چرا سوسیال دمکرات نیستیم یا چرا سوسیالیست نیستیم؟
ش. فردا
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۱۷ تير ۱٣٨۷ -
۷ ژوئيه ۲۰۰٨
اخیرا در سایت "اخبار روز" مطلبی با عنوان "چرا سوسیال دمکرات نیستیم" از سوی "چپ دمکرات ایران"درج شده که بد نیست بطور مفصل به آن پرداخته شود و "مواضع" این گروه به دقت مورد نقد قرار گیرد چرا که عدم بررسی این نظرات میتواند شرایط بی نهایت دشوار حاکم بر جریانات چپ در ایران را باز هم سختتر و پیچیده تر نماید.
در آغاز سخن بد نیست که به نام "چپ دمکرات ایران" بپردازیم که به نظر این حقیر اساسا نارسا میباشد. اینکه اصطلاح "چپ" دارای چه ویژگی تاریخی است بر کسی پوشیده نمیباشد. از این رو است که انتخاب این نام برای یک جریان به ظاهر معتقد به سوسیالیسم و خواهان محو نظام مالکیت خصوصی بر ابزار تولید "عمده" (حتما دوستان در آینده تعریف خود را از آن ارایه خواهند داد) در قرن بیست و یکم تا حدودی نامتجانس و غیر قابل هضم میگردد و به نوعی بازگشت به دوران "سوسیالیسم تخیلی" را تداعی میکند. البته چناچه این رفقا فی الواقع خواهان بازگشت به تفکر"سوسیالیسم تخیلی" باشند آنگاه این نام صد البته که وجه تسمیه مناسبی خواهد یافت. فقط میماند که خود نیز به آن اذعان نمایند که شاید بشود گفت به نحوی در متن "چرا سوسیال دمکرات نیستیم" اگر چه به صورتی غیر مستقیم بدان ناگزیر شده اند.
این رفقای گرامی چنان به مقوله "دمکراسی" پرداخته اند که گویا "کشف" جدیدی نموده اند و پیش از ایشان همه جریانات چپ لیبرال و یا دیکتاتور مسلک بوده اند. بد نیست که از این رفقا درخواست شود که در صورت امکان حتی یک فاکت از نوشته های کلاسیک مارکسیستی پیش از انقلاب اکتبر و یا حتی پس از آن در آثار"لنین" و دیگر متفکرین اعم از "پلخانف"، "تروتسکی" و دیگران نقل کنند که در آنها "دمکراسی" و نه "حکومت لیبرالی" که تنها خواست آن "آزادی اقتصادی" است، مورد نقد و مخالفت قرار گرفته باشد.
علاوه بر این باید به این رفقا یادآوری کرد که عبارت "دیکتاتوری پرولتاریا" که امروزه بسیاری از مارکسیستها از آن به طرق مختلف "برائت" می جویند، تنها پس از "کمون پاریس" وارد تفکر مارکس شد و تجربه این انقلاب بود که او را متقاعد ساخت که حکومتهای انقلابی با هر گرایش و طرز تفکری (و نه لزوما سوسیالیستی و پرولتری) به ناچار باید از ابزار زور و نیروی نظامی برای تحکیم پایه های نظام نوین و نابودی ساختار اجتماعی پیش از خود استفاده کنند. بد نبود که رفقای "چپ دمکرات" پس از کمی تحقیق و مطالعه تاریخی نظرات خود را منتشر مینمودند تا بتوان از ایشان سئوال نمود که توقع داشتند دولت شوروی پس از ترور "لنین" در برابر "سوسیال رولوسیونرها" چه اقدامی مینمود و اگر ایشان بجای آن دولت نوپا بودند با این گروه باز هم به مناظره و مباحثه ایدئولوژیک می پرداختند؟ آیا این دوستان از خود پرسیده اند که اگر بجای "لنین" بودند و هر لحظه خطرآزادسازی "خاندان رومانوف" توسط ارتش سفید نزدیکتر میشد چه تصمیمی میگرفتند و در چنین شرایط خطیری آیا فرمان تیرباران ایشان را صادر نمیکردند؟
این نمونه هاکه در ادامه در شوروی به روند نامطلوب قتلهای سیاسی و اعدامهای سران حزب توسط استالین و پلیس سیاسی او انجامید بی شک بسیار مشابه همان قتل عامهای سیاسی در ایران، "قتلهای زنجیره ای" و اعدامهای ناجوانمردانه دگر اندیشان پس از انقلاب بهمن ۵۷ است.
انقلاب با خون و کشتار آغاز میشود و درخت آن تنها با خون آبیاری شده و تناور میگردد. ( این حقیقتی است که در همه انقلابات صدق میکند چه در چین باشد و یا در فرانسه و یا کوبا) حال اگر این دوستان و رفقای گرامی آن را نمی پسندند که من نیز به شخصه با ایشان هم عقیده هستم، پس چرا به جای رد تئوری انقلاب منادی دفاع از مالکیت خصوصی بر ابزار تولید "غیر عمده" شده اند؟!!! راهکار و راه پیشگیری از تبدیل حکومتهای سوسیالیستی به رژیمهای دیکتاتوری و ممانعت از "کیش شخصیت" طبعا نمیتواند دربازگشت به "سوسیالیسم تخیلی" وسراب دمکراسی در چارچوب مالکیت خصوصی بر ابزار تولید "غیر عمده" و تبلیغ نوعی نظام "بینابینی" باشد.
این حقیقت که هر نوعی از مالکیت خصوصی بر ابزار تولید مولد سرمایه داری کلان و غیر قابل مهار خواهد شد واقعیتی است که علیرغم نظام دولتی حاکم در اقتصاد ایران پس از انقلاب ۵۷ سرانجام ثابت شد و به پیدایش سرمایه داران زالو صفتی انجامید که "خیامی ها"، "علم ها" و "خرم های" قبل از انقلاب "انگشت کوچک" آنها نیز نمی شوند.
رفقای"چپ دمکرات ایران" در چند مورد به خطا رفته اند. اول آنگونه که گفتیم انتخاب نامی است که نمیتواند تبیین کننده واقعی جایگاه فکری و برنامه های سیاسی این گروه باشد چرا که اساسا این روزها طیف ناهمگون و گسترده ای از گروههای مختلف سیاسی اعم از لیبرالهای طرفدار سرمایه داری تا مجاهدین خلق داعیه "چپ" بودن و "دمکرات" بودن دارند. دوم آنکه بجای ریشه یابی علل واقعی مشکل یعنی سرکوب و کشتار مخالفان و دگراندیشان که پی آمد تفکر "انقلابی" و "شورشی" است و به نوعی خود منتج از خواستگاه روشنفکران مارکسیست و طرز تفکر ایشان به منظور "میان بر زدن" مسیر توسعه اجتماعی و استقرار سوسیالیسم در شرایط ماقبل سرمایه داری و پیش از تولد تاریخی پرولتاریا میباشد و نفی این باورهای غلط به صورتی بسیار عجیب به همزیستی مسالمت آمیز با سرمایه داری در قالب مالکیت خصوصی "غیر عمده" رسیده اند!!!
این طرز تفکر کاملا "تخیلی" که عدم کارکرد آن به لحاظ اقتصادی بر کسی پوشیده نیست نشان دیگری است بر تمایل شدید جنبش چپ در ایران به ارایه راه حل و عملگرایی پیش از آنکه به مباحث تئوریک و جنبه های تاریخی نگرش خود بپردازیم. بد نیست که به این رفقا بار دیگر یادآوری شود که "گذشته چراغ راه آینده است" و تئوریها بی گمان همه غلط خواهند بود مگر آنکه در صحنه اجتماعی و در عمل اثبات شوند.
جنبش نوین سوسیالیستی در ایران نخست با نفی ضرورت انقلاب و پذیرش گذار مسالمت آمیز که کارکرد آن در همه تاریخ به اثبات رسیده است و با تصدیق این حقیقت که کلیه نظامهای اقتصادی-اجتماعی همواره از همین راه جانشین نظامهای پیش از خود شده اند و انقلابات به هیچوجه نقش قالب و موثری در آنها نداشته اند، شکل میگیرد. جنبش چپ با مشارکت و نفوذ در نهادهای مدنی و "شوراهای نوین سوسیالیستی" که دیگر خواهان "براندازی" و "شورش" نمیباشند بی شک خواهد توانست نقش تاریخی خود را در روند تحقق سوسیالیسم و نابودی "مالکیت خصوصی بر ابزارتولید" در همه ابعاد آن ایفا نماید. در چنین فرآیند و پروسه ای است که میتوان نقش "دیکتاتوری پرولتاریا" را غیر ضرور دانست و روند تدریجی گذار به سوسیالیسم را محقق نمود.
در خاتمه ذکر این مهم ضروری به نظر میرسد که رفقای "چپ دمکرات ایران" میبایست با تحلیل علمی و رویکردی به عینه دمکراتیک به جای برخوردهای لیبرالی با معقوله "مالکیت خصوصی بر ابزار تولید" به آنچه عملا سوسیالیسم روسی را در آغاز قرن بیستم به بی راهه برد پرداخته و اصل "انقلاب" و رویکرد خرده بورژوایی "میان بر زدن" در ساختمان سوسیالیسم را در جوامع ماقبل سرمایه داری از طریق شورش و آشوبهای اجتماعی نقد نمایند و الا به همان راهی میروند که "سوسیال دمکراسی" در اروپا رفت و سرانجام به قول خود این عزیزان به "منتقدانی منصف" در نظام سرمایه داری تبدیل خواهند شد.
(ش.فردا از داخل کشور)
|