عنوان : دستت در نکند دکتر جان
نباید گذاشت جنایت ها ی آخوند ها فراموش شود . بنویس رفیق, دوست , برادر , که خوب می نویسی......ن ۱۷۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱٣٨۷
از : لیثی حبیبی --- م. تلنگر
عنوان : قحط آدم
در این نایابی و خشکسالی و قحط آدم و گربه سانی۱ آدم ، بسیار خوشحالم که سیمین ، نقره گون و پرپر زن بر رود انسان می تابید.
درود بر شما انسان خوش قلم و دلسوز ایران زمین.
۱ -گربه سانی : به گربه گفتند : گربه تو می دانی که مویت درمان است و مردم می توانند با آن بیماری های خودشان را درمان کنند؟ گربه ی به ظاهر پر ادعاء چون در درون خود را می شناخت بسیار خود را ذلیل بشمار می آورد. ناگهان گفت : عجب! پس من این همه مهم هستم و خود نمی دانستم!
چند روزی گذشت دیدند که گربه در باغچه ی خانه ریده و دارد روی گه خود خاک می ریزد.
گفتند گربه ! این چه کار است که تو می کنی !؟
گفت: مگر شما نگفتید که موی من دارو و درمان است ، می ترسم گه من هم درمان باشد و کسی بردارد و از آن سود بجوید. ۱۷۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱٣٨۷