روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۰ تير ۱٣٨۷ -  ۱۰ ژوئيه ۲۰۰٨


پیشنهاد ٣ مرحله ای ۱+۵ برای شروع مذاکرات
دلیلی ندارد ایران با دست پر از مذاکره با ۱+۵ اجتناب کند
طرح نمایندگان برای افزایش نقش هسته ای مجلس
ائتلافی که به پایان خویش رسیده است
پیامدهای کوتاه مدت غلبه جریان راست رادیکال بر راست محافظه کار
آغاز هشتاد و سومین سالگی اطلاعات
اروپایی ها برای مخالفت از فشار آمریکا، از تحریم ها حمایت می کنند
فصل الخطاب در تصمیم گیریهای سیاست خارجی

حسین شریعتمداری مدیر روزنامه کیهان در گفتگویی با خبرگزاری فارس می گوید: دلیلی ندارد ایران با دست پر از مذاکره با ۱+۵ اجتناب کند.
کیهان این گفتگو را چنین گزارش کرده است:
حسین شریعتمداری مدیرمسئول روزنامه کیهان در گفت وگو با فارس درخصوص دور جدید مذاکرات جلیلی و سولانا، گفت: ایران با ارائه یک بسته پیشنهادی در حقیقت گام تازه ای برداشت به این معنی که نشان داد حالت انفعالی در مقابل خواسته های ۱+۵ ندارد و اگر آنها مدعی هستند که می توانند پیشنهادهایی در این عرصه ارائه دهند، ایران هم حرف هایی برای گفتن دارد.
وی خاطرنشان کرد: در نامه ای که آقای متکی وزیر خارجه در جواب نامه شش وزیر خارجه برای آقای سولانا ارسال کرد تأکید شده است که دو طرف می توانند ادامه مذاکرات را با تأکید بر مشترکات دو بسته ادامه دهند.
وی افزود: بر این اساس از آنجا که تعلیق غنی سازی در بسته پیشنهادی ما نیست و این مسئله خط قرمز ایران است طبعاً این مقوله نمی تواند بخشی از مذاکرات باشد، برخلاف آن چیزی که غربی ها سعی کردند در تبلیغات اولیه خودشان به آن بپردازند که البته برخی از اظهارنظرها و یا نقل قول هایی که در داخل هم شده بود بی تأثیر نبود. منظور من شایعه ای است که یکی از سایت ها درمورد پذیرش تعلیق شش هفته ای از سوی ایران مطرح کرده بود، نامه آقای متکی در وهله نخست به این شایعات پایان داد و در ثانی نشان داد که در مذاکرات آتی تعلیق غنی سازی به هیچ وجه نمی تواند یکی از موضوعات مذاکره باشد.
مدیرمسئول روزنامه کیهان، درمورد پیشنهاد دیگر غربی ها گفت: آقای سولانا با سه نامه وارد ایران شد، بسته پیشنهادی، نامه شش وزیر خارجه که از جمله خانم رایس آن را امضاء کرده بود و پاسخ آن روز جمعه گذشته داده شد و دیگر متنی که رسمی نبود و با همان عنوان NONPAPER از آن یاد می شود. در آن نامه سه مرحله برای شروع مذاکرات پیش بینی شده بود و آخرین مرحله قبل از شروع مذاکرات براساس آن، پیشنهاد توقف شش هفته ای غنی سازی مطرح شده بود که مورد پذیرش ایران قرار نگرفته و ایران هم تاکنون به آن پاسخی نداده است. پیشنهاد دیگر تعلیق در برابر تعلیق بود و دیگر FREEZE انجماد در مقابل انجماد بود یعنی ایران به همین میزان سانتریفیوژ که نزدیک به ۴۰۰۰ دستگاه است اکتفا کند و آن را افزایش ندهد و در مقابل غرب هم قطعنامه جدیدی صادر نخواهد کرد، مرحله تعلیق که قطعاً مورد پذیرش ایران نیست.
وی درمورد راه حل غربی ها برای خروج از مناقشه اتمی ایران نیز گفت: چیزی که برای غربی ها مهم است FACE SAVING یا حفظ آبرو است، ایران در مذاکرات آینده قطعاً با دست پر و اقتدار بیشتری پای میز مذاکره حضور پیدا خواهد کرد به این دلیل که اولاً بدون توجه به قطعنامه هایی که شورای امنیت صادر کرد به فعالیت هسته ای خود ادامه دادیم، ثانیاً اگرچه قطعنامه های صادر شده بی تأثیر نبود و زیان هایی را به همراه داشته است ولی این زیان ها بسیار اندک است و با آن چیزی که غربی ها انتظارش را داشتند فاصله بسیاری دارد بنابراین می شود گفت که طرح صدور قطعنامه ها و جنگ قطعنامه ای هم برای غرب حاصلی نداشته است.
شریعتمداری با اشاره به شرایط مذاکرات ایران و طرف غربی درمناقشه هسته ای خاطرنشان کرد: مجموعه این شرایط باعث می شود جمهوری اسلامی با قدرت بیشتری در مذاکره حاضر شود اما آنچه مهم است اینکه در حقیقت مذاکره برای پیشرفت کار است نه مذاکره برای توقف و غربی ها باید مقوله توقف در فعالیت هسته ای ایران را فراموش کنند و از روی میز کنار گذارند حال چه این پیشنهاد به صورت تعلیق باشد و یا به صورت FREEZE و هر گزینه ای که در آن به این دو موضوع اشاره می کند را باید کنار بگذارند چون هم غیر قانونی است و هم غیرمنطقی بنابراین همانطور که در پاسخ ایران به نامه شش وزیر هم آمده است مذاکرات را براساس مشترکات ادامه دهیم.
وی در پاسخ به سوالی درمورد احتمال دسترسی به توافق در عرصه مذاکرات، گفت: غربی ها جمهوری اسلامی را متهم به فرصت سوزی می کنند و حتی آقای سولانا در مذاکراتی که داشت به صورت ضمنی به این مسئله اشاره داشته و مقامات اروپایی و آمریکایی هم تأکید می کنند که ایران درحال فرصت سوزی است و دلیل آنها هم این است که می گویند چون ایران فعالیت های هسته ای خود را آغاز کرده و از حالت تعلیق درآورده است زیرا بعد از اجلاس پاریس، فعالیت های هسته ای را که در توافق سعدآباد تهران به حالت تعلیق درآورده بودیم مجدد از سر گرفتیم و فرآوری اورانیوم را در UCFاصفهان از سر گرفتیم و ادامه دادیم و غربی ها می گویند ایران می تواند منتظر مذاکره نباشد و هرچه مذاکرات به تعویق بیافتد به نفع ایران است.
شریعتمداری خاطرنشان کرد: نکته دیگری هم مدنظر غربی ها است و آنها سعی می کنند با القای این که ما از مذاکرات اجتناب می کنیم این موضوع را دلیلی برای حقانیت خودشان بدانند، آقای بوش قبل از اینکه ایران پاسخی به بسته پیشنهادی غرب بدهد خبر از رد بسته پیشنهادی غرب از سوی ایران داد که هدف آمریکا این بود که این فضاسازی را تا نشست G٨ادامه دهد.
وی با اشاره به اینکه ایران هیچ دلیلی برای فرصت سوزی ندارد یادآور شد: ایران دلایل فنی و حقوقی و گزارش های مستند بازرسان آژانس را دارد که همگی از حقانیت ما حکایت دارد و ما می توانیم به راحتی این اسناد را در همه مراجع ارائه دهیم بنابراین وقتی به لحاظ مستندات دست ما پر است دلیلی نداریم که از مذاکرات اجتناب کنیم.

افزایش نقش مجلس
روزنامه اعتماد در گزارشی خبر از تهیه طرحی از سوی نمایندگان برای افزایش نقش هسته ای مجلس می دهد:
در شرایطی که قرار است دور تازه یی از گفت وگوهای هسته ای بین ایران و اعضای ۱+۵ شروع شود تعدادی از نمایندگان عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس طرحی را ارائه کرده اند که بر مبنای آن به نقش مجلس در تصمیمات هسته ای افزوده می شود و دولت موظف خواهد بود از این پس تصمیمات هسته ای را با مجلس هماهنگ کرده و به تنهایی تصمیم نگیرد. این طرح پس از آن آماده شد که از ابتدای فعالیت مجلس هشتم ـ هفتم خردادماه ـ تعدادی از نمایندگان خواستار حضور جدی مجلس در دیپلماسی هسته ای شدند و اعلام کردند از آنجا که پرونده هسته ای ایران تاثیر بسزایی در سرنوشت کشور دارد لذا مجلس به حکم وظیفه موظف است نسبت به این موضوع بی تفاوت نباشد و به عنوان یک بازیگر فعال ظاهر شود. البته از آنجا که علی لاریجانی دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی در حال حاضر ریاست مجلس هشتم را برعهده دارد، لذا حضور او در مجلس خود به خود بر نقش مجلس در پرونده هسته ای تاثیرگذار بوده است چرا که علی لاریجانی تا سال گذشته عالی ترین دیپلمات هسته ای ایران بود و چند مرحله در مذاکرات حساس هسته ای ایران با کشورهای ۱+۵ و نیز مقامات آژانس انرژی اتمی هدایت گفت وگوها را برعهده داشته است. لاریجانی در پی اختلاف نظر با احمدی نژاد درخصوص چگونگی پیشبرد مذاکرات از سمت خود در شورای عالی امنیت ملی کنار رفت و پس از مدتی در انتخابات مجلس هشتم از حوزه انتخابیه قم کاندیدا شد و توانست به عنوان نماینده قم وارد مجلس شود. لاریجانی سپس به ریاست مجلس هشتم انتخاب شد و بلافاصله در مقام ریاست این مجلس موضع گیری های هسته ای خود را آغاز کرد. به گونه یی که بسیاری از نمایندگان به کنایه علی لاریجانی را رئیس مجلس هسته ای خطاب می کنند و می گویند او بیش از آنکه درباره مسائل داخلی اظهارنظر کرده باشد درباره مسائل هسته ای حرف زده است. از همین رو تصور می رود طرحی که در کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس مطرح شده است تا پس از مطالعات کارشناسی برای تصویب به صحن علنی مجلس بیاید با هدایت مستقیم و مشاوره های خاص علی لاریجانی تنظیم شده باشد. ظاهراً لاریجانی و طرفدارانش در مجلس تصمیم گرفته اند از اختیار قانونگذاری خود کمک بگیرند و با تصویب یک قانون دولت را ملزم کنند بیش از پیش مجلس را در تصمیم گیری های هسته ای دخالت بدهد. این طرح ابتدا در جلسه یی با حضور هیات رئیسه کمیسیون امنیت ملی، رئیس کمیته های داخلی این کمیسیون، اعضای هیات رئیسه مجلس و چند تن از اصولگرایان بانفوذ مجلس مطرح شده است. حسن سبحانی نیا نماینده نیشابور عضو کمیسیون امنیت ملی و عضو هیات رئیسه مجلس که خود در نشست یاد شده حضور داشته است درباره جزئیات این طرح گفت؛ در طرح از دولت خواسته شده در مورد پرونده هسته ای و مذاکرات با گروه ۱+۵ به تنهایی تصمیم گیری نکرده و پیش از آن با کمیسیون امنیت ملی مجلس مشورت کند. به گفته سبحانی نیا در این طرح تاکید شده که پارلمان نمی خواهد در مورد موضوعات هسته ای منفعل باشد و به همین دلیل از این پس گروه های دولتی پارلمانی مجلس با کشورهای طرف مذاکره در پرونده هسته ای گفت وگو می کنند. این نماینده تاکید می کند دلیل طرح چنین پیشنهادی، دغدغه اعضای کمیسیون امنیت ملی در مورد آینده پرونده هسته ای است؛ حتی برخی از نمایندگان نگران هستند نتوانیم از ظرفیت کشورهای غیرمتعهد به نحو مطلوبی استفاده کنیم. به همین دلیل نمایندگان اعلام آمادگی کردند که مجلس می تواند در مذاکره با این کشورها هم وارد شود. دلیل این پیشنهاد هم انتقاد برخی از اعضای کمیسیون امنیت ملی به نحوه تعامل ایران با گروه کشورهای غیرمتعهد است. در این جلسه برخی از اعضای این کمیسیون انتقاد کردند اگر ایران تاکنون از حمایت این کشورها به نحو مناسبی استفاده می کرد، حداقل قدرت مقاومت در برابر قطعنامه های صادر شده علیه ایران بیشتر می شد.
حتی دلیل انفعال در ارتباط با کشورهای اروپایی وآمریکایی ضعف سفرای ایران عنوان شده است. چنانچه نماینده نیشابور خبر داد در این طرح از دولت خواسته شده برنامه یی اتخاذ کند که سفرای ایران در سایر کشورها فعال شده و نقش اصلی خود را در پرونده هسته ای و مذاکره با کشورهای دیگر آغاز کنند. نکته قابل توجه در طرح این موضوعات از سوی مجلس این است که این پیشنهادات در جلسه هفته گذشته از سوی کمیسیونی مطرح شده که ترکیب اکثریت آن را نمایندگان حامی دولت نهم تشکیل داده اند. کمیسیونی که از همان ابتدای تشکیل هم بسیاری از نمایندگان نحوه چینش آن را تلاش برای همراهی مجلس با دولت عنوان می کردند اما در کمتر از چند هفته از تشکیل چنین کمیسیونی، طرحی از سوی اعضای آن مطرح می شود که خواستار پررنگ تر شدن نقش مجلس در دیپلماسی هسته ای حتی هم سطح با نقش دولت است؛ پیشنهادی که حداقل طرح آن از چنین کمیسیونی کمتر انتظار می رفت. پیشنهادی که حتی به گفته سبحانی نیا عضو هیات رئیسه مجلس در آن از شورای عالی امنیت ملی و وزارت امور خارجه خواسته شده از این به بعد مدیران ارشد این دو بخش با نمایندگان جلسه های دائمی اطلاع رسانی داشته باشند. گرچه این نماینده تاکید دارد این پیشنهادها هنوز از پختگی لازم برخوردار نیست و ممکن است در جلسات بعدی این کمیسیون دچار تغییر و تحولاتی شود، اما نفس پرداخت به چنین مسائلی آن هم در اولین جلسه مشترک اعضای کمیسیون امنیت ملی حکایت از آن دارد که حتی اصولگرایان حامی دولت از جمله محمد اسماعیل کوثری نماینده تهران، زارعی، علاءالدین بروجردی نماینده بروجرد و محمد کرمی راد نماینده کرمانشاه، غلامرضا کرمی نماینده کرمان هم معتقد شدند یا قانع شدند که در شرایط کنونی پرونده هسته ای، مجلس نمی تواند منفعلانه برخورد کند…

سه گزینه پیش رو
روزنامه کیهان در سرمقاله دیروزش: تهران ۲۰۰٨ نوشته است:
۹ سال پیش، ژوئیه ۱۹۹۹ میلادی (تیرماه ۱٣۷٨) جهان تابستان داغی را سپری می کرد. هزاره دوم رو به پایان بود و طلیعه قرن و هزاره جدید به تدریج رخ می نمود. ابرقدرت بزرگ، شوروی، با تکاپوی موفقیت آمیز دستگاه های اطلاعاتی ـ تبلیغاتی آمریکا و ناتوی فرهنگی غرب از درون فرو ریخته بود و اکنون بر ویرانه بلوک شرق می شد زایش نظم و نظام جدید جهانی را قابلگی کرد. این بار به جای هیتلر، آمریکا به دروازه های مسکو دست یافته و مانند هر جهانگشای فاتحی آوای اناربکم الاعلی سرمی داد. اجرای پروژه بزرگ قرن جدید آمریکایی (PNAC) که در سال ۱۹۹۷ تدوین شده بود، در آغاز راه بود. سرمستی ناشی از پروژه انهدام درونی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق، سبب شده بود حل موضوعات خاورمیانه و ایران، آسان به نظر آید.
آمریکایی ها ۹ سال پیش (تیرماه ۷٨) مرحله نهایی پروژه ای را که از یک دهه پیش از آن در ایران آغاز کرده و طی ۲ سال گذشته به بار نشانده بودند، آغاز کردند؛ آشوب در قلب پایتخت و ام القرای جهان اسلام با مدد گرفتن بخشی از حاکمیت و بازسازی مدل فروپاشی گورباچف ـ یلتسین. مستی استراتژیست ها و سیاستمداران پایه گذار پروژه فزونی گرفت. موفقیت بالاتر از این؟! ۴۶ سال پس از عملیات آژاکس علیه نهضت نفت، اکنون عملیاتی پیچیده تر با ظاهری موفقیت آمیز در حال اجرا بود. این موفقیت را می شد از انفعال برخی عناصر باسابقه در تهران و جولان بی مهار کودتاچیان مخملین دید که حالا دیگر جامه مخملین از تن کنده و قداره به کف گرفته بودند و بی خیال آداب جامعه مدنی عربده می کشیدند و هل من مبارز می خواستند. اما ناگهان طوفان شد و چیده ها را به هم پیچید. به اشارتی از رهبری ایران که گویی جز شجاعت و جدیت از جرقه کلام نجیبش نمی بارید، جاری بسیج مردم در خیابان ها جوشید و چون سیلابی، خس و خاشاک دام چیده شده را روبید. آن روزها نه اینکه شیرازه کودتایی شبه مخملین در ایران از هم بپاشد بلکه بی اغراق، شیرازه طرح قرن جدید آمریکایی و خاورمیانه جدید از هم گشوده شد.
درپس این ۹سال اتفاقات پرفراز و نشیبی بر ما و خاورمیانه و جهان گذشت. آن روز ملت نجیب و مظلوم اما ستم ناپذیر ما مجبور بود در عمق شهر و پایتخت خود در برابر قدرت های مهاجم دفاع کند. ولی امروز این آمریکا و اسرائیل هستند که باید در عمق خاک فلسطین و عراق اشغال شده از قدرت یابی خیره کننده فرزندان مقاومت در هراس باشند و کابوس ایران را در جای جای خاورمیانه بزرگ به جان بخرند. به یقین خفتی که بلوک آمریکا ـ اسرائیل در ماه ها و سالیان اخیر به آن تن داده بی سابقه است.
ماه گذشته هفته نامه آمریکایی نیوزویک با اشاره به اظهارات جرج بوش در مجمع عمومی اقتصاد جهان در شرم الشیخ، به تمسخر اظهارات وی را ۱۰فرمان رئیس جمهوری سرگردان خواند که راه کشورش را با خوش خیالی به سمت جهنم همواره کرده است. دو هفته بعد (۱۴خرداد ٨۷) نیویورک تایمز دیگر نشریه معروف آمریکایی گزارش داد آمریکا موقعیت خود را در خاورمیانه از دست داده و کشورهای منطقه و حتی متحدان ما دیگر برای رفع مشکلاتشان در انتظار موافقت آمریکا باقی نمی مانند، نه درباره لبنان و فلسطین و نه هیچ جای دیگری. آنها به صورت خصوصی آمریکا را مقصر می دانند و دیگر منتظر دولت بوش نمی مانند که پس از افتضاحات عراق و فلسطین و لبنان، راهی در اختیارشان قرار دهد. اعتبار آمریکا سقوط کرده و متحدان ما دلسرد شده اند. قرار بود دشمنان خود را منزوی کنیم اما در نهایت باعث انزوای خود شدیم… هیچ شکی نیست که در شرایطی حیاتی، آمریکا ناپیداست.
مقارن این تحلیل ها دنیس راس فرستاده سابق کاخ سفید به خاورمیانه به الحیات گفت: توافقنامه دوحه میان جریان حاکم ۱۴مارس لبنان و حزب الله، فاجعه ای برای واشنگتن است. و نشریه آلمانی دی سایت در تفسیری به قلم یوشکا فیشر وزیر خارجه سابق اذعان کرد امروز در لبنان فقط ایران و سوریه خود را قوی حس می کنند. به ویژه ایران به واسطه حزب الله، فرمانروایی می کند. دیگر در خاور نزدیک و میانه، هیچ چیزی بدون ایران یا علیه ایران پیش نمی رود. نه در عراق، نه در افغانستان، نه لبنان، نه فلسطین و خاصه نه در خلیج فارس. نقش رهبری کننده آمریکا دچار زوال شده است. اروپا باید در خلأ آمریکا، بیشتر درگیر مسائل خاورمیانه شود و حضوری موثر داشته باشد. کار به جایی رسید که واشنگتن تایمز نوشت حزب الله لبنان، نقشه خاورمیانه را دوباره ترسیم می کند. حزب اللهی که آسان ترین پازل در جابجایی و باز ترسیم نقشه خاورمیانه جدید به نظر می آمد، حالا به نیابت از ایران، سیلی ادب بر گوش بدمستان آمریکایی ـ اسرائیلی می نواخت.
اینجا ـ ایران ـ شهرکوران نیست و شعبده بازان جنگ روانی دشمن با دسته کوران طرف نیستند که بتوانند در مختصات منطقه ای چنین آشکار و در دیدرس، به ملت ایران چنین تلقین کنند که در گوشه رینگ به دام افتاده اند و هر لحظه باید منتظر تیر درکردن و ترقه ترکاندن مهاجمان اسرائیلی و آمریکایی باشند. معلوم است که گروگان، کدام طرف است و کدام طرف این بازی شطرنجی پیچیده در تیررس قرار گرفته است. می توان تیری در کرد و هیجانی برانگیخت اما این بار بعید است مثل ۹ سال پیش بتوان زد و در رفت. چالش هسته ای و جنگ روانی های حاشیه های آن درباره تحریم و جنگ و فشار و مضیقه و مضایقه را ـ با همه اهمیتش ـ باید در جغرافیایی چنین پهناور دید و اساساً چرایی پدیدآمدن آن را با مرور روند تحولات دهه اخیر تحلیل کرد. در غیر این صورت تحلیل های انتزاعی آن هم در ذهنی ایزوله و جغرافیایی مجعول و مجهول که دشمن تعریف می کند، گمراه کننده و نارسا خواهد بود.
٣ گزینه می تواند پیش روی ما باشد ۱ـ بستن باب مذاکره و القای بن بست آن گونه که آمریکا مایل است ۲ ـ پی روی در راه مذاکره طبق نقشه ای که آمریکا و برخی همقطارانش پس از ارعاب و تهدید پیش پای ما می گشایند تا آنجا که به تدریج در ذهن و عمل ایزوله و منجمد یا اصطلاحاً آب پز شویم اما به اعتبار تدریجی بودن روند نتوانیم فرآیند سقوط را بفهمیم و در دام بیفتیم ٣ ـ ادامه مسیر پیچیده و باریکی که در میانه دو بیراهه قبلی از سوی رهبر فرزانه انقلاب ـ با همراهی تدبیر و اراده جمیع دستگاه های مسئول و جبهه بزرگ اصحاب انقلاب ـ ترسیم و پیموده شده و تا به امروز آمریکا و قدرت های همسو را آچمز و ایزوله کرده است.
مذاکره می کنیم و تمام ظرفیت های دیپلماتیک را برای رفع این چالش مصنوعی به کار می گیریم اما با دستانی پر از برگ های برنده و با آگاهی کامل از دارایی ها، نیازها، نداری ها و ضرورت های رقیب. هرگز ـ همان گونه که در این ۵ ساله نشان داده ایم ـ میز مذاکره را با میدان رزم و میدان رزم و قدرت را با هنرنمایی ظریف سیاسی ـ دیپلماتیک اشتباه نمی گیریم و به اشتباه نمی افتیم. زور پاسخ خود را خواهد داشت، زورنمایی جواب درخور، عملیات ایذایی واکنشی مناسب، بر طبل کوفتن و تبلیغات و همهمه پاسخی توأم با لبخند و طبالی، و عکس العمل های معطوف به عمل سازنده یا فرصت سوز.
