روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۱ تير ۱٣٨۷ -  ۱۱ ژوئيه ۲۰۰٨


پیامهای متفاوت و متنوع یک رزمایش
واکنشهای معنادار اظهارات ولایتی در خارج و داخل کشور
تحلیل ایران از سفر قریب الوقوع سولانا به تهران
آخرین امید غرب به یافتن پاشنه آشیل ایران
رهبران اصلاحات باید پاسخگوی عملکرد خود در برابر توده طرفداران وفادار باشند
کار تحولات به همین سادگی نیست!

کاظم جلالی مخبر کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی باعنوان: پیام یک رزمایش در روزنامه همشهری نوشته است: ایران همواره منادی ثبات و امنیت در منطقه و جهان بوده و در این باره تلاش های زیادی انجام داده است.
در عین حال برای تقویت بنیه دفاعی و اقتصادی خود نیز تلاش می کند و در این راه برای رویارویی با تهدیدات فزاینده دشمنان ایران و دیگر کشورهای اسلامی از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است.
از جمله راه های تقویت بنیه های دفاعی هم برگزاری رزمایش و تمرین های نظامی و نمایش قدرت نیروهای مسلح ایران است.
البته برگزاری این رزمایش ها پیام های متفاوت و متنوعی دارد. اما باید دانست که پیام ایران در اجرای آزمایش های موشکی و رزمایش های نظامی از جمله رزمایش پیامبر اعظم٣، صلح، برادری و اعتماد به نفس است.
البته این رزمایش پیام مهم دیگری نیز دارد و آن اینکه ایران خواهان تقویت بنیه دفاعی کشورهای اسلامی است؛ چرا که مسلمانان با وحدت قادر به رسیدن به اهداف راهبردی خود خواهند بود.از سوی دیگر جهانیان شاهد تهدیدات روزافزون آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران هستند. لذا این نکته رانیز نباید از یاد برد که ضرورت آمادگی ایران برای رویارویی با تهدیدات دشمنان امری طبیعی و بدیهی است.
پس مخاطب ایران در آزمایش های نظامی اش را باید دشمنان دانست. آنها باید بدانند که ایران امروز با اتکا به توانمندی های خود قادر به رویارویی با همه تهدیدات بیگانگان است و آمادگی رویارویی با تجاوزات احتمالی را دارد.

واکنش به دیدگاه متفاوت ولایتی
روزنامه اعتمادملی با عنوان: واکنش معنادار نوشته است: اظهارات اخیر علی اکبر ولایتی، وزیر اسبق امور خارجه جمهوری اسلامی در بعضی از نشریات اروپایی، افزون بر واکنش های خارجی، در داخل کشور نیز حساسیت های معناداری ایجاد کرده است. ولایتی که درحال حاضر، مشاور مقام معظم رهبری در امور بین الملل است، با نگارش مقاله ای با عنوان ایران چه می خواهد؟ ـ دیپلماسی ایران، ۱۹سال پس از رحلت امام ـ که به طور همزمان در روزنامه های لیبراسیون فرانسه، لوتام سوئیس و ریپابلیکای ایتالیا منتشر شد، دیدگاه های قابل تاملی را به ویژه درمورد لزوم مذاکره در پرونده هسته ای ایران ابراز داشت.
این یادداشت در تاریخ ۱۴ تیر ۱٣٨۷ در بعضی از مطبوعات داخل کشور نیز منتشر شد…
بعضی از محافل سیاسی و مطبوعاتی در خارج از کشور، دیدگاه های اخیر ولایتی را قابل توجه ارزیابی کردند و مهم و قابل تحلیل دانستند. اما جالب توجه ـ و قابل تامل ـ برخی واکنش ها در داخل بود؛ واکنش هایی که از تریبون های رسمی قوه مجریه ابراز شد. در همین خصوص، نخست می توان به اظهارنظر سخنگوی دولت اشاره کرد؛ غلامحسین الهام در نشست هفتگی خود با خبرنگاران گفت: اگر کسانی می خواهند بر تحلیل های منفرد اشخاص و روی آن مواضع تکیه کنند، مساله خود آنهاست. ما به آنها توصیه می کنیم به دنبال پیدا کردن شکاف و شقاق در داخل کشور نباشند، چرا که هیچ تردیدی در مورد حقوق مسلم جمهوری اسلامی و مبانی ای که در داخل کشور و در این ارتباط تدوین شده وجود ندارد. وی همچنین در پاسخ به این سوال که با توجه به اظهارات اخیر ولایتی و متکی به نظر می رسد در مواضع ایران در ارتباط با مساله هسته ای انعطاف ایجاد شده، گفت: هیچ تغییری در مواضع جمهوری اسلامی حاصل نشده و حقوق ملت ایران قابل عقب نشینی نیست. ملت ایران روی این حق خود اراده راسخ دارد و ما در چارچوبی که مقام معظم رهبری ترسیم کرده اند، حرکت می کنیم. الهام افزوده بود: اشخاص در جمهوری اسلامی آزاد هستند اظهارنظر کنند اما نظرات شخصی، نظرات دولت و نظام نیست… مسئول امور دولت است و دولت تصمیم گیرنده است. رابطه دولت و رهبری نیز واضح و روشن است و در چارچوب نظام جمهوری اسلامی مسائل روشن و تعریف شده و برای عموم ملت ایران قابل درک و فهم است.واکنش قابل اشاره دیگر، مربوط به ایرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی و زیرمجموعه وزارت ارشاد و دولت بود؛ ایرنا نیز روز شنبه در بخش اخبار ویژه خود، مقاله اخیر علی اکبر ولایتی مشاور بین الملل رهبر انقلاب اسلامی را مورد انتقاد تلویحی قرار داد و نوشت: انتشار مصاحبه منتسب به وزیر خارجه اسبق کشورمان از سوی روزنامه ایتالیایی لارپوبلیکا سبب شد تا رسانه های غربی از این مقاله وجود اختلاف نظر در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را برداشت کنند و به مانور تبلیغاتی دست بزنند. جالب آنکه در گزارش ایرنا تاکید شده بود: هنوز درباره صحت انتساب مقاله مذکور به ایشان، نحوه و علت ارسال مقاله به ریپابلیکا و هویت مشاوره دهندگان احتمالی به این سیاستمدار کهنه کار برای نگارش چنین مقاله ای ابهام وجود دارد. خبرگزاری ایرنا در پایان با بیان این نکته که رسانه های غربی با استناد به این مقاله وانمود کردند که در خصوص مسائل راهبردی سیاست خارجی، میان مقامات عالی کشور اتفاق نظر وجود ندارد، نوشت: صلاحیت اعلام مواضع و تصمیم های جمهوری اسلامی ایران در حوزه سیاست خارجی رئیس جمهور یا وزیر امور خارجه و در موضوع هسته ای با رئیس جمهور یا دبیر شورای عالی امنیت ملی است.
آشکار است که مواضع اخیر ولایتی، که بخشی از نیروهای سیاسی واقع گرا و عمل گرا در ساخت قدرت را نمایندگی می کند و واجد دیدگاه های متفاوتی با لایه های رادیکال تر است، چندان خوشایندجریان مقابل نبوده است. اگرچه سخنگوی دولت و خبرگزاری رسمی آن، هرگونه اختلاف نظر را نفی کرده اند، اما به گونه ای معنادار، همزمان کوشیده اند یادآوری و تاکید کنند که این شخص رئیس جمهور، به عنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی است که صلاحیت اعلام نظر رسمی را داراست. این اظهارنظرهای رسمی و حقوقی، واقعیتی را که ساخت قدرت، گاه بازمی نمایاند، نمی پوشاند: تلاش محافظه کاران عمل گرا برای تعامل ـ تعاملی بدون چالش هزینه بر ـ با غرب، به هدایت ایالات متحده؛ و دیدگاه های به دور از واقعیت بخشی دیگر از محافظه کاران در مواجهه با جهان غرب و در متن مناسبات بین الملل.

تبلیغ ناکارآمدی دولت
روزنامه ایران در یک گزارش تحلیلی از سفر قریب الوقوع خاویر سولانا به تهران نوشته است: خاویر سولانا مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا اواخر ماه جاری وارد تهران می شود اما برخلاف دفعه قبل که بسته پیشنهادی ۱+۵ و دو نامه دیگر را در کیف خود حمل می کرد این بار جواب ایران که آن را سخت و دشوار می دانست در دست خواهد داشت تا با مذاکره کننده ارشد هسته ای کشورمان بر سر این پاسخ، مذاکره کند.
البته جواب ایران، پاسخ به بسته پیشنهادی نبود بلکه پاسخ به non-paper بود که در آن حرفی از تعلیق غنی سازی به میان نیاورده بود. شرط تعلیق غنی سازی در حالی از سوی نمایندگان ۱+۵ مورد فراموشی(!)قرار گرفته است که اکثر دیپلمات ها و کارشناسان خارجی بر این امر اتفاق نظر داشته اند که پذیرش ایران هسته ای برای غرب مقرون به صرفه تر از مجادله با ایران بر سر این موضوع است.
مارک فیتز پاتریک، عضو ارشد موسسه مطالعات استراتژیک لندن ماه ها پیش گفته بود: درکی رو به رشد مبنی بر این وجود دارد که جامعه بین المللی در متوقف کردن ایران از دستیابی به قابلیت غنی سازی اورانیوم درحال روبه رو شدن با شکست است .
روشن بودن مواضع ایران در عدم عبور از خط قرمز تعیین شده که همان تعلیق غنی سازی بود، اجازه نداد که حتی قطعنامه شورای امنیت به مثابه یک عامل بازدارنده عرض اندام کنند و این گونه ترمز قطار هسته ای را بکشند. دور انداختن ترمز هسته ای سبب شد که دیپلمات های کشورمان حتی درخواست تعلیق چند ساعته تأسیسات غنی سازی اورانیوم را هم نپذیرند و این گونه نشان دهند که در برابر هر درخواست و تهدیدی (که حتی تا مرز حمله نیز پیش می رود) انعطاف پذیر نیستند. برخورد این گونه ای ایران و پیش بینی چنین رفتاری محققان دانشگاه دفاع ملی آمریکا را به این نتیجه رساند که هزینه های عقب راندن برنامه هسته ای ایران ممکن است بیشتر از هزینه های بازدارندگی و مهار ایران هسته ای باشد . شاید ژاک شیراک رئیس جمهور پیشین فرانسه با استناد به نتایج تحقیق محققان دانشگاه ملی دفاع آمریکا گفته باشد: اگر ایران به سلاح هسته ای دست یابد، چندان نگران نخواهد شد، و این گونه به جهانیان بنمایاندکه ما می توانیم با ایرانی مسلح به سلاح هسته ای زندگی کنیم . پذیرفتن ایران هسته ای و حتی ایران مسلح به سلاح هسته ای که منشأ آن سیاستهای بجا و مناسب مسئولین هسته ای کشورمان بود نیویورک تایمز را به این نتیجه رساند که مهار ایرانی هسته ای بر گزینه های دیگر به ویژه جنگ ترجیح داده می شود . پی بردن دیپلمات های غربی به این نکته که ایران فرایند غنی سازی اورانیوم را تعلیق نمی کند و هیچ راهی هم نمی تواند آن را از دستیابی به هدفش منصرف کند آنان را به استراتژی
سیاه نمایی تبلیغاتی در داخل و خارج رهنمون کرد. تبلیغ وسیع برای ناکارآمدی دولت و مناسب نبودن موضع هسته ای آن به علاوه یک مجموعه وسیع از اقدامات تبلیغاتی ـ نظامی (از جمله مانورهاو… ) تا مرز حمله نظامی، که القا کننده وقوع جنگ باشد راهکارهایی بود که در نظر تدارک بینندگان آن می توانست گزینه مناسبی برای آنچه که آن را زیاده خواهی هسته ای ایران می نامیدند باشد. نگاهی به مطالب اکثر رسانه های خارجی و برخی از رسانه های داخلی می تواند به وضوح بیانگر تلاش دشمنان برای بر هم زدن امنیت روانی مردم و مسئولان باشد. رسانه هایی که تیتر مطالب خود را با پذیرفتن شرط تعلیق از سوی ایران انتخاب می کردند و پذیرفتن شرط تعلیق موقت از سوی ایران را جواب مناسب و شگفت آور برای غربی ها می دانستند همان رسانه هایی بودند که چند روز پیش، از احتمال زیاد حمله محدود جنگنده های ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی به ایران سخن می گفتند. القای کنارگذاشته شدن دولت از موضوع هسته ای و انتقال آن به دیگر نهادها، از دیگر شگردهای تبلیغاتی مرسوم رسانه های فوق الذکر بود که در تلاش برای تضعیف مواضع ایران به کار گرفته شد، که البته با اظهار نظرهایی مانند مواضع عزتمندانه هسته ای دولت ، همسویی و انطباق کامل دولت با تدابیر و تأکیدات مقام معظم رهبری و… پاسخ مناسب گرفت…

آخرین امید غرب
روزنامه کیهان در سرمقاله دیروزش: زوال آخرین امید نوشته است: پاشنه آشیل ایران کجاست؟ شبکه تلویزیونی فرانس ۲۴ درست ۱۰ روز قبل یکی از برنامه های خود را به واکاوی این سوال اختصاص داد و نهایتاً خیلی ساده نتیجه گرفت که هیچ کس در غرب جوابی برای آن ندارد. این سوال، شاید گیج کننده ترین پرسشی است که غربی ها هرگز در مواجهه با پدیده ایران با آن روبه رو بوده اند. چگونه می توان ایران را به تسلیم واداشت؟ آیا روشی وجود دارد؟
مدت ها غربی ها تصور می کردند ـ و برخی از آنها هنوز هم می کنند ـ که با ایران نباید به مثابه یک مورد ویژه برخورد کرد؛ ایران با اندکی اضافه و کم کشوری است معمولی چون سایر کشورها که تصمیمات خود را بر الگوی متعارف هزینه ـ فایده استوار می کند و نهایتاً به شرطی که فشار بر روی آن به حد کافی تولید شود، می توان موضع آن را درباره هر امری شکست ولو در بادی امر به شدت مستحکم و معامله ناپذیر جلوه کند.
پشتوانه نظری استراتژی فشار و در کنار آن اعلام آمادگی برای مذاکره و ارائه مشوق دقیقاً همین فرض تسلیم پذیری ایران به شرط عبور مقدار فشارها از حد نصابی معین است. از فوریه ۲۰۰۶ به این سو، یعنی از زمانی که پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت ارجاع شده، آمریکایی ها با این استدلال که ایران بالاخره زمانی کوتاه خواهد آمد اعضای گروه ۶ را متقاعد کردند که باید به تدریج بر شدت فشارها علیه ایران افزود و منتظر ماند تا اثرات آن در درون ایران و نهایتاً الگوی رفتار ایران در مسائل مربوط به سیاست خارجی نمایان شود. متحدان همیشه مردد آمریکا ـ تردید مزمن در گروه ۱+۵ چیزی است که آمریکا همواره تلاش کرده آن را بپوشاند ـ با این تصور که دلیلی ندارد رفتار ایران از الگوهای متعارف تبعیت نکند، این استدلال را پذیرفتند و محصول آن ۴ قطعنامه ای است که اکنون روی میز شورای امنیت قرار دارد به اضافه تلاش هایی در خارج از شورای امنیت برای تحمیل محدودیت های مالی و مشکلات امنیتی به ایران و همچنین مقادیر معتنابهی سر و صدا و جنگ روانی و جنجال. در این مدت، درون گروه ۶بسیاری اتفاقات ممکن است رخ داده باشد اما در این سوی معرکه یعنی در ایران، از هرچه بگذریم این مقدار بی شبهه مسلم است که مجموعه این فشارها ایران را حتی به قدر ذره ای از جای نجنبانده است. کاملا برعکس، ایران درست به این دلیل که احساس می کرد هیچ اقدامی از ناحیه غرب نباید بی پاسخ بماند، به ازای هر یک گام از جانب آنها قدم متقابلی طراحی کرد و اکنون کار به اینجا رسیده که ایرانی که در فوریه ۲۰۰۶ تعدادی بیش از عدد انگشتان دو دست ماشین سانتریفیوژ نصب شده نداشت، جای خود را به قدرتی غیرقابل چشم پوشی با توانمندی غنی سازی در ابعاد صنعتی داده است.
طراحی استراتژی گام های متقابل از جانب ایران لااقل دو خاصیت عمده داشت. نخست این که خلل ناپذیر بودن اراده آن را این بار در صحنه عمل به طرف های غربی نشان داد (حذف پیش شرط تعلیق محصول این فرایند است) و دوم با رشد دادن تدریجی توان فنی ایران، قدرت آن را برای چانه زنی پای میز مذاکره تا حد بسیار زیادی افزایش داد به گونه ای که اکنون می توان دید غربی ها خود نیز به این حقیقت که باید امتیازهای بسیار بزرگتری به ایران واگذار کنند واقف شده اند و به همین دلیل محتوای پیشنهادهای آنها به ایران اساساً دگرگون شده است.
بی نتیجه بودن این روند ـ و بلکه منجر شدن آن به نتیجه عکس ـ امری نبود که از دیدگان متحدان چرتکه به دست آمریکا پنهان بماند. درست در لحظه ای که آنها در آستانه سوا کردن خرج خود از آمریکا بودند، برگ جدیدی رو شد و آمریکایی ها با انتشار برآورد اطلاعات ملی خود در سال ۲۰۰۷ اعلام کردند دیپلماسی فشار و مذاکره همزمان نتیجه داده و ایران برنامه خود برای ساخت سلاح هسته ای را متوقف کرده است. به این ترتیب آمریکا فقط به دلیل حفظ ساختار گروه ۶ مهم ترین برگ خود علیه ایران را به دست خویش سوزاند و گروه ۶ اگرچه به حیات خود ادامه داد اما قدرت چانه زنی آمریکا درون آن تا حد بسیار زیادی کاهش یافت و عملاً آمریکایی ها در مقابل این سوال که اگر برنامه ایران نظامی نیست چرا باید با آن به عنوان یک تهدید برخورد کرد، جز مختصری رفوکاری و توجیهات پاسخی برای عرضه نیافتند.
نمایان شدن تدریجی این امر که عملاً چماقی که ایران را بترساند در کار است و نه هویجی که آن را به طمع اندازد، قبل از هر چیز این نتیجه گیری را تقویت می کند که مسئله ایران راه حل خارجی ندارد. غربی ها هم که ظاهراً پس از پرداخت هزینه های فراوان به این نکته واقف شده اند، اکنون چند ماهی است که تمام ظرفیت خود را برای پیدا کردن آنچه به زعم آنها می تواند نوعی راه حل داخلی باشد بسیج کرده اند. این نظرگاهی است که با نگریستن از آن می توان تمام تحولات حدود ۶ ماه گذشته را تبیین کرد.
وقتی بسته پیشنهادی جدید غربی ها به ایران عرضه شد، با اطمینان می توان گفت مهم ترین امید غرب این بود که به محض گشوده شدن این بسته در ایران در سطح اول تصمیم سازی استراتژیک نظام درباره هزینه های اصرار بر حق غنی سازی و حفظ برتری منطقه ای اختلاف تحلیل ایجاد شود و نهایتاً آنها بتوانند این اختلاف در بین مسئولان را با استفاده از برخی ماموران داخلی شان به روابط دولت ـ ملت هم تسری بدهند و از دل این اختلافات تو در تو راهی برای تضعیف و تعطیل اراده ایران برای پیمودن راهی که آن را به قدرتی بی بدیل تبدیل می کند بیابند. سرمایه گذاری روی اختلافات داخلی به وضوح مهم ترین نقطه امید غربی ها در چند ماه گذشته بوده و می توان با اطمینان حدس زد که در ماه های آینده تا زمان انتخابات ریاست جمهوری دهم خواهد بود. شواهدی که این امر را تایید کند آنقدر فراوان است که در اینجا حتی فهرستی مختصر هم از آنهانمی توان به دست داد. روزنامه انگلیسی گاردین که به مقام های حکومتی این کشور دسترسی دارد روز ۲٨ خرداد۱٣٨۷ در مقاله ای نوشت: یک مقام انگلیسی قبل از ماموریت سولانا گفته بود غرب انتظار ندارد ایران بسته پیشنهادی اش را بپذیرد چرا که این پیشنهاد همان پیشنهاد عرضه شده در سال ۲۰۰۶ است و تفاوت چندانی با آن ندارد؛ اما امیدوار است این بسته، مناظراتی را در میان سیاستمداران ایرانی بر سر هزینه اقتصادی پی گیری غنی سازی به وجود بیاورد . این نوع از تحلیل که نمونه های فراوان دارد علامتی از جدی شدن یک پروژه جدید است که می توان آن را آخرین امید غرب به یافتن پاشنه آشیل ایران دانست. حقیقت این است که این آخرین پروژه هم جز برخی سوءتفاهم ها و اطلاعات غیرواقعی برپایه دیگری استوار نیست. علائمی در دست است که نشان می دهد هدف غربی ها از پررنگ تر کردن بحث حمله نظامی هم جز این نیست که با مبهم کردن فضای آینده و بزرگ جلوه دادن هزینه ایستادگی، حتی برخی دلسوزان را درباره معقولیت راه آینده به تردید بیندازند. با این حال، اگر از معدودی افراد که مجانی یا با مواجب اندک سالیانی است به کپی ناشیانه تحلیل های غربی مشغولند بگذریم، این پروژه چیزی بیش از یک ناکامی جدید نیست. در هفته های گذشته رسانه های غربی و بعضی دنباله های داخلی آنها سعی کردند اظهارنظرهای طبیعی برخی مقام های ایرانی از جمله مشاور رهبر انقلاب در امور بین الملل و رئیس سازمان انرژی اتمی را به معنای علائمی از بروز اختلاف در داخل جلوه دهند، اما وجود انبوه نشانه های معارض ثابت کرد که این قبیل تحلیل های ناشیانه راه به جایی نمی برد. اکنون همه مسئولان نظام اتفاق نظر دارند که می توان بدون پیش شرط مذاکرات را آغاز کرد (همانطور که رئیس جمهور روز سه شنبه در گفت وگو با روزنامه یومیوری بر این نکته تاکید کرد) در درون مذاکرات هیچ سخنی درباره تعلیق مسموع نیست (همانطور که در مقاله دکتر ولایتی آمده است) و نهایتاً تهدیدهای غربی ها را هم چندان نباید وقعی نهاد (همانطور که آیت الله هاشمی رفسنجانی به صراحت گفت اسرائیل کوچکتر از آن است که ایران را تهدید کند).
به این ترتیب ظاهرا آفتاب لب بام کاخ سفید مجبور است حسرت ناکامی در مقابل ایران را تا پایان عمر در دل تحمل کند در همان حال که می داند جانشینش راهی جز تمرین زندگی با یک ایران پیروز نخواهد داشت.

استراتژی کارساز رهبران اصلاح طلب
انسجام کامل، کاندیدای واحد عنوان سرمقاله دیروز روزنامه کارگزاران است که در پی نقل شده است: انتخابات ریاست جمهوری دهم در راه است، در حالی که جریان های سیاسی رایزنی خود را در خصوص چگونگی ورود به عرصه انتخابات آغاز کرده اند و هریک از زوایای مختلف فضای انتخابات را رصد می کنند، سرپرست محترم وزارت کشور هم از ورود زودهنگام احزاب به بحث انتخابات اظهار نگرانی می کند که البته کمی طبیعی است، زیرا بیم اینکه در فضای ملتهب سیاسی موقعیت لرزان سرپرستی دچار آسیب شود دور از ذهن نیست اما اصلاح طلبان که در انتخابات مجلس هشتم به دلیل جفای فاحش جریان حاکم نتوانستند حداقل سهم خود را از کرسی های پارلمان به دست آورند و در سه مرحله، حذف، تخریب و رای گیری آشکار از صحنه کنار گذاشته شدند مجددا برای ورود به عرصه جدید بدون تامین حداقل شرایط لازم در خصوص حفظ شأن و جایگاه خود و خیل عظیم طرفداران در سراسر کشور، بیقراری نشان می دهند و تجارب گذشته با همان شرایط در حال تکرار است. رهبران اصلاحات امروز باید پاسخگوی عملکرد خود در برابر توده طرفداران وفادار باشند و از آنان نظرخواهی کنند که آیا آمادگی دارند یک بار دیگر راه رفته را بپیمایند بی آنکه از نتیجه اطمینان کافی داشته باشند؟ طبیعتا شکست های پیاپی اصلاح طلبان از شورای اسلامی دوم شهر تهران تاکنون که عمدتا محصول تفرق جریانات مختلف اصلاح طلب بوده فضایی را ایجاد نموده که استمرار این روند بدون ارائه یک استراتژی مشخص و کارساز از ناحیه رهبران اصلاحات بسیار مبهم به نظر می رسد، بنابراین تدوین این استراتژی که با محوریت انسجام کامل کاندیدای واحد و انتخابات سالم قابل شکل گیری است زمینه ساز حضور بانشاط اصلاح طلبان در عرصه انتخابات است، در غیر این صورت هر گونه تحرک سیاسی بدون توجه به این خواسته مشروع طرفداران اصلاحات در گستره ایران اسلامی عبث و موجب سرخوردگی بیشتر این سرمایه عظیم ملی خواهد شد. بدیهی است پس از حصول این هدف مذاکره با مسوولان ذیربط در امر انتخابات اعم از نظارت و اجرا و همچنین جلوگیری از تبلیغات مسموم رسانه های عمومی اعم از دیداری و شنیداری و مطبوعات دولتی یک ضرورت قطعی و حتمی است. اصلاح طلبان عنایت داشته باشند که رسیدن به وحدت کامل از مسیر دموکراتیک و احترام به حقوق و حدود همه جریان های اصلاح طلب کمترین معونه را دارد و هرگونه تکروی و تنگ نظری آفت رسیدن به این هدف مهم و اساسی است. در صورتی که اصلاح طلبان بتوانند از پس این آزمون بزرگ معنوی و سیاسی به شایستگی برآیند ظرفیت چانه زنی خود را بالا برده و می توانند موانع مسیر یک انتخابات باشکوه و خداپسند را هموار ساخته و موجبات حضور گسترده مردم در پای صندوق های رای و انتخاب ریاست جمهوری با آرای بالای مردم را فراهم سازند و شاید این حرکت بهترین خدمت به ایران و انقلاب اسلامی ایران در این برهه از تاریخ کشور باشد. در عین حال نباید غافل شد که آقای احمدی نژاد محصول نزدیک به دو دهه برنامه ریزی اصولگرایان برای اداره کشور است و هجمه های متعدد مسوولان دولتی به دولت های سازندگی و اصلاحات بیانگر همین واقعیت است، لذا باید مردم به این عملکرد در پای صندوق های رای پاسخ دهند.
مبادا با طرح مباحث انحرافی شرایط به گونه ای ایجاد شود که اصلاح طلبان هزینه عملکرد دولت را بپردازند و عامل جابه جایی قدرت در درون جریان حاکم شوند. طرح مباحثی چون همگرایی برای نجات کشور از ناحیه بعضی از اصولگرایان که اخیرا در بعضی از محافل سیاسی مطرح می شود نوعی فرار از مسوولیت است که باید با تامل مورد مطالعه قرار گیرد و چنانچه اصلاح طلبان نتوانند به وحدت کلمه و استراتژی واحد دست یابند باید شاهد جدا شدن فوج فوج طرفداران خود از بدنه اصلاحات و پیوستن آنان به جریانات معتدل اصولگرا یا خیل بی تفاوت ها باشند که این رخداد احتمالی لطمات جبران ناپذیری بر جنبش اصلاح طلبی ایران وارد خواهد کرد و مسوولیت آن طبعا متوجه رهبران اصلاحات خواهد بود. امید است توکل و تدبیر رفیق راه اصلاح طلبان شود تا قله وحدت و عزت فتح گردد. آمین.

کار تحولات به همین سادگی نیست!
پیمان مقدم نویسنده ستون طنز روزنامه اعتمادملی نوشته ای با عنوان: دیرشد، بجنبید… دارد که در پی نقل شده است: نه! واقعا اینکه دیروز در مجلس جناب الیاس نادران نماینده محترم تهران نسبت به پایان مهلت قانونی معرفی وزیر پیشنهادی وزارت امور اقتصادی و دارایی از سوی دولت تذکر و اخطار قانون اساسی فرموده اند، تقصیر ماست؟ خب به ما چه که دولت بزرگوار نهم همانقدر که در ترمیم کابینه و جابه جایی وزرا و مدیران عجله دارند، جهدی جدی جهت تعیین مدیران جانشین و هماهنگ برای پست های خالی مانده به خرج نمی دهد. همچون همیشه اما آقابزرگ اصولگرای ما تقصیر را بر گردن رسانه های منتقد می دانند که بیش از حد معمول به تغییر و تحولات مدیریتی دولت نهم پر و بال داده اند و به مسائل اساسی و دستاوردهای مهم تر توجهی نکرده اند. ایشان معتقدند که به جای پرداختن به اینکه کی می رود و کی به جایش می آید، کمی به درد معیشت مردم توجه کنیم.
گفتیم: خب ما که هر دفعه از تورم و گرانی نوشتیم فریاد شما برخاست که جنگ روانی است و از این خبرها نیست و قیمت های ارزان بقال و قصاب محل رئیس جمهور محترم را بر فرق مان کوبیدید. فرمودند: به جهت اینکه شما رسانه های زنجیره ای مشاعرتان درست کار نمی کند و فقط منفی بافی می کنید و نق می زنید. حالا وزیر اقتصاد یا وزیر کشور چند روز دیرتر معرفی شود، ایرادی ندارد مهم این است که کار پیش برود و از سرعت قطار خدمت رسانی کاسته نشود. ما که می دانیم شما به این بحث تاخیر در معرفی وزیر اقتصاد برای چی دامن می زنید. معلوم است از آنجایی که تدبیر دولت جهت واردات ۷ میلیون تن گندم به مذاق تان خوش نیامده است، می خواهید اینطوری از دولت انتقام بگیرید، هرچند که زهی خیال باطل. قطار خدمت رسانی وابسته به فرد نیست که دیر یا زود معرفی شود. این قطار برعکس قطار اصلاحات وابسته به برنامه ریزی و طرح تحول است. گفتیم: البته نظر شما محترم است ولی وقتی جناب پورمحمدی رئیس جدید سازمان بازرسی کل کشور می فرمایند ساختار اقتصادی ما معیوب است و جناب هاشمی شاهرودی رئیس محترم قوه قضاییه معتقدند فرصت های زیادی به خاطر عدم اجرای برنامه ها از دست رفت و فعالان صنعتی و معدنی کشور خطاب به وزیر صنایع و معادن می گویند یک روز جشن می گیریم، ٣۶۴ روز عذاب می کشیم خان دایی مستقل ما وارد بحث شدند که: بابا جان ول کن این بحث ها را. آنقدر دولت نهم و حامیانش را از خودتان شاکی نکنید. فردا، پس فردا که می خواهند یارانه نقدی را تقسیم کنند اسم تان را می گذارند ته لیست و دست تان به هیچ جا بند نیست آن وقت می فهمید دنیا دست کیست. گفتیم: حالا بگذارید جناب توکلی و کمیسیون ویژه طرح تحول اقتصادی مجلس جمع آوری اطلاعات را انجام دهند. اینجوری به نظر می رسد کار این تحولات به همین سادگی نیست و شاید کلی کار داشته باشد. آقابزرگ فرمودند: تا چشم شما متولیان تورم ۴۲ درصدی در عصر اصلاحات ضربدر چهار گردد. گفتیم: جناب بذرپاش مشاور جوان رئیس جمهور و مدیر عامل محترم سایپا و مدعی این رقم تورم در عصر اصلاحات سلامت باشند اما به قول جناب لاریجانی باید عدالت را از لای زرورق بیرون آورد و شرایط کشور به گونه ای نیست که منتظر بهتر شدن وضعیت سرمایه گذاری باشیم فرمودند: نیازی به تذکر شما زنجیره ای ها نیست. ممنون…

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی