از مه ۶۸ تا تیر ۷۸
به یاد عزت ابراهیم نژاد
تقدیم به آنانکه صادقانه ۱۸ تیر را آفریدند


مهدی حسین زاده


• بدون اغماض فراگیرترین رخداد دانشجویی دهه گذشته ایران، ۱۸ تیر سال ۷۸ می باشد که در تاریخ نگار افکارعمومی ماندگار است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۷ تير ۱٣٨۷ -  ۷ ژوئيه ۲۰۰٨


بازخوانی تطبیقی وقایع تاریخی یکی از عوامل موفقیت پروژه های آتی در علوم اجتماعی محسوب می شود. بدون اغماض فراگیرترین رخداد دانشجویی دهه گذشته ایران، ۱٨ تیر سال ۷٨ می باشد که در تاریخ نگار افکارعمومی ماندگار است. آنچه از ۱٨ تیر به یاد مانده و درخاطر همنسلان خواهد ماند، مبارزات برون پارلمانی با تاکتیک مقاومت مدنی نسلی بود که پیشرو فضای باز سیاسی دوره پس از خرداد ۷۶ بود که با حربه خشونت عریان از سوی دستگاه حاکم روبرو شد و عملاً ابرِ بارور پیشرو در جنبش مدنی را به ابری سیاه بدل ساخت که امروز نه خیال باریدن دارد و نه دستگاه حاکم، قدرت رانش آن را از فضای سیاسی کشور دارد، و از آن جهت که جنبش دانشجویی بیشتر در حوزه عدالت اجتماعی فعال است لذا تا فراهم شدن بسترهای عملی برقراری عدالت اجتماعی دوش به دوش سایر جنبشهای اجتماعی فعال خواهد بود و از هرم اجتماعی – سیاسی حذف ناپذیر است و در صورتی می توان آنرا کنترل نمود که اهداف آن که همانا برقراری عدالت اجتماعی در تمام زمینه ها من جمله حقوق بشر و جمهوری خواهی است تامین گردد. پرواضح است اگر جنبش دانشجویی با گسترش پارادایم عدالت اجتماعی، به حقوق بشر و جمهوری خواهی تکیه نکند و هر دوی آنها را باهم پیش نبرد اتصال خود با جنبش کارگری و جنبش زنان را از دست خواهد داد.
با گسترش دامنه اهداف در مبارزات غیر پارلمانی جنبش دانشجویی به سوی ماهیت سیاسی – ایدئولوژیک مدرن، و گسترش و فراگیری دامنه خواستها به اشتراکات سایر جنبش های اجتماعی، می توان اجازه نداد نسخه ای برای جنبش دانشجویی ایران نظیر نسخه ای که برای جنبش دانشجویی کره جنوبی که مقاومت های مدنی این جنبش برای دولتهای حاکم چالش برانگیز بود پیچیده شود، که دولتهای حاکم آن را در قالب نهادهای غیردولتی نظیر NGOها حل نمود و یا درقالب جدید پارلمان دانشجویی آن را مضمحل کرد.
برگهای تاریخ جنبش دانشجویی از بهار ۷۶ تا تابستان ۷٨ اسنادی خدشه ناپذیر از مبارزات غیرپارلمانی نسلی است که بر آرمانهای انقلابی نسل اول خروشید و تلنگری بر دو دهه غرور انقلابیگری آن زد. این جنبش هماهنگ با چکیده ای از تجربیات جنبش دانشجویی اروپا، امریکا و بعضاً ناهماهنگ با جنبش های دانشجویی بلوک شرق و آسیای جنوب شرقی بوقوع پیوست، ولی در عمل کنشهای مشابهی بروز یافت. در یک نگاه اجمالی با بازخوانی تطبیقی جنبش های اخیر دانشجویی تاثیر گذار در جهان و مقایسه آن با خیزش دانشجویی ۱٨ تیر می توان به شباهتها و تفاوتهای ایجاب، انجام و فرجام آنها دست یافت.
