی ها هم نظر می شود توجه بیشتر به چراغ سبزهای دیپلماتیک در این مقاطع حساس عقلانی به نظر می رسد. در حال حاضر که حماس و متحد استراتژیک ایران؛ سوریه، با اسرائیلی ها مذاکره می کنند و به توافق می رسند و حزب الله لبنان با گروه ۱۴ مارس به توافق می رسد که علنا از سوی آمریکا و کشورهای عرب هدایت می شود، ما چرا با دقت بیشتری توان دیپلماسی خود را فعال نکنیم؟ بنا بر قولی اگر در مذاکرات دیپلماتیک به آمریکایی ها دست دادید بی درنگ انگشت های خود را بشمارید تا کم نشده باشد، اما کم نیستند دیپلمات هایی که کشورشان مسائل، مصائب و بحران های سیاسی امنیتی بسیار بزرگ تری دارند اما همزمان با همه طرف هایی که آنها را به چالش فرامی خوانند گفت وگو می کنند و اساسا معتقدند عدم حصول توافق در یک دور مذاکره، مانع از آن نمی شود تا دور بعدی گفت وگوها را آغاز نکنیم. هندی ها اینگونه اند. بنابراین اگر موضوع حل اختلافات ایران و آمریکا و آغاز گفت وگوهای مستقیم دوطرف منوط به عذرخواهی یک طرف از دیگری باشد، اگر منوط به توافق همه جانبه پیرامون ۰٣ سال مجادلات حل نشده است و اگر منتظر برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی سران دو کشور و عکس های یادگاری و انتشار بیانیه مشترک هستیم شاید چنین تحولی هرگز رخ ندهد. و اگر طی٣۰ سال گذشته و پس از طی هشت دوره ریاست جمهوری از کارتر تا بوش پسر هنوز منتظر تحولات جدید در دوران ریاست جمهوری جدید ـ باراک اوباما ـ هستیم از یاد نبریم که تبلیغات ریاست جمهوری آمریکا و اداره سیاست خارجی آمریکا پس از پایان انتخابات دو موضوع کاملا جدا و بی ارتباط با یکدیگر هستند. شاید و البته شاید رئیس جمهور بعدی آمریکا با تمسک به شعار تغییر ، واقعا به وعده خود مبنی بر گفت وگوهای دوجانبه، مستقیم و بدون پیش شرط بین ایران و آمریکا همچنان متعهد باقی بماند، ولی رئیس جمهور فعلی نیز با ارسال برخی سیگنال های مثبت ممکن است در تدارک ثبت یک نقطه مثبت در سوابق کاری حزب جمهوریخواه باشد؛ یعنی آغاز کنار آمدن با ایران، پس از توافق با کره شمالی.

افزایش اقتدار با پرداخت هزینه
دیدگاه دیگری پیرامون آینده روابط ایران و آمریکا وجود دارد که روزنامه کیهان در سرمقاله دیروز خود به تشریح آن می پردازد.
کیهان با عنوان: این دو نقطه پررنگ نوشته است: ایران اکنون به مهمترین موضوع سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده است. این اصلی ترین گزاره درباره مناسبات ایران و آمریکا در طول سه دهه گذشته و ـ به احتمال زیاد ـ چند دهه آینده است. دیوید آلبرایت رئیس موسسه علم و امنیت بین المللی در واشنگتن در این عبارت خواسته است که بطور ضمنی شرایط آینده منطقه خاورمیانه را تابعی از زورآزمایی ایران و آمریکا معرفی کند. در این عبارت البته باید زیر واژگان ایران و مهمترین موضوع آمریکا خط کشید و آن را کانون توجه قرار داد.
در کنار این گزاره گفته شده است که شکست یا پیروزی آمریکا در عراق، سرنوشت آمریکا را در دهه های آینده ـ و شاید۱۰۰ سال آینده ـ رقم می زند گزارش آنتونی کردزمن تحلیلگر برجسته مرکز مطالعات استراتژیک آمریکا که در اواسط اردیبهشت ماه در پایگاه اینترنتی این مرکز منتشر شده است، بیان کننده آن است که ایران نقش تعیین کننده ای در پیروزی یا شکست آمریکا در عراق دارد. بنابراین چه به ایران بعنوان یک متغیر مستقل نگاه کنیم و چه عراق را مهمترین متغیر در اهداف آمریکا تلقی کنیم، نقش جمهوری اسلامی بسیار برجسته و تعیین کننده است.
