از : لیثی حبیبی --- م. تلنگر
عنوان : جلال از رستمی آید پدیدار ...
مرا یک دوست خوب است نام ضحاک
حریف و شادمان و چست و بی باک
ولیکن گفته گر بسیار گویی
بدان که راه ضحاکان نپویی
از این رو دفترم را چون گشایم
سخن را بس خلاصه می نمایم
..........
.........
بگفتم : در دل ِ آشفته بازار
شکوهی دارد اما این یکی کار
بگفتا: گر توانی رستمی آر
جلال از رستمی آید پدیدار
۱۹۵٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣٨۷
|