خواب کردن لویاتان
طرح امنیت اجتماعی یک پروژه سیاسی – امنیتی است


عماد بهاور



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٨ تير ۱٣٨۷ -  ٨ ژوئيه ۲۰۰٨


    طرح ارتقاء امنیت اجتماعی که از اواسط سال ۱٣٨۵ آغاز شد هیچ ارتباطی با اخلاقیات اجتماعی و شئونات مذهبی ندارد. مثل روز روشن است که این طرح از ابتدای کار یک پروژه سیاسی – امنیتی بوده است. تحلیل این مساله با فاکت های بسیاری همراه است. داستان زمانی شکل علنی به خود گرفت که سال گذشته آیت الله جنتی در نماز جمعه گفت: «رفتار این ها [بدحجاب ها و اراذل و اوباش] دهن کجی به نظام بود ... این ها قدرت نظام را زیر سوال برده بودند ...» همزمان آیت الله خامنه ای در مراسمی در دانشگاه علوم انتظامی گفت: «نیروی انتظامی باید با پرهیز از طرح های موقت و موسمی، طرح امنیت اجتماعی را با قدرت ادامه دهد.» غلامعلی حداد عادل نیز گفته بود: «طرح ارتقاء امنیت اجتماعی تا ریشه کنی رفتارهای ضد امنیتی باید ادامه یابد.» و در نهایت این احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، بود که پرده از ماهیت این طرح برداشت: «پلیس امنیت اخلاقی علیه براندازی نرم تشکیل شده است.»

نمایش عمومی قدرت
    مردم چگونه قدرت حکومت را لمس می کنند؟ قدرت دارای ابعادی است اما اندازه و شدت آن تا زمانی که اعمال نشود مشخص نیست. در واقع قدرت زمانی که اعمال می شود، ظهور عینی می یابد و پیش از آن تنها فرضی ذهنی و تخمینی است.
    سوال مهم تر اما این است: حکومت چه نیازی به اعمال قدرت بر شهروندانش دارد؟ یا بهتر است بپرسیم چه زمانی حکومت احساس می کند که باید اعمال قدرت را بر شهروندانش افزایش دهد؟
    حکومت هایی که دچار بحران مشروعیت و بحران هویت هستند برای مرتفع ساختن این بحران های اصلی غالباً ناچارند از میان دو پروژه یکی را برگزینند: یکی پروژه اصلاحات است و دیگری پروژه سرکوب. حکومتی که میل به اصلاح ندارد به تدریج و برای حفظ نظام سیاسی و برقراری ثبات به افزایش خشونت و اعمال قدرت مضاعف روی می آورد. با این حال این افزایش خشونت نیز به کاهش هرچه بیشتر مشروعیتش می انجامد و معمولاً این دور تا وقوع یک فاجعه عظیم ادامه خواهد یافت.
    پاسخ سوال فوق را می توان اینگونه بیان کرد: عدم رضایت مردم از حکومت و ناکارآمدی و ناتوانی آن در رفع مشکلات و تامین نیازها، حکومت را دچار بحران هایی می کند که مهم ترین و اصلی ترین آن ها بحران مشروعیت است. درچنین وضعیتی نظام دچار عدم ثبات شده و در آستانه فروپاشی قرار می گیرد. حکومت هایی که «خوداصلاح گر» نیستند و در مقابل نیروهای اصلاح طلب نیز مقاومت می کنند، برای برقراری ثبات به خشونت و اعمال قدرت متوسل می شوند.
    برای مردمی چون مردم ایران که حاکمیت سیاسی (وایدئولوژی سوار بر آن) دیگر برایشان مساله و موضوع قابل توجهی نیست و رویگردانی آن ها از سیاست، مشارکتشان را تا حد ۲۰ درصد کاهش داده، بیش از هر زمان دیگری، قدرت حکومت غیرملموس و نادیده شده است. مردم، بی توجه به ایدئولوژی حکومت (که از نظر حاکمان تنها ابزار مشروعیت ایشان است) به هرگونه که می پسندند زندگی می کنند؛ «شرع تبدیل شده به قانون» را دور می زنند و هرآنگونه که می خواهند رفتار می کنند، گویی که اساساً هیچ حکومتی بر سر کار نیست. درچنین شرایطی وقوع حوادث بحران زا به سرعت به تشنجات و اغتشاشات سیاسی و اجتماعی دامن می زند و مردمی که کمترین درکی از قدرت حکومت در ذهن ندارند، ممکن است دست به شورش های اجتماعی بزنند. اینگونه است که به فکر حاکمان خطور می کند تا قدرت خود را در قالب طرح هایی چون «طرح ارتقاء امنیت اجتماعی» به نمایش عمومی بگذارند.
    حکومت با دو هدف به نمایش قدرت و برگزاری مانور قدرت با توسل به نیروهای نظامی و انتظامی در سطح جامعه اقدام می کند: اول ارعاب مردم برای پیشگیری از شورش های اجتماعی و دوم افزایش ثبات سیاسی و پرکردن خلاء اقتدار و مشروعیت. (که البته هر دو هدف ماهیتاً یکی است.) جایی که اقتدار و مشروعیت دموکراتیک وجود ندارد، جای آن را قدرت و خشونت دیکتاتوری پر خواهد کرد.


مکمل های خشونت و قدرت
    در برابر آن دو رفتار حکومت های بحران زده (اصلاح یا سرکوب)، دو گونه رفتار نیز از سوی گروه های اپوزیسیون قابل تشخیص است: اصلاح طلبی و رادیکالیسم. گروه های رادیکالی که به دنبال حرکت های انقلابی و یا ایجاد شورش های اجتماعی هستند، در واقع، مکمل و همزاد حکومت های خشونت طلب می باشند چراکه نیاز حکومت را در اعمال هرچه بیشتر قدرت رفع می کنند. حکومتی که خود داوطلبانه با ایجاد مانورهای نیروهای نظامی و انتظامی در قالب طرح هایی چون طرح امنیت اجتماعی به برخورد خشونت آمیز با مردم می پردازد، از آنجا که آمادگی، نیرو و امکانات لازم را برای سرکوب در اختیار دارد، بسیار خوشحال خواهد شد اگر برخی از نیروهای سیاسی به این شورش ها و اعتراضات دامن زنند. این خوشحالی از آن روست که هم از لحاظ اعمال قدرت ارضا می شود و هم بهانه لازم را برای حذف و سرکوب گروه های سیاسی مخالف بدست می آورد.
    درواقع زمانی که حکومت بحران زده نیاز به اعمال قدرت و افزایش خشونت برای حفظ خود و افزایش ثبات دارد، رادیکال های انقلابی به طور رایگان این امکان و فرصت را در اختیار آن قرار می دهند. جنگ طلبان خارجی و رادیکال های انقلابی داخلی جنبه های دوگانه نظامی و انتظامی حکومت را تحریک کرده و فرصت بازسازی و بازتولید نظام را از درون مناسبات قدرت به وجود می آورند. باید توجه داشت که «قدرت» تنها ابزار در دست حکومت های غیردموکراتیک است و تنها بازی ای که در آن مهارت دارند «بازی قدرت» است. کافی است سی سال به عقب بازگردیم و نظاره گر آن باشیم که چگونه جنگ طلبی عراق از خارج و خشونت طلبی سازمان مجاهدین خلق در داخل، هر دو، این امکان را برای حکومت بوجود آورد تا بر کاهش مشروعیت دموکراتیک خود سرپوش گذاشته و با اعمال قدرت شدید به صورت نظامی و انتظامی به ثبات نسبی دست یابد.

اصلاح طلبی یا خواب کردن لویاتان
    اصلاح طلبی اما عرصه به چالش کشیدن مشروعیت و اقتدار حکومت است. یعنی درست زمانی که حکومت بحران زده نیاز به اعمال قدرت و بازتولید خود دارد، اصلاح طلبان از صلح، دموکراسی و قانون سخن می گویند. این البته به معنی تحمیل اصلاح طلبی به حکومتی خواهد بود که بهانه ای برای اعمال قدرت ندارد و چون بهانه ای برای این کار نمی یابد خود به دنبال جنگ افروزی در خارج و برخورد انتظامی با مردم در داخل است.
    لویاتان توماس هابز، آن دولت قدرت محوری که برای سامان دادن به شر طبیعی و از طریق قراردادی اجتماعی، مشروعیت اعمال قدرت را بر شهروندانش پیدا کرد، به وسیله روسو و لاک به خواب فرو رفت و قدرتش رابه مردم واگذار کرد. قدرت به اقتدار تبدیل شد و مشروعیت سنتی به مشروعیت دموکراتیک. انقلاب های خونین به دموکراسی نیانجامیدند و چپ های انقلابی بزرگترین دیکتاتوری ها را خلق کردند. با این حال جهان شاهد بود که با ثبات ترین گذارهای دموکراتیک در کشورهای مختلف از طریق فرایندهای اصلاح طلبانه و به طور مسالمت آمیز صورت گرفت؛ توسط اصلاح طلبانی که غول لویاتان را بیدار نکردند و فرصت اعمال قدرت و خشونت را از حاکمان گرفتند.
    چالش اصلاح طلبان واقعی با حکومت بر سر مشروعیت است. آتش و گلوله از آسمان بر سرشان ببارد اما از دموکراسی، صلح و قانون سخن خواهند گفت. آن حکومتی که در پی ارضای قدرتش است، عروسش را در حجله اصلاح طلبی نخواهد یافت. این است فلسفه اصلاحات: خواب کردن لویاتان.