آمریکا اکنون قصد دارد منافع آن ۵ کشور دیگر را در دیپلماسی خود به گروگان بگیرد و آنها را تبدیل به کیسه بوکس خود در برابر ضرباتی که در حال به جان خریدن است، کند. این را خیلی ها به خصوص در اروپا می فهمند. خیلی ها حتی در دولت های انگلیس و فرانسه و آلمان می فهمند که رنج گره انداختن با دست و آنگاه جان کندن برای گشودن همان گره با دندان کمتر از خودزنی و خودآزاری نیست. می توان به ایران قدرتمند به چشم شریکی امنیت ساز و مشکل گشا نگریست یا با او بی دلیل یا با بی تدبیری گلاویز شد. می توان به جای ۵+۱ ، الگوی ۱ـ۶ را با همه دشواری هایی که در بادی امر به نظر می رسد، تعریف کرد. این بیش از ما نیاز اروپا و منفعت چین و روسیه است. همچنان که نشریه آمریکایی هرالدتریبیون یک ماه پیش با طرح این پرسش که غرب تا چه حد علیه ایران متحد می ماند؟ مورد اشاره قرار داد در بسته پیشنهادی چماق بزرگی وجود ندارد یعنی جدی شدن اروپا در مورد تحریم ها علیه ایران. همزمان با تهدیدهای سارکوزی و مرکل، شرکت های فرانسوی و آلمانی مشغول سرمایه گذاری و همکاری با ایرانند… اروپایی ها برای ممانعت از فشار آمریکا از تحریم ها حمایت می کنند اما نه به آن اندازه که روابط یا تجارت با ایران را از مسیر خود خارج کند. آنها طوری عمل می کنند که به نظر می رسد در حال اقدام هستند ولی وقت کشی می کنند تا تغییرات احتمالی در آمریکا رخ دهد. اروپایی ها می ترسند، چون احساس می کنند به دام افتاده و گروگان گرفته شده اند. آنها می ترسند ایران به روسیه نزدیک تر شود. آنها از ایران هسته ای لذت نمی برند اما فکر می کنند چنین ایرانی بدتر از پاکستان مجهز به سلاح اتمی نیست و شاید مجبور به پذیرش آن باشند. سران اروپا شاید زیاد سروصدا کنند ولی وقتی موضوع ایران در میان باشد، یا چماقی کوچک به دست می گیرند یا اصلا چماقی در دست نمی گیرند.

پایان یک ائتلاف؟
علی رضا علوی تبار از فعالان سیاسی در سرمقاله دیروز روزنامه کارگزاران با عنوان: پایان ائتلاف چنین نوشته است:
ائتلافی که با هدف مقابله با اصلاحات مردم سالارانه در چارچوب جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته بود به پایان خویش رسیده است. هنگامی که از سال ۷۶ به بعد جریان سیاسی که خواهان غلبه وجه مردم سالار جمهوری اسلامی بر وجوه دیگر آن بود نهادهای انتخابی در جمهوری اسلامی(ریاست جمهوری، مجلس شورا و شوراهای شهر و روستا) را در اختیار گرفت، محافظه کاران حاضر در حاکمیت به این نتیجه رسیدند که برای مقابله با اصلاح طلبان بخشی از نیروهای تحت امر خود را به سطح شریک سیاسی خویش در قدرت ارتقا دهند. غافل از آنکه این جریان بنابر ماهیت خویش به سهیم شدن در قدرت بسنده نخواهد کرد و خیلی زود تمام آن را طلب خواهد کرد! از همان آغاز نیز می شد به ناپایداری این ائتلاف آگاه شد. دو جریان با دیدگاه های متفاوت، خاستگاه های اجتماعی ناهمخوان و منافع ناهمسو به بهانه دشمن مشترک گردهم آمده بودند. در یکسو این ائتلاف جریانی قرار داشت که در عرصه سیاسی از حاکمیت یک گروه اندک اجتماعی حمایت می کرد و از نظر خاستگاه اجتماعی متکی به ائتلاف تاریخی روحانیت بازار بود و منافع خویش را در رونق تجارت و کسب و کار به شیوه های سنتی جست وجو می کرد. در سوی دیگر ائتلاف گروهی قرار داشت که از یکه سالاری و فردی شدن حکومت (و نه اندک سالاری) دفاع می کرد و بیشتر خاستگاهی نظامی امنیتی داشت و منافعش با تنش سیاسی و نظامی و کسب و کار زیرزمینی گره خورده بود. تنها وجه مشترک این دو جریان نگرانی آنها از غلبه وجه مردم سالارانه نظام بر وجوه دیگر آن بود. هر دو جریان می دانستند که بیش از وزن اجتماعی خود از قدرت برخوردارند و در شرایط دموکراتیک باید به اندازه ای متناسب با وزن اجتماعی خود خواهان قدرت سیاسی باشند.
از دید یک جریان طرفدار توسعه مردم سالار در ایران هیچ یک از این دو جریان نمی توانند سکاندار موفقی برای هدایت کشتی سیاسی در دریای پرتلاطم امروز باشند، اما این به معنای یکسان بودن پیامدهای ناشی از حاکمیت هر یک از این دو جریان نیست. ظرفیت جریان راست رادیکال برای اعمال خشونت های سیاسی و اجتماعی بسیار بیشتر از جریان راست محافظه کار است. افشاگری های یکطرفه و بی نیاز از مدرک و دلیل! محکوم کردن بی محاکمه! بخشش بی پایان از منابع عمومی به تحت الحمایگان! تنش آفرینی با جهان تا آستانه جنگ! از پیامدهای کوتاه مدت غلبه جریان راست رادیکال بر عرصه سیاسی کشور است. جریان راست رادیکال به دلیل فقدان تکیه گاه مشخص اجتماعی این ظرفیت را دارد که در کوتاه ترین مدت ۱٨۰ درجه تغییر جهت و مسیر دهد. برای کشوری که بی ثباتی و عدم تداوم در آن ریشه اصلی بسیاری از مشکلات است، هیچ چیز فاجعه بارتر از غلبه جریانی که به طور سیستماتیک از ثبات و تداوم گریزان است، نمی باشد. جریان راست محافظه کار اصولی دارد که کم و بیش به آنها پایبند است. از این رو نوعی قابلیت پیش بینی پذیری در آنها وجود دارد. به علاوه به دلیل ویژگی های تاجرم آبانه راست محافظه کار از تنش استقبال نمی کند و همین امر می تواند به دفع خطر از امنیت ملی یاری رساند.