در این میان یک سوال اساسی و کلیدی وجود دارد؛ آیا مهمترین جنبه اهمیت ایران برای آمریکا، ژئوپلیتیک (وضع جغرافیای سیاسی) یا ژئواکونومیک (وضع جغرافیای اقتصادی) و یا جنبه ژئواستراتژیک (وضع راهبردی) است؟ تردیدی وجود ندارد که شکل جغرافیایی ایران، گسترش و عمق سرزمینی، جمعیت و جوانی آن و… نقش قابل ملاحظه ای در اقتدار ایران دارد ولی کم نیستند کشورهایی که همه ـ یا اکثر ـ اینها را دارند و در عین حال جایگاه چندانی در سیاست بین الملل ندارند و نیزتردیدی وجود ندارد که وضع جغرافیای اقتصادی ایران یعنی جایگاه ایران در بازار نفت، گاز، تجارت بین الملل و اموری از این قبیل بسیار برجسته است ولی کم نیستند کشورهایی که همه ـ یا بیشتر ـ اینها را دارند و در عین حال بهره چندانی از اقتدار ندارند. بنابراین اهمیت ایران را نمی توان در این متغیرها جستجو کرد. اهمیت ایران عمدتاً به جنبه ژئواستراتژیک آن مربوط است. همین جنبه است که طرح های آمریکا در خاورمیانه اسلامی که به منظور به اسارت درآوردن این منطقه مهم دنبال می شوند را برهم زده است…
آمریکایی ها برای آنکه عراق را مطابق مدل خود اداره کنند باید آن را رودر روی ایران قرار دهند، از این رو آنان به تحولات عمده ای در وضع فعلی عراق نیازمندند. عراق امروز دموکراتیک است و سیستم سیاسی آن تا آن جایی که به عراقی ها برمی گردد، براساس هر نفر یک رأی اداره می شود. در حاکمیت این عراق نیروهای مذهبی در اکثریت قرار دارند و مرجعیت شیعه تأثیر عمیقی بر صحنه تحولات عراق دارد. این ها با نقشه آمریکا برای عراق همخوانی ندارند…
هیچ تردیدی وجود ندارد که سیاست آمریکا در عراق اینک بر پایه ایجاد تغییرات سیاسی از طریق حذف نهادهای قانونی و نادیده گرفتن آرأ و تمایلات مردم عراق دنبال می شود و همه می دانند که آمریکایی ها برای رسیدن به هدف خود دامنه خشونت در عراق را افزایش خواهند داد. این خشونت ها طبعاً از دو طریق بمبارانهای وسیع توسط جنگنده های آمریکا و عملیات های تروریستی دنبال خواهد شد.
اما البته طبیعی است که در نهایت آنان مایلند تا از طریق استقرار دائمی ۵۵۰۰۰ نیروی نظامی، عراق را بعنوان مهمترین مانع حرکت ایران در خاورمیانه اسلامی درآورند. همه می دانند که در شرایط فعلی، ایران، عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و سودان یک مجموعه عظیم با ظرفیت های فراوان تشکیل داده اند و از بلعیده شدن این منطقه توسط غرب جلوگیری می کنند. آمریکا گمان می کند جدا کردن عراق از ایران ـ و زمینه سازی برای رویارویی این دو ـ به محو خاورمیانه اسلامی و در نتیجه به محو قدرت استراتژیک ایران می انجامد. اما محو قدرت استراتژیک ایران و تحول ساختاری در وضعیت عراق دو موضوع کاملاً بهم پیوسته است کما اینکه اقتدار منطقه ای ایران و حفظ اقتدار منتخبان مردم عراق در ساختار این کشور کاملاً به یکدیگر وابسته اند. حال سوال اساسی این است که پیوستگی این دو گزاره (یعنی اقتدار استراتژیک ایران و تداوم ساختار مردمی عراق) چه آثاری در سیاست های منطقه ای آمریکا دارد؟
بسیاری از کارشناسان ـ و حتی مسئولان آمریکایی ـ گفته اند باید با ایران گفت وگو ـ یا مذاکره ـ کرد و نگرانی های امنیتی ایران را در خصوص طرح های خاورمیانه ای آمریکا برطرف کرد. گزارش ۶۱ سازمان اطلاعاتی آمریکا، گزارش کمیته سیاست خارجی مجلس سنای آمریکا، گزارش اخیر پترائوس، سخنان چهار وزیر خارجه پیشین آمریکا گزارش آنتونی کردزمن و دهها گزارش دیگر همه بر گفت وگو با ایران استوار است. کردزمن در همین گزارش می گوید: آمریکا می بایست در مواجهه با ایران نرمش بیشتری را در سخنان خود اعمال کرده و برای کاهش بیم و هراس جنگ بیشتر تلاش کند. اما در عین حال بیشتر این دسته از تحلیلگران تاکید می کنند که گفت وگو با ایران به شرایط آمریکا در عراق و موضع ضعیف آن برمی گردد و تا زمانی که ما به تحول ساختاری در عراق دست پیدا کنیم، اتخاذ مواضع تند شرایط ما را در عراق و منطقه سخت تر می کند.
اما روش مورد نظر جمهوری خواهان نو به هیچ وجه دربردارنده دغدغه های این دسته از تحلیلگران آمریکایی نیست. تیم بوش اگرچه از یک سو به جنبه استراتژیک ایران و از سوی دیگر به دشواری های فراوان پیش روی سیاست منطقه ای آمریکا اذعان دارند، در همان حال بر تندتر کردن فضا علیه ایران اصرار می ورزند. آنان گاه و بیگاه ـ و البته با احتیاط ـ از اقدامات حاد نظامی سخن می گویند و علی الدوام بر تندتر کردن اقدامات بین المللی اصرار می ورزند. این دسته از تصمیم گیران آمریکایی روی دو گزاره تاکید فراوانی دارند: با وجود اقتدار منطقه ای ایران هیچکدام از طرح های اساسی آمریکا به سرانجام نمی رسد، برای مهار حرکت ایران اقدام فراگیر مورد نیاز می باشد.
زیر کلمه ایران در پروسه سیاسی دلخواه مقامات آمریکایی در خاورمیانه یک خط قرمز کشیده شده است. کما اینکه در پروسه سیاسی اسلامی خاورمیانه زیر نفوذ استیلاجویانه آمریکا خط قرمز پررنگی ترسیم گردیده است و به نظر می رسد این رویارویی استراتژیک ـ حداقل ـ طی دهه آینده ادامه پیدا کند. در این دوره طبعاً آمریکایی ها بارها فضای روانی علیه ایران را تا چند قدمی جنگ پیش می برند و در عین حال ممکن است به شلیک محدود نیز دست بزنند. شلیکی که حتماً با پاسخ متقابل مواجه می شود. در همان حال ایران با تکیه بر حقانیت و جایگاه طبیعی منطقه ای خود و با نگاه به تمنای فراگیر تحول در کشورهای اقماری آمریکا در خاورمیانه می تواند به راه خود با استواری ادامه دهد و صد البته هزینه این افزایش اقتدار که تحریک حسادت آمریکایی هاست را نیز بپردازد. هزینه ای که در قبال فایده فراوان اقتدار ایران چندان غیرقابل پذیرش نیست. در عین حال اقتدار استراتژیک به مدیریت استراتژیک احتیاج دارد که فایده ها را فزونی بخشد و از هزینه ها بکاهد. ایران امروز در این زمینه تجربه ای آموختنی و حتی بی بدیل دارد.

باید از فرصت استفاده کرد
هرمیداس باوند استاد دانشگاه و فعال سیاسی در یادداشت کوتاهی که روزنامه همشهری آن را منتشر کرده می گوید اکنون که ایران در موضع هسته ای در حالت اعتماد به نفس قرار گرفته باید از فرصت استفاده کند و بسته پیشنهادی ۱+۵ را مورد توجه قرار دهد.
باوند نوشته است: گزارش های دوپهلوی آژانس در مورد فعالیت های صلح آمیز هسته ای ایران، گزارش منابع اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و اظهارنظر اخیر محمد البرادعی درخصوص استعفا از سمت خود در صورت حمله به ایران، حاکی از آن است که موضع هسته ای ایران از حالت انفعال خارج و وارد حالت اعتماد به نفس شده است.
اکنون که در شرایط اعتماد به نفس قرار گرفته ایم باید از این فرصت استفاده کرده و بسته پیشنهادی ۵+۱ را به عنوان یک چارچوب درخورتوجه برای مذاکره مورد بررسی قرار دهیم.
انجام مذاکره به معنای تسلیم نیست، بلکه برای نیل به نتیجه و فرآیند مورد توافق دو طرف است. منافع ملی ایران ایجاب می کند قبل از این که جامعه ایران دچار بحران های ناخواسته شود وارد گفت وگوهای سازنده با ۱+۵ شویم.
حالت اعتماد به نفس ایران باید فرصتی برای مذاکرات سازنده تلقی شود، در غیر این صورت این ادعا مطرح می شود که پیشنهادهای مسالمت آمیز مکرراً به ایران ارائه شده اما راه به جایی نبرده است.این موضوع می تواند مشروعیتی را برای اقدامات بعدی مانند صدور قطعنامه دیگری علیه ایران یا آزادی عمل یکجانبه برای برخورد سخت افزاری (نظامی) برخی کشورها با ایران ایجاد کند؛
بنابراین جهت پیشگیری از چنین وضعیتی و باتوجه به محتوای بسته پیشنهادی و درنظر گرفتن منافع ملی ایران به مصلحت است که بسته به عنوان چارچوب مذاکرات مورد پیگیری قرار گیرد.
از آنجا که شورای امنیت سازمان ملل که نماینده جامعه بین الملل محسوب می شود تاکنون یک بیانیه و ٣ قطعنامه درباره ایران صادر کرده است تلاش می کند جامعه جهانی را علیه برنامه هسته ای ایران بسیج کند.
در ٣ قطعنامه شورای امنیت، در کنار اعمال تحریم ها علیه ایران، ادامه مذاکرات و ارائه مشوق ها نیز پیش بینی شده است؛ بنابراین، منافع ملی و مصلحت جامعه ایجاب می کند به پیشنهاد مذاکره پاسخ مثبت دهیم. اشتباه بزرگی است اگر فکر کنیم ادامه وضع موجود به نفع ایران است.
برای اتخاذ یک راهبرد ملی باید شرایط و مقتضیات روز درنظر گرفته شوند و نه یکسری مبانی انتزاعی و تجریدی. محتوای بسته پیشنهادی ۵+۱ در روند مذاکرات قابل تغییر است و می تواند شرایط بهتری را ایجاد کند.

ضربه آمریکا به اروپا
روزنامه جام جم با عنوان: تحریم انرژی ایران، ضربه آمریکا به شرکتهای اروپایی نوشته است: مدتی است که از سوی برخی مطبوعات و آژانس های خبری، اخباری مبنی بر تحریم انرژی ایران که از طرف کمیسیون سیاست خارجی کنگره ایالات متحده آمریکا به تصویب رسیده، شنیده و یا به تصویر کشیده می شود.
نظر به اهمیت موضوع، باید یادآور شوم، تحریم حکم شمشیر دولبه را دارد، همان طور که پرعیان است، حجم قراردادهای وزارت نفت ایران با شرکت های مختلف بین المللی به بیش از ۱۵۰ میلیارد دلار می رسد و هر روز هم تعداد بیشتری از شرکت های اروپایی خواستار مشارکت در پروژه های عظیم نفت و گاز با ما هستند.
حال باید بررسی کرد که اتخاذ چنین تصمیمی چه دستاوردها یا مضاری برای آنان و هم پیمانان اروپایی اشان به همراه دارد؟ و نیز طرح این پرسش که آیا اصولا دیگر شرکت های نفتی از چنین سیاست موهومی حمایت خواهند کرد یا همچون گذشته با بی اعتنایی به این سیاست ها درصدد عقد قرارداد و مشارکت در پروژه های مهم در ایران خواهند بود؛ همانند امضا و اجرای قرارداد اواسط ماه مارس جاری توسط شرکت لاو فنبورگ سوئیس که با شرکت ملی صادرات گاز ایران قرارداد ۱٨ میلیارد دلاری منعقد خواهد کرد.
براساس این قرارداد سالانه ۵,۵میلیارد متر مکعب گاز ایران به اروپا صادر می شود. یا می توان به مشارکت شرکت شل و توتال فرانسه در پروژه های بهره برداری از میادین نفتی و فازهای پارس جنوبی اشاره کرد.
شواهد بیانگر این است که تحریم مدنظر کنگره آمریکا، درواقع با هدف محروم کردن شرکت های مطرح اروپایی در بازار انرژی صورت گرفته، اما نکته جالب توجه آن که عملا این استراتژی به شکست اقتصادی آمریکا منجر شده است.
تجربه نشان داده است اگر اروپاییان بخواهند تحت تاثیر سیاست های غلط کاخ سفید قرار بگیرند، حاصلش همچون قرارداد اخیر نفتی ورود شرکت ساینوپک چینی خواهد بود که توانست با موفقیت قرارداد چندمیلیارد دلاری بهره برداری از میدان نفتی یادآوران را با تهران به امضا برساند تا براساس آن شرکت چینی در یک برنامه چهارساله٨۵ هزار بشکه نفت از این میدان استخراج کند، باتوجه به رشد اقتصادی چین ازیک سو و نیاز آنها به کشورهای صادرکننده نفت خام ازجمله ایران که در حال حاضر سومین تامین کننده نفت خام (انرژی) چین به شمار می رود، می توان پیش بینی کرد کشورهای چین و روسیه مترصد فرصت عدم حضور شرکت های اروپایی در بازار ایران هستند تا خود جای خالی آنها را پر کنند، البته پرواضح است منافع آنان در ایران ایجاب می کند که با افزایش فشارهای اقتصادی و تجاری به ایران در عرصه های جهانی مخالفت کنند.
باید آگاه باشند که جمهوری اسلامی ایران با داشتن ۹۴۰تریلیون فوت مکعب گاز تقریبا معادل ۱۶ درصد ذخیره جهانی را در اختیار دارد و نام خود را به عنوان دارنده منابع عظیم گاز جهان به ثبت رسانده است. ازسوی دیگر میزان ۱۲۶ میلیارد بشکه نفت قابل استحصال و نزدیکی به تنگه مهم و استراتژیک هرمز که بیش از ۴ درصد نفت جهان از این شاهراه حیاتی می گذرد، نام کشورمان را به عنوان مهم ترین کشور در عرصه انرژی آسیا، خاورمیانه و جهان مطرح کرده است.
دولتمردان آمریکایی باید بدانند ایران باتوجه به ظرفیت های غیرقابل انکار نفت و گاز موجود در کشور و سایر نهاده ها که حتی از انرژی مهم ترند، از جمله پتروشیمی در بخش پایین دستی می تواند تحریم ها را به طور قطع بی اثر کند.
شاید آگاهی برخی شرکت های معتبر اروپایی به مسائل است که آنها را برای عقد قرارداد در پروژه های اکتشاف، حفاری ها، بهره برداری از مخازن نفتی و پروژه های فاز جنوبی ترغیب کرده و منتظر پاسخ جمهوری اسلامی ایران جهت مشارکت خود هستند.
شرکت های نفتی می دانند این تحریم می تواند برای آنان فاجعه محسوب شود؛ زیرا از دست دادن بازار نفت و گاز و انرژی ایران به هیچ وجه به نفع آنان نخواهد بود. این تحریم ها در صورت تحقق ممکن است در کوتاه مدت اثرات خفیفی بر درآمدهای ارزی ما داشته باشد، اما در درازمدت منافع بسیاری در پی خواهد داشت.
تاریخ نشان داده هر جا تحریم ها شدید شده، صنعتگران و مهندسان ما همه نبوغشان شکوفاتر شده، شاید امروز اگر این تحریم عملی شود، مهندسان و متخصصان ایرانی زمینه جلوگیری از خام فروشی نفت و گاز و بهره برداری از محصولات ثانویه و استفاده بهینه از منابع و ذخایر خود و همچنین توسعه صنایع پایین دستی پتروشیمی و پالایشگاهی را فراهم و اجرا کنند.
همچنین با پیشرفت فناوری در عرصه های مختلف بخصوص نفت و گاز و انتقال این فناوری در سالیان اخیر به کشورهای مختلف جهان سوم، اثر این گونه تحریم ها در بخش انتقال فناوری و دانش فنی بسیاراندک خواهد بود.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی