بنیادگرائی اسلامی
تنها برنده بمباران احتمالی ایران خواهد بود!


علی کشتگر


• خامنه ای و نظامیان تحت فرمان او در پی مقاصد جاه طلبانه و ماجراجویانه خود می خواهند با سرنوشت ایران قمار کنند. قماری که تنها برنده آن بنیادگرائی اسلامی در کل منطقه خواهد بود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ٣ مرداد ۱٣٨۷ -  ۲۴ ژوئيه ۲۰۰٨


هیچ کس نمی تواند به کمک مجموعه شواهد موجود به یقین بگوید پس از مذاکرات هسته ای میان ایران و قدرت های بزرگ چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اما در این تردیدی نمی توان داشت که گزینه بمباران هوائی ایران هم چنان به قوت خود باقی است!
این تصور که سیاست آمریکا در قبال ایران به ناگهان دچار چنان تغییری شده باشد که با وجود نبود توافق در مساله هسته ای روند حرکت به سوی عادی شدن مناسبات را امری حتمی بدانیم، خوشباوری است. حضور دیپلمات بلند پایه آمریکا ویلیام برنز (مقام شماره سه وزارت خارجه) در مذاکرات جمعی قدرت های بزرگ با نماینده جمهوری اسلامی نتیجه توافق درونی میان دارندگان دو نظر مخالف در قبال ایران در حکومت کنونی آمریکا است.
پوشیده نیست که در حکومت آمریکا گروهی به رهبری دیک چنی طرفدار بمباران صنایع هسته ای و تاسیسات نظامی ایران پیش از پایان گرفتن حکومت جورج بوش هستند و گروه دیگری از جمله خانم کاندولیزا رایس و احتمالا وزیر دفاع رابرت گیتس بر آن اند که پیش از مقابله نظامی باید همه سازوکارهای دیپلماتیک آزموده شوند و حتی الامکان از حمله نظامی- که پیامدهای زیانباری برای ثبات سیاسی منطقه و امنیت و صلح جهانی دارد - اجتناب شود. اما همین گروه نیز بر آن است که اگر راه حل های دیپلماتیک با بن بست روبه رو شدند، مقابله با جمهوری اسلامی گریز ناپذیر می شود.
محتمل است که در میان این دو گروه از حکومت گران آمریکا این توافق حاصل شده باشد که پیش از بمباران، آخرین تلاش های دیپلماتیک به عمل آید و تنها پس از آن که این تلاشها در بن بست قرار گرفت و مسلم شد که از کانال های دیپلماتیک نمی توان پیشرفت های هسته ای جمهوری اسلامی را متوقف کرد، به شق دیگر یعنی حمله به تاسیسات ایران متوسل شوند. روشن است که در این صورت بمباران، هم با پشتیبانی بیشتری در درون حکومت آمریکا همراه خواهد بود و هم افکار عمومی آمریکا و جهان که شاهد در بن بست قرار گرفتن مذاکرات مستقیم بوده اند بیشتر آمادگی پذیرش حمله نظامی را پیدا می کنند.
در این صورت حکومت جورج بوش فرصت پیدا می کند با تمام قوای ویرانگر موشکی و هوایی ایالات متحده نخست اعصاب مخابراتی و امکانات تدافعی ایران و تجهیزاتی که ممکن است خطری برای عبور و مرور کشتی های نفتی در تنگه هرمز ایجاد کنند را نابود کند و هم زمان - یا چند ساعت بعد - به تاسیسات هسته ای ایران حمله ورخواهد شد. احتمال چنین فاجعه ای را دست کم گرفتن خطای محض است. این اتفاق به حدی بزرگ و دارای پیامدهای فاجعه بار است که اگر فقط یک درصد محتمل باشد باید نسبت به آن نگران بود. اگر چنین حمله ای رخ دهد تمام منطقه مثل یک میدان آغشته به بنزین شعله ور می شود و محیط رشد بنیادگرائی اسلامی در کل کشورهای اسلامی فراهم تر و راه بر تحولات دموکراتیک هرچه مسدودتر خواهد شد. در جمهوری اسلامی نیز بنیادگرایان نظامی احتمالا بر اوضاع چیره خواهند شد و فضای سیاسی بیش از پیش به سود استبداد بسته خواهد شد. شاید هم حمله نظامی نهایتا به نابودی جمهوری اسلامی بیانجامد، اما پیامدهای خطرناک آن برای ایران و تمامیت آن به حدی است که هیچ عقل سلیمی که نگران منافع ملی و تمامیت ایران باشد نمی تواند پیشاپیش با آن به مخالفت برنخیزد و برای اجتناب از فاجعه به دست اندرکاران هشدار ندهد!
همان گونه که در مقاله پیشین اشاره داشتم، دشوار نیست نشان داده شود که عواقب حمله نه فقط برای ایران، بلکه برای منافع آمریکا و متحدان آن در منطقه و جهان نیز بسی زیانبار خواهد بود. با این همه در حکومت کنونی آمریکا کسانی هستند که از دست زدن به چنین خطری استقبال می کنند و احتمالا بر آن هستند که شاید با نابودی برق آسای تاسیسات هسته ای و نظامی ایران، بر انتخابات آمریکا نیز- که فعلا پیروزی باراک اوباما نامزد حزب دمکرات در آن حتمی به نظر می رسد - به سود نامزد حزب جمهوریخواه تاثیر بگذارند. این جناح از حکومت آمریکا که با گروههای فشار طرفدار اسرائیل در پیوند تنگاتنگ اند و به احتمال زیاد حمله موفق به تاسیسات هسته ای و نظامی ایران را آخرین بخت خود در دگرگونی روندها به سود مقاصد خویش ارزیابی می کنند به دنبال بهانه لازم برای حمله به ایران اند و آنگاه که این بهانه به دست آید، پروژه خود را عملی می کنند. و برای به دست آوردن بهانه چه بهتر از آن که نخست دیپلماسی مذاکره مستقیم آمریکا و سایر قدرت های بزرگ با ایران در برابر افکار عمومی به نمایش گذاشته شود.
تکرار می کنم هیچ فرصتی برای طرفداران حمله به ایران بهتر از آن نیست که نخست با قرار دادن مساله هسته ای ایران در مرکز تبلیغ و توجه بین المللی افکار عمومی را نسبت به خطرات آن حساس کنند و آنگاه به ایرانی که گویا می خواهد به هر قیمت به سلاح اتمی مجهز شود و بنا به گفته احمدی نژاد اسرائیل را از نقشه جغرافیائی محو کند با پیشرفته ترین موشک ها و هواپیماهای جنگی حمله ور شوند!
من حضور آمریکا در مذاکرات و حتی اعلام آمادگی وزارت خارجه این کشور در باز کردن دفتر حافظ منافع آمریکا در تهران را بیش از آن که مقدمه عادی شدن مناسبات ایران و آمریکا ارزیابی کنم، حرکت حساب شده ای برای به دام انداختن جمهوری اسلامی و مشروعیت بخشیدن به بمباران ایران در افکار عمومی آمریکائیان و جهانیان می دانم. من حتی مصاحبه جان بولتون دیپلمات معروف آمریکائی و از طرفداران پروپا قرص حمله نظامی به ایران که از دیپلماسی مذاکره با ایران به انتقاد پرداخته و مدعی شده است که کاخ سفید پیش از آن که باراک اوبا به قدرت برسد سیاست وی را عملی کرده است، ترفندی برای تحمیق جمهوری اسلامی می دانم!

اشغال سفارت آمریکا و گروگان گیری ۵۲ آمریکایی به مدت ۴۴۴ روز توسط جمهوری اسلامی در خدمت شکست کارتر و روی کار آمدن رونالد ریگان قرار گرفت. این بار عظمت طلبی و ماجراجوئیهای نظامیان حاکم به رهبری شخص علی خامنه ای می تواند همراه با ویرانی ایران موجب شکست دموکرات ها و پیروزی مک کین جمهوریخواه شود! اگر حمله هوائی به ایران ظرف چند روز تحرک نظامی ایران را فلج و تاسیسات هسته ای آن را نابود کند و حمایت افکار عمومی آمریکائیان را نسبت به این اقدام برانگیزد، باراک اوباما در وضع دشواری قرار می گیرد. چنان که چه این اقدام را تائید و چه آن را رد کند بخشی از رای دهندگان خود را از دست خواهد داد.
متاسفانه علی خامنه ای و برگماشتگان وی آن چنان در توهم پیروزی بر دشمن در لبنان و عراق و غیره غرق اند که مثل همه خودکامگان فقط وقتی کار از کار گذشت متوجه اشتباهات خود می شوند که دیگر دیر است! ای کاش افراد عاقل و جسوری در جمهوری اسلامی وجود داشته باشند که بیش از آن که خیلی دیر شده باشد به علی خامنه ای بقبولانند که قضیه حمله به ایران جدی است. که حکومت گران کنونی آمریکا بر آن هستند که از چنین حمله ای ضرر نمی کنند. چرا که آنها قافیه را به تاریخ باخته اند! آنها فقط یک بخت تاریخی برای جلب افکار عمومی آمریکائیان و تغییر اوضاع به سود حزب جمهوریخواه و حتی تغییر قضاوت تاریخ نسبت به خود قائلند - البته به غلط – و آنهم حمله ای ویرانگر و برق آسا به ایران است. می شود از طریق دادن برخی امتیازات موقت و مقطعی بهانه را از آنان گرفت. و اگر لازم باشد ایران می بایست مدتی تعلیق را بپذیرد تا این موج خطرناک را از سربگذراند.
بمباران ایران، صرفنظر از تلفات جانی می تواند ظرف چند ساعت و یا چند روز صدها میلیارد دلار خسارت اقتصادی به بار آورد و حتی ایران را در آستانه تجزیه و تلاشی قرار دهد. آقای علی خامنه ای، که مسوول مستقیم و تصمیم گیرنده اصلی در همه مسایل مهم کشور از جمله مساله هسته ای است، در صورت بمباران ایران باید به مردم حساب پس دهد. او با قرار دادن کسانی چون احمدی نژاد در پست های کلیدی اجرائی و پشتیبانی از شعارهای تحریک آمیز احمدی نژاد و نظامیان که در این چند ساله بارها از ضرورت نابودی اسرائیل سخن گفته اند، بهترین خدمت را به محافل جنگ طلب آمریکائی و اسرائیلی ارائه کرده است. او در پیشبرد مقاصد خود با سرنوشت ایران قمار می کند. درصورت بمباران ایران او را باید بازنده این قمار خطرناک معرفی کرد.
در پایان پیشنهاد می کنم که همه ایرانیانی که در داخل و خارج کشور نگران بمباران ایران هستند، از هر طریق ممکن به سهم خود برای جلوگیری از جنگ تلاش کنند. در ایران با وجود برقراری سانسور و سرکوب روزنامه نگاران مستقل، حساس کردن افکار عمومی نسبت به خطری که بر فراز ایران به پرواز درآمده کار آسانی نیست، اما به باور من وظیفه مبرم امروز همه مخالفان جنگ آن است که پیش از فاجعه به علاج آن یعنی به جلوگیری از آن اقدام کنند. سرنوشت ایران و تمامیت کشور در گرو تنش زدایی میان ایران و آمریکا و جلوگیری از بمباران کشور است. اگر بمباران نظامی آغاز شود، ایران به مسیری کشانده می شود که پایان آن معلوم نیست. این مسیر می تواند در نهایت به نابودی بساط جمهوری اسلامی بیانجامد، اما همزمان کشور را به سوی ویرانی، نابودی و تجزیه سوق می دهد. خامنه ای و نظامیان تحت فرمان او در پی مقاصد جاه طلبانه و ماجراجویانه خود می خواهند با سرنوشت ایران قمار کنند. قماری که تنها برنده آن بنیادگرائی اسلامی در کل منطقه و بازنده اصلی آن مردم ایران خواهند بود. با این قمار مخالفت کنیم.