در مجموع از اینکه راست محافظه کار دیگر نمی خواهد دنباله رو راست رادیکال باشد و می کوشد تا آنها را به عنوان یک شریک و نه یک سرور بپذیرد، ناخواسته به امکان گذار به مردم سالاری کمک خواهد کرد. ممکن است از دل این کشمکش بر سر قدرت نوعی قاعده مند شدن سیاست ورزی و رقابت سیاسی بیرون آید. اگر چنین شود گام بزرگی به سوی مردم سالاری برداشته شده است. محافظه کاران باید دریابند که به جای متحد شدن با جریانی غیرقابل پیش بینی و ماجراجو بهتر است به سهمی متناسب با وزن اجتماعی خود از قدرت بسنده کنند و به عنوان جریانی که به ثبات و تداوم یاری می رساند عمل نمایند. این کار هم به مصلحت خود آنهاست و هم به طور غیرمستقیم به مصالح ملی یاری می رساند.

نتایج اجلاس جی ٨ و دی ٨
در جی ٨ و دی ٨ چه می گذرد عنوان نوشته ایست در روزنامه جام جم از جواد جهانگیرزاده نماینده و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس که در پی می خوانید:
این روزها جهان شاهد برگزاری همزمان اجلاس سران جی ٨ و دی ٨ در دو کشور آسیای شرقی است. اجلاس جی ٨ که عمری طولانی تر نسبت به اتحاد همکاری های منطقه ای کشورهای بزرگ مسلمان موسوم به دی٨ دارد و متشکل از کشورهای ایران، ترکیه، مصر، مالزی، پاکستان، اندونزی، نیجریه و بنگلادش است، در حالی به مذاکرات سران چشم دوخته است که علاقه مند است تا با بررسی تحولات مهم جهانی علاوه بر ارائه راه حل برای چالش های مهم بین المللی در عرصه های اقتصادی و سیاسی نیز به همکاری نزدیک اعضا بینجامد.
هوکایدوی ژاپن در حالی میزبان ٨ کشور صنعتی جهان شده که اختلافات عمیق میان آمریکا و روسیه التیام نیافته و همکاری های اقتصادی همچنان تحت تاثیر علایق و اهداف سیاسی قرار دارد.
نگاه متفاوت اعضا به موضوعات مهم بین المللی مانند تحولات خاورمیانه، پرونده هسته ای جمهوری اسلامی ایران، موضوع اسرائیل و لبنان و پرونده های متعدد سیاسی نمی تواند به این زودی ها به مسیر انسجام و اتحاد بین دولت های مذکور تبدیل شود.
مهم ترین نکته ای که می توان در خصوص اجلاس جی ٨ بیان کرد، آن که اهداف بیان شده برای این اجلاس مورد تنازع قدرت های مهم بین المللی مانند روسیه و آمریکاست.
اگر چه سارکوزی در دیدار اخیر خود از دهلی نو از ورود هند به جرگه کشورهای جی ٨ حمایت کرده، ولی به احتمال فراوان آمریکایی ها و برخی کشورهای عضو جی ٨ برای جلوگیری از تقویت همپیمانان سنتی روسیه مانند هند و چین در این خصوص علاقه مندی جدی از خود نشان نخواهند داد.
اجلاس جی ٨ در گذشته نیز نشان داده که تصمیم گیری های پایانی آن مغایر با جهت گیری ها و انتظارات اولیه بوده است. از این رو به نظر می رسد که تداوم نشست مزبور بیشتر برای نمایش و اعلام جایگاه جهانی اعضا و اهمیت و تاثیر آنها در حوزه اقتصاد و سیاست جهانی است.
اما در دیگر سو اجلاس دی ٨ قرار دارد که با ابتکار نجم الدین اربکان نخست وزیر اسلامگرا و اسبق ترکیه در سال ۱۹۹۷ بنیان گذاشته شده و پس از ورود به دومین دهه فعالیت خود هنوز در آغاز علایق سیاسی و اقتصادی خود قرار دارد. وجود جمعیت ۹۵۰میلیونی و پیروی از یک دین (اسلام) می تواند این گروه را در جهانی که با بحران ها و چالش های زیادی روبه روست، به سمت عملیاتی کردن علایق مشترک رهنمون سازد.
بدون تردید بهره گیری از همکاری های موثر میان کشورهای مسلمان و مهم جهان علی رغم دشواری های هماهنگی ناشی از فاصله جغرافیایی قابل توجه کشورهای عضو، می تواند آنها را در مسیر تلاش برای ایجاد تغییر در مدیریت جهان با توفیق همراه سازد. برخی از کشورهای عضو به شدت از آثار منفی افزایش قیمت انرژی و محصولات غذایی در رنج هستند که افزایش سطح همکاری ها می تواند از آثار زیانبار ومنفی آن بکاهد.
اعلام آمادگی دکتر احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسلامی ایران نیز بر این اساس قابل توجه است که جمهوری اسلامی ایران انرژی مورد نیاز کشورهای عضو دی٨ را تامین کند.
مرور عملکرد گذشته کشورهای دی ٨ به طور جدی می تواند محل نقد و بررسی باشد. ارتباط شکلی و نه چندان فعال اعضای دی٨ هنوز نتوانسته ظرفیت های لازم اقتصادی و سیاسی اعضا را در اختیار گروه قرار دهد.
مطمئنا توفیق همکاری های منطقه ای مانند گروه دی ٨ می تواند از اهمیت اجلاس هایی چون گروه جی ٨ بکاهد، اما این امر زمانی محقق خواهد شد که ضمن کاستن از نفوذ کشورهای قدرتمند جهانی، اعضای این گروه بخواهند و بتوانند ظرفیت های خود را در اختیار دیگران قرار دهند.
به نظر می رسد در این راستا ضروری است تا با نهادینه کردن همکاری ها بین کشورهای عضو، انگیزه های لازم در میان آنها برای تداوم همکاری ها ایجاد شود.
کشورهای دی٨ می توانند با افزایش ظرفیت همکاری از یک نمایش مدیریت منطقه ای به یک واقعیت بین المللی تبدیل شوند. بدون تردید رشد این گونه پیمان های منطقه ای با کینه برخی قدرت ها و مدیریت های بین المللی مواجه خواهد شد و تلاش آنها را برای تضعیف گروه های مشابه دی ٨ تحریک خواهد کرد.
انسجام میان کشورهای قدرتمند بین المللی به رغم وجود تضادهای بنیادین و ساختاری آن عملا به سمت تضعیف منافع کشورهای مستقل جهان پیش می رود ولی علایق سنتی، سیاسی و اقتصادی آنها با تداوم اختلافات گاهی کمرنگ و گاهی پررنگ تر می شود. در این میان توسعه همکاری ها و دست شستن از اختلافات، موقعیتی مطلوب را برای کشورهای عضو ایجاد خواهد کرد.
جمهوری اسلامی ایران نیز در مقطعی که با مخالفت های گسترده نظام سلطه با حفظ هویت انقلابی خود مواجه است، باید بیشتر از همگان بر توسعه و تحکیم گروه دی٨ پای فشارد و مطمئنا پیشنهاد همکاری های انرژی بر اثبات حسن نیت کشورمان موثر خواهد بود.

آغاز هشتاد و سومین سالگی اطلاعات
نگین حسینی از نویسندگان روزنامه اطلاعات به مناسبت هشتاد و سه سالگی روزنامه اطلاعات نوشته ای با عنوان: هشت دهه با نام بلند تو دارد که آن را از اطلاعات دیروز نقل کرده ایم:
کسی نمی داند تویی آن نوزادی که هشتاد و سه ساله ای.
اینهمه سال بر تو گذشته و هنوز همان نوزادی که می گویند با طلوع هر روز، به دنیا می آیی و در غروب، جان می سپاری؛ تا روز بعد و طلوع دوباره.
کسی چه می داند.
شاید روزی همه اینها را نوشتیم و خواندند.
شاید یک روز، روی یکی از همین صفحه های بزرگ و سپیدت، بنویسیم که تو گُل مایی و چه خون دل ها که به پای تو نخوردیم.
تویی که هر روزِ زندگی ما را از آنِ خودت کرده ای؛ و هر تار موی ما، در گذر سخت روزها، رنگ صفحه هایت می شود.
می خواهی بدانی زندگی در کنار تو که امروز هشتاد و سه ساله شده ای، یعنی چه؟ می گویم اما شاید نتوانم همه آنچه را که دیده ایم و بر ما گذشته است، به تمامی بنویسم. بعضی حرفها هست که گفتنی نیست؛ یا حتی اگر بتوانی بگویی، شاید قابل درک نباشد؛ خودت باید باشی و ببینی و هر روزت را همین جا بگذرانی تا بدانی نشستن و بزرگ کردن نوزادی که هر روز از نو به دنیا می آید، یعنی چه.
باید خودت باشی تا بفهمی چه اضطرابی دارد ساعت هایی که باید تند تند بنویسی و تن لخت این صفحه های بزرگ را بپوشانی. تا بدانی یعنی چه که داری یک مطلب را با دقت تمام می خوانی، در حالیکه هنوز چند تا صفحه امضاء نشده کنار دستت هست و انبوه مطالب نخوانده؛ و آنوقت همکارت از آنسوی تحریریه صدا می زند که جلسه شروع شده و تو دیر کرده ای.
باید خودت باشی تا بدانی که پیدا کردن یا نوشتن مطلب برای اینهمه صفحه خالی، در مدت زمانی که به سرعت حرکت دستگاه چاپ می گذرد، یعنی چه.
باید خودت باشی تا بفهمی که این صفحه های سپید قشنگ، که هر روز پر می شوند، چگونه در چشم برهم زدنی باز سپیدی شان را به رخ تو می کشند و منتظر می مانند تا برای روزی دیگر، آماده شان کنی.
هشتاد و سه سال است آدم هایی که باید دست از زندگی عادی شسته باشند، آمده اند و نشسته اند و نوشته اند و نوشته اند و آخر، این صفحه های سپید را به دست دیگرانی در فرداهای نزدیک و دورشان سپرده اند و رفته اند.
حالا ماییم وارثان آنها، و این میراث ارزشمند را که تو باشی، چون نوزادی دوست داشتنی، هر روز رخت و لباسی زیبا برتن می کنیم تا فردایی دیگر؛ تا دیگرانی که باید یکایک از راه برسند و تو را از ما تحویل بگیرند.
عصر روز یکشنبه، ۱۹ تیرماه ۱٣۰۵ شمسی، هیچ یک از ما نبودیم تا به دنیا آمدن تو را شاهد باشیم اما حالا، در این روز سه شنبه ۱۹ تیرماه ۱٣٨۷، هنوز هستیم ـ خدا را شکر ـ تا هشتاد و سه سالگی ات را ببینیم و جشن بگیریم؛ جشنی که سور و ساتی ندارد؛ وتنها یک دلخوشی کوچک است به اینکه هنوز هستی و هر روز ما را چه با دلربایی، اسیر خودت می کنی.
روز تولد توست و تنها دلخوشی ما این است که فکر کنیم حلقه کوچکی هستیم از زنجیره همه آنهایی که با شور و شعور، و با دست های لرزان، تو را به ما سپردند و چشم های نگران شان، ناگفته سفارش می کرد که تا زنده ایم، مراقب تو باشیم.
تنها دلخوشی ما در این روز قشنگ این است که شاید حتی اگر در ابتدا، شغل ما بودی؛ اما خیلی زود، همه عشق و زندگی ما شدی، و دیگر نتوانستیم تو را چرتکه زندگی پرمشقت مان کنیم؛ که دیگر حکایت معیشت نبود؛ داستان دلدادگی بود.
امروز به دنیا آمده ای؛ با نام بلندت که بیش از هشت دهه، بر تارک تاریخ مطبوعات این سرزمین می درخشد؛ با نام عزیزت که همواره کنار نام خود نگاهش می داریم؛ با نام اطلاعات و آرزوی اینکه تا همیشه بمانی و بدرخشی…

فصل الخطاب
روزنامه اعتماد ملی در ستون دیدگاه خود به نقل از صادق خرازی و با عنوان مقام معظم رهبری فصل الخطاب تصمیم گیری های سیاست خارجی هستند نوشته است: صادق خرازی گفت: در برابر تصمیم های متخذه زیر نظر مقام معظم رهبری در عرصه سیاست خارجی همه باید مطیع باشند. معاون وزیر خارجه سابق و سفیر سابق ایران در فرانسه با اشاره به نقش مقام معظم رهبری در تعیین سیاست کلان دیپلماسی کشور اظهار داشت: طبق قانون اساسی رهبری باید معیارها و اصول سیاست خارجی را تایید کنند؛ رهبری در این ٣۰ سال گذشته شناخت و تجربه ای داشته اند که شامل زمان رهبری و زمان ریاست جمهوری شان می شود. وی تصریح کرد: ایشان برجسته ترین شخصیت سیاسی ایران در تعیین راهبردها و محورهای سیاست خارجی هستند و به دلیل تجربه ای که دارند تعیین سیاست های کلان سیاست خارجی و امنیت ملی با ایشان است و شورای عالی امنیت ملی هر مصوبه ای که داشته باشد باید به تایید ایشان برسد تا ابلاغ شود و در تمام دوره ها ازجمله سازندگی و اصلاحات، تمام سیاست ها به تایید مقام معظم رهبری می رسید اگرچه شاید در روش ها و دیدگاه ها تفاوت وجود داشت.
وی ادامه داد: در رابطه با مساله هسته ای هم چه در زمان دولت گذشته و چه در زمان دولت فعلی، معیار و مدار سیاست ها و استراتژی کلی نظام را ایشان تعیین می کنند و نکته ای که دکتر ولایتی گفته مبنی بر اینکه رهبری فصل الخطاب تصمیم گیری سیاست کلان جمهوری اسلامی در زمینه سیاست خارجی است، نکته درستی است.
خرازی با رد ادعاهای غرب مبنی بر وجود پدیده چندقدرتی در ایران گفت: در ایران چند قدرتی نداریم و یک قدرت حاکم وجود دارد و تنها دیدگاه های متفاوتی وجود دارد؛ در بحث های منافع و امنیت ملی در کلان سیاست خارجی نیز یک استراتژی کلی وجود دارد تا توسط آن بتوان منافع ملی را کسب کرد. وی یادآور شد: تصور نمی شود کسی در برابر استراتژی کلی نظام مخالفت کند، شاید در مورد شیوه ها، دیدگاه های متفاوتی وجود داشته باشد، از جمله اینکه ایران در چند جبهه درگیر شود یا نه؟ و یا اولویت ها در دسترسی به هدف چگونه باشد؟ این کارشناس مسائل بین الملل در ادامه در مورد لزوم توجه احزاب به نقش وحدت بخش رهبری خاطرنشان کرد: جناح ها و احزاب، اختلاف تشخیص در منافع مربوط به امنیت ملی ندارند بلکه روش ها را متفاوت می بینند اما برخی رسانه ها و دولت های خارجی سعی کرده اند از این تکثر دیدگاه ها بهره برداری خاص خود را بکنند. به گفته وی، شاید در اقوال متفاوت دیدگاه های مختلفی باشد اما همه دور تصمیم گیری یک فرماندهی به نام رهبری است و اگر تصمیمی گرفته می شود زیر نظر ایشان همه باید مطیع باشند و اطاعت کنند. خرازی با اشاره به پیگیری تعامل با جامعه جهانی به عنوان یکی از اصول سیاست خارجی ایران طبق دیدگاه رهبری توسط دولت های پس از انقلاب تصریح کرد: پس از جنگ، ٣ سیاست خارجی را شاهد بوده ایم که اولی سیاست خارجی هاشمی است که مبتنی بر کار با دنیا و سازندگی و دیگری سیاست خارجی دوره خاتمی مبتنی بر تنش زدایی و اعتمادسازی بود و نهایتا سیاست خارجی دولت نهم که برمبنای بازدارندگی است. وی ادامه داد: قضاوت ها و داوری ها نشان می دهد که کدام سیاست خارجی توانسته منافع ملی کشور را بهتر کسب کند. خرازی معتقد است: سیاست خارجی رابطه مستقیم با اقتصاد کلان ملی، تحولات توسعه کشور و نقش تاثیرگذاری ایران دارد و تفکر ما این بوده که سیاست خارجی دوره اعتمادزایی و تنش زدایی توانست منافع ملی ایران را مستدل کند. وی تاکید کرد: در هر ٣ دوره رهبری نقش تعیین کننده داشته اند و رهبری خودشان از افرادی بوده اند که تاکید داشته اند باید به عنوان بازیگر مهم نقش جدی در روابط بین الملل داشته باشیم.
خرازی تاکیداتی که رهبری بر توسعه روابط با چین و روسیه و توسعه کار با اروپا داشته اند را از جمله دلایلی عنوان کرد که رهبری شخصا مایل به این هستند که با دنیا کار و از ادبیات مثبت و ایجابی استفاده شود. وی گفت: تعامل با دنیای امروز و در عین حال اقتدار توأم با متانت از ویژگی های شخص رهبری و راهبردهای سیاست خارجی شان بوده و رهبری به توسعه روابط با همه دنیا به جز ورود به خط قرمزها معتقدند. خرازی ادامه داد: رهبری در قبال آمریکا هم شرایطی دارند و تصورم بر این است تا زمانی که منافع ملت ایران تامین نشده و آمریکا از سیاست های خصمانه خود دست برنداشته، نمی توان اعتماد کرد و به گونه ای نباید عمل کرد که یک قدم ما به جلو بگذاریم و آنها دو قدم عقب بروند. نقدهای ایشان نسبت به عملکرد آمریکا در دو، سه سال اخیر هم کم نیست. تا زمانی که نظام، نظام سلطه است و رفتار آمریکا بر اساس اقتدار نظام سلطه باشد، طبیعی است که بر اساس نظرات ایشان نمی توان به آمریکا نزدیک شد و به سمت اعتمادسازی پیش رفت.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی