انسان بحران زده - جلال رستمی

نظرات دیگران
  
    از : لیثی حبیبی --- م. تلنگر

عنوان : جلال از رستمی آید پدیدار ...
مرا یک دوست خوب است نام ضحاک
حریف و شادمان و چست و بی باک
ولیکن گفته گر بسیار گویی
بدان که راه ضحاکان نپویی
از این رو دفترم را چون گشایم
سخن را بس خلاصه می نمایم
..........
.........

بگفتم : در دل ِ آشفته بازار
شکوهی دارد اما این یکی کار
بگفتا: گر توانی رستمی آر
جلال از رستمی آید پدیدار
۱۹۵٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣٨۷       

    از : ضحاک ماردوش

عنوان : ای جناب رستمی بر تو درود
ای جناب رستمی بر تو درود
بر نوشتار خوشت بُردم سجود

انتخابت عالی و انسان شناس
روح کامو از تو اکنون در سپاس

چون پزشکی بر سریر مرده ای
دست بر روی تاول برده ای

اینک انسان اینک انسان و سقوط
روح انسانیت آمد در هبوط
۱٨۰٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣٨۷       

    از : بهمن پروانه

عنوان : تحسین
زنده باد...از داستانهای کوتاه کامو در توصیف "بحران انسان" لذت بردم...کاش کامو به جای "بحران انسان "از ترکیب دیگری استفاده میکرد...به نظر من در دوره تاریخی که مورد نظر کاموست همه پیکره انسانی دوره مورد نظردر بی تفاوتی وبنابر این در بحران نبودند و نیستند...در غیر این صورت باید با نگاه ما یوسانه ای به سرنوشت انسان خیره شویم... با آرزوی شادی
۱۷٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱٣٨۷