روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۵ تير ۱٣٨۷ -  ۱۵ ژوئيه ۲۰۰٨


سال انتخابات و نیاز دولت به شوک درمانی؟
آمریکا و هم پیمانان اروپایی اش در پی کسب امتیازات بیشتر از ایران هستند
اظهارات مقامات آمریکایی را نباید عقب نشینی آنها تلقی کرد
مذاکرات سوریه با اسرائیل بر مناسبات ایران و سوریه تأثیرگذار است؟
بررسی وضع سیاسی اصلاح طلبان با دیدگاهی محافظه کارانه!

روزنامه کیهان در سرمقاله دیروزش: ورق برگشت نوشته است:
مقامها و رسانه های آمریکایی همچنان سرگرم بحث و گفت وگو درباره آزمایشهای موشکی جدید ایران هستند. هفته پیش در رزمایش سپاه پاسداران ۹ موشک دوربرد و میان برد با موفقیت مورد آزمایش قرار گرفت. همین موضوع باعث سردرگمی مقامات کاخ سفید و سردمداران آمریکا شد. کسانی که تا قبل از پرتاب آزمایشی این موشکها، چنگ و دندان تیز خود را از دور نشان ایران می دادند و در میدان تهدید رجز می خواندند، با شنیدن این خبر و دیدن تصاویر مربوط به آن قافیه را باختند. گوردون جاندرو سخنگوی کاخ سفید با ادعای اینکه تولید این موشکها توسط ایران ناقض قطعنامه های شورای امنیت بوده و باعث انزوای بیشتر ایران(!) می شود، خاطرنشان می سازد آمریکا و شورای امنیت همچنان به راه حل دیپلماتیک با ایران پایبند هستند.
رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا نیز در واکنش به آزمایش موشکی اخیر ایران تاکید می کند که دولت ما به سختی تلاش می کند تا از راههای دیپلماتیک و اقتصادی با ایران مقابله کند و برای تغییر سیاستهای ایران از این راهبرد استفاده می نماید. این راه بر راههای دیگر ترجیح دارد و از این موضوع خوشحال هستم.
خبرگزاری فرانسه روز پنجشنبه گزارش داد که رایس، وزیر خارجه آمریکا، در واکنش به مانور موشکی سپاه پاسداران به ایران هشدار داده که واشنگتن حضور امنیتی خود را در خلیج فارس تقویت می کند و در دفاع از اسرائیل و دیگر متحدانش درنگ نخواهد کرد. رایس در پاسخ به پرسشی درباره اینکه ایران می تواند اسرائیل را هدف آتش خود قرار دهد، گفته است که ما از منافع آمریکا و متحدانش دفاع خواهیم کرد. با این حال کاخ سفید احتمال خطر جنگ میان ایران و آمریکا را برغم اظهارات تند رایس، بعید می داند. تونی فراتو سخنگوی کاخ سفید در یک کنفرانس مطبوعاتی در پاسخ به پرسشی درباره تناقض اظهارات رایس درباره تشدید تدابیر امنیتی آمریکا در خلیج فارس و سخنان رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریکا، گفت: فکر می کنم اظهارات گیتس درباره اینکه خطر رو به افزایش نیست، بسیار دقیق است. رابرت گیتس گفته بود که باور ندارد به دنبال یک رشته آزمایش های موشکی جدید که ایران انجام داده و گفته می شود یکی از موشک های آن قادر به ضربه زدن به اسرائیل است، خطر جنگ رو به افزایش باشد.
واقعیت آن است که تهدیدهای نظامی بیش از آنکه امکان وقوع خارجی داشته باشد، آتش تهیه یک جنگ روانی علیه برنامه های هسته ای کشور بود.
تحریم ها هم تاکنون ثابت شده که اثربخشی لازم را که هدف برنامه های آمریکا در توقف و تعلیق برنامه هسته ای ایران بود، دارا نیست.
