صدای امریکا در آزمون بیطرفی - حمید فرخنده

نظرات دیگران
  
    از : شریف مهدوی

عنوان : آموزش مقدم بر قضاوت
در اینجا نویسنده ی محترم در باره ی بیطرفی صدای آمریکا نظرات خود را بیان کرده و دوستان تا کنون ۱۱۸ اظهار نظر ارائه فرمودند که اکثرا از موضوع اصلی بحث خارج ست.کاش دوستان در باره ی آمریکا و ماهیت واقعی آن در تمام زمینه هاو سیاست های علنی آن و از جمله وسائل ارتباط جمعی به تبادل اندیشه می پرداختند.کشوری که با تمام وجوددر حال "پاکسازی» دست آوردهای سوسیال دموکراسی در آمریکا و جهان می باشد و تمام نهادهای دولتی، مردمی و اجتماعی را با عنوان سوسیالیسم زدائی منحل و بدیل های "خصوصی " جایگزین آنها مینماید. در باره ی سانسور ادبیات تا آنجاپیش میرود که هری پاتر را تحمل نمی کندو بسیاری ناهنجاریهای دیگر که در این چند کلمه نمی گنجد. انتقاد به این ناهنجاریها را به چپ نسبت دادن فقط جوک مانند می باشد چون هزاران فرهنگ ورز غیر چپ در آمریکا و سطح جهانی فرا تر از این هاست که با انگ « چپ» بی اعتبار شود. انتقاد به سوسیالیسم و چپ ها هم با مارک « ضد چپ » دردی را دوا نکرد و نحواهد کرد.

در باره ی انتقاد کردن از صدای آمریکا هم فقط با برچسب زدن «راست» یا «چپ» به یکدیگر مسائل این رادیو را به ما نشان نخواهد داد.ساکنین آمریکا کمک کنند تا با روشنگری موضوع بحث را به نتیجه گیری بهتر برسانند.
۲٣۶۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مجاهد یاور توده ای

عنوان : ربط مترو و زبان انگلیسی را در ضجه نامه رفیق مجاهدتان ببینید
اقای پیام ر ربط متروی پاریس را با انقلاب ۵۷ و یزدی از من چرا می پرسید از نویسنده مجاهد و هوادار توده ای تقابدار ان بپرسید می گوید

(آقای دکتر یزدی نقش شما و همدستانتان در روی کارآوردن روحانیت بر هیچکس پوشیده نیست و امری غیرقابل انکار است. آخوندها در پاریس از یک ایستگاه مترو نمی توانستند بدون راهنما به ایستگاه دیگری بروند, شما بودید که راههای زدوبند را به آنها آموختید و آنها هم البته این کاره بودند)

نقش زبان انگلیسی بلد بودن و یا نبودن همه همراهان خمینی را بادانقلاب ۵۷ باز از همین مجاهد عزیز و هواداران توده ای قابدار او که ز مسئله سولژنیتسین و رسوایی انها در دفاع و همدردی با استالین به خشم امده و اتحادیه جدیدی با مجاهدین تشکیل دادند بپرسید۰ می گوید

(خمینی, پسرش احمد, دامادش اشراقی, و اطرافیان آخوندش امثال علی اکبر محتشمی پور, اسماعیل فردوسی پور, محمدحسین املائی, سیدمحمدعلی موسوی و آخوندهایی که از ایران به فرانسه آمده بودند, نظیر موسوی خوئینی ها و لاهوتی , هیچکدام با زبان انگلیسی و فرانسه آشنایی نداشتند که بتوانند با «ازمابهتران» که به دیدار خمینی می آمدند, صحبت کنند. من و افراد دیگری که در آن روزها شاهد قضایا بودیم, می دیدیم که تمام مسائل آن روزها از کانال شخص شما, آقای دکتر یزدی, می گذشت)

ببینید نویسنده مجاهد چه مذبوحانه تلاش می کند سرنوشت یک انقلاب با ان عظمت را (که حتی همین مجاهدین اول مدعی بودند که انها صاحب اصلی انند۰ فدائیان و توده ایها و پیکار و راه کارگر و ۰۰۰ هم همه معتقد بودند که این انقلاب اصیل است و زحمتکشان انرا انجام داده اند و نیروهای چپ بوجود اورنده اصلی انند۰ و سعی کردند انرا به بلوغ ضد امپریالیستی اش پرسانند با حمله به سفارت و تکیه به اظهارات ضد امریکایی خمینی ۰ توده ایها هم به نوفل لوشاتو رفتند و پیعت کردند ۰ هنوز قویتر از یزدی از این رژیم ضد امپریالیست حمایت می کنند ) به اشنا نبودن به زبان انگلیسی گره بزنند۰

پس می بینید که مطالب بنده بسیار به نوشته های هذیان گویانه نویسنده مربوط است ۰

این گونه عوامفریبانه علت پیروزی و انحراف یک حرکت بزرگ تاریخی را به یک نفر که یکی از سه مترجم خمینی ( یزدی و قطب زاده و طباطبائی )بوده مرپوط کردن نشان از سطحی نگری ساده لوحانه دارد که فقط نزد مجاهدین شستشوی مغزی داده شده و احساساتی خریدار دارد و سیاست بازان جوساز نوکر روسیه. خصوصا اینکه بعدا معلوم شد که خمینی نه به توصیه های اینها بلکه به تشخیص خودش و مشورتهای مطهری و منتظری و بهشتی متکی بوده است۰ و بسیار بعید است که با امریکا در ان مقطع زد و بند کرده باشد۰ چون دست بالا را داشت. در صورتی هم که توافقاتی با امریکا به عمل امده باشد روی یک سری موضوعات در ملاقات بهشتی با هویزر محتمل تر است۰ بعد از کودتای ۶۰ علیه بنی صدر و متعاقب ان در ماجرای مک فارلین و رها کردن گروگانها بعد از شکست کارتر گامهای اساسی جهت انحراف کامل انقلاب به سمت یک رژیم سیاسی مستقر برداشته شد۰ در تمام این مدت حزب توده با حمایت از ضد امپریالیست بودن رژیم اگاهانه در جهت تثبیت این رژیم که همه از ان قطع امید کرده بودند گام برمی داشت و بر می دارد۰ وگرنه اول انقلاب همه گول خمینی را خوردند و او یکی یکی همه را به نفع حکومت ملاها بیرون انداخت و شاه بیتش این بود که این نهضت ازادی و ملی ها از اول علیه اسلام و امت اسلامی بودند۰
۲٣۶۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : مقاله خوب بود
والا دوروغ چرا من یکی که خیلی از این مقاله خوشم آمد بخاطر اطلاعات تاریخی که ذکر شده بود. این یزدی خیلی اسرار این رژیم را دارد که متاسفانه مردم ایران را محرم نمی داند و حرف نمی زند. مهم نیست که نویسنده این مقاله طرفدار مجاهدین خلق است مهم این است که خیلی مسائل مهمی را مطرح کرده است که نشان می دهد یزدی شریک این ملایان جانی بوده و هست!
۲٣۵۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ مرداد ۱٣٨۷       

    از : پیام ر

عنوان : از ارائهء مطالب بی ربط و بی دلیل خودداری کنید
این آقایی که تحت عنوان"مجاهد یاور توده ای" مطلب نوشته، چه چیزی را میخواهد ثابت کند؟ تمام مطالب ایشان پرت و پلاست. اینکه صادق طباطبایی برادر زن احمد خمینی است و یا لاریجانی و ولایتی انگلیسی بلدند و یا بلد نیستند چه ربطی به موضوع بحث دارد. پیش از انقلاب این اعضای نهضت آزادی (و بعد از آن جبهه ملی) بودند که اکثر فعالیت های خمینی را سازمان میدادند. همین صادق طباطبایی از اعضای موثر نهضت آزادی در خارج از کشور یود. در آن زمان شما اسمی از امثال ولایتی و لاریجانی نمیبینید. ولی یزدی و بنی صدر و قطب زاده و بازرگان و سنجابی و دیگران همه جا برای جانفشانی در راه "امام" بزرگ آماده بودندو در اصل این گروه امثال لاریجانی ها بعد از انقلاب به رهروان راه "امام" پیوستند. شما یک نشانه بیاورید که این ادعای شما را در مورد حضور امثال ولایتی ها در بیت "امام" نشان دهد.
اینکه خمینی در مترو بدون یزدی گم میشد، یعنی چه؟ خمینی بدون یزدی و بنی صدر و امثالهم راه رسیدن به قدرت را پیدا نمیکرد. این را خود یزدی در مصاحبهء ۲۲ بهمن خود اذعان دارد.
آقای عزیز، چرا میخواهید با سفسطه بازی بحث را بی بیراهه ببرید.
۲٣۵۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱٣٨۷       

    از : به همه کاربران

عنوان : نگذارید لمپن "لیبرال" نما بحث را منحرف کند
به هجویات لمپن معروف نگاه کنید تا معنی بی محتوایی و بی سوادی را بهتر بفهمید. آقای یاور روشنی دستتان درد نکند.
۲٣۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مجاهد یاور توده ای

عنوان : ضجه های یک تروریست برای سرپوش گذاشتن روی توطئه سکوت توده ایها و هم نحله های فکریشان بر ناراضی بزرگ روسی
کار ببین به کجا رسیده که توده ایهای نقابدار و سایر چپ های متاثر از مارکسیسم روسی که از بایکوت کردن سولژنیتسین شرمنده و دستشان رو شد برای تغییر موضوع دست به دامن یک تروریست نفودی مجاهدین در دوروبر بیت خمینی شدند که ثابت کنند

مجاهدین تروریست نیستند
در امریکا لابی ندارند
اهل سازش و بند و بست با امریکا و بچه قدرتهایی مثل صدام نیستند
لابد طرفدار حمه امریکا هم نیستند
حتما بسیار شفاف عمل می کنند و هیچ راز و رمزی ندارند
جعفرزاده و همپالکی های او درمرکز تحقیقات استراتژیک لابد دارند علیه امریکا و به نفع خلق قهرمان ایران زد و بند می کنند
هزینه ۷۰۰۰ یا ۷۰۰۰۰ انها را لابد خلق زحمتکش ایران از پول اضافی که احمدی نژاد از نفت به انها می دهد تامین می کنند ۰
تانکها و تجهیزات نظامی را هم همین خلق قهرمان تهیه کرده برای انها
امریکا دشمن شماره یک انهاست برای همین انها و پادگان نظامیشان زا در عراق تحت حفاطت قرارداده و هیچ مذاکره ای هم بین انها صورت نگرفته

اصلا خمینی در انموقع که میلیونها ایرانی عکسش را در ماه می دیدند خیلی محتاج انگلیسی صحبت کردن و رابطه با امریکا بود
بهشتی تسلط کامل به زبان المانی و اشنایی به زبان انگلیسی نداشت لابد در ملاقات با هویزر به زبان ترکی مذاکره می کرد۰
صادق طباطبایی برادر زن احمد لابد انگلیسی بلد نبود
خمینی حتما توی متروی پاریس گم می شد اگر یزدی نبود
لاریجانیها و صادق خرازی و ۰۰۰ اصلا نمی دانستند انگلیسی کیلویی چند است
برای امریکائیها که با خمینی تماس بگیرند زبان فارسی و یک مترجم پیدا کردن از فرستادن سفینه به ماه مشکل تر بود۰
در انزمان خمینی از طرف مجاهدین به عنوان یک شیاد معرفی می شد نه رهبر انقلاب
فقط یزدی بود که یک تنه این انقلاب را به نفع پسرش انجام داد و حالا یک تنه دارد انرا حفظ می کند مردم ایران و این همه اپوزیسیون رنگ و وارنگ قادر به ساقط کردن این رژیم نیستند چون یزدی نمی گذارد۰ برای همین خواهان حمله امریکا ( یعنی دوست یزدی ) به ایرانند تا حکومت از یزدی به ماه تابان رئیس جمهور مادام العمر منتقل شود۰
تواب سازان انگلیس هم که اب توبه تروریستی را بر سرشان ریخته اند دوستان همین یزدیند که فارسی بلدند
چطوراست مجاهدین از مذاکرات پنهانیشان با صدام و امریکا و فرانسه و انگلیس و بند و بست های پشت پرده کمی ما را مطلع کنند تا دوباره کلاه گشاد دیگری سر این مردم نرود؟

ضمنا این ازدواج موقت حزب توده و مجاهدین را هم گرامی می داریم ۰ شاه فقید خوب گفته بود که ارتجاع سرخ و سیاه دو لبه یک قیچی هستند که مانع ترقی و پیشرفت ایران هستند۰

بیخود نیست که مش قاسم مجاهد یکدفعه ضد سولژنیتسین می شود و او را نوکر امریکا می خواند انهم در دفاع از صدای امریکا! و هیچوقت به چپ گرا های نظر دهنده حمله نمی کند در حالیکه ان چپ گراها هم باحمله به ایران مخالفند و هم صدای امریکا را ازاد که نمی دانند هیچ بلکه صدای استعماری می دانند ۰
۲٣۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱٣٨۷       

    از : یاور روشنی

عنوان : شریک دزد و رفیق قافله- حسین اخوان توحیدی
مقاله بسیار جالب و افشاگرانه آقای توحیدی جهت شناخت ابراهیم یزدی برای اطلاع عموم مفید می باشد:
"آقای دکتر ایراهیم یزدی, دبیرکل «نهضت آزادی» چند روز پس از خروج نام سازمان مجاهدین از لیست تروریستیدولت انگلیس و اندکی پس از مراسم باشکوهی که مجاهدین در ویلپنت پاریس برگزارکردند و در آن به گزارش خبرگزاریها, ۷۰هزارتن از هموطنان شرکت داشتند, در یک موضعگیری ضمن «تروریست» نامیدن مجاهدین, از دولت احمدی نژاد خواست که نسبت به این امر به سازمان ملل شکایت کند: «... در نهادهای بین المللی جایگاه خاصی برای تروریسم وجود دارد و نهادهایی ماٌمور برخورد با این گروههای تروریستی هستند که دولت ایران باید خود را آماده کند که از ظرفیتهای این نهادها که بهترین جایگاه آن سازمان ملل است, بهره گیرد».

آقای یزدی در این ماهها که خیزشهای داخلی و فشارها و ایجاد تنگناهای بین المللی, رژیم را کلافه کرد و در آستانه سرنگونی قرار داده است, هم چون دایه دلسوزتر از مادر, تلاش خود را برای دفاع از رژیم محتضر و نجات آن از تنگناهایی که در آن گرفتار است, مضاعف کرده است و چون می داند که مجاهدین پاشنه آشیل این رژیم مفلوک هستند, دشمنی اش با مجاهدین را نیز, افزایش داده است. و این امری است طبیعی. دفاع یزدی از رژیم ولایت فقیه, دفاع از رژیمی است که خود در شکل گیری آن نقشی اساسی داشته است.

آقای ابراهیم یزدی! کیست که نداند حضرتعالی یکی از معماران رژیم ولایی در سال ۱۳۵۷ بوده اید و دستاوردهای انقلاب را در سینی طلایی به خمینی و روحانیت اهداکردید ـ البته با زدوبند ـ و دست خمینی را در دست همانهایی که می دانید گذاشتید. دستتان درد نکند. عجب آشی برای مردم پختید. بدانید که حتماً از دعاهای مردم و زندانیان سیاسی بهره مند بوده و هستید!

به عقب برمی گردیم. به روزهایی که خمینی وارد فرانسه شده بود. خمینی وقتی وارد فرانسه شد, در هفته های اول عزا گرفته بود و نمی دانست چه کند. به او اجازه فعالیت سیاسی داده نشده بود و می ترسید زمین گیر شود. در چنان حال و روزی «امدادهای غیبی» به مدد رسیدند و محللها وارد کار شدند و زدوبندها را به خوبی و خوشی پیش بردند. البته با رعایت همه جوانب امنیتی, که خبری از این زدوبندها به بیرون درزنکند.

چندین سال پیش برای اولین بار در مقاله یی آمدن آمریکاییها را به نوفل لوشاتو، که سکونتگاه خمینی در فرانسه بود، افشا کردم. بازتاب آن هم چنین بود که آقای ابراهیم یزدی گفت بله زدوبند انجام شده و از سه کانال هم انجام شده و یکی از سه کانال هم شخص ایشان بوده اند که سالهاست با از ما بهتران رابطه مطمئن و «برادرانه» دارند. اما این همه ماجرا نیست. بخشهای اصلی هم چنان در زیر پرده است. اما در پشت اینگونه ارتباطات چه نیتی قرارداشت. خیرخواهانه و یا...؟ نتیجه آن زدوبندها را مردم به خوبی شاهدند و بر اساس همان داده ها نیز قضاوت می کنند.

آقای دکتر یزدی! شما در ۱۶فروردین ماه امسال که گویا برای ماٌموریتی به آمریکا فرستاده شده بودید, در یک گفتگو در جلسه یی در آمریکا بدون مقدمه, خطاب به جوانانی که تا بن استخوان از رژیم «ولایی» نفرت دارند و برای برافکندن آن سر ازپا نمی شناسند, گفتید: «من به نسل جوان می گویم که اشتباه ما را تکرار نکنید. نگویید که اگر اینها بروند همه چیز خوب خواهد شد. این طور نخواهد شد». معنی این حرف این است که دست از مبارزه با این رژیم سراسر ظلم و فساد بردارید و به حکومت زور تن در دهید و لب از هرگونه اعتراضی ببندید.
آقای یزدی چکیده حرف شما بعد از گذشت سی سال از حکومت جور و حبر آخوندها چیست؟
ـ ما انقلاب کردیم, اشتباه کردیم. شما اشتباه ما را تکرار نکنید.
توی دعوا نرخ تعیین نکنید. اولاً, شما و امثال سیدمحمد بهشتی ـ آیت الله راسپوتین ـ انقلاب نکردید. حضرتعالی «لابی» از ما بهتران تشریف داشتید و دارید و این اظهر من الشمس است. شما و دیگر دلالان به این گمان بودید که خمینی رهبری را بعداً به شما واگذار خواهد کرد و به خاطر همان در باغ سبزهایی که در نوفل لوشاتو به شما نشان دادند به این خیال خام افتادید که شما عزیز دردانه «امام» هستید و صدالبته که بعداً دماغتان سوخت. و امروز هم کاری بیش از این از دستتان ساخته نیست که چوب زیر بغل حفظ نظام ماقبل تاریخی و پا به گوری بشوید که در این سی سال تسمه از گرده مردم دردمند ایران کشیده است.

گفته اید اشتباه کرده اید. در گام اول آن اشتباهات را با بانگ بلند بگویید که دیگران باردیگر با طناب شماها به چاه نیفتند. درباره آن اشتباهات صحبت کنید تا مردم بدانند و قضاوت کنند. راستی جای این سوال است که شما که در دوره انقلاب سال ۵۷ در آمریکا تشریف داشتید چگونه انقلاب کردید؟ در آنزمان شما در انجمنهای اسلامی دانشجویان ایرانی سرگرم بحثهای اسکولاستیکی بودید و با انقلابی که با درد و رنج و خون مردم پا برهنه و تحت ستم گام به گام به جلو می رفت, از زمین تا آسمان فاصله داشتید. گذشته از آن,شما که در آن زمان نه چهره شناخته شده یی برای مردم ایران بودید که نامتان در جایی برده شود و نه هیچ گونه پیشینه مبارزاتی داشتید که شایان یادآوری باشد, چگونه به خود اجازه می دهید بگویید ما انقلاب کردیم؟ کار شما انتشار نشریه یی بود با تیراژ معدود, به نام «پیام مجاهد», که در آن مدافع مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاه بودید. شما با این نامگذاری این تصور را می خواستید به خواننده القا کنید که شما نماینده سازمان مجاهدین در خارج کشور هستید. یادتان هست که وقتی مسعود رجوی و موسی خیابانی از زندان آزاد شدند شما پیام آنها را چاپ و به اسم نهضت آزادی پخش کردید. پس تا آن مرحله با مجاهدین که در زندانها و زیرشکنجه بودند, اختلافی نداشتید. شما با تجلیل از مجاهدین که بر تیرکهای اعدام بوسه می زدند و سرودخوانان به استقبال شهادت می رفتند, هویت و حیثیت و اعتبار سیاسی کسب می کردید و از همین رو, اسم نشریه تان را هم «پیام مجاهد» گذاشتید و نه «پیام روحانیت», یا «پیام خمینی»؟ مگر مجاهدین امروز با مجاهدین دیروز چه تفاوت نمایانی پیداکرده اند که شما با خاصه بخشی ردای «تروریسم» را که به حق شایسته گردانندگان نظام آخوندی است, بر قامتشان پوشانده اید؟ حقیقت این است که خمینی و روحانیت در آن روزگار پشمی به کلاهشان نبود و در هفت آسمان یک ستاره نداشتند و یک مشت آدم بزدل و بیم خورده, پیامشان چه می توانست باشد. شما و همدستان شما که سکوی خمینی برای سوارشدن بر مسند حاکمیت شدید به خوبی می دانید که این حاکمیت ستم پیشه, میوه تلخ «تلاشها» و زدوبندهای شما و همدستانتان بوده است که بر موج انقلاب مردم سوار شدید و آن را به بیراهه کشاندید. شما که داروساز هستید و در نسخه پیچیدن ید طولایی دارید, مردم داغدیده را به حال خود رهاکنید که خود تقدیرساز مبارزاتشان باشند و سر خود گیرید و از نسخه پیچیدن مجدد برای آنها خودداری کنید.
آقای یزدی چرا موقعی که خمینی زنده بود و به فرمان او, فرزندان دلیر مردم ایران را هزار هزار تیرباران می کردند و در پرچم آمریکا دفن می کردند, سکوت کردید؟ چرا در آن زمان در کتابتان ـ «آخرین تلاشها, در آخرین روزها» ـ هرگز سخنی از زدوبندهایی که شما و همدستانتان به فرموده خمینی, با «ازمابهتران» داشتید, به میان نیاوردید و حال که تابوت ولی فقیه آدمکشان, در پرتو آگاهی و مبارزه مردم آگاه و دلیر, روانه گورستان تاریخ شده است, قفل زبان را گشوده اید و به مصداق «نوشدارو پس از مرگ سهراب», دَم گرفته اید که بله خمینی از سه کانال مختلف با غربیها ساخت و پاخت داشته است. آیا این رسم آزادیخواهی است که بزرگ عمامه دار حکومت آخوندی و دست پروردگانش در پشت صحنه با آمران کشتار مردم زدوبند کنند و درباره راههای فریب مردم و به کژراهه انداختن انقلابشان به گفتگو بنشینند و تیرباران و برچسب تروریستی اش نصیب مجاهدین شود؟
ایران آبستن حوادثی تاریخی است و دربرابر مردم دو راه بیشتر وجود ندارد:
یکی, گردن نهادن درازمدت به حاکمیت رژیم با باندهای مختلف آن, و دیگر, تلاش بی وقفه برای سرنگون کردن تام و تمام این حاکمیت با همه جناحهای رنگارنگش.
کارنامه شما در این سی سال به خوبی نشان می دهد که با تمام وجود در پی حفظ رژیم نکبتبار خمینی و بازماندگان او هستید که در تزویر و مردمکشی و چپاول گوی سبقت را از امام شیادشان ربوده اند. اما, خواست مشترک اقشار مختلف مردم در تظاهرات و خیزشهایشان در خیابانها, دانشگاهها, کارخانه ها و در هر شهر و روستا, سرنگونی قاطع رژیم آخوندی است. آنها به روشنی پی برده اند که چاره دردهای درمان ناپذیر اجتماعی, جز با سرنگونی تام و تمام حکومت آخوندی میسر نیست.
آقای دکتر یزدی مردم ایران مثل شما سرشان را زیر برف نکرده اند که از واقعیاتی که هر روزه با گوشت وخون و رگ و پی خود آن را لمس می کنند غافل بمانند و عامل همه دردها و رنجها و گرفتاریهایشان را تشخیص ندهند و با خوشنودی و رضایت خاطر ثناگوی حکومتی باشند که جز تیربختی و فقر و اعتیاد و جنگ و ویرانگری و غارتگری و چپاول رهاوردی برای مردم ایران نداشته اند و تشت فعالیتهای تروریستی شان از بام تمام کشورهای منطقه فروافتاده است. راستی چرا برای ادامه چند صباح فعالیت سیاسی, جای ظالم و مظلوم را عوض می کنید و برای خوشایند قصرنشینان برچسب «تروریسم» که شایسته خمینی و میراثداران او است به مجاهدین خلق می زنید و درنتیجه تیغ جلاد را برای ازمیان بردنشان تیز می کنید که گناهی جز مبارزه برای آزادی ندارند؟
آقای دکتر, بهای سنگین سیاستهای ویرانگر آخوندها را تا کنون چه کسانی پرداخته اند؟ چه کسانی در جنگ خانمانسوز هشت ساله قربانی مطامع جنگ افروزانه خمینی شده اند؟ چه کسانی نوجوانان را که هریک گل سرسبد خانواده یی زحمتکش بوده اند, برای تحقق شعار «فتح قدس از طریق کربلا», در میدانهای مین تکه تکه کردند؟ خاک غم گرفته جبهه های جنگ ضدمیهنی از پیکرهای کدام جوانان نوباوه فرش شد؟ از پیکرهای فرزندان شما, رفسنجانی, خامنه ای, یا فرزندان خمینی و نوه های او؟ چرا فرزندان بستگان شما, ازجمله دامادتان, با همه ادعاهایتان در پیروی از خمینی و «مبارزه با استکبار» قدم رنجه نفرمودند. گویا در منطق شما, مرگ حق است اما برای همسایه.

راستی آقای دکتر, داماد گرامیتان آقای شهریار روحانی چه می کند, که در همان اولین بهار آزادی, خمینی به ندای درخواست شما درمورد وی لبیک گفت و او را به عنوان سفیر کبیر ایران در آمریکا منصوب کرد. هنوز چهره شما را به وضوح به یاد دارم زمانی که در اتاق تلفن با کلامی شوق آمیز, این مژده شیرین را به داماد گرامیتان اطلاع می دادید. آقای دکتر, خمینی با این گونه خاصه خرجیها خوب قابتان را دزدید.
راستی آقای دکتر, در مکتب «تروریست شناسی»تان چرا سعید امامی و قربانیان اقدامات تروریستی او را همزانوی هم می نشانید؟ چرا حتی جای ظالم و مظلوم و قاتل و مقتول را عوض می کنید و به گردانندگان رژیم رهنمود می دهید که از سازمان ملل بخواهند که مجاهدین خلق را تروریست بشناسند؟ از شما می پرسم چه کسانی سر دکتر کاظم سامی, وزیر بهداری «دولت امام زمان» را در مطبّش با مته سوراخ کردند؟ چه کسانی سر داریوش فروهر وزیر کار همان «دولت امام زمان» را در کنج خانه اش گوش تا گوش بریدند و تازه به آن هم بسنده نکردند و شکم همسرش را هم کاردآجین کردند و سینه هایش را بریدند و بر روی شکمش نهادند؟
شما در زمان وقوع چنین حوادث ناگواری چرا زبانتان در کام ماند و در انتقاد به تروریسم دولتی کلامی نگفتید؟ اما حالا که سیل به پایه های کاخ ظالمان افتاده است و دودمان تباهشان در شرف نابودی است, گلو پاره می کنید؟ راز این سیاست یک بام و دو هوا در چیست؟
با این که می دانم شما به خوبی از ماهیت قاتلان خبر دارید اما ازشما می پرسم چه کسانی آیت الله لاهوتی و آیت الله آشوری و فاطمه مصباح سیزده ساله را به جوخه تیرباران سپردند یا در زیر شکنجه کشتند؟ اگر بخواهم در این زمینه ادامه بدهم «مثنوی هفتادمن کاغذ شود», اما حیفم آمد که از این سوال بگذرم: آقای دکتر چه انگیزه یی باعث شد که شما در این سن کهولت دوباره پای به میدان تلاش برای حفظ رژیم آخوندی نهاده اید و این چنین دراین راه آسیمه سر شده اید؟ نکند امامزاده یی را که سی سال تمام بر آن جُل و تکه نذری آویزان کرده اید و این همه به آن امید بسته اید در شرف ذوب شدن و متلاشی شدن می بینید؟
این روزها که رژیم پا به گور از داخل و خارج در تنگناهای چاره ناپذیر گرفتار است به هر خس و خاشاکی چنگ می آویزد و هر فسیل نمک سودی را به میدان می کشاند تا شاید گرهی از کار فروبسته اش گشوده شود. اما افسوس که هرنظام, حتی اگر لحظه یی از کشتار و بیدادگری هم دست بازندارد, باز هم اجلی محتومی دارد که به سر می رسد و سیل بنیان کنی بند از بندش را می گسلد و کاری می کند که «نه از تاک نشانی می ماند و نه از تاکنشان», و این رژیم هم از پسلرزه های مرگی که در حرکات و سکناتش دیده می شود گویی به همان اجل محتوم دچار شده است و در فردایی نه چندان دیر و دور به گوری می افتد که نیاکان تاریخیش به آن سرنگون شده است و این تلاشهای شما و امثال شما هم در وقوع این سرنوشت محتوم هیچ سد و راهبندی نمی تواند برپاکند.

البته شما در این نفس دمیدن بر پیکر رژیم محتضر تنها نیستید. همدستان شما هم سخت سرگرم زدوبند و تلاش و دوندگی هستند. همین یکی دو هفته پیش بود که چند تن از آنها که برخی از آنها از قبیل آیت الله میبدی, حجت الاسلام اعتمادی و شمس الواعظین و چند تن دیگر از مشتاقان و معتادان به اصطلاح «اصلاح طلب» رژیم, با صحنه گردانی آقای احمد سلامتیان در پاریس جلسه یی با شرکت چند ده نفر برگزارکردند و درباره مضار سرنگونی رژیم آخوندی داد سخن دادند و آسمان و ریسمان را به هم بافتند و ورد آخوندشادکن شما را هم از یاد نبردند و از روی کار آمدن «تروریستها» بیم دادند و طبعاً بر چهره تروریستهای واقعی که سی سال است خون مردم ایران و مردم منطقه را به شیشه کرده اند و دمار از روزگار مردم ما درآورده اند نامی نبردند و حتی به سفیدسازی چهره های پراز نکبت و پلشتی آنها هم پرداختند. اما آقای دکتر یزدی این چوب زیر بغل دادنها درد چاره ناپذیر سرنگونی محتوم رژیم مفلوک را درمان نمی کند و آب رفته را به جوی برنمی گرداند!

آقای دکتر شما در مصاحبه تان با رادیو فردا از سازمان ملل خواستید مداخله کند و سازمان مجاهدین را با زدن برچسب تروریستی محکوم نماید. با این که به خوبی واقفی که همان سازمان ملل که تو خواستار پادرمیانی و نجات رژیم محتضر هستی ۵۴بار نقض حقوق بشر در ایران تحت حاکمیت آخوندها را محکوم کرده است. آنهایی را که شما تروریست می نامید و از سازمان ملل می خواهید آنها را محکوم کند و چشم به راه نابودی آنها هستید, واقعیت این سه دهه نشان داده است که نابودشدنی نیستند. دولتهای اروپایی و آمریکا و تمام حامیان ریز و درشت بین المللی رژیم در تمام این سالها, چه از طریق دستگاههای تبلیغاتیشان و چه از راههای نظامی و بمباران کوشیدند که این آرزوی دیرینه آخوندهای حاکم بر ایران برآورده کنند و کمر به نابودی مجاهدین بستند اما از این گونه ترفندها طرفی نبستند و بور شدند.
آقای دکتر یزدی ما همه نوع دلال و واسطه دیده بودیم اما شما تافته جدابافته یی هستید. یادتان هست آن زمانی که پای آمریکاییها را به نوفل لوشاتو باز کردید. مگر شما نبودید که دست آنها را در دست «نایب» خودخوانده «امام زمان» گذاشتید و راه به قدرت رسیدن خمینی را هموارکردید؟ همان زمان هم خوب واقف بودید که با این کارتان مردم را به چه روزگار سیاهی گرفتار می کنید. کمی روشن تر بگویم. یادتان هست وقتی آنها می خواستند وارد خانه محل سکونت خمینی بشوند من هم یک پایم را داخل خانه گذاشته بودم اما شما مانع ورود من شدید و گفتید: نمی شود تو بیایید و در را بستید. به محمد ترکان گفتم خبرهایی است. نگاهی به من انداخت. گفتم در را هُل بده ببینم چه خبر است. در اتاق را هُل داد, اما در بازنشد. گفت: دکتر یزدی در را از پشت بسته است. آقای دکتر برای ثبت در تاریخ هم شده بگویید که در آن ملاقات چه گذشت و چه گفتگوهایی بین فرستادگان دولت آمریکا و خمینی مطرح شد. نکند می خواستید حساب «وجوه شرعیه» آنها را تصفیه کنید! یا آنها آمده بودند «شکیات و سهویات» را از «مرجع تقلید شیعیان» بپرسند! یکباره هم که شده پرده تاریکخانه را کنار بزنید و بگویید در آن دیدار چه گفتند و چه شنیدید و خمینی چه گفت. بحث بر سر همین سه کلمه است: چه شنیدید و چه گفتید و خمینی چه گفت.

از آن تاریخ سی سال می گذرد. مردم ثمره آن نسخه پیچیهای شما را با رگ و پوستشان لمس کردند. شما در آن دیدار از طرف چه کس یا کسانی ماٌموریت داشتید و حالا هم که تب لرزه مرگ بر پیکر رژیم افتاده است, چه کس یا کسانی شما را ماٌمور کرده اند که چوب زیر بغل این نعش متحرک بشوید؟

آقای دکتر یزدی نقش شما و همدستانتان در روی کارآوردن روحانیت بر هیچکس پوشیده نیست و امری غیرقابل انکار است. آخوندها در پاریس از یک ایستگاه مترو نمی توانستند بدون راهنما به ایستگاه دیگری بروند, شما بودید که راههای زدوبند را به آنها آموختید و آنها هم البته این کاره بودند. خبری را برای خمینی برده بودم. از خانه روبه رو به طرف اتاق تلفن در حرکت بودم. آقای دکتر یزدی شما نزدیکیهای پله ایستاده بودید. مرا صداکردید: «محمودآقا»! درکنار شما حاج مهدی عراقی, محمد رفیقدوست و ده پانزده نفر دیگر جمع شده بودند. رو به من گفتید ببینید این آقایون چکار می کنند. احمد تورند و محمد پویان ـ تروریستهای آن زمان!ـ از لندن به پاریس آمده بودند (احمد تورند بعد از انقلاب ۵۷ به مجاهدین خلق پیوست و به دست عوامل خمینی بعد از ۳۰خرداد ۶۰تیرباران شد). از طرفداران انجمن مسلمانان آمریکا ـ رقبای آن دوران شما ـ اعلامیه پخش می کردند. گفتم: چه خبر است؟ چی شده؟ شما گفتید: دارند اینجا اعلامیه پخش می کنند؛ یعنی در حیاط نوفل لوشاتو. به آنها گفتم اعلامیه هایتان را بدهید ببینم. نسخه یی از آن را گرفتم. افشاگری علیه کشتار عوامل رژیم شاه در دیماه ۱۳۵۷بود. به آنها گفتم بقیه اعلامیه هایتان را هم بدهید و شروع کردم به پخش کردن اعلامیه ها و فریاد زدم آزادی برای همه. در حالی که شما خیره خیره به من نگاه می کردید.شما که جقّه دبیرکلی «نهضت آزادی» را یدک می کشید برای دیگران, حتی در پاریس حق اعلامیه پخش کردن قائل نبودید, این چه «نهضت» و چه «آزادی» است. به چه دلیل باید دیگران بیایند در زیر بیرق شما؟ چگونه به خودتان حق می دهید که گروه دیگری را صرفاً به خاطر حفظ موقعیتی که دارید و حفظ رژیمی که سرنوشتتان را به سرنوشت آن گره زده اید, مارک تروریستی بزنید و خواستار نابودی آن بشوید؟ چرا کینه عمیقتان را نثار گروهی می کنید که در این سی سال برای رهاندن مردم از چنگ رژیم ولایت فقیه, دهها هزار شهید داده اند و در زیر سخت ترین فشارها و تنگناها از پایداری در این راه دست نکشیده اند. شما داور بی طرفی نیستید, بلکه جانبدار رژیمی هستید که در کشتار و آزار مردم بی پناه و بر باد دادن سرمایه های ملی و دستمایه های مردم همتایی ندارد.

شما در اوایل سال ۱۳۵۶ از آمریکا به نجف آمدید و من برای اولین بار شما را در آنجا دیدم. شام را در منزل اسماعیل فردوسی پور روی پشت بام خوردیم. با شما تا صبح راجع به جنبش فلسطین و نقش حافظ اسد در کشتار فلسطینیهای اردوگاه تل زَعتر صحبت کردم. شما از موسی صدر, دست نشانده حافظ اسد, قصاب مردم فلسطین در این اردوگاه دفاع می کردید و آن کشتار را لاپوشانی می کردید و گروههای فلسطینی را مسئول این کشتار می شمردید. امروز هم از حکومت ولایی و از سیدعلی خامنه ای, قصاب مردم ایران دفاع می کنید و قربانیان این رژیم را تروریست می نامید. شما نمی توانید جای ظالم و مظلوم را عوض کنید. مردم ایران با گوشت و پوستشان ظلم این رژیم آخوندها را لمس کرده اند و با مبارزه بی وقفه و خونبارشان در این سی سال بسا زنجیر اسارت و بردگی این رژیم را بازکرده اند. مردم از نظامی که شما یکی از تثبیت کنندگان پایه های آن بوده اید, زخمهای عمیق و فراموشی ناپذیری بر اندام و جان خود دارند. یکبار هم شده با مردم روراست باشید و بگویید باردیگر در تدارک چه جهنم دیگری برای مردم داغدار ایران هستید.

آقای دکتر داروساز! برای علاج بیماری حاکمیت قرون وسطایی آخوندی, مبارزه مسلحانه علت نیست, معلول حاکمیت سرکوبگر است و همین حاکمیت وقتی همه راههای مبارزه سیاسی مسالمت آمیز را بر روی آزادیخواهان بست و فضای اختناق مطلق را بر جامعه حاکم کرد, مبارزه مسلحانه را بر مبارزان راه آزادی تحمیل کرد و گرنه هیچ انسان عاقلی مزایای مبارزه مسالمت آمیز را داوطلبانه رها نمی کند و تن به رنج و زندان و دشواریهای کمرشکن مبارزه مسلحانه نمی دهد.

شما در سالهای پیش از انقلاب, مبارزه مسلحانه با رژیم شاه را مشروع می دانستید و اعتقاد به چنین مبارزه یی را مایه افتخار خود می دانستید و اخبار مربوط به آن را در نشریه تان پخش می کردید و این مساٌله سرمنشاٌ اختلاف شما با افراد و گروههایی بود که دارای چنین اعتقادی نبودند. رفقایتان, امثال مصطفی چمران, برای آموزش جنگ چریکی به الجزایر سفر کردند, آیا شما آنها را هم تروریست می دانید؟

اگر مبارزه مسلحانه با رژیم شاه مشروع بود, چرا با رژیم آخوندی فعلی حاکم بر ایران که هزاربار از رژیم شاه جنایتکارتر است و ۵۴بار در ملل متحد به خاطر نقض وحشیانه حقوق بشر محکوم شده است, مشروع نمی باشد؟

شما و رژیمی که شما حفظ آن را از اهّم وظایفتان می دانید و مقاومت مشروع دربرابر رژیم حاکم بر ایران را تروریست می خوانید, دولتهای غربی و کمپانیهای نفتی نیز که در این سی سال منافع کلانی از قِبل این حکومت نصیبشان شده است, قربانیان رژیم را در لیستهای تروریستی برده اند و آنها نیز آنها را تروریست می خوانند, آیا هیچ فکر کرده اید که این همنوایی چه معنی می دهد و آبشخور مشترک این همنوایی از کجاست؟

این نامگذاری گروه شما سابقه دیرینه دارد. «نهضت آزادی» که در زمان حیات خمینی نیز به گفته دبیرکل آن روزی اش ـ مهندس بازرگان ـ حاضر شده بود تن به «حیات خفیف خائنانه» بدهد اما از رعایت خط قرمزهای رژیم دمی غافل نماند, قربانیان کشتار وحشیانه تابستان ۱۳۶۷ را که حتی آیت الله منتظری به علت اعتراض به آن مغضوب خمینی شد, «غیرملی» نامید و از زبان دبیرکل آن روزش گفت: از نیروهای «ملی» کسی کشته نشده است. هرکسی که با الفبای سیاست اندک آشنایی داشته باشد می داند که معنی این کلام آن است که اعدام شدگان قتل عام تابستان ۶۷ «تروریست» هستند و در نتیجه سزاوار اعدام. آقای دبیرکل! چند ده هزار زندانی سیاسی در قتل عام تابستان ۶۷ به چه گناهی اعدام شدند؟ شما در آن ماههایی که هزاران خانواده به عزای جگرگوشگانشان خون گریستند به چه کاری مشغول بودید که اکنون امروز به یاران و همرزمان همان قربانیان باوقاحت تروریست می نامید؟ آیا آن قربانیان تروریست بودند یا آنهایی که در فاصله یکی دوماه, چندده هزار زندانی سیاسی بی گناه را بدون محاکمه, با قساوتی بی نظیر, حلق آویز کردند؟
آقای دکتر! شما امروز می خواهید جای قربانیان را با یک رژیم سرکوبگر عوض کنید. دکتر مصدق در دادگاه بین المللی لاهه گفته بود: «ما در این ره نه پی عزّت و جا آمده ایم», اما به نظر می رسد که شما در این راه پی عزت و جاه آمده اید. برایتان بسیار متاٌسفم. خمینی در چندماه پیش از نشستن بر مسند ولایت از شما برای ترجمه و لابیگری استفاده کرد. شک ندارم اگر صادق قطب زاده زنده بود, همه ماجراهای پشت پرده را رومی کرد و مشتهای «جوفروشان گندم نما» وامی شد, به همین دلیل هم خمینی دستور داد او را تیرباران کنند. اما شما هرگز پایتان به زندان حکومت «ولایی» نرسید. می توانید بگویید چرا؟

مردم ستمکشیده ایران از شما انتظار دارند ماجراهای پشت پرده یی را که در نوفل لوشاتو, میان خمینی و همانهایی که بعدها به آنها می گفت «استکبار جهانی», رخ داد و شما از آن باخبرید, افشاکنید. شما بانک اطلاعاتی آن دوران هستید و از همه جزئیات قضایای پشت پرده خبردارید. خمینی, پسرش احمد, دامادش اشراقی, و اطرافیان آخوندش امثال علی اکبر محتشمی پور, اسماعیل فردوسی پور, محمدحسین املائی, سیدمحمدعلی موسوی و آخوندهایی که از ایران به فرانسه آمده بودند, نظیر موسوی خوئینی ها و لاهوتی , هیچکدام با زبان انگلیسی و فرانسه آشنایی نداشتند که بتوانند با «ازمابهتران» که به دیدار خمینی می آمدند, صحبت کنند. من و افراد دیگری که در آن روزها شاهد قضایا بودیم, می دیدیم که تمام مسائل آن روزها از کانال شخص شما, آقای دکتر یزدی, می گذشت. حتی خود شما به من گفتید خبرهایی که از ایران می رسد و می خواهید به خمینی برسانید, پیش از این کار آنها را به رویت من برسانید و اگر کسی خواست خمینی را ببیند مرا در جریان قراردهید. شما بودید که خارجیها را نزد خمینی می بردید. یادتان هست که شما برای دیدار ابراهیم قلیلات, رهبر گروه مرابطون لبنان و همراهانش با خمینی وقت تعیین کردید. صادق قطب زاده به خمینی خبرداد و خمینی به خاطر اختلافات موسی صدر با قلیلات در لبنان به اشراقی گفت که به شما بگوید او را به حضور نمی پذیرد. شما همه خارجیها را نزد خمینی می بردید.

شما بودید که بلندگو را جلو دهان او نگه می داشتید و فرمایشات گهربار! «امام» را برای خبرنگاران خارج جهت یادآوری می گویم. همسرم ـ مهناز جوان خوشدل ـ که در همان خانه خمینی و خانواده اش, روبروی باغچه آقای مهدی عسکری در نوفل لوشاتو, زندگی می کرد, می گفت: وقتی خمینی می خواست برای مصاحبه از اتاقش به اتاق دیگری برود, همسرش بتول خانم به او می گفت: جواب سوالها را خوانده ای؟ خودت را آماده کرده ای؟ خمینی می خندید و می گفت: بله. بعد وارد اتاق مصاحبه مطبوعاتی می شد. آقای یزدی, بی هیچ پرده پوشی بگویید جه کسانی جواب آن سوالات را برای خمینی آماده می کردند؟ چرا خاموش هستید و حقایق را به مردم نمی گویید؟ اگر خود خمینی می خواست سخن بگوید طرح اقتصادیش همان بود که بعدها در قم گفت: «اقتصاد مال خر است». «ما برای خربزه انقلاب نکردیم»! ی ترجمه می کردید. یادتان هست که همیشه نگران بودید که از قافله عقب نمانید. هیچ فکرکرده اید که چرا باید مردم دردمند ایران بهای اقدامات شما را با سنگین ترین وجه بپردازند؟

آقای دکتر یزدی! در آن روزها شما مفتخر بودید خمینی و روحانیت «مبارز» را کشف کرده اید و برای جاانداختن آنها در انظار داخلی و جهانی سر از پا نمی شناختید. مرتب با خبرنگاران سرگرم مصاحبه و گفتگو بودید و تصویر خمینی و روحانیون همراه او را در ماه نقش می کردید و شما هم بودید که برای دیدار و مصاحبه با خمینی به خبرنگاران و مراجعان وقت تعیین می کردید. در یکی از روزها خبری از ایران آمده بود. من آن را نزد خمینی بردم و ضمن گفتگو به او گفتم: کسانی هستند که خودشان را نماینده و سخنگوی شما معرفی می کنند ـ منظورم به طور مشخص شخص شما بود. خمینی فکری کرد و گفت: خوب, راه حلش چیست؟ گفتم: به نظر من بهتر است شما اعلام کنید سخنگو و نماینده یی ندارید. گفت: چطور و چگونه؟ گفتم: به نظرم بهترین راه این است که روی کاغذی به زبانهای خارجی بنویسیم که شما سخنگو و نماینده ندارید و آن را به دیوار بچسبانیم. گفت: شما این کار را انجام دهید. به او گفتم: البته دیگران از این کار راضی نخواهند بود گفت: مهم نیست. به اتاق تلفن رفتم و بر روی کاغذی به زبانهای فارسی, انگلیسی و فرانسه این مطلب را نوشتیم و در راهرو به دیوار چسباندیم. ساعتی بعد دیدیم کاغذها از دیوار کنده شد. دوباره آن را نوشتیم و به دیوار چسباندیم. آقای یزدی یادتان هست که شما از این کار چقدر آزرده خاطر شدید؟ شما خوب خبر دارید که خمینی به تنهایی از عهده انجام هر کاری عاجز بود ولی وقتی به او می گفتند خط را می گرفت و انجام می داد
آقای دکتر یزدی! اعتماد خمینی به شما, چه در دوران اقامتش در فرانسه و چه در اوایل پیروزی انقلاب, بر کسی پوشیده نیست. آگاهی شما به همان مسائل پشت پرده میان خمینی و آمریکاییها بود که امنیت شما را در حکومت آخوندها تضمین کرد. مردمی که در حکومت سی ساله خمینی و میراثداران او, هستی و خانمانش برباد رفت, از شما انتظار دارند, نگفته ها و رازهای نهفته را برملاکنید تا چهره واقعی داعیه داران, بهتر شناخته شود و «تا سیه روی شود هر که در او غِش باشد». با نوشتن همه حقایق باری که بر دوشتان سنگینی می کند به زمین بگذارید و به قول معروف حُر شوید و به مردم بپیوندید. خواهیددید که زیباترین روز زندگیتان همان روز خواهد بود. نسلهای آینده باید بدانند که چگونه انقلاب آزادیخواهانه مردم ایران به دست چند آخوند ستمگر به تاراج رفت. و این حق مسلّم انهاست. اگر شما هم نگویید تردیدی ندارم که روزی که آن هم چندان دور نیست, ریز تمام مسائل پشت پرده آشکار خواهد شد و تمام کسانی که در سیه روزی مردم ایران نقش داشتند, دستشان رو خواهد شد و مردم دوستان و دشمنان واقعی شان را خواهند شناخت و نفرین ابدی نصیب آنهایی خواهد شد که با گرگ دنبه می خوردند و با چوپان گریه می کردند."
۲٣۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ مرداد ۱٣٨۷       

    از : لیبرال

عنوان : چرا خبر مرگش را سکوت گذاشتید مگر شما هم امریکایی هستید؟
سولژنیتسین در سال ۱۹۹۴ به روسیه بازگشت و با استقبال باشکوه مردم روبرو شد. دیدار سران مسکو با او، می‌توانست به اعتبار سیاسی آن‌ها بیفزاید، اگر سولژنیتسین روش‌های ضد دموکراتیک آنان را به انتقاد نمی‌گرفت. هیچ‌یک از دولتمردان وقت، نه یلسین و نه پوتین، از حملات انتقاد‌آمیز او در امان نماندند. او با معیارهای «دموکراسی غربی» نیز سر سازگاری نداشت. این نویسنده‌ی سرسخت بارها هشدار داده بود که روسیه نباید «از دموکراسی غربی میمون‌وار الگو بردارد»، بلکه باید آن را «درک» و از «ارزش‌های اخلاقی ملت خود» نیز محافظت کند. شاید به این دلیل و هم‌چنین به‌خاطر اعتقاد شدیدش به مذهب، به او لقب "آیت‌الله روسی" دادند.



نویسنده‌ی "ضد یهود"



آثار ادبی‌ای که سولژنیتسین در بازگشت به کشورش به رشته‌‌ی تحریر درآورد، با استقبال شایان توجهی روبرو نشد. به‌ویژه آخرین اثر او، کتاب تاریخی دو جلدی‌ای که عنوان "۲۰۰ سال با هم" را دارد، انتقاد شدید همگان را برانگیخت. این کتاب به زندگی مشترک روس‌ها و یهودی‌ها از سال ۱۷۹۵ تا ۱۹۹۵ در این کشور می‌پردازد. از آن‌جا که سولژنیتسین در این کتاب کوشیده است هولوکاست را‌ رویدادی کم اهمیت جلوه دهد و نقش یهودی‌های این کشور را در هم‌خوانی با سیاست ترور استالین برجسته کند، به او اتهام نویسنده‌ای "ضد یهود" زده‌اند. با این ‌حال همه‌ی منتقدان او در این باور شریکند که زندگی و آثار متعدد این نویسنده‌ی خستگی‌ناپذیر، نشانی از اعتقاد راسخ او به پیروزی حقیقت دارد. سولژنیتسین خود می‌گوید: «یک کلمه‌ حقیقت، تمام (حوادث) جهان را پشت‌سر می‌گذارد.»

و بقیه سوالات اقایان چپ مخالف سولژنیتسین اینجا جواب داده شده ۰ سوال این است که اگر امریکا از هر شخص و یا رویدادی موقتا سعی کند به نفع خود بهره برداری کند او نوکر امریکاست ؟ پس همه اینها که در صدای امریکا ظاهر می شوند نوکر امریکا هستند . پس دانشجویان و ۱۸ تیر که صدای امریکا انرا پوشش فراوان می دهد امریکایی هستند ؟ ایا این همان اتهام زنی خامنه ای نیست که از حزب توده اموخته که می گوید هر وقت امریکا چیزی را مطرح و بزرگ کرد پس ان فرد امریکایی است ۰


http://www.dw-world.de/dw/article/۰,۲۱۴۴,۳۵۳۷۲۲۵,۰۰.html
۲٣٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : محسن کوشا

عنوان : حرمت احترام متقابل
جناب افشاری فقط بخاطر تمرین همدلی به سئوال شما پاسخ میدهم که ۲۰ سال پیش این کتاب ترجمه و منتشر شده لطفا به این آدرس مراجعه فرمائید.

http://www.hadith.ac.ir/?culture=fa-IR&page=book&bookid=۱۶۸۰۱

نام کتاب:مجمع الجزایر گولاگ‏
نویسندگان:نوشته الکساندر سولژنتسین‏
ویرایش‌گران:
مترجمین:ترجمه عبدالله توکل‏
مولفین:
سال نشر:۱۳۶۶
موضوعات: زندانیان سیاسی -- روسیه شوروی‏
محل نشر:تهران‏
ناشر:سروش (انتشارات صدا و سیما)
سرشناسه‌های فارسی:سولژنیتسین، آلکساندر ایسایویچ، ۱۹۱۸ -
سرشناسه‌های انگلیسی:{Solzhenitsyn, Alexander Isayevich}
اطلاعات بیشتر:
۲٣٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : arvan kiani

عنوان : قابل توجه طرفداران حمله نظامی امریکا و اسرائیل به ایران
بخشی از فرماندهان سپاه از حمله نظامی استقبال می‌کنند!
نوشته ویلیام پاف (William Pfaff)

منبع: (Commonweal; ۱۰/۱۲/۲۰۰۷, Vol. ۱۳۴ Issue ۱۷, p۸-۸)
برگردان: م رها

سر و صداهای تبلیغاتی فراوانی که در آمریکا و کشورهای دیگر علیه زیان‌های بالقوه برنامه هسته‌ای ایران به راه افتاده است ناشی از منافع گوناگون ایدئولوژیک، سیاسی و صنعتی این کشورهاست که با خطرات واقعی یک ایران بالقوه هسته‌ای بی‌ارتباط است. نکته مهمی که اغلب علاقه‌مندان به این موضوع فراموش می‌کنند و یا از آن بی‌اطلاع‌اند این است که بخش مهمی از سرداران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آرزوی آنند که ایران مورد حمله نظامی آمریکا قرار گیرد و یا می‌کوشند این کشور را به چنین حمله‌ای تحریک کنند.

کارشناسان فنی و اطلاعاتی (حتی در آمریکا) بر این باورند که سال‌ها طول خواهد کشید که ایران بتواند سلاح‌های هسته‌ای قابل استفاده تولید کند که از آن تنها به عنوان ابزار بازدارنده‌ای در برابر هرگونه حمله نظامی به کشور، بهره برداری خواهد کرد.

منابع مخالف روحانیون حاکم اما وفادار به جمهوری اسلامی معتقدند که بخشی از رهبران مهم سپاه حمله نظامی آمریکا و یا اسرائیل به ایران (و یا فرانسه که با روی کار آمدن سارکوزی به نظر می‌رسد آماده انجام اقدامات افراطی علیه ایران است) را چه از نظر سیاسی و چه از جنبه نظامی، پیروزی بزرگی برای ایران و آرمان‌های انقلاب اسلامی به شمار می‌آورند. به گمان آنها این رویداد، به پیشبرد هدف‌های تشکیلاتی و سیاسی سپاه پاسداران یاری فراوان خواهد رساند.

این سرداران می‌پندارند که از توان حمله موشکی و تکاوری موفقیت آمیز به کشتی‌های جنگی و پایگاه‌های هوایی آمریکا برخوردارند و برای این کار از فوج قایق‌های تندرو و کشتی‌هایی که با موشک‌های ضد کشتی مجهزند بهره خواهند گرفت و می‌توانند با حملات فوجی قایق‌ها، رادار کشتی‌های دشمن را بی‌خاصیت سازند.

این افسران همچنین بر این باورند که با جنگ موفقیت‌آمیز هشت ساله علیه عراق، به مهارت‌های کافی در زمینه‌ی سنگربندی، مقاومت زیرزمینی، استتار و فریب دشمن دست یافته‌اند بطوری که حتی هزاران حمله احتمالی هوایی و موشکی آمریکا که در برخی گزارش‌های واشنگتن به آنها اشاره شده است، قادر نخواهند شد تمام تأسیسات اصلی هسته‌ای ایران را شناسایی و نابود سازند. حملات آمریکا و اسرائیل می‌توانند به ساختمان‌ها و زیرساخت‌های کشور آسیب فراوان وارد کنند و باعث تلفات جانی بسیار گردند اما این رویداد مردم ایران را پشت سر رهبران تندرو، متحد خواهد ساخت و همدردی جهانی را به سود این کشور برخواهد انگیخت و به جایگاه آمریکا در جهان آسیب فراوان خواهد رساند. به گمان سرداران تندرو سپاه، اگر آمریکا بخواهد به آتش‌بس شصت ساله هسته‌ای پس از بمباران هیروشیما و ناکازاکی پایان دهد و از سلاح‌های هسته‌ای علیه ایران بهره گیرد، همانگونه که براساس شایعات دیک چینی خواستار آن است، آمریکا به منفورترین کشور تبدیل خواهد شد.

از سوی دیگر حمله نظامی به ایران مورد استقبال این فرماندهان سپاه است زیرا چنین بحرانی به آنها اجازه می‌دهد که به یکباره به دستگاه رهبری ایران راه یابند. این‌ها مردان نسبتا ً جوانی هستند که از طبقات کم درآمد و تهیدست جامعه در زمان جنگ هشت ساله به گرایش‌های افراطی پیوسته‌اند. اکنون در سمت‌هایشان پیشرفت کرده‌اند و مایل‌اند به قدرت رسند.

افزون براین سرداران سپاه به دنبال منافع مادی نیز هستند و آن از راه جنگ افروزی تحقق پذیر است. جنگ ایران و عراق عمدا ً پس از آتش بس اعلام شده از سوی سازمان ملل به درازا کشید زیرا در جریان آن اقتصاد بازار سیاه گسترش بسیار یافت و از آن شرایط بیشترین بهره نصیب رهبران نظامی و نهاد‌ها یشان گردید.

شاید محاسبات فرماندهان انقلابی سپاه در باره جنگ با آمریکا بر اساس توهمات نادرست بنا شده باشد. اما این توهمات حکایت از آن دارند که امروزه پیش بینی خطرات ناشی از حمله به ایران پیچیده‌تر از آن است که در بحث‌های رایج مطرح می‌شود.
۲٣٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : arvan kiani

عنوان : جوی که چپها درست کرده بودند در حقیقت تبلیغ نظراتشان بود
به اقای افشاری
همانطور که اقای کوشا فرمودند در ایران چپها از گروههای مختلفی تسکیل شده بوده اند از طرفداران چین تا طرفداران شوروی و از تروتسکیستها تا طرفداران البانی پس اگر مثلا طرفداران شوروی جو بر علیه ناراضیان ان کسور درست میکرده اند ولی طرفداران چین والبانی و تروتسکیستها از مخالفین شوروی بوده اند وجو درست کردن هم نسبی است وگرنه انطور نبود که کسی نتواند کتابی بویژه بر علیه شوروی را ترجمه کند. در زمان رژیم پهلوی کتابهای بسیاری بر علیه شوروی در ایران به چاپ رسیده اند وجو چپها نتوانست جلوی انها را بگیرد.چون اینطوری ادم فکر میکند هر اتفاقی افتاد تقصیر جو درست کردنهایچپها بود.
خوش باشید
۲٣٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : افشاری

عنوان : ۱. پاسخ به کیانی، ۲.سوال از کوشا
۱.من نگفتم چرا چپ ها کتاب های سولژنیستین یا افراد ناراضی و منتقد از نظام شوروی را ترجمه نکردند. من از جوی نام بردم که چپ ها ایجاد کرده بودند علیه چنین مترجمین یا نویسندگانی، که خودبخود باعث نوعی خودسانسوری یا گریز از ترجمه و روآوردن به این آثار می شد.

۲.می شود لطف کنید نام مترجم یا اگر اطلاع دارید سال و انتشاراتی که کتاب مجمع الجزایر گولاک را منتشر کرده برای اطلاع من یا شاید دیگر علاقه مندان بنویسید.
متشکرم
۲٣٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : محسن کوشا

عنوان : انتقاد پذیری
چند نکته ! مردی در ارتش سرخ شوروی به جبهه جنگ میرود ، پیکار می کند و نشان افتخار هم می گیرد. بعدا در نامه ای به دوستش، از استالین انتقاد می کند . دستگیر میشود و به زندان و تبعید روانه میشود.مشاهدات خود از مصائب و تبهکاریها را به زیور قلم می آراید و به خارج از شوروی می فرستد . در سال ۱۹۷۰ برنده ی جائزهادبی نوبل میشود که برای دریافت جائزه به استکهلم نمی رود زیرا جرات خروج از شوروی را نمی یابد.ولی نام سولژنتسین آوازه ی جهانی شد.بعدا ها از شوروی گویا اخراج شد و در کشورهای مختلف زیست و بالاخره به ایالت متحده مهاجرت کرد.

آری غرب در رقابت با شوروی از او نهایت استفاده راکرداما نمی توان عمل سولژنتسین را در انتقاد از اعمال غیر انسانی دوران استالین دست کم گرفت و سکوت جامعه کمونیستی طرفدار شوروی هم اصلا قابل قبول نیست و برخلاف نوشته ی یکی از کاربران آن را نباید به حساب تمام چپ های جهان گذاشت.
و برخلاف نظر یکی از نظر دهندگان، کتاب مجمع الجزایر گولاگ در ایران ترجمه و منتشر شد.در ایران انواع گرایش های چپ وجود داشت و دارد که باید از کلی گوئی و تعمیم دادن مسائل خودداری کرد.

بعداز سقوط شوروی بشدت از روند حوادث در روسیه نگران بود و میگویند از نابودی روسیه وحشت کرده بود و معتقد به استقرار یک دولت مقتدر شده بود که شیرازه امور از هم نپاشد و بعداز مدتی به شدت به انتقاد از روند توسعه ی سرمایه داری مافیائی پرداخت و می گفت که روسیه در مسیر غلطی افتاده ست.

دیروز در مصاحبه ای که در باره ی او از رادیو سوئد می شد یکی از دوستان سوئدی سولژنیتسین از مصاحبه هائی که بعداز نوشنتن کتاب مجمع الجزایر گولاگ با او کرده و از شوروی قاچاقی خارج کرده بود تعریف می کرد و استاد تاریخ دانشگاه از متد برخورد های انتقادی سولژنیتسین هم در قبل و هم در بعد از شوروی تعریف میکرد که دوست سوئدی سولژنیتسین اصلا از مواضع او در بعداز سقوط شوروی تا بحال راضی نبود و گفت که سولژنیتسین در زمان شوروی برای نجات بشریت نوشت و نقش بزرگی در سفوط شوروی داشت و بعداز سقوط شوروی و انتقاداتی که به روند دموکراسی در روسیه مینمود نشان از مواضع ارتجاعی او بود.

سئوال اینجاست که چگونه تا مرگ او به مواضع انتقادی او از وضع اسفناک روسیه وقعی داده نمی شد آیا فقط وقتی از شوروی انتقاد میکردانسانی راستین بود؟ یا سرمایه داری هم از انتقاد علیه خود با ظرافت و سکوت رد میشود ؟

امیدوارم به انتقادهای مشخص از حامعه ی کنونی روسیه توسط سولژینیتسین دست یابیم.
۲٣٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : arvan kiani

عنوان : مگر راستها کتابهای مورد علاقه چپها را ترجمه و تبلیغ میکنند که چپها هم اینکار را بکنند?
به اقای افشاری

گرچه به بحث ما ربطی ندارد اما چرا باید چپها کتاب "سولژنیستین را ترجمه میکرده اند مگر وظیفه ترجمه در ایران فقط به عهده چپها بود? چرا راستها این کار را نکردند.طبیعی است هر حزب وگروهی فعالیتش را در چاخوب افکار خودش متمرکز میکند و از این نظر ترجمه کتابهای مخالف نمیتواند وظیفه انها محسوب سود و اصلا این چه انتظاری است که شما از مخالفین عقیده تان دارید. اگر علاقمند به کتابی و نویسنده ای هستید مربوط به خودتان است و دیگران شاید انرا دوست نداشته باشند مثلا فرض کنید طرفداران احزاب چپ به داریوش همایون ایراد بگیرند که چرا زندگی نامه چگوارا را ترجمه نکرده است به نظر شما این منطقی است?
۲٣٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : فر زاد

عنوان : آقای آ ر شما چرا؟
آقای آ ر فردی که خود را لیبرال می نامد در هر بحثی شرکت کرده و سعی در بر هم زدن آنرا دارد. شما هم با لحن توهین آمیزتان وی را یاری می کنید. این دومین بار است که شما با "یک دوست" بر خوردی غیر منصفانه و بی ادبانه داشته اید. بسیار باعث تاسف است که شما با مطالعه هر نظر مخالفی برخوردی شخصی می کنید!
۲٣٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : یک دوست

عنوان : به آ ر
آقا تو شرمت باد که زبان فارسی را خوب نمی فهمی!
به من چه که آن مردیکه ساواکی را مردم راهی بیمارستان کردند. پرسیده شد من هم جواب دادم.
شما سوسول بازی را با دمکراسی اشتباه گرفته ای.
۲٣٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : ایرانی

عنوان : مشکوک
با سلام خدمت همگی؛ همانطور که میبینم اکثر کاربران به پرت و پلاهای این به اصطلاح لیبرال پی بردند. من بطور جدی به ایشان مشکوک هستم. دلیلی ندارد که یک کاربر اینقدر با اسمهای مختلف سعی در پرت و پلا گویی بکند و مخصوصن مطالبی را مطرح کند که ربطی به موضوع ندارد و فقط باعث به بیراهه رفتن بحث و ایجاد تنش شود. این فرد براستی مشکوک است.
۲٣۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : آر

عنوان : شرمتان باد
"تقی زاده گوینده رادیو شاهنشاهی که بدست مردم راهی بیمارستان شد."

صرف نظر از هر عقیده سیاسی، برای آن ذهن بیماری که چنین عمل شرم آوری را تایید میکند متاسفم. با چنین ابلهانی که حتی تحمل گوینگان رادیو و تلویزیون را ندارند و میل به انتقام تمام ذهن کوچکشان را فرا گرفته چگونه میتوان دموکراسی را در کشور حاکم کرد؟
۲٣۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : بالاتر از سیاهی رنگی نیست
جناب دوست نوشته اند که:
"وقتی اینها از آنسوی آبها امروز که هیچکاره اند با هواداران نظام سرمایه داری اینچنین برخورد کنند وای به حال فردای پس از حمله که خدا بداد نیروهای چپ برسد!"

آیا واقعا بدتر از هواداران نظام اسلامی عمل خواهند کرد؟ آیا قتل عام زندانیان را مانند رژیم خمینی که حتی باعث شکایت جانشین "امام" و ولی فقیه بعدی آیت الله منتظری شد را انجام خواهند داد؟ آیا گورهای جمعی مانند خاوران درست خواهند کرد؟

آیا از سیاهی رژیم خمینی هم سیاهتر ممکن است؟ من فکر می کنم در مقابل با اعمال جنایتکارانه رژیم ملایان هر کس دیگری بهتر عمل خواهد کرد زیرا هوش زیادی نمی خواهد که بدانند مردم ایران از این رژیم بی نهایت متنفر هستند و کافی است کمی ملایم رفتار کنند تا مردم آنها را کاملا دوست داشته باشند. آدمکشان خمینی چنان مردم ایران را عذاب داده اند که هر کس که باعث سرنگونی رژیم ملایان شود مورد ستایش مردم ایران خواهد بود. آیا این خلاف واقعیت می باشد؟!
۲٣۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : یک دوست

عنوان : تقی زاده
تقی زاده گوینده رادیو شاهنشاهی که بدست مردم راهی بیمارستان شد.
۲٣۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : افشاری

عنوان : سوال از یک دوست
منظور از "سلف ساواکی" چالنگی کیست؟
۲٣۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : یک دوست

عنوان : نمونه دمکرات بودن صدای آمریکا
برای پیدا کردن شناختی از میزان دمکرات بودن این رسانه جنگ طلب کافیست برنامه امشب (سه شنبه) تفسیر خبر را ببینید که چگونه جمشید چالنگی مانند سلف ساواکی خود نقش بازی می کند.
من دل خوشی از زیبا کلام ندارم که از توجیه کنندگان نئولیبرالیسم است. اما این نوکران امریکا روی جمهوری اسلامی را سفید می کنند. قبل از پاسخ به من این برنامه را ببینید که اجازه ادای کلامی را به زیباکلام نمی دهند. وقتی اینها از آنسوی آبها امروز که هیچکاره اند با هواداران نظام سرمایه داری اینچنین برخورد کنند وای به حال فردای پس از حمله که خدا بداد نیروهای چپ برسد!
۲٣۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : نه اصلا تحفه ای نبود!
"می گویید "سولژنیستین تحفه ای نبود". همین جمله کوچک شما بیانگر خیلی چیزهاست. اولا شما از چگونه و کجا صلاحیت ادبی کسب کرده اید که بگویید این نویسنده تحفه ای نبود."

صلاحیت ادبی یهنی چی مرد حسابی؟ مگر تو صلاحیت داری که کاسه داغتر از آش برای یک بوغ تبلیغاتی آژانس های غربی شدی؟!

به این بابا یک جایزه دادند که بتوانند چماقی ازش درست کنند و رقیب خود را با آن بزنند و حالا شما بل گرفتی که چه بود و چه نبود! مگر بعدا همین غربی ها نگفتند که افکار ضد یهودی نیز داشت؟ البته وقتی رسالت خود را انجام داد و دیگر رقیبی نبود او نیز برای آنها سودی نداشت و از برنده جایزه نوبل به یک ضد یهودی تبدیل شد!!!


"به نظرم بیشتر بخاطر آنکه او آن فجایعی که در زندان های شوروی می گذشت را افشا کرد و نشان دادن آ سیستم ضدآزادی بود سولژنستین را تحفه ای نمی دانید."

نه خیر نظر جنابعالی اشتباه است و اتفاقا آنچه او در مورد تبعیدگاه های شوروی نوشت درست بود ولی این تغیری در مهره و حربه تبلیغاتی شدن او توسط کشورهای غربی ندارد. او یک نویسنده سطح پائین بود که به خاطر جنگ سرد بزرگش کردند و اگر جنابعالی از درک این مورد واضع عاجز هستی این دیگر مشگل خودتان هست!

"حتی اگر شما مخالف دمکراسی باشید و طرفدار نظامی مانند شوروی سابق، نمی توانید او را مهره امریکا بخوانید. گویی چون شعار دادن سرقفلی ندارد، عده ای به خود اجازه می دهند دیگران را به آسانی و بدون مدرک مهره و آلت دست این و آن بخوانند، چه فلان شخصیت سیاسی ایرانی باشد چه فلان نویسنده روسی. شما البته حق دارید سیاستمداران یا نویسندگانی که دوست نمی دارید را نقد کنید، اما چطور به خود اجازه می دهید در سه چهار جمله تکلیف یک نویسنده بزرگ جهانی و فعال حقوق بشر را مشخص کنید. به نظر من شما اگر به دمکراسی، حقوق بشر و رعایت حقوق مخالفان فکری خودتان عمیقا باور داشتید، اصولا چنین ادبیاتی در مورد دیگران بکار نمی بردید"

"مخالف دمکراسی" دیگر چه معنی دارد؟ آیا جنابعالی دمکراسی را برابر با همسویی با یکی از متخاصمین جنگ سرد می دانی؟ چون شوروی دمکراسی نبود پس ریختن بمب بر سر ویتنامی ها برای اهداف والای دمکراسی بود؟!
واقعا که شاهکار کردید و به خوبی نشان می دهی که چقدر دگم هستی که همه چیز را سیاه و سفید می بینی! این ادبیات تمیز و مودبانه نیز زایده تخیلات جنابعالی می باشد و هر فردی حق دارد که نظر خود را ابراز کند و احتیاجی نیست که صافی های مقدسانه امثال شما عبور دهد که مبادا به روی جنابعالی بر نخورد!
۲٣۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱٣٨۷       

    از : یک دوست

عنوان : بحث را منحرف نکنید، باز این لیبرال آمد!
آقای افشاری این لیبرال هر از گاهی با این نام وارد معرکه می شود و بحث را از مسیر خود منحرف می کند. شما یک مطلب راجع به ناراضیان اتحاد شوروی بنویسید ما در خدمت حاضریم. ما که نیامده ایم اینجا برای روح اموات صلوات یا لعن بفرستیم.
۲٣۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱٣٨۷       

    از : ننه قمر

عنوان : ننه قمر مرد!
آقای لیبرال ما حتی خبر مرگ ننه قمر را پخش می کنیم که متهم به سانسور نشویم. تو هم خیلی دلت خوشه بابا. دیگران می نویسند صدای امریکا مبلغ جنگ است تو مرگ یک دایناسور دوران استالین جنایتکار را چسبیدی؟
۲٣۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱٣٨۷       

    از : افشاری

عنوان : پاسخ به مش قاسم
می گویید "سولژنیستین تحفه ای نبود". همین جمله کوچک شما بیانگر خیلی چیزهاست. اولا شما از چگونه و کجا صلاحیت ادبی کسب کرده اید که بگویید این نویسنده تحفه ای نبود. به نظرم بیشتر بخاطر آنکه او آن فجایعی که در زندان های شوروی می گذشت را افشا کرد و نشان دادن آ سیستم ضدآزادی بود سولژنستین را تحفه ای نمی دانید. حتی اگر شما مخالف دمکراسی باشید و طرفدار نظامی مانند شوروی سابق، نمی توانید او را مهره امریکا بخوانید. گویی چون شعار دادن سرقفلی ندارد، عده ای به خود اجازه می دهند دیگران را به آسانی و بدون مدرک مهره و آلت دست این و آن بخوانند، چه فلان شخصیت سیاسی ایرانی باشد چه فلان نویسنده روسی. شما البته حق دارید سیاستمداران یا نویسندگانی که دوست نمی دارید را نقد کنید، اما چطور به خود اجازه می دهید در سه چهار جمله تکلیف یک نویسنده بزرگ جهانی و فعال حقوق بشر را مشخص کنید. به نظر من شما اگر به دمکراسی، حقوق بشر و رعایت حقوق مخالفان فکری خودتان عمیقا باور داشتید، اصولا چنین ادبیاتی در مورد دیگران بکار نمی بردید.
۲٣۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : سولژنیستین مهره آمریکا بر علیه شوروی در جنگ سرد بود
زمانی خود سولژنیستین یک کمونیست دو آتشه بود و علت مخالفت او با شخص استالین اعتقاد او به انحراف استالین از لنینیسم بود نه طرفداری از سرمایه داری یا به اصطلاح "دمکراسی"! او بعدها از کمونیسم برید و به یک حربه تبلیغاتی برای کشورهای سرمایه داری غربی تبدیل شد و بعد از اقامت در آمریکا خود او دل خوشی از سیستم آمریکا نداشت و به محض سقوط "سوسیالیسم" گذائی به روسیه برگشت و اگر چه دل خوشی از گورباچف نداشت اما طرفدار مامور سابق کا گ ب یعنی آقای پوتین بود!
سولژنیستین تحفه ای نبود که یکی دو نفر اینجا حالا حلوا حلوایش می کنند!!!
۲٣۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱٣٨۷       

    از : ج افشاری

عنوان : بایکوت از سوی چپ ها
من تا حدودی با نظرات "لیبرال" موافقم. با وجود اینکه در ایران چه در دوران شاه و چه بعد از انقلاب دهها کتاب از نویسندگان دست سوم شوروی یا روسی ترجمه شد، اما "مجمع الجزایر گولاک" سولژنیستین ترجمه نشد. علتش هم روشن است سانسور اداره نگارش شاهنشاهی، فشار ساواک یا مخالفت وزارت ارشاد اسلامی نبود. علت سانسور فکری از سوی اپوزیسیون چپ و چپ زده بود. هر کس آثاری می نوشت یا ترجمه می کرد که در آن از شوروی و کمونیسم انتقاد شده بود را تحت عنواینی مانند "ضد چپ" " ضد شوروی، خائن به سوسیالیسم" " عامل امپریالیسم" " نوکر کاپیتالسم" و "عامل نفوذی امریکا" ترور شخصیت می کردند. آن فرد را بایکوت می کردند و چنان اذهان مردم بخصوص جوانان را بمیاران تبلیغاتی می کردند که کسی به سراغ این آثار نرود. اصولا در تمام کشورهایی که دارای نظام استبدادی بودند در آن دوران که "حاکمیت چپ" در میان اپوزیسیون دست بالا را داشت چنین مواجه ای می شد. در سطح جهانی ماشین های تبلیغاتی شوروی و احزاب برادر از جمله حزب توده یکهو به راه می افتادند نویسنده منتقد و ناراضی را یک پول سیاه کنند. البته این ضدیت با منتقدان شوروی مختص حزب توده نبود، همه چپ ها حتی چپ های مذهبی کم و بیش این ذهنیت داشتند. البته الحق که حزب توده و بویژه آقای کیانوری در این بکارگیری این شیوه زشت متخصص بودند. توصیه می کنم مصاحبه ای که رادیو بی.بی.سی با آقای فرخ فال مترجم کتاب "یک روز از زندگی ایوان دینسوویچ" در مورد اکساندر سولژنیستین کرده گوش کنید.
۲٣۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱٣٨۷       

    از : لیبرال

عنوان : البته باید گفت سانسور و جهت دار بودن فقط خاص صدای امریکا نیست
یک مثال ساده و خبرروز که نشان می دهد رسانه های ایدئولوژیک و یا متاثر از ایدئولوژی چطور گرفتار سانسور می شوند به لحاظ محظورات۰ سولژنیتسین ناراضی بزرگ روس در گذشت۰ پخش این خبر و پرداختن به زندگی او که شجاعانه جلوی استالین ایستاد ( وقتی سرباز بود) کتابهایی که نوشت و جنایات استالینیست ها را افشا کرد و بعد به امریکا رفت و دوباره به روسیه بازگشت و با فرهنگ غربی و دموکراسی امریکایی هم به مخالفت برخاست و غیره در همه خبرگزاریها و وبسایت ها که ما انها را متهم به سانسور می کنیم امد ولی در وبسایت های چپ گرا حتی یک خط خبرش هم نیامد۰ این خودسانسوری و یا توطئه سکوت و یا نشان دادن وفاداری به مارکسیسم روسی اگر نباشد چیست ؟ پس همه ما بهتر است وقتی به یک رسانه انتقاد می کنیم ( حتی این صدای امریکا) خودمان را درشرایط مشابه قرار داده و ببینیم که ما چه می کنیم ۰ البته پخش سخاوتمندانه نظرات کسانی که با ما هستند و یا فعلا به دلایلی با ما روی موضوعی نظر مشترک دارند و یا صرفا فحش و بد و بیراه می گویند که خودشان را مفتضح می کنند اسمش گرداندن یک رسانه ازاد نیست ۰
از وبسایت المانی در مورد این شخصیت می خوانیم

http://www.dw-world.de/dw/article/۰,,۳۵۳۷۲۲۵,۰۰.html?maca=per-rss-per-all-۱۴۹۱-rdf
۲٣۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱٣٨۷       

    از : arvan kiani

عنوان : سخن از سخن بیرون نشاید ولی در معنا فرق است
دوست گرامی اقای فرخنده
ما از یک موضوع و نظر مشترک حرف میزنیم ولی نتیجه گیری که میکنیم باهم تفاوت دارد.شما نظر من را تائید نمودید که خبرنگاران و برنامه سازان صدای امریکا مجری سیاستهای کاخ سفید هستند .خوب تا اینجا ما نظرمان مسترک است ولی سیاستهای کاخ سفید در رابطه با کشورمان چیست?انها میخواهند بجای رژیم جنایتکار اسلامی مهره های خودشان را که بقول دوستی فرمانبردارتر از عربستان باشد بر سر کار بیاورند وبرای اینکار به اینها مزد میدهند که دروغ تحویل مردم دهند و انها هم وظیفه شان را بخوبی انجام میدهند. در رابطه با عراق و افغانستان و فلسطین و لبنان و کلا خاورمیانه سیاستهای امریکا را تبلیغ میکنند وسعی میکنند انها را زیبا جلوه دهند.اما سیاستهای امریکا در خاورمیانه سیاست جنگ وخونریزی حدقل در دو کشور همسایه ایران بوده است و مجریان صدای امریکا این سیاستها را هم توجیه و تبلیغ میکنند و میخواهند امریکا را در چشم ایرانیان اورنده دموکراسی جلوه دهند که اگر روزی امریکا به شکلی مهره های خودش را چه با حمله نظامی و چه به شکلهای دیگر روی کار اورده اند مقاومتی نکنند. به همین خاطر میگویم انها مبلغ سیاستهای جنگ طلبانه کاخ سفید هستند و از خودشان اراده ای برای گفتن حقیقت ندارند وهمانطور که مجریان صدای حاکمان جهل اسلامی ایران هستند و از انطرف مطبوعات و رادیو وتلویزیون باید وجدان بیدار جامعه باشند پس باید فرقی با شد بین انهائی که وجدان بیدار جامعه هستند (مثل همین سایت اخبار روز) و توجیه گران جنگ و جنا یت. برای شما روزهای خوبی ارزو میکنم
۲٣۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : تبلیغ و شکل دهی به افکار عمومی
من هرگز نگفتم که صدای آمریکا تلاش نمی کند که به افکار عمومی ایرانیان شکل ندهد و یا برای منافع آمریکا فعالیت نمی کند. همه می کنند با این تفاوت که بعضی دوروغ کمتر و راست بیشتر پخش می کنند و بعضی مانند مطبوعات چی های رژیم خمینی بیشتر دوروغ می گویند و اگر هم حرف راستی را با آن همه دوروغ مخلوط کننند برای این است که خیلی دوروغگویی شان واضح نشود! هنر مطبوعات غربی در این است که خود را بی طرف نشان می دهند و اخبار را می دهند و در تفسیر آن تعصب نشان می دهند اما پاسداران مطبوعاتی رژیم ملایان آدمکش حتی خبرها را نیز دوروغ تحویل مردم می دهند و در تفسیر اخبار آنقدر شیادانه عمل می کنند که بوی تعفن آور جعلیات آنها انسان با وجدانی را از ماهیت تبهکار آنها مطلع می کند. در مورد صدای آمریکا و باند یزدی و شرکا اخبار صحیحی را از شرکت یزدی در سرکوب مردم دادند که به مذاق کاسه لیسان رژیم "رهبر فقید" خوش نیامد و در همکاری یزدی و شرکا با رژیم که شکی نیست که مثلا صدای آمریکا مغرضانه عمل کرده باشد! این دوروغ بیشرمانه که من از زاویه مجاهدین نگاه می کنم نیز ابلهانه تر از آن است که نیازی به پاسخ داشته باشد.
۲٣۰٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مخالف ضد و نقیض

عنوان : ضدو نقیض گویی و تبلیغ برای صدای امریکا
مش قاسم چطور بی بی سی و گوبلز و بقیه خبرگزاریها همه تبلیغات می کنند ولی صدای امریکا نه ؟ خودت نوشته های خودت رانمی خوانی ؟ چرا ضد و نقیض می گویی؟ همه خبرگزاریها از امریکایی گرفته تا انگلیسی و روسی دنیا را از دریچه فکری خودشان و از پشت شیشه عینک خودشان می بینند ۰ درست مثل جنابعالی که به هر مطلب و نظر و رویدادی از زاویه مجاهدین نگاه می کنی۰ پس هر خبرگزاری که کمتر ایدئولوژیک باشد این کج بینی اش کمتر است ۰ امریکا قبل از ظهور نومحافظه کاران ایدئولوژیک نبود ۰ الان هم خبرنگاران و روزنامه هایی دارند که متاثر از باند بوش چنی نیستند و به همین دلیل دنیا از کثافت کاریهای این ایدئولوژیست ها( که فعلا عنان دنیای دموکراتیک را در دست دارند) توسط این روزنامه نگاران ازادتر با خبر می شود۰ ولی هیچ چیز در این جهان مطلق سیاه و یا مطلق سفید نیست ۰ صدای امریکا که از یک کشور دموکرا تیک به زبان فارسی پخش می شود در جاهایی که متعهد به پیشبردن نظرات نومحافظه کاران است بسیار شبیه خبرگزاری نووستی که متعهد به منافع روسیه است عمل می کند۰ هدف از تشکیل این صدا تغییر حکومت ایران نه به یک نطام مردمی دموکراتیک که به امریکا و انگلیس باج ندهد بلکه یک رژیم متمایل به نومحافظه کاران است که حتی از عربستان سعودی گوش به فرمانتر باشد۰ راز دفاع مجاهدین و شاهپرستان طرفدار جنگ و چپ های امریکایی از این رسانه و اغراق در ازادیخواه و مستقل بودن ان در همین جاست ۰
۲٣۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : سادگی یا نادانی
جناب فرخنده انگاری در یک دنیای فانتزی زندگی می کنند که اینگونه کار خبرنکاران و مجریان و مطبوعات چی ها را در حد یک شغل نشان می دهد! ایشان لابد فکر می کند که بنگاه های به اصطلاح مطبوعاتی مشغول خبر نگاری هستند و نه تبلیغات و شکل دهی افکار عمومی! این البته مورد جدیدی نیست و برای مثال گوبلز به زیرکی BBC حسادت می کرد و دوست داشت که تبلیغات رژیم فاشیستی هیتلر نیز به همان کارآئی این بنگاه سخن پراکنی و خبری انگلستان می بود. لابد دژخیم های رژیم خمینی که اکنون در شکل و شمایل خبرنگار و ژورنالیست ظاهر شده اند نیز صرفا مشغول امرار معاش می باشند! واقعا خنده دار است که جناب فرخنده اینگونه فکر می کند و شاید برای همین نیز باشد که از دست "صدای آمریکا" اینقدر پکر شده بود!
۲٣۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱٣٨۷       

    از : حمید فرخنده

عنوان : خبرسازان را با خبرخوانان اشتباه نگیرید
دوست عزیز آقای کیانی، خبرنگاران رادیو و تلویزیون را بخاطر تخصص حرفه ای شان نمی توان مورد انتقاد قرار داد تا چه رسد آنها را محکوم کرد و همدست جنایتکاران نامید. سیاستگذاران و برنامه ریزان را می توان مورد انتقاد قرار داد، تازه در این مورد نیز باید هرکس را نسبت به سطح مسئولیتش مورد بازخواست قرار داد. منصفانه قضاوت کنیم. آخر فلان خبرنگار یا مجری برنامه که بخاطر داشتن صدایی خوب یا استعدادی در اجرای برنامه و برای گذران زندگی اش در رادیو و تلویزیون یک کشور، چه در یک دمکراسی و چه در یک نظام توتالیتر یا استبدادی، صاحب شغلی می شود را چگونه می شود مسئول سیاست های اعمال شده از سوی نظام های سیاسی یاد شده یا حتی مسئول سیاست ها و خط مشی رسانه ای که در آن کار می کند، دانست؟
۲۲۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱٣٨۷       

    از : arvan kiani

عنوان : به اشتباه میشود انتقاد کرد ولی در رابطه با جنایت و شکنجه و نابودی افراد بیگناه باید انرا محکوم کرد
دوست گرامی اقای فرخنده
تا انجا که میدانم به اشتباه میشود انتقاد کرد ولی در رابطه با جنایت و شکنجه و نابودی افراد بیگناه باید انرا محکوم کرد و از این لحاظ میباشد که کار توجیه گران سیاستهای جنایتکارانه را نه با انتقاد بلکه با محکوم کردن باید جواب داد همانطور که جنایات و شکنجه از طرف رژیم اسلامی را محکوم میکنیم و نه انتقاد و به خبرنگاران صدای حاکمان اسلامی هم انتقاد نمیکنیم بلکه انها هم توجیه گر جنایات حاکمان اسلامی هستند و باید محکومشان کرد و نه انتقاد
۲۲۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱٣٨۷       

    از : Hamid Farkhondeh

عنوان : enteghad
aghaye Kiani gerami, enteghad az siasathaye USA va VOA yek nabayad baes shavad ke khabarnegaran va rozbamenegaran-e farsizaban dar VOA ra mozdoor behanim. anha shoghle khabarnegari khod ra anjam midahand. mitavnim az nahveh kar anha albate irad begirim. enteghad kardan va mozdoor khandan bessyar fargh darad. besyari az in khabarnegaran agar ma dar Iran demokracy dashtim va radio va televizion azad, mitavanestand dar keshvar khod mosghole kar bashand.
۲۲۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱٣٨۷       

    از : arvan kiani

عنوان : اشتباه تایپ
در نوشته زیر خاورمیانه عاری از سلاح هسته ای درست است که به اشتباه خاورمیانه عاری از صلح هسته ای تایپ شده است
۲۲۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱٣٨۷       

    از : arvan kiani

عنوان : کشتار و شکنجه و دزدیدن انسانهای بیگناه از طرف نیروهای امریکائی جنایت علیه بشریت میباشد و توجیه ان از طرف صدای امریکا دلیل بر مزدبگیر بودنشان
اقای ا ر در جواب من نوشتند که اقای کیانی:
"نوشتن مسائلی چون "تبلیغ عملیات جنایتکارانه حاکمان کاخ سفید به زبان فارسی" و یا آنکه "صدای آمریکا دروغ به مردم تحویل میدهد" نمونه کامل بدوبیراه گفتن و شعار دادن است. شما برای اثبات حرفهایتان دلیلی نمی آورید و صرفن به شعار دادن بر علیه آمریکا و صدای آمریکا می پردازید و این عین غیر منطقی بودن و احساساتی اظهار نظر کردن است"

***دوست عزیز در حمله نظامی امریکا به عراق به گزارش سازمان امریکائی School of Medicine im amerikanischen Baltimore (تا نوامبر ۲۰۰۷ ) ۶۵۰۰۰۰ هزار غیر نظامی کشته شده اند(من کاری به ویتنام و یوگشلاوی وپاناما و..... ندارم) البته دولت امریکا انرا غلو امیز میداند وارواپائی ها هم با ۱۵۰۰۰۰ هزار موافق هستند.دوست عزیز کشتار غیر نظامیان در عرف تمدن امروزی جنایت است وحاکمان امریکا جنایتکار.
***بسیاری از شرکتهای خصوصی که برای شکنجه و اعترافگیری در عراق در خدمت ارتش امریکا کار میکنند دارای سابقه شکنجه و سرکوب در رژیم نژادپرست افریقای جنوبی هستند و جان و مال مردم عراق برایشان ارزشی ندارد و این جنایت است و مسئول مستقیم ان نیز حاکمان کاخ سفید میباشد
***دزدیدن انسانها از اروپا و داشتن زندان مخفی در بعضی کشورها و انتقال انها به گوانتانامو و شکنجه کردنشان ( اعدام مصنوعی زیر اب کردن سر زندانی که فکر کند دارد خفه میشود) بدون حقوق اولیه یک مجرم نیز جنایت علیه بشریت است در این رابطه اتحادیه اروپا هم موضعگیری کرده و کمیته ای مشغول تحقیق شده اند که میتوانید گزارشات ان را به پارلمان اروپا از طریق اینترنت پیدا کنید و بخوانید
*** جورج بوش و دیگر مقامات امریکا همیشه گفته اند که گزینه نظامی بر علیه ایران روی میز است وبسیاری از مقامات اروپائی هم در رابطه با حمله نظامی امریکا و اسرائیل به ایران هشدار داده اند, در عین اینکه من هم مثل شما از رفتن رژیم اسلامی خوشحال میشوم ولی تهدید ایران به جنگ فقط مربوط به ملاها نیست بلکه نابودی کشورمان را هم در پی دارد. سیاست امریکا تعقیر رژیم ایران و جایگزینی ان با یک رژیم طرفدار خودش است تا منافغ انها تامین شود وگرنه هیچگونه دشمنی با رژیمهای دیکتاتور طرفدار خود مثل عربستان و اردن و مصر وکویت و..... ندارد و اگر با رژیم اسلامی ایران کنار بیاید دیگر دیکتاتوری و اعدام و شکنجه جوانان ایرانی برای امریکا مسأله داخلی محسوب میشود
***اما در تمام این موارد صدای امریکا بصورت یک طرفه گزارش میدهد و هرگز در رابطه با این جنایات مسئولین کاخ سفید را مورد سرزنش قرار نداده است بلکه همیشه انرا توجیه نموده است و به این دلیل که انها مزد بگیر دولت امریکا برای توجیه سیاستهای جنایتکارانه شان هستند.برای اطلاع بیشتر میتوانید به روزنامه دست راستی زود دوچه سایتونگ به ادرس زیر مراجعه کنید. من عمدا از این روزنامه دست راستی مدرک اوردم که شما نتوانید انها را طرفدار دیکتاتوری پرولتاریا و دارای ایئولوژی مخالفت با امریکا بنامید
http://www.sueddeutsche.de/ausland/artikel/۸۳۱/۹۷۷۳۴
/
Die Zahl getöteter Zivilisten im Irak könnte weit höher sein als bisher angenommen. Ein Team um Gilbert Burnham von der Johns Hopkins School of Medicine im amerikanischen Baltimore hat errechnet, dass zwischen März ۲۰۰۳ und Sommer ۲۰۰۶ im Irak ۶۵۴۹۶۵ Menschen an Kriegsfolgen ums Leben kamen. Das wären etwa ۶۰۰ Todesopfer an jedem Tag.
Diese aus Umfragen und Hochrechnungen ermittelte Zahl würde bedeuten, dass ۲,۵ Prozent der Bevölkerung seit Kriegsbeginn gestorben sind
با تمام اینها من برای کشورمان دوست و یا دشمن دائمی نمیشناسم و خواستار یک رابطه برابر و عادلانه با امریکا میباشم چرا که رابطه با امریکا مطمئنا اگر عادلانه و برابر باشد حتما به نفع منافغ ملی ما ایرانیان است. در همینجا درا رابطه با اسرائیل هم باید ما از روند صلح بین فلسطین و اسرائیل حمایت کنیم و راه حل دو کشور در جوار هم را بپذیریم و کاسه داغتر از اش نباشیم ولی در عین حال باید خوستار خاورمیانه عاری از صلح هسته ای باشیم که امریکا و اسرائیل با هرقطعنامه اتحادیه عرب در سازمان ملل در این مورد مخالفت کرده اند.
*** نتیجه
جنایتکار بودن حاکمان کاخ سفید و مزدبگیر بودن کارمندان صدای امریکا به هیچ وجه شعار نیست بلکه دمکراسی خواهی صدای امریکا تنها شعار است برای اینکه اگر ما دموکراسی داشته باشیم هرگز از منافع ملی خودمان نخواهیم گذشت, شما با یک گردش در گوگل میتوانید اطلاعات بسیاری از سازمانهای حقوق بشر در این رابطه بخوانید.
۲۲۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : آیا فاشیسم اسلامی ظرفیت تغیر به دمکراسی را دارد؟
به نظر من ما این را یک بار تجربه کردیم و دیدیم که وقتی ملا خاتمی و داردسته خط امامی او به قدرت رسیدند بعد از هشت سال نتوانستند که فاشیسم اسلامی را اصلاح کنند و بعد از او یک شخص فاشیستی مانند پاسدار احمدی نژاد رئیس جمهور شد و با حملات هیستریک به موجودیت کشور اسرائیل اکثر کشورها را حقیقتا نگران کرده است که او و رژیم اسلامی می خواهند اسرائیل را از بین ببرند و بنابر این عملا اجازه به جامعه جهانی می دهد که به کشور ایران به عنوان یک خطر بزرگ برخورد کنند. این رژیم نشان داده است که با بحران و خشونت همزاد است و نمی تواند بدون آنها به حیات سیاسی خود ادامه دهد. با تمام اقشار جامعه ایران در حالت تخاصم و درگیری است. مطلقا حاضر نیست که حتی با مسالمت آمیزترین افراد نیز کنار بیاید .نویسندگان را به قتل می رساند. خبرنگار ایرانی تبار کانادای را در زندان با ضربه مغزی و زیر شکنجه به قتل می رساند در کشورهای خارجی دست به ترور مخالفان می زند و حتی یکی از وزران دولت موقت خود رژیم را به همراه همسر او توسط کارمندان وزرارت اطلاعات (در اصل وزرات آدمکشی) به طرز وحشتناکی به قتل می رساند! این رژیم نشان داده است که به شکل مسالمت آمیز اعتقاد ندارد و وقت تلف کردن با شیوه های مسالمت آمیز با آن وقت کشی می باشد.

آیا این غیر از حقیقت است؟ کجای این موارد مطلق گرایی است؟
۲۲٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱٣٨۷       

    از : یک دوست

عنوان : برخورد کلیشه ای
مش قاسم شما برخوردت کلیشه ایست. حقیقت در انحصار کسی نیست. من به نظرات شما انتقاد می کنم. شاید شما توجه مرا به نکاتی جلب کنی که من از درک آنها آجز بوده ام و بپذیرم که راه حلی که شما ارائه می کنی مناسب ترین راه است. اما اجازه بدهید تا بدانجا من در سمت مردم باقی بمانم. حتی اگر طرفدار اصلاح امور و گذار مسالمت آمیز بسمت تحولات دمکراتیک باشم.
شما خیلی مطلق گرا برخورد می کنید. "یا رومی رومی یا زنگی زنگی". من با این دید موافق نیستم. اگر مایل باشید می توانیم از سایر کاربران نیز بخواهیم که بحث را به این سمت سوق دهیم که راه برون رفت ایران از بحران هایی که درگیر آنهاست کدامینند؟
بدون شعار، بدون تهمت!
با مرده باد یا زنده باد مشکلی حل نمی شود. اول مشکلات را برشماریم و بعد از آنکه روی آنها توافق ایجاد شد بدنبال راه حل ها بگردیم.
۲۲٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱٣٨۷       

    از : آر

عنوان : با تشکر از تذکر شما
با سلام خدمت دوستان عزیز و با سلام مخصوص خدمت هم وطنی که تحت نام "به یک دوست" (نظر شماره ۲۲۷۹) تذکری را به فرد مورد نظر داد و البته آن فرد نیز واکنشی مثبت به نوشته "به یک دوست" از خود نشان داد. لازم به توضیح است که افراد گاهی اوقات از کوره در میروند و بنای فحاشی را به این و آن را میگذارند. فرد مزکور نیز در اظهار نظرهای قبلی خود همین کار را کرد و نوشته من (نظر شماره ۲۲۷۴) عکس العملی بود به برخورد عصبی او. البته الان که به نوشته خودم (شماره ۲۲۷۴) نگاه میکنم میبینم که من نیز عبارات تندی را در نوشته ام بکار بردم که البته کاری نادرست بود و جای عذرخواهی دارد.
۲۲٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : در کدام سمت؟
من به خودم نگرفتم و برای من یکی مهم این است که یک فرد با مردم ایران هست یا با دشمنان آنها. من رژیم ملایان را لایق حاکمیت بر مردم ایران نمی دانم و معتقدم که رژیم دشمن مردم ایران است. اگر هر کسی (منهای خائنین رژیم ساواک) با این رژیم دشمن است و واقعا معتقد به حاکمیت مردم و دمکراسی می باشد مطمنا دوست من است و اگر به هر دلیل می خواهد رژیم را حفظ کند یا اصلاح کند مطمنا در صف دشمنان است! حال شما خود را در کدام سمت می دانید؟
۲۲٨۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ مرداد ۱٣٨۷       

    از : یک دوست

عنوان : به مش قاسم
مش قاسم عزیز شما چرا بخودت گرفته ای، مگر خدای ناکرده با دو نام امضا میکنی؟
من مخاطب خود را نام برده بودم. که مرا وحشی نامیده بود. من با شما چندین هفته است که مشغول بحث های مختلف هستم و اگر قرار بود پنین چیزی را برای شما می نوشتم، مدتها قبل این کار را می کردم.
۲۲٨٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ مرداد ۱٣٨۷       

    از : یک دوست

عنوان : به نویسنده "به یک دوست"
دوست گرامی حق کاملا با شماست. من عجولانه پاسخ دادم و باید کمی شکیبایی بخرج می دادم و بدام نمی افتادم. من از شما و سایر دوستانی که چون شما از منطقی قوی برخوردارند پوزش می خواهم.
۲۲٨۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : بحث های بی نتیجه
نوشتی که :"من مطمئنا هیچ وجه مشترکی با امثال شما ندارم چه رسد به دوستی"!

من فکر نمی کنم شما و امثال شما با اکثریت مردم ایران وجه مشترکی داشته باشی و اگر دشمنی با مردم ایران نداشته باشی به نظر من دوستی نداری!
این بحث ها هم بی فایده است و ما یک جبهه وسیع مردم ایران را داریم که با این رژیم و تمامی توجیح کنندگان آن مخالف و در تضاد هست و یک بخشی نیز خواهان حفظ این رژیم در همین شکل یا یک شکلی که کمتر خشن و "وحشی" و "هار" باشد!
من مطمن هستم که این رژیم آینده ندارد و مانند رژیمهای پلید طالبان و صدام آینده سیاهی در انتظارش هست. مردم ایران باید خود با دست توانای خود این رژیم را سرنگون کنند و ایادی جنایتکار آن را مجازات کنند زیرا در غیر اینصورت احتمال جنگ و صدمات جدی به اقتصاد و مردم ایران وجود دارد. رژیم ضد مردمی و جنایتکار ولایت فقیه باید سرنگون شود و الترناتیو دیگری وجود ندارد. امثال من نیز هرگز با حامیان رژیم وجه مشترکی نداریم و هر عملی که از دستمان بیاید برای تضعیف و نابودی این اهریمنان انجام خواهیم داد!
۲۲٨۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ مرداد ۱٣٨۷       

    از : به یک دوست

عنوان : کلمات غیردوستانه
انتخاب کلمات و عباراتی مانندد "شما یا هار یا وحشی هستید.... نیامده پاچه مرا گرفته اید." از سوی شما، حتی اگر مخاطب شما اشتباها در مورد شما قضاوت کرده باشد، شایسته نیست. سخنان آنکه می خواهد یک دوست بماند، نمی تواند غیردوستانه باشد. بیاییم با دوری از توهین به مخالفانمان، حتی سرسخت ترین آنها، نقد و بررسی را به نظرات یکدیگر محدود کنیم. لزومی به مقابله به مثل در بکار بردن الفاظ توهین آمیز نیست.
۲۲۷۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ مرداد ۱٣٨۷       

    از : یک دوست

عنوان : به ه آ ر
آقای آ ر ما تا الان که در این سایت بحث کرده ایم هیچ وقت به توهین شخصی به یکدیگر متوسل نشده ایم. احتمالا شما هار یا وحشی هستید که هنوز نیامده پاچه مرا گرفته اید.
دوما اتفاقا نام یک دوست را من برای پرهیز از بحث های پر از فحش و افترا انتخاب کردم. شما زیاد بخود نگیرید من مطمئنا هیچ وجه مشترکی با امثال شما ندارم چه رسد به دوستی!
خیر پیش
۲۲۷٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مدرکی

عنوان : سند بدهید ۰ ادعا ارزشی ندارد۰
یکنفر از این مدعیان بگوید مجاهدین کجا حمله به ایران را محکوم کرده اند۰

شاهزاده پهلوی چرا مخالفت کرده۰ از نیات افراد هم ماخبر نداریم پس می پذیریم۰ ولی مجاهدین ؟؟؟ حزب کمونیست کارگری؟؟؟؟؟؟؟؟
۲۲۷۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ مرداد ۱٣٨۷       

    از : آ ر

عنوان : آرامش بجای عصبیت
واقعن راست میگویند وقتی کسی عصبانی میشود چهره واقعی خود را نشان میدهد. این آقای "یک دوست" که این همه از متانت و آرامش حرف میزد حالا چه وحشی شده و به همه میپرد. خدا را شکر که "یک دوست" است، اگر دشمن بود چه میکرد. ایشان افشاگرییهای مجاهدین در مورد برنامه های اتمی رژیم را دلیل حمایت آنها برای حمله به ایران میداند که استدلالی است بی نهایت مضحک. و یا مصاحبه های متعدد سلطنت طلبان برای محکوم کردن حمله احتمالی را نمیبیند. باز تکرار میکنم موافقت و یا مخالفت با این گروه ها و یا دیگر سازمانها امری ایست مجزا و قابل بحث. ولی صرف مخالفت ما با دیگر جریانات دلیل بر تهمت زدن بر آنها نمیشود. شما طبق معمول فریاد میکشید به این و آن ناسزا میگویید ولی با عربده جویی نمیتوان جای خالی مدارک مستدل را پر کرد. از آن طرف گروههایی چون مجاهدین و سلطنت طلبان با محکوم کردن گروه هایی چون نهضت آزادی و آدمهایی امثال ابراهیم نبوی و بهنود آنان را متهم به جیره خواری برای رژیم میکنند. آیا این تفاوت عقیده بین دو گروه توجیه کنندهء اتهامات بدون مدرک آنها است؟ فکر نمیکنم. در مورد صدای آمریکا نیز مثل همیشه فقط شعار دادید. شما هم همچون فعالین سیاسی پیش از انقلاب زاییده های فکری خود را حکم فرض میکنید و براساس آنها رای صادر مینمایید. اظهارات شما در حد یک نظر شخصی قابل احترام است و نه چیزی بیش از آن.
۲۲۷۴ - تاریخ انتشار : ۱٣ مرداد ۱٣٨۷       

    از : یک دوست

عنوان : مش قاسم چرا سفسطه می کنی؟
دوست عزیز شما مثل اینکه جنگ کازرون یادت اومده و حالادلت برای جنگ لک زده؟
کجا من نوشتم که ایران وقت کشی نمی کند؟ اصلا من به این موضوع هسته ای که حق با کیست یا چه باید شود اشاره ای نکرده ام که حالا شما وقت کشی را برخ بنده می کشید.
دوما سخنان ولی فقیه بیشتر متوجه داخل بوده. کم اتفاق نیافتاده که در داخل حرف های تند زده شده و در پای میز مذاکرات ضد آن حرف ها را.
صحبت سر این است که عده ای بی صبرانه منتظر این "نه" هستند که به این قلدر بی شاخ و دم بگویند "بفرما این هم نه ای که می خواستی، حمله کن".
۲۲۷٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : تحریفات "یک دوست"!
آقا یا خانم "یک دوست" نوشته است که: "این آقا از حولش نمی خواهد منتظر شنبه و پاسخ رسمی ایران بماند. فریاد می زند که ایرن نه گفت که چه شود؟ باز مذاکره کنند؟ امریکا کوتاه بیاید یا حمله کنند؟"
عجبا! پاسخ رسمی دیگر چی هست؟ همه کاره ولی فقیه رژیم ارتجاع هست و او می گوید نه و باز جنابعالی مغلطه می کنید که منتظر "پاسخ رسمی" باشیم؟!
مگر ایادی ولی فقیه ارتجاع خلاف حرف او را خواهند زد؟ دارند وقت می کشند و این مثل روز روشن است و این مانورها همه برای وقت کشی هست!
۲۲۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱٣٨۷       

    از : یک دوست

عنوان : صدای آمریکا، صدای جنگ۲
(ببخشید این بخش در مطلب قبلی از قلم افتاد.)
حال صدای امریکا توسط طرفداران نظام ظادشاهی اداره می شود و از طریق دولت امریکا تغذیه مالی. شما چگونه ادعا می کنید که اینها مخالف جنگ هستند. اگر جرج بوش مخالف جنگ است، بله پس چالنگی و نوریزاده و محمودی از پیشکسوتان جنبش صلح جهانی هستند.
بعد از سخنرانی خامنه ای که طی آن اعلام کرد ایران عقب نشینی نمی کند، چالنگی در برنامه پنج شنبه شب به مهمان خود گفت: "... ایران پاسخ نه خود را داده است...!" این آقا از حولش نمی خواهد منتظر شنبه و پاسخ رسمی ایران بماند. فریاد می زند که ایرن نه گفت که چه شود؟ باز مذاکره کنند؟ امریکا کوتاه بیاید یا حمله کنند؟
۲۲۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱٣٨۷       

    از : یک دوست

عنوان : صدای آمریکا، صدای جنگ
دوستی با نام آ ر از آقای کیانی خواسته اند که دلیل و مدرک دال بر جنگ طلب بودن صدای آمریکا ارئه دهند که ایشان حتما این کا را خواهند کرد.
من از ایشان یک سوال دارم و آن اینکه یک نمونه برای من بیاورند که طرفداران نظام ساقط شده پادشاهی و مجاهدین هر گونه حمله خارجی به ایران را محکوم کرده باشند.
سازمان مجاهدین یا شورای ملی مقاومتشان تمام هم و تلاششان اثبات در اختیار داشتن سلاح اتمی ایران است. شما می خواهید بگویید که مجاهدین این مصاحبه های مطبوعاتی که راه می اندازند و در آنها عکس های ماهواره های جاسوسی اسرائیل از مراکز نظامی کشورشان را "افشا" می کنند برای جلوگیری از جنگ است؟!
پهلوی طلبان نیز خواهان بازگشت به قدرت هستند و از آنجا که پایگاه مردمی ندارند و به دمکراسی اعتقاد ندارند (هنوز کودتای ۲۸ مرداد را قیام ملی می نامند، اینکه امریکا مدارک آنرا منتشر کرده و از بابت این جنایت از مردم ایران عذرخواهی هم کرده برای ایشان مهم نیست) باید به پشتوانه یک قدرت خارجی و چه بهتر که همان ارباب کوتاچی سابق به این هدف برسند.
اینان مخالف هر صدای طرفدار تحولات آرام و مسالمت آمیز هستند. ذاتا انقلابی و اهل انقلاب کردن نیستند چون از نیروهای واپسگراهستند. ضمن اینکه قادر به بسیج مردم نیستند چرا که برای این امر باید با خواست های آنان هماهنگ باشند که نیستند. (عدالت خواهی، رفع تبعیض قومی ، مخالفت با سیاست های اقتصادی حاکم که همان سیاست های صندوق بین المللی پول و بانک جهانی می باشند) . پس تنها راه همان حمله است که اگر هم در ظاهر مخافت می کنند مثل علیرضا نوری زاده، در عمل فاکت هایی که ارائه می دهند تنها راه پیش رو را برداشتن نظام از راه حمله نظامی معرفی می کنند.
۲۲۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱٣٨۷       

    از : یک دوست

عنوان : استقلال رسانه ها در غرب نسبی است
آقای فرخنده تصویر زیبایی که شما از موقعیت رسانه ها در غرب ترسیم کرده اید، تطابق چندانی با واقعیت ندارد. اگر با صدا و سیما مقایسه کنیم بله دنیا فاصله است اما از استقلال کامل خبری نیست.
هیئت تحریریه رسانه های دولتی منتخب پارلمان یا دولت های ایالتی هستند، یعنی سیاست هایی که در این رسانه پی گیری می شوند خواه نا خواه مورد تایید و تحت نظارت احزاب صاحب قدرت می باشند.
در رسانه های خصوصی مانند یورو نیوز که متعلق به برلوسکنی است یا رسانه هایی پون آر تی ال که کاملا در خط اسرائیل قرار دارند، اصلا ادعای استقلال معنی ندارد.
شرایط نابسامان داخل ایران نباید موجب ترسیم تصاویر غیر واقعی از غرب شود. این واقعییت که وضع رسانه ها در ایران و غرب قابل مقایسه نیستند، توجیه کننده این امر نیست.
۲۲۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مدرکی

عنوان : مدرکتان چیست؟
یکنفر از این مدعیان بگوید مجاهدین کجا حمله به ایران را محکوم کرده اند۰ اینهمه مریم و مسعود روز وشب در مورد تهدید ایران برای جهان گوی سبقت را از نومحافظه کاران امریکایی ربوده اند ولی یک جمله نگفته اند که حمله امریکا به ایران را محکوم کند۰ حزب کمونیست دوقلوشان حمله امریکا را با جنگ جهانی دوم مقایسه کرد که به روی کار امدن لنین منجر شد( در همین وبسایت گزارش ان امده بود) ۰ هواداران این دوحزب در وبسایت پیک ایران با شدت هر چه تمامتر برای حمله امریکا یخه درانی می کنند چرا یکنفراز مجاهدین یک مقاله به این وبسایت ها نمی دهد که انها را نسبت به نظر رسمی خود نسبت به این حمله اگاه کند
۲۲۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱٣٨۷       

    از : حمید فرخنده

عنوان : استقلال رساناهای بین المللی
آقای سهراب اردلان گرامی، اینکه در سال های ۵۶ و ۵۷ یا در ماههای اخیر رساناهای بین المللی به ایران توجه نشان دادند و می دهند قبل از اینکه توطئه ای درکار باشد، بخاطر خبرساز بودن ایران در آن سال ها و در هفته های اخیر است. دولت های غربی برای دفاع از منافع ملی خویش یا رسیدن به دیگر اهداف خود، راهها و امکانات دیگری مانند روابط دیپلماتیک، مراودات تجاری، فشار از طریق سازمان ملل و گروه کشورهای دوست یا هم پیمان خود و حتی سازمان های امنیتی در اختیار دارند. رساناهای این کشورها اغلب از استقلال برخوردارند و صدها روزنامه نگار و خبرنگار حرفه ای و مستقل در آنها مشغول به کار هستند. رادیو و تلویزیون های این کشورها مانند صدا و سیمای جمهوری اسلامی لزوما نه سخنگوی وزارت امور خارجه یا دولت متبوع خود هستند و نه مدافع سیاست های اتخاذ شده از سوی آنها.
۲۲۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱٣٨۷       

    از : حمید فرخنده

عنوان : استقلال رساناهای بین المللی
آقای سهراب اردلان گرامی، اینکه در سال های ۵۶ و ۵۷ یا در ماههای اخیر رساناهای بین المللی به ایران توجه نشان دادند و می دهند قبل از اینکه توطئه ای درکار باشد، بخاطر خبرساز بودن ایران در آن سال ها و در هفته های اخیر است. دولت های غربی برای دفاع از منافع ملی خویش یا رسیدن به دیگر اهداف خود، راهها و امکانات دیگری مانند روابط دیپلماتیک، مراودات تجاری، فشار از طریق سازمان ملل و گروه کشورهای دوست یا هم پیمان خود و حتی سازمان های امنیتی در اختیار دارند. رساناهای این کشورها اغلب از استقلال برخوردارند و صدها روزنامه نگار و خبرنگار حرفه ای و مستقل در آنها مشغول به کار هستند. رادیو و تلویزیون های این کشورها مانند صدا و سیمای جمهوری اسلامی لزوما نه سخنگوی وزارت امور خارجه یا دولت متبوع خود هستند و نه مدافع سیاست های اتخاذ شده از سوی آنها.
۲۲۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد ۱٣٨۷       

    از : آ ر

عنوان : توضیح اشتباه
با عرض معذرت در مطلب قبلی بجای دوستان افغانی اشتباهن "هموطنان افغان" نوشتم. از دوستان افغانی به خاطر این اشتباه معذرت میخواهم.
۲۲۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱٣٨۷       

    از : آ ر

عنوان : مدرک و دلیل بجای طرح نظرات شخصی
اقای کیانی، این اولین بار است که من با نوشته های شما روبرو میشوم و قبلن سعادت مطالعه نظرات شما را نداشتم.
نوشتن مسائلی چون "تبلیغ عملیات جنایتکارانه حاکمان کاخ سفید به زبان فارسی" و یا آنکه "صدای آمریکا دروغ به مردم تحویل میدهد" نمونه کامل بدوبیراه گفتن و شعار دادن است. شما برای اثبات حرفهایتان دلیلی نمی آورید و صرفن به شعار دادن بر علیه آمریکا و صدای آمریکا می پردازید و این عین غیر منطقی بودن و احساساتی اظهار نظر کردن است. صد البته این حق شما است که مخالف صدای آمریکا باشید ولی به باور من این حق را ندارید که بدون ارائه مدرک محکم و مستدل صدای آمریکا را متهم به طرفداری از حمله به ایران کنید. من مانند بسیاری از هموطنان هر روز صدای آمریکا را میبینم و شاهد هستم که اکثر شرکت کنندگان به صراحت مخالفت خود را با حمله به ایران ابراز میدارند. من بیاد ندارم که هیچیک از شرکت کنندگان از حمله به ایران حتی به صورت تلویحی حمایت کرده باشد. اگر شما در این مورد مثالی دارید ممنون میشوم که آن را مطرح کنید. البته هر شخصی بنابر حال و احوال و نظرات شخصیش مطالب مطرح شده را تعبیر و تفسیر میکند و مثلن شما هم به خاطر مخالفت عقیدتی خود با آمریکا مطالب مطرح شده در صدای آمریکا را در جهت عقاید ضد آمریکایی خود تعبیر و تفسیر میکنید که این البته با ارائه یک بحث مستدل و منطقی زمین تا آسمان فرق دارد.
تا آنجا که من میدانم تمام گروه های ایرانی از چپ و راست و سلطنت طلب و جمهوری خواه و مذهبی و غیر مذهبی و مجاهد و فدایی و توده ای و غیره حمله به کشور را محکوم کرده اند. حال این بدور از واقع بینی است که چون ما مثلن مخالف سلطنت طلبان و یا مجاهدین هستیم بدون داشتن دلیل آنان را متهم به هواداری از حمله به کشور بکنیم. اگر همکاری با آمریکا دلیل وابستگی و یا بقول ما ایرانیها نوکری آمریکا میشود باید خدمت شما عرض کنم که به غیر از کمونیستها تمامی نیروهای سیاسی کم و بیش "همکاریهای" لازم را با آمریکا کرده اند. از همین نهضت آزادی که در دوران قبل از سقوط رژیم سلطنتی با آمریکاییان در تماس دائم بود گرفته (به خاطرات سیاست مداران آمریکایی همچون برژینسکی و سولیوان رجوع کنید) تا مجاهدین و سلطنت طلبان. پس اگر حکم شود که مست گیرند در شهر هر آنکه هست گیرند. در پایان از اینکه شما را هوادار دیکتاتوری پرولتاریا خطاب کردم معذرت میخواهم.
در ضمن خدمت آقای سهراب اردلان عرض کنم که من با آن آقای افغانی موافقم و ایشان یک عذرخواهی به هموطنان افغان بدهکار است. ما اگر خیلی زرنگ (و یا به قول آن آقا "چالاک") هستیم خودمان را از این وضع نجات دهیم و نمیخواهد برای ملل دیگر تعیین تکلیف کنیم.
۲۲۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱٣٨۷       

    از : arvan kiani

عنوان : به اقای ا.ر : شما نگران نباشید,من عقاید مخالف نظر خودم را تایید نمیکنم
اقا و یا خانم ا.ر به نظر من برخورد کرده اند وبا ارزیابی اینکه منطقی در ان نیست وبا صحبتهای اقای اردلان قابل مقایسه نیست .البته افراد دیگری ودر چند مورد نیز این وسط با نامهای مختلف بارها نه تنها من را بلکه همه دوستانی را که مخالف حمله نظامی امریکا و اسرائیل به میهنمان هستند مورد محبت قرار داده اند.من بنا را بر ان میگذارم که اقای ا.ر از ان دسته قبلی نیست و صادقانه به اینجانب انتقاد نموده اند وخواستار بحثی منطقی هستند. من در اینجا سعی میکنم بطور کوتاه برایشان روشن کنم که منظورم چه بود.برای اینده ایران بطورکلی۳ تا منطق قابل شناسائی ست.۱: منطق امریکا و اسرائیل ومتحدانشان که سعی میکنند در ایران مهره های خودرا سر کار بیاورند و اگر هم شده با حمله نظامی ومهم هم نیست که این مهره ها حتما طرفدار نظام شاهی باشند بلکه یک حکومت دست نشانده که منافع انها را در خاورمیانه حفظ کند واز نظر تبلیغ به فارسی هم مسئولیتش به عهده صدای امریکاست وهزینه های زیادی در این راستا میشود و به افراد زیادی مزد میدهند که توجیه گر این سیاست باشند وانرا زیبا جلوه دهند و در صورت ضرور هم کشتار غیر نظامیان را اجتناب ناپذیر میدانند.۲: حاکمان اسلامی نیز برای بقای خود دست به هر جنایتی میزنند و اینده ایران را با بقای نظام خود تعریف میکنند ۳: نیروی ازادیخواه وصلح طلب که از چپ تا راست را شامل میشوند. انها در عین اینکه خواستار جایگزینی دولت و نظامی متکی به رای مردم اما به شدت با دخالت بیگانگان در کشور و تعین دولت از بالای سر مردم مخالفند, من خودم را در گزینه ۳ میبینم و در همین چارچوب هم نظر اقای اردلان را تائید کردم وهمچنین همین سایت اخبار روز ومسئولینشان اقای خسرو باقرپور و ف. تابان نیز تا انجا که من از نزدیک انها را میشناسم هم در همین چهارچوب خودشان را تعریف کرده اند.در ضمن من مخالف دیکتاتوری پرولتاریا هستم چون حکومتی با رای مردم را میپسندم.شما در کدام یک از این ۳ منطق نظراتتان را تعریف میکنید? کاش نظر میدادید تا من هم بدانم که بغیر از مخالفت کردن با نظر اینجانب چه میگویید
۲۲۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱٣٨۷       

    از : محمد کمالی

عنوان : تشکر از دوست ایرانی
با تشکر از شما جناب آقای قاسم.
۲۲۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : پوزش از دوست همزبان افغانی
من بعنوان یک ایرانی از آقای محمد کمالی پوزش می خواهم که یک شخص گستاخ به رئیس جمهور کشور همسایه و دوست مردم ایران افغانستان اهانت کرده است و همه به خوبی می دانیم که عالیجناب کرزای با رای عموم مردم افغانستان انتخاب شدند و اکثریت مردم ایران بسیار خوشحال هستند که دوستان افغانی اکنون به بازسازی کشور خود مشغول هستند و مطمنا بقایای تروریستی رژیم طالبان را نیز خنثی خواهند کرد.
مردم افغانستان رنجهای بسیاری از ملایان حاکم افغانستان دیدند و اکنون در راه دمکراسی و بازسازی کشور خود قدم بر می دارند.
زنده باد مردم دوست و همسایه افغانستان!
۲۲۴۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : اظهارات نبوغ آمیز یک شخص
آیا "سهراب اردلان" نیز شخصی "مجازی" می باشد یا حقیقی؟ اصلا چه فرق می کند؟ حال اگر من نوعی به نام " اردلان سهرابی" بنویسم باعث خوشنودی ایشان خواهد بود؟ این نوع تفکر مسخره از کجا ناشی می شود که حتما در یک اظهار نظر باید سجل و شناسنامه ارائه داد که امثال اشخاص "حقیقی" یک مهر در آن وارد کنند و بعد اجازه داشته باشی که اظهار نظر کنی و تازه مناسب با "ادبیات" گذائی او باشد!!! خوب این همان کاری است که ملایان می کنند و تا شما را تائید نکنند و از صد تا صافی رد نشوی حق تحصیل کار و حتی زندگی را نداری!
جناب اردلان شبهاتهای وحشتناکی با کسانی که ظاهرا مخالف می باشد دارند!

او سپس می نویسد که :" در این باره باید صحبت کرد که چگونه عمل کنیم که از شر رژیم نجات پیدا کنیم در ضمن "کرزای رجوی " هم برایمان دست وپا نکنند."

خیلی خوب بفرمائید و ما سر تا پا گوش هستیم! حرف مفت که خرج ندارد!

"اما اینکه شخصی "مجازی" چون مش قاسم خودش را "مدعی العموم " می شناسد و با ادبیات خاص خود بحث را از دستور خارج می کند بسیار تاثر انگیز ست."

اولا اصلا تاثر انگیز نیست چه برسد که "بسیار" هم باشد. "مدعی العموم" دیگر چه مزخرفی هست؟ من هم مثل جنابعالی نظر خودم را می نویسم و وکالتنامه هم از کسی لازم ندارم که اینکار را بکنم. هروقت برای آنها تصمیم گرفتم و اعمال من نتیجه مستقیم در زندگی مردم داشت مطمنا می روم از مجلس های متعدد رژیم تائیدیه می گیرم و به جنابعالی هم خبر می دهم که خدای ناکرده مرا از انتخابات یا انتسابات حذف نکنید!!!

او سپس کلی ضغرا کبرا چیده و بعد یک سوال پرت و پلا کرده که انگاری خودش هم جوابش را می داند و هوش خواننده ها را دارد می سنجد!؟

"چرا مش قاسم مطالب را سطحی و در هم و بر هم می نویسد؟
۱- ناخودآگاه و صادقانه ست ؟
۲-آگاهانه و مزورانه ؟
۳- یا ترکیبی از دو حالت قبل ؟"

والا دوروغ چرا این شخص "حقیقی" اگر زیادی ترشی مصرف نفرمایند خواهند توانست توطئه "کرزای رجوی" را با شکست مواجه کند و در عین حال رژیم را سرنگون فرمایند!
۲۲۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱٣٨۷       

    از : محمد کمالی

عنوان : به فکر نجات خودتان باشید
آقای سهراب اردلان، من اظهار نظر شما را بعد از آنکه یکی از دوستان ایرانیم آنرا به من نشان داد خواندم و حال این سوال را دارم که منظور شما از "کرزای رجوی" چیست. خواهش میکنم توضیح دهید. من یک افغانی هستم و سالها در ایران زندگی کردم. من ایرانیان را مثل برادران و خواهران خود میدانم ولی باید بگویم که شما مردم مشکلی دارید و آن این است که زیاد بدون فهم صحبت میکنید. آقای حامد کرزای رییس جمهور منتخب ملت افغان است. این اظهار نظر مبهم شما نشان از بی احترامی و بی ادبی شما به رئیس جمهور منتخب ملت افغان است. بله آقای کرزای دارای روابط خوبی با آمریکاست و این روابط مورد تایید مردم افغانستان میباشد. امروز وضع زندگی در افغانستان به مراتب بهتر از گذشته است. صد البته هنوز راهی دراز برای رسیدن به آرامش و سعادت در افغانستان در جلو است چرا که ملت افغان سالها در رنج و مسکین بوده. ولی این دلیل نمیشود که شما به خود جرات دهید و رییس جمهور منتخب ما را مورد مزاح قرار دهید. فقط همین مقدار به شما بگویم که حال این ایرانیان هستند که برای کار از خراسان و دیگر نقاط به کابل و هرات و دیگر بلاد افغانستان میآیند. شما خیلی چالاک هستید فکری برای مملکت خود کنید و برای دیگران استاد نشوید.
۲۲۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱٣٨۷       

    از : آ ر

عنوان : تعصبات و کهنه اندیشیهای طرفداران دیکتاتوری پرولتاریا
آقای کیانی، حرفهای شما اصلن با صحبتهای آقای اردلان قابل مقایسه نیست. طرز تفکر شما با اللهی ها بیشتر هماهنگی دارد. شما هم فقط فحش و بدوبیراه میگویید و ناتوانید از ارائه یک بحث منطقی.
۲۲٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱٣٨۷       

    از : arvan kiani

عنوان : صدای امریکا نمیتواند بی طرف باشد چرا که میلیونها دلار برای ان از طرف دولت امریکا هزینه میشود
دوست عزیز سهراب اردلان
با نظرات شما کاملا موافقم.صدای امریکا در حقیقت صدای دولت امریکاست وبی طرفی معنی ندارد وانهائی که در ان مشغول کارند و پول میگیرند که دروغ تحویل مردم دهند نیز به هیچوجه در جبهه دموکراسی خواهان نیستند بلکه تبلیغ عملیات جنایتکارانه حاکمان کاخ سفید را به زبان فارسی به عهده دارند.ازادیخواهان نباید نان خور نیروهای بیگانه باشند و الت دستشان قرار گیرند(منظورکار کردن در کشورهای غربی نیست) تا به میل انها بر علیه مردم ایران جنایت را توجیه کنند.در نتیجه ازادیخواهان باید در دوجبهه علیه جنایتکاران مبارزه کنند. از طرفیبا رژیم اسلامی که طی سی سال گذشته بسیاری از جوانان ایرانی را به جوخه اعدام سپرد ویا محکوم به زندان و تبعید کرد وازطرفی با نیروهای بیگانه مانند امریکا و متحدانش که از نفرت مردم نسبت به حاکمان اسلامی مطلع هستند ومیخوهند از اب گل الود ماهی بگیرند ومهره های خودرا بر روی کار بیاورند.خوشبختانه سایت اخبار روز این امکان را فراهم کرد که همه بتوانند نظرشان را بنویسند ولی در این میان مزدوران رژیم اسلامی وامریکا وغرب نیز با سواستفاده به تبلیغ جهل وجنگ میپردازند
۲۲٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱٣٨۷       

    از : سهراب اردلان

عنوان : به امید موفقیت در انتقال به دموکراسی
دوستان ارجمند ! در این بحث آقای حمید فرخنده تلاش کرده نشان دهد که رادیوی آمریکا در آزمون بی طرفی موفق نبوده. استنباط من اینست که این برخورد از زاویه ای خوشبینانه به موضوع برخورد نموده که به معنی مخا لفت یا موافقت با نوشته ایشان نمی باشد و مثالی هم آورده ام از موردی که در همین سایت اخبار روز در باره ی رادیو اسرائیل دیدم. در این مورد امیدوارم جناب فرخنده اگر مایل ست اظهار نظر کند.
سئوال من اینست که کدام مکانیزم رادیوهای دولتی معتبر را هدایت می کند که در سال ۵۶-۵۷ به فکر رعایت حقوق بشر در ایران میافتند ولی ۲۵ سال خود را به کوچه علی چپ زدند. امروز نیز در ارتباط با بحران هسته ای و حمله ی نظامی به ایران دوباره فعال شدند در حالیکه مردم ایران ۳۰ سال ست که آب خوش از گلویش¨پائین نرفته ست. در سال ۵۶-۵۷ نمی دانستیم که خمینی و شیعیسم چه بلائی به سر مردم با ادیان و فرهنگ مختلف أن خواهد آورد. اکثریت مردم بدون قول وقرار به اطلاعات رسانه ها با مرجع تقلید در تظاهرات ماهرانه ی "الله اکبر" در پشت بام ها "بیعت" کردند. عملکردهای رژیم در این ۳۰ که صد ها هزار جان عزیز در صحنه ی سیاسی و جبهه های جنگ پر پر کرد تردیدی برای قضاوت مردم عادی ایران نسبت به ماهیت این رژیم باقی نگذاشت حتی بسیاری از "مومنان" هم از رژیم فاصله گرفتند. ولی مردم نمی خواهند ابتکار عمل چون گذشته در دست "خمینی سازان" باشد. بهمین دلیل تاکتیک های آمریکا در عراق و افغانستان قابل اجرا درایران نیست.

تجربیات انقلاب مشروطه - جنبش ملی شدن نفت - کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و انقلاب ۵۷ و نقش نیروها ی خارجی در تمام این مبارزات حساسیت عجیبی به مردم و مبارزان راه آزادی منتقل نموده که عمیق تر از گذشته برای انتقال از دیکتاتوری به دموکراسی فعالیت نمایند. این که بد نیست !!!!!!!!!!! معلوم ست آنهائیکه با کودتا به قدرت رسیدند و یا آنهائیکه دیدند چگونه با بعضی زد و بند ها در سال ۵۷ انتقال قدرت در پشت پرده طراحی شد و به دست مردم پیاده شد امروز دنبال مشابه همان تاکتیک ها هستند تا بلکه به قدرت برسند.
در ایران اما مردم نمیخواهند مثل ۵۷ عمل کنند و نمی خواهند "سر" به تن رژیم هم باقی بناند.

در این باره باید صحبت کرد که چگونه عمل کنیم که از شر رژیم نجات پیدا کنیم
در ضمن "کرزای رجوی " هم برایمان دست وپا نکنند.

اما اینکه شخصی "مجازی" چون مش قاسم خودش را "مدعی العموم " می شناسد و با ادبیات خاص خود بحث را از دستور خارج می کند بسیار تاثر انگیز ست. ایشان در اظهار نظر خود چنان از "شرعیات" سخن میگوید که آدم یک کمی احساس "چندش" می نماید - در باره ی سازمان مجاهدین خلق فرموده اند :"بعنوان یک نیروی سیاسی مشروع ایرانی مطمنا آنها را در جبهه مردم می دانم "
و در باره ی رژیم خمینی " کم لطفی " نموده و می نویسد:" مردم ایران از رژیم جنایتکار خمینی متنفر هستند و این رژیم مشروعیت ندارد و در کل یک رژیم تبهکار است.

جبهه مردم کیانند ؟ اصلا مردم چیست ؟ مش قاسم باید بداند که مردم عبارت از یک توده ی مشابه و هموژن تشکیل نشده . پس به مخالفان بالقوه و بالفعل رژیم بخشی از مردم ایران می باشند. همه میدانند که بالنده ترین نیروهای ایرانی در همین بخش لانه کرده . اما بخش دیگری از مردم متاسفانه و هزار بار تاسف جزو بدنه ی این حکومت فاشیستی محسوب میشود که خیلی هم اهل "شرعیات" هستند همانهائی که به احمدی نژاد "مشروعیت" دادند. لذا در فرهنگ سیاسی مدرن باید از کلمه ی مشروعیت با وسواس استفاده کرد که با "مشروعیت"
مقدس مابان قاطی نشود. شما میدانید که بسیاری از کلمات دچار همزادان متضادی شدند که
مردم مجبورند از کاربرد آن خود داری کنند مانند "برادر" - "خواهر" - "رفیق"
با این توضیحات جواب دهید کدام مردم سازمان مجاهدین را مشروع می دانند و چه نوع مشروعیت ؟ همینطور در باره ی آن دسته از مردمی که مشروعیت رژیم را قبول ندارند.

چرا مش قاسم مطالب را سطحی و در هم و بر هم می نویسد؟
۱- ناخودآگاه و صادقانه ست ؟
۲-آگاهانه و مزورانه ؟
۳- یا ترکیبی از دو حالت قبل ؟


به امید موفقیت در انتقال به دموکراسی
۲۲٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : انتقاد بله دشمنی نه
جناب مارگزیده شاید برایت سخت باشد که باور کنی اما من یکی با بسیاری از انتقادات شما موافق هستم و حتی فکر می کنم کاملا بجا باشد که رهبری مجاهدین را نکوهش کرد و اشتباهات آنها را به خودشان و هواداران و مردم ایران خاطرنشان کرد اما با همه اینها من قبول ندارم که برخورد با آنها باید دشمنانه باشد و ما باید خیلی مواظب باشیم که با رژیم جنایت پیشه ملایان همصدا نشویم. مجاهدین به یک تحول بزرگ نیازمندند و باید به آرمانهای رهبران بنیادگذار خود پایبند باشند و همانگونه که در ابتدای پیروزی قیام مردم علیه رژیم پهلوی یک جنبش مردمی و ترقی خواهانه بودند اکنون نیز همت کنند و با یک سلسله رفرمهای دمکراتیک به یک سازمان انقلابی مردمی که بودند دوباره احیا و تبدیل شوند.مجاهدین اشتباه زیاد کردند و هنوز با لجاجت و شیوه های سکتاریستی به مبارزات بر حق خود و مردم ایران صدمات جدی می زنند اما باز می گویم که مجاهدین دشمن نیستند و با همه خطاها آنها بخشی از اپوزیسیون مردمی می باشند. دشمن رژیم جنایتکار سنگسار می باشد و هرگز مجاهدین را نمی توان با رژیم ضد بشری خمینی یکی کرد.
۲۲۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مارگزیده

عنوان : ما دیگرخر نمی شویم بروید این رمال بازیها را جای دیگری برپا کنید
چطور می توانند سکولار بشوند وقتی مریم و همه زنانشان هنوز روسری به سر دارند۰ چه طور می توانند طرفدار دموکراسی بشند وقتی هیچ انتقادی را داخل سازمانشان بر نمی تابند ۰ چطور سی سال است انواع کارهای غلط و ضدو نقیض را انجام داده اند ولی هنوز رهبری همان است و ایدئولوژی حاکم بر سازمان همان۰ چطور می توانند ازادیخواه باشند وقتی رهبری انتظار اطاعت کورکورانه و صددرصد از انها دارد؟ چرا تا کنون کسی از مجاهدین جرات تکرده رفتارهای زیر را نقد کتد

ازدواج با دختر بنی صدر و فرار با او به فرانسه و جدا شدن از او و مجبور کردن مریم رجوی به طلاق از ابریشمچی و ازدواج با رجوی۰

ایا این نشان دهنده مرد سالاری در ان سازمان نیست که دو مرد در رهبری سازمان تصمیم می گیرند که یک زن بر اساس مقررات سازمان باید به کدامیک از انها تعلق داشته باشد؟
چطور سازمان صدها نفر را مجبور کرد تا از شوهرانشان طلاق بگیرند تا بیشتر در خدمت سازمان باشند و وقتی در سی ان ان مجری از نمایندگان شورای مقاومت ( بازوی سیاسی مجاهدین ) در این مورد پرسید نماینده مزبور با بلاهتی شبیه احمدی نژاد جواب داد که انها همه خودشان می خواستند۰ مجری دوباره سوال کرد چطور یکدفعه این همه ادم بعد از درخواست سازمان ازادانه تصمیم گرفتند که این کار را بکنند جواب همان تکرار جواب قبلی بود۰ درست مثل ملاها که می گویند چند همسری با رضایت زن اول است و هرکس قبول کند خودش خواسته۰

چرا وقتی رجوی خواست به عراق برود حتی یکنفرجرات نکرد مخالفت کند خودش هم با قیافه حق به جانبی گفت حتی یک نفر مخالف نیست ؟ در حالیکه خودش و مریم پیشاپیش دو دستشان را به علامت موافقت بالا برده بودند تا کسی دچار سوئ برداشت نشود۰
چرا وقتی مریم رجوی (قجر عضدانلو) را پلیس فرانسه دستگیر کرد چند تن از مجاهدین خودشان را سوزاندند؟ جان انسان چقدر در این سازمان فرقه گرا و فرد پرست بی ارزش است که انرا مثل انسانهای عصر حجر در برابر رهبران قربانی می کنند۰

چطورمی شود در مخالفت با نظرات این ماه تابان بعدا سخنی گفت وقتی هواداران شبه حزب اللهی و انتحاریون او حاضرند جان بی ارزششان را برای رهبری او بدهند؟
ما که تازه از اخوندها گزیده شدیم و به وعده های دموکراسی انها دل خوش کردیم و فکرکردیم خمینی به قم خواهد رفت و حکومت را برای نمایندگان مردم خواهد گذاشت چطور می توانیم و چرا باید به یک کلاش دیگری که برای قدرت خو دش به هرکاری دست می زند اعتماد کنیم ۰

این ادم معلوم نیست بودجه سازمانش از کجا می اید داخل سازمانش پروسه تصمیم گیری چیست و چطوری به جای همه مردم ایران توانسته ریاست جمهوری مادام العمر ایران را مهریه زنی کند که او را به زور از دست رفیقش دراورده و نام خانوادگی او راهم به نام خود سند زده و درهمان حال به اعضای سازمانش دستور داده که برا خدمت بهتر به سازمان ازهمسرانشان جدا شوند ( راهبه گری ) و بچه ها و همسران فقط روز جمعه همدیگر را ببینند ۰ بقیه اوقات صرف مغز شویی دست جمعی است تا در درستی نظرات سینوسی رجوی و مواضع متلون او کسی تردیدی به خود راه ندهد و اگر تردید کرد او را مسئله دار می نامند و بعد به شیوه تواب سازی شریعتمداری مغزش را به جایی که باید باشد برمی گردانند۰
۲۲۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : هر چه می خواهد دل تنگت بگو
دوستدار آری اما تفاوت ها ی بسیاری نیز با مجاهدین دارم. بعنوان یک نیروی سیاسی مشروع ایرانی مطمنا آنها را در جبهه مردم می دانم. همانطور که قبلا نیز نوشتم اسلامی بودن مجاهدین را یک نکته منفی می دانم و معتقدم که آنها باید خود را تبدیل به یک نیروی کاملا سکولار سیاسی بکنند و با نیروهای سکولار معتقد به سرنگونی رژیم ولایت فقیه روابط دوستانه تری را برقرار کنند. معتقدم که انتقاداتی بر آنها وارد است اما هرگز و هرگز با رژیم نباید همصدا شد و اراجیف رژیم را بر علیه آنها تکرار کرد. معتقدم که تمامی نیروهای خواهان سرنگونی رژیم ملایان جنایتکار ( منهای ایادی خائن رژیم ساواک) از جمله مجاهدین باید برای سرنگونی رژیم همکاری جدی بکنند. مجاهد و فدائی و حزب دمکرات و جبهه ملی و کومله و سربداران و رنجبران و ... همه خوب و دوست هستند و دشمن فقط دو رژیم پهلوی و خمینی و ایادی جنایتکار آنها می باشند. اگر فردی معتقد به مرگ رژیم ولایت فقیه هست دوست هست و اگر آن را می خواهد حفظ کند و یا اصلاح کنید یا هر چیز دیگر مطمنا دوست نیست و به احتمال زیاد یکی از دزدان فاسد مقدس شیاد زالوی رژیم می باشد! مردم ایران از رژیم جنایتکار خمینی متنفر هستند و این رژیم مشروعیت ندارد و در کل یک رژیم تبهکار است.
۲۲۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱٣٨۷       

    از : یک دوست

عنوان : بالاخره پرده برافتاد!
مش قاسم عزیز خوشحالم که تلویحا هوادار مجاهدین بودن خود را تایید کردی. البته خوشحالی من تنها به این خاطر است که حدسم درست از آب درآمد، آنهم بخاطر ادبیات مورد استفاده شما.
البته خط سیاسی شما تنها به خودتان مربوط است و ایراد در مجاهد بودن شما نیست. اینکه در سازمان مجاهدین بحث آزاد باب نیست و مثل نپال تنها یک رادیو، یک تلویزیون، و نشریات و سایت های یکسان با نام های مختلف وجود دارند و دو مغز بجای بقیه فکر میکنند، دلیل نمی شود که وقتی شما در یک بحث عمومی شرکت می کنید، مخالفین خود را با چماغ عامل و غیره بکوبید.
مجاهدین از شر سوالاتی که بین مردم پیرامون عملکردش در سال شصت، عملیات فروغ جاویدان که بهانه کشتار سال شصت و هفت شد و خبر چینی برای سیا و موساد رها نخواهد شد.
نفرت از سحابی و اعظم طالقانی و... نیز از افشاگری ایشان پیرامون عملکرد مخرب این سازمان در سال شصت ریشه می گیرد. رجوع کنید به نشریه چشم انداز ایران به سر دبیری آقای میثمی تا با مطالب نگاشته شده در ارتباط آشنا شوید!
۲۲۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : این حرفها برای فاطی تومن نمیشه!
آقای سهراب اردلان همه این حرفها را زدی که بگوئی هر کشوری به فکر منافع خود است که هست و چیز عجییبی نیست. مشگل این است که رژیم پلید خمینی به فکر منافع مردم ایران نیست و فقط در خدمت منافع یک مشت دزد فاسد که جا نماز آب می کشند هست. رژیم ملایان شیاد از هر دشمنی برای مردم ایران بدتر است و رسالت دارد که کشور و مردم ایران را نابود کند. تازه مگر همین ملایان شیاد نبودند که از همین "امپریالیسم" تجهیزات نظامی خریدند و با هواپیمای اسرائیلی در تهران تحویل داده شد؟ مگر ریگان به همراه موشکهای آمریکایی کیک و اسلحه کمری برای این آخوندهای شیاد توسط مک فارلین نفرستاد؟ این حرفها را برای کسی بزن که رژیم شارلاتان خمینی را نمی شناسد و تازه همه این حرفها برای مردم ایران کمکی نیست زیرا پلیدترین رژیم تاریخ خود را اکنون دارند تجربه می کنند. بقولی این حرفهای جنابعالی برای فاطی تومن نمیشه!!!
۲۲۱۶ - تاریخ انتشار : ۹ مرداد ۱٣٨۷       

    از : سهراب اردلان

عنوان : مجیز گویان امپریالیسم
قسمتی از مطلب تحت عنوان « مروری بر یک کنفرانس» را در اینجا میگذارم که دوستان می توانند اصل مطلب را در صفحه ی اول اخبار روز مطالعه نمایند.

حمله اتمی پیشگیرانه دنیای متمدن بر ضد آمال شیطانی
مناشه امیر (Menashe Amir)، مدیر برنامه فارسی صدای اسرائیل و مسئول سایت اینترنتی وزارت خارجه اسرائیل به عنوان اولین سخنران پانِل به صحبت پرداخت. امیر عمیقا معتقد است که رژیم ایران قصد دارد "نظم جهانی را تخریب کند"، چون "رژیم دیکتاتوری" حاکم در ایران "آمال و اهداف شیطانی" در سر می پروراند و باید به مردم ایران کمک کرد تا "تغییر رژیم" تحقق یابد که این موضوع هم به نفع ایرانیان است و هم به نفع جهان. او خاطره ای از ملاقات با پرزیدنت بوش نقل کرد که به او گفته بود: "شهروندان ایرانی از شما توقع دارند که آزادشان کنید" و بوش جواب داده بود: "می دانید، در عراق هم که الان سخت درگیر آن شده ایم، درست با همین مسئله مواجهیم."

خب این حضرت مناشه امیر بعنوان نمونه که مدیر برنامه ی فارسی رادیو اسرائیل ست و در کنفراس مورد بحث بعنوان تحلیل گر یا کارشناس سیاسی علنا شرکت می کند و کسی نمی داند که در کدام جلسات مخفی حکومت اسرائیل و حامیانش شرکتمی کند، چطوری می تواند برنامه ی فارسی رادیو اسرائیل را بی طرف رادیو نگهدارد ؟ آیا تفاوت زیادی بین مدیریت این رادیو و رادیو آمریکا و امثالهم وجود دارد ؟

آیا آزمون بیطرفی یک معیار من درآوردی نیست ؟ آیا این خوش خیالی سیاسی محسوب نمی شود ؟ دولت آمریکا و بسیاری دولت های دیگر کشورهای نسبتا دموکراتیک مثل آلمان ، انگلیس، فرانسه ،آمریکا و..و.. نماینده ی تمامی احاد اجتماعی هستند و صد البته از منافع تمام کنسرن های حتی تولید کنندگان اسلحه و بانکداران حمایت میکنند.رادیو های دولتی این کشورها نمی توانند مستقل از منافع دولت متبوع خویش و طبقات بالای جامعه باشند. از همین کانال با دوستداران خارجی آنها بده بستون دارند. گاهی هم دوستداران وفادار خارجی خود را با تی پا از کشورش بیرون می کنند و حتی به پاس خوشخدمتی ها هم آن ها را بعنوان پناهنده قبول نمی کنند.

از این امامزاده ها با کنایهبه « معجزه ی بیطرفی» فقط بوی تملق میدهد.
۲۲۱۵ - تاریخ انتشار : ۹ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : طلبکاری های آخوندی
یارو رو تو دهات راه نمی دادند سراغ کدخدا را می گرفت! حالا عمله های رژیم سنگسار و آدمکشی طلبکارانه انتظار جواب به پرت و پلاهای شیادانه خود را دارند! زیاد دیگر نمانده و بزودی جواب جنایتکاریهایشان را از مردم ایران خواهند گرفت!
۲۲۱۴ - تاریخ انتشار : ۹ مرداد ۱٣٨۷       

    از : ایرانی غیرمجاهد

عنوان : مغز های قفل زده رجوی اللهی ها
این مجاهدین از بحث و استدلال همین چند جمله را بلدند که رهبر خردمندشان توی کله انها کرده

۱) هرکس چیزی غیر از ان چه رجوی بگوید یا بر زبان بیاورد عامل ملاهاست مرتجع است لمپن است حق حرف زدن ندارد و انشائ الله وقتی ولایت فقیه خودمان قدرت را در دست گرفت جای همه شان درزندان و شاید هم اعدام در خیابانها باشد
۲) فقط یک گروه مبارز واقعی وجود دارد که چون کوه جلوی ملاهاایستاده و بالاخره همین نیرو ملاها را سربه نیست می کند به هر روشی که مسعود تشخیص دهد چه با صدام هم پیاله شدن باشد چه ترورو بمب گذاری چه با هم دستی نیروهای اشغالی کشورهای دیگر۰ (سی سال است ملاها شب وروز ندارند از این رقیب قدر )

۳) چریک های اکثریت خائنند۰ کشتگر و فرخ نگهدار عامل همین رژیمند۰ سخابی و یزدی فرومایه و توطئه گرند۰ سلطنت طلبان دیکتاتور و وابسته اند۰ ملیون از بنیان گذاران جمهوری اسلامی هستند۰ منوچهر صالحی و مصدقی های سوسیالیست همدستان جمهوری اسلامی اند۰ مسعود بهنود عامل ملاها و سلطنت طلب است ۰ نبوی و گنجی و باطبی و محمد علی اصفهانی از عوامل اطلاعات هستند۰ امیراحمدی جاسوس جمهوری اسلامی در امریکاست ۰ کارتر و مادلین البرایت و اوباما و مولن و فالون و سایروس ونس و بیکر و هرش و مور و پولانسکی و گورویدال و ابراموف و نوام چامسکی و کنت پولاک عوامل نفوذی جمهوری اسلامی در امریکا هستند۰


۴) سبحانی و همه کسانی که از مجاهدین بریده و اعمال وحشیانه انها را در کمپ اشرف برملا کرده اند عوامل نفوذی وزارت اطلاعات در مجاهدین هستند وگرنه خدایگان رجوی که مخالف ندارد مخالفت با او مثل مخالفت با پیامبر است و مخالف ملحد
با این قفل محکم بسته شده بر مغزهای شستشو داده رجوی اللهی ها شما انتظار دارید انها حرفی ویا سخنی را بشنوند و یا سوالی را جواب دهند؟

اقا به دو سوال پاسخ دهید

۱)چرا رئیس جمهورتان مادام العمراست و چگونه به جای ملت ایران اورا برگزیدید این که از احمدی نژاد هم بدتر می شود۰

۲)خرج این همه نیروی نظامی و تجهیزات جنگی شما را که می دهد؟
۲۲۱۲ - تاریخ انتشار : ۹ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : مردم ایران رژیم ارتجاعی خمینی را نمی خواهند
رژیم بزدل ملایان شیاد جرات ندارد که یک انتخابات آزاد انجام شود زیرا خوب می داند که اکثریت مردم ایران آنها را طرد خواهند کرد و خط بطلانی بر رژیم دوروغگو و دزد و فاسد آنها خواهند کشید. چرا نمی گذارند یک انتخابات عادلانه و آزاد برگزار شود تا همه ببینیم چه کسانی حق دارند به نمایندگی از مردم حرف بزنند. من و امثال من هزارها برابر بیشتر از ایادی فاسد و دزد و جنایتکار رژیم حق داریم از جانب مردم ایران حرف بزنیم. تبهکاران رژیم خمینی نه تنها حق حرف زدن از طرف مردم ایران را ندارند بلکه باید در زندانهای ایران ساکن شوند و مجازات شوند جهت خیانت به منافع مردم ایران. این حق رژیم خمینی است که سرنگون شود و بزدلان فاسد رژیم ارتجاعی خمینی تنها حق دارند که خفه خون بگیرند زیرا زیادی در طی این سالها عربده کشی کرده اند.
رژیم ولایت فقیه باید برود نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر!
۲۲۰٨ - تاریخ انتشار : ۹ مرداد ۱٣٨۷       

    از : ملی گرا واقعی

عنوان : منوچهر صالحی چهرهء مرتجع
منوچهر صالحی یکی از مرتجعترین چهره های جنبش مصدق اللهی هاست. حتی دوستان سابق او در خبرگذاری جبهه ملی او را به مضحکه میگیرند. او همه جا هست و از همهء توطئه ها و وابستگی ها آگاه است. خواهشمند است نگاهی به تراوشات فکری او در سایت ارتجاعی سوسیالیستهای مصدقی بیاندازید تا ببنید چقدر طرز تفکر او با جمهوری اسلامی نزدیک است. حال این آقای لیبرال لمپن ما میخواهد حرفهای بی اساس او را به خورد جماعت دهد. از خنده دار ترین اظهارات این مدعی ضد امپریالیست مخالفت او با صلح فلسطین است. او از حزب سبزهای آلمان گله مند است که چرا موجودیت اسراییل را برسمیت میشناسد و همچون احمدی نژاد و او کاسهء داغتر از آش نیستند.
۲۲۰۶ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨۷       

    از : پاسخ به مش قاسم

عنوان : بجای مردم ایرانحرف نزنید
مش قاسم شما و هفکرانتان درصد بسیار کمی از مردم ایران را تشکیل می دهید. چگونه و چطور شما خود را سخنگو و نماینده مردم ایران می دانید و از طرف آنها صحبت می کنید؟ کی آنها به شما نمایندگی دادند؟ شما باید روزی یاد بگیرید که هرکس با شما مخالف بود، عامل رژیم ایران نیست. آخر این چه نوع استدلال عقب مانده ای است که شما در هر سطر شعاروار تکرار می کنید؟!
۲۲۰٣ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : بازجوئی به سبک حزب اللهی ها
به نظر می رسد که حامیان رژیم سنگسار فکر می کنند که این سایت هم "دانشگاه اوین" هست که اینطور حق به جانب به سبک بازجوهای ددمنش خمینی ایرانیان را متهم کرده و خواستار اعترافات و چه بسا "توبه" هستند! البته ایرانیان اراذل و اوباش رژیم را به خوبی شناخته اند و کافی است که آنها دو کلمه به اصطلاح اظهار نظر کنند تا کاملا واضح شود که مامورند و معذور و همان حرف همیشگی ملایان شیاد را می زنند. ماهیت پلید این رژیم برای ما ایرانیان شناخته تر از آن است که پاسداران جنایت پیشه رژیم شانسی داشته باشند که تغیری در شناخت ما از آنها بوجود آوردند لیکن آنها راه دیگری پیش می گیرند و شروع به عربده کشی علیه نیروهای اپوزیسیون ایرانی می کنند و با هزار دوروغ و شارلاتان بازی می خواهند به عمر نگین این رژیم ضد بشری دمی چند اضافه کنند. مردم ایران این رژیم پلید را به زباله دان تاریخ خواهند انداخت و نسل های آینده دیگر مجبور به شنیدن اراجیف این رژیم و ایادی آن نخواهند بود.
۲۲۰۲ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨۷       

    از : به مش قاسم و همه مشدی های تاریخ معاصر

عنوان : انرا که عیان است چه حاجت به بیان است
در همین وبسایت از اقای صالحی می خوانیم

هم‌چنین اشاره کرده‌ام که با پول این کشورها حتی چند سازمان سیاسی ایرانی- از مدافع حقوق بشر تا سوسیالیسم و کمونیسم- بوجود آمده‌اند تا بتوانند با سازماندهی ایرانیان در صفوف خود، آن‌ها را به‌دنبال هواداری از سیاستی بکشانند که در خدمت آن کشورها قرار دارد. می‌گویند مشت نمونه خروار است و بنا به ادعای برخی از رسانه‌های آمریکائی، دولت این کشور بودجه‌ای معادل ۴۰۰ میلیون دلار را برای سرنگونی رژیم اسلامی اختصاص داده است. آیا بسیاری از کانال‌های رادیوئی و تلویزیونی که امروزه در انیران فعال‌اند، می‌توانستند بدون دریافت کمک‌های مالی از دولت‌های امپریالیستی به فعالیت خود ادامه دهند؟ آیا سازمان مجاهدین خلق می‌توانست بدون دریافت چنین پول‌هائی «تظاهرات ۷۰۰۰ یا ۷۰۰۰۰ نفری»!!! در پاریس بر پا کند؟ آیا دریادار احمد مدنی خود اقرار نکرد که از «سیا» پول گرفته است؟ آیا مخارج «کنفرانس‌های لندن، برلین و پاریس» با پول‌های «موساد» و «سیا» و با شرکت آقایانی چون منشه امیر اسرائیلی و تیمرمن آمریکائی که در وابستگی‌شان به‌سازمان‌های امنیتی این دو کشور کمترین تردیدی نمی‌توان داشت، تشکیل نشدند؟ و...
سه دیگر آن که بکار‌گیری «جنبش سکولار ایران» از سوی این سه منتقد گمراه‌کننده است، زیرا ناشفاف و مه‌آلود است. می‌دانیم که در گذشته بخشی از جنبش چپ ایران در کوران انقلاب ۱۳۵۷ به‌هواداری از جنبش دینی به رهبری آیت‌الله خمینی برخاست، زیرا این جنبش را هم‌چون خود، مخالف امپریالیسم می‌دانست. برخی از رهبران همین چپ زمانی که خمینی در نوفل لوشاتو فرانسه بود، به دیدار او رفتند و چمباتمه در برابر او نشستند. برخی از همین سازمان‌های «چپ» هم‌چون حزب توده، حزب رنجبران و یا سازمان فدائیان- اکثریت در دفاع از حکومت اسلامی به‌مثابه حکومتی «ضد امپریالیست» سنگ تمام گذاشتند. اما تجربه باید به این سازمان‌ها و «چپ»های ضد امپریالیسم می‌آموخت که خمینی از مواضع پیشاسرمایه‌داری و ضد مدرنیته با امپریالیسم آمریکا مخالف بود، زیرا می‌پنداشت که می‌توان در ایران ساختارهای سیاسی دوران پیامبر اسلام را بازسازی کرد.

ادامه در لینک

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۱۶۳۰۵

ضمنا اعمال مجاهدین بر فردفرد مردم ایران مشخص است۰ رجوی به بغداد رفت با صدام دیدار گرم داشت و بعدها تشکیلات نظامی به راه انداخت با توپ وتانک ۰ هزینه اینها را چه کسی پرداخت کرد؟ چراپرداخت کرد؟ درحالیکه بسیاری از ایرانیان تحصیل کرده در غرب برای گذران زندگی یک خانواده ۳ یا ۴ نفره با سختی و انجام کارهایی مثل پیتزا دلیوری و صندوقداری و ۰۰۰ دونفری کار می کنند هزینه ده ها هزار ادم بیکار نظامی مجاهدین از کجا می اید۰ سلاح هایشان به کنار۰
۲۲۰۰ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : روضه خوانی های آخوندی
هه هه هه! خوب شد یکی آمد و قضیه رو برای ما روشن کرد! تکرار ملال آور تبلیغات رژیم بلاخره کار خود را کرد و بلاخره معلوم شد که رژیم سنگسار و آدمکشان مقصر نیست!!! تازه ایادی رژیم که از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند گروگان نگرفتند و این مجاهدین بودند که این کارها را کردند! رژیم نکبتی خمینی از همان ابتدا همه را مقصر می دانست بغیر از ملایان شیاد حکومتی و پاسداران بی سواد آدمکش را! این همه سوز و گذاز از دست مجاهدین نیز قابل درک است و آدمکشان رژیم خوب می دانند که چه کسانی بالاخره گور کن رژیم جنایتکار آنها خواهد بود!
۲۱۹۴ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨۷       

    از : به مش قاسم

عنوان : اینطوری بود
اولا قرار نیست رجوی برای درست بودن اعمالش کارهای خمینی را دلیل بیاورد۰ مگر خمینی رهبر رجوی بود؟ ثانیا خمینی به ترکیه و به عراق تبعید شد۰ خودش با بندوبست با صدام انجا نرفت ۰ ثالثا اجازه فعالیت سیاسی نداشت و به محض شروع اورا استخبارات صدام اخراج کرد۰ رابعا دران زمان عراق درگیر جنگ با ایران نبود و زن وبچه مردم در شهر ها را موشک باران نمی کرد۰
خامسا خمینی به ایران از عراق لشکر نکشید انهم زمانی که رهبرش صلح را چون زهر نوش جان کرده بود۰
تشکیل دادگاه در خانه های تیمی و کشتن کسبه و اهالی محل که بعضی وقتها اشتباه هم می شد و فرد دیگری را اشتباها به جای فرد مورد نظر می زدند هیچ توجیه عقلی و انسانی ندارد۰ چرا بقیه گروهها که مسلح هم بودند چنین نکردند۰
خشونت خشونت می اورد به همین دلیل گاندی و نلسون ماندلا با وجود داشتن امکان حمله و توجیه عرفی ان از این اقدام سرباززدند و هردوکشور متبوع انها از ایران وضعیت بهتری دارند۰

چه کسی هرروز وهرشب مدارک تهیه می کند برای امریکائیان و اغراق می کند در قدرت اتمی ملاها۰ اگر مجاهدین درلیست تروریست ها هستند برای این است که دستشان به خون امریکائیان الوده است بعلاوه امریکائیان یادشان نرفته که مجاهدین تا اخرین لحظه درخدمت صدام بودند و بعد ناگهانی ارباب عوض کردند۰
جعفرزاده وشرکا درمرکز تحقیقات استراتژیک چه می کنند؟
شما یک بیانیه یا مصاحبه نشان بدهید که مجاهدین با حمله به ایران مخالفند۰ حتی شاهزاده پهلوی هم چندین بار مخالفت خود را اعلام کرده

انگلیس چطور شما را ازلیست ترور خارج کرد؟ دارند به عنوان مزدور از شما استفاده می کنند ولی می دانند که تشکیلات شما به دلیل اختناق شدید داخل ان و سلطه بی چون وچرای باند تبه کار رجوی قابل اعتمادنیست وهرلحظه ممکن است به خصلت تروریستی خودش برگردد انها تجربه بن لادن را دارند که ابتدا اورا علیه شوروی به کارگرفتند ولی بعدا دشمن خودشان شد۰
امریکا از سنی های تروریست که قبلا علیه امریکا درعراق می جنگیدند هم اکنون استفاده می کند با پادر میانی عربستان۰ سی ان ان توجیه شرعی انرا چنین عنوان کرد ۰ دشمن دشمن ما دوست ماست ۰ البته امریکائیان دموکرات با این بازیها موافق نیستند ولی دارودسته بوش طوردیگری عمل می کنند۰ شمارا هم به زودی ازلیست بیرون می اورند تا مثل سنی ها ی عراق به انها خدمت کنید فقط منتظرند ببینند با ملاها می تواند یک معامله شیرین بکنند یا نه ۰
درخاتمه ممکن است بگویید دستاورد رجوی از زیربار این همه خفت رفتن چه بود۰
۲۱۹٣ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : اینطوری نبود
جناب زند شما نوشته اید که :
صرف مخالفت با رژیم به معنای موافقت با مصالح مردم نیست..."
خوب معلوم است و من مدعی نشدم که هر که با رژیم مخالف است از جمله ایادی رژیم خائن پهلوی که مطلقا در تضاد با منافع مردم ایران می باشند.
".. سازمان مجاهدین خلق خیلی با رژیم مخالفت کرده و در این راه کشته داده است، اما این کشته دادن ها به معنای رعایت مصالح مردم ایران نبوده است چرا؟
۱. با شروع جنگ مسلحانه در ۳۰ خرداد و ادامه ترور (حتی کسبه حزب الهی) مقامات به سهم خود به گشترش جو ترور و خشونت در جامعه دامن زند. این به معنی ندیدن سرکوب حکومت و سهم مسئولت حکومت نیست."

من موافق نیستم و خود شاهد حملات مسلحانه رژیم به جوانان طرفدار مجاهدین بودم و این رژیم بود که با یورش جنایتکارانه نه فقط به مجاهدین بلکه تمامی احزاب و سازمانهای سیاسی عده ای را مجبور به دفاع از خود کرد. به نظر من این حق طبیعی ایرانیان بوده و هست که در مقابل خشونت جنایتکارانه رژیم هم در آن زمان و هم اکنون از خود دفاع کنند. من خود شاهد حملات و خشونت ایادی رژیم به مجاهدین و بقیه سازمانهای سیاسی و هواداران معصوم آنها بودم. این رژیم بود که خشونت می کرد و دفاع و مقابله حق مردم ایران بود.

۲". در اوج جنگ به آغوش بع همکاری با رژیم صدام پرداختند و با حمایت نیروی هوای ارتش صدام پس از قبول قرارداد ۵۹۷ از سوی ایران بی ایران حمله کردند. مجاهدین برای نیروهای خود نیز ارزش قائل نبودند و بسیاری از آنها را در اثر نابخردی نظامی به کشتن دادند."

زمانی خود خمینی جانی هم مهمان صدام بود و مخالفین رژیم پهلوی و خمینی از جمله مجاهدین از کشور عراق به عنوان پایگاه برای مبارزه با این دو رژیم استفاده کرده اند همانطور که مخالفین عراقی از جمله رئیس جمهور فعلی عراق آقای طالبانی با رژیم ملایان روابط داشت و کمک نظامی می گرفت. هر دو رژیم ایران و عراق به مخالفان رژیم دشمن خود کمک می کردند و این مورد جدیدی نبوده و نیست. نخست وزیر فعلی عراق سالها نان و آب این رژیم ملایان جانی را خورد و اکنون نیز کراوات می زند و با آمریکائی ها خوش و بش می کند! د ثانی مجاهدین به عراق وقتی رفتند که رژیم صدام حاضر به پذیرش خاتمه جنگ با ایران شده بود و شما تحریف تاریخی می کنید!

"۳.الان امریکا را تشویق به حمله به ایران می کنند که فاجعه ای عظیم است برای مردم و منافع آنها اگر جنگ حمله نظامی شود به ایران."

لطف کنید و یک بیانیه و یا اعلامیه که آنها امریکا را تشویق به حمله به ایران کرده اند را آدرس بدهید زیرا من چنین موردی را ندیدم. در ثانی امریکا اگر اینقدر به تشویق اینها بهائی قائل بود چرا نام آنها را در لیست سیاه باطل به اصطلاح تروریستی خود نگه داشته است؟ لابد این کار را برای رضای دل آقا و خانم رجوی کرده اند نه جهت سیاست باج دهی به ملایان گروگان بگیر!

" سحابی، بسته نگار اعظم طالقانی، تقی رحمانی، هدی صابر و برخی دیگر ماهها حبس بودند و کم و بیش تحت فشار بوده اند."

آقای عزیز این اعظم خانم حسابی در مجلس ملایان جا خوش کرده بود و مایه ننگ برای نام "طالقانی" می باشد. امثال سحابی و یزدی به آخوندهای هفت خط رهنمود می دهند که چگونه دمار نیروهای چپ را در بیاورند! همانطور که قبلا نیز نوشتم اینها هنوز پشت ملایان آدمکش و هفت خط امامی نماز می خوانند!
به قول قزوینی ها بلام جان شوخی نکن!
۲۱۹۱ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨۷       

    از : ع. زند

عنوان : منافع ملت یا منافع گروهی؟
مش قاسم تحلیل شما که هرکس راه منتقد یا مخالف نظام است ولی روش انقلابی و براندازانه ندارد را مشکوک و همکار رژیم می خوانید، شبیه توهمات آقای شما دائی جان نایلئون است.
از شوخی گذشته، صرف مخالفت با رژیم به معنای موافقت با مصالح مردم نیست. مثلا سازمان القاعده خیلی با حکومت حاکم بر عربستان سعودی مخالف است یا طالبان با حکومت کرزای. اما آیا آنها واقعا مدافع منافع مردم عربستان یا اففانستان هستند؟ سازمان مجاهدین خلق خیلی با رژیم مخالفت کرده و در این راه کشته داده است، اما این کشته دادن ها به معنای رعایت مصالح مردم ایران نبوده است چرا؟
۱. با شروع جنگ مسلحانه در ۳۰ خرداد و ادامه ترور (حتی کسبه حزب الهی) مقامات به سهم خود به گشترش جو ترور و خشونت در جامعه دامن زند. این به معنی ندیدن سرکوب حکومت و سهم مسئولت حکومت نیست.
۲. در اوج جنگ به آغوش بع همکاری با رژیم صدام پرداختند و با حمایت نیروی هوای ارتش صدام پس از قبول قرارداد ۵۹۷ از سوی ایران بی ایران حمله کردند. مجاهدین برای نیروهای خود نیز ارزش قائل نبودند و بسیاری از آنها را در اثر نابخردی نظامی به کشتن دادند.
۳.الان امریکا را تشویق به حمله به ایران می کنند که فاجعه ای عظیم است برای مردم و منافع آنها اگر جنگ حمله نظامی شود به ایران.
پهلوی چی ها هم بیشتر بخاطر رونده شدن از قدرت مخالفند تا منافع مردم. بیشر بخاطر منافع از دست داده خودشان است. البته مجاهدین و پهلوی طلبان نیز جزیی از مردم ایران هستند و من مخالف این هستم که چون با سیاست آنها مخالفیم آنها را امریکایی و یا عامل سیا بدانیم. باید بجای انگ زدن به یکدیگر با نظرات هم مبرخورد کنیم. ملی مذهبی ها هم کلی زندانی داشته اند و تحت سانسور بوده اند. اجازه شرکت در انتخابات نداشته اند. سحابی، بسته نگار اعظم طالقانی، تقی رحمانی، هدی صابر و برخی دیگر ماهها حبس بودند و کم و بیش تحت فشار بوده اند.
۲۱۹۰ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨۷       

    از : ع. زند

عنوان : منافع ملت یا منافع گروهی؟
مش قاسم تحلیل شما که هرکس راه منتقد یا مخالف نظام است ولی روش انقلابی و براندازانه ندارد را مشکوک و همکار رژیم می خوانید، شبیه توهمات آقای شما دائی جان نایلئون است.
از شوخی گذشته، صرف مخالفت با رژیم به معنای موافقت با مصالح مردم نیست. مثلا سازمان القاعده خیلی با حکومت حاکم بر عربستان سعودی مخالف است یا طالبان با حکومت کرزای. اما آیا آنها واقعا مدافع منافع مردم عربستان یا اففانستان هستند؟ سازمان مجاهدین خلق خیلی با رژیم مخالفت کرده و در این راه کشته داده است، اما این کشته دادن ها به معنای رعایت مصالح مردم ایران نبوده است چرا؟
۱. با شروع جنگ مسلحانه در ۳۰ خرداد و ادامه ترور (حتی کسبه حزب الهی) مقامات به سهم خود به گشترش جو ترور و خشونت در جامعه دامن زند. این به معنی ندیدن سرکوب حکومت و سهم مسئولت حکومت نیست.
۲. در اوج جنگ به آغوش بع همکاری با رژیم صدام پرداختند و با حمایت نیروی هوای ارتش صدام پس از قبول قرارداد ۵۹۷ از سوی ایران بی ایران حمله کردند. مجاهدین برای نیروهای خود نیز ارزش قائل نبودند و بسیاری از آنها را در اثر نابخردی نظامی به کشتن دادند.
۳.الان امریکا را تشویق به حمله به ایران می کنند که فاجعه ای عظیم است برای مردم و منافع آنها اگر جنگ حمله نظامی شود به ایران.
پهلوی چی ها هم بیشتر بخاطر رونده شدن از قدرت مخالفند تا منافع مردم. بیشر بخاطر منافع از دست داده خودشان است. البته مجاهدین و پهلوی طلبان نیز جزیی از مردم ایران هستند و من مخالف این هستم که چون با سیاست آنها مخالفیم آنها را امریکایی و یا عامل سیا بدانیم. باید بجای انگ زدن به یکدیگر با نظرات هم مبرخورد کنیم. ملی مذهبی ها هم کلی زندانی داشته اند و تحت سانسور بوده اند. اجازه شرکت در انتخابات نداشته اند. سحابی، بسته نگار اعظم طالقانی، تقی رحمانی، هدی صابر و برخی دیگر ماهها حبس بودند و کم و بیش تحت فشار بوده اند.
۲۱٨۹ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : یزدی و شرکا مطلقا خواهان تغیر رژیم نیستند
این یک واقعیت است که یزدی و شرکا خود را وفادار به خمینی و رژیم او می دانند و از آن حمایت می کنند. آنها مقید به قانون اساسی ارتجاعی رژیم هستند که ولایت فقیه را به مردم ایران تحمیل کرده است. آنها در طول حیات سیاسی خود همواره به کمک رژیم شتافته اند. رژیم جمهوری اسلامی دشمن حاکمیت مردم ایران است و یزدی و شرکا که حامی این نظام ننگین هستند نیز دشمن حقوق مردم ایران هستند. برخی افراد به اصطاح ملی چه در داخل و چه در خارج ایران در جبهه حامی حاکمیت مردم ایران هستند اما بطور عموم افراد ملی-مذهبی در ایران بر خلاف مصالح مردم ایران عمل کرده اند. مطمنا حامیان رژیم خائن پهلوی در جبهه مردمی نبوده و نخواهند بود اما افراد و احزاب و سازمانهای سیاسی که به درستی خواهان سرنگونی رژیم ملایان جانی هستند می توانند در آینده سیاسی ایران نقش موثری بازی کنند.
۲۱٨۷ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨۷       

    از : هم نظر فرزاد

عنوان : طرح دوباره سوال! شرایط امروز ملیون را در برابر یا در کنار مردم قرار می دهد؟
شرایط امروز ملیون را در برابر یا در کنار مردم قرار می دهد؟
دوست محترم مش قاسم، سوال بالا را من با شما در میان می گذارم با این خواهش که سعی کنیم بحثی آرام و بدور از شعارهای احساسی داشته باشیم. من فکر می کنم اینچنین بهتر به نتیجه می رسیم.
حال راجع به سوالی که بالا مطرح کردم: اگر شما هم با من موافق باشید که ایران از برکت سلطه نیرو های فوق ارتجاعی بر دولت و تهدید های خارجی، بحران بی سابقه ای را پشت سر می گذارد، باید باندیشیم که از چه راهی (که با کمترین هزینه همراه باشد) می توان این بحران را پشت سر گذاشت و جامعه را در مسیر دمکراتیزه کردن ساختار خود رهنمون کرد. کدام نیرو ها امروز در برابر شرایط حاکم در کنار هم قرار می گیرند و تا مراحلی در هدف بالا با هم مشترکند.
به نظر من به جز نیروهای راست جنگ طلب داخل و خارج لااقل سایر نیروها اعم از محافظه کار تا چپ از جنگ بیزارند. اما مشکل با محافظه کاران از اینجا شروع می شود که آنها بهمان اندازه یا شاید بیشتر با مردم سالاری مخالفند.
اما نیرو های راست دیگری در جامعه حضور دارند که تا مراحلی دمکراسی را قبول دارند و برای نیل بدان تلاش می کنند و در عین حال مخالف سیاست های جنگ افروزانه خارجی و داخلی نیز می باشند. نهضت آزادی ایران در کنار اصلاح طلبان حکومتی جزو این نیرو ها هستند.
این نیرو حال چه خوشایند ما باشد چه نه در داخل حضور دارد و از بدنه اجتماعی برخوردار است. در ایران امروز بباور من این نیرو های راست، سایر نیروهای تحول طلب و نیز چپ ها را چندین گام سرنوشت ساز در جهت نیل به دمکراسی همراهی خواهد کرد. حال ضمن اینکه هیچ نیروی جدی تحول طلبی نمی تواند از چنین پشتیبانی صرف نظر کند، بهانه هایی (با عرض پوزش) کودکانه از این دست که فلان شخص وزیر و وکیل بوده، پس تا ابد برای ما غیر قابل تحمل خواهد بود، تنها این همکاری حیاتی را به تاخیر می اندازد.
این سوال آقای فرخنده کاملا بجاست که همسویی راست داخل با صدای امریکا در تخریب نهضت آزادی چگونه قابل توجیه است؟ این سوال را می توان از سایر دوستانی (که البته صداقت آنان برای من مسلم است) اما در تحلیل های خود کمی لجاج و احساسات را دخیل می کنند نیز پرسید!
۲۱۷۵ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨۷       

    از : یک دوست

عنوان : با برچسب عامل نمی توان صدای مردم را بست!
مش قاسم، شما چند نکته تکراری را در انواع و اقسام تهمت ها و توهین ها می پیچی و هر بار همان ها را تکرار می کنی. نمی دانم شما دنبال یادگیری هستی یا دریافت مدال افترا زنی؟!
این معنی ندارد دوست عزیز که هر فردی که نظری غیر از شما داشت را با چماغ "عامل رژیم" تخریب کنی.
اینجا هم منزل شخصی هیچ کسی نیست. این محلی است برای تضارب نظرات. اگر شما خونت ازخواندن مطالبی که خالی از فحش و بدوبیراه به رژیم است به جوش می آید کمی استراحت کن بگذار دیگران از هم بیاموزند. اگر با فحش و بد وبیراه می خواست کار درست شود که الان ایران گلستان بود.
۲۱۷٣ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : رژیم هزار چهره و ایادی آن
جالب است که حالا ایادی رژیم از صلاحیت حقوقی حرف می زنند! لابد از آن وقت که مثل نقل و نباب به پاسدارن بی سواد درجه دکترا دادند اینها شعورشان رفته بالا که چنین اظهار نظر حقوقی می کنند: " در خانه های تیمی متشکل از چند جوان احساساتی ( که صلاحیت حقوقی و قضایی انها بیشتر از ملا خلخالی نبود) حکم اعدام برای حزب اللهی های محل صادر و اجرا می کردند"

اسم خلخالی اصلاح طلب را هم آورده که رد گم کند! کور خوانده! بعد حرف اصلیش را می زند که:"حالا طبیعی است وقتی قدرت به دستشان بیاید چه می کنند"!

بدبخت از آینده سیاهش می ترسد که این روضه خوانی را راه انداخته!
باید هم بترسد چون آینده رژیم ولایت فقیه خیلی تیره است!
۲۱۷۰ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مخالف اعدام ازهر نوع

عنوان : اعدام بدون تشکیل دادگاه صالحه و حضور وکیل مدافع به دلایل سیاسی
این رهبری سازمان مجاهدین که شما (مش قاسم) در ذیل مقاله ای دیگر انها را باشرفتر از کشتگر و ۰۰۰ خوانده اید و گفته اید که متاسفانه انها اسلام را انتخاب کرده اند و این به خودشان مربوط است ۰ قبل از اینکه قدرت به دستش بیاید در خانه های تیمی متشکل از چند جوان احساساتی ( که صلاحیت حقوقی و قضایی انها بیشتر از ملا خلخالی نبود) حکم اعدام برای حزب اللهی های محل صادر و اجرا می کردند۰ درست با همان شیوه ای که جنایت کاران اخوند پرونده اینها را بدون بررسی در یک دادگاه صالحه بدون حضور وکیل مدافع و دادن امکان دفاع مختومه اعلام می کردند۰ حالا طبیعی است وقتی قدرت به دستشان بیاید چه می کنند۰ درمورد رفتارشان با دگراندیشان بهتراست به رفتارشان با افراد خودشان داخل کمپ ها که با نظرات رهبری سازمان صددرصد موافق نیستند توجه کنید۰ سازمانی که در خصوصی ترین امورزندگی پیروانش یعنی ازدواج و روابط زناشویی انها دخالت می کند چه تفاوتی با ملاها دارد؟ هرکس اپوزیسیون شد که به خودی خود از جنایت هایی که کرده پاک نمی شود باید این سازمان یک نقد کامل از گذشته خود نوشته و اسلام ایدئولوژیک ( مثل ولایت فقیه) را از سردر حزبش بردارد و رهبران خلاف کارش را از قدرت دائمی برکنار کند و از مردم ایران به خاطر شرکت فعال در کنار صدام و الود بودن دستش به خون مردم ایران عذرخواهی کند تا مردم به انها به دیده شک ننگرنند۰ این غوادگری برای جنگ طلبان امریکا هم جز به نفرت بیشترمردم از انها منجر نخواهد شد۰ رژیم ملاها متاسفانه با فریبکاری و کمک های خواسته و ناخواسته خیل اپوزیسیون به انها بر دوش مردم ایران به قدرت رسید و همین مردم باید انها را پایین بیاورند۰
۲۱۶۶ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨۷       

    از : ایرانی

عنوان : همردیف لمپنها نشویم
هیچکس نمیگوید که نباید مطالب لمپنها را خواند. حرف ما این است که با آنها نباید دهن به دهن گذاشت که اولن شخصیت خود را پایین آورده اید و بعد اینکه مسیر صحبت را عوض نموده اید و این همان چیزی است که عوامل "رهبر فقید" میخواهند. شخصی که بنابر نظر گروه زیادی از نظردهندگان جز بیسوادی و بدوبیراه گفتن به این و آن کاری نمیکند ارزش پاسخگویی نیز ندارد.
۲۱۶۵ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : اعدام سیاسی ؟
جناب دولتشاهی منظور شما از اعدام سیاسی چه می باشد؟ اگر منظور شما اعدام هزاران ایرانی که صرفا به خاطر عقاید سیاسی خود توسط ایادی رژیم به قتل رسیدند می باشد که در آن صورت مگر من یا کسی از اپوزیسیون اعلام کرده است که ما نیز می خواهیم که ایادی رژیم مجازات و چه بسا اعدام شوند زیرا اعتقاد سیاسی متفاوت از ما دارند؟ نه اینچنین چیزی نیست. منظور تبهکارانی هستند که ایرانیان را به خاطر اعتقاد مذهبی یا سیاسی به قتل رساندند. این تبهکاران چه فرقی با مجرمین خطرناک که به جان و زندگی مردم تعرض کردند دارند که شما آنها را مورد جداگانه ای می دانید؟
۲۱۶۲ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨۷       

    از : دولتشاهی

عنوان : اعدام راه جلوگیری از جنایت و خلاف نیست
اعدم اراذل و اوباش و قاچاقچیان را با اعدام های سیاسی قاطی نکنید. البته این انسان هایی که قربانی فقر و محرومیت هستند باید مانند هر محکومی چه سیاسی و چه غیر سیاسی عادلانه محاکمه شوند. آنها که مسئول ایجاد نابرابری های عمیق در جامعه هستند نیز در خلافکاری های محکومین شریکند.
۲۱۵۹ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨۷       

    از : دولتشاهی

عنوان : اعدام راه جلوگیری از جنایت و خلاف نیست
اعدم اراذل و اوباش و قاچاقچیان را با اعدام های سیاسی قاطی نکنید. البته این انسان هایی که قربانی فقر و محرومیت هستند باید مانند هر محکومی چه سیاسی و چه غیر سیاسی عادلانه محاکمه شوند. آنها که مسئول ایجاد نابرابری های عمیق در جامعه هستند نیز در خلافکاری های محکومین شریکند.
۲۱۵٨ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : خودشان خودشان را شکنجه می کنند
یکبار خمینی در یک اظهار نظر ابلهانه مدعی شد که مخالفان رژیم جهنمی او خودشان خودشان را شکنجه می کنند تا آبروی رژیم او را ببرند و اینکه در جمهوری وحشت اسلامی شکنجه وجود ندارد. امروز در اخبار بود که ۳۰ نفر ایرانی که در تهران دار زده شدند و لابد آنها نیز خودشان خودشان را به دار زدند! میادین شهرهای ایران به میدان های اعدام تبدیل شده است و مردم در اقصا نقاط ایران سرکوب می شوند و این از ابتدای حکومت نکتب بار خمینی تکرار شده است . اول مردم ترکمن و کردستان را سرکوب کردند و بعد سراغ جوانان ایرانی رفتند و با برچسب "منافق" "ملحد" و بقیه برچسب های نکبت بار خانواده های ایرانی را داغدار کردند. همه مقصر شدند منهای رژیم و ایادی شیاد و دزد آن! این است رژیمی که یزدی و شرکا از آن در طول سالها حمایت کرده اند. مقصر جوانان ایرانی نیستند بلکه ملایان شارلاتان مال دوست هستند و مقصر کراواتی های هستند که پشت سر این شیادان نماز می خوانند و به آنها رهنمود می دهند که چگونه به فریب مردم ایران ادامه بدهند!
۲۱۵٣ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : یک دوست

عنوان : یک کلام از زبان مدعی العموم
آقای کلهر نه آقای حسینی و نه مش قاسم به وکیل نیازی ندارند. اجازه بدهید آنان برای خودشان حرف بزنند.
بعد هم شما بجای درس اخلاق در بحث شرکت کنید، باشد که بنده حقیر بیاموزم که مسخره ننویسم!
۲۱۴٨ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : لیبرال

عنوان : وقتی لمپنها مخالفشان را لمپن می خوانند تا خود را از شرجواب دادن خلاص کنند
این نظردهندگانی مثل مش قاسم و ایرانی و مش کاظم و ۰۰۰ که ماهیتشان و خواستگاه عقیدتیشان بر بینندگان وبسایت روشن شده است فکر می کنند اگربگویند نظر دهنده مخالفشان لمپن است مردم نظراورا نمی خوانند۰ از اقای جوادی استادتان بپرسید که می گوید طبق یک اصل مسلم حقوقی باید هرادعایی را ثابت کرد۰ به نظرمن لمپن کسانی هستد که به جای نوشتن مقاله و دفاع از نقطه نظرات و پلاتفرم سیاسی شان صرفا با پاورقی نویسی و مچ گیری از این وان و همه را عوامل ملاها نامیدن و همه را یکنفر فرض کردن از جواب به سوالات طرح شده فرار می کنند۰ چرا شما مثل اقایان حیدری و فرخنده و کشتگرو یحیایی و۰۰۰۰ مستقیما نقطه نظرات خود را در مورد جنگ امریکا علیه ایران و وظایف ما و همینطور چگونگی انقلاب ۵۷ و دلایل به انحراف رفتن ان و تحلیل عملکرد همه گروهها از ملی و مذهبی تا فدایی و توده ومجاهد و پیکار و حککا وراه کارگر و سلطنت طلبان مطرح نمی کنید تا مردم بدانند چه می گویید و چرا چنین می گویید۰ مثل خفاش در تاریکی جیرجیرکردن و به اینطرف و انطرف زدن و از موانع جاخالی دادن البته هنراست ولی فقط به درد خودتان می خورد انهم دردنیای تاریکی که دران گرفتارتان کرده اند۰ شما که همه مخالفینتان را لمپن و فرومایه و بی سواد و عامل ملاها و گذارکرده از لیبرالیسم و بی شرم و ۰۰۰۰ می خوانید بدون هیچ اظهار نظر مستقیم و مدلل ممکن است بگویید چرا مخالفینتان نباید شمارا عامل اطلاعاتی رژیم ولمپن سیاسی واقعی بدانند؟ وقتی فقط به دوگروه ملی و مذهبی می تازید که چرا رادیو امریکا و جنگ امریکا را مظهر ازادیخواهی و رهایی بخشی ایران و خلق های ترکمن و کرد (ترکها وبلوچها و عربهاراعمدا از قلم انداخته اید) نمی دانند و ملی مذهبی ها که مشخص ترین راه حل ها و گفتمانهای باز سیاسی را همواره و بدون نقاپ و بالماسکه داشته اند و افتخار داشتن دو دولت ازادیخواه ملی مصدق و بازرگان را در کارنامه خود دارند به فرومایگی و بدتر بودن از دیکتاتوری اریامهری متهم می کنید چرا مخالفین شما نباید تصور کنند که شما لمپن های هوادار یکی از سه حزب لمپنیست هستید
مجاهد(به شمول نوع حککایی زاییده شده از ان)
توده(همیشه با ظاهر دیگری در صحنه حاضر می شود )
شاهپرستان( که زحمت تشکیل یک حزب را به خود نمی دهند لابد منتظر امریکایی ها و صدای امریکا هستند)۰
فحاشی وبر چسب زنی به قصد سانسور طرف مقابل یک تاکتیک استالینیستی است ۰
۲۱۴۶ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : محمد کلهر

عنوان : خودتان اول احترام بگذارید و بعد توقع احترام داشته باشید.
آقای یک دوست، بهتر است خودتان هم به این نصیحت خودتان توجهی بکنید. اظهار نظر قبلی شما و کلماتی که بکار بردید نه تنها از آرامش و احترام در آنها خبری نیست بلکه بسیار بی ادبانه و مسخره است.
۲۱۴۵ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : یک دوست

عنوان : نمی توان چپ بود و ضد نیروهای ملی مذهبی بود
اتفاقا آقای فرزاد در ابتدای بحث این صفحه سوالات جالبی را مظرح کرده که مش قاسم و آقای حسینی حتما آن را ندیده اند.
من به این دوستان توصیه می کنم ابتدا پاسخ سوالات و مطالب ایشان را بدهید، بدور از هر گونه توهین و استفاده از ادبیات زننده باب شده توسط مجاهدین که جز تاثیر منفی بر روی خواننده هیچ چیز دیگری ندارد.
اینکه شما مثلا در بحث خود بجای صدام بنویسید این صدام جلاد، بعثی، خائن، جاسوس تبهکار که به سزای اعمالش رسید! جز تلف کردن وقت خواننده کار دیگری نکرده اید، خواننده تصویر خود از صدام را قبل از خواندن نوشته شما داشته و با صفت های شما این تصویر تغییری نمی کند.
بحثی بدور از عصبانیت می ماند، که همه رعایت یک بحث عادلانه را بکنند و احترام حتی مخالفین جدی خود را داشته باشد.
۲۱۴۲ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : ایرانی

عنوان : اعتنا
باز این عنصر معلوم الحال بی سواد خود را وارد گود کرد تا بگوید من هم بازی هستم. از کلیه نظر دهندگان عزیز تقاضا دارم که به این فرد اعتنایی نکنند. کار این لمپن بی سواد به اصطلاح "لیبرال" فقط و فقط به بیراهه کشیدن بحث است.
۲۱٣٣ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : لیبرال

عنوان : اقای حسینی انگونه که خودش در ذیل نظرها معرفی کرده
بابا این اقای حسینی را دست کم نگیرید۰ کارشناس همه جور مسائلی هست ۰ وکالت هم وارد است ۰ کاراگاه خوبی هم هست ۰ ازروی فونتیکه استفاده می کنید شما را ردیابی می کند تا مرکز اطلاعات رژیم ۰ یخه رهبران احزاب ( به جز توده و مجاهدین و سلطنت طلبان و عزالدین حسینی اخوند صدامی و چریکهای فدایی و پیکار و حککا) را می گیرد که چرا عضویت یک عضو خاطی دروغگو را که به دروغ ادعاکرده جبهه ملی ۷سال با شاه لاس میزده به جای اخراج انکارکرده وبعد هم به کمتر از به زباله دان تاریخ افتادن حزب رضایت نمی دهد۰ قاضی خوبی هم هست ۰ متخصص دستکاری تاریخ است حتی تاریخ معاصر چون از بچگی می گوید پای منبر جبهه ملی می نشسته در سی متری۰ یخه خانم نماینده حزب لیبرال را می گوید گرفته که چرا به بوش توهین کرده ۰ پس فعال بین المللی حقوق بوش هم هست ۰ اما بزرگترین هنرش این است که ادعا کند همه کسانی که با جنگ امریکامخالفند و یا با توهین کردن به انسان مبارزی با پیشینه تاریخی روشن در دو رژیم شیخ و شاه( یعنی سحابی )مخالفت کند و یا از وطن پرستی صحبت کند و یا از خیانت حزب توده به دکتر مصدق (درکنار انگلیسی هایی مثل بقایی و مذهبیونی مثل کاشانی و مزدورانی مثل شعبان بی مخ ها بگوید) همه را یک نفر می داند۰ دردنیای کوچک سیاسی او که شپیه بوش است دو دایره وجود دارد یکی بااو و دیگری علیه او۰ این خودشیرینی اش برای غائله ترکمنستان و کردستان در زمان دولت ازادیخواه بازرگان دیگر پسیار کارشناسانه است ۰ اقایان فرخ نگهدار و کشتگر از رهبران چریکهای فدائیان ان زمان از این غائله بازیشان شرمنده اگر نباشند خوشحال هم نیستند ۰ حالا چطور ایشان بازیهای چریکی سیاسی انروز را که همسو با اقدامات خرابکارانه کوموله به همدستی اخوند صدامی عزالدین حسینی بود(تشابه اسم اتفاقی است مگر انکه شما هم مثل اقای حسینی فکرکنید چون در انصورت مش قاسم و مش کاظم و دموکرات و سایت اخبارروز و ب بی نیازهمه می شوند همان اقای حسینی ) قیام خلق کردو ترکمن جا میزند برای خودمختاری باید از ایشان بپرسید۰ یکی نیست از ایشان بپرسد که این خلقها کجا رفتند و تکلیف خودمختاری خواهی شان را که با بازرگان امد و با بنی صدر رفت به کی سپردند؟ چرا حالا جنگ چریکی راه نمی اندازید تا از احمدی نژاد حقوق اولیه بشریتان را بگیرید خودمختاری پیش کش۰ دارند معلم بی گناهتان را به جرم جستجوی حقوق بشر اعدام می کنند پس کجاست ان سنگربندیها و دادگاههای خلقی ؟ چراددر دانشگاه که ستاد عملیات جنگی تان بود هر صدای کوچکی را خفه می کنند و شما دون کیشوت ها خفقان گرفته اید۰ اگر دو نفر مرد درایران حرفی میزند همین یزدی و سحابی است۰۰ وقاحت هم حدی دارد اگرچه وطنفروشی را حدی نیست۰
۲۱٣۲ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : گرگی که خود را میش جا می زند
یکی از ویژگیهای ایادی رژیم ضد انسانی خمینی همیشه این بوده است که خود را آن چیزی که نیستند جا بزنند. آنها خود را دلسوز مردم جا می زنند و دوروغگویی و شیادی از ویژگیهای مشخص آنها است. پاسداران جهل و جنایت از ابتدای حکومت جنایتکاران خود را برادران ایرانیان نامیده اند اما دیگر تاثیر "برادر" و بقیه لقب های فریبکارانه اثر خود را از دست داده لذا اکنون "اصلاح طلب" و "دوست" شده اند!!!
یکی از این "دوست" ها که با یک مشت دوروغ یک من یک غاز می خواهد دست خونین و جنایتکارانه رژیم اسلامیش را در سرکوب مردم ایران پاک کند بطور شگفت انگیز جای قربانی را با جنایتکاران پلید خمینی در اینجا عوض کرده و به شیادانه کشتار مردم ترکمن و کردستان را ناشی از عملکرد احزاب و گروه های سیاسی می داند. دم خروس این پاسدار پلید سیاسی رژیم به این شکل به بیرون می افتد و او آنچه لایق خود او و رژیم ضد انسانی و پلید اسلامی است را به قربانیان نسبت می دهد. این سرباز گمراه امام خود را هر نامی که بنامد فرقی نمی کند و با نوشتن افکار نکبت بار خود به خوبی نشان می دهد که او "دوست" نمی باشد و مطمنا یکی از سربازان گمراه امام آدمکشان می باشد! ننگ بر رزیم جهنمی خمینی و حامیان پلید آن!
۲۱۲۵ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : جواد حسینی

عنوان : برخورد عصبی یک دوست
جناب آقای "یک دوست"،
اگر به عرایض بنده توجه فرموده بودید بنده پیشاپیش هم از شما و هم از جناب فرخنده در مورد گمانم پوزش خواستم. بنابر این دلیل برای این عصبانیت عجیب و غریب شما وجود ندارد. آقای محترم، من هیچ دلیلی نمیبینم که موضع خود را در قبال مسائل گوناگون برای شما روشن کنم. موضوع مورد بحث ما عملکرد نهضت آزادی و گروه موسوم به ملی مذهبی است. حال فی المثل جنبش بلوچها چه میگویند یا چه میکنند ربطی به موضوع بحث ما ندارد.
جناب "یک دوست"، بسیار متاسفم که اظهار نظر من در مورد عزت الله سحابی اینچنین اسباب عصبانیت شما شده ولی به باور من سحابی به عنوان عضوی از شورای انقلاب و مجلس خبرگان باید پاسخگوی عملکرد خود باشد. من بسیاری از هموطنان را دیده ام که نظری کاملا منفی در مورد سحابی و آدمهای امثال او دارند. حال اینکه شما با آنها برخورد نکرده اید خود مسئله دیگری است. فقط امیدوام که آنها را "مفتخر برچسبی" نکنید! جناب "یک دوست"، کسی که عنوان فقید را در مورد خمینی مورد استفاده قرار میدهد در اصل اعلام میدارد که به آن موجود پلید احترام میگذارد. حال اگر به نظر شما احترام به خمینی کار پسندیده ایست پس ما را با شما کاری نیست و ماهیت شما بدون برچسب نیز مشخص است.
سایر مطالبتان در مورد دعا های مادر بزرگ ها نیز ارزش پاسخگویی ندارد. در ضمن نگران فاتحه خواندن برای ایران نباشید! رهبر فقیدتان و دوستان وطن پرستتان به خوبی از عهده این مسئله بر آمدند :))
۲۱۲۴ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : یک دوست

عنوان : بحث بی شناسنامه همان چشم بستن و دهان گشودن است
آقای جوادی بنده هیچ ارتباطی با آقای فرخنده ندارم چه رسد به اینکه خود او باشم.
کمی رک تر صحبت می کنم امید که مرا نیز مفتخر برچسبی نکنید و آرزوی محاکمه واین صحبت ها را برای من نکنید.
اول - من تا بحال از هیچ فرد ونیروی سیاسی مردمی توهینی به آقای سحابی نشنیده بودم. واقعا برای خودم متاسفم که افرادی که هویت واقعی اشان برای سایرین نا معلوم است (که البته صحیح آن نیز همین می باشد به آن شرط که رعایت انصاف و ادب را بکنند) به انسا نهای شریفی که زندگیشان را فدای این مرز و بوم کرده اند اینطور بی رحمانه توهین کنند و تهمت بزنند. اگر این افراد شهامت معرفی خط فکری خود یا وابستگی سازمانی خود را داشتند، آنگاه برای من خواننده قابل درک خواهد بود که خوب بله از هوادار رجوی یا رضا پهلوی و یا این باصطلاح کمونیست های کارگری انتظار دیگری نمی توان داشت. و تازه چه بهتر از این! کسانی که مورد حمله فرقه رجوی، "کمونیست" های اسرائیلی و مشتی ساواکی زاده و نیز امثال برادر حسین کیهانی قرار بگیرند، محبوب مردمند.
دوم - آقای محترم یا شما در ایران نبوده اید یا از انقلاب ایران بسیار بی اطلاع هستید. آیت الله خمینی رهبر این انقلاب و مورد حمایت توده های مردم بود. نیروهای تند رویی که می خواستند در کردستان و ترکمن صحرا انقلاب چریکی راه بیاندازند و یا سازمانی که فکر می کرد مردم منتظر ریختن میلیشیای آن به خیابان ها هستند تا حساب ملا ها را یکسره کنند، همگی شکست خوردند و خود به گوشه فرنگ خزیدند و بچه های پاک این مرز وبوم را به شلاق و تیغ سپردند. همان زمان کسانی چون آیت الله طالقانی، سحابی و یا حتی احزاب چپ به رهبران خود محور بین این سازمان ها هشدار دادند که نتیجه ماجراجویی های شما ارتجاع را صاحب انقلاب می کند و شما با این تندروی ها انقلاب را به خطر می اندازید. حال گویا این نیرو ها بجای عذرخواهی از مردم یک چیزی هم طلب کار شده اند.
سوم - آرزوی آخر شما مرا بیاد دعا های مادر بزرگ ها می اندازد که هر گاه زورشان نمی رسید به ابولفضل و عباس متوسل می شدند و ... شما که ایراد می گیرید چرا نهضت آزادی در ایران شعار سرنگونی نمی دهد با تشکیلات متبو عتان تشریف ببرید ایران اینکار را بکنید تا الگوی سایرین شوید.
وای به حال آن ایرانی یا نیرویی که به صدای امریکا به چشم رسانه ای آزاد که در خدمت اطلاع رسانی آزاد می باشد نگاه کند. اگر فردا این نوع تفکر بر فرض محال در ایران حاکم شود باید فاتحه ایران را خواند.
۲۱۲۱ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : یک هزینه ناقابل دیگر
خیلی خوب اگر نهضت به اصطلاح "آزادی" واقعا هزینه در راه دمکراسی و حاکمیت مردم داده است و در واقع حامی حاکمیت مردم و قانون است پس یک بار دیگر یک هزینه کوچک بدهد و در یک اعلامیه علنی ولایت فقیه را در تضاد با دمکراسی اعلام کند و قانون اساسی رژیم ارتجاعی اسلامی را در مخالفت مطلق با تمامی اصول شناخته شده بین الملل اعلام کند!
محال است که اینها این کار را بکنند و این نشانه عدم صداقت آنها به مردم ایران است. مردم ایران یک بار گول ملایان تزویر کار و کراواتی های دنباله رو آنها را خوردند اما تکرار اشتباه فقط نشان از حماقت خواهد بود و مردم ایران و حامیان واقعی حاکمیت آنها هرگز نباید تجربه ای را که به خون و زجر بدست آورده اند فراموش کنند. یزدی و شرکا دشمن حاکمیت مردم ایران و دوست دشمنان آنها هستند و به صرف اینکه این گرگهای اسلامی همدیگر را می درند دلیل دلرحمی به مردم ایران نیست. البته ساده لوحانه خواهد بود که این دارو دسته انتظار کمترین حمایت مردمی باشند و جناب فرخنده و امثال در بهترین حالت به غیر واقعی بودن این موضوع باید واقف باشند.
۲۱۱۹ - تاریخ انتشار : ۵ مرداد ۱٣٨۷       

    از : جواد حسینی

عنوان : شواهد در مقابل نجواهای پراکنده
در قسمت نظرهای مقالهء آقای کاوه حیدری هموطنی بنام "یک دوست" مطالبی را در پاسخ به اظهارات من ابراز داشت. به دلایلی تصور میکنم که "یک دوست" همین آقای فرخنده است زیرا که به نظر من نحوهء نگارش هر دو خیلی به هم نزدیک است و ثانیاً هر دو نفر در نهایت ملایمت و ادب به مخالفان خود پاسخ میگویند. جنانچه در این زمینه اشتباه میکنم، از هر دو نفر پوزش میطلبم.
آقا/خانم "یک دوست" در مطلب خود اظهار داشتند که اصل ولایت فقیه توسط حسن آیت مطرح و به تصویب رسید و در نتیجه گناهی در این مورد متوجه نهضت آزادی نیست. اینکه این اصل توسط آیت عنوان شد یا نه بحث قابل مطرحی است ولی صرف نظر از صحت و سقم این ادعا، نباید فراموش کرد که روح الله خمینی در اواسط دههء ۴۰ هجری این نظریه را بطور مکتوب و با ذکر جزعیات مطرح نمود و بسیار جای تعجب (و یا سهل انگاری است) که گروههای سیاسی (از جمله نهضت آزادی) از افکار پلید این "رهبر فقید" ناآگاه بودند. پس عامل اصلی تصویب اصل ولایت فقیه (بنابه گفتهء خودشان) رهبر فقید نهضت آزادی (روح الله خمینی) بود و نه شخص دیگری. در ثانی، صرف نظر از اینکه چه کسی این موضوع را برای اولین بار در مجلس من درآوردی خبرگان مطرح نمود، آقایان نهضت آزادی نهایت همفکری را با قانون اساسی ولایت فقیه نشان دادند. نهضت آزادی بطور رسمی اعلام نمود که به قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان (که مقام رهبری را شخص اول مملکت و فرماندهء کل قوا میداند) رای مثبت میدهد و بر اساس همین باور بود که به "آقایان" اجازهء عضویت در مجلس اوّل داده شد. پس نهضت آزادی نمیتواند ادعا کند که مخالف ولایت فقیه است. صرف نظر از دیدگاه های فردی و یا اظهارات این طرف و آن طرف، بنابر شواهد و مدارک حقوقی و قابل اثبات، سازمان نهضت آزادی همیشه در راستای هماهنگی با ولایت فقیه گام برداشته.
۲۱۱٨ - تاریخ انتشار : ۵ مرداد ۱٣٨۷       

    از : جواد حسینی

عنوان : تکرار پرسش و انتظار پاسخ
آقای فرخندهء گرامی!
پس این شما بودید که اعلامیهء نهضت آزادی را به عنوان "به نیابت از روابط عمومی نهضت آزادی ایران" در قسمت نظردهندگان مقالهء آقای کاوهء حیدری (که بسیار بی محتوا و سبک بود) منتشر نمودید. حال که شما اقدام به انتشار مجدد جوابیهء نهضت آزادی مینمایید، اجازه بفرمایید که من نیز پاسخ خود را که در آن ستون اظهار نظرها منتشر شد مجدداً در این قسمت بگذارم. در ضمن هنوز حرف خود را تکرار میکنم: نهضت آزادی چنانچه در برخورد با مسائل صداقت دارد و از مطرح شدن عملکردهایش در گذشته وحشت و هراسی ندارد، باید در یک منظرهء رودرو با آقای نوریزاده و یا هر کس دیگری در صدای آمریکا شرکت کند. همانطور که بارها از صدای آمریکا مطرح شد، آنها حاضرند تریبون خود را در اختیار مسئولین نهضت آزادی قرار دهند.

در واکنش روابط عمومی نهضت آزادی جمله ای بود که توجه مرا به خود جلب کرد و آن این جمله است:
"بنا بر یک اصل حقوقی معتبر در سراسر جهان، اثبات ادعا بر عهده‌ی مدعی است".
پیش از آنکه بخواهم به موارد نقض این نظریهء بسیار درست از سوی همین دوستان روابط عمومی نهضت آزادی اشاره کنم، باید این نکته را یادآور شوم که بنابر اعتقاد نهضت آزادی موضوعی بنام "اصل حقوقی معتبر" وجود دارد و معیارهای سنجش میباید بر اساس باور به "اصول حقوقی معتبر" انجام گیرد! اصل معتبر حقوقی چیست؟ قطعاً برای پاسخگویی فنی به این سوال به یک متخصص امور حقوقی نیازمند هستیم، ولی تا آنجاییکه معلومات من اجازه میدهد، سنجش بر اساس اصول حقوقی به قضاوتهایی اتلاق میشود که در آنها عملکرد افراد، گروه ها و یا تشکیلاتها بر اساس اصول حقوقی ثبت شده در معیار های جهانی و بر اساس ارائهء مدارک و شواهد قوی و قابل تحلیل استوار است. طبیعی است که در چنین معیاری افکار و عواطف و یا حتی نیت شخصی فرد اگر کاملاً بی اهمیت نباشد لااقل از حداقل توجه برخوردار است و توجه اصلی چنین سنجشی بر تحلیل عملی و نتیجهء عملکرد فرد و یا گروه مورد بازخواست استوار است.

این نظریه که "حضور ابراهیم یزدی در یک برنامهء تلویزیونی، که در آن سران ارتش رژیم سابق شرکت داشتند، دلیل شرکت او در بازجویی و یا احیاناً محاکمهء آنها نیست" نظریه ای است کاملاً درست و منطقی. صرف نظر از آنکه ما چقدر از یزدی خوشمان و یا بدمان میآید نمیتوانیم صرف حضور او را در این برنامه دلیل شرکت مستقیم او در دادگاه های انقلاب بدانیم.
ولی این ادعای عجیب و غریب مسئولین نهضت آزادی که آقای دکتر یزدی( و یا هر یک از مسئولین دیگر نهضت آزادی) در آن برهه، در بدنه‌ی اجرایی حاکمیت (دولت یا قوه مجریه) حضور داشته‌اند، حال آن که احکام اعدام به وسیله مقامات قضایی وقت صادر شده است، پس بنابر این مسئولین نهضت آزادی از اتهام شرکت در اعدامهای بی رحمانه و وحشیانهء ماه های اول انقلاب (که شامل بسیاری از شهروندان عادی در اقصی نقاط کشور شد) مبری هستند، ادعایی است دروغ و خنده آور!
همانطور که دوستان روابط عمومی نهضت آزادی میدانند، بخش قابل توجهی از عملکرد سیستم قضایی هر کشوری متوجه وزارت دادگستری است که مسئولیت مستقیم آن با دولت است. در آن روزهایی که دیوانگانی چون خلخالی دسته دسته مردم این مرز بوم را، بدون داشتن هیچ مدرک معتبر و بدون امکان دسترسی به وکلای مدافع، به جوخه های اعدام میسپرد، بطور تکنیکی و یا به قول خودتان بنابر اصول معتبر حقوقی وزارت دادگستری کشور، که مسئولیت مستقیم آن با دولت آقای بازرگان و فردی از جبههء ملی عهده دار وزارت آن بود، شریک مستقیم تمام این جنایات هستند. آقایان روابط عمومی نهضت آزادی، مصاحبه و اظهار نظر مطبوعاتی بر علیه دادگاههای انقلاب و یا اشاره به کتاب خاطرات آن مردک دیوانه، از لحاظ حقوقی، توجیه کنندهء عملکرد شما در مورد دادگاههای انقلاب نیست (حرف بنده را هم اگر قبول ندارید از هر متخصص حقوقی معتبر این سوال را بنمایید). شما نمیتوانید عضو یک باند گانگستری باشید، در تمام جنایات آن شرکت داشته باشید، به عنوان عضوی از تیم جنایتکاران تمام کوشش خود را برای پیشبرد اعمال جنایتکارانه بکار ببرید، و بعد توقع داشته باشید که اظهار نظرهای پراکندهء شما بجای عملکردتان مبنای قضاوت در مورد شما باشد. همانگونه که خدمتتان عرض کردم، از لحاظ حقوقی نتیجهء عملکرد افراد است که مورد قضاوت قرار میگیرد و نه نیت آنان. رانندهء مستی که به خاطر مستی فردی را با اتومبیل خود کشته رهسپار زندان میشود هر چند که مطمئناً نیت او کشتن مقتول نبوده.
آقایان روابط عمومی نهضت آزادی، شکی نیست که حکومت محمد رضا شاه حکومتی فردی واقتدارگرا بود که آزادیهای اشاره شده در اعلامیهء حقوق بشر را در مورد شهروندان کشور محترم نشمرد. ولی اگر بخواهیم بین بد و بدتر مقایسه ای داشته باشیم، حکومت شاه بد و دولت موقت شما بدتر بود (در مورد مقایسهء کل دو رژیم چیزی نمیگویم که اظهر من الشمس است). بنابر آمار موجود (که کلیهء قضاوت های مبتنی بر اصول معتبر حقوقی بر آن استوار است)، دست دولت موقت بازرگان به مراتب بیشتر از رژیم محمد رضا شاه به خون مردم بیگناه آغشته است. وزارت کشور دولت موقت، که آقایان سحابیان و صدر حاج سید جوادی (دو تن از اعضای نهضت آزادی) در راس آن بودند و آقای هاشمی بهرمانی (رفسنجانی) قائم مقام آن بود، مسئولین مستقیم کشتارهای نیروهای ژاندامری کل کشور در کردستان و ترکمن صحرا هستند. این کشتارها توسط سازمانهای معتبر حقوق بشر همچون Human Rights Watch و Amnesty International محکوم شده و مسئولین آن از جمله وزرای نهضت آزادی باید تحت تعقیب قرار گرفته و محاکمه شوند. در ضمن فراموش نکنید که بنابر اصول پذیرفته شدهء حقوقی وزرای یک کابینه دارای مسئولیت مشترک هستند و باید پاسخگوی اعمال و سیاست های کل دولت باشند. باید این نکته را هم توجه داشت که مسئولین نهضت آزادی از جمله بازرگان و یزدی جزء شورای انقلاب بودند و همهء ما میدانیم که شورای انقلاب کلیهء سیاستهای جاری کشور را نظارت و رهبری میکرد.

خنده دار ترین بخش اعلامیهء مسئولین نهضت آزادی به اظهارات یزدی در مورد به اجرا گذاشتن قانون اساسی اول جمهوری اسلامی بر میگردد. این آقایان در کمال مرد رندی مخاطبین خود را ابله فرض میکنند و میگویند:
"منظور از قانون اساسی اول، آن پیش‌نویس قانون اساسی است که زیر نظر دولت موقت شادروان مهندس بازرگان تدوین شده و به امضای رهبر فقید انقلاب نیز رسیده بود، نه قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان قانون اساسی."
نهضت آزادی هم به همان دردی مبتلاست که پسرعمویش جبهه ملی به آن دچار است! آنها برای پنهان کردن دروغگویی هایشان، به جای ارائهء مدارک و شواهد قاطع، به کسانی رجوع میکنند که سالهاست مرده اند و عملاً نمیتوانند صحت و سقم اظهارات اینان را تایید کنند. دوستان این پیشنویس کجا در آن زمان مطرح شد؟ کجا خمینی و بهشتی و بازرگان در آن زمان اظهار نظری دربارهء پیشنویس قانون اساسی کردند که در آن اشاره ای به ولایت فقیه نشده بود و به امضای "رهبر فقیدتان" هم رسیده بود؟ آیا واقعاً مردم را اینقدر ابله فرض کرده اید؟ در ثانی شما که به دیگران توصیه میکنید که در چارچوب اصول حقوقی معتبر صحبت کنند، چگونه میخواهید پیشنویسی را که نه کسی دیده و نه در مجلس منتخب به تصویب رسیده و نه از همه پرسی مردم گذشته، به عنوان قانون اساسی کشور به مورد اجرا گذارید؟ اصول حقوقی پشت این ادعا در کجاست؟ در ضمن این ادعا که نهضت آزادی به ولایت فقیه اعتقاد ندارد یک دروغ دیگر از جانب شماست! همین آقای یزدی، به همراه بازرگان و معین فر، از نمایندگان مجلس اوٌل بودند و همانطور که میدانید التزام به قانون اساسی منطبق بر اصل ولایت فقیه شرط نخست صلاحیت در مجلس اسلامی است! حال در مورد حمایت علنی نهضت آزادی از قانون اساسی و شرکت فرومایگانی چون عزت الله سحابی در "مجلس" خبرگان آخوندی برای تصویب این قانون چیزی نمیگویم.

میخواستم در مورد سرکوب دانشگاهیان و همچنین بزرگترین سرکوب مطبوعات تا آن زمان توسط وزارت ارشاد دولت موقت و تحت رهبری آقای ناصر میناچی وزیر ارشاد آقای بازرگان صحبت کنم که دیدم بی فایده است. از کسانی که در کمال وقاحت و دریدگی از موجود کثیفی چون روح الله خمینی به عنوان رهبر فقید یاد میکنند دیگر چه انتظاری میتوان داشت؟
آقایان نهضت "آزادی" آزردگی شما از صدای آمریکا به آن دلیل است که شما از تبادل آزاد خبر و نظر، که نهایتاً باعث رسوایی عناصری چون شماها میشود، وحشت دارید. والا مسئولین صدای آمریکا بارها و بارها شما را به پاسخگویی دعوت کردند و شما از ترس جانشین رهبر فقیدتان حتی جرات یک مصاحبهء تلفنی را نیر ندارید. امیدوارم هر چه زودتر رژیم حاکم سقوط کند و شما را نیز در کنار آخوندها پای میز محاکمه ببینیم!
۲۱۱۷ - تاریخ انتشار : ۵ مرداد ۱٣٨۷       

    از : حمید فرخنده

عنوان : توضیحات نهضت آزادی ایران در این مورد
برای اطلاع علاقه مندان، پاسخ نهضت آزادی ایران به صحبت هایی که از تلویزیون صدای امریکا علیه دکتر ابراهیم یزدی و برخی از موضعگیری های نهضت آزادی شده است، در اینجا می آورم:

۲۸/۰۴/۸۷
توضیحاتی درباره نقش تلویزیون صدای آمریکا در تحریف تاریخ انقلاب اسلامی ایران
با همکاری چهره های سرشناس سلطنت طلب

تلویزیون صدای آمریکا ((VOA، در برنامهی جمعه شب به وقت ایران مورخ ۱۴/۴/۱۳۸۷، با حضور دو چهرهی سرشناس سلطنتطلب، حملات و شبهاتی را در دو محور، یکی پیرامون اظهارات اخیر دبیرکل نهضت آزادی ایران مبنی بر بازگشت به اصول قانون اساسی اول و دیگری نقش ایشان در محاکمات امیران نظامی و سران رژیم پهلوی، مانند آقایان تیمسار رحیمی فرماندار نظامی تهران در دوران انقلاب و ژ نرال نصیری، از عوامل کودتای ۲۸ مرداد
۱۳۳۲ و رییس ساواک، مطرح کرد که عموما نادرست بودند. به منظور روشن شدن افکار عمومی، اظهارات یاد شده به شرح زیر مورد نقد قرار میگیرند:

۱. آقای دکتر ابراهیم یزدی در مصاحبه مورخ ۲۳/۳/۸۷ با خبرنگار نشریهی اینترنتی " روز " گفته بودند که برای خروج از بنبست کنونی راهی وجود ندارد، جز بازگشت به قانون اساسی اول که در آن، نهاد رهبری
و جایگاه ولایت فقیه پیشبینی نشده بود و رهبر فقید انقلاب نیز آن را امضا کرده بودند. به رغم اظهارات میهمانان برنامهی تلویزیونی یاد شده، این پیشنهاد راهکاری در چارچوب ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران بوده، منطبق با شیوههای اصلاحطلبی و نه براندازی قابل توجیه است. یافتن هرگونه راه حل نهایی و موثر برای عبور از بحرانهای سیاسی ایران هنگامی میسر است که برای همهی قشرها و گروهها قابل قبول باشد
و به موجب آن، حقوق، حضور و انتظارات هیچ گروه و قشری حذف و نادیده گرفته نشده باشد. در این
پاگرد تاریخی، یکبار برای همیشه باید به حذف قهرآمیز و خشونتبار ادواری گروههای سیاسی و اجتماعی دگراندیش و خارج از حیطهی حاکمیت پایان داده شود و این امر تنها در صورتی امکانپذیر است که میثاق یا قرارداد ملی - قانون اساسی – آنچنان تنظیم شده باشد که حداقل حقوق و انتظارات قابل قبول برای تمام گروهها، نیروها و اندیشهها را در بر گیرد. به نظر میرسد که قانون اساسی اول جمهوری اسلامی ایران از این ویژگی برخوردار بوده است.
میهمانان برنامهی صدای آمریکا به این نکته توجه نداشتهاند که منظور از قانون اساسی اول، آن پیشنویس قانون اساسی است که زیر نظر دولت موقت شادروان مهندس بازرگان تدوین شده و به امضای
رهبر فقید انقلاب نیز رسیده بود، نه قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان قانون اساسی. در اصل یکم پیشنویس یاد شده نوشته شده بود که نوع حکومت ایران جمهوری اسلامی است و اصل دوم آن، تعریفی جامع و مانع از نظام جمهوری اسلامی ایران ارایه میکرد. در آن پیشنویس، اثری از ولایت فقیه و نهاد رهبری در کنار سایر نهادهای قانونی نظام جمهوری اسلامی ایران به چشم نمیخورد. اما به موجب اصل ۶۶ و فصل دهم آن، نهاد شورای نگهبان، البته با سازوکاری دمکراتیک و با انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی، پیشبینی شده بود. از سوی دیگر، پیشنویس مذکور به تصویب شورای انقلاب رسیده و رهبر فقید انقلاب نیز آن را امضا کرده بودند. افزون بر آن، نهتنها ایشان بلکه روحانیان برجسته حزب جمهوری اسلامی ( آقایان بهشتی، هاشمی و خامنهای) اصرار داشتند که همان متن، بدون ارجاع به مجلس موسسان به همهپرسی ( رفراندوم ) گذاشته شود. به بیان دیگر، بنا بر نظر رهبر فقید انقلاب، جمهوری اسلامی بدون ولایت فقیه نیز امکانپذیر تلقی میشده است. از این رو، بازگشت به آن متن پیشنهادی، که مورد تایید رهبری وقت بوده است، در چارچوب ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران قابل بررسی است و ضمن آن که یک راهکار عملی به نظر میرسد که میتواند در حل مشکلات کنونی موثر باشد، در چارچوب موازین اصلاحی قابل طرح است.

۲.محور دیگر اظهارات میهمانان برنامهی یاد شده، به متهم ساختن آقای دکتر یزدی به داشتن نقش در محاکمات و اعدامهای سران نظام سیاسی پیشین باز میگشت. در این باره، نکاتی چند قابل توجه است: نخست آن که باعث شگفتی است که کسانی که خود را کارشناس حقوق بین الملل میدانند ولی اتهامات سنگینی مانند قتل یا صدور حکم اعدام به دیگران، ازجمله آقای دکتر یزدی، وارد میسازند، یکبار نیاندیشیدهاند که بنا بر یک اصل حقوقی معتبر در سراسر جهان، اثبات ادعا بر عهدهی مدعی است. اگر آنان ادعای دخالت دکتر یزدی را در محاکمه یا اعدام سران رژیم گذشته دارند، آیا احساس وظیفه نمیکنند که بر اساس موازین حقوقی و مبانی عقلی، اثبات این ادعا و ارایهی اسناد محکمه پسند به عهدهی ایشان است؟ نقل قول از یک روزنامهنگار بیاطلاع که در موارد متعدد دچار خطا شده است، چه ارزش حقوقی میتواند داشته باشد؟ روزنامهنگار مورد اشاره، حتی نمیداند که آقای دکتر یزدی در کدام دانشگاه در آمریکا کار میکرده است.
به راستی، آیا این وظیفهی آقای دکتر یزدی است که بیگناهیاش را اثبات کند، آیا صرف حضور
آقای دکتر یزدی در یک جلسه مطبوعاتی، گواه تصمیمگیری یا صدور حکم از سوی ایشان است؟ در آن جلسه، نزدیک به ۳۰ نفر دیگر نیز حضور داشتهاند. پس چرا این اتهام هرگز به هیچ فرد دیگری نسبت داده نشده است؟ در حالی که آقای دکتر سید احمد صدر حاج سید جوادی کتبا اعلام کردهاند که مسوولیت بازجویی از تیمسار رحیمی به عهدهی ایشان بوده است و از سوی دیگر، برخی افراد دیگر که در آن جلسه حضور داشتهاند و امروز با صدای آمریکا همکاری دارند، نیز به دفعات مکرر خلاف این ادعا را گواهی کردهاند، طرح مجدد و اصرار بر این ادعا و افترای واهی، بیانگر کدام عزم میتواند باشد؟ نکتهی دیگر آن که آیا میهمانان برنامهی مورد بحث و دیگر متهمکنندگان، به این موضوع نمیاندیشند که آقای دکتر یزدی در آن برهه، در بدنهی اجرایی حاکمیت ( دولت یا قوه مجریه ) حضور داشتهاند، حال آن که احکام اعدام به وسیله مقامات قضایی وقت صادر شده است ؟ متاسفانه، تلویزیون صدای آمریکا نیز، به دور از شأن و رسالت رسانهای، در ایجاد و تشدید فضای توهین و افترا نقش فعال بازی میکند. درست است که هر کس آزاد است که نظرش را در تلویزیون بیان کند و مدیریت تلویزیون، مسوول گفتار دیگران نیست. اما آیا بنا بر قواعد دمکراسی مورد نظر صدای آمریکا،
افراد مجازند که انواع افتراها و اتهامات را نیز به دیگران وارد سازند؟ آیا مرزهای دمکراسی و آزادی در همهی نظامهای سیاسی دمکراتیک جهان به پایبندی به حریم قانون و رعایت اصل عدم ضرررسانی به حقوق مادی
و معنوی آحاد جامعه محدود نمیشود؟ و آیا کشوری هست که در مقررات جزایی آن، افترا و دروغ پردازی جرم نباشد؟

۳.این بسیار دور از جوانمردی و موازین اخلاق سیاسی است که فردی در سی سال پیش به خاطر مخالفت با اعدامهای یاد شده مورد اعتراض گروههای انقلابی آن زمان قرار گیرد و اینک به دست داشتن در آن اعدامها متهم شود. در این زمینه، توجه به اسناد زیر خالی از لطف و فایده نیست:
در صفحهی اول شمارهی مورخ ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ روزنامهی کیهان، عکسی از آقایان دکتر یزدی، تیمسار رحیمی و تیمسار نصیری مربوط به آن جلسهی معروف چاپ و در کنار آن نوشته شده است: « تیمسار رحیمی در کنفرانس مطبوعاتی ». همچنین، در صفحهی ۸ همان روزنامه به تاریخ ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ گزارش آن کنفرانس مطبوعاتی آمده است و در زیر عنوان " دادگاه اسلامی " چنین دیده میشود: « دکتر ابراهیم یزدی در پایان مصاحبه گفت: انقلاب ما انقلاب اسلامی است. ما، صرف نظر از رفتار دشمنانمان، هرچه بوده و باشد با احترام با آنها رفتار خواهیم کرد تا به دادگاه تحویل داده شوند و عادلانه محاکمه شوند. انقلاب اسلامی و رفتار ما بر اساس جهانبینی اسلامی است. »
در صفحهی ۷ کیهان مورخ ۷ اسفند ۱۳۵۷، در ستونی زیر عنوان " محاکمات انقلابی متوقف شد "، به نقل از رهبر وقت انقلاب نوشته شده است: « نظر به این که تسریع در محاکمات و اجرای احکام دربارهی جنایتکاران فیالجمله منتفی شده است، لازم است از این پس محاکمات زیر نظر شورای انقلاب اسلامی و دولت اسلامی صورت گیرد و به همین منظور دستور داده شده است که شورای انقلاب، آییننامهی جدیدی تنظیم و تصویب نماید و لازم است که تا زمان تنظیم این آییننامه و ایجاد دادگاه مرکزی، محاکمات متوقف شوند ». آیا درج این خبر، گواه مخالفت آقای دکتر یزدی و همکارانش در دولت موقت و شخص مهندس بازرگان نسبت به سازوکار دادگاههای انقلابی محسوب نمیشود؟
باز هم در صفحهی ۲ کیهان مورخ ۲۸ اسفند ۱۳۵۷ به نقل از آقای دکتر یزدی چنین درج شده است:
« ما معتقدیم همانگونه که در دورانهای گذشته این افکار عمومی و این سازمانهای بینالمللی به عنوان یک بخش از کل مبارزات ملت ما فعالیتهایی در خارج از کشور انجام میدادند و همین سازمانها موثر بودند، حالا هم آنها میتوانند در جهت خلاف ما موثر باشند. اما حرف این سازمانها این نیست که چرا مثلا شما نصیری را کشتید. میگویند که چرا شما دارید این قدر مفت و بیجهت این افراد را محاکمه میکنید. مسالهی دادگاههای ما یکی از مسایلی است که تمام دنیا دارد به آن توجه میکند. ببینید که این موازین شرعی که ما میخواهیم به آنها ارایه دهیم چیست. بنابراین این دادگاهها فقط محاکمهی جنایتکاران نیست، بلکه ارایهی معیارهای خودمان به جهانیان است. کافی نیست که ما به مردم بگوییم که هویدا و دیگران جرم و جنایت کردند بلکه باید این اسناد و مدارک را هم ارایه دهیم و در معرض افکار عمومی جهان قرار دهیم و اگر این کار را نکنیم کشورهای دنیای اسلام به ما میگویند که پس اینها که میگفتید چه شد؟.»

در ستون " یک هفته در ایران "، در شماره ۹۹۸ مجلهی امید ایران، در گزارشی به قلم آقای دکتر نوریزاده از وضعیت روز چنین دیده میشود: « دکتر یزدی نیز، هنگام مراجعت از جنوب کشور گفت: محاکمهی هویدا طولانی خواهد بود. » و در فرازی دیگر، در صفحهی ۸ شمارهی ۹۹۷ همان مجله، در ستون " ایران در هفتهای که گذشت"، به نقل از دکتر یدالله سحابی معاون نخست وزیر، خطاب به خبرنگار هفتهنامهی نیوزویک نوشته شده است: « البته این افراد در زمرهی بدترین جنایتکاران کشور بودهاند و اعدام آنها مجازاتی عادلانه بود ولی بازرگان و من هیچ یک چگونگی و جریان کار را تایید نمیکنیم. در حال حاضر، منطق انقلاب مسلط است و همهی کارها آنطور که ما میخواهیم پیش نمیرود ». در همان شماره، به نقل از مهندس بازرگان گفته شده است که « ایشان موضوع اعدامها را از رادیو شنیدهاند. »
اسناد اشاره شده آشکارا ، نشان از عدم دخالت و ناخشنودی مسوولان دولت موقت، ازجمله آقای دکتر یزدی از محاکمات به اصطلاح انقلابی سران رژیم گذشته دارد. افزون بر این مطالب، موارد بسیاری را در روزنامههای منتقد دولت، در این باره در آن دوران میتوان یافت و عجیب نیست که از جملهی اتهامات ناروا به دولت موقت و آقای دکتر یزدی در آن روزگار، مماشات با سران نظام گذشته و مخالفت با احکام و روند دادرسی دادگاههای تحت ریاست آقای صادق خلخالی بوده است. آقای خلخالی، در خاطراتش بارها از مخالفت آقایان
مهندس بازرگان و دکتر یزدی با اعدامهای بیرویه یاد کرده است.
اگر رهبر فقید انقلاب به توصیهی آقای دکتر یزدی توجه کرده و افرادی مانند فرماندار نظامی و صادرکنندهی دستور تیراندازی به سوی مردم یا رییس ساواک در یک دادگاه علنی محاکمه شده بودند، امروز کسی نمیتوانست به تطهیر نظام پهلوی و دفاع از کارگزاران فاسد آن، برخیزد و دلسوزان واقعی انقلاب و ایران را ناجوانمردانه به دست داشتن در اعدام آنان متهم کند و به خاطر حضور و نقشآفرینی در انقلابی مردمی که مهمترین خواستهاش، استقلال کشور و آزادی ملت ایران بود، مورد سرزنش قرار دهد.

۴.لایحهی قانونی تشکیل دادگاه فوقالعادهی رسیدگی به جرایم ضد انقلاب در ۵/۴/ ۱۳۵۸ تصویب شد و در شماره ۱۰۰۱۸ مورخ ۲۵ ۴/۱۳۵۷ روزنامهی رسمی برای اجرا ابلاغ شد، حال آن که جلسهای که آقایان رحیمی، نصیری و دکتر یزدی و افراد بسیار دیگری، از جمله آقای دکتر نوریزاده، در آن حضور داشتند، مربوط به روزهای ۲۳ و ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ یعنی تنها دو یا سه روز پس از پیروزی انقلاب است. به بیان دیگر، شش ماه پس از آن تاریخ، دادگاههای انقلاب به پیشنهاد دولت موقت تاسیس شد. جلسه مورد بحث نیز، به تصریح روزنامهی کیهان، کنفرانس مطبوعاتی بوده است، نه جلسهی دادگاه. حکم اعدام سران رژیم پیشین در روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی به وسیله " دادگاههای انقلابی "، نه " دادگاه انقلاب "، به ریاست
آقای صادق خلخالی "و بنابر اظهار ایشان، با اطلاع یا به دستور مستقیم رهبر فقید انقلاب" صادر شده بود.
در صفحهی اول روزنامهی کیهان، به تاریخ ۱۴ فروردین ۱۳۵۸، به نقل از رهبر انقلاب آمده است:
« دژخیمان رژیم پهلوی همان روز اول باید کشته میشدند. مجرم محاکمه ندارد و باید کشته شود.» آقای خلخالی در مصاحبهای که در صفحهی ۶ روزنامهی کیهان، به تاریخ ۲۹ فروردین ۱۳۵۸، چاپ شد، ضمن انتقاد از دولت موقت که قاطعیت انقلابی ندارد، میگوید: « دادگاههای انقلاب اسلامی با یک حرکت انقلابی همهی نقشههای شیطانی آمریکا و اسراییل را نقش بر آب کرد و با اعدام مزدوران و سرسپردگان خودفروختهی درجه یک رژیم جنایت پیشهی محمد رضا پهلوی خط ارتباط آمریکا و اسراییل را به هم ریخت و به نابودی کشید. اعدام هویدا یک عمل انقلابی بود. به نظر من اعدام اینها احتیاجی به دادگاه و تشریفات نداشت. اینها میخواستند مسالهی هویدا یکی دو سال طول بکشد و در گلوی ما گیر کند ومسالهی بوتو تکرار شود. »

هر فرد منصف آگاه از تاریخ معاصر ایران گواهی میدهد که تیمسار رحیمی، آخرین فرماندار نظامی تهران در رژیم گذشته، وفق موازین معتبر حقوق داخلی و بینالمللی به خاطر کشتار متعدد مردم در دوران تصدیاش، دارای مسوولیت کیفری بوده است و یا آقای نعمت الله نصیری که در کودتای مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت مردمی زندهیاد
دکتر محمد مصدق نقش موثر و عاملیت داشت و آخرین سمت امنیتی وی، ریاست سازمان مخوف ساواک بود، مسوولیت حبس، شکنجه و اعدام بسیاری از مبارزان دوران پهلوی را بر عهده داشته است.

نهضت آزادی ایران، با عنایت به مستندات بالا، بسیار متاسف است که اثرپذیری برخی از مسوولان دادگاههای انقلابی از جریانات و فضای روزهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی و مردمی ۱۳۵۷ و عدم توجه به نصایح و نظرات زندهیاد مهندس بازرگان و یاران ایشان در دولت موقت و اعدام و کیفر سریع و بیفایدهی افرادی مانند تیمساران یاد شده، بدون توجه به پیامدهای آن، ضمن آن که باعث پنهانسازی ابعاد گستردهی فساد و بیعدالتی در آن نظام شده است، کار را به جایی رسانده است که امروزه افرادی مانند آقای منوچهر گنجی ـ که عضو کابینهی همایونی و در نتیجه دارای مسوولیت مشترک در همه تصمیمگیریهای دوران حضورش در حاکمیت مستبد پهلوی و شریک در جنایات آن بوده است ـ با دستیازی به شیوههای فرافکنانه و تطهیر عملکرد نظام سیاسی سابق، در واقع امکان پاک جلوه دادن خود و گریز از مسوولیت و مجازات عادلانه را یافته است و از رهگذار بیدرایتی برخی از مسوولان نظام جمهوری اسلامی، امکان یافته است که بر مشکلات عمیق ساختاری نظام پیشین، که اسباب قیام مردمی ۱۳۵۷ را پدید آورد، سرپوش گذارد.

محمد رضا پهلوی، در ۱۵ آبان ۱۳۵۷، پس از مشاهدهی سیل انبوه شرکتکنندگان در تظاهرات علیه نظام استبداد مطلقهی سلطنتی، در پیامی به ملت ایران گفت: « مردم! پیام انقلاب شما را شنیدم، شما ملت ایران علیه نظام و فساد به پا خاستید. انقلاب ملت ایران نمیتواند مورد تایید من، به عنوان پادشاه ایران و به عنوای یک فرد ایرانی، نباشد. بار دیگر در برابر ملت ایران سوگند خود را تکرار میکنم و متعهد میشوم که خطاهای گذشته و بیقانونی و ظلم و فساد دیگر تکرار نشود، بلکه خطاها از هر جهت جبران نیز گردد. »، اما گویی، آنانی که وزیر شاه و مسوول و شریک آن ستمها و فسادها بودند و با اوج گیری انقلاب مردم، فرار را بر قرار ترجیح دادند، امروز خود را پهلویطلب معرفی کرده، منکر اصالت انقلاب ۵۷ شده و بیهوده در پی برگرداندن عقربههای زمان به عقب هستند.

نهضت آزادی ایران، با تکیه بر این تجربهی تاریخی، تأکید میکند که تنها راه برون رفت از وضعیت کنونی، بازگشت به آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی مانند استقلال، آزادی، عدالت و توسعه پایدار است. رعایت حداقلهای اشاره شده در اعلامیهی جهانی حقوق بشر و توجه به حق حاکمیت ملت، مندرج در فصل سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تصحیح و اصلاح ساختارهای حقوقی و حقیقی قدرت سیاسی یگانه راهی است که میتواند موجب حفظ و ثبات نظامی شود که به بهای خون شهیدان بسیار شکل گرفته است.
در پایان، نهضت آزادی ایران یادآور میشود که واژگونی و تحریف واقعیتهای تاریخی انقلاب ۱۳۵۷ در راستای منافع ملی ایران قرار ندارد و تلویزیون صدای آمریکا را بار دیگر به رعایت اصول اخلاق حرفهای و شأن و معیارهای رسانهای فرا میخواند.

روابط عمومی
نهضت آزادی ایران
۲۱۱۶ - تاریخ انتشار : ۵ مرداد ۱٣٨۷       

    از : جواد حسینی

عنوان : فرار نهضت آزادی از پاسخگویی
با تشکر از دوستان گرامی و به ویژه نویسندهء محترم جناب آقای فرخنده و نظر دهندهء گرامی سیما، من در مجموع با اظهارات جناب آقای فرخنده مخالفم ولی بسیار خوشحالم که سرانجام نویسنده ای به خود این زحمت را میدهد تا اولاً بدور از احساسات و عواطف به مسائل نگاه کند و ثانیاً با وجود جهت گیری بر علیه موضوع بحث (در این مورد صدای آمریکا)، سعی داشته باشد تا جنبه های مثبت آنرا نیز از مد نظر دور ندارد.
جناب فرخنده، من با فرمایشات سیما موافقم که میگوید "بی طرف بودن رسانه ایی به معنای آن نیست که آن رسانه تحلیل و نظر ندهد". یک رسانهء گروهی قطعاً دارای این حق است تا در مورد وقایع و سیاستهای روز جهت گیری کند. شما نگاهی به رسانه های گروهی غربی بیاندازید تا با آسانی به این موضوع پی ببرید. شما در برنامه Lou Dobbs در CNN و یا Chris Matthews در برنامهء Hardball with Chris Matthews در شبکهء MSNBC و یا در BBC International براحتی میبینید که مجریان برنامه در بسیاری از موارد با شرکت کنندگان وارد بحث میشوند و در اکثر اوقات این گفتگوها به مباحث تندی مبدل میگردد. نکاتی که این رسانه ها در مد نظر دارند این است که: ۱- اخبار روز را بدون سانسور عرضه کنند ۲- در تفسیرها و مباحثات سیاسی به طرف مقابل امکان دهند تا نظرات خود را ابراز دارد.
شکی نیست که جهت سیاسی بخش فارسی صدای آمریکا در مخالفت با رژیم حاکم است (که من به عنوان یک ایرانی هوادار سرنگونی جمهوری اسلامی هیچ مشکلی با این مسئله ندارم) و شکی نیست که مجریان صدای آمریکا نیز از مخالفان رژیم حاکم هستند و نظرات خود را نیز در لابلای حرفها ابراز میدارند. ولی باید این نکته را مدنظر داشت که اولاً میزان مخالفت آنها با میهمانان هرگز به تند و تیزی رسانه های گروهی انگلیسی زبان غربی (که قاعدتاً باید استاندارد سنجش باشند) نیست و همواره به مخالفان خود این فرصت را میدهند تا نظرات خود را ابراز دارند. حضور اشخاصی چون امیراحمدی، کاوهء اسفندیاری، مسعود بهنود و رجایی خراسانی که همگی به نوعی از هواداران این رژیم هستند گواه این مدعاست.
من نمیدانم اگر جهتدار بودن برنامه های یک رسانهء گروهی مشکل ساز است، چرا هیچوقت بر علیه بخش فارسی BBC، که آشکارا در تحلیل هایش جانب رژیم را میگیرد، حرفی زده نمیشود؟
در مورد نهضت آزادی، ضمن احترام به دیدگاه های جناب فرخنده، براستی از بعضی از اظهار نظرات ایشان متعجبم. کجا نهضت آزادی "هزینه ای " بر علیه این رژیم پرداخته؟ نهضت آزادی از شرکای اولیهء آخوندها در حکومت بود و باید پاسخگوی کشتارها، سرکوبها و سیاسیتهای خانمان برانداز رژیم در سالهای اولیهء به قدرت رسیدن باشد. نهضت آزادی از تایید کنندگان قانون اساسی ولایت فقیه بود و همواره خود را موظف به دفاع از موجودیت نظام اسلامی میداند.
در مورد نحوهء برخورد صدای آمریکا با نهضت آزادی، من کاملاً با نظرات آقای فرخنده مخالفم. چه کسی گفته که ابراز مخالفت با یک جریان سیاسی به معنی "سم پاشی و دروغپراکنی" بر علیه آن گروه است؟ من خود شاهد بوده ام که مجریان صدای آمریکا (از جمله جمشید چالنگی) بارها و بارها در برنامهء خود اعلام کرده اند که به مسئولین نهضت آزادی این فرصت را خواهند داد که از این تریبون به اتهامات وارده بر آنها پاسخ گویند. اگر آقای نوری زاده حرفی ناشایست بر علیه این جماعت در صدای آمریکا ابراز داشته، آیا منطقی نیست که به دعوت مسئولین صدای آمریکا پاسخ مثبت داد و به جای فرار کردن و فحش دادن و قایم شدن، چنانچه رسم است از همان تریبون و در حضور همان فردی که این "اتهامات" را بر علیه آنان زده، پاسخی منطقی ارائه کرد؟ آیا این قایم موشک بازیها نشانهء آن نیست که اساساً نهضت آزادی حرفی برای گفتن ندارد و سعی بر فرار از پاسخگویی دارد؟
در پایان به همهء دوستان توصیه میکنم که از توهین به نویسندهء محترم خودداری کنند. همانطور که عرض کردم، صرف نظر از موافقت و یا مخالفت ما با اظهارات ایشان، آقای فرخنده بسیار متین با مسائل برخورد کردند و دور از شان نظر دهندگان محترم است که خود را هم ردیف لمپن های بیسوادی کنند که هر از گاهی با حضورشان در این بحثها سعی در به بیراهه کشیدن مطالب دارند.
۲۱۱۵ - تاریخ انتشار : ۵ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : والا دوروغ چرا؟
عجبا! دوروغ در روز روشن! این جناب فرخنده ایندفعه گل کاشته و نوشته است که:
"... گروهایی مانند نهضت آزادی،.. در راه دمکراسی و نهادینه کردن فرهنگ آن در ایران هزینه داده اند و می دهند..."

چه هزینه ای؟ این چه حرفهای است که سرهم می کنید؟ اینها هنوز پشت ملایان حکومتی نماز جماعت می خوانند! خجالت هم خوب چیزی هست! خود این حامیان "رهبر فقید انقلاب" جرات گفتن این حرفها را ندارند! یزدی به برادران خشن تر اسلامی خود رهنمود می دهد که نگذارند مخالفان منسجم شوند و این هزینه دادن این کاسه لیسان رژیم وحشت اسلامی است!
۲۱۱٣ - تاریخ انتشار : ۵ مرداد ۱٣٨۷       

    از : دایی جان ناپلئون

عنوان : مثل اینکه حق با قاسم است!
مش قاسم ارجیناله ارجیناله. همه کوتاه بیایید که حق با اوست!
۲۱۱۰ - تاریخ انتشار : ۵ مرداد ۱٣٨۷       

    از : حمید فرخنده

عنوان : پاسخ به سیمای گرامی
دوست گرامی،
ظاهرا شما مطلب من را به دقت نخوانده اید. من هرگز نگفته ام که همه کسانی که در صدای امریکا حضور می یابند یا با آنها مصاحبه می شود سلطنت طلب هستند. من تنها گفته ام که سلطنت طلبان حضور بسیار چشمگیری در این رسانه دارند. از این گذشته بسیاری از تحلیگران "تفسیر خبر" یا میهمانان "میزگردی با شما" جمهوریخواه هستند، مانند آقایان امیر حسین گنج بخش، مهران براتی، علی افشاری، حسین باقرزاده، محسن سازگارا، اکبر گنجی و حسن شریعتمداری. نکته ای که من آن را به عنوان وجه مشخصه اکثریت قاطع تحلیگران و صاحب نظران دعوت شده به برنامه "تفسیر خبر" و اکثریت افراد میهمانان برنامه "میزگردی با شما" جمهوری اسلامی را اصلاح نشدنی می دانند و دارای مواضع قاطع علیه کلیت نظام جمهوری اسلامی دارند. (دقت کنید من نگفته ام همه بلکه "اکثریت" یا "اکثریت قاطع" را بکار برده ام.) تازه کسانی مانند مسعود بهنود یا جمشید اسدی نیز هر از گاهی میهمان این برنامه هستند که نه تنها سلطنت طلب نیستند بلکه اصلاح نظام جمهوری اسلامی را ممکن می دانند، طرفدار شرکت در انتخابات های که تاکنون برگزار شده به نفع اصلاح طلبان بوده اند و بطور کلی آن موضع گیری ها و نتیجه گیری های قاطع گروه اول را در مورد ماهیت نظام جمهوری اسلامی ندارند.
اما در این مورد که می گویید یک رادیو و تلویزیون نباید بیطرف باشد، باید به شما خاطرنشان کنم که اولا خود گردانندگان بخش فارسی صدای امریکا معتقد اند که بیطرف هستند. ثانیا یک رسانه که نزدیک به یک حزب یا گروه سیاسی باشد می تواند برنامه های جهت دار در حمایت از آن حزب یا گروه پخش کند، اما یک رسانه
بین المللی آن هم متعلق به یک کشور دارای نظام دمکراسی نمی تواند برنامه های جانب دارانه از یک گروه، حزب یا یک نوع نظام سیاسی مشخص داشته باشد، وگرنه نافی تعریفی است که از خود ارائه می دهد.
در پایان به این نکته اشاره کنم که مخالفت من با برنامه هایی که از صدای امریکا علیه نهضت آزادی ایران و شخص دکتر ابراهیم یزدی پخش شده است از سر دلسوزی برای آنها نیست، چراکه آنها به دلسوزی احتیاج ندارند، بلکه منظور مخالفت با ارائه یکجانبه اخبار در مورد گروهایی مانند نهضت آزادی، سم پاشی و دروغپراکنی (بعنوان نمونه از زبان آقای نوری زاده و منوچهر گنجی) علیه یک گروه سیاسی و دبیرکل آن است که یکی از نیروهای است که از قضا بیشتر از همه آنها که در خارج از کشور و بدور از صحنه سیاسی واقعی در داخل کشور و مشکلات آن،حرف های تند می زنند و وعده های انقلابی می دهند، در راه دمکراسی و نهادینه کردن فرهنگ آن در ایران هزینه داده اند و می دهند.

با آرزوی موفقیت و بهروزی برای شما
۲۱۰۹ - تاریخ انتشار : ۴ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : رسالت یزدی و شرکا حفظ رژیم می باشد
لجاجتی در کار نیست و یزدی و بقیه ملی مذهبی های نهضتی بخشی از این رژیم می باشند اگر چه جناح هارتر رژیم برخی مواقع پاچه آنها را می گیرد و آنها را در قدرت دیگر سهیم نمی کند. بدون این رژیم یزدی و امثال او وجودی ندارند و آنها خود خوب به این موضوع واقف می باشند. یزدی و شرکا جزئی از بدنه رژیم هستند و بدون مرزبندی با آنها نمی توان به دمکراسی و حاکمیت مردم رسید. اینها می خواهند دوباره وزیر و رئیس شوند و هنوز در آرزوی قدرت هستند. یزدی و شرکا در جبهه مخالف مردم هستند و هرگونه توهم برای مردم ایران خطرناک خواهد بود.
۲۱۰۷ - تاریخ انتشار : ۴ مرداد ۱٣٨۷       

    از : سیما

عنوان : بی طرفی برای رسانه معنی ندارد
بی طرف بودن رسانه ایی به معنای آن نیست که آن رسانه تحلیل و نظر ندهد. یک رسانه فقط باید اخبار را درست انتقال دهد و طبیعی است که هر رسانه ایی خط مشی دارد و این خط مشی می تواند این باشد که مخالف جمهوری اسلامی باشد . آقای فرخنده شما برای ملی مذهبی ها و اصلاح طلبان دل نسورانید تمام رسانه های خارج کشور به صدای آنها تبدیل شده اند چه اشکالی دارد که یکی از این رسانه ها آن را "رسالت" خود نشناسد و سراغ دیگران برود. مدتی است که ملی مذهبی ها و توده ای ها شروع کرده اند علیه صدای امریکا تبلیغ کردن. تا با جو سازی آن را به بلندگوی یک جناح رژیم تبدیل کنند. این حرف بغایت نادرستی است که در این تلویزیون سلطنت طلب ها هستند آیا کسانی که با آنها مصاحبه می شود سلطنت طلب هستند آیا احمد باطبی، سیمین بهبانی، شهلا شفیق، و بسیاری فعالان حقوق بشر و هنرمندان دیگر سلطنت طلب هستند. این تبلیغات را کنار بگذارید و به واقعیت بپردازید. این مقاله فقط نتیجه حسد طرفداران حمایت از جناحی از حکئمت نسبت به موفق بودن این تلویزبون است/
۲۱۰۶ - تاریخ انتشار : ۴ مرداد ۱٣٨۷       

    از : فر زاد

عنوان : شرایط امروز ملیون را در برابر یا در کنار مردم قرار می دهد؟
دوست محترم مش قاسم، سوال بالا را من با شما در میان می گذارم با این خواهش که سعی کنیم بحثی آرام و بدور از شعارهای احساسی داشته باشیم. من فکر می کنم اینچنین بهتر به نتیجه می رسیم.
حال راجع به سوالی که بالا مطرح کردم: اگر شما هم با من موافق باشید که ایران از برکت سلطه نیرو های فوق ارتجاعی بر دولت و تهدید های خارجی، بحران بی سابقه ای را پشت سر می گذارد، باید باندیشیم که از چه راهی (که با کمترین هزینه همراه باشد) می توان این بحران را پشت سر گذاشت و جامعه را در مسیر دمکراتیزه کردن ساختار خود رهنمون کرد. کدام نیرو ها امروز در برابر شرایط حاکم در کنار هم قرار می گیرند و تا مراحلی در هدف بالا با هم مشترکند.
به نظر من به جز نیروهای راست جنگ طلب داخل و خارج لااقل سایر نیروها اعم از محافظه کار تا چپ از جنگ بیزارند. اما مشکل با محافظه کاران از اینجا شروع می شود که آنها بهمان اندازه یا شاید بیشتر با مردم سالاری مخالفند.
اما نیرو های راست دیگری در جامعه حضور دارند که تا مراحلی دمکراسی را قبول دارند و برای نیل بدان تلاش می کنند و در عین حال مخالف سیاست های جنگ افروزانه خارجی و داخلی نیز می باشند. نهضت آزادی ایران در کنار اصلاح طلبان حکومتی جزو این نیرو ها هستند.
این نیرو حال چه خوشایند ما باشد چه نه در داخل حضور دارد و از بدنه اجتماعی برخوردار است. در ایران امروز بباور من این نیرو های راست، سایر نیروهای تحول طلب و نیز چپ ها را چندین گام سرنوشت ساز در جهت نیل به دمکراسی همراهی خواهد کرد. حال ضمن اینکه هیچ نیروی جدی تحول طلبی نمی تواند از چنین پشتیبانی صرف نظر کند، بهانه هایی (با عرض پوزش) کودکانه از این دست که فلان شخص وزیر و وکیل بوده، پس تا ابد برای ما غیر قابل تحمل خواهد بود، تنها این همکاری حیاتی را به تاخیر می اندازد.
این سوال آقای فرخنده کاملا بجاست که همسویی راست داخل با صدای امریکا در تخریب نهضت آزادی چگونه قابل توجیه است؟ این سوال را می توان از سایر دوستانی (که البته صداقت آنان برای من مسلم است) اما در تحلیل های خود کمی لجاج و احساسات را دخیل می کنند نیز پرسید!
۲۱۰٣ - تاریخ انتشار : ۴ مرداد ۱٣٨۷       

    از : مش قاسم

عنوان : حمایت از لیبرالهای حامی جمهوری وحشت
جناب فرخنده که به نظر می رسد خود شگفت زده شده است می نویسد که:
"آیا شگفت انگیز نیست که همزمان صدای امریکا به تریبونی علیه نهضت آزادی و دبیرکل آن تبدیل می شود، روزنامه کیهان نهضت آزادی و نیروهای ملی-مذهبی را وابسته به امریکا می خواند، چپ ها آنها را بعنوان لیبرال می کوبند؟ "

عجبا! آیا این دبیر کل لیبرال مذهبی که سالها در مقام وزارت رژیم ترور بوده است و هنوز نیز در آرزوی رسیدن به یک مقام و منصبی به آدمکشان رژیم رهنمود می دهد واقعا این چنین مظلوم است که آقای فرخنده برایش اشک می ریزد؟! این کاسه لیسان رژیم هنوز که هنوز است در کمترین زمان آماده جان فشانی برای رژیم "رهبر فقید انقلاب" اسلامیشان هستند. مگر لیبرال نیستند و مگر حامی رژیم جهل و جنایت نیستد که به جناب فرخنده بر خورده است؟!
۲۱۰۰ - تاریخ انتشار : ۴ مرداد ۱٣٨۷       

    از : دانش پور

عنوان : راه اندازی رسانه ای مستقل توسط نیروهایی مانند اتحاد جمهوری خواهان
مقاله خوبی بود.
سوال اینست که چرا نیروهای معتقد به دمکراسی واقعی، نه آن نیروهایی که نیتشان مانند پهلوی طلبان و مجاهدین تنها کسب قدرت است، اقدام به تاسیس یک رسانه تصویری نمی کنند؟
در شرایط فعلی نیروهای دمکرات و ملی نباید به نیروهای ارتجاعی داخل و خارج اجازه ماهی گرفتن از آب گل آلود را بدهند.
به نظر من این حرف درستی است که آرزوی جنگ طلبان (حال مجاهد یا پهلوی طلب) بر سر کار ماندن امثال احمدی نژاد هاست. چرا که در آن صورت امریکا بهانه های کافی برای حمله خواهد داشت.
عملکرد صدای امریکا هم در همین جهت است. بعنوان نمونه هر هفته یکبار در برنامه تفسیر خبر فردی کم اطلاع بنام صبحانی شرکت می کند. او که بیشتر به دلال ها می خورد تا یک اقتصاددان، از سوی مجری برنامه (چالنگی) بعنوان کارشناس برجسته اقتصادی در سصح جهان! معرفی می شود. و هربار فارسی "خوب" ویبرخ بیننده کشیده می شود (البته هرجاکه اشتباهات لپی می کند!) و نیزهربار اینکه ایشان افتخار دیدن کلینتون و بوش را از نزدیک داشته به اطلاع عموم می رسد. از بحث دور نشوم، این آقای صبحانی هر جایی که بحث به بحران وخیم اقتصادی در ایران می رسد سعی در تبرئه احمدی نژاد دارد! و ادعا میکند که این مشکلات به احمدی نژاد مربوط نیست. اینها ناشی از عملکرد دولت خاتمی می باشد! من نمی خواهم در باره خاتمی بحث کنم یا از عملکرد او دفاع یا انتقاد کنم، چون موضوع بحث نیست.
اما کسی در استودیو صدای امریکا نیست که به این دانشمند یادآوری کند که آقا قبول، خاتمی بسیار بد بود و...، اما وقتی خاتمی به ریاست جمهوری رسید ایران چند ده میلیارد دلار بدهی داشت و وقتی دولت را تحویل بقول شما "دکتر" احمدی نژاد داد حدود ۶۰ میلیارد موجودی صندوق ذخیره ارزی کشور بود. وی طرح های اقتصادی زیادی در کشور حتی در آذرباییجان و کردستان (که هیچ دولتی از این کارها نمی کرد) اجرا کرد که در تاریخ ایران بی سابقه بوده. شما اینها را چگونه توجیه می کنید. یا وقتی وزیر اقتصاد احمدی نژاد آن افشاگری های بی سابقه را به هر دلیلی علیه احمدی نژاد میکند، چه انگیزه ای شما را وا میدارد که از وی رفع مسئولیت کنید؟
مثالهای بالا را زدم تا وحشت اینان از تحولات مثبت بشکل مسالمت آمیز در ایران را نشان دهم.
۲۰۹۷ - تاریخ انتشار : ٣ مرداد ۱٣٨۷       

    از : فر زاد

عنوان : یادداشت بجا و جالبی است.
با سپاس از مقاله پر از متانت آقای فرخنده.
تعلق خاطر گردانندگان و اکثر مجریان تلویزیون صدای امریکا به نظام مخلوع شاهنشاهی دلیل اصلی تمایل این دسته به تداوم حکومت راست افراطی در ایران و در پی آن برخورد نظامی غرب با کشورمان تا شاید از این راه خواب خوش رسیدن دوباره هزار فامیل به قدرت تعبیر شود.
این گرایشات موجب گشته اند که معدود کارشناسان و مفسران طرفدار گزینه مسالمت آمیز برای ایجاد تغییرات مثبت در ایران (اصلاحات)، از استودیو های این "رسانه" طرد شدند. و گاها مجری برنامه با آنها وارد مجادله می شد! (چالنگی از دکتر نفیسی بشدت دلخور شده بود که چرا ادعا می کند ما در ایران فعلی بیشتر از زمان شاه سابق ایران دانشگاه و دانشجو داریم!).
البته من فکر نمی کنم با تغییر رئیس دولت امریکا تغییراتی آنطور که مورد نظر آقای فرخنده اند، صورت پذیرند.
امری که می تواند این نوع تغییرات را به این گونه رسانه ها تحمیل کند، راه اندازی رسانه های مستقل می باشد.تلاشهایی در هلند برای تاسیس یک تلویزیون مستقل صورت گرفت که متاسفانه در نهایت به دلایل نا مشخصی متوقف شدند.
حال باید امید داشت که با راه اندازی تلویزیون بی بی سی از آنجا که این رسانه (علیرغم نزدیکی سنتی اش با جناح محافظه کار ایران) بیشتر چشم به تحولات داخل ایران دارد و نیز در گزینش کارشناسان و سیاسیون برای تفسیر اخبار دست و دلباز تر از همکاران امریکاییشان عمل می کنند، کمی جو نابرابر کنونی را در جهت مثبت تغییر دهد.
۲۰۹۵ - تاریخ انتشار : ٣ مرداد ۱٣٨۷