با مطالعه جنبش های دانشجویی به وقوع پیوسته در بلوک شرق، آسیای جنوب شرقی، اروپا و بلوک غرب به این نتیجه می توان رسید که انجام و فرجام خیزش ۱٨ تیر از جنس خیزش های بلوک شرق و آسیای جنوب شرقی به مانند اندونزی، مالزی، برمه یا چین و کوبا نبود، هرچند بخشی ازقوای حاکم سعی در گسترش آن به سمت شیوه ها و خواستهای شرقی داشت و بعضاً شعارها و نمادهای مشابهی هم به چشم می خورد ولی عملاً آنچه به وقوع پیوست مدلی مدرن بالاخص الهام گرفته از جنبش مه ۶٨ و ضد خشونت بود. تجربیات کنفدراسیون، جنبش جهانی مه ۶٨ در فرانسه و آلمان و ایتالیا و...، جنبش چپ نو در امریکا موسوم به جنبش شیکاگو، جنبش اشپوتنی مبارزان ضد جنگ سرد و سلاح های اتمی، و در اروپای شرقی بهار پراگ و اشغال چکسلواکی توسط ارتش شوروی همه و همه تجربیات موجود پشت سر بود. اگر تا حدی اختصاصی تر به موضوع بنگریم فارغ از اهداف، در مرحله میدانی، مدلی مشابه مدل اعتراضات به وقوع پیوسته در آمریکای شمالی بالاخص دانشگاه کلمبیای نیویورک در سال ۶٨ را می توان برای تیر ۷٨ متصور شد، البته با تفاوتها و شباهتهایی با اتفاقات دانشگاه نانتر و سوربون فرانسه و جنبش دانشجویی آلمان.
باید یادآور شد بعضاً به قدرت رسیدن رهبران دانشجویی در مدلهای بلوک شرق و به ابتذال کشاندن اهداف عالی جنبش توسط آنان، نظیر فیدل کاسترو در کوبا، جائو زیانگ دبیرکل سابق حزب کمونیست چین و رهبر دانشجویان طرفدار دموکراسی این کشور، هیچگاه در الگوهای مورد بحث ما به وقوع نپیوسته است و چنانچه در بازخوانی های آتی شاهدیم که در این جنبش ها آفرینندگان هیچگاه نام انقلاب را نبردند بلکه از حرکتهای خود به اعتراض (Contestation) نام برده اند و می برند.

بازخوانی اعتراضات دانشجویی فرانسه - آلمان - امریکای ۶٨ و ایران ۷٨:

فرانسه:
سیاسیون مه ۶٨ فرانسه را چهارهفته توفانی می خوانند که نظام اجتماعی – سیاسی فرانسه را از ریشه لرزاند. گروهی این خیزش عظیم را "غوغای عوام" خواندند ولی نیروهای لیبرال تر سیاسی آن را شبه انقلاب در فرانسه می خوانند و آفرینندگان، آن را اعتراض می نامند. جنبشی که تنها در یک هفته از سوم تا دهم مه به فاز تشکیلاتی – عملیاتی وارد شد و گروهی دانشجو میلیون ها نفر را به میدان مبارزه کشاندند. ضربه به قدری ناگهانی وارد شد که رییس جمهور ژنرال شارل دوگل، اسطوره فرانسه پس از جنگ را با خطر ترک قدرت روبرو ساخت. دانشگاه نانتر واقع در محله کارگری نشین در حومه غربی پاریس از مارس همان سال ناآرام و صحنه رویارویی دانشجویان با مدیریت دانشگاه بود. به عقیده دانشجویان مدیریت سختگیر و محافظه کار، دانشگاه را با شیوه های نه چندان مدرن و به شیوه پادگانی اداره می کند. کنترل شدید دانشجویان، محدودیتهای رفتاری و انضباطی و بوروکراسی حاکم دانشگاه را به ستوه آورده بود و آنان دانشگاه را مدرن می خواستند. نخستین مبارزین این راه را گروههای کوچک دانشجویان آنارشیست یا تروتسکیست به دور از هرگونه ایدئولوژی های دولتی و به دور از حزب کمونیست تشکیل می دادند.