از سوی دیگر سایر مجازاتهای اعمال شده از سوی آمریکا نیز عملاً قادر نبوده فضای موجود را به نفع خود، تخریب نماید. مجازاتهای جدید که بخش دیگری از مجازاتهای آمریکا علیه مسئولان سپاه پاسداران و موسسات مالی و اداری مرتبط با پرونده هسته ای ایران محسوب می شود و پیش از این نیز علیه بانک های ایرانی اعمال شده بود، عملاً بی تاثیر بوده است.
به نظر می رسد روند پرونده هسته ای ایران به جایی رسیده است که آمریکا و هم پیمانان اروپایی اش و همچنین رژیم صهیونیستی در میدان نبرد با برنامه های اتمی ایران ـ چه جنگ نظامی و روانی و چه تحریم و تهدید ـ خلع سلاح شده و اکنون ابتکار عمل را در دست دولتمردان ما می بینند.
اکنون تمام تلاش و اقدامات بازدارنده آنان برای آن است که بتوانند قبل از شروع دور جدید مذاکرات، جمهوری اسلامی ایران را تحت فشار قرار داده و امتیازات بیشتری را به نفع خود کسب نمایند.
ایران هسته ای بسوی افقهای روشن علم و فناوری قدمهایی مصمم و استوار برمی دارد و در مسیر آبادانی، توسعه و پیشرفت، آینده ای امیدبخش فراروی خود می بیند. این گزاره حق مسلم، اعتقاد و انتظار مردم و همچنین نصب العین مسئولان کشور در پیگیری پرونده هسته ای کشور است که به مدد الهی ذره ای از آن کوتاه نخواهند آمد.

نیاز به شوک درمانی
دکتر فرشاد مومنی یکی از اقتصاددانانی که در ملاقات اخیر اقتصاددانان با رئیس جمهوری حضور داشته گزارشی از این دیدار داشت که روزنامه اعتماد فشرده ای از آنرا با عنوان: رابطه طرح دولت و انتخابات منتشر کرد. این گزارش در پی نقل شده است: تردیدی نیست که در چند ساله اخیر چرخ های اقتصاد ایران حتی به قاعده قبل از خودش هم خوب نمی چرخد. مهم ترین علامت ها این است که به قاعده برنامه چهارم قرار بوده مثلاً در هر سال X واحد ارز و Y واحد ریال صرف کنیم و از دل این الگوی تخصیص منابع نرخ رشدی را به دست آوریم. آنچه عملاً اتفاق افتاده این است که خیلی بیشتر از X واحد ارز و خیلی بیشتر از Y واحد ریال را صرف کردیم ولی طی سه سال گذشته نرخ رشد تولید ملی کاهنده بود و با رشد مقرر هم بسی فاصله دارد یا مثلاً با وجود اینکه در بی سابقه ترین شرایط وفور درآمدهای نفتی قرار داریم، میزان تشکیل سرمایه ثابت در دو سال اول فعالیت دولت جدید تقریباً نصف چیزی است که در برنامه چهارم درنظر گرفته شده است. در همین دوره ملاحظه می کنید به رغم شرایط وفور درآمدهای نفتی حدود ۲٣ رتبه از نظر وضعیت فضای کسب و کار تنزل پیدا کرده ایم یا از نظر فساد مالی ۱٣ رتبه وضعیت بدتری پیدا کردیم، از نظر تورم هم جزء بدترین کشورها هستیم.
هر کدام از این شرایط حاکی از وضع نابسامان اقتصاد کشور است. اینها گره می خورد به مساله تحریم های آشکار و پنهان. در چنین شرایطی جلسه یی با حضور رئیس جمهور درباره به اصطلاح تحول اقتصادی مطرح شد.
موضوع جلسه به صورت گنگ گفته شده بود، نمی دانستم ما حق صحبت داریم، جلسه مباحثه است یا پرسش و پاسخ یا فقط سخنرانی های تکراری قرار است بشنویم غ...ف شرایط خطیر مملکت ایجاب می کرد از فرصت به دست آمده استفاده کنیم تا ببینیم مسوولان چه فکری می کنند.
