پیش‌گامان جنبش نوین در ایران


شعله ایرانی


• پیش‌رو‌ی و سامانیابی چشم‌گیر و به لحاظ کیفی، متحولِ جنبشِ زنان ایران تحسین‌برانگیز است. امکان به آزمون گذاشتن تجربه‌ها و شکل‌های نوین سامان‌یابی حول خواست‌های دمکراتیک و برابری‌خواهانه در شرایط ایرانِ کنونی، بی‌شک گران‌بهاترین دست آوردِ فوری این خیزشِ آگاهانه است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۶ تير ۱٣٨۷ -  ۶ ژوئيه ۲۰۰٨


آنچه جنبش نوینِ زنان ایران را از جنبش‌های زنان در سایر کشورها - حتی پیشرفته‌ترین آن‌ها - متمایز می‌کند، به کارگیری روش‌‌هایی است که نه تنها مبارزه برای احقاق حقوق را در لایه‌‌های گوناگون اجتماع بازتولید می‌کند، بلکه بحث‌‌های نظری باارزشی را نیز دامن می‌زند. بحث‌‌هایی که از دلِ جنبشی اجتماعی، به رهبری زنان، در متن جامعه‌ایی با پیچیده‌گی‌‌های ایرانِ امروز زاده می‌شوند. دست‌آورد این گفت و شنودها میان کنش‌گران زن، در آمیزش با فعالیت میدانی و وقایع‌نگاری روزمره، بدون تردید شیوه‌ی مبارزه‌ی اجتماعی و دمکراتیک را در ایران و منطقه ارتقا خواهد داد. اگرچه جنبش زنان ایران به دلایل بسیار - از جمله بستر تنگ و سنتی اجتماع و حاکمیت سیاسی‌‌ایی که برخورداری از ساده‌ترین حقوق شهروندی را با خشونت منع می‌‌کند - هنوز نتوانسته به جنبشی گسترده در همه‌ی لایه‌‌های اجتماعی و به ویژه در میان زنان محروم و میلیونی تبدیل شود، اما به لحاظ رشد کیفی و نظری، و به کارگیری ابزارهای مدرن و شیوه‌‌های مبتکرانه، راه هموارتر و موثری را برای رشدِ کمی آغاز کرده است.

جنبش"یک ملیون امضا"، تجربه‌ایی نوین و از این دست در تاریخ مبارزات اجتماعی کشور ماست. این حرکت در به تجربه گذاشتن آرمان‌‌های فمینیستی و تزهای جنبش‌‌های نوین جهانی در عرصه‌ی خودسامان‌یابی و گسترش افقی، پرهیز از بازتولید روابط سلسله‌مراتبی و تمرکز قدرت، ترغیبِ علنیت و عدم حذف، و مسائلی چون استقلال با التزام به همبستگی، برگی است ماندنی در تاریخ مبارزات مدنی کشورمان. می‌توان ده‌‌ها کاستی، ناتوانی و حتی رویا را برشمرد که جنبش خودجوش زنان ایران در شکل‌‌های موجودش، به آن بی‌توجه‌ مانده یا به دلایل گوناگون توان طرح و تحقق‌اش را ندارد. رادیکالیسم در انتخاب و اعلان خواست‌‌ها، ضرورتن و همیشه، به رادیکالیسم در عمل منجر نمی‌شود. این تجربه‌ی تاریخی بسیاری از نیروهای سیاسی در تندپیچ‌‌های تاریخی بوده است. بسیارند آنان که با درکی به غایت عامیانه از "رادیکالیسم"، آنرا هم چون پیراهنی عاریه بر می‌کنند و به آنان که در شعار محتاط و در عمل رادیکال هستند و تاوانش را هم می‌پردازند، فخر می‌فر‌وشند. چنین افراد و نیروهایی عمدتا، نقد نمی‌کنند تا جنبش اجتماعی‌ای که به راه افتاده، ارتقا یابد. تخطئه می‌کنند تا در نبود و با حذف آن دیگری، خود ستاره شوند و بدرخشند.

دغدغه‌ی جنبش زنان به مثابه‌ی یک جنبش اجتماعی که بنا به هویت مدنی‌اش، ذاتن سکولار و در متن شرایط وجودی‌اش‌، به ناچار رادیکال است، نباید و نمی‌تواند راضی نگه‌داشتن چنین افراد و نیروهایی باشد. جنبش زنان به هیچ قدرت، حزب و گروهی بدهکاری ندارد و نباید سکوی پرتاپ هیچ نیروی داخلی و خارجی شود. مطالباتِ حداقلی و برنامه‌‌های عملی هر جنبشی را کنش‌گران روزانه‌ی آن رقم می‌زنند. مسئله‌ی جنبش زنان در ایرانِ امروز، ارتقا و گسترش آگاهی زنانه و اعتماد به‌نفس برای ایجاد تغییراتِ بنیادین در زندگی زنان و به تبع آن، در جامعه است. دغدغه‌ی جنبش زنان ایرانی در کلیت خود، در شرایط کنونی، سامان‌دهی حول مطالبات عینی، مشخص، مشترک و حداقلی عموم زنان کشور و تقویت شوری است که جان شیفته‌ی زنانِ جوان را در خانه و خیابان برانگیخته است. جنبش زنان رسالتی خاص دارد و آن مبارزه برای کسب حقوق زنان است. رسالتی که در مرحله‌ی کنونی مبارزات آزادی خواهانه‌ی مردم ایران، به درستی با درک درهم تنیده‌گی مبارزات اجتماعی گوناگون و توجه به ضرورت هم‌گرایی مستقلانه با جنبش‌‌های کارگری، ملی و دانشجویی توام شده است.

اگر جنبشی که حول خواستِ "تغییر برای برابری" به راه افتاده، بتواند در مقابل فشارها و سرکوب‌‌ها دوام بیاورد، بتواند با پاس‌داری از آرمان‌‌های اولیه‌ی شیوه‌ی سامان‌دهی‌اش و ارتقای مداوم خواست‌‌هایش و به ویژه گسترش بیشتر خود در لایه‌‌های متنوع اجتماعی، به بازتولید اندیشه‌ی برابری‌خواهی ادامه دهد، می‌توان به جرات گفت که جنبش صد ساله‌ی زنان ایرانی سرانجام توانسته راهی برای گسترش و فراتر رفتن از حلقه‌ی روشنفکران و فعالین سیاسی بیابد. چنین جنبشی خواهد توانست با عمومی کردن خواست تغییرات بنیادین در جامعه‌ی پدرسالار و استبدادزده‌ی ایران، منشا پیشرفت و جهشی مهم شود.
و همه‌ی این‌‌ها مدیون نسلی از زنان جوان ایرانی خواهد بود که برابری و رهایی را حق انسانی خود می‌‌دانند. نه کم. نه بیش.

سرمقاله‌ی آوای زن، شماره‌ی ۶۳
www.avayezan.org
avayezan@gmail.com