۲۲ مارس دانشجویان چپ مبارز سازمانی بنیان نهادند که به "جنبش ۲۲ مارس" معروف گشت. دانیل کُن(کوهن) بندیت رهبری این جنبش را برعهده گرفت. این دانشجویان نظام آموزشی حاکم را "دژ ایدئولوژیک جامعه بورژوایی" می دانستند. این تعارض چند هفته به طول انجامید و سر انجام با درخواست مسوولین دانشگاه، دولت وارد عمل شد و بالاخره در دوم ماه مه علی رغم مقاومت دانشجویان، پلیس "بلوای نانتر" را خوابانید. با اعلام همبستگی دانشگاه اصلی پاریس (سوربن) دانشجویان اقدام به تظاهرات در حمایت از دانشجویان دانشگاه نانتر کردند. تظاهرات با ورود پلیس به خشونت کشید و منجر به دستگیری ٣۰۰ دانشجوی دانشگاه گردید که با مقاومت سایر دانشجویان درانتقال آنها به مرکز پلیس مواجه شدند. پلیس روی به خشونت بیشتری می آورد و مردم عادی را نیز با ضربات باتوم مجروح می سازد و با استفاده از آب پاش های فشار قوی و گاز اشک آور جمعیت را متفرق و دانشگاه را تعطیل می کند. سوم مه به دنبال تعطیلی دانشگاه سوربن دانشجویان چپ در دانشسرای عالی پاریس طی میتینگی اعلام تظاهرات برای روز ششم می کنند. طی دو روز قریب بیست هزار نفر به خیابانها آمدند و اطراف سوربن درگیری شدیدی با پلیس روی می دهد. تلویزیون دولتی فرانسه از انعکاس اخبار مربوط به نا آرامیها و درگیریها ممنوع بود. روزنامه های پاریس ریز به ریز وقایع را منعکس می کردند و مردم از شدت و وسعت رویدادها آگاه می شدند. خشونت روز افزون پلیس احساس هم دردی مردم با دانشجویان را بیش از پیش می کرد به طوریکه بیش از ۶۰ درصد مردم فرانسه، دولت را مقصر اصلی رویدادها می دانستند و دانشجویان را برحق می دیدند. روز هفتم مه روز همبستگی دانشمندان، نویسندگان و هنرمندان نامی فرانسه با دانشجویان بود. با حضور و حمایت نخبگان در کنار مردم جنبش به چند شهر بزرگ کشور تسری یافت. روز هشتم زد و خوردها اطراف دانشگاه ادامه یافت. دهم مه نقطه عطف جنبش بود. سی هزار نفر در پایتخت به خیابانها آمدند و به عوض تصرف دانشگاه توسط پلیس، آنان نیز بولوار سن میشل را به تصرف درمی آوردند و با برپایی سنگرها و برافراشتن پرچم سرخ تا حصول خواسته هایشان به مبارزه خود ادامه می دهند. باری دیگر ماموران با باتوم و گازاشک آور به دانشجویان حمله ور شدند. مردم درب منازل خود را جهت پناه دادن به دانشجویان باز می گذارند. روز یازدهم با انعکاس اخبار تکان دهنده شب پیش کنفدراسیون سراسری کار و حزب کمونیست روز ۱٣ مه را روز تظاهرات سراسری اعلام می کنند. اتحاد دانشجویان و کارگران ظرف ده روز شکل می گیرد. یک روز پیش از تظاهرات عمومی دولت از بیم اتحاد خودجوش جنبش دانشجویی و جنبش کارگری به خواسته های دانشجویان تن می دهد و دانشگاههای سوربن و نانتر بازگشایی شده و دانشجویان آزاد شدند. روز ۱٣ مه تظاهرات برگزار می شود و یک میلیون نفر در پایتخت فرانسه خواهان کناره گیری ژنرال دوگل اسطوره فرانسه می شوند. با گسترش اعتصابات کارگری، روز ۱۶ مه دانشجویان پرچم نمادین سرخ رنگی را به طبقه کارگر تحویل دادند. بدین ترتیب سرنوشت پیشاهنگی جنبش از دانشگاه به کارخانه ها منتقل شد. ۱۷ مه رادیو و تلویزیون در اعتصاب فرو رفت. ۱٨ مه طی فستیوال سینمایی کن، سینماگران طی بیانیه ای حمایت خود را از دانشجویان و کارگران اعلام داشتند. سه هفته پس از آغاز شورش روز ۲۴ مه ژنرال دوگل با مردم سخن گفت و قبول خواست عموم را منوط به ترک خیابانها دانست. رییس پلیس پاریس، موریس گریمو، مخالف اعمال زور عریان می شود و به خون کشیدن دانشگاه و مردم را خود زنی می داند، بدین ترتیب دامنه خشونت فرو کش می کند. به دنبال خلاء امنیتی، وحشت خلاء سیاسی در فرانسه طنین انداز می شود. سندیکاها با دولت وارد مذاکره می شوند و دستمزد ها افزایش می یابد. روز ٣۰ مه به دنبال یک روز ناپدید شدن ژنرال دوگل از انظار، با ظاهر شدن در تلویزیون اعلام می دارد: " من استعفاء نخواهم داد." به دنبال سخنرانی دو گل آنانکه پیشتر به خیابان نیامده بودند به خیابانها آمدند و به هواداری او راهپیمایی بزرگی به راه انداختند. اینگونه نیروهای راستگرا و محافظه کار قدرت اکثریت خاموش را به نمایش گذاشتند. با افزایش ۵ تا ۱۰ درصدی مزایای کارگران آنان پشت جنبش را خالی کردند و دولت یازده سازمان دانشجویی چپ را منحل کرد. پارلمان منحل شد و طی انتخابات زود هنگام ژوئن هواداران دوگل با پیروزی غیر منتظره ای اکثریت آرا را بدست آورد و اینچنین چپ و راست از دو سو جنبش دانشجویی را دانسته و ندانسته قیچی کردند. یک سال پس از این وقایع جنبش به بار نشست و مردم طی یک رفراندوم به ژنرال دوگل "نه بزرگ" را گفتند و اینچنین دفتر مه ۶٨ فرانسه بسته شد.

آلمان:
با شکست آلمان نازی در جنگ عالم گیر دوم، آلمان به کشوری ویران تبدیل شد که از صفر آغاز نمود. کمتر از یک دهه با پروژه "معجزه اقتصادی" گام های اولیه خود را برای صنعتی شدن استوار برداشت و به دنیای صنعتی پای نهاد. دهه ۶۰ به آرامی پایان می یافت که واپسین سالهای آن علیرغم رشد اقتصادی و رفاه نسبی جامعه، پسران بر پدران خود شوریدند و آلمان را منهای اخلاق خواندند و پایه های معنوی آن را هماهنگ با رشد اقتصادی رشد یافته نیافتند. روشنفکران و نویسندگان از زنده بودن روح نازیسم پس از دو دهه با نگرانی سخن می گفتند. آلمان پایگاه اصلی ناتو در اروپا قلمداد می شد. در این هنگام با الهام از جنبش دانشجویی امریکای شمالی علیه جنگ ویتنام، به عنوان نمونه بارز لشکرکشی جهان توسعه یافته به قصد غارت ثروتهای جهان سوم این جنبش در آلمان رنگ و بوی اقتدارستیزی و ضد نازیسم به خود گرفت. خواسته های این جنبش در آلمان بسیار عمیق و تامل برانگیز بود. سرنگونی نظام سرمایه داری، مبارزه با نابرابری اجتماعی و تهاجم فرهنگی چیزی نبود که به سرعت نظام حاکم، آن را عملی سازد. خواستهای جنبش عملاً خود نظام حاکم را نشانه رفته بود. این جنبش از نقد بنیادین نظام سیاسی و حقوقی حاکم آلمان آغاز و رنگ و بوی چپ به خود گرفت. هدف سقوط بورژوازی داخلی و امپریالیسم جهانی بود. دانشجویان و جوانان، نظام را یکپارچه فاسد می دانستند و هیچ نیروی موثری را در میان اپوزیسیون رسمی وغیر رسمی به عنوان صدای خود نمی یافتند. از این رو، روی به مبارزات برون پارلمانی در مجامع و بنیادهای عمومی و دانشگاهها آوردند که در نهایت به خیابانها کشیده شد. اواسط سال ۶۶ " انجمن دانشجویان سوسیالیست" اعلام موجودیت کرد و بانی چندین تظاهرات ضد جنگ ویتنام شد. با شعار صلح این جنبش به لایه های بیشتری نفوذ کرد. یک سال پس از اعلام موجودیت، با همکاری کنفدراسیون دانشجویان ایران، در ٣۰ مه ۶۷ تظاهرات گسترده ای علیه محمد رضا شاه پهلوی به عنوان نماد تمام مفاسد سرمایه داری جهانی و غارت امپریالیستی در برلین صورت پذیرفت. شامگاه دوم ژوئن نقطه عطف این جنبش بود. دقیقاً هنگامیکه شاه ایران قصد داشت به اپرای برلین وارد شود، تظاهرات توسط پلیس برلین و لباس شخصی های سفارت ایران به خون کشیده شد و جوان دانشجو "بنو اومه زورگ" از پشت سرهدف گلوله پلیس قرار گرفت و جان باخت. مرگ این جوان ۲۶ ساله پروتستان توفانی در آلمان به پا کرد. دامنه اعتراضات گسترش یافت. دولت حالت فوق العاده اعلام کرد. در مقابل، دانشجویان دستگاه حاکمه را به دلیل سرکوب فرودستان نامشروع دانسته و مقاومت در برابر قهر حکومت را وظیفه مدنی می دانستند. از نقاط عطف دیگر جنبش روز ۱۱ آوریل ۶٨ بود. روزی که "رودی دوچکه" سخنگوی ۲٨ ساله جنبش دانشجویی هدف سه گلوله راست گرایان افراطی قرارگرفت. با این سوء قصد به دوچکه که هیچگاه التیام نیافت و بعدها بانی مرگ وی گشت، دانشجویان سرخورده شده و برخی برای همیشه از سیاست روی گرداندند. از دل جنبش دانشجویی زوال یافته سالهای دهه ۷۰ دو جریان اصلی سیاسی در آلمان ظهور یافت که سالها بر سیاست آلمان تاثیرگذار شد. "فراکسیون ارتش سرخ" به مبارزات مسلحانه روی آورد و سالها اروپا را در وحشت فرو برد و گروهی دیگر درقالب "حزب سبزها" به پارلمان راه یافتند. کوهن بندیت نماینده سبزها در پارلمان اروپا، یوشکافیشر سیاستمدار کهنه کار عصر کنونی آلمان از بازماندگان "نسل ۶٨" هستند. جنبش دانشجویی آلمان نیز شکست خورد ولی آنچه ماندگار شد آثار این بیداری بود که امروز هم در آلمان روشنفکران بر ضرورت حیاتی آن برای جامعه آلمان تاکید دارند. فعالان دیروز که کم کم گرد پیری بر رخسارشان نشسته نیز از لزوم وقوع چنین جنبشی دفاع می کنند و با این جمله از آن یاد می کنند: "ما رفتیم، اما این جامعه را برای نسل های بعدی قابل زیست کردیم." جامعه امروز آلمان یعنی جامعه ای با فرهنگ انسانی بالاتر و نظام سیاسی شفاف تر با ساختارهای فرهنگی پیشرفته تر یادگار ماندگار "نسل ۶٨" است.

امریکا:
سرآغاز جنبش دانشجویی مدرن امریکا را می توان تشکیل اتحادیه دانشجویان امریکا در دهه سی دانست. این اتحادیه که از الحاق لیگ ملی دانشجویان با لیگ دانشجویی برای دموکراسی صنعتی بوجود آمد در اوج شکوفایی خود بین سالهای ۱۹٣۹ – ۱۹٣۶ نیم میلیون از یک میلیون دانشجویان دانشگاههای امریکا را در اعتصاب یک ساعته سالیانه علیه جنگ بسیج کرد. پیش از جنبش عمل دهه سی، در دهه بیست قرن گذشته جنبش تحقیق فعال بود که به حمایت از تشکیل اتحادیه ملل ( پیش از سازمان ملل تشکیل شد.) و حمایت از دادگاه بین المللی ابرام داشت ولی جنبش دانشجویی دهه سی جنبش عمل بود و دیگر به دنبال فلسفه سیاسی برای اقدام نبود بلکه خود یک جنبش اقدام بود که در مسیر ریشه ها حرکت می کرد. اتحادیه، دانشجویان را برای یک برنامه رفرم بسیار گسترده بسیج کرد و به نوعی این اتحادیه به مغز متفکر دانشجویی "نیودیل" تبدیل می شود. طرح "نیودیل" را بزرگترین افتخار ملت امریکا در طول تاریخش می خوانند که از اشتغال جوانان تا برابری نژادی را در بر داشت. نزاع های فرقه ای ویژه دوره جنگ سرد به درون اتحادیه کشیده شد و اتحادیه به سان سایر سازمانهای توده ای، بین دو جنگ عالم گیر اول و دوم رو به اضمحلال نهاد و از هم پاشید. جنبش دانشجویی دهه ۶۰ امریکا با ارث بردن از میراث جنبش دهه سی و همراهی همان نسل که حال قشر روشنفکر جامعه را تشکیل می دادند و به پاسداری از دموکراسی در امریکا مشغول بودند در قالب جدید ظهور یافت. دهه شصت دانشجویان سیاه پوست دانشگاه کارولینای شمالی اعتراضات خود به تبعیض نژادی را با شیوه نشستن روی زمین (sit-in) آغاز کردند. چیزی نگذشت جنبش نافرمانی تمام دانشگاههای جنوب ایالات متحده را در بر گرفت. سایر دانشجویان با خواست گسترش آزادیهای مدنی، مبارزه با آزمایشات اتمی و همچنین بی طرفی در قبال کاسترو به جنبش پیوستند. سال ۱۹۶۴ دانشجویان برکلی کالیفرنیا تظاهرات عظیمی برپا کردند که دانشگاه مجبور به تن دادن به خواسته های دانشجویان شد. بدنبال این اعتراضات در ۱۷ مارس ۱۹۶۵ میتینگ ملی ضد جنگ در واشنگتن برگزار شد. سال ۱۹۶٨ و در اوج جنگ ویتنام تظاهرات ضد جنگ در دانشگاه میشیگان با حضور سیصد هزار نفر برگزار شد. اعتراضات ضد جنگ در سایر دانشگاههای امریکای شمالی و جنوبی گسترش یافت. شنیدن جریانات مه ۶٨ از زبان نسل ۶٨ کلمبیا بس شنیدنی است. مه امسال محله "مورنینگ هایتز" در مجاورت این دانشگاه، طی چهار روز میزبان قریب پانصد تن از آفرینندگان مه ۶٨ دانشگاه کلمبیای نیویورک بود. برف پیری بر سر و صورت این رادیکالهای پیر نشسته که نشان از کوه تجربه است. به بهانه مخالفت با جنگ در عراق و افغانستان مدخل کلام گشوده می شود و به نقل خاطرات ناآرامیهای می ۶٨ نیویورک و تیر ۷٨ تهران می رسیم. رادیکال پیر چنین ماجرای آوریل و مه ۶٨ دانشگاه کلمبیا را بازگویی می کند. سی ام آوریل ۱۹۶٨ فعالان سازمان "دانشجویان برای یک جامعه دموکراتیک" (SDS) اعتصاب بزرگی را تدارک می بیند که هفت روز به طول می انجامد. عمده هدف اعتصاب " مخالفت با نژاد پرستی و نظامی گری" عنوان می شود. پیرو اعتصاب تمام کلاسها به تعطیلی می انجامد. مذاکرات رهبران دانشجویی با رییس دانشگاه به شکست می انجامد. رییس دانشگاه از دانشجویان به پلیس شکایت می کند. سحرگاه هفتمین روز اعتصاب نیروی هزار نفری از پلیس نیویورک آخرین اولتیماتوم را به دانشجویان می دهد تا تسلیم شوند. به فاصله کوتاه یونیفرم پوشان نیروی ضد شورش به همراه لباس شخصی ها به اعتصابیون در داخل دانشگاه حمله ور شده و شالوده اعتصابات را بهم می پیچند. دانشجویان با وضعی اسفناک از روی پله ها پرتاب یا پایین کشیده می شوند و آنان را همان گونه کشان کشان تا محل پارک ماشین های پلیس در خیابان برادوی می برند. زد و خورد تا ۵ صبح به طول می انجامد و بیش از هفتصد نفر بازداشت و روانه زندان می شوند. اعتراض دانشجویی با خشونت به پایان رسید. به دنبال آن دانشگاه ارتباط خود را با انسیتیو تحقیقات پنتاگون قطع کرد و دانشگاه از ساخت ورودی جداگانه برای سیاهپوستان محله هارلم منصرف شد. دانشجویان به خدمت وظیفه فراخوانده می شوند و رمانتیسم مبارزات دانشجویی برای برخی در جبهه ویتنام دفن می شود و برخی دیگر دفترچه های خدمت وظیفه را به وزارت جنگ پس می فرستند و کرور کرور به کانادا پناهنده می شوند. به فاصله چندی جانسون فرمان قطع بمباران ویتنام را صادر می کند و این چنین غم آلود پرونده جنبش مه ۶٨ امریکا، در مِه فرو می رود.

ایران:
وقایع ۱٨ تیر ۷٨ تهران – شش روزی که پایه های حکومت را در ایران لرزاند – شنیدنش برای این رادیکالهای سالخورده که برخی هم اکنون صاحب پستهای کلیدی اند خالی از لطف نبود. متد منحصر به فرد تطبیقی نشان می دهد که سیستم چـِک و بالانس جنبش دانشجویی در لحظه جواب نمی دهد، ولی حکومت ناگزیر خواهد بود در آینده چـِک را بالانس نماید و این همان لحظه پیروزی جنبش است که شاید آفرینندگان آن هیچگاه آن لحظه را در حیات خود نبینند ولی نسل آتی آن را لمس خواهند کرد.
با بازخوانی گذرای اعتراضات تیر ۷٨ یعنی از شامگاه ۱٨ تیر تا شامگاه دوشنبه و انتخاب اعضای شورای متحصنین به شیوه دموکراسی آتنی در محوطه پردیس دانشگاه تهران، تا برگزاری راهپیمایی نیروهای حکومتی – مردمی در ۲٣ تیر ماه به فرمان شخص اول حکومت (در خلاء پیوستن سایر جنبشهای اجتماعی و نیروهای سیاسی به جنبش دانشجویی) و مقایسه شباهتها و تفاوتهای حرکتهای دانشجویی فوق الذکر می توان به فرمولاسیون محلی در جنبش دانشجویی دست یافت.
هانا آرنت در کتاب "خشونت" خود می گوید: " طغیان دانشجویان پدیده ای جهانی است و تجلیات آن در کشورهای گوناگون و دانشگاههای مختلف صورتهای متفاوتی داشته است." پیدا کردن وجه اشتراک برای این جنبش جهت فرموله کردن آن شاید امکان پذیر نباشد، با این حال از فصل مشترک جنبش های دانشجویی گزاره های زیر حاصل می گردند که هرچند از نظر مصداق متفاوت بوده اند ولی در همه جنبشها بالقوه وجود داشته و بعضاً با موفقیت بالفعل نیز گردیده اند.
۱- انگیزه اجتماعی جنبش، و تاثیر اجتماعی آن پس از وقوع خیزش
۲- احساس نیاز عمومی به رفرم
٣- تعهد و همبستگی در جنبش، و با جنبش های اجتماعی دیگر
۴- ایدئولوژی جنبش
۵- تاکتیک های مبارزاتی – عملیاتی
شاهدیم با بازخوانی تطبیقی جنبش های همگون می توان پاسخ های نهفته در گزاره های فوق که حاصل فصل مشترک جنبشهاست را یافت و با دخالت دادن عنصر زمان و مکان، به هرچه سیستماتیک تر شدن جنبش امید بست.
و چه بجاست پیش از آنکه شکافی پیش آید بین نسل آفریننده، هم آنانیکه هرگز آن را فراموش نخواهند کرد و آنانیکه جوانتر از آنند که آن را به خاطر بیاورند، از هم اکنون تمهیدات برگزاری باشکوه "یادمان دهه ۱٨ تیر" را با حضور اهل نظر و آفرینندگان آن برای سال آینده فراهم آوریم.

freecorvus@gmail.com