غدر شروع جلسهف آقای رئیس جمهور خوشامد گفت و بعد مسوول تحول اقتصادی گزارش اش را اعلام کرد و محتوای این گزارش دقیقاً نقطه مقابل صحبت هایی بود که آقای رئیس جمهور در مصاحبه تلویزیونی گفته بود مبنی بر اینکه کار کارشناسی کامل و دقیقی صورت پذیرفته است.
آنچه برای ما اعلام شد فوق العاده خام و کم مایه و دارای اشکالات و کاستی های جدی بود. به هر حال، بعد که نوبت دوستان شد که هر کدام نظرات خود را ارائه کردند.
متاسفانه در این سه ساله گذشته بارها سیاست های ناسنجیده یی به رغم نقد متخصصان حوزه اقتصاد صورت پذیرفت و نتایج اش هم با هزینه های گزاف برای نظام ملی آشکار شده ولی چون به صورت یکجا و سیستماتیک در معرض دید آقای رئیس جمهور و همکارانش قرار نگرفته فکر کرده اند حتی در سال آخر و روز آخر هم می توان برنامه تحول نوشت و به صورت منطقی و موثر اجرا کرد.
نگاه کنید به دستکاری نرخ سود بانکی و شکاف بین آنچه وعده داده می شد و آنچه اتفاق افتاد. همین طور مساله تزریق غیرمتعارف ارز و اتخاذ رویه انبساط مالی تحت عنوان اینکه می خواهیم پروژه های معوق را به روز برسانیم در حالی که در عمل به رغم جهش در توانایی مالی دولت توان دولت برای اجرای پروژه های ملی در این سه سال هر سال نسبت به سال قبل کاهش چشمگیری پیدا کرده یا مساله منحل کردن سازمان برنامه. دوستان باید توضیح دهند در پیشگاه آینده و ملت که آیا با منحل شدن سازمان برنامه انضباط مالی دولت بهبود پیدا کرد؟ توان کارشناسی سیاست های دولت بهتر شد؟ نظارت بر اجرای پروژه های عمرانی بهتر شد؟ برخورد برنامه یی با مسائل اقتصاد و توسعه یی بهبود داشت؟ و ده ها سوال دیگر و همین طور طرح های زودبازده که در این چند ساله دوستان انجام دادند که طی آن یک فرصت تاریخی عظیم از دست رفت و منابع مالی و انسانی بی سابقه یی معطل ماند و هدر رفت بدون آنکه ثمره یی شایسته به همراه داشته باشد.
به نظر می رسد دولت اگر واقعاً به فکر بهبود یا تحول یا اصلاح مملکت است هیچ کاری واجب تر از این نیست که میدان گسترده یی برای نقد عالمانه و فعال درباره عملکرد سه ساله شان فراهم کند و در پرتو چنین نقدی است که دولت فرصت بازنگری عملکرد خود را پیدا می کند و همین طور ارتقای سطح بصیرت از طریق این نقدها پدید می آید که می تواند دستاوردهای ارزشمندی داشته باشد. نکته دیگر این است که یکی از بزرگ ترین اشتباهات دولت در سه ساله گذشته این است که به طرز غیرمتعارفی دائماً خلق انتظارات جدید کرد بدون اینکه نه اعتبارات آن و نه قابلیت آن را داشته باشد که به انتظارات غیرمعقول و خارج از توان خود پاسخ دهد و اگر قابلیت هم می داشت به صلاح توسعه ملی نبود که به آن همه انتظارات مصرفی که هیچ مسوولیت خاصی هم به ازای آن مطرح نبود پاسخ داده شود. به نظر می رسد، تحت عنوان نقدی کردن یارانه ها اگر قرار باشد موجی جدید از انتظارات را شاهد باشیم که هستیم و هر کس فکر کند به زودی در معرض پرداخت های قابل توجهی قرار خواهد گرفت و به هر دلیل چه به دلیل عدم انجام این طرح یا نافرجام ماندن در اجرا که به نظر من قطعی است این وسط فقط ما انتظارات غیرعادی ایجاد می کنیم و به دنبال آن وقتی سرخوردگی های عملی پدید آید مردم به نهاد دولت بی اعتمادتر می شوند و دوباره هزینه بزرگی برای نظام ملی ایجاد می شود. نکته دیگر قابل تامل این است که در ادبیات اقتصاد سیاسی سال های آستانه انتخابات را سیکل سیاسی می گویند و در این مورد حتی در کشورهای با سطوح بالای توسعه سیاسی هم از نظر رفتار اقتصادی، رفتارها تا حدودی غیرعادی می شود چه رسد به کشور در حال توسعه یی که با تورم ساختاری روبه رو است. با هر مقیاسی شکاف بین روندهای نقدینگی و تولید را مشاهده کنید هیولای خفته یی را می بینید که منتظر کوچک ترین اشتباهی از سیاستگذاران است تا به بحران تبدیل شود. قابل پیش بینی بود؛ به قاعده وضع ناهنجار بودجه ٨۷ و به اعتبار حجم عظیم کسری های آشکار و پنهان سال ٨۷ پیش بینی کرده بودم چون این کسری ها گره خورده با سال انتخابات، دولت ناگزیر باید خیلی هزینه کند؛ هزینه هایی که چندان ربطی به اهداف چشم انداز و توسعه ندارد. پیش بینی کرده بودم بعید است در این یک سال دولت در عمل و نه در شعار حرکت به سمت متغیرهایی را که بازدهی اش در بلندمدت اتفاق می افتد محور کارهایش قرار دهد و به قاعده مالوف ناگزیر به سمت متغیرهای واکنش سریع خواهد رفت که در اقتصاد سیاسی متغیرهای اسمی گفته می شوند. وقتی در شرایط کسری آشکار و پنهان عظیم قرار دارد ناگزیر به سمت پدیده شوک درمانی می رود. مهم ترین مشخصه شوک درمانی هم این است که آثار مالی آن شوک در کوتاه مدت ظاهر می شود و آثارش در بخش حقیقی با وقفه زمانی ظاهر می شود. بنابراین همیشه در کشورهای توسعه نیافته این امکان وجود دارد که در آستانه سیکل سیاسی قیمت های کلیدی را دستکاری کنند. من در آن بحث حتی گزینه های مختلف محتملی که دولت به سمت دستکاری قیمت های کلیدی خواهد رفت را معرفی کرده و نشان دادم بنا به دلایلی برای دولت فقط یک قیمت کلیدی باقی مانده و آن حامل های انرژی است و اعلام خطر کرده بودم اگر چنین اتفاقی بیفتد به اعتبار مجموعه عناصری که تحت عنوان وضعیت خطیر کشور نام بردم ما را در وضعیت بسیار غیرعادی تری قرار خواهد داد. بنابراین، اگرچه ذیل عنوان تحول اقتصادی مسائل زیادی نوشته شده بود تردیدی نداشته و ندارم که اگر قرار باشد عنصری از عناصر هفت گانه در سال جاری در دستور کار قرار بگیرد قطعاً دستکاری حامل های انرژی خواهد بود و بخش های مهمی از عناصر ادعایی برنامه به اصطلاح تحول در حد زینت گفتارها و نوشتارها باقی خواهد ماند. حالا این تحت عنوان هرچه باشد مساله اصلی قطعاً آنچه اعلام می شود، نخواهد بود. مساله اصلی این است که دولت در سال انتخابات احتیاج به خرج کردن دارد و از راه های عادی هم نمی تواند این نیاز را رفع کند مثل رشد معنی دار تولید و کسب مالیات یا ارتقای بهره وری، بنابراین می رود به سمت شوک درمانی. در آن جلسه گفتم احتمال اینکه دولت این گزینه را انتخاب کند از این زاویه بیشتر می شود که در ماه های پایانی سال گذشته یکی از کسانی که جزء زیرمجموعه رقیب سیاسی رئیس جمهور حساب می شود نامه سرگشاده یی به رئیس جمهور نوشته بود و او هم به سبک خاص خود توصیه شوک درمانی کرده بود منتها گفته بود در این زمینه ها منابع را هزینه کنید. حال اینها ایده را عمل کرده و حریف سیاسی را هم خلع سلاح می کنند در عین حال می گویند نظر ما این است که در آن زمینه ها هزینه شود.

تلقی عقب نشینی آمریکا
روزنامه جمهوری اسلامی درسرمقاله دیروزش نسبت به نتایج گفتگوهای آینده ایران و گروه ۱+۵ اظهار تردید کرده وبه محافل سیاسی در رسانه های داخل هشدار داده است اظهارات مقامات آمریکایی را عقب نشینی آمریکا و پیروزی ایران تلقی نکند.
جمهوری اسلامی نوشته است: هفته جاری را بعضی از رسانه ها از جمله رسانه ملی با ابراز شادمانی نسبت به ورود احتمالی دولت آمریکا به پیش مذاکره گروه ۱+۵ با ایران درباره مسائل هسته ای آغاز کردند و اظهارات سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا مبنی بر احتمال حضور کاندولیزا رایس در این مذاکره را عقب نشینی آمریکا تلقی نمودند.
ماجرا اینست که براساس خبری که از رادیو آمریکا پخش شد شان مک کورمک سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا ضمن دفاع از پیشنهاد مذاکرات مقدماتی گروه۱+۵با ایران گفت : برای انجام مذاکرات کامل با آمریکا بر سر میز و در سطح وزیر امورخارجه ایران باید تعلیق کند و تعلیق در برابر تعلیق همچنان پابرجاست . ما معتقدیم این یک پیشنهاد منطقی است و ایرانی ها باید آنرا بپذیرند . کورمک افزود : ما فکر می کنیم در نهایت زمانی که حدود کمتر از دو ماه خواهد بود می توان به هدف مطلوب رسید؛ تعلیق در ازای تعلیق و آغاز مذاکرات احتمالا درباره همه مسائل .
این اظهارات را بعضی محافل و رسانه های داخلی کشورمان به معنای عقب نشینی آمریکا در برابر ایران در مسائل هسته ای دانسته و آنرا یک پیروزی برای کشورمان تلقی کرده اند.
در اینکه برخورد اصولی جمهوری اسلامی ایران با مسائل مختلف از جمله هسته ای باید پیروزی ما دانسته شود قطعا تردیدی نیست اما آیا اظهارات شان مک کورمک را که نکته جدیدی در برندارد نیز می توان عقب نشینی آمریکا و یک پیروزی جدید برای ایران به حساب آورد
پاسخ این سئوال را هنگامی می توان به درستی دریافت که ادامه اظهارات سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا نیز مورد توجه قرار گیرد. وی در ادامه مطالب خود با اشاره به پیشنهاد گروه ۱+۵ گفت : پیشنهاد این کشورها همچنین شامل پیشنهاد برگزاری دوره مذاکراتی مقدماتی است که شش هفته به طول می انجامد و در طول آن ایران از افزودن سانتریفیوژهای بیشتر خودداری می کند درحالی که سانتریفیوژهای موجود به فعالیتشان ادامه می دهند . در طول این دوره ایران گفت وگوی هسته ای را با اعضای ۱+۵ از جمله آمریکا درباره بسته مشوق ها آغاز می کند . آمریکا در پایان دوره مذاکرات مقدماتی به گفت وگو می پیوندد؛ مشروط بر این که در آن زمان ایران غنی سازی را تعلیق کند و درصورت تعلیق غنی سازی قدرت های بزرگ هم اجرای تحریم های شورای امنیت علیه ایران را تعلیق می کنند.
این سخنان نشان میدهد آمریکا با اینکه مدت زیادی است که عضو گروه ۱+۵می باشد و با بسته اخیر پیشنهادی به ایران نیز موافقت داشته و هدف آن نیز این بود که با ایران مذاکره شود در واقع وزارت خارجه آمریکا نه تنها عقب نشینی نکرده بلکه گستاخانه تنها برای ورود ایران به مرحله پیش مذاکره شرط عدم افزودن سانتریفیوژهای بیشتر را اضافه کرده است! متاسفانه استقبال از سخنان کورمک و عقب نشینی تلقی کردن آن از سوی آمریکا درحالی در بعضی رسانه های ما صورت میگیرد که مذاکره قریب الوقوع جلیلی ـ سولانا مذاکره درباره پاسخ ایران به بسته پیشنهادی ۱+۵ است تا در صورت توافق روی نقاط مشترک مذاکرات واقعی و جدی آغاز شود .
با توجه به اظهارات طلبکارانه و گستاخانه سخنگوی وزارت امورخارجه چند نکته باید در جریان مذاکرات آتی هسته ای همواره مدنظر مسئولان و رسانه ها باشد.
۱ ـ فعالیت های هسته ای ایران در چارچوب قانون و پیمان ان.پی.تی قرار دارد و به همین دلیل ما هرگز نباید از مواضع درستی که داریم عقب نشینی کنیم .
۲ ـ مذاکره با هدف احقاق حقوق قانونی ملت ایران و بدون عقب نشینی از مواضع برحقی که داریم بخشی از سیاست هسته ای نظام جمهوری اسلامی است که همواره باید مورد تاکید قرار گیرد.
٣ ـ آمریکا با توجه به اینکه عضو گروه ۱+۵ می باشد طبعا در مذاکرات سولانا ـ جلیلی نماینده دارد یعنی آقای سولانا به عنوان نماینده گروه ۱+۵ نماینده آمریکا نیز هست . بنابر این سخن گفتن از ورود وزیرخارجه آمریکا به این مذاکرات وجهی ندارد .
۴ـ آنچه مهم است اینست که در جریان پیش مذاکره که از شنبه آینده آغاز خواهد شد طرف ایرانی بتواند با توجه به حقانیت مواضع و قانونی بودن فعالیت های هسته ای ایران بدون آنکه از حقوق خود بگذرد طرف مقابل را وادار به پذیرش قانون نماید و اعضای گروه۱+۵بپذیرند که از این پس انتظارات خود را فقط در چارچوب قانون دنبال کنند.
۵ـ و آخرین نکته اینکه در برخورد با اظهارات طرف مقابل بویژه آمریکا مسئولان و رسانه های ما نباید طوری عمل کنند که طرف مقابل احساس طلبکاری کند. ما باید با پافشاری بر مواضع حق خودمان جایگاه مذاکره کنندگان ایرانی را تقویت نمائیم و به طرف مقابل اجازه زیاده خواهی ندهیم . ما فقط درصورتی می توانیم از جلسه مذاکرات با دست پر خارج شویم که به این قبیل سراب ها دل خوش نکنیم .

تأثیر بر روابط ایران و سوریه
سرمقاله دیروز روزنامه همشهری پیرامون سوریه و رابطه با ایران است که درآن گفته شده است:
آیا مذاکرات سوریه و اسرائیل سرانجامی خواهد داشت؟ اگر پاسخ مثبت است، آیا این تحول، در مناسبات ایران و سوریه تأثیرگذار خواهد بود؟
برای پاسخگویی به این پرسش چند نکته قابل توجه است:
۱ ـ بررسی مناسبات دوجانبه کشورهای مختلف خاورمیانه با یکدیگر در ٣۰سال گذشته نشان می دهد که نمی توان هیچ ۲ کشوری را در منطقه یافت که به مانند ایران و سوریه از چنین رابطه باثبات و به دور از تنش و لرزش برخوردار بوده باشند.
عواملی که موجب شده اند تا این مناسبات مستحکم با وجود تغییر فزاینده شرایط در منطقه از هر آسیبی مصون بماند، عبارتند از:
ـ اشتراک منافع در مهم ترین پرونده های منطقه ای نظیر فلسطین، لبنان و عراق؛
ـ شکل گیری اعتماد کامل میان رهبران ۲ کشور؛
ـ احساس هم سرنوشتی که با گذر زمان، درهم تنیدگی کامل ۲ کشور در ابعاد مختلف آن را تقویت می کند.
۲ ـ بررسی دقیق وضعیت کنونی سوریه در منطقه و هم پیمانی های موجود در آن نشان می دهد که سوریه هیچ منفعتی در خروج از این هم پیمانی نخواهد داشت و به هیچوجه قصد خروج از آن را ندارد بلکه شاید درصدد است تا درصورت امکان آن را گسترش دهد؛ باشد تا ترکیه و شاید در آینده عراق را نیز دربر بگیرد.
حداقل آن است که قاطعانه می توان گفت مناسبات دوجانبه دیرپای ایران و سوریه همچنان مستحکم خواهد ماند.
٣ ـ انجام مذاکرات میان رژیم صهیونیستی و سوریه مسبوق به سابقه است. در اواخر دهه ۱۹۹۰ نیز مذاکرات طولانی و مفصلی میان ایهودباراک و فاروق الشرع صورت گرفت که درنهایت با وجود تلاش های کلینتون به دلیل سرسختی رژیم صهیونیستی در تعیین دقیق مرزهای ۴ ژوئن ۱۹۱۷ بی نتیجه ماند.
همه داده ها از تغییر نکردن مبانی دیدگاه صهیونیست ها درمورد شرایط صلح با سوریه حکایت دارد و اساسا صهیونیست ها توان اعطای امتیاز به سوریه را ندارند زیرا این امر به منزله فروافتادن هرچه بیشتر در روز عقب نشینی از سرزمین های اشغال شده خواهد بود؛
هرچند نمی توان قاطعانه از به توافق نرسیدن سخن گفت؛ چراکه دشواری های متعدد پیش روی رژیم صهیونیستی شاید موجب شود تا رهبران آن شرایط سوریه را برای توافق پذیرا شوند.
۴ ـ باید توجه داشت که از تلاش ضروری برای پاسداری از مناسبات پرارزش ایران و سوریه، نباید بوی عدول از مواضع اصولی انقلاب استشمام شود. مواضعی اصولی که بر نپذیرفتن هرگونه مذاکره مستقیم سیاسی با رژیم صهیونیستی مبتنی است.

اخباری از اردوگاه دوم خردادی ها
روزنامه رسالت مواضع گروههای دوم خردادی را در انتخابات آینده ریاست جمهوری مورد بررسی قرارداده و درسرمقاله اش احساس تکلیف نوشته است:
ظریفی می گفت نمی دانم چرا در کشور ما مثلا هر وقت که موعد برگزاری انتخابات مجلس و… فرا می رسد چند هزار نفر احساس تکلیف می کنند که وارد میدان رقابت ها شوند! و صف عظیمی از کاندیداها تشکیل می شود. نگاهی به صف طویل کاندیداهای دوم خردادی که از یکسال مانده به انتخابات سال آینده ریاست جمهوری خود را مهیا ساخته اند نیز گویای همین واقعیت است که همگی این شخصیت های آزمون پس داده، احساس تکلیف کرده اند تا کار احمدی نژاد را یکسره کنند. از اردوگاه جریان سیاسی موسوم به دوم خرداد و احزاب و مجموعه های اقماری آن، اخبار متفاوتی به گوش می رسد. کارگزارانی ها گفته اند برای برون رفت از وضعیت فعلی و نجات کشور از شرایط وخیم کنونی! حاضرند از تمام مواضع و رویکردها و منافع حزبی خویش صرف نظر کنند و بر سر فردی که بتواند اجماع اصلاح طلبان و اصولگرایان را حاصل آورد، به اتفاق نظر برسند تا او آرای مردم را به دست آورد.
به عبارتی مسئله اصلی این است که رئیس جمهوری غیر از احمدی نژاد انتخاب شود: چه اصلاح طلب، چه اصولگرا …
در مقایسه با مشارکتی ها، اما رویکرد کارگزارانی ها ستودنی است، چه به هر حال احساس تکلیف کرده اند و حاضر شده اند نگاه حزبی خود را فعلا وانهند تا شاید احمدی نژاد برود! وضعیت مشارکتی ها، وخیم تر از اینهاست چون مقولاتی از قبیل احساس تکلیف و این حرف ها، در ادبیات حزبی و سیاسی آنها معنا ندارد. آنها گفته اند با کاندیدای مستقل و مشخص خود به میدان رقابت های ریاست جمهوری دهم گام می نهند و در پی ائتلاف و اتحاد با هیچ گروه و حزبی هم نیستند. دیگرانی چون سازمان مجاهدین و ... وضعیت های مشابهی دارند. حال اینکه چرا این احساس تکلیف متمرکز بر حذف یک نفر شده باید پرسید به فرض اینکه وضعیت کشور بحرانی و وخیم است، آیا نمی توان این احساس تکلیف را به تلاش برای همگرایی، تبادل نظر با دولت، حفظ آرامش، فعال سازی ساز و کارهای حزبی و تشکیلاتی برای بهبود اوضاع و …سوق داد؟! آیا با رفتن احمدی نژاد، واقعا همه مشکلات کشور حل خواهد شد؟ اگر واقعا این طور است که باید ۷۰ میلیون ایرانی هم از هم اینک قوای حسی خود را تقویت کنند که حتما این تکلیف را احساس کنند!
در یک واکاوی عمیق و بررسی وضعیت سیاسی جریان مورد بحث باید گفت: تجربه ٣ انتخابات مهم و سرنوشت ساز ریاست جمهوری نهم ٨۴، شوراهای سوم ٨۵ و مجلس هشتم ٨۶، که در هر سه مقطع شکستی سنگین نصیب جریان دوم خرداد شد، نشان داده که عملا هیچ گزینه ای قادر نبوده است در گرانبهای اجماع این جریان را یافت کند. کروبی، خاتمی، عارف، نجفی، محتشمی پور و… هیچکدام مقبولیت عامی در جریان شاخه دوم خرداد نداشته و ندارند و همه انتخاباتی هم که برگزار شده به اختلافات و بعضا کدورت ها بین آنها دامن زده است. شاهد مثال اینکه پس از انتخابات ریاست جمهوری ٨۴ که اختلاف نظرها و کینه های سیاسی درون این جریان به اوج خود رسیده بود، حجت الاسلام والمسلمین کروبی بر آن شد تا یک حزب مستقل به نام اعتماد ملی تاسیس نماید که در حقیقت شاخه ای تازه در مجمع روحانیون مبارز بود. فرض اینکه، افراد و شخصیت های شاخص خودی در دوم خرداد نتوانسته اند این اجماع را حاصل آورند چه برسد به اینکه فردی فراحزبی و فراجناحی، مثلا یک اصولگرا ، دوم خردادی ها را زیر یک چتر مجتمع سازد!! بنابراین می توان گفت تحلیل های مبتنی بر احساس تکلیف در حذف احمدی نژاد به هر قیمت و سیاه نمایی اوضاع داخلی کشور رویکردی کاملا سیاسی و غیر ملی است و هیچ نشانی از دغدغه یا نگرانی برای حال و روز کشور و ملت ندارد.

منبع: روزنامه ی اطلاعات